دين در رشته هاي علوم انساني و اجتماعي و در آيات قرآني (4)

4. دسته اي از آيات شريفه قرآني براين ايده دلالت دارند که نام دين حقي را که پيامبر امين(ص) براي مردم آورده و معالم واحکام راستيني را که در طول حيات طيبه اش، تبليغ وترويج فرموده، نام آن دين، اسلام و آيين مسلماني است. اسلام به معني تسليم دربرابرخداوند ومسلماني به معني منقاد ومطيع بودن در مقابل اوامر ونواهي الهي. (طبرسي، 1379، ج2، ص 420/ طباطبايي، [بي تا]، ج2، ص 120). آيات زير دراين زمينه گويايي روشني دارند.
سه‌شنبه، 18 بهمن 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
دين در رشته هاي علوم انساني و اجتماعي و در آيات قرآني (4)

دين در رشته هاي علوم انساني و اجتماعي و در آيات قرآني (4)
دين در رشته هاي علوم انساني و اجتماعي و در آيات قرآني (4)


 

نويسنده: دکتر محمد تقي زاده داوري
استاديار دانشگاه قم



 
4. دسته اي از آيات شريفه قرآني براين ايده دلالت دارند که نام دين حقي را که پيامبر امين(ص) براي مردم آورده و معالم واحکام راستيني را که در طول حيات طيبه اش، تبليغ وترويج فرموده، نام آن دين، اسلام و آيين مسلماني است. اسلام به معني تسليم دربرابرخداوند ومسلماني به معني منقاد ومطيع بودن در مقابل اوامر ونواهي الهي. (طبرسي، 1379، ج2، ص 420/ طباطبايي، [بي تا]، ج2، ص 120). آيات زير دراين زمينه گويايي روشني دارند.
• ان الدين عندالله الاسلام وما اختلف الذين اوتوا الکتاب الا من بعد ما جاء هم العلم بغيا بينهم (آل عمران: 19). بغي به معني طغيان وسرکشي وتجاوز است (قمي، ص39). معناي آيه چنين خواهد بود: به تأکيد،دين در نزد خداوند، اسلام است، و اهل کتاب [يهوديان، مسيحيان[ از روي سرکشي وطغيان دچار اختلاف [در پذيرش دين حق] نشدند مگر پس از آنکه علم [ودلايل روشني] برآنها عرضه شد.
• ومن يبتغ غير الاسلام دينا فلن يقبل منه وهو في الاخره من الخاسرين (آل عمران: 85). ابتغاء وبغيه به معني طلب وجستجو و خواستن است. (فيّومي، [بي تا]، ص 64). پس ترجمه آيه چنين خواهد بود: وهر که ديني غير از اسلام را بجويد، از او پذيرفته نمي شود و او در آخرت از زيان ديدگان مي باشد.
در عين حال بايد ياد آور شد که آيات قرآني به ما مي گويد که دين اسلام به لحاظ بافت و ترکيب و اجزاء و عناصر آن، دين کاملاً نوبنياد و نوساخت هاي با مواد ومصالح کاملاً جديد نيست. بلکه به تعبير قراني تصديق وتأييد وتأکيدي بر اصول وفروع اديان الهي وکتب آسماني امت هاي گذشته است. مثلا به اين دسته از آيات توجه کنيد.
• بل جاء بالحق وصدق المرسلين (صافات: 37). بلکه او [پيامبر(ص)] به حق / راستي [براي تبليغ رسالت] آمد ورسولان [گذشته] را تصديق کرد.
• وهذا کتاب انزلناه مبارک مصدق الذي بين يديه (انعام: 92). مبارک به معني رشد و زيادي ومنعفت وسعادت است.(قمي، 1407ق، ص 37)، و صدق به معني راستي و درستي، و مصدق به معني تصديق کننده راستي ودرستي يک امر. از اين رو ترجمه آيه چنين مي شود: واين [قرآن] کتابي است که آن را رشد يابنده / برکت دهنده نازل کرديم، تصديق کننده کتاب هايي است که در پيش روي آن است.
• وهذا کتاب مصدق لسانا عربيا لينذر الذين ظلموا (احقاف: 12). واين [قرآن] کتابي تصديق کننده [کتب امت هاي سالفه] به زبان عربي است، تا ظلم کنندگان را بيم دهد.
• وما کان هذا القرآن ان يفتري من دون الله ولکن تصديق الذي بين يديه وتفصيل الکتاب (يونس: 37). فريه و افتراء به معني کذب و دروغ بستن است (قمي، 1407ق، ص182). ترجمه آيه چنين است: واين قرآن، [کلام] دروغي از ناحيه غير خدا نيست بلکه تصديق کننده کتاب هايي است که در پيش روي آن بوده و[شرح و] تفصيل آن کتاب ها [يي که نزد شماست].
• ما کان حديثا يفتري ولکن تصديق الذي بين يديه (يوسف: 111) [اين کتاب] گفتاري دروغين نيست، بلکه تصديق کننده کتاب هايي است که در پيشروي آن است.
• ثم جاء کم رسول مصدق لما معکم لتومنن به (آل عمران: 81 ومشابه آن بقره: 89 و 101) . سپس رسولي به سوي شما آمد که تصديق کننده است کتاب هايي را که با شماست، تا به او ايمان آوريد.
در همين راستا، دسته اي از آيات شريف قرآني به ما مي گويد که دين اسلام، ديني ريشه دار، اصيل و معتبر بوده و سابقه تاريخي آن به عصر نوين و ابراهيم خليل در اوان شکوفايي فرهنگ و تمدن بشري بازمي گردد. آيات زير بر اين ايده دلالت تام دارد:
• اقيموا الدين ولا تتفرقوا فيه (شوري: 13). کلمه شرع به معني تشريع کرد و اموري را وضع نمود و کلمه وصيت به معني امر، فرمان، دستور وتوصيه است. (فيومي، [بي تا] ص 338). اقامه کردن به معني انجام دادن وبه پا داشتن وادامه دادن امري به صورت جمعي وگروهي است . (قمي 1407 ق، ص 191) . دراين صورت، معناي آيه عبارت است از: [خداوند] تشريع کرد براي شما ديني راکه نوح بدان وصيت کرده وآنچه راکه ما بر تو وحي کرديم وآنچه را که ما به ابراهيم و موسي وعيسي [در زمينه] به پا داشتن دين وعدم تفرّقشان در آن دستور داديم.
• ما کان ابراهيم يهوديا و لانصرانيا ولکن کان حنيفا مسلما و ما کان من المشرکين (آل عمران: 67). حنيف به فردي گفته مي شود که بدون اعوجاج وانحراف در راه مستقيم گام برمي دارد.(فيومي، [بي تا] ، ص167/ قمي، 1407ق، ص 66). حال ترجمه آيه چنين است: ابراهيم، يهودي ونصراني نبود، بلکه [فردي] درراه مستقيم [فطرت خود] ومسلمان/ تسليم حق بود واز مشرکان نبود.
• مله ابيکم ابراهيم هو سماکم المسلمين من قبل (حج: 78).کلمه ملت به معني دين ومذهب (فيومي، [بي تا]، ص 266) وترجمه آيه چنين است: [بر] ملت/ دين پدرتان ابراهيم [ باشيد] او شما را در گذشته، مسلمان ناميده است.
• ومن احسن دينا ممن اسلم وجهه الله و هو محسن واتبع مله ابراهيم حنيفا (نساء: 125). وکدام دين بهتر از [دين] کسي است که خود را تسليم خداوند ساخته، احسان مي کند، واز ملت/ دين ابراهيم راست کيش پيروي مي نمايد.
• قل انني هداني ربي الي صراط مستقيم دينا قيما مله ابراهيم حنيفاً (انعام: 161). کلمه قيم به معني محکم، استوار، ثابت و پابرجاست (قمي، 1407ق، ص191) ترجمه آيه عبارت است از: بگو [اي پيامبر(ص) به تأکيد که خداوند مرا به سوي صراط مستقيم هدايت فرمود، [همان] دين استوار/پابرجا، دين ابراهيم راست کيش.
• ثم اوحينا اليک ان اتبع مله ابراهيم حنيفا(نحل: 123). سپس ما به تو وحي کرديم که از ملت / دين ابراهيم راست کيش پيروي نما.
اکنون، با مستندات فوق، به روشني مي توان به اين جمع بندي رسيد که در تلقي قرآني، دين اسلام وشريعت محمد رسول الله (ص)، در واقع استمرار همان جريان توحيدي / يگانه پرستي درتاريخ دين داري بشر بوده، آن جريان را احيا، تأييد، تجديد، تقويت وگسترش داده است. بر دين فطرت، دين حنيف وصراط مستقيم که ريشه دار در عمق تاريخ حيات اجتماعي بشر بوده، تأکيد دارد و بشريت را بدان فرا مي خواند. ديني که نامش را اسلام و نام پيروانش در سرتاسر تاريخ را مسلمان گذارده است. ديني که دغدغه سلامت و سلم و مسالمت و تسليم حق شدن بشر را دارد و تلاش مي کند تا انسان ها را بدين مسير هدايت نمايد.
5. دسته اي از آيات قرآني، اين واقعيت تاريخي را تأييد مي کنند که دين حق نيز در ادامه حيات خود، [به دلايل روان شناسانه ويا جامعه شناسانه] دچار تغيير وتحول وانحراف وتحريف وبدعت وتفرقه شده واز حقيقت وشکل حقيقت خود فاصله مي گيرد. البته متوجه ايم که بحث از تحول در حقيقت دين وانحراف از حقيقت آن را متألهان ومتکلمان پيگيري مي کند و بحث از تغيير وتطور دين به طور مطلق وعام، بدون در نظر گرفتن حق وباطل آن را، مورخان و جامعه شناسان دين، دنبال مي نمايند. (1)
آيات زير در اين زمينه کاملاً گويا هستند:
• الم تر الي الذين بدلوا نعمه الله کفرا (ابراهيم : 28). آيا کساني را که نعمت خداوند را تبديل به کفران/ ناسپاسي کردند، نمي بيني.
• فبدل الذين ظلموا قولا غير الذي قيل لهم (بقره: 59/ اعراف: 162). ظالمان، قول [خداوند] را به غير آنچه که به آنها گفته شده بود، تبديل کردند.
• ام تريدون ان تسالوا رسولکم کما سئل موسي من قبل ومن يتبدل الکفر بالايمان فقد ضل سواء السبيل (بقره: 108). ضلالت به معني گمراهي وخروج از راه راست (قمي، 1407ق، ص143)، وسواء السبيل به معني وسط و ميانه راه مستقيم است(همان، ص 119). از اين رو، ترجمه آيه عبارت است از : آيامي خواهيد رسولتان را مورد سؤال [درخواست هاي ناروا] قرار دهيد همان گونه که موسي در سابق مورد سؤال قرار گرفته بود، وکسي که کفرورزي را با ايمان جا به جا کند، پس قطعاً در وسط راه [مستقيم] به گمراهي رفته است.
• ان الذين فرقوا دينهم وکانوا شيعا لست منهم في شيء (انعام : 159 ومشابه آن در روم: 32). کلمه شيع، جمع شيعه است وشيعه به فرقه وپيروان وياران رهبر آن فرقه اطلاق مي شود. (قمي 1407ق، ص 127) حال ترجمه آيه چنين است: کساني که دينشان را تکه تکه کردند [به بعضي ايمان آوردند وبه بعضي کافر شدند] و فرقه فرقه شدند، تو از آنها مورد سئوال نيستي. (شبر،[بي تا]، ص 169)
• ان الذين يکفرون بالله و رسله و يريدون ان يفرقوا بين الله ورسله ويقولون نومن ببعض ونکفر ببعض ويريدون ان يتخذوا بين ذلک سبيلاً(نساء: 150). کساني که به خداوند و رسولان او کفر مي ورزند و مي خواهند بين خدا و رسولان او، فاصله اندازند، ومي گويند ما به بعضي [از رسولان] ايمان مي آوريم وبه بعضي کفر مي ورزيم (شبر، [بي تا]، ومي خواهند بين آن ايمان وکفر، راهي را برگزينند، [آنها حقيقتاً کافرند].
• ان الذين يکتمون ما انزل الله من الکتاب ويشترون به ثمنا قليلا اولئک ما ياکلون في بطونهم الا النار(بقره: 174). کساني که کتاب نازل شده از ناحيه خداوند را کتمان مي کنند وبا آن ثمن ناچيزي به دست مي آورند، آنها جز آتش چيزي نمي خورند / به شکمشان نمي ريزند.
جالب اينکه حضرت امير (ع) در خطبه اي، همين مضمون را درباره نقش بني اميه در تغيير شکل اسلام اصيل، پيشگويي فرموده اند: وتشاجر الناس بالقلوب، وصار الفسوق نسبا والعفاف عجبا ولبس الاسلام لبس الفر و مقلوبا (نهج البلاغه، خطبه 108). و مردم با قلب / احساس با يکديگر مشاجره مي کنند، و[دربين آنها] رابطه فاسقانه [نامشروع] نسب شمرده مي شود و عفت و حيا، مايه تعجب مي گردد وبر[قامت] اسلام لباسي پوشانده مي شود، پوستيني وارونه!
6. البته از دسته ديگري از آيات قراني برمي آيد که اين تنوع و گونه گوني، و رواج دين حق و باطل در عرض هم، مطابق با خواست و اراده و مشيت بالغه تکويني [ونه اراده تشريعي] الهي بوده و هست. خداوند عليم و قدير اگرچه در گستره تاريخ، دوره به دوره دين حق را بر پيامبران امين خود نازل فرموده وبه مردم امر نموده تا آنها از آن مسير حق فطري پيروي نمايند ولي درمقام تکوين، اين چنين خواسته که باطل و شرک و کفر نيز درعرض و طول دين حنيف جريان داشته ومردم در پيروي از آنها آزاد باشند. انسان ها آزادانه راه درست را انتخاب کنند و يا مطابق هاي نفس خود، راه شيطان را برگزينند. زيرا اگر خداوند غير اين را اراده مي فرمود، همه را امت واحده قرار مي داد. به آيات زير توجه کنيد:
• ولو شاء الله لجعلکم امه واحده ولکن يضل من يشاء ويهدي من يشاء ولتسالن عما کنتم تعملون(نحل : 93). و اگر خداوند مي خواست، شما را امت / جميعت واحده اي قرار مي داد. ولي او هر که را اراده فرمايد گمراه مي کند و هر که را بخواهد، هدايت مي نمايد. وشما از آنچه را که انجام مي دهيد، پرسيده خواهيد شد.
• ولو شاء ربک لجعل الناس امه واحده ولا يزالون مختلفين(هود: 118). واگر رب تو مي خواست مردم را امت واحده اي قرار مي داد ولي آنها همواره مختلف/ گونه گون اند.
• ولوشاء الله لجعلکم امه واحده ولکن ليبلوکم في ما اتاکم (مائده: 48) واگرخداوند مي خواست، شما را امت واحده اي قرار مي داد. وشما را در آنچه که عطا فرموده امتحان مي کند.
• ولو شاء الله لجعلهم امه واحده ولکن يدخل من يشاء في رحمته (شوري: 8). و اگر خداوند مي خواست، آنها را امت واحده اي قرار مي داد ولي او هر که را بخواهد در رحمت خود وارد مي کند.
• کذلک زينا لکل امه عملهم ثم الي ربهم مرجعهم (انعام: 108). اين چنين، عمل [او آيين] هر امتي را [ چه حق و چه باطل، چه درست و چه نادرست] براي آنها چشمگير ساختيم، پس بازگشت آنها به خدايشان است.
آري، گستره تاريخ، ميدان ظهور و افول اعتقادات و باورها، شعائر وآيين ها،مناسک ومناهج، ارزش ها وهنجارها، علائم ونمادهاي مذهبي رنگارنگ و متنوع است.طيفي کاملاً وسيع، از خداباوري محض از يک سو و پوچ انگاري محض در سوي ديگر. همه اينها در واقعيت وعينيت، دين و مذهب اند، ولي در حقيقت و نفس الامر و باطن اين چنين نيستند. از آنجايي که در واقعيت، مصداق دينداري اند، پس توسط تعدادي از علوم انساني/ اجتماعي با شيوه هاي علمي (کمي وکيفي) مطالعه مي شوند. درحالي که دانش هاي ديني وفلسفي، تنها ماهيت، جوهر، گوهر و حقيقت آنها را پژوهش مي کنند.

نتيجه
 

دين همانند هر پديده تام ديگر داراي ذات و عوارض و لوازم است، داراي تنه و شاخ و برگ است، داراي لايه ها، سطوح و مراتب است، داراي ظهورات، جلوه ها، شکل ها و نمودها است. از اين رو، شناخت هر بخش و سطح آن به دانش تخصصي ويژه اي نيازمند است. دانش هاي کلام اسلامي، مسيحي و امثال آن، در واقع نمونه هاي اعلي و مثال هاي حقيقي اديان فوق را پژوهش مي کنند درحاليکه دانش هاي فلسفي به ارزيابي و راستي آزمايي مدعيات ديني سرگرم اند و دانش هاي تاريخي، روان شناسي، جامعه شناسي، وانسان شناسي فرهنگي شکل ها و صورت هاي عيني وخارجي آن در افراد و گروه ها وجوامع سنتي و مدرن را مطالعه مي کنند. علم کلام از روش هاي نقلي و تفسيري وتحليلي به طور توأمان استفاده مي کند، درحالي که فلسفه دين از روش هاي عقلي،کلي، برهاني وتحليلي بهره مي جويد و تاريخ اديان بر مطالعات کتابخانه اي و اسناد و مدارک دين شناختي اديان مختلف تکيه دارد و دانش هاي روان شناسي وجامعه شناسي ومردم شناسي دين نيز تحقيقات خود را بر مطالعات ميداني و داده هاي تجربي و روش هاي علمي - کمي وکيفي -بنا مي نهند. از اين رو هر يک از علوم، وجهي از وجوه و لايه اي از لايه هاي پيچيده دين و دينداري را بررسي مي نمايند.
توصيف فوق که سپس با دسته هاي مشابهي از آيات قرآني هم گروه، ادامه يافت، درواقع، به دنبال جا انداختن اين ديدگاه قرآني بود که دين باطل ومذهب ناحق و ناسره نيز همانند دين حق و مذهب راستين، دين است، نه اينکه يکي دين است و ديگري بي ديني و لاديني. اديان غير توحيدي وغير اسلامي نيز همانند دين توحيد ودين اسلام، دين اند ولفظ دين بدون کم وکاست، به صورت تام وتمام بر آنها اطلاق مي شود. اگرچه از نظر ما مسلمانان از حقيقت ايمان و دين داري، خالي و تهي اند و دين حقيقتي وحقيقت ناب ديني در نزد خداوند، همان اسلام است.
منابع:
* قرآن مجيد
1. ابن الاثير؛ النهايه في غريب الحديث والاثر ؛ جزء ثاني، بيروت: مکتبه العلميه، [بي تا].
2. ترنر، جاناتان اچ؛ مفاهيم و کاربردهاي جامعه شناسي؛ ترجمه محمد فولادي و محمد عزيز بختياري، قم: مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (رحمه الله)، 1378.
3. دهخدا، علي اکبر؛ لغت نامه؛ مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران: چاپ دوم از دوره جديد، 1377.
4. زرگري نژاد، غلامحسين؛ تاريخ تحليلي اسلام، انتشارات آيت عشق، چاپ دوم، 1381.
5. سبحاني، جعفر؛ الاهيات ؛ 4ج، قم: مرکز العالمي للدراساه الاسلاميه، 1411.
6. شبر، سيد عبدالله ؛ تفسير القرآن الکريم؛ قم: دارالهجره، [بي تا].
7. شهيدي، سيد جعفر ؛ تاريخ تحليلي اسلام؛ مرکز نشر دانشگاهي، 1362.
8.شهيدي، سيد جعفر؛ تاريخ تحليلي اسلام؛ مرکز نشر دانشگاهي، 1362.
9. طبرسي، شيخ ابوعلي فضل بن الحسن ؛ مجمع البيان في تفسير القرآن؛ ج1و 2، بيروت: داراحياء التراث العربي، 1379هـ. ش.
10. علامه حلي، حسن بن يوسف؛ کشف المراد في شرح تجريد الاعتقاد؛ قم: کتاب فروشي مصطفوي، [بي تا].
11. فيومي، احمد بن محمد؛ المصباح المنير؛ مصر: مصطفي البابي الحلبي واولاده، [بي تا].
12. قمي، عباس؛ الدر النظم في لغات القرآن العظيم ؛ قم: مؤسسه درراه حق، 1407 هـ. ق.
13. کوئن، بروس؛ مباني جامعه شناسي؛ ترجمه واقتباس غلامعباس توسلي و رضا فاضل، تهران: سمت، 1380.
14. گيب، هميلتون؛ بررسي تاريخي اسلام؛ ترجمه منوچهر اميري، تهران: شرکت انتشارات علمي وفرهنگي، چاپ اول، 1367.
15. گيدنز، آنتوني؛ جامعه شناسي؛ ترجمه منوچهر صبوري،نشر ني، چاپ دوم، 1374.
16. مصباح يزدي، محمد تقي؛ آموزش عقايد؛ 3ج، تهران، سازمان تبليغات اسلامي، چاپ هفتم، 1370.
17. ناس، جان بي؛ تاريخ جامع اديان؛ ترجمه علي اصغر حکمت، تهران: شرکت انتشارات علمي وفرهنگي، چاپ يازدهم، 1381.
18. نهج البلاغه؛ قم: مؤسسه النشرالاسلامي، 1408 هـ . ق.
19. هولت، پي. ام.؛ ولمبتون، آن. ک. س. ؛ تاريخ اسلام؛ ترجمه احمد آرام، انتشارات امير کبير، 1380.
20.Bruce, Steve, ed., The Sociology of Religion, Vol. 1&2, U.K. & US, Edward Elgar Publishing Limited, 1995.
21. Davari, Mahmood T. The Political Thought of Ayatullah Murtaza Mutahhari, Routledge Curzon, 2005.
22. Giddens, Anthony, Sociology, U.K. Polity Press, 4th edition, 2001.
23. Hamilton, Malcolm B., the Sociology of Religion, London & New York, Routledge, 1995.
24. Hornby, A.S., Oxford Advanced Learner,s Dictionary, Oxford University Press, 6th edition, 2000.
25. Morris, Brian, Anthropological Studies of Religion, Combridge University Press. 1996.
26. Pals, Daniel L., Seven Theories of Religion, Oxford University Press, 1996.
27. Paterson, Michael: Hasker, William:Reichenbach, Bruce: Basinger, David, Reason and Religious Belief, and Introduction to Philosophy of Religion, Oxford University Press, 1991
28. Smart, Ninian, The Religious Experience of Mankind, 4th edition, New York, Macmillan Publishing Company, 1991.
29. Smart, Ninian, The World,s Religions, Cambridge University Press, 1993.
30. Stewart, Melvillery, Philosophy of Religion, Jones and Bartlett Publishers, 1996.
31. Weber, Max, Sociology of religion, Trans. By Ephraim Fizchoff, Beacon Press, 1963

پي نوشت ها :
 

1 - دراين زمينه ببينيد: جان بي. ناس، تاريخ جامعه اديان، ترجمه علي اصغر حکمت، شرکت انتشارات علمي وفرهنگي، چاپ يازدهم، 1381، هميلتن گيب، بررسي تاريخي اسلام، ترجمه منوچهر اميري، شرکت انتشارات علمي وفرهنگي، چاپ اول، 1367؛ پي. ام. هولت وآن. ک. س. لمبتون، تاريخ اسلام، ترجمه احمد آرام، انتشارات اميرکبير، 1380، سيد جعفر شهيدي، تاريخ تحليلي اسلام، مرکز نشر دانشگاهي، 1362؛ غلامحسين زرگري نژاد، تاريخ تحليلي اسلام، انتشارات آيت عشق، چاپ دوم. 1381.
 

منبع: نشريه الاهيات اجتماعي شماره 2.



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.