10 مرحله براي بيشتر لذت بردن از زندگي

همانطور که بايد سعي کنيم به آنچه علاقه داريم بيشتر نزديک شويم بايد از آنچه موجب ناراحتي ما مي شود دوري کنيم. فرقي نمي کند شايد يک کانال تلويزيون باشد، يک آدم، يک وبلاگ يا يک خيابان. تحت هيچ شرايطي به هيچ کس و هيچ چيز اجازه ندهيد اوقات خوش را از شما بگيرد.
دوشنبه، 24 بهمن 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
10 مرحله براي بيشتر لذت بردن از زندگي

10 مرحله براي بيشتر لذت بردن از زندگي
10 مرحله براي بيشتر لذت بردن از زندگي


 






 

به«سادگي» باز گرديد:
 

خانه تان را تر و تميز کنيد. آن چه را که لازم نداريد دور بيندازيد(يا به کسي که نياز دارد بدهيد) دور و برتان را خلوت کنيد. «سادگي» فقط مربوط به محيط زندگي نيست. با خودتان خلوت کنيد. ذهنتان را Defrag کنيد! چيزهايي خيلي خيلي کوچکي هستند که ما را آزار مي دهند و خودمان از وجود آن ها بي خبريم. شايد سر يک موضوع کوچک از کسي رنجيده ايد ولي وقتي با آرامش از زاويه اي ديگر به موضوع نگاه مي کنيد مي بينيد اين موضوع کوچک اصلاً ارزش فکر کردن ندارد.

«بر چسب» نزنيد:
 

اين خيلي مهمه! شناختي که ما از خيلي از چيزها در زندگي داريم با گذر زمان و تأثير پذيري از دين و فرهنگ و محيط زندگي مان بوجود آمده اند و آن چه ما مي بينيم بر چسبي است که ذهنمان بر آن زده نه حقيقت.
بيابيد يک تمرين با هم انجام دهيد، به دور و برتان نگاه کنيد و چيزي را انتخاب کنيد و به آن نگاه کنيد. ذهن شما حالا بلافاصله دنبال بر چسب آن جسم مي رود. حالا رويتان را برگردانيد و نفسي عميق بکشيد و دوباره به آن نگاه کنيد ولي اجازه ندهيد ذهنتان بر چسب آن را پيدا کند. مي دونم سخت است، آرام باشيد و فقط نگاه کنيد. سعي کنيد چيزي در آن ببينيد که هرگز نديده بوديد. اين کاري است که عارفان و خصوصاً بوداييان زياد انجام مي دهند.
بگذاريد مثال بزنم، مثلاً من يک بچه کوچک را کنارم مي بينم که روي زمين نشسته و با اسباب بازي هايش بازي مي کند و سر و صدا مي کند. بسته به شخصيتم، ذهنم بر چسب هاي مختلفي به او مي زند. مثلاً اينکه «تو هيچي از زندگي نمي فهمي»، «تو فکر مي کني دنيا همين چهار تا اسباب بازيه»، «تو که مشکلات منو نداري!» قرار نيست به وضوح اين ها در ذهنم خطور پيدا کند بلکه تفکر ضعيفي است که در ضمير ناخودآگاه بوجود مي آيد.
حالا سعي مي کنم ديدم را عوض کنم، نگاه کنم به اينکه بچه چطور از اسباب بازي کوچک بي ارزشي لذت مي برد و خوشحال است و من همچنان به اتفاق کوچکي که سال ها پيش افتاده فکر مي کنم.

از هر چيز کوچکي لذت ببريم:
 

آيا منتظر نشسته ايد تا کسي در بزند و يک ميليارد تومان به شما هديه کند؟ آن وقت خوشحال خواهيد شد؟! هرگز همچين اتفاقي نخواهد افتاد و اگر شما منتظرش باشيد هرگز خوشحال نخواهيد شد.
دفعه ي بعد که خواستيد ميوه، چاي، غذا بخوريد از آن لذت ببريد! به نظر پيشنهاد احمقانه ايه نه؟ ولي حقيقت داره، ما موقع اين لذت ها حواسمان به همه جا هست غير از خود آن لذت، به کاري که قرار است بعداً بکنيم، به آنچه در گذشته انجام داده ايم و فقط مثل يک روبات به سيب گاز مي زنيم تا تمام شود.
مي توانيد در همان چند دقيقه که سيب را مي خوريد فقط به آن سيب فکر کنيد، مطمئن باشيد کارهاي بعدي تان را اين گونه بهتر انجام مي دهيد.
اينکه چگونه با زحمت تهيه شده است. خاک، باران، درخت، هوا، آفتاب و اکنون در دست شماست تا از آن لذت ببريد.

کارهاي جديد بکنيد:
 

کار جديدي را امتحان کنيد. کاري را بکنيد که هميشه دوست داشته ايد بکنيد اما تاکنون نکرده ايد. هر کاري که هست سريعاً وسايل لازم را آماده کنيد و انجامش دهيد.

براي کاري که دوست داريد وقت بگذاريد:
 

يکي از دلايل خستگي ما از زندگي قيد و بندهايي است که گرفتارشان هستيم. اينکه بايد سر ساعت از خواب بلند شويم و سر ساعت در جاي ديگري باشيم و همش در قانون و اجبار زندگي کنيم.
کم کم برنامه تان را سبک کنيد تا وقت کنيد به کارهايي که دوست داريد هم برسيد. اگر فکر مي کنيد اين کار به شما ضرر خواهد زد 180 درجه اشتباه فکر مي کنيد!

عوامل ناراحت کننده را دور بيندازيد:
 

همانطور که بايد سعي کنيم به آنچه علاقه داريم بيشتر نزديک شويم بايد از آنچه موجب ناراحتي ما مي شود دوري کنيم. فرقي نمي کند شايد يک کانال تلويزيون باشد، يک آدم، يک وبلاگ يا يک خيابان. تحت هيچ شرايطي به هيچ کس و هيچ چيز اجازه ندهيد اوقات خوش را از شما بگيرد.

ولش کنيد:
 

مي دونم، منم اذيت مي شم وقتي روزم را با يک(Todo list) ليست کارهاي روزانه انجام نشده به پايان مي رسونم. اما فکر مي کنيد توي قبر ناراحت خواهيد بود که چرا آن روز آن ليست را ناتمام گذاشتيد يا اينکه چرا از زندگي لذت بيشتري نبرديد و حالا فرصت به پايان رسيده است؟
اين به معني تنبلي نيست بلکه هر موقع نتوانستيد کاري را در وقت معين انجام دهيد هي به آن فکر نکنيد. هميشه فردايي هست.
«گيک» درونتان را خوشحال کنيد: اين هم خيلي مهم است! همه ما بدون استثنا گيک دروني داريم. يعني وقتي کار خاصي انجام مي دهيم ديگر گذر زمان را احساس نمي کنيم و فقط به آن فکر مي کنيم. اين مي تواند راجع به هر جيزي باشد. احتمالاً مي دانيد که من نسبت به کامپيوتر اين طوري هستم، وقتي دارم با کامپيوتر کار مي کنم متوجه گذر زمان نمي شم و به چيزهاي ديگه فکر نمي کنم. ممکن است شما به باغباني يا ورزش يا هر چيز ديگه اين چنين علاقه اي داشته باشيد. پس پيدا کنيد که نسبت به چه چيزي يک چنين علاقه اي داريد. يک راه خوب اين است که ببينيد نسبت به چي علاقه فوق العاده زيادي داريد که باعث مي شود ديگران به شما نگاه هاي عجيب و غريب بکنند!

قدردان باشيد:
 

هم من و هم شما هزار بار از اين توصيه ها شنيده ايم، اين هزار و يک بار! من که خودم دارم مي نويسمش هم فراموش خواهم کرد پس فقط سعي کنيم به خاطر داشته باشيم که قدردان باشيم. قدر چي؟ قدر چشماني که دارد اين سطور را مي خواند. قدر دست سالمي که ماوس را به زيبايي حرکت مي دهد. قدر اينکه در همين مدت که شما اين مقاله را مي خوانديد چند نفر از دنيا رفتند اما شما هم چنان زنده ايد.

فقط منتظر«نتيجه» نباشيد:
 

آيا شما براي امروز زندگي مي کنيد يا براي رسيدن به آن چه در آينده مي خواهيد؟ اگر هي براي رسيدن و ديدن نتيجه ي هدف هاي متعدد دست و پا بزنيم کي مي خواهيم از زندگي لذت ببريم؟
گاهي اوقات مراحل رسيدن به يک هدف خيلي بهتر از نتيجه ي آن است. پس از تلاشي که براي رسيدن به يک هدف مي کنيد لذت ببريد. مثل مادري که کودکش را بزرگ مي کند. اگر بچه اي وجود نداشت و آدم هاي جديد 40 ساله به دنيا مي آمدند با همسر و کار و خانه و زندگي جالب بود؟ زيبايي در اين است که کودک مرحله به مرحله با کمک ديگران رشد مي کند و ما از مراحل رشد آن لذت مي بريم و اينکه وقتي بزرگ مي شود هم به آن زحمت ها به صورت خاطره هايي خوش به يادمان مي آيند.
منبع:نشريه راه کمال- شماره 30



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.