در هواي ترنم

بانو، شما چقدر لطيفيد، ساده ايد آيينه ايد، مثل خدا بي افاده ايد گرميد و زير سايه اتان مي شود نشست کوهيد، جنگليد، درختان جاده ايد کوريم اگر نه صفحه ي دفتر سفيد نيست ايشان نوشته اند، شما شرح داده ايد دست طلب به دامنتان مي شود نزد؟ ما اوفتاده ايم، شما ايستاده ايد
پنجشنبه، 24 فروردين 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
در هواي ترنم

در هواي ترنم
در هواي ترنم


 






 
بانو شما چقدر...

بانو، شما چقدر لطيفيد، ساده ايد
آيينه ايد، مثل خدا بي افاده ايد

گرميد و زير سايه اتان مي شود نشست
کوهيد، جنگليد، درختان جاده ايد

کوريم اگر نه صفحه ي دفتر سفيد نيست
ايشان نوشته اند، شما شرح داده ايد

دست طلب به دامنتان مي شود نزد؟
ما اوفتاده ايم، شما ايستاده ايد

ما تحفه اي به غير ارادت نداشتيم
سست است، رد کنيد که صاحب اراده ايد

لب هايتان چرا به سخن وا نمي شود؟
اي خوش به حال مهر که بر لب نهاده ايد

از ابروانمان گره بسته وا کنيد
بانو شما که صاحب رويي گشاده ايد

آدم که مثل معجزه نازل نمي شود
نوريد، آيه ايد، ز مادر نزاده ايد

پيچيده ايد و سخت ولي سخت نيستيد
بانو شما چقدر لطيفيد، ساده ايد

ابوالفضل زرويي نصر آباد
 

دگر نشان مزار تو را نخواهم خواست

چنان که دست گدايي شبانه مي لرزد
دلم براي تو اي بي نشانه مي لرزد

هنوز کوچه به کوچه، حکايت از مردي ست
که دست بسته ي او عاشقانه مي لرزد

چه رفته است به ديوار و در که تا امروز
به نام تو در و ديوار خانه مي لرزد

چه ديده در، که پياپي به سينه مي کوبد؟
چه کرده شعله که با هر زبانه مي لرزد؟

هنوز از آنچه گذشته است بر در و ديوار
به خانه چند دلِ کودکانه مي لرزد

دگر نشان مزار تو را نخواهم خواست
که در جواب، زمين و زمانه مي لرزد

ز من شکيب مجو، کوه صبر اگر باشم
همين که نام تو آرند شانه مي لرزد

ميلاد عرفان پور
 

وبال شانه ي زمين

اين طرف
سبزه اي دم اذان
لابه لاي سنگفرش ها
در پياده رو
جانماز خويش را گشوده است
هيچ فکر آبرو نمي کند
آن طرف
در ميان باغچه
هيچ غنچه اي
خنده بي وضو نمي کند
ما ولي
هيچ گاه
آنچنان و اين چنين نبوده ايم
ما که جز وبال شانه زمين نبوده ايم

ميلاد عرفان پور
 

شمر همين آل خليفه است

مختار!
راهي نمانده است
همين امشب
از سريال بيرون بزن
پيش از آن که شمر و سنان کاري کنند
با کمک سازمان ملل
بيرون بزن
با همين کيان ايراني و همين ايرانيان
که نشسته اند پاي گيرنده هايشان
و با همين شمشيرها
که در دست فرزندان مالک است
به جنگ شمر برويم
و شمر همين آل خليفه است
همين عبدالله است و همين عبيدالله
و شمر همين شوراي اعراب اند
که منجنيق آورده اند در بحرين
و "آيات" خدا را مي کشند و لگدمال مي کنند
واگر نه اهل سنت با مايند
و عاشقان رسول الله با مايند
تنها شمر و سنان
با آل شکم و آل حرام آن سويند
و آل کاخ سفيد و آل کاخ اليزه آن سويند
و آل بي بي سي
هميشه آن سو بودند
به مختار گفتم چاره اي نمانده
بايد از دل سريال بيرون زد
با اسب
با شمشير
با قايق هاي تندرو و با شعر
که جهان همين کوفه است
و عاشقان علي (ع) امشب
بر پشت بام هاي زمين آتش روشن کرده اند

عليرضا قزوه
منبع: نشريه ديدار آشنا شماره 127



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط