هم گرايي و واگرايي در انديشه ي سياسي اماميه و حنابله در بغداد دوره آل بويه (4)
نويسندگان: دکتر محمد رضا باراني /دکتر محمد علي چلونگر
استاديار جامعه ي المصطفي العالميه /استاديار دانشگاه اصفهان
استاديار جامعه ي المصطفي العالميه /استاديار دانشگاه اصفهان
2.عوامل موفقيت حنابله
1ــ2.همراهي با محدثان
دينمدار و سنتي، از تعداد بيشتري برخوردار بودند و عالمان سنتي طرفدار وضعيت موجود، ميدان را دردست مي گيرند.
در دوره مورد بحث نيز همين وضعيت وجود داشت و عقلگرايان با تفاسير و برداشت هاي نو و جديد، درصدد ايجاد تحول در درک دين و متون ديني برآمدند و بدين روي در برابر عالمان سنتي و اهل حديث قرار گرفتند. از سويي، معتزله و گروه هاي همفکر آنان برخورد مناسبي با اصحاب حديث نداشتند و از سوي ديگر اهل حديث خود، به گونه اي عوام بودند؛ زيرا تقليد مي کردند و در دين و علوم مربوط به آن به اجتهاد و نوآوري و ارائه نظر روي نمي آوردند و دليل آن را جلوگيري از تحريف دين و آموزه هاي الهي و دستورات پيامبر(ص) بيان مي کردند؛ در نتيجه، اينگونه افکار و باورها، با نظر و احساسات مردم نيز سازگاري تقريبي داشت و سبب تقويت جايگاه و موقعيت آنان نزد مردم شد. نشانه ي آن نيز منزلت بالاي اصحاب حديث نزد مردم بود؛ چه اينکه اينگونه برخوردها از سوي مخالفان و حاکمان نسبت به آنان، سبب مظلوم نمايي و طرفداري بيشتر مردم شد؛ از اين رو مدت اندکي پس از مأمون جريان روزگار به نفع اهل حديث دگرگون شد و مخالفان اهل حديث در تنگناي شديد سياسي و تفتيش عقايد گرفتار آمدند.
در دوره آل بويه نيز جريان مذکور ادامه يافت و تندروي هاي برخي حاکمان بويه اي و صاحب منصبان طرفدار آنان، از يک سو و رفتارهاي برخي شيعيان و هم انديشان آنان سبب بروز تنش هايي و در نتيجه طرفداري مردم از حنابله گرديد؛ به ويژه که حنبليان از جمعيت زيادي بهره مند بودند و با اين مسايل قدرت آنان در بغداد رو به فزوني گذاشت و در اواسط قرن پنجم هجري، بر اوضاع مرکز خلافت تسلط يافتند؛ بنابراين يکي از مسايل اثر بخش در اقتدار يابي حنابله، همراهي آنان با سنت، حديث و محدثان بود.
2ــ2.توجه به سلف
روند سب صحابه در دوره آل بويه، با کمک حاکمان بويه اي و به ويژه معزالدوله گسترش بسياري يافت و به دليل گسترش چنين رفتارهايي، مانند سب از سوي پيروان برخي فرقه ها به ويژه شيعيان تندرو، عده اي از اهل سنت و مخصوصاً حنابله در برابر آنان موضع گيري شديدي نشان دادند و در نتيجه، درگيري هاي فرقه اي، بغداد را به آشوب کشاند.
3ــ2.اهميت به کتاب و سنت
يکي از اين موارد، مسئله ي قرآن ابن مسعود است که شيعيان بغداد، بارها به دليل باور به آن بغداد را به آشوب کشاندند و به اين نظر متهم شدند که به
تحريف قرآن باور دارند؛ مثلاً در سال 323ق فتنه ابن شنبوذ رخ داد؛ زيرا ابوالحسن محمد بن احمد مقريء مشهور به ابن شنبوذ (فردي شيعي که قرائت جاري مسلمانان را قبول نداشته و بر قرائت ابن مسعود تأکيد داشته است و ظاهراً در ترتيب و برخي مسايل ديگر، اختلاف داشته است) به قرائت قرآن پيش از زمان عثمان باور داشت و در محراب، نماز قرآن را بر اين اساس تلاوت مي نمود. قرائت او بر اساس قرائت ابن مسعود و ابي بن کعب بود و حروف اين قرائت با حروف قرآني که زمان عثمان جمع آوري شده بود، متفاوت بود. او بر اين روش خود اصرار داشت و به همين دليل سبب تنش و مجادله در بغداد گرديد و مردم از اين مسئله در بحران قرار گرفتند؛ از اين رو سلطان او را دستگير کرد و وزير(ابن مقله) او را خواست و از سوي ديگر، قاضيان، فقيهان و قاريان را دعوت کرد و با حضور آنان با او مناظره کرد و از او خواست دست از باور خويش بردارد. اين شنبوذ امتناع نمود و مخاطبان را جاهل دانست. با اين وصف، او را برهنه کردند و تازيانه زدند. او نتوانست مقاومت کند و در نهايت از باور خويش دست شست و به صورت کتبي از انديشه و فکر خويش توبه کرد؛ از اين رو او را آزاد کردند. ابن شنبوذ در سال 328 ق از دنيا رفت(يافعي، 1413ق، ج2، ص286/خطيب، ج1، ص280ــ281/ابن عساکر، 1995م، ج51، ص19).
با توجه به جايگاه قرآن و سنت نزد مسلمانان، توجه اندک رقيبان حنابله به آيات و سنت، برخي را به واکنش کشاند و در اين زمينه به دليل بروز برخي ديدگاه ها از سوي تعدادي شيعه، آنان را به عنوان کساني که به تحريف قرآن باور دارند، مطرح نمود. در طرف مقابل، به سبب توجه ويژه حنابله به قرآن و سنت، مردم جذب نظر و رأي آنان شدند و همان طور که ذکر شد، شالوده ي فقه حنابله بر اساس کتاب و سنت است و اصل نخست براي دانش فقه از ميان اصول پنجگانه، نص قرآن و سنت بود و حتي در اختلاف نظر بين فتواهاي صحابه، آن نظري که با
قرآن و سنت سازگارتر است، توسط حنابله گزينش مي گردد(محمود محمد، 1406ق، ص112به بعد). با توجه اين مباحث، مي توان گفت: اهميت دادن به قرآن و سنت در موفقيت اجتماعي و سياسي آنان نقش بسياري داشته است.
4ــ2.مبارزه با افراط عقلگرايان
در جامعه ي آن روز و براي مردم و عالمان دين چنين به نظر مي رسيد که تنها فرقه اي که در برابر جريان افراط گرايانه عقلي و جريان تشيع که مخالف برخي اصول اهل سنت بود، مقاومت کرده، با دفاع از اسلام، در برابر ديدگاه هاي جديد برخاسته است و از تفکرات عقلاني و اعتزال، پشتيباني(بر اساس ديدگاه خود) نموده است، حنابله مي باشد. اين مسئله در نهايت سبب توجه همه ي انديشمندان مسلمان به آنان شد؛ بنابراين مي توان مبارزه حنبليان با افراط گرايي جريان هاي عقلي را از دلايل مهم و تأثير گذار در موفقيت حنابله به شمار آورد؛ به ويژه که اين جريان عقلگرايي براي مدتي از پشتيباني حاکمان بر خوردار بود و با سختگيري آنان، جبهه گيري بر ضد عقلگرايان تشديد شده بود.
منبع: نشريه شيعه شناسي، شماره 26.