هم گرايي و واگرايي در انديشه ي سياسي اماميه و حنابله در بغداد دوره آل بويه (1)
نويسندگان: دکتر محمد رضا باراني /دکتر محمد علي چلونگر
استاديار جامعه ي المصطفي العالميه /استاديار دانشگاه اصفهان
استاديار جامعه ي المصطفي العالميه /استاديار دانشگاه اصفهان
چکيده
کليد واژه ها: تعامل، هم گرايي، واگرايي، اماميه، حنابله، آل بويه و بغداد.
مقدّمه
گروه ها و فرقه هاي مختلفي به ويژه در بغداد در حال پيدايش، رشد و توسعه بودند و زمينه ي هم گرايي و واگرايي بين آنان فراهم بود؛ در اين ميان تعامل اماميه با فرقه هايي مانند حنابله بسيار مهم است؛ زيرا عالمان اماميه به سبب غلبه آل بويه از جايگاه مناسبي برخوردار بودند و از سوي ديگر، در برخي قلمروهاي ديگر مانند مصر و شام حکومت هاي شيعه ي ديگري حضور داشتند؛ بدين رو زمينه ي بسيار مناسبي براي اماميه فراهم شده بود. عالمان و انديشمندان شيعي با رويکرد تسامح گونه و مصلحت انديشي و يا تقيه گونه با اين جريان برخورد کردند که در نتيجه، سبب پديد آمدن نگرش هاي مختلفي در ميان عالمان شيعي شد.
بيشترين هم گرايي و واگرايي فرقه ها در بغداد، بين اماميه و حنابله است. بسياري از حوادث و رخدادهاي بغداد اين دوران، برخاسته از انديشه ها و افکار اين دو فرقه است. در بغداد آن روز، اين دو فرقه در برابر يکديگر صف آرايي کرده، با تأکيد بر افکار و انديشه هاي خود، بعضاً حوادث تلخ و زيانباري را رقم زدند؛ در نتيجه اوضاع بغداد بحراني و چالش برانگيز شد.
حنابله در قرن چهارم با پيروان بسيار در بغداد و نفوذ در دربار خلافت، توانسته بودند اثر بخشي فراواني در امور سياسي، فکري و اجتماعي بر جاي نهد و در برابر جريان هاي مخالف مثل اماميه و معتزله ايستادگي بسياري از خود نشان دهند. حنابله با گروه هاي مخالف خود با تندي برخورد کردند و گروه هاي مخالف
نيز با حنابله سر سازش نداشتند؛ در اين ميان از گروه هاي مخالف حنابله، شيعه و معتزله بر جسته تر از همه بود؛ اما با اين حال به دليل فزوني جمعيت حنابله در بغداد و تندروي آنان در برخورد با مخالفان، شيعيان و معتزله و ديگر افراد توانايي کافي براي مخالفت خويش نداشتند؛ گر چه افرادي مانند محمد بن جرير طبري در آغاز قرن چهارم در مقابل حنبليان مقاومت کردند و فشار زيادي را نيز تحمل نمودند. اين روند تا پيش از تسلط آل بويه در بغداد بر خلافت ادامه پيدا کرد؛ اما پس از آن با پشتيباني آل بويه توان شيعه فزوني يافت و در برابر حنابله ايستادگي کردند(جعفريان، 1371ش، ص123).
اين مقاله بر آن است به بررسي تاريخي هم گرايي و واگرايي سياسي اماميه با حنابله در عصر آل بويه در بغداد بپردازد تا اثر گذاري و اثر پذيري بين اين دو فرقه در قرن چهارم و پنجم مورد بررسي قرار گيرد. محور مهم در تعامل بين اين دو فرقه، در ديدگاه هاي فکري ــ سياسي است و به تعبيري، انديشه هاي سياسي اماميه با حنابله مسائلي اثر گذار بوده اند. از اين مسايل، بحث هاي جواز همکاري با سلطان جائر، تقيه، خروج عليه حاکم مسلمان، جنگ با مسلمانان و جهاد مورد توجه خواهد بود؛ هر چند بسياري از اين مباحث، به انديشه ي سياسي پذيرفته شده توسط هر يک از اين دو فرقه نيز مرتبط است.
1.بررسي موضوعات تعامل فکري ــ سياسي
محور مهم در تعامل بين اين دو فرقه، بررسي تعامل در ديدگاه هاي فکري ــ سياسي است و به تعبيري انديشه هاي سياسي و رفتار سياسي بين آنان که شاهدي بر تعامل اين دو گروه باشد، مورد پژوهش قرار مي گيرد. همکاري با سلطان جائر، تقيه، خروج عليه حاکم مسلمان، جنگ با مسلمانان، جهاد و مانند آن از مسايل مهم اين بحث است.
1ــ1.همکاري با سلطان جائر
به نظر مي رسد در اين زمينه، تفاوتي ميان اماميه با حنابله وجود داشته باشد؛ زيرا اساس تفکر اماميه پيش از دوره آل بويه بر عدم همراهي با حاکميت بود و حاکمان اموي و عباسي را غير مشروع مي دانستند و همکاري شيعيان با دربار را مگر در شرايط استثنايي، روا نمي دانستند؛ اما حنابله چنين تفکري نداشته، حتي در دوره آل بويه نيز با حاکمان شيعي رابطه و تعامل داشتند؛ زيرا حنابله حاکمان جور و ستمکار را نيز مي پذيرفتند؛ گر چه فکر و انديشه آنان را بدعت و گمراه کننده قلمداد مي نمودند؛ با اين حال تفاوت نوع رويکرد اماميه در همکاري با آل بويه و ديگر حکومت ها، امري آشکار و غير قابل ترديد است؛ گر چه آل بويه نيز به همکاري اماميه نياز بيشتري داشتند؛ از اين رو دانشمندان امامي نزد آنان جايگاه
بسيار رفيعي داشتند و حتي در مراحل حساس و بحراني و شورش ها، آل بويه(شاه و وزيران)به سيد مرتضي پناه مي بردند(ابن جوزي، 1385، چ15، صص236و 254). اما در هر صورت نگاه مصلحتي به اين تعامل، سبب شد در زمان لازم با آنان برخورد نموده، خواسته ي رقيب آنان(حنابله) را تأمين کنند؛ مثلاً ممنوعيت برگزاري زيارت عاشورا و برخي مراسم ديگر نمونه اي از اين رويکرد مصلحت انديشانه آل بويه است(همان، ج14، ص254؛ ج15، ص 319و ج16، ص7/ابن کثير، 1408ق، ج11، ص332و ج12، صص 59 و 68/ابن اثير، 1415ق، ج8، ص26).
اماميه با وجود ابراز مخالفت با حاکميت با هدف دستيابي به قدرت براي همراه ساختن حاکمان يا اعمال نفوذ در دربار آنان، با آنان ارتباط نيز برقرار مي کردند و تنها در مواردي که ضرورت نداشت، به دربار خلفا نزديک نمي شدند؛ در ضمن همکاري اماميه، معمولاً بر اساس نظر امامان(ع) بوده، بنابراين نوعي هماهنگي ميان آنان وجود داشته است؛ اما هر فرد حنبلي بر اساس نظر خود به همکاري با حاکميت مي پرداخت که خود يکي از تفاوت هاي ميان اين دو گروه مي باشد.
اماميه پس از عصر غيبت و ارتباط با آل بويه ي شيعه مذهب از يک سو و ارتباط آل بويه با افکار معتزلي و زيدي، شاهد تحولي در زمينه ي تعامل سياسي با حکومت ها شدند؛ به تعبيري فقه سياسي شيعه متأثر از ارتباط ميان اماميه و اين گروه ها بوده است.
تحول فکري ــ سياسي و فقهي اماميه در اين دوره ظهور کرد. نمونه ي آن مسئله همکاري با سلطان جائر است که به تفکيک جائر شيعي و غير شيعي پرداختند و با نوشتن کتابي(رسالة في العمل مع السلطان)در اين زمينه گام سياسي مهمي توسط
دانشمندان امامي برداشته شد و به تدريج جايگاه مهمي در ميان شيعيان امامي پيدا کرد.
خروج، يک واکنش منفي است و به منظور براندازي حاکميت صورت مي گيرد و نفوذ در دستگاه حکومتي و همکاري با آنان، براي احقاق حقوق پيروان و همکيشان انجام مي شود؛ لذا مي توان گفت: همکاري از لحاظ رتبي يک مرتبه پايين تر از خروج عليه حکومت است. در همکاري، نگاه مثبت به جريان امور وجود دارد و در خروج، نگاه منفي و اصلاح ناپذيري حکومت غلبه دارد. در ميان انديشمندان امامي، سيد مرتضي به تبيين کلامي و کاربردي بحث همکاري با جائر شيعي پرداخت و با استناد او به قرآن، نهج البلاغه و رفتار و گفتار امامان(ع) اين مسئله براي عالمان شيعي و شيعيان مناسب و بر اساس سيره ي امامان(ع) جلوه کرد(سيد مرتضي، 1405ق، ج2، ص94).
ابن حنبل در برابر جريان حاکم عباسي مقاومت بسياري کرد و به خلق قرآن باور نداشت(ابن جوزي، همان، ص256 به بعد). او پس از جدايي از مذهب شافعي، مکتب جديدي بر اساس کتاب خدا، سنت پيامبر(ص) و فتواي صحابه بنيان نهاد. يکي از مسايل مهم ديني مورد توجه حنابله، امر به معروف و نهي از منکر بود که براي سالم سازي جامعه و حکومت به اين مسئله اهميت بسياري مي دادند(مشکور، 1384، ص169). احمد در برابر سلطه و نفوذ معتزله در عصر مأمون ساکت نبود و بر پيروي از سلف صالح تأکيد داشت(محمود محمد، 1406ق، ص53). او در برابر اسحاق بن ابراهيم رئيس نيروي انتظامات بغداد در آخرين روزهاي زندگاني مأمون به مخلوق بودن قرآن گواهي نداد و جز به کلام الله بودن قرآن سخني بر زبان جاري نساخت و به همين خاطر در زمان معتصم به زندان افتاد(طبري، ج8، ص637ــ 645/ابن جوزي، 1401ق، ص419ــ 426).
خلفا و بزرگان حکومتي به احمد بسيار سخت گرفتند و او را از تدريس، حضور در جمعه و جماعات و خروج از خانه منع کردند(ابونعيم اصفهاني، 1405ق، ج9، ص200)؛ اما احمد با اعلام وفاداري نسبت به خلافت، توجهي به مقام و ثروت دنيا نداشت و حتي پس از تغيير شرايط و توجه خلفا به او، هيچ گونه اعتنايي به اکرام و مهرباني خليفه ننمود و از کمک هاي آنان استفاده نکرد و اين مسئله در نفوذ اجتماعي او تأثير گذار شد(همان، ص210)؛ حتي ياران او نيز چنين بودند. ابن عقيل حنبلي مي گويد: «اصحاب ابوحنيفه و شافعي مناصب را مي گرفتند و به وسيله آن در علم شهرت يافتند، اما بسيار نادر و اندک بود که ياران احمد به سوي مقام و منصب بروند» (محمود محمد، 1406ق، ص151).
بر اين اساس، مي توان گفت: حنابله نسبت به ارتباط با حاکميت ها نگاه منفي داشتند و در دوره آل بويه نگاه مثبت آنان تقويت شده است؛ گر چه اين رويکرد در زمينه تعامل با فرقه ها تعديل نگرديد و برخوردهاي بسيار خشني از آنان نقل شده است؛ اما رويکرد اماميه در آغاز تندتر از حنابله بود و جنبه ي منفي نگاه آنان در تعامل با حکومت ها قوي تر به نظر مي رسد؛ با اين حال در دوره آل بويه نگاه اماميه نسبت به حاکميت تغيير بنيادي يافت و نسبت به فرقه ها تعديل گرديد؛ در نتيجه مي توان رويکرد هر دو فرقه را در يک جهت تصور نمود؛ گر چه تفاوت هايي بين آنان وجود داشته است.
منبع: نشريه شيعه شناسي، شماره 26.