بررسي آراي تاريخي دکتر محمد عبدالرحمن و بن عباس معتوق در ارتباط با آل بويه، شيعه و عباسيان(2)

دومين تلاش برخي از نويسندگان متعصب غيرشيعي که آثارشان با بغض، عداوت و يکسونگري نسبت به حکومت شيعي مذهب آل بويه همراه است، متهم ساختن آنان در تضعيف و تزلزل موقعيت و پايگاه مادي و معنوي خليفگان عباسي، براندازي دستگاه خلافت و منحرف کننده ي تاريخ اسلامي است (محمد عبدالرحمن، 2007م، ص73-74/ عبدالسميع، 2004م، ص67-68).
دوشنبه، 11 ارديبهشت 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
بررسي آراي تاريخي دکتر محمد عبدالرحمن و بن عباس معتوق در ارتباط با آل بويه، شيعه و عباسيان(2)

بررسي آراي تاريخي دکتر محمد عبدالرحمن و بن عباس معتوق در ارتباط با آل بويه، شيعه و عباسيان(2)
بررسي آراي تاريخي دکتر محمد عبدالرحمن و بن عباس معتوق در ارتباط با آل بويه، شيعه و عباسيان(2)


 

نويسنده: دکتر ابراهيم باوفا
استاديار دانشگاه آزاد واحد رشت



 

2. آل بويه و خلافت عباسي
 

دومين تلاش برخي از نويسندگان متعصب غيرشيعي که آثارشان با بغض، عداوت و يکسونگري نسبت به حکومت شيعي مذهب آل بويه همراه است، متهم ساختن آنان در تضعيف و تزلزل موقعيت و پايگاه مادي و معنوي خليفگان عباسي، براندازي دستگاه خلافت و منحرف کننده ي تاريخ اسلامي است (محمد عبدالرحمن، 2007م، ص73-74/ عبدالسميع، 2004م، ص67-68).
مهم ترين و اساسي ترين شيوه ي سنجش صحت و سقم ديدگاه هاي فوق، بررسي، شناسايي و آشنايي با وضعيت سياسي خليفگان عباسي مقارن ورود آل بويه به بغداد، تختگاه عباسيان است. در اين جا، سعي مي شود وضعيت سياسي خلافت عباسي در عصر نفوذ ترکان به اجمال مورد ارزيابي قرار گيرد و بر اساس مدارک و شواهد موجود تاريخي، نشان داده شود که پيدايش دولت آل بويه و حضور آنان در بغداد، چگونه بوده است؟ و آيا آنها داعيه ي حذف خلافت داشتند و در اين راه کوشيدند؟ يا برعکس، خود با دستگاه خلافت هماهنگ شدند و اهداف آنها را کم و بيش پيگيري کردند و زمينه ساز حکومت دولت هاي بعدي شدند؟

الف) وضعيت سياسي خلافت عباسي در عصر نفوذ ترکان
 

با نگاهي به چگونگي روي کار آمدن عباسيان، چنين بر مي آيد که اقتدار و پيروزي نظامي جنبش عباسي، مديون عواملي نظير حمايت گروه ها و احزاب مخالف بني اميه، وجود شبکه ي ارتباطي قوي و منظم آل عباس و ايجاد پيوند و ارتباط مستحکم ميان دعوت عباسي و علوي و مهم تر از همه، تلاش بي دريغ ايرانيان بود( ر. ک به: التون، 1369). با آنکه عباسيان با حمايت ايرانيان بر سر کار آمدند (ابومسلم، سردار ايراني، سهم بزرگي در پيروزي آنان داشت) و با شعار «الرضا من آل محمد» قدرت را در دست گرفتند، اما پس از استقرار حکومت، شعار خويش را فراموش نموده، با ايرانيان بدرفتاري کردند. نه تنها ابومسلم به دست آنان کشته شد، بلکه وزراي ديگر از آل نوبخت، برمک و سهل نيز علي رغم خوش خدمتي، به سزاي خويش رسيدند (حتي، 1380، ص317-437/بووا، 1380، ص119). از آن جا که خلفاي اموي با تحقير غيرعرب، اوضاع را در اختيار داشتند، سبب شد بني عباس در آغاز به ايرانيان رو کنند و از آنان کمک بخواهند؛ اما آنان هم پس از ستم هاي فراواني که در حق ايرانيان روا داشتند، ناگزير شدند دست به دامن ترک ها شوند؛ زيرا با شرايطي که پديد آمده بود، نه ايرانيان دل خوشي از خلافت داشتند و نه امراي عباسي به سبب بدرفتاري خويش، مي توانستند به آنان اعتماد کنند. ترک هاي آن زمان نيز با توجه به روحيه ي بيابانگري و تعصب هاي خاص خود، در تحقير و تضعيف دولت عباسي کوشيدند و در مقابل، قدرت را به دست گرفتند. خليفه متوکل عباسي (232-247ق) براي رهايي از نفوذ ترکان تصميم گرفت مرکز خلافت را از بغداد به دمشق منتقل کند. ترکان به او امان ندادند و وي را در سال 247ق، به قتل رساندند (متحده، 1381، ج4، ص70). از چهار خليفه اي که جانشين متوکل شدند، سه تن به دست افسران ترک به هلاکت رسيدند. اين قتل ها، نتيجه ي جنگ قدرت بود که با اختلاف هاي سياسي و مذهبي در هم آميخته بود. اين دوران آشفته، براي تقريباً ده سال ادامه يافت و در آن هر نوع اجحاف و زورگويي به عمل آمد، آن هم به وسيله ي ترکان که قصد اخاذي از ديوان سالاري را داشتند (سوردل، 1383، ج1، صص185، 187). در واقع ناآرامي هاي مستمر در ممالک اسلامي، حتي در فاصله ي کمي از پايتخت، جنگ هاي بي وقفه، فريبکاري و اختلاس، تمامي منابع مالي و پولي را به تحليل برد. اين در حالي بود که خليفه ي مقتدر (295-320ق)، در کاخي مجلل روزگار مي گذرانيد که تعداد خدم و حشم آن را تا چند هزار تخمين زده اند؛ با اين همه، ترکان به او هم فرصت دخالت در حوادث امور را ندادند و وي براي مهار قدرت ترکان، عليه آنان توطئه کرد که سرانجام به دست يکي از افسران ترک به نام مونس خادم به قتل رسيد (ابراهيم حسن، 2001م، ج3، ص28). در پي اين واقعه، مسلمانان سراسر قلمرو خلافت دريافتند حرمت ديني و دولت پهناور عباسي، در مقابله با مخالفت پابرجاي سپاه، ناتوان است؛ چنان که ابن مسکويه (321-420ق) نوشته است: «دشمنان را جرئت مي دهد به چيزي دست يابند که هرگز آرزوي آن نمي پروراندند، تصرف پايتخت، زيرا از آن هنگام خلافت رو به ضعف نهاده است و قدرت خليفه از ميان رفته است» (ابن مسکويه، 1998م، ج1، ص237).
خليفه ي بعدي، يعني قاهر (320-322ق) به همان سرنوشت مرگبار مقتدر مبتلا شد. راضي (322-329ق) در حالي به قدرت رسيد که دستگاه خلافت، کانون دسيسه ها و توطئه ها بود. در همين دوره، ولايات نزديک به مرکز خلافت، تحت سيطره ي حکام و رهبران محلي قرار گرفت. در ممالک شرقي، فرمانداران يا ماليات بگيران، نيروهاي خود را به هم ملحق کردند تا از پرداخت خراج به دولت عباسي امتناع ورزند. خاندان حمداني در موصل و حلب، بني بريد در اهواز، ابن رائق در بصره، آل الياس در کرمان، همگي به اين طريق عمل کردند. ديگر، تأمين مخارج و هزينه ها براي خلافت غيرممکن شده بود. کار بدانجا کشيد که ابن رائق در عوض کمک مالي به دستگاه خلافت، خواستار در اختيار گرفتن نيروهاي نظامي و امور ماليه شد که خليفه ي عباسي، چنان تضعيف گشته بود که چاره اي جز پذيرش خواسته ي او نداشت. ابن رائق در سال 324ق وارد بغداد شد و از سوي خليفه به مقام اميرالامرايي نايل آمد و در خطبه ها بعد از نام خليفه، نام او را هم ذکر کردند. ابن رائق در سال 325ق باقيمانده ي لشکريان خانگي خليفه را به هلاکت رساند و به اين ترتيب، خليفه را از قدرت نظامي واقعي محروم کرد. اين امر در حقيقت محو و نابودي خليفه و تأييد تقسيم خلافت به مراکز جديد سياسي و ظهور دودمان هاي محلي و بومي بود. بدين سان، نابساماني هاي دستگاه خلافت، نه تنها با در اختيار قرار دادن قدرت دنيوي خليفه به اميرالامرا حل نگشت، بلکه خلع خلفا، وزرا و اعمال خودسرانه ي آنها، نزاع و جنگ قدرت را ميان ترکان به همراه داشت و بيش از گذشته، دستگاه خلافت را متزلزل و بازيچه ي اميرالامراها قرار داد (حتي، 1380، ص602-603/بروکلمان، 2005م، ص239/اشپولر، 1384، ص117).

ب) پيدايش آل بويه و تسلط آنان بر بغداد
 

در اين دوران، يعني قرن چهارم هجري که خلفاي بغداد در ضعف، سستي و حقارت بسياري به سر مي بردند و سرداران ترک بر آنان حاکم بودند، در بخش هاي مختلف ايران، اميران ساماني، صفاري، علويان و آل زيار، خارج از نفوذ و قدرت دربار خلافت، حکومت مي کردند و گاهي با تحريک خليفه، اما به طمع گسترش بيشتر حوزه ي حکمراني خود، با فرمانروايان ديگر به زد و خورد مي پرداختند. در اين زمان و در چنين اوضاعي، فرزندان ابوشجاع بويه، ماهيگير تنگدست ديلمي، به نام هاي علي، حسن و احمد به منزله ي سپاهي به خدمت ماکان در آمدند و سپس به فرمانروايان زياري و امير مشهور آن، مردآويج پيوستند و به خدمت وي کمر همت بستند (ابن طقطقي، [بي تا]، ص277-278). علي برادر بزرگ تر به سبب کارداني و شايستگي اي که در خدمت مرداويج از خود نشان داد، از طرف امير زياري به حکومت کرج (بين اصفهان و همدان) برگزيده شد. وي همراه برادرش حسن بر مناطق جنوب ايران، بين خوزستان و فارس دست يافتند و سرانجام حسن موفق شد شيراز را از دست حاکم خليفه، ياقوت، بيرون آورد. در سال 322ق، کرمان نيز به تصرف برادر ديگرشان احمد درآمد. بدين سان مناطق جنوبي ايران به تصرف آل بويه درآمد و آنان با کمک و ياري يکديگر به تشکيل حکومت نائل شدند (کاهن، 1384، ص9-10/بروکلمان، 2005م، ص244-245). مقارن اين حوادث، قدرت خليفه از حوزه ي بغداد فراتر نمي رفت؛ در عين حال در همان محدوده ي کوچک پايتخت هم خليفه داراي استقلال نبود و بازيچه ي دست سرداران ترک خويش بود. در اين دوران، هر يک از خلفا چند سالي حکومت مي کردند و با توطئه ي درباريان جاي خود را به خليفه ي ديگر مي دادند. در اين ميان، احمد با زيرکي و شيوه اي خاص با خليفه المستکفي (333-334ق)، باب دوستي و گفتگو را باز کرد و توانست بدون برخورد، وارد بغداد شود. خليفه نيز براي رهايي از تسلط گستاخانه ي ترکان، حضور احمد بن بويه را در بغداد غنيمت شمرد و او و برادرانش علي و حسن را به ترتيب «معزالدوله»، «عمادالدوله» و «رکن الدوله» لقب داد؛ سپس نام آنان را در خطبه آورد و حتي به نامشان سکه زد (ابن خلکان، 1997، ج1، ص96/ ابن طقطقي، [بي تا]، ص 277/ ابن اثير، 1998م، ج7، ص207-208)، اما پس از يک سال بين خليفه و معزالدوله، بي اعتمادي حاکم گشت و معزالدوله پس از آگاهي از توطئه ي خليفه، وي را دستگير کرد و المطيع الله (334-363ق) را به خلافت برگزيد. بدين ترتيب، تسلط آل بويه بر خليفه و مرکز قدرت وي، بغداد، تحقق کامل يافت و خليفه به طور کامل مطيع اميران ديلمي شد (DAVIES, 1960, vol, I,P.1350).
با وجود اين، بسياري از سنيان بر اساس اعتقادات خويش که برگرفته از تفسيري است که از آيه ي «اولوالامر» دارند، حکومت امويان و عباسيان را در راستاي حکومت پيامبر (ص) مي شمرند و اطاعت از آنان را واجب و لازم مي دانند و آن کس که با اولؤالامر مخالفت کند يا آن را تضعيف نمايد، ناحق و معصيت کار مي پندارند (عنايت، 1372، ص 35-37) و بر اين اساس، آل بويه را محکوم مي کنند و گواه آن را چنين ذکر مي کنند که آنها در دوران حکومت خويش، به خليفه و خلافت اهميتي نمي دادند. اما معلوم نيست چرا ترکاني که قبل از روي کار آمدن آل بويه مرتکب چنين اعمالي مي شدند، در نظر آنان به اين اندازه متهم و خلافکار نيستند (LEIS.B.190, vol,I,P.17f)؛ در واقع بي لياقتي خلفا در عصر نفوذ ترکان، علت عمده ي نابساماني هاي دستگاه خلافت بود و پيش از آل بويه، ترکان بيش از هر گروه ديگر به تضعيف خليفگان پرداخته بودند و آنان را عزل و نصب مي کردند؛ چنان که پس از قتل متوکل، يازده تن خليفه، همگي دست نشانده ي ترکان بودند که توسط آنان يا از کار بر کنار شدند يا به قتل رسيدند. علت عمده از نظر بعضي ها يا به سخن ديگر، دو گناه بزرگ آل بويه، يکي ايراني بودن و گناه بزرگ ترشان، شيعي يا متشيع بودن شان است که اين چنين در تاريخ توسط عده اي از مخالفان مورد تهمت و حمله قرار گيرند (عباس معتوق، 1977م، ص5-6).
چنان که ديديم، در دوران حکومت خليفه راضي (322-329ق)، قدرت موثر به اميرالامرا انتقال يافت. اين منصب، پيوسته دست به دست مي گشت تا آل بويه روي کار آمدند و به اين اوضاع ثبات بخشيدند. رفتار آل بويه با دستگاه خلافت چيز جديدي نبود و سابقه داشت و آنها فقط ادامه دهنده بودند. عده اي آنان را به سبب داشتن تمايل شيعي و ايراني، موجب نابودي فکر و ميراث اسلامي و خطر بزرگ براي تاريخ اسلام، متهم به حزبي بودن و حزبي عمل کردن و انتشار دهنده ي تشيع مي دانند (محمد عبدالرحمن، 2007م، صص72 و 74) و اينکه آنان تصميم داشتند خلافت را عوض کنند و امامت علوي را جانشين آن سازند (عباس معتوق، 1977م، ص 39و 46). آنان به خلافت عباسي اعتقاد نداشتند، ولي در اينکه تصميم آنها براي تغيير خلافت عباسي به دولت علوي، تصميمي جدي بود، محل ترديد است (عبدالملک همداني، 1958م، ج1، ص149/ابن خلدون، 1363، ج2، ص653) گذشته از اين، فرق حکومت آل بويه با حکام سلجوقي، تنها در مذهب شان بود، و گرنه از نظر روش و برخورد با خلفا، تفاوت چنداني با هم نداشتند.
دشمني با شيعه چنان است که به اعتقاد بعضي از متعصبان، هر فتنه اي که در تاريخ اسلام ظاهر شده، يکي از شيعيان موجد آن بوده است. آنان آل بويه را بيگانه و دشمنان اسلام مي دانند (عبدالسميع، 2004م، صص67 و 69 عباس معتوق، 1977م، صص 46، 117، 119، 187)؛ در حالي که در عصر حکومت آل بويه در مقايسه با ساير دولت ها و حکومت ها، خاصه آنان که تعصب مذهبي، سخت احاطه شان کرده است؛ اخبار مربوط به خونريزي هاي جمعي و قتل عام ها کمتر به چشم مي خورد و برخلاف زمامداراني که از تفرقه و اختلاف مردم سود مي برند و آن را تشديد مي کنند و خود به تماشا مي نشينند، آنان از بروز فتنه ها جلوگيري مي کردند و با وجودي که شيعه بودند، برخوردشان با شيعه و سني يکسان بود (فقيهي، 1357، ص476-477). آنان به ويژه در نسل اول خويش، منادي برادري، وفاي به عهد و خوش رفتاري با مردم بودند؛ اما رفته رفته در اثر نفوذ زايدالوصف ترکان در دستگاه حکومت که از همان آغاز هم وجود داشت و با تحريکات خلفا، زمان افول دولت آنان فرا رسيد (بوسه، 1381، ج4، ص217-218/ اشپولر، 1382، ص121). عباسيان اگرچه در آغاز به دولت آل بويه با همه ي وجود دل بستند، ولي سرانجام با حکومت سلاجقه ي سني مذهب هم پيمان گشتند و موجب انقراض حکومت آل بويه شدند (هندوشاه نخجواني، 1358، ص280-281/ اشپولر، 1382، ص121/ DAVIES, 1980, vol, I,P.1354f).
البته نکته ي درخور توجه اينکه: ما در مقام آن نيستيم که تمام اميران آل بويه را از هرگونه عيب و اشتباه منزه بدانيم و برخوردارهاي آنان را با رعايا و نيز اطرافيان شان کاملاً عادلانه بدانيم، بلکه اين قضاوت در مقايسه ي شيوه ي فرمانروايي آنان با حکومت ترکان غزنوي و سلجوقي جلوه مي کند که پس از آنان به حکومت رسيدند و مخالفان خويش را به رافضي، باطني و قرمطي بودن، متهم مي ساختند و با خشونت و شدت عمل، با آنان رفتار مي کردند. رعايا نيز جز قبول حاکميت فکري ترکان چاره اي نداشتند و گاهي در حال تقيه يا با مبارزه ي زيرزميني و تسلط بر قلعه هاي مستحکم در مناطق کوهستاني، داد خويش از حاکمان متعصب ترک مي گرفتند و دوراني سخت و خفقان آميز را سپري مي ساختند؛ در حالي که در زمان فرمانروايان آل بويه، چنين وضعيتي براي مخالفان آنها وجود نداشت و آنان با رعاياي خويش با سعه ي صدر و غيرمستبدانه رفتار مي کردند و در مقايسه با ديگر فرمانروايان، از رفتار و خصلت هاي پسنديده اي برخوردار بوده اند (قزويني رازي، 1965، ص 43-42/آژند، 1384، ص 428-426/ کرمر، 1375، ص53/ مختارالعبادي، [بي تا]، ص 165-166).
منبع :فصلنامه علمي-پژوهشي شيعه شناسي شماره 31



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط