روابط ايران و آمريکا در دوران بعد از انقلاب اسلامي، روابطي عميقاً پيچيده و پرلايه بوده و به هيچ وجه رابطه اي صرفاً دو جانبه نيست. در ميان لايه هاي گوناگون، يکي از ابعاد بسيار مهم در فهم چگونگي اين روابط،...
روابط ايران و آمريکا در دوران بعد از انقلاب اسلامي، روابطي عميقاً پيچيده و پرلايه بوده و به هيچ وجه رابطه اي صرفاً دو جانبه نيست. در ميان لايه هاي گوناگون، يکي از ابعاد بسيار مهم در فهم چگونگي اين روابط، ماهيت بين المللي آن است. منظور از ماهيت بين المللي روابط ايران و آمريکا چيست و چگونه مي توان بازيگران بين المللي اين روابط را شناسايي و نقش آنها را مورد ارزيابي قرار داد؟
ماهيت بين المللي روابط ايران و آمريکا آن است که چگونگي اين رابطه را به دلايل استراتژيک در کانون توجه بازيگراني قرار داده است. اين بازيگران با انواع کنش و واکنش ها سعي در اثرگذاري بر رابطه ايران و آمريکا داشته و دارند. اين بازيگران، متعدد بوده اند و بعضاً با يکديگر تضادهاي گوناگوني را به نمايش گذاشته اند اما همگي در توجه و دقت در روابط ايران و آمريکا مشترک هستند. حضور و اثرگذاري مستقيم و غير مستقيم آنها در روابط ايران و آمريکا از چگونگي تعريف آنها از منافع ملي و استراتژيک خود از يک سو و موقعيت روابط ايرن و آمريکا از سوي ديگر دارد. واضح است که اهميت و وزن استراتژيک ايران در مرکز ثقل محاسبات بازيگران مزبور قرار گرفته و از اين زاويه به روابط ايران و آمريکا نگريسته مي شود. موقعيت استراتژيک در غرب آسيا و اثرگذاري ايران در بحران هاي مناطق پيراموني آن که هر کدام به نوبه خود از ماهيتي بين المللي برخوردارند، روابط ايران و آمريکا را در پيوند با معضلاتي قرار مي دهد که از سطح روابط دو جانبه بالاتر رفته و چگالي بين المللي روابط تهران و واشنگتن را افزايش مي دهد. بحران افغانستان، بحران عراق، امنيت خليج فارس، ثبات در آسياي مرکزي و قفقاز، موقعيت خزر، تنش در شبه قاره هند و چالش فلسطين و موضوع رژيم صهيونيستي و روابط آمريکا با آن رژيم و کشورهاي عربي، بخشي از معادله پيچيده بين المللي شدن روابط ايران و آمريکا هستند. در هر کدام از اين بحران ها و موضوعات، ده ها مفهوم، بازيگر و کنشگر، قابل شناسايي هستند. هرکدام از بازيگران و کنشگران، سخت مواظب و مراقب روابط ايران و آمريکا و تحولات مربوط به آن هستند. فراتر از مواظبت و مراقبت، آن بازيگران و کنشگران، دستورالعمل هاي خاصي را در اين رابطه دنبال مي کنند و به طور مشخص اهداف خود را پيگيري مي کنند. پرداختن به تک تک بازيگران منطقه اي و بين المللي و دستور کار آنها در مورد روابط ايران و آمريکا، فراتر از حوصله اين نوشتار است اما براساس رفتاري که بازيگران مختلف طي زمان در رابطه ايران و آمريکا از خود بروز داده اند، حداقل سه نقش را مي توان مورد شناسايي قرار داد که تعريف کننده و توضيح دهنده ماهيت عملکرد بازيگران بين المللي يا بازيگران طرف سوم در رابطه ايران و آمريکاست. اين سه نقش عبارت اند از :
« نقش تنش زايي»، «نقش سودزايي» و «نقش ايستازايي».
نقش تنش زايي
تعداد قابل توجهي از بازيگران منطقه اي سعي در حفظ و افزايش تنش در روابط ايران و آمريکا دارند. در رأس اين بازيگران، رژيم صهيونيستي با شبکه گسترده خود در سياست داخلي آمريکا، قرار دارد. رژيم صهيونيستي در اين زمينه تلاش هاي گسترده اي تا ايجاد شرايط برخورد نظامي بين ايران و آمريکا را دنبال کرده است. هرچند که در اين نقش و افزايش تنش بين واشنگتن و تهران، بعضاً ديدگاه هاي مختلفي از طرف صهيونيست ها و دوستان آمريکايي آنها ابراز مي شود ولي مخرج مشترک همگي آنها با وجود تفاوت هاي جزئي، آن است که تنش بايد افزايش يابد. اين پديده که بعضاً از آن به عنوان جنون خطرآفريني ايران توسط صهيونيست ها در آمريکا ياد مي کنند، آن قدر مطرح شده که تبديل به بخشي از هويت امنيتي رژيم صهيونيستي شده است. نبايد فراموش کرد که در اولين ديدار اوباما با نتانياهو، نخست وزير رژيم صهيونيستي در کاخ سفيد در آوريل سال 2008 (1387) بحث بر سر اين بود که کدام موضوع، مساله اصلي خاورميانه است؛ مساله فلسطين يا مساله خطر ايران، نتانياهو سعي برآن داشت بگويد دومي مهم تر است و اوباما ضمن تاييد خطر ايران، سعي داشت که بگويد مساله فلسطين هم مهم است و حتي به نتانياهو گفت که راه حل مساله خطر ايران، آن است که مساله فلسطين مديريت شود وگرنه ايران از آن استفاده مي کند.
علاوه بر رژيم صهيونيستي، برخي از رژيم هاي عربي نيز درصدد حفظ و افزايش تنش بين ايران و آمريکا هستند. رژيم سرنگون شده مبارک در مصر در زمره اين بازيگران بود. اتحاد سه گانه آمريکا، رژيم صهيونيستي و برخي از کشورهاي عربي عليه ايران که تا قبل از آغاز بهار عربي در زمستان سال 2011 (1389)، ائتلافي استراتژيک در دنياي عرب بود، بازتابي از نقش برخي از کشورهاي عربي در معادله تنش زايي است. اسناد منتشره توسط ويکي ليکس نشان مي دهد که برخي از رهبران کشورهاي عربي، آمريکا را به برخورد جدي تر با ايران دعوت مي کرده اند. نقش تنش زايي اين بازيگران، در خور تعمق و توجه مستقل است.
نقش سودزايي
دسته ديگري از بازيگران بين المللي و منطقه اي در پي کسب سود از شرايط موجود در روابط ايران و آمريکا هستند. اين گروه از بازيگران، تنش و افزايش تنش را دنبال نمي کنند اما در صددند که از موقعيت فعلي، بهترين سودهاي سياسي و اقتصادي را ببرند. در مواردي ترکيبي از اين دو نوع سود را مي توان مشاهده کرد. در بعد سياسي، برخي از بازيگران از اينکه بتوانند بين واشنگتن و تهران، نقش واسط را ايفا کنند، سود سياسي سرشاري را برده و مي برند. برجسته ترين و در عين حال کم مساله ترين اين بازيگران، سوئيس به نظر مي رسد. به خاطر مسووليت حفاظت منافع آمريکا در ايران، سوئيس از طريق ايفاي نقش واسط پيام آورنده و پيام برنده، موقعيت خاصي يافته است. اما ماوراي سوئيس، کشورهايي چون ترکيه، امارات متحده و پاکستان را مي توان بازيگراني دانست که در مواردي سودهاي قابل توجه اقتصادي از چگونگي روابط فعلي ايران و آمريکا برده اند و در مواردي خود را به عنوان بازيگران سياسي که با هر دو طرف ارتباط دارند و مي توانند در تعديل مناسبات، نقش ايفا کنند، مطرح کرده اند. در چهارچوب سياسي، امارات رقمي نيست اما پاکستان تا قبل از سال هاي اخير که در روابطش با واشنگتن، چالش هايي بروز کرده و ترکيه مخصوصا در جريان پرونده
هسته اي و بيانيه تهران از اين نقش سود برده اند. هر چند که ترکيه از نامردي دولت اوباما که ابتدا ترکيه و برزيل را دعوت و تشويق به صحبت با تهران در مورد مبادله سوخت هسته اي کرد و بعد به موفقيت آنها وقعي نگذاشت، دلخور است اما نبايد فراموش کرد که ترکيه از ايفاي نقش واسط بين ايران و آمريکا سود برده است.
نقش ايستازايي
منظور از اين نقش، آن است که برخي از بازيگران بين المللي سعي داشته اند که روابط ايران و آمريکا را در شرايط فعلي آن نگه داشته و به عبارت ديگر به صورت همزمان هم از افزايش تنش در روابط دو کشور جلوگيري کنند و هم از به وجود آوردن شرايطي که منجر به حل مشکلات دو کشور شود، ممانعت به عمل آوردند. روسيه و چين دو بازيگر برجسته در اين خصوص هستند. افزايش تنش بين ايران و آمريکا مخصوصا اگر قالب نظامي پيدا کند، به نفع مسکو و پکن نيست. لذا حفظ و ايستا نگه داشتن اين تنش براي آنها مهم است. از طرف ديگر بهبود روابط آمريکا و ايران، احتمالا تغييرات متعددي در مناسبات منطقه اي را به همراه خواهد داشت که در چشم انداز منافع روسيه و چين، مثبت ارزيابي نمي شود، لذا منجمد شدن تنش ها و تداوم شرايط فعلي، نقش ايستازايي پکن و مسکو را برجسته مي کند. نقش هاي سه گانه اي که به آنها اشارت رفت، نقش هاي پايداري نيستند و بعضاً حالت سيال و در مواردي همپوشاني مي يابند ولي آنچه مرور سريع اين نقش ها براي پژوهشگران روابط ايران و آمريکا مطرح مي کند آن است که روابط ايران و آمريکا، موضوعي تنها دو جانبه نيست. بازيگران متعددي در اين رابطه دو جانبه حضور دارند و اين رابطه، رابطه اي با ماهيت بين المللي نيز هست. منبع: همشهري ديپلماتيک شماره 50
نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.