گذرى بر وظايف اخلاقى پرستاران

1. رابطه انسان با خود: به اين معنا كه آدمى خود را بشناسد، ارزش ها و استعددهاى بالقوه و خدادادى خود را تشخيص دهد، هدف از خلقت و فلسفه وجودى خود را مطالعه و بررسى كند تا در نتيجه، به قدر و قيمت واقعى گوهر...
پنجشنبه، 14 ارديبهشت 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
گذرى بر وظايف اخلاقى پرستاران

گذرى بر وظايف اخلاقى پرستاران
گذرى بر وظايف اخلاقى پرستاران


 

نویسنده: سید حسین اسحاقی




 

اخلاق اجتماعى - فرهنگى
معيار ارتباط پرستاران با بيماران
 

انسان موجودى كمال جو و تعالى پذير است. كمال آدمى، بر اثر درست به انجام رساندن روابطى است كه در پى مى آيد:
1. رابطه انسان با خود: به اين معنا كه آدمى خود را بشناسد، ارزش ها و استعددهاى بالقوه و خدادادى خود را تشخيص دهد، هدف از خلقت و فلسفه وجودى خود را مطالعه و بررسى كند تا در نتيجه، به قدر و قيمت واقعى گوهر وجود خويش آگاه شود.
2. رابطه انسان با خدا: فلسفه خلقت، كمال نهايى انسان وتقرب به پروردگار است و اين مهم، تنها از راه شناخت خداوند و پيمودن راه هاى تقرب به درگاه خالق متعال فراهم است.
3. رابطه انسان با ديگران: انسان موجودى اجتماعى است و بسيارى افراد، اين ويژگى را جزو خصوصيات ذاتى و طبيعى او و او را موجودى مدنى بالطبع به شمار مى آورند. برخى از نظريه پردازان علوم اجتماعى، اين خصيصه را معلول نيازهاى گوناگون آدمى مى دانند و مى گويند: نيازهاى او با توجه به استعدادهاى مختلف وى، با معاشرت، تبادل افكار و برقرارى رابطه نيكو با هم نوعان در يك اجتماع، سامان مى يابد. در ديدگاه اسلامى، جامعه و روابط انسانى رنگ الهى و عبادى به خود مى گيرد و جنبه هاى گوناگون رفتار آدمى، به منظور رسيدن به هدف غايى آفرينش كه كمال مطلوب است، معنا و مفهوم مى يابد. بر اين مبنا، جامعه و روابط متنوع آن، صحنه آزمون الهى است و انسان در اين صحنه مى تواند با ايجاد روابط صحيح و انسانى با هم نوعان خود، صفت هاى نيكوى مورد توجه و رضايت حق تعالى را در خود پرورش دهد. بنابراين، آنچه دراخلاق پرستارى اهميت دارد، رنگ الهى زدن به كارها و اصلاح روابط خود با بيماران، بر اساس آموزه هاى دينى است. معيار روابط انسان با ديگران، اين است كه آدمى رفتار خود را با مردم نيكو كند، انصاف و مدارا را رعايت كند و آنچه براى خود مى پسندد، براى همگان نيز بخواهد. اميرمؤمنين على7 در وصيت خود به امام حسن مجتبى7، از اين معيار كلى چنين ياد مى نمايد:
اِجعَل نَفسَكَ مِيزاناً فيما بَينَكَ وَ بَينَ غَيرِكَ فأَحْبِبَ لِغَيرِكَ ما تُحِبُّ لِنفسكَ واكْرَهْ لَهُ ما تَكْرَهُ لَها ولا تَظْلِمْ كمإ؛ّّ تُحِبُّ أَن تُظْلَمُ و أَحْسِنْ كما تُحِبُّ أَنْ يُحسَنَ الَيْكَ.
(نهج البلاغه، فيض الاسلام، نامه 31)
خويشتن را در ميان خود و ديگران ميزان قرار ده. آنچه را براى خود مى خواهى، براى ديگران بخواه و آنچه را براى خود خوش نمى دارى، براى ديگران نيز خوش ندار. به كسى ستم نكن، چنان كه دوست ندارى به تو ستم شود و نيكى كن، همان گونه كه دوست دارى به تو نيكى شود.
بنابراين، پرستاران با در نظر گرفتن اين معيار تعيين كننده، بيماران را جزئى از وجود خويش به حساب مى آورند و به گونه اى با آنان رفتار مى كنند كه دوست مى دارند با خودشان همان گونه رفتار شود.

خوش اخلاقى و خوش رفتارى با بيماران
 

پرستار چون فرشته اى سپيدپوش، با خوش خلقى و خوش رفتارى خويش، بهبود بيماران را سرعت مى بخشد و به درستى به اين توصيه امام صادق7 جامه عمل مى پوشاند كه:
تُليِّنُ جانِبَكَ و تُطَيِّبُ كلامَكَ و تَلْقى اَخاكَ بِبِشْرٍ حَسَنٍ.
(بحارالانوار، ج 71، ص 389)
حسن خلق، آن است كه برخوردت را نرم كنى و سخنت را پاكيزه سازى و برادرت را با خوش رويى ديدار كنى.
همواره دين مقدس اسلام پيروان خود را به نرم خويى و خوش خلقى در تعامل با ديگران فرامى خواند و آنان را از درشتى و تندخويى باز مى دارد. در قرآن كريم درباره ستايش پيامبر اكرم9 مى خوانيم:»اِنَّكَ لَعَلى خلقٍ عظيم؛ به درستى كه تو به اخلاق پسنديده و بزرگى آراسته شده اى. (قلم:4)
حسن خلق و گشاده رويى، در جلب محبت ديگران بسيار مؤثر است. به همين جهت، خداى مهربان نيز پيامبران و سفيران خويش را انسان هاى عطوف و نرم خو قرار داده است. اين مردان بزرگ براى دست يابى به اهداف الهى، با آراستگى به حسن خلق و شرح صدر، چنان با گشاده رويى با مردم روبه رو مى شدند كه نه تنها هر انسان حقيقت جويى را به آسانى شيفته خود مى ساختند و او را از زلال هدايت سيراب مى ساختند، بلكه گاهى دشمنان را نيز شرمسار و دگرگون مى كردند.
قرآن كريم اين فرصت گران بهاى اخلاقى، عنايتى بزرگ از سوى خداوند براى پيامبر برشمرده شده و آمده است:
فبما رحمة من اللَّه لنت لهم ولو كنت فَظّاً غليظ القلب لانفضّوا من حولِك. (آل عمران: 159)
در پرتو رحمت و لطف خدا با آنان مهربان و نرم خو شده اى و اگر خشن و سنگ دل بودى، از گردت پراكنده مى شدند.
پيامبر گرامى اسلام9 نيز همگان را به خوش خلقى سفارش كرده و آن را شرط ورود به بهشت دانسته و فرموده است:
اكثرُ ما تَلِجُ بِهِ امَّتى الجَنَّة تقوى اللَّهِ و حُسنُ الخُلقِ.
(اصول كافى، ج 2، ص 100)
بيشترين امتيازى كه امت من به سبب داشتن آن به بهشت مى روند، تقواى الهى و حسن خلق است.
بنابراين، پرستاران با پيروى از رسول خدا9، بهترين اسوه اخلاق و به كارگيرى دستورهاى نورانى او، رابطه صميمانه اى با بيماران خواهند داشت. چه بسيار پرستارانى كه با اخلاق نيك خود، بيماران را از محبت خويش سيراب نموده و پايه هاى دوستى بين خود را پايدار مى سازند و بدين گونه، به روند بهبود بيمار سرعت مى بخشند.
وعده اين ثبات و پايدارى در روابط دوستانه، در سخن پيامبر اسلام9 به خوبى ترسيم شده است:
»حُسنُ الخُلق يُثبِتُ المَوَدَّةَ؛ خوش خويى دوستى را پايدار مى نمايد.«
(بحارالانوار، ج 71، ص 395)
در سايه سار خوش اخلاقى، ناراحتى ها، نكوهش ها و بى صبرى هاى بيماران كه گاهى بى اختيار صورت مى گيرد، رنگ مى بازد و به مهر و محبت تبديل مى شود. يك پرستار گشاده رو، راحت تر مى تواند با ناسازگارى هاى بيماران روبه رو شود. در صورتى كه پرستار نيز مانند بيمار، تحمل درد را نداشته باشد، لحظه ها و ساعت هاى ناآرامى براى بيمار و پرستار در پيش خواهد بود. امام على7 در تأثير حسن خلق بر تعادل روحى آدمى و هموارسازى مسير زندگى مى فرمايد:
من حَسُن خُلقَه سَهُلَت لَهُ طُرُقُهُ.
(شرح غررالحكم و دررالحكم، ج 4، ص 558)
هر كس خلقش نيكو شد، راه هاى زندگى برايش هموار مى گردد.
خوش رفتارى افزون بر گشايش امور دنيوى، درجات اخروى نيز به همراه دارد؛ چنان كه پيامبر اسلام به آن وعده داده و فرموده است:
اِنَّ الْعَبدَ لَيَبْلُغُ بِحُسنِ خُلقِهِ عظيمَ درجاتِ الآخِرَةِ و أشرَفَ المنازِلَ وَ اِنَّهُ ضعيفُ العبادَةِ.
(ملامحسن فيض كاشانى، محجة البيضاء، ج 5، ص 93)
بنده در سايه خوش خلقى خود به درجات بزرگ و مقام هاى والايى در آخرت مى رسد؛ با آنكه عبادتش ضعيف است.
از ديگر آثار خوش خلقى، گشايش و فزونى روزى است.
كسانى كه رفتار خود را با گشاده رويى و اخلاق نيكو سامان مى دهند، گنجينه هاى روزى و بركت را به سوى خود مى گشايند؛ چنان كه على7 مى فرمايد: »فى سَعَةِ الاخلاق كُنوزُ الارزاقِ؛ گنجينه هاى روزى درنرم خويى و گشاده رويى است«.
(بحارالانوار، ج 78، ص 53)
حفظ آبروى ديگران
انسان موجودى است شايسته احترام. نيز به خاطر كرامت و شرافت آدمى، وى را گل سرسبد آفرينش و جانشين خداوند در روى زمين مى خوانند. فرشتگان به كرنش و خضوع در برابر او مأمور شده و به امر خدا براى احترام وى، در برابرش سجده كرده اند.
بنابراين، پوشيدن كاستى ها و زشتى هاى مسلمان بسيار مهم است. خداى بزرگ با اينكه از پنهان و آشكار بشر آگاه است، عيب هاى وى را فاش نمى سازد. پس چگونه انسانى كه خود از كاستى و عيب خالى نيست، مى تواند به جست و جوى عيب و نقص هاى ديگران بپردازد؟ شايسته نيست كه آدمى به سبك كردن، مسخره كردن و برجسته نمودن نقص هاى ديگران بپردازد، بلكه هر مسلمانى وظيفه دارد، به اندازه توان خويش آبروى ديگران را نگاه دارد. پرستاران كه به طور طبيعى، از بعضى مسائل خصوصى بيماران آگاه مى شوند، به حفظ اين آبرومندى سزاوارترند.
مردى در حضور رسول اكرم9 از كسى بدگويى كرد و در همان جا فرد ديگرى درمقام دفاع از وى برآمد، حضرت فرمود:
من ردَّ عن عِرضِ أخيه كانَ لَهُ حِجاباً مِنَ النار.
(وسائل الشيعه، ج 8، ص 607)
كسى كه جلوى آبروريزى برادر مؤمنش را بگيرد، از آتش دوزخ در امان است.

احترام به بيماران
 

احترام يك مسلمان، ممكن است گاهى درمقام گفتار باشد كه با سخنان نيك و سنجيده گزارده مى شود؛ چنان كه در قرآن مجيد آمده است: »وقولوا للناسِ حسناً؛ با مردم به خوبى سخن بگوييد«. (بقره:83)
از سوى ديگر، خداوند ويژگى كريمانه بودن گفتار را اين گونه تأكيد مى كند: »و قُل لَهُما قولاً كريماً؛ با لحنى لطيف و بزرگوارانه با آنها سخن بگو«.(اسراء: 23)
اسلام عزيز، سخن گفتن نيك و شايسته را نوعى برآوردن نياز عاطفى افراد مى شمارد و به پيروان خويش توصيه مى كند كه اگر نمى توانيد نياز تنگ دستان را برآورده كنيد، دست كم با زبان خوش با آنان سخن بگوييد: »فقُل لَهُم قولاً ميسوراً؛ با آنان سخن نيك همراه با احترام داشته باش«. (اسراء:28)
افراد بيمار، در شرايط روحى و روانى حساسى به سر مى برند. اينان در آن وضعيت انتظار دارند، با سخنان آرام بخش پرستاران و رعايت احترام شان، آرامش يابند. اين احترام همواره بايد در عمل و كردار پرستاران ديده شود. بايد به درخواست هايشان توجه كنند. اگر دعوت به هم نشينى كردند، آنها را اجابت كنند و اگر هديه اى داشتند، با روى گشاده از آنها بپذيريند؛ زيرا بيماران تصور مى كنند نپذيرفتن اين درخواست، به خاطر رعايت موارد بهداشتى و دورى كردن از آنهاست. پس بر ماست كه اين سخن رسول گرامى را در دستور كار خويش قرار دهيم كه فرمود:
مِنْ مَكْرمَةِ الرَّجل لِاَخيه اَن يَقبِلَ تُحْفَتَهُ و اَن يتَّحِفَهُ بما عندَهُ.
(بحارالانوار، ج 72، ص 454)
از بزرگداشت برادر دينى، اين است كه هديه اش را بپذيرد و از آنچه دارد، نسبت به او مضايقه نكند.
سيره عملى آن حضرت مصداق هاى ديگرى از احترام را مى آموزد. هنگامى كه برادران دينى بر آن بزرگوار وارد مى شدند، به احترام آنها از جا برمى خاست، براى آنان جا باز مى كرد و زيرانداز پهن مى ساخت. گاهى عباى خود را از دوش مى كشيد و براى ديگران مى انداخت. براى تكيه دادن ايشان بالش فراهم مى ساخت و اگر برادر دينى اش از راه دور مى آمد، چند قدمى به استقبالش مى رفت و او را ارج مى نهاد. اين گونه رفتارها از رسول اكرم9، مى تواند سرمشق نيكويى(همان، ج 16، ص 235؛ وسائل الشيعه، ج 8، ص 559)
براى همه پرستاران مسلمان و آزاده باشد.

سلام و احوال پرسى با بيمار
 

هر ملتى كه تمدن و فرهنگى اصيل دارد، در برخوردهاى اجتماعى خود شعارهاى ويژه اى به كار مى بندد. از آموزه هاى دينى برمى آيد كه سلام، تحيت مخصوص و شعار شريعت اسلامى است. پيامبر اسلام نيز در سيره عملى خود، مروج اين نيت پسنديده و انسانى بود و در سلام كردن، بر ديگران پيشى مى گرفت. پس بجاست كه پرستاران نيز اين شعار اسلامى را پاس بدارند و هنگام ديدار بيماران، با سلامى آرام بخش و نشاطآفرين، آنها را شاد و اميدوار سازند و بدين ترتيب، روابط دوستانه خود را تحكيم بخشند. پيامبر گرامى اسلام مى فرمايد: »اذا تلاقَيتُمْ فَتلاقَوا بِالتَّسليم؛ هنگام ملاقات، با سلام گفتن، همديگر را ديدار كنيد«.
(بحارالانوار، ج 76، ص 5)
سلام كردن، در فرهنگ اسلامى از نشانه هاى تواضع است. سلام دهنده خود را بالاتر از ديگران نمى بيند و با صفا و صميميت، با ديگران رو به رو مى شود، امام صادق7 فرمود:
مِنَ التَّواضُع اَن تُسَلِّمَ على من لَقِيتَ؛
(همان، ص 3)
از نشانه هاى تواضع اين است كه هر كس را ملاقات كردى، به او سلام كنى.
سلام پرستار، ارتباط دوستانه و پرمهر ايجاد مى كند و بذر محبت را بين او و بيمار مى كارد. امام حسين7 در اهميت سلام كردن مى فرمايد:
لسَّلامِ سبعُونَ حسنَةً تِسعٌ و سِتّونَ لِلمُبْتَدى ءِ و واحِدَةٌ لِلرّادِّ.
(همان، ج 78، ص 121)
سلام كردن، هفتاد حسنه دارد كه شصت و نه تا براى سلام كننده و يكى براى پاسخ دهنده آن است.
پس سلام كننده به رحمت الهى نزديك تر است و شباهت بيشترى به رسول اللَّه9 دارد. امام صادق7 در همين باره مى فرمايد: »البادى بالسَّلامِ أَولى باللَّه و برسولِهِ؛ شروع كننده سلام، به خدا و رسولش نزديك تر است«.
(اصول كافى، ج 2، ص 645)
از سوى ديگر، بايد دانست هر چند سلام كننده با آغاز سلام، بيشترين ثواب را نصيب خود مى سازد، طرف مقابل نيز بنابر دستور قرآنى، بايد با رعايت ادب پاسخ او را بگويد.
خداوند در قرآن كريم مى فرمايد:
وَ اذا حُيِّيتُمْ بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأحْسَنَ منها أَوْ رُدّؤها اِنَّ اللَّهَ كان على كلِّ شى ءٍ حَسيباً. (نساء: 86)
هرگاه كسى به شما سلام كرد، پاسخى نيكوتر دهيد يا همان تحيت را به وى برگردانيد.
پرستار نبايد در سلام كردن تفاوتى ميان افراد، از جهت دارايى و فقر بگذارد. امام رضا7 در توصيه اى مى فرمايد:
مَنْ لَقِىَ فقيراً مُسلِماً فَسَلَّمَ عليهِ خِلافَ سَلامِهِ عَلَى الغَنِىُّ لَقِىَ اللَّه عَزَّوَجَلَّ يومَ القيامَةِ وَ هُوَ عَلَيْهِ غَضْبانُ.
(بحارالانوار، ج 72، ص 38)
هر كس با مسلمان تنگ دستى رو به رو شود و به او به گونه اى سلام كند كه با سلام كردن بر دارا تفاوت داشته باشد، روز قيامت كه به ديدار خدا مى رود، خدا از او خشمگين است.
نكته ديگر اينكه، گاهى سلام كردن به قدرى همراه با احترام و بزرگداشت است كه بيشتر به ريا و چاپلوسى شباهت مى يابد. اگر سلام ما فقط احترام ظاهرى باشد و در دل نسبت به مؤمنان ارادت نداشته باشيم، نوعى كوتاهى در مهرورزى به شمار مى آيد. اميرمؤمنان على7 مى فرمايد:
لاتبْلِغُ فى سلامِكَ عَلَى الاخوانِ حدَّ النِّفاقِ ولا تُقَصّرهُمْ عن درجةِ الاستحقاقِ.
(شرح ابن ابى الحديد، نهج البلاغه، ج 20، ص 315)
در سلام كردن به برادران، نه در حد نفاق زياده روى كن و نه آنان را از درجه شايستگى پايين آور.

پرستار و زيبايى سخن
 

از جمله نعمت هاى گران قدرى كه آفريدگار جهان به انسان عطا كرده و مايه اصلى آن را با سرشت بشر در آميخته، قدرت بيان است. انسان به مدد اين موهبت، باطن خود را آشكار مى سازد.
در واقع، سخن به منزله پلى است كه مغزهاى جدا از هم را به يكديگر پيوند مى زند. گاهى يك سخن زيبا و يا يك كلام متين، در تصميم گيرى انسان و تغيير حالت هاى روحى او بسيار مؤثر است. روشن است كه اين نعمت ارزشمند به همان اندازه كه بر رشد و كمال آدمى تأثيرگذار است، بر اثر كنترل نشدن تنزل شخصيتى او را نيز موجب خواهد شد. از على7 پرسيدند: زيباترين مخلوق خدا كدام است؟ فرمود: سخن. گفتند: زشت ترين آنها كدام است؟ باز هم فرمود سخن. سپس فرمود:
بالكلامِ ابْيَضَّتِ الوُجوهُ وَ بالكلامِ اسوَدَّتِ الوجوهُ.
(بحارالانوار، ج 78، ص 55)
چهره ها با سخن، سفيد مى شوند و با سخن، سياه مى گردند.
قرآن كريم براى سخن زيبا و نيكو ارزش زيادى قائل شده و با بيانى سرشار از عطوفت و صميميت، از بندگان خدإ؛دچ خواسته است تا سخن خود را به برترين صورت بر زبان آورند: »قُل لِعِبادى يَقولوا الّتى هِىَ أَحْسَنُ؛ به بندگانم بگو برترين سخن را بگويند«. (اسراء:53)
در مجموع، بايد گفت سخن خوش و پسنديده كه موجب خشنودى شنونده مى شود، گفتارى است كه آدمى دوست دارد ديگران هنگام سخن گفتن با وى، آن را به كار برند.
سليمان بن مهران مى گويد: روزى حضرت صادق7 به تعدادى از پيروان خود كه نزد ايشان حاضر بودند، فرمود:
مَعاشرَ الشِّيعَةِ كونوا لنا زيناً ولاتكونوا علينا شيناً قولوا للناسِ حُسناً واحْفَظوا ألسِنَتَكُمْ عن الفُضولِ و قبيحِ القولِ.
(همان، ج 71، ص 310)
اى گروه شيعه (بكوشيد تا) زينت ما باشيد و (مايه) عيب و عار ما نباشيد. با مردم نيكو سخن بگوييد. زبان هايتان را نگه داريد و آن را از پرگويى و سخن زشت بازداريد.
با توجه به آموزه هاى روايى، شايسته است كه پرستاران هنگام سخن گفتن، ادب اسلامى را رعايت كنند و به گونه اى با بيماران حرف بزنند كه به شخصيت آنها اهانتى نشود. آنها بايد مقصود خود را درنهايت احترام و فروتنى ابراز كنند و متناسب با شأن و منزلت بيماران با آنان رفتار نمايند. واقعه تاريخى زير، الگوى رفتارى خوبى بر آنان است:
از عباس عموى پيامبراكرم9 پرسيدند: شما بزرگ تريد يا رسول خدا9؟ عباس كه سنش از پيامبر بيشتر بود، پاسخ گفت: رسول خدا بزرگ تر است، ولى من پيش از ايشان متولد شده ام.
(ابن عبدويه، عقد الفريد، ج 2، ص 262)

شوخ طبعى پرستاران
 

بخش اصلى وجود آدمى روح اوست و جسم، فقط قالب و مركبى براى آن است. از اين رو، تغذيه و استراحت جسمى، به تنهايى براى تأمين نيروهاى از دست رفته كافى نيست. بيمار براى اينكه بتواند بار ديگر به صحنه تلاش و زندگى بازگردد و فعاليت خويش را از سرگيرد، بايد از نظر روحى نيز تقويت شود. عواملى كه در محيط بيمارستانى مى تواند آرامش روانى بيمار را فراهم آورد و نيروى تحليل رفته او را تجديد كند، بسيارند. شاد كردن بيمار با خنده و شوخى، يكى از مهم ترين اين راه هاست و براى اين كار، سيره پيشوايان معصوم راه گشا و آموزنده است.
ائمه اطهار: شوخى و مزاح را براى انسان ها، بسان داروى شفابخشى مى دانند كه مصرف بجا و محدود آن، در كاستن نگرانى ها، تقويت پيوند دوستى ميان افراد جامعه و آرام بخشى دردهاى روحى و روانى سودمند و لازم است. امام باقر7 كسى را كه در حضور ديگران، مزاح كند، به شرط آنكه به خاطر آن شوخى مرتكب لغزشى نشود، محبوب خداى متعال معرفى مى كند و مى فرمايد:
اِنَّ اللَّه يُحِبُّ المُداعِبَ فى الجماعَةِ بلا رَفَثٍ.
(بحارالانوار، ج 76، ص 60)
خداوند كسى را كه در ميان جمع بدون ناسزاگويى مزاح كند، دوست مى دارد.
پيامبر بزرگوار اسلام، با اينكه خود شاخص ترين الگوى فضيلت هاى اخلاقى بود، گاه و بى گاه با بعضى افراد شوخى هاى زيبا و نمكين مى كرد و با شوخى هاى خود، در پى شادكردن دل مردم و زدودن غبار غم و اندوه از سيماى آنان بود. ايشان مى فرمايد: »انّى لَاَمْزَحُ ولا أقولُ اِلاّ حَقّاً؛ همانا من شوخى مى كنم، ولى چيزى جز حق نمى گويم«.
(همان، ج 16، ص 298)
زنى كه او را ام ايمن مى گفتند، خدمت پيامبر رسيد و عرض كرد: همسرم شما را به منزل دعوت كرده است. آن حضرت فرمود: شوهرت همان است كه در چشمش سفيدى دارد؟ زن كه متوجه منظور پيامبر نشده بود، عرض كرد: نه، به خدا سوگند! در چشم او سفيدى نيست. حضرت فرمود: چرا در چشمش سفيدى است. زن دوباره عرض كرد: نه، به خدا سوگند! آن گاه حضرت با تبسم فرمود: عنبيه چشم همه مردم، سفيد است.
(محجة البيضاء، ج 5، ص 234)
همچنين، نقل شده است آن حضرت پيرزنى فرتوت را ديد كه دندان هايش ريخته بود. فرمود: »آگاه باشيد كه پيرزنان بى دندان وارد بهشت نخواهند شد.« پيرزن گريان و اندوهگين شد. حضرت كه متوجه حال او بود، علت گريه اش را پرسيد. عرض كرد: اى رسول خدا! من بى دندان هستم. حضرت خنديد و فرمود: »بله تو با اين حال وارد بهشت نخواهى شد، بلكه اول جوان مى شوى و دندان هايت مى رويد و آن گاه به بهشت مى روى«.
(بحارالانوار، ج 1، ص 298)
رسول خدا9 گاهى مطلبى به خردسالان مى فرمود و سپس به شوخى مى گفت: »لاتَنْسَ يا ذَا الْاُذُنَيْنِ؛ اى صاحب دو گوش فراموش مكن«.
(همان، ص 294)
نمونه آخر اينكه، صهيب از اصحاب رسول خدا9 بود. او مدتى به درد چشم مبتلا شد. روزى حضرت او را در حال خرما خوردن ديد، به او فرمود: با آنكه چشمت درد مى كند، خرما مى خورى؟ صهيب عرض كرد: با آن طرف كه درد نمى كند، مى خورم! آن حضرت طورى تبسم كرد كه دندان هايشان مشاهده مى شد.
(محجة البيضاء، ج 5، ص 234)
البته لازم است دقت شود كه مزاح و شوخى بايد در حدى باشد كه موجب از بين رفتن اندوه و شاد كردن مؤمن باشد و به گناه، زياده روى و جسارت بر زبان آوردن سخنان خلاف ادب كشيده نشود. مزاح بايد براى شاد كردن بيماران صورت گيرد. بنابراين، اگر با شوخى كردن زمينه رنجش بيمار فراهم آيد، يا كسى مورد تمسخر واقع شود، ممنوع و نكوهيده است و چه بسا موجب كينه توزى و بروز دشمنى را در پى دارد.
دراين باره على7 مى فرمايد: »لِكُلِّ شَى ءٍ بَذْرٌ و بَذْرُ العداوَةِ المِزاحُ؛ براى هر چيزى بذرى است و بذر دشمنى، مزاح است«.
(شرح غرر الحكم و درر الحكم، ج 5، ص 24)
نكته ديگر اينكه، شوخى نبايد براى پرستار به صورت يك عادت هميشگى درآيد، به گونه اى كه همواره دنبال بهانه اى باشد تا به شوخى بپردازد. در اين صورت، تشخيص دادن بين شوخى ها و موضع گيرى هاى جدى او بسيار مشكل خواهد شد. در برخى از موارد، لازم است بيمار براى سلامتى كامل به دستورها و توصيه هاى پرستاران هر چند كه براى وى ناگوار آيد، عمل كند؛ بنابراين بايد مرز و حريم بين رفتار شوخى و جدى پرستار محفوظ بماند. امام على7 در حديث زير به اين نكته توجه مى دهد كه: »من جَعَلَ دَيْدَنَهُ الهَزْلَ لَمْ يُعْرَف جِدُّهُ؛ هر كس شوخى را عادت خود قرار دهد، موضع جدى او (از شوخى هايش) شناخته نمى شود«.
(همان، ص 227)

پرستاران و آراستگى ظاهر
 

انسان به اقتضاى فطرت خود، جوياى پاكيزگى و آراستگى است و از ژوليدگى و آشفتگى پرهيز مى كند. از اين رو شايسته است كه همه مردم به ويژه پرستاران، به هنگام برخورد با بيماران با ظاهرى آراسته به انجام دادن وظيفه بپردازند.
در سيره پيامبر اكرم9 آمده است كه هر گاه ايشان قصد رويارويى با ديگران را داشت، موى سر خود را شانه مى زد و سر و وضع خود را مرتب مى كرد و براى آنكه تصوير خود را ببيند، در ظرف آبى مى نگريست. وقتى علت اين كارها را پرسيدند، فرمود:
اِنَّ اللَّه تعالى يُحِبُّ مِنْ عَبدِهِ اذا خَرج اِلى اِخْوانِهِ ان يَتَهيَّأَ لهم و يتَجَمَّلَ.
(بحارالانوار، ج 16، ص 294)
خداوند متعال دوست دارد، هنگامى كه بنده اش به سوى برادرانش مى رود، خود را براى ديدار آنان آماده كند و بيارايد.
از امام باقر7 نقل شده است: رسول خدا9 از هر كوى و برزنى كه عبور مى كرد، تا مدت ها بوى خوشى فضاى آنجا را معطر مى ساخت، به گونه اى كه مردم مى فهميدند رسول خدا9 از آن مسير گذشته است. بنابراين، اسلام به رعايت(همان)
آراستگى ظاهر، همچون آراستگى باطن، توجه كرده است. عمل به اين توصيه مهم به وسيله پرستاران، براى بيماران بسيار نشاط آور و شادى بخش خواهد بود و آنها را نيز به رسيدگى به وضع ظاهر خويش تشويق خواهد كرد و اميد به زندگى و آينده را در آنان افزايش خواهد داد.

پرستاران و بزرگداشت سالمندان
 

در يك جامعه اسلامى، تمام مردم، شايسته احترامند، اما از ديدگاه اسلام، گروهى از مردم، احترام و ارزش ويژه اى دارند كه پيران و سالخوردگان از اين دسته اند. در روايت هاى اهل بيت: اين واقعيت در قالب تعبيرهاى لطيفى همچون اجلال، توقير و تعظيم بيان شده است. اين روايت ها همگى دليل بر اهميت بالاى موضوع بوده و بيانگر ارج والايى است كه اسلام براى اين قشر از جامعه قائل است. رسول خدا9 فرمود:
مِنْ اِجلالِ اللَّه اِجلالُ ذِى الشَّيْبَةِ المُسلِمِ.
(اصول كافى، ج 2، ص 165. P}
تجليل و احترام مسلمان سال خورده و سپيد موى، در شمار تجليل از خداوند متعال است.
امام صادق7 نيز بى تفاوتى در گرامى داشت سالمندان را موجب خروج از راه و رسم خاندان پيامبر مى داند و مى فرمايد: »ليس منّا من لمْ يُوَقِّرْ كبيرَنا؛ آن كه بزرگ سالان ما را احترام نكند، از ما نيست«.
(همان)
نيز فرموده است: »عَظِّموا كِبارَكُمْ؛ سالمندان خود را ارج نهيد و بزرگ شماريد«.
(همان)
از تعبيرهاى به كار رفته در اين سخنان گهربار، درمى يابيم كه رابطه افراد جامعه به ويژه پرستاران، باسالخوردگان كه ناتوانند و در زمان بيمارى نيز ضعيف تر خواهند شد، بايد بر اساس شيوه اى برتر از حد متعارف احترام آميز باشد. در حقيقت تعظيم بزرگ سالان، در شمار احترام به ذات اقدس الهى است. بزرگ سالان بر اعضاى جامعه اسلامى حقوقى دارند كه همگى موظف به رعايت آنها هستيم.
پرستاران نيز كه در شرايط بحرانى و حساس جسمى و روحى با اين افراد سر و كار دارند، بايد در بزرگداشت پيش قدم شوند و احترام آنان را حفظ كنند و وظيفه خود را نسبت به آنان به خوبى انجام دهند. پرستار بايد با افراد بيمار به تناسب جايگاه و سن آنان رفتار كند و از هر گونه توهين و دل شكنى و بى احترامى در حق آنان بپرهيزد. البته رعايت حال اين بيماران زود رنج و نازك دل دشوار است، ولى هميشه كارهاى سخت و طاقت فرسا ثواب بيشترى را نيز در پى دارد و بنابر توصيه پيشوايان معصوم:، اين گروه از مردم شايسته محبت بيشترى هستند.
امام باقر7 در روايتى اشاره مى كند: كسى كه چهار خصلت در او باشد، خداوند برايش خانه اى در بهشت بنا مى كند:
من أوى اليتمَ وَ رَحِمَ الضعيفَ و أشفَقَ عَلى والِدَيْهِ وَ رَفِقَ بِمُلولِهِ.
(بحارالانوار، ج 74، ص 392)
كسى كه يتيمان را پناه دهد؛ به ناتوانان مهربانى كند؛ با پدر و مادرش به نرمى برخورد كند و با زيردستانش مدارا كند.

پرستار و مهربانى با بيماران
 

خداى مهربان، بندگانش را به محبت و مهرورزى تشويق و مهربانان را جزو اصحاب ميمنه معرفى مى كند:
ثم كان من الَّذينَ آمنوا و تواصوا بالصَّبر و تواصوا بِالمَرْحَمَةِ × أولئكَ أصحاب الميمنةِ. (بلد: 18ù17)
سپس از كسانى باشيد كه ايمان آورده اند و يكديگر را به صبر و مهربانى و عطوفت توصيه مى كنند. اينان اصحاب يمين هستند.
رسول گرامى اسلام نيز براى استحكام پايه هاى مودت ومهربانى بين مؤمنان چنين مى فرمايد:
انّما المؤمنون فى تراحُمِهِمْ و تَعاطُفِهِمْ بِمنزلَةِ الجَسَدِ الواحِدِ اِذا اشتَكى عُضْوٌ فيهِ تَداعى لَهُ سايرُ الجَسَدِ بِالْحُمَّى والسَّهَرِ.
(سفينة البحار، ج 1، ص 13)
مؤمنان، درمقام مهربانى و عطوفت نسبت به يكديگر، همانند يك پيكرند. وقتى عضوى از اين گروه بيمار شود، بقيه اعضا در تبدارى و شب بيدارى با او همراهى مى كنند.
همدلى و همدردى با بيماران، در بهبودى و شفاى سريع آنان بسيار مؤثر است.
همان گونه كه يك بيمار به خوردن، آشاميدن، خواب، استراحت و درمان نياز دارد، براى نشاط روحى خود نيز به مهربانى و عطوفت نياز فراوان دارد. مهرورزى به ديگران، در حقيقت نشانه بزرگوارى آدمى است. به طور كلى نيكوكارى، دل سوزى و ايثار، ريشه در محبت و مهربانى افراد دارد و پرستار با بروز اين ارزش هاى انسانى و هديه مهر و محبت به بيماران، خودخواهى و فرديت خود را كنار مى گذارد و خويشتن را وقف خدمت به بيماران مى سازد. بى شك، فروغ مهربانى پرستار، گرمابخش وجود بى رمق بيماران مى شود و جوانه هاى سلامتى را روز به روز در آنان شكوفاتر خواهد ساخت.

عيادت براى خدا
 

از مصداق هاى بديهى اخلاق، عيادت بيماران است؛ چه بيمارانى كه از خويشاوندان هستند و چه آنان كه دوست و آشنايند و يا حتى بيماران ناآشنا. به گفته سعدى: »قدر عافيت كسى داند كه به مصيبتى گرفتار آيد«.
تندرستى، از نعمت هاى ناشناخته الهى است. آن كه بيمار مى شود، چشم به راه سركشى و احوالپرسى دوستان و بستگان است و از دلجويى آنان خرسند مى شود.
رفت و آمد به خانه بيماران و عيادت از وى، از اخلاق پيامبران و سبب تحكيم رابطه ها و دوستى هاست.
پيامبر اسلام9 نيز به عيادت بيماران مى رفت. حتى يك بار از فردى يهودى نيز عيادت كرد كه همسايه ايشان بود.
(مكارم الاخلاق، ص 359)
آنچه به عيادت ارزش مى بخشد، خدايى بودن آن عمل و اخلاص در عيادت است. حتى بدون در نظر داشتن سابقه دوستى، فاميلى و همسايگى و يكسانى شغل و موقعيت افراد، بسيار مهم است كه به عيادت ديگران رفت و اين عمل، بيشتر آن گاه جلوه مى كند كه مريض گمنام و بى كس باشد؛ زيرا اينان بيش ازديگران چشم به راه ديدار كنندگان هستند. البته اين كار بسيار پرارزش و مايه آسانى حساب قيامت است. چون در حقيقت با اين كار، انسان به ديدار خداوند مى رود.
در حديث قدسى آمده است:
من عادَ مؤمناً فِىَّ فَقَدْ عادنى.
(همان، ص 360)
هر كس در راه من (به خاطر خدا) مؤمنى را عيادت كند، مرا عيادت كرده است.
اين كار تنها براى خداست. بنابراين، نبايد در هديه دادن و به عيادت بيمار رفتن، انتظار جبران داشته باشيم و شكايت كنيم كه چرا ما به عيادتش رفتيم، ولى او به ديدار ما نيامد؛ كه اين نهايت كوتاه نگرى است. چنانچه كسى هنگام بيمارى به عيادت مان نيامد، شايسته نيست كه ما نيز چون او رفتار كنيم؛ زيرا چنين واكنشى از كريمان به دور است. رسول گرامى اسلام9 فرمود:
عُد مَنْ لايعودُكَ وَاَهْدِ مَنْ لا يَهدى لَكَ.
(متقى هندى، كنزالعمال، ح 25150)
به عيادت كسى برو كه از تو عيادت نكرده است و براى كسى هديه ببر كه براى تو هديه و سوغات نياورده است.
نكته ديگر اينكه، برخى به هر دليل، عيادت و احوالپرسى شان غيرحضورى است و مى كوشند فقط با پرس و جو از اين و آن يا از راه تلفن و نامه جوياى احوال اطرافيان خود شوند. گرچه از اين رهگذر مى توان كسب اطلاع كرد، ولى ديدار چهره به چهره، حلاوت و بركتى ديگر دارد؛ چنان كه امام هادى7 مى فرمايد:
مُلاقاةُ الْاِخوانِ نُشرَةٌ و تلقيحُ العقل و اِن كانَ نَزْراً قليلاً.
(ميزان الحكمه، ج 4، ص 298)
ديدار برادران، سبب انبساط خاطر و بارورى انديشه است؛ هر چند كوتاه و اندك باشد.
با وجود اين همه آثار و بركت، ديگر چه جاى درنگ و عذرتراشى براى پرهيز از عيادت بيماران است. همه مردم، به ويژه گرفتاران و دردمندان، نيازمند احوالپرسى، رسيدگى و سركشى اند.
 



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط