شریعت گریزی، سکولاریزاسیون عوام
در این مقالات تلاش ما بر این امر معطوف است که نحوه دینورزی بیان شود و نشان داده شود که آیا آنچه توده مردم به نام دین انجام میدهند، ارتباط وثیق و جامعی با حقیقت آموزههای دینی دارد و تا چه اندازه برآیند فکر خود آنان یا حوزههای غیردینی و ورود ما خارج عن الدین فی الدین است؟
در بررسی ارکان دینورزی عوام و نقد اولین رکن آن یعنی «تفکیک گروی» باید گفت که پرچمدار این نحوه تلقی از دین، همان گروه مرجئه است که اعتقاد داشتند ایمان از عمل جدا است و میتوان با اظهار قول به ایمان، از لوازم عملی آن معاف بود و با این حال باز هم اهل ایمان و قبله به شمار آمد.[1] در سایه این تفکر بسیاری از مردم میپندارند که هرگاه کسی شهادتین را بر زبان آورد، در تمام عمر در دایره مربوط به این شهادت (ایمان) باقی میماند و هرچه بگوید و هرکاری انجام دهد، باز هم از این دایره خارج نمیشود؛ مگر اینکه صریحا به خدا و رسول او و دینی که این پیامبر آورده است کفر بورزد.[2]
بدینترتیب بزرگترین شکاف معرفتی دینورزی عوام، رخ مینماید؛ بهطوریکه میتوان سایر آفات و آسیبهای مندرج در دینداری آنان را ناشی از این شکاف یا مترتب بر آن دانست؛ چنانکه تصورات ناروای معرفتی عظیمی را میتوان در این وادی گنجاند که هر یک از آنان به تنهایی برای نابودی بخشی از بنیادهای دین در ذهن مردم یا ایجاد بخشی غیردینی در دینورزی آنان کافی و وافی است. نمونههایی از تفکیک گروی در دینورزی عوام عبارت است از:
1- تفکیک عقیده از شریعت؛ 2- تفکیک ایمان از عمل؛ 3- تفکیک دین از دنیا.
ازجمله آثار مندرج بر تفکیکگروی در دین میتوان به موارد ذیل اشاره کرد: 1. شریعتگریزی ؛ 2. سکولاریزاسیون؛ 3. بنیادگرایی؛ 4. زهدگرایی افراطی. [3]
مرگاندیشی، آخرتطلبی، زهدگرایی افراطی و فرار از دنیا و مسئولیتهای آن، زمینه خوب و حاصلخیزی را
برای حاکمان مستبد و خودکامهای فراهم میآورد تا در سکون و آرامش تمام، به همه برنامهها و خواستههای ناروا و ناصواب خود نایل شوند و اتفاقا گاه در سلک مریدان حلقه به گوش اینگونه دینداران و بویژه شیوخ و پیران این نحلهها درمیآیند و با مال و منال فراوانی که از راههای مختلف انباشتهاند، انبارهای آذوقه اینگونه فراموشخانهها را انباشته میسازند تا مبادا سر از جیب تدبر و تفکر بردارند و خدای ناکرده آفتی متوجه عوالم وهم و خیال گردد! و ... و چه بستری مناسبتر از این، برای سکولاریسم!؟ [4]
واضح است که آفات و آسیبهایی که میتوان آنها را به عنوان پیامدها و تبعات دینورزی عوام به شمار آورد، فقط به این چند مورد خلاصه و محدود نمیشود و چه بسا آفات پیدا و پنهانی که درصورت تدبر و تامل بیشتر در این مقوله، میتوان آنها را به عنوان پیامدهای این نحوه تدین برشمرد. دنیازدگی، عدم توجه به علم و دانش، فقر وفاقه فراگیر و همه جانبه، نیازمندی همه جانبه به دیگران، و ... تنها برخی از پیامدهای بدیهی این نحوه دینداری است؛ به همین خاطر از بررسی بیشتر این موارد پرهیز میکنیم تا شاید دست و قلم دیگری به این وجه از قرائت عوام از دین و اصول آن اقدام کند.
با این حال در دینورزی عوام اشکال این موضوع بیشتر از این لحاظ است که عده زیادی از این افراد فکر میکنند، «هرچه زاهدتر، دیندارتر» در حالی که این امر با توجه به آفات زیادی که دارد، هرگز نمیتوان با دین تا این حد مرتبط باشد. به طوری که بتوان گفت: هرچه کم زهدتر، کم دینتر و ... به علاوه زهدگرایی افراطی، از آنجا که راه را برای سکولاریسم و حتی بنیادگرایی باز میگذارد، هرگز نمیتواند مورد قبول دین باشد.
دنیاگریزی، فرار از مسئولیتهای خرد و کلان اجتماعی و حتی خانوادگی و فردی، عدم اعتقاد به قوانین علی - معلولی، و ... نمونههای بارزی از آفات این طرز رفتار است.
به علاوه زهدگرایی افراطی، از آنجا که راه را برای سکولاریسم و حتی بنیادگرایی بازمیگذارند، هرگز نمیتواند مورد قبول دین باشد. با نگاهی به عناوین این پیامدها به نظر میآید این عناوین تا حد زیادی ناهمگون و نامتناسبند؛ زیرا زهد افراطی کجا و سکولاریسم کجا؟ بنیادگرایی کجا و شریعتگریزی کجا؟ با این حال واقعیت این است که همه اینها زاده بذر ناصوابی است که در ذهنی نامستقیم درباره امری عظیم کاشته شده است و طبیعی است که «از کوزه همان برون تراود که در او است».
ارسال توسط کاربر محترم سایت :hasantaleb
در بررسی ارکان دینورزی عوام و نقد اولین رکن آن یعنی «تفکیک گروی» باید گفت که پرچمدار این نحوه تلقی از دین، همان گروه مرجئه است که اعتقاد داشتند ایمان از عمل جدا است و میتوان با اظهار قول به ایمان، از لوازم عملی آن معاف بود و با این حال باز هم اهل ایمان و قبله به شمار آمد.[1] در سایه این تفکر بسیاری از مردم میپندارند که هرگاه کسی شهادتین را بر زبان آورد، در تمام عمر در دایره مربوط به این شهادت (ایمان) باقی میماند و هرچه بگوید و هرکاری انجام دهد، باز هم از این دایره خارج نمیشود؛ مگر اینکه صریحا به خدا و رسول او و دینی که این پیامبر آورده است کفر بورزد.[2]
بدینترتیب بزرگترین شکاف معرفتی دینورزی عوام، رخ مینماید؛ بهطوریکه میتوان سایر آفات و آسیبهای مندرج در دینداری آنان را ناشی از این شکاف یا مترتب بر آن دانست؛ چنانکه تصورات ناروای معرفتی عظیمی را میتوان در این وادی گنجاند که هر یک از آنان به تنهایی برای نابودی بخشی از بنیادهای دین در ذهن مردم یا ایجاد بخشی غیردینی در دینورزی آنان کافی و وافی است. نمونههایی از تفکیک گروی در دینورزی عوام عبارت است از:
1- تفکیک عقیده از شریعت؛ 2- تفکیک ایمان از عمل؛ 3- تفکیک دین از دنیا.
ازجمله آثار مندرج بر تفکیکگروی در دین میتوان به موارد ذیل اشاره کرد: 1. شریعتگریزی ؛ 2. سکولاریزاسیون؛ 3. بنیادگرایی؛ 4. زهدگرایی افراطی. [3]
1. شریعتگریزی
2. سکولاریزاسیون
مرگاندیشی، آخرتطلبی، زهدگرایی افراطی و فرار از دنیا و مسئولیتهای آن، زمینه خوب و حاصلخیزی را
برای حاکمان مستبد و خودکامهای فراهم میآورد تا در سکون و آرامش تمام، به همه برنامهها و خواستههای ناروا و ناصواب خود نایل شوند و اتفاقا گاه در سلک مریدان حلقه به گوش اینگونه دینداران و بویژه شیوخ و پیران این نحلهها درمیآیند و با مال و منال فراوانی که از راههای مختلف انباشتهاند، انبارهای آذوقه اینگونه فراموشخانهها را انباشته میسازند تا مبادا سر از جیب تدبر و تفکر بردارند و خدای ناکرده آفتی متوجه عوالم وهم و خیال گردد! و ... و چه بستری مناسبتر از این، برای سکولاریسم!؟ [4]
3. بنیادگرایی
واضح است که آفات و آسیبهایی که میتوان آنها را به عنوان پیامدها و تبعات دینورزی عوام به شمار آورد، فقط به این چند مورد خلاصه و محدود نمیشود و چه بسا آفات پیدا و پنهانی که درصورت تدبر و تامل بیشتر در این مقوله، میتوان آنها را به عنوان پیامدهای این نحوه تدین برشمرد. دنیازدگی، عدم توجه به علم و دانش، فقر وفاقه فراگیر و همه جانبه، نیازمندی همه جانبه به دیگران، و ... تنها برخی از پیامدهای بدیهی این نحوه دینداری است؛ به همین خاطر از بررسی بیشتر این موارد پرهیز میکنیم تا شاید دست و قلم دیگری به این وجه از قرائت عوام از دین و اصول آن اقدام کند.
4. زهدگرایی افراطی
با این حال در دینورزی عوام اشکال این موضوع بیشتر از این لحاظ است که عده زیادی از این افراد فکر میکنند، «هرچه زاهدتر، دیندارتر» در حالی که این امر با توجه به آفات زیادی که دارد، هرگز نمیتوان با دین تا این حد مرتبط باشد. به طوری که بتوان گفت: هرچه کم زهدتر، کم دینتر و ... به علاوه زهدگرایی افراطی، از آنجا که راه را برای سکولاریسم و حتی بنیادگرایی باز میگذارد، هرگز نمیتواند مورد قبول دین باشد.
دنیاگریزی، فرار از مسئولیتهای خرد و کلان اجتماعی و حتی خانوادگی و فردی، عدم اعتقاد به قوانین علی - معلولی، و ... نمونههای بارزی از آفات این طرز رفتار است.
به علاوه زهدگرایی افراطی، از آنجا که راه را برای سکولاریسم و حتی بنیادگرایی بازمیگذارند، هرگز نمیتواند مورد قبول دین باشد. با نگاهی به عناوین این پیامدها به نظر میآید این عناوین تا حد زیادی ناهمگون و نامتناسبند؛ زیرا زهد افراطی کجا و سکولاریسم کجا؟ بنیادگرایی کجا و شریعتگریزی کجا؟ با این حال واقعیت این است که همه اینها زاده بذر ناصوابی است که در ذهنی نامستقیم درباره امری عظیم کاشته شده است و طبیعی است که «از کوزه همان برون تراود که در او است».
پينوشتها:
1. محمد قطب: «واقعنا المعاصر»، صص 105 - 149، الطبعه الاولی؛ دارالشروق، القاهره، 1997 م.
2. مشکور، محمدجواد: «فرهنگ فرق اسلامی»، صص 401 - 407، چ سوم، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، مشهد، 1375.
3. مجله کتاب نقد « پاییز 1385 - شماره 40
4. برگرفته از مقاله دین ورزی عامه و پیامدهای آن، زاهد ویسی، مجله کتاب نقد، پاییز 1385، شماره 40.
جاوید یاری
ارسال توسط کاربر محترم سایت :hasantaleb
/ج