هم گرايي و واگرايي در انديشه ي سياسي اماميه و حنابله در بغداد دوره آل بويه (6)

با وجود فضاي آلوده و مسموم بين حنابله و اماميه و در نتيجه درگيري و چالش هاي زياد رخ داده ميان آنان، به نظر مي رسد گاهي براي تأمين امنيت و برقراري صلح و دوستي، تلاش هايي نيز صورت گرفته است. حنابله و شيعيان گاه با هم از در آشتي در مي آمدند؛ مثلاً حضور فعال شيخ مفيد، سيد رضي، سيد مرتضي، شيخ طوسي و قاضي ابويعلي حنبلي و ديگر بزرگان در بغداد و حضور آنان در دربار، نشانه ي عالي ترين تفاهم بين دو گروه از مذاهب اسلامي است(جعفري لنگرودي،
دوشنبه، 1 اسفند 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
هم گرايي و واگرايي در انديشه ي سياسي اماميه و حنابله در بغداد دوره آل بويه (6)

 هم گرايي و واگرايي در انديشه ي سياسي اماميه و حنابله در بغداد دوره آل بويه (6)
هم گرايي و واگرايي در انديشه ي سياسي اماميه و حنابله در بغداد دوره آل بويه (6)


 

نويسندگان: دکتر محمد رضا باراني /دکتر محمد علي چلونگر
استاديار جامعه ي المصطفي العالميه /استاديار دانشگاه اصفهان



 

3.هم گرايي حنابله و اماميه
 

با وجود فضاي آلوده و مسموم بين حنابله و اماميه و در نتيجه درگيري و چالش هاي زياد رخ داده ميان آنان، به نظر مي رسد گاهي براي تأمين امنيت و برقراري صلح و دوستي، تلاش هايي نيز صورت گرفته است. حنابله و شيعيان گاه با هم از در آشتي در مي آمدند؛ مثلاً حضور فعال شيخ مفيد، سيد رضي، سيد مرتضي، شيخ طوسي و قاضي ابويعلي حنبلي و ديگر بزرگان در بغداد و حضور آنان در دربار، نشانه ي عالي ترين تفاهم بين دو گروه از مذاهب اسلامي است(جعفري لنگرودي، ص22ــ23). با اين حضور، زمينه ي تفاهم و هم گرايي فراهم بوده، در برخي موارد به هم گرايي نيز کشيده شده است. موردي نيز مشاهده نشده است که عالمان شيعي به دليل حضور عالمان ديگر مذاهب و به ويژه حنابله، از حضور در دربار و مراسم آنان خودداري کنند، بلکه به صورت دوستانه در مجالس به صورت مشترک حضور مي يافتند.
علي رغم تندروي هاي زياد اين دو فرقه بر ضد هم، تمايل به همزيستي و هم گرايي عده اي نيز در اين ميان آشکار است؛ مثلاً ــ همچنان که آمد ــ در سال 437 ق اتحاد يهوديان و شيعيان تغيير کرد و شيعيان و حنابله همدست شده، به يهوديان حمله کردند و خانه هاي آنها را تخريب کرده، کنيسه هايشان را در آتش سوزاندند(اين کثير، 1408ق ، ج12، ص54).
همچنين در سال 442ق ميان اهل سنت و شيعه اتفاق و اتحاد برقرار شد وحتي اهل کرخ بر صحابه رحمت فرستادند و در مساجد آنان نماز گزاردند و همه با هم براي زيارت مشاهده مشرفه خارج شدند و با دوستي و صميميت با هم برخورد کردند که در هيچ دوره اي اينگونه نبودند(ذهبي، 1984م، ج3، ص201). اين موارد نمونه هايي از هم گرايي ميان اين دو فرقه بزرگ در بغداد بوده است. به نظر مي رسد اگر در تعامل ميان فرقه هاي اين دوره بيش از آنچه عوام و برخي تندروها نقش داشتند، به عالمان و انديشمندان دو گروه اجازه گفتگو و همفکري داده مي شد، وضعيت مسلمانان و شيعيان در بغداد بسيار بهتر مي شد و موقعيت مذهبي اماميه تثبيت مي گرديد.
البته خلافت و حاکمان نيز تلاش هايي به منظور هم گرايي بين آنان و جلوگيري از بروز تنش انجام مي دادند؛ مثلاً در سال 393ق استاد هرمز(عميد الجيوش) به دليل وقوع فتنه بزرگ در بغداد و فعاليت زياد عياران و اختلاف شيعه و سني، برگزاري مراسم مذهبي از سوي شيعيان و سنيان را ممنوع اعلام نمود و از جمله برگزاري مراسم عزا بر حسين(ع) در روز عاشورا توسط شيعيان را منع کرد؛ همچنين جاهلان سني باب بصره و باب شعير را از برگزاري مراسم عزاداري بر مصعب بن زبير هشت روز بعد از عاشورا، منع نمود و شيخ مفيد، فقيه بزرگ اماميه را تبعيد کرد. با اين اقدامات اوضاع تا حدودي آرام گشت(ابن کثير، 1408ق، ج11، ص332/ابن اثير، 1415ق، ج8، ص26).

4.تعامل يا تقابل اماميه و حنابله
 

تعامل اماميه و حنابله کاملاً متفاوت با تعامل اماميه و معتزله است؛ زيرا اماميه و معتزله به عنوان دو گروه با انديشه ها و افکار سازگار و نزديک به هم بودند که با وجود رقابت و اختلاف بين آنان، اشتراکات فکري قابل توجهي داشتند؛ اما اماميه و حنابله دو گروهي هستند که نقاط اشتراک آنان بسيار محدود و اندک بوده، در زمينه هاي مختلف تنش هاي فکري و سياسي بين آنان وجود داشت و در نتيجه، انتظار بر قراري پيوند اين دو فرقه، غير واقع بينانه است.

5.عوامل تقابل
 

در ادامه زمينه ها و عوامل اثر بخش فرايند شکل گيري و گسترش اين تقابل، مورد توجه قرار مي گيرد.

1ــ 5.رفتاري
 

در تعامل بين فرقه ها، غير از عوامل فکري و انديشه اي که به صورت زير بنايي تأثير گذار است، عوامل رفتاري و برخاسته از عملکرد پيروان آن فرقه ها نيز نقش داشته است. اين رفتارها گاهي به افرادي از هواخواهان و بعضاً به نوع رفتار گروه باز مي گردد. معمولاً افراد تندرو و متعصبي ميان همه ي گروه ها وجود دارند که سبب بروز و گسترش تنش و چالش درون فرقه اي و برون فرقه اي مي شوند؛ به تعبير يکي از نويسندگان، «دنيا به واسطه غاليان از گروه هاي اسلامي مانند حنابله، معتزله، شيعه، اشاعره، جهميه، کراميه و مرجئه به بحران کشيده شده است، تعداد آنان زياد است و در ميان اين افراد، دانشمندان و عابدان و افراد باهوش نيز وجود دارند؛ بنابراين از خداوند براي اهل توحيد درخواست بخشش داريم و از هوس ها
و بدعت ها به خدا پناه مي بريم و سنت و پيروان آن را دوست داريم نه بدعت و تأويلها را»(ذهبي، 1413ق، ج20، ص44ــ 45).

1ــ1ــ 5.رفتارهاي فردي(نخبگان متعصب): برخي برخوردها از سوي پيروان يک فرقه، تحت تأثير تصميم گيري هاي احساسي و زود هنگام است که به طور معمول پيامدهاي ناگوار و دراز مدتي براي آن فرقه به همراه دارد؛ براي نمونه ابوسعد سرخسي، يکي از دانشمندان حنفي بود که در مدرسه کرخ تدريس مي کرد و در سال 402ق که ميان حنابله و ناصبي ها(احتمالاً منظور او از شيعيان بوده است؛ زيرا آنان صحابه را سب مي کردند) فتنه و درگيري رخ داد، مخالفان حنبلي(ناصبي ها) وارد مدرسه ابو سعد شدند و وي را کشتند و با آتش سوزاندند(ابوالوفاء قرشي، ج2، ص274). اينگونه رخدادها در بغداد فراوان بوده و سبب تشديد تعصب هاي فرقه اي شده است.
 

اما در بررسي رفتارها، مي توان به رفتار دو نفر در آستانه بر آمدن آل بويه اشاره کرد که زمينه ي تقابل بين اماميه و حنابله را فراهم نمود. نخست، بربهاري است که با عنوان رهبر حنبليان در بغداد موضع گيري هايي داشت و دوم رفتار ابن شنبوذ درباره قرائت ابن مسعود بود و سبب بروز حوادث شد.
در دوره آل بويه نيز مي توان به برخوردها و رفتارهاي دو فرد ديگر اشاره داشت که بسياري از چالش هاي آن دوره، برخاسته از تصميم هاي آنان بود: نخست معزالدوله بويه اي بود که با تأکيد بر انجام مراسم عزاداري و جشن همراه با شعارهايي بر اساس باورهاي منتسب به شيعه، در فراهم آمدن آشوب و درگيري بين حنابله و اماميه نقش مهمي داشت؛ دوم، ابويعلي ابن فراء بود که از رهبران مشهور و بزرگ حنبلي شمرده مي شد. او با نگارش مطالبي درباره ي انديشه هاي حنبلي مذهبان و برخي مسايل ديگر، از جمله افرادي بود که عامل بروز تنش شمرده مي شود(ابن اثير، 1415ق، ج8، ص378).

2ــ1ــ 5.رفتارهاي گروهي: برخي باورها در ميان اين دو فرقه، به عنوان يک اصل مسلم و قطعي شمرده مي شد و پيروان نيز بر انجام آن اصرار زيادي داشتند، از جمله برگزاري مراسم عزاداري روز عاشورا براي امام سوم اماميه، امام حسين(ع) و در مقابل برگزاري مراسم عزاداري در روز 18 محرم براي قتل مصعب بن زبير از سوي حنابله است.(همان، ص10)؛ همچنين برگزاري مراسم جشن روز غدير به عنوان روز انتخاب علي(ع) از سوي اماميه و جشن روز هشتم پس از غدير به مناسبت پناه بردن پيامبر(ع) و ابوبکر به غار از سوي حنابله، شاهد مناسبي در زمينه تقابل برخاسته از رفتارهاي گروهي اين دو فرقه شمرده مي شود.
 

همچنين انجام لعن و سب صحابه از سوي اماميه و منع و حرمت زيارت قبور از سوي حنابله، از ديگر عوامل مهم براي ايجاد تقابل ميان اين دو گروه مي باشد. اين مسايل باعث شد بعضاً برخوردهاي فيزيکي اي نسبت به رقيب رخ دهد و برخي را به هجرت از بغداد وادارد؛ مثلاً ابوبکر محمد بن محمد مقري بغدادي طرازي(385ق) که شاگرد برخي از بزرگان شيعه، مانند محمد بن حسن بن دريد ازدي(321ق) لغت شناس و مشهور به «ابن دريد» بود، از آن جمله است. درباره ي سبب هجرت او از وطن خويش گفته شده است: متعصبان حنبلي بسياري در بغداد مي زيستند؛ از اين رو براي فرار از آزار و اذيت آنان، غربت را اختيار کرد و از بغداد بيرون رفت و در سن 85 سالگي از دنيا رفت(آغا بزرگ تهراني، 1390ق، ج1، ص301). نمونه ديگر در ميان حنابله، ابوبکر عبدالعزيز، مشهور به غلام الخلال از بزرگان حنبلي است که به دليل سب صحابه مهاجرت کرد و عالمان حنبلي اين اقدام او را نشاني از باور محکمش به دين و مذهب دانستند(ابن فراء، همان، ج2، ص126).

5 ــ2.انديشه اي
 

برخي از تقابل هاي اين دو فرقه، برگرفته از افکار و انديشه هاي آنان است که زمينه ساز و عاملي براي تقابل شدند؛ در حقيقت رفتارهاي ذکر شده نيز برخاسته از اين باورها بوده اند و افکار عالمان و انديشمندان به عنوان امواج جريان ساز، توان ايجاد حرکت در ملت ها و طرفداران را دارند و در نهايت جامعه را به سوي عملکرد متناسب با آن به پيش مي برند؛ از اين رو در اين قسمت به بررسي عوامل فکري در زمينه هاي سياسي ــ اجتماعي از يک سو وفرهنگي ــ مذهبي از سوي ديگر پرداخته مي شود؛ گرچه تفکيک دقيق آنها بسيار سخت است؛ زيرا هر فکر و انديشه اي از زاويه اي در يک قالب خاص و از منظري ديگر در قالب ديگري قرار داده مي شود، اما در هر صورت هر عنوان، مي تواند بر اساس تبيين و تحليل در جايگاهي ويژه و متفاوت قرار گيرد.

1ــ 2ــ 5.انديشه هاي سياسي و اجتماعي: در اين جا ممکن است بتوان مسايل مختلفي براي عنوان بالا در نظر گرفت، اما با توجه به بررسي انجام شده در اين نوشتار، برخي موارد از مهمترين گزينه هايي است که بايسته ي ذکر مي باشد؛ بدين روي دو محور اساسي در اين قسمت مطرح مي گردد: نخست ديدگاه هر کدام از دو فرقه درباره ي جايگاه سياسي و اجتماعي خليفه و امام مورد توجه است؛ مثلاً اختلاف جدي آنان درباره ي رتبه و موقعيت خلفاي چهار گانه و ويژگي هاي آنان از مباحث بسيار مهم و اثر بخش در تعامل يا تقابل اماميه و حنابله بوده است و بسياري از درگيري ها و تنش هاي آنان بر پشتوانه فکري اين مسئله استوار است.
 

محور دوم، ديدگاه آنان درباره ي جايگاه و رتبه سياسي و اجتماعي صحابه و اعتبار رفتار و گفتار آنان است که اين مورد نيز نقش آشکاري در روابط
بين مذاهب و به ويژه رابطه ي حنابله و اماميه داشته است. يکي از مسايل اختلاف برانگيز ميان اين دو گروه، سب و لعن صحابه بوده است که برخاسته از جايگاه ياران پيامبر(ص) نزد آنان است، حنابله آنان و گفتار و کردارشان را داراي قداست و اعتبار قلمداد کرده، اماميه آنان را غاصب خلافت از دست علي(ع) مي دانند، و اينکه انگيزه هاي ديني پيشين آنان، در اين زمينه نقش داشته است؛ در نتيجه اين مورد از مهمترين عوامل بحران زا در بغداد دوره آل بويه بوده است.

2ــ2ــ 5.انديشه هاي ديني و مذهبي: مردم عمدتاً نسبت به انديشه هاي ديني و مذهبي حساسيت بسياري دارند. گرچه انديشه هاي سياسي ــ اجتماعي نيز تعصب و باور پرتواني داشته اند، اما در زمينه ي دين و مذهب، اين تعصب بسيار فزونتر بوده، در اين دوره ي مورد بحث و به ويژه ميان اين دو فرقه خاص، اين حساسيت چند برابر مي شود. به نظر مي رسد يکي از اساسي ترين عوامل ديني و مذهبي، ديدگاه کلامي آنان نسبت به توحيد، نبوت و امامت مي باشد. تبيين و تفسيري که اين گروه از اين سه مسئله داشتند، بسيار متفاوت و بحث برانگيز بوده است؛ مثلاً مسئله عصمت و علم پيامبر(ص) و امام(ع) و بحث رؤيت و جسم بودن خدا، از مباحث مهمي است که تفاوت ديدگاه آنان را بر اساس انديشه هاي کلامي متمايز حنابله و اماميه نشان مي دهد؛ به ويژه که هر دوي آنان بر انديشه هاي خود تعصب زيادي داشتند و عملکرد آنان نيز بر گرفته از همين تعصب بوده و سبب شده است پيروان اين دو مذهب، مصلحت انديشي را به فراموشي سپرده، به ظاهر مسايل توجه کنند؛ بر اين اساس به نظر مي رسد اختلاف ديدگاه کلامي از زير بنايي ترين محورهاي اثر بخش در فراهم آوردن زمينه ي تقابل بين اين دو فرقه بوده است.
 

محور ديگر در انديشه هاي آنان، بحث عقل گرايي و اندازه ي دخالت عقل در تبيين و تفسير از دين و مذهب است. گفته شد که حنايله بر اساس تفکر صرفاً سنتي خويش، هر گونه دخالت عناصر جديد و نوآوري در امر دين را بدعت قلمداد کرده، با شدت نسبت به آن برخورد مي کردند؛ در نتيجه مي توان گفت: يکي ديگر از عوامل مؤثر در ايجاد تقابل بين اماميه و حنابله، ديدگاه آنان درباره ي ادله و عناصر نقش آفرين در دستورات و احکام دين بوده است.
با توجه به مباحث کلي درباره ي تقابل اماميه و حنابله مناسب است نگاهي اجمالي به جدول درگيري ها و تقابل بين آنان صورت گيرد؛ از اين رو جدول زير، براي ارائه استنادات و شواهد طراحي شده است؛ گر چه اين موارد براي نمونه ذکر شده اند و استقصاي کامل صورت نگرفته است.
منبع: نشريه شيعه شناسي، شماره 26.



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط