پرورش عملی خلاقیت در کودکان (1)
نویسنده: حسن مانیان
منبع اختصاصی: راسخون
منبع اختصاصی: راسخون
چکیده
کلید واژه: خلاقیت، ایده، پرورش، کودک، والدین، پیشنهاد.
مقدمه
وقتی خلاقیت را اینگونه ببینیم به اهمیت آن در آموزش کودکان پی میبریم. تفکر خلاق به کودکان در مدرسه کمک میکند؛ به آنها وقتی بزرگ میشوند و شغلی پیدا و با دیگران کار میکنند کمک میکند؛ وقتی آنها محتاج رهایی از استرس یا تجدید قوا هستند نیز به کمک آنها میآید.
چه چیز خلاقیت نیست؟
اغلب اوقات مردم کلمه خلاق را به اشتباه به عنوان مترادف کلمه پر استعداد به کار میبرند. منظور آنها این است که کودک دارای استعداد غیر معمول در بعضی زمینهها میباشد و یا کودک از هوش بالایی برخوردار است. کودکی که در سن پایین در یک آزمون ضریب هوشی نمره فوقالعاده بالایی به دست میآورد، در حقیقت پر استعداد است.
خصوصیت دیگری که اغلب به عنوان نشانه خلاقیت اشتباه گرفته میشود نامتعارف بودن است. افرادی که دارای رفتاری عجیب هستند، با جامعه هماهنگ نمیشوند، دائماً رفتار ناجور دارند، حتی افرادی که از نظر عقلی به طریقی نامتعادل هستند ممکن است خلاق نامیده شوند. اما آیا عجیب بودن میتواند دلالت بر خلاقیت داشته باشد؟ پاسخ این سؤال پیچیده است؛ زیرا به آسانی میتوانیم نمونههایی از افراد خلاق معروف نام ببریم که از نظر عقلی نامتعادل و حتی دیوانه بودند.
بسیاری از روانشناسان، درست عقیدهای عکس آن دارند؛ افرادی بهتر میتوانند خلاقیت خود را به نمایش درآورند که از تشویقها و اختلالات عقلی دور باشند. افراد بسیار خلاق گرایش به عدم پیروی از جمع دارند اما علاوه بر آن تمایل دارند از نظر عقلی و احساسی قوی باشند. متفاوت بودن فقط به خاطر متفاوت بودن و به عنوان یک هدف به خودی خود برای خلاقیت کافی نیست. پس خلاقیت، همان هوش و یا پر استعدادی نیست و مانند نامتعارف بودن نمیباشد. به علاوه خلاقیت صرفاً تقلید یا از حفظ کردن مطالب نیست، صرفاً تصادف نیست، مانند زمانی که کودک دچار اشتباه میشود بدون تشخیص این مطلب که در این اشتباه مفهوم یا ارزشی وجود دارد و همچنین خلاقیت اندیشههای عجیب و غریب، نامنظم یا کنترل نشده نمیباشد. (1)
خلاقیت چیست؟
معیار تازگی کاملاً ساده است. رفتار کودک نمیتواند فقط تقلید یا گزارش چیزی که قبلاً دیده است باشد یعنی در محدوده رفتاری کودک باید تا حد زیادی تازه باشد. به منظور قضاوت درباره تازگی کار کودک باید اطلاعاتی در مورد آگاهی و تجربه گذشته کودک داشته باشیم.
معیار مناسب، پر دردسرتر است. این واژه به منظور رد کردن رفتارهایی که صرفاً عجیب هستند مورد استفاده قرار میگیرد، اما این مفهوم بیثبات است. اگر درباره ریاضیات یا علوم و یا گرامر صحبت کنیم در آن صورت آن چیزی مناسب است که درست باشد. اما در مورد هنر، داستان سرائی و نمایش چگونه است. در آن صورت چگونه میتوانیم درباره مناسبت صحبت کنیم؟! در نهایت باید از دید بیننده به آن نگریست. اگر رفتار تازه و عجیب کودک به طریقی خوشآیند یا ارتباطگرا یا معنیدار باشد در این صورت میتوان گفت مناسب است.
اگر بخواهیم در معنی لغوی وارد شویم مفهوم خلاقیت به عنوان «رفتار تازه و مناسب» دارای ارزشی ثابت و بری از هرگونه قضاوتی است. در صورتی که کلمه «مناسب» را به چیزی اطلاق کنیم که از نظر فنی درست و مفید باشد. رفتارهای مخرب، غیرقانونی و غیر اخلاقی میتواند به اندازه رفتارهای سازنده و مثبت، خلاق باشد. قبول این مسئله بسیار مشکل است؛ زیرا در عرف در کلمه خلاق مفهوم مثبت مستتر است. اما از خلاق تلقی کردن رفتارهایی که حتی زشت و ضد اجتماعیاند در صورتی که در رسیدن به یک هدف دارای تازگی و مناسبت باشند خیلی میتوان آموخت.
فرایند تفکر خلاق، صرف نظر از نتایج آن در اصل یکی است. هنگامی که مردم با موفقیت به راههای جدیدی برای انجام کارها، راههای جدید تفکر درباره چیزها، و راههای جدیدی برای ساختن چیزها دست مییابند بدان معنی است که آنها به طرق مشابهی فکر و عمل میکنند صرف نظر از این که آیا راه علاج سرطان را کشف کرده و یا گاز اعصاب اختراع کرده باشند. آن چه مهم جلوه میکند این است که ما به کودکانمان نه تنها مهارتهای لازم برای خلاق بودن را میآموزیم بلکه ارزشهایی را که برای استفاده از آن خلاقیت در جهت مثبت نیاز دارند یاد میدهیم. (2)
خلاقیت در آیات و روایات
علی علیهالسلام میفرمایند: «فرزندان خود را به عادات و آداب خود مجبور نکنید؛ زیرا آنها برای زمانی غیراز زمان شما خلق شدهاند». (3) تربیت و پرورش کودکان یکی ازاموری است که در سنت اسلامی بسیار مورد اهمیت واقع شده است.
این در حالی است که بیشتر والدین تنها به طور غریزی به تربیت کودکان خود میپردازند و هیچ آموزش یا مطالعهای در این زمینه ندارند.
انسان به طور کلی موجودی است اجتماعی و خواهان زیستن در اجتماع است؛ از این رو اگر بخواهد با آنها بجوشد و در پس آنها عرض وجود کند، باید تقلید کند. این زمینهای مناسب برای آموزش خلاقیت است.
کودک میخواهد رفتار افراد بزرگتر را تقلید کند؛ او رغبت دارد خود را جای بزرگترها قالب بزند؛ پس در حضور او نمازتان را بخوانید و یا او را همراه خود به مسجد ببرید و زمینه ارتباط او را با بزرگتران فراهم کنید. تا آداب زندگی؛ معاشرتی، اخلاقی و در کل، خلاقیتش را از این طریق پرورش ده. این در حالی است که بیشتر والدین تنها به طور غریزی به تربیت کودکان خود میپردازند و هیچ آموزش یا مطالعهای در این زمینه ندارند.
انسان به طور کلی موجودی است اجتماعی و خواهان زیستن در اجتماع است؛ از این رو اگر بخواهد با آنها بجوشد و در پس آنها عرض وجود کند، باید تقلید کند. این زمینهای مناسب برای آموزش خلاقیت است.
علیعلیهالسلام میفرمایند: «ای کمیل، هیچ حرکتی نیست مگر آنکه تو در آن محتاج شناخت هستی». (4) نیز میفرمایند: «اهل بینش کسی است که بشنود و بیندیشد و ببیند و با بینش در آن درنگ و از رخدادها پند گیرد و بهرهمند شود و خود را از پرتگاهها نگاه دارد». (5)
امام صادقعلیهالسلام میفرمایند: «کسی که در آموختههای خویش بیشتر اندیشه کند، علم خود را استوارتر کرده و نکتههایی را در مییابد که دست نایافتنی است». (6)
«یاددهی» خلاقیت، مانع «یادگیری» خلاقیت میشود!
«هرگاه چیزی را به کودک آموزش میدهند مانع میشود تا کودک، آن را شخصاً کشف یا خلق کند». (ژان پیاژه)
کدامین آموزگار در پی آن است که شاگردان خود را از یاد گرفتن، کشف کردن و شوق به دانستن باز دارد؟ بدون تردید همان معلمی که کارش فقط یاد دادن است!
برخی از روانشناسان و روانپزشکان، بر این باورند که یکی از روشهای کارآمد و مؤثر در درمان اختلالات روانی، و کاهش شدت آنها استفاده از روش «وارونه سازی» در فرایند یاددهی- یادگیری است. بدین معنی که اگر بیمار از یک اختلالی نظیر وسواس رنج میبرد در ابتدا برای درمان او بهتر است که توصیه شود که همان افکار و اعمال وسواسی را که به صورت ناهشیار، غیر عمدی و اجباری انجام میدهد این بار از روی قصد و اراده و یادگیری هشیارانه آن را انجام دهد. آن گاه به تدریج شاهد کاهش روند اختلال او خواهیم بود؛ زیرا بیمار توانسته است یک رفتار ناهشیار را با «یادگیری ارادی» به سطح هشیار منتقل کند و همین کار موجب میشود که مشکل بیمار کمتر شود. در واقع او با «یادگیری» رفتار وسواسی، «مانع» بروز افکار وسواسی میشود!
این عده از روانشناسان حتی برخی از حالات و خلقیات منفی را نیز از راه یاددهی- یادگیری آگاهانه تنظیم و تعدیل میکنند. به عنوان مثال، کسی که از پرخاشگری رنج میبرد برای کمک به او توصیه میکنند که در هنگام خشمگین شدن، تلاش کند که خود را به طور ارادی و عمدی خشمگین کند، آنگاه بر اثر این تلاش آگاهانه، خشم ناآگاهانه او کاهش مییابد. با این روش هشیارانه میتوان بیمار را از آنچه به شکل ناهشیار آزارش میدهد نجات داد. در واقع، با یادگیری همان رفتار نابهنجار، و ارادی ساختن آن، میتوان از شر آن رها شد. «پس هرگاه یاد بگیریم که چگونه خشمگین شویم، آنگاه میتوانیم خشم خود را از خود به در کنیم» و...
پس برای از بین بردن برخی از رفتارها، «یادگیری» چگونگی پدید آمدن آن رفتارها لازم است. و اگر آنچه را که در «عالم ناهشیار» پدید میآید بتوانیم از روی قصد و اراده به «سطح هشیار» منتقل کنیم آنگاه روش کنترل و پیشبینی آن را به دست گرفتهایم. اگر آموزش را صرفاً ابزار و زمینهای برای «استخراج» و «برکشیدن» چیزی از درون به برون تلقی کنیم، آنگاه این نوع «آموزش» میتواند منجر به «پرورش» خلاقیت شود. اما اگر آموزش به معنای افزودن چیزی از برون به درون (آنچه که در اغلب نظامهای آموزشی رایج است) تلقی شود نه تنها استعداد خلاقیت و نوآوری را پرورش نمیدهد بلکه آنچه را از درون در حال شکفتن است، به تدریج میخشاند و این همان معنایی است که از آن تحت عنوان «آموزش آسیبزا» یاد میشود.
اما راه درک خلاقیت و کشف روشهای آن چیست و چگونه میتوان بدون آموزشهای برونی از استعداد خلاقیت و نوآوری برخوردار شد؟ در پاسخ به این پرسش میتوان گفت: برای درک خلاقیت، باید با خلاقیت زندگی کرد تا بتوان آن را به تجربه خلاق در آورد و تجربه خلاقیت در هنگامه نابهنگام «خود بودگی» قابل حصول است؛ هنری که به تعبیر «سورن کیگارد» فیلسوف اگزیستالیست، شهامتی والا را از فردی «والا یافته» میطلبد. کشف خویشتن به قصد «خود بودن» که با دور شدن از نقش بازی و تقلیدگری و تلقینپذیری، و آزاد شدن از الگوهای تحمیلی و آموزههای اجباری همراه است نیازمند شهامتی سترگ و تحمل ملامتهای بزرگتر است!
زمانی که آدمی خلاقیت را تجربه میکند، آن لحظه در عمق و مرکزیت وجود خویش به زیبایی متین و با کرنش جمیل مستقر میشود. جایی که تمام انرژیهای او آزاد میشود و او سرشار از توان و نیروی لایزال و نامحدود میشود. نیرویی همراه با نشاط و لذت، و شوق دانستن برای دست یافتن به آنچه در سرشت او نوشته شده است؛ این فرایند، همانا رسیدن به تمامیت خود و خودشکوفایی کامل است؛ در چنین مقام والایی است که لذت دائمی و نشاط فطری بدون دلیل بیرونی، همه وجود آدمی را در بر میگیرد.
باری، ذات و طبیعت انسان خلاق از بیباکی، شهامت، گستاخی و ویرانگری سازنده ترکیب یافته است؛ چیزی که جوهره «خلاقیت ناب» را تشکیل میدهد و نمیتوان این خصوصیات «خود آورده» و «خود انگیخته» را با «آموزشهای مدرسهای» یا از طریق «کتابهای درسی» به ارمغان آورد. وظیفه آموزگاران در تقویت روح خلاقیت و نوآوری نو آموزان، آموزشهای روشهای خلاقیت به آنها نیست، بلکه برداشتن موانع شکوفایی بذر خلاقیتی است که در وجود آنها به ودیعه نهاده شده است و این موانع، چیزی جز عوامل آموزشی حاکم بر ذهن آنها نیست! در اینجا نقش اصلی آموزگار، نه دخالت در «متن»، بلکه قرار گرفتن در «حاشیه» است. هر قدر «نقش فاعلی» معلم، ضعیفتر باشد، نقش فاعلی دانشآموز قویتر میشود؛ هر قدر دخالت معلم کمتر باشد، فعالیت دانشآموز بیشتر میشود. (7)
راهنمای عملی برای تشخیص خلاقیت در کودکان
* چند کاربرد برای یک (آجر یا یک گیره کاغذ و ...) پیشنهاد میکنید؟
* چگونه میتوان این اسباب بازی را بهتر کرد؟
* چه چیزی میتوانید با این خط مارپیچ درست کنید؟
* چه نوع پایانی میتوانید برای این داستان بیندیشید؟
* اگر فردا از خواب بیدار شویم هر کس بیست سانتیمتر بلندتر شده باشد چه اتفاقی میافتد؟
از پاسخ کودکان به این سؤالات طبق چهار ضابطه کلی نتیجهگیری میشود:
1) تعداد پاسخهایی که کودک به یک سؤال میدهد هرچه بیشتر باشد بهتر؛
2) انواع مختلف پاسخهایی که کودک میدهد مانند انواع مختلف کاربرد یک آجر، استفاده از آن در وزن کردن اشیاء، استفاده از آن در ساختن چیزها و ...؛
3) غیرمعمول بودن پاسخهای کودک در مقایسه با پاسخهایی که سایر کودکان میدهند؛
4) تا چه اندازه کودک درباره هر پاسخ توضیح میدهد.
بدون تردید این آزمونها میتواند تا حدی تواناییهای ذهنی مربوط به خلاقیت را اندازهگیری کند. اما بسیاری از تواناییهای دیگر مانند انگیزه، نقشی حیاتی در تفکر خلاق، بازی میکنند که در آزمونهای خلاقیت بدان توجهی نمیشود. بدین ترتیب اگر کودک شما در آن آزمونها نتیجهای عالی به دست آورد خوشحال خواهید شد؛ زیرا بعضی از مهارتهای خلاقیت هم اکنون در او وجود دارد. اما اگر کودکتان این آزمونها را به خوبی نگذراند دلیلی برای ناامید شدن وجود ندارد. چنین مهارتهایی را همیشه میتوان پرورش داد.
آزمونهای خلاقیت زیانهای دیگری دارد. اغلب آنها در شرایطی نظیر امتحانات مدارس انجام میگیرد که کودکان احتمالاً مضطرب بوده و در افکارشان انعطاف نخواهند داشت. از وضع ظاهری مدرسه ممکن است کودکان نتیجهگیری کنند که پاسخهای «صحیح» و «غلط» وجود دارد که در حقیقت در بعضی از این آزمونها چنین است. اگر معنای پاسخهای خلاق، تازه بودن آنها باشد، فقط در جستجوی پاسخهای خاص بودن، مفهوم زیادی پیدا نمیکند. و توجه به تعداد پاسخها به عنوان معیار خلاقیت صحیح به نظر نمیرسد.
اگر والدین و مربیان برای تشخیص میزان خلاقیت کودکان از مشاهدات دقیق خود سود جویند و به آزمونها صرفاً به چشم اطلاعات مکمل نگاه کنند آسوده خاطرتر خواهند بود. در حقیقت مشاهدات آگاهانه به دو طریق مهم بر آزمودن برتری دارد.
نخست، مشاهده بر روی رفتار کودک تأکید دارد و نه خود کودک به عنوان شیئی که باید مورد آزمون قرار گیرد. این مطلب موجب اجتناب از مسئله طبقهبندی کردن و برچسب زدن میگردد. یک مربی به جای آن که بگوید: «احمد خیلی خلاق است» میتواند عبارات مفیدتری مانند «وقتی به احمد اجازه داده شود که خودش موضوع را در قالب رهنمودهایی که آزادی او را محدود نکند انتخاب نماید بسیار خلاق میباشد.» و یا «اشعاری که احمد میگوید خیلی خلاقانهتر از داستانهایی که مینویسد به نظر میرسد.» را به کار برد. و نیز والدین به جای این که بگویند: «به نظر میرسد که احمد هنگام بازی با اعضای خانواده کارهای تازهای انجام نمیدهد؛ اما در اختراع بازیها با دوستانش از خود خلاقیت نشان میدهد.»
مزیت دوّم مشاهده، این است که احتمالاً نتایج آن دقیقتر میباشد. چنانچه پیش از این گفتیم آزمونهای خلاقیت بسیار محدود است. احتمالاً مشاهده دقیق به میزان بیشتری تواناییها و انگیزههایی را که موجب تقویت خلاقیت میگردد آشکار میسازد. به علاوه آگاهی بیشتر از طرز عمل کودک به ما اجازه خواهد داد بگوییم آیا برای یک کودک یک رفتار تازگی دارد یا نه.
چگونه میتوانید یک ارزیابی منطقی از خلاقیت کودک خود به عمل آورید؟ مهمترین قدم اول پرورش هوشیاری درباره خلاقیت است. نوعی عزم راسخ برای آن که در هر زمان که با کودکتان هستید خلاقیت را در دستور کار ذهنی خود قرار دهید. به علاوه به خاطر داشته باشید که قضاوت در مورد خلاقیت کودکان همیشه آسان نیست. اما نگران نباشید اگر شما با دقت مواظب کودک خود باشید و فکر کنید که خلاقیت حقیقی را میبینید مطمئناً متوجه آن خواهید شد. البته کودکان در سنین مختلف، انواع متفاوتی از رفتارهای خلاق را نشان میدهند. فضاهایی که کودکان در آن خلاقیت خود را بروز میدهند و میزان خلاقیتی را که از خود نشان میدهند بستگی به آموزش آنها، تجربه و سطح پرورش فکری و جسمی آنها دارد. (8)
فرایند خلاقیت
مرحله دوم از فرایند خلاق، آماده کردن است. این زمانی است که تمام اطلاعات و منابعی که برای حل مسئله و یا انجام وظیفه ضروری است جمعآوری میکنید یعنی وقتی که تمام مواد مورد نیاز برای تهیه سوپ را از قفسهها و یخچال بیرون میآورید.
مرحله سوم فرایند خلاق، همان مرحلهای است که اغلب مردم به عنوان خلاقیت میشناسند، یعنی ایجاد ایدهها یا امکانات. در این مرحله، آشپز اجزاء تشکیل دهنده سوپ را به بهترین روشی که به نظر میرسد با هم مخلوط میکند؛ ممکن است بیشتر از رشته یا سبزی و یا گوشت استفاده کند و یا ممکن است یک مخلوط آماده باشد. توجه کنید که فرایند نهفتگی، بعضی مواقع در مرحله سوم اتفاق میافتد. نهفتگی یعنی رها کردن مسئله برای مدتی. این عمل برای رسیدن به ایدهها و جنبههای جدید بسیار مؤثر است. مانند آن که بگذارید سوپ برای مدتی طولانی آهسته بجوشد که در نتیجه آن، بعضی مواقع طعم بهتری به دست میآید.
مرحله چهارم فرایند خلاقیت، اعتباریابی است یعنی آزمودن امکانات مختلفی که در مرحله سوم ایجاد شده. این هنگامی است که آشپز سوپ را میچشد تا ببیند آیا سوپ خوب شده است یا نه؟
مرحله پنجم یا آخرین مرحله، ارزیابی نتیجه میباشد. در این قسمت یا تصمیم به متوقف ساختن گرفته میشود؛ زیرا وظیفه با موفقیت به پایان رسیده است، یا مجدداً آن را مرور میکنند؛ زیرا نتیجه کاملاً رضایتبخش نبوده است و یا آن که آن را متوقف میسازند؛ زیرا امکان به دست آوردن نتیجهای مناسب وجود ندارد. در این مرحله آشپز میتواند لبخند رضایت بر لب آورده، آماده کشیدن سوپ شود یا با تغییراتی که در ذهن دارد به سراغ سوپ برود و یا همه آن را دور بریزد و آشپزخانه را ترک کند. (9)
سنجش خلاقیت
* روانی: توانایی تولید ایدههای متعدد؛
* انعطافپذیری: توانایی تولید ایدههای بسیار متنوع؛
* پرداختن به جزئیات: توانایی ایجاد، پیرایش، شرح مفصل یا تکمیل یک ایده؛
* اصالت و ابتکار: توانایی تولید ایدههای غیر معمول و نادر و نه ایدههای پیش پا افتاده یا بدیهی.
اخیراً آموزگاران ترجیح دادهاند برای سنجش خلاقیت، از وسائل گوناگون یعنی نظارت بر کار، رفتار و گفتار شاگردان بهره ببرند. برای شناسایی معیارهای مربوط به سنجش خلاقیت، تلاشایی صورت گرفته است. مثلاً «بسمر» و «ترفینگر» این معیارها را بدین صورت گروهبندی کردهاند:
* تازگی: تازه بودن فرآورده از نظر تکنیکها، فرایندها و مفاهیم. همچنین توانایی یک فرآورده به برانگیختن فرآوردههای خلاقانه بیشتر که برگرفته از آنند یا پتانسیل یک فرآورده برای تغییر یا ایجاد تغییری اساسی در رویکرد؛
* راه حل: میزان برآورده شدن یک نیاز یا حل شدن یک وضعیت توسط یک فرآورده؛
* ترکیب: میزانی که یک فرآورده، عناصر نامشابه را به صورت یک کل منسجم ترکیب میکند و در نتیجه معیارهایی همچون پیچیدگی ظرافت، جذابیت، ابرازگری، کامل بودن و کیفیت ساخت و پرداخت را در بر میگیرد. (10)
ایده پردازی
سرکوبی خلاقیت
مسئله این است که وقتی بخواهیم به کودکان خود کمک کنیم تا توانایی بالقوه خود را تشخیص دهند سعی میکنیم آنها را مجبور به یادگیری و انجام کار نماییم. «اجبار» فقط به معنی تنبیه تهدیدآمیز و یا وضع قوانین خشک نیست بلکه به معنی استفاده بیش از حد از جایزه و تأکید بیش از حد به تشویق نیز میباشد. چنانچه آلبرت اینشتین در سرگذشت زندگی خود میگوید: «هر نوع اجبار، لذّت صرف را که از به دست آوردن معلومات و استفاده از آن به طریق خلاق ایجاد میگردد تضعیف میسازد.» اشتباه بزرگی است که فکر کنیم لذّت مشاهده و جستجو از راههای اجبار و حس وظیفه برانگیخته میگردد. (12)
پدران و مادران کودکان خیلی خلاق
روشهایی که این پدران و مادران به کار میبرند:
* من برای عقاید فرزند خود احترام قائل هستم و او را تشویق به بیان آنها میکنم.
* من احساس میکنم یک کودک باید برای فکر کردن، رؤیا دیدن و حتی وقت خود را به بطالت گذراندن فرصت داشته باشد.
* من اجازه میدهم فرزندم بسیاری از تصمیمها را خودش اتخاذ کند.
* من و فرزندم اوقات صمیمانه و گرمی را با یکدیگر میگذرانیم.
* من فرزندم را تشویق میکنم کنجکاو باشد و درباره چیزها کاوش و سؤال کند.
* اطمینان حاصل میکنم که فرزندم میداند آنچه او آزمایش نموده و یا انجام میدهد مورد تأیید من میباشد.
آن چه این پدران و مادران برای آموختن کاری به فرزندشان انجام میدادند.
* کودک را تشویق میکردند.
* رفتاری گرم و حمایت کننده داشتند.
* عکسالعمل آنها نسبت به کودک، رفتاری برای بالا بردن روحیه او بود.
* به نظر میرسید از آن موقعیت لذّت میبرند.
* از بودن با کودک خود خرسند بودند.
* حامی و مشوق کودک بودند.
* قادر به برقراری روابط خوب کاری با کودک بودند.
* کودک را تشویق با انجام کار، به طور مستقل میکردند. (13)
پدران و مادران کودکان کمتر خلاق
روشهایی که این پدران و مادران به کار میبرند:
* من به فرزندم میآموزم که وقتی رفتار بدی داشته باشد به طریقی تنبیه خواهد شد.
* من به فرزندم اجازه نمیدهم نسبت به من عصبانی شود.
* سعی میکنم فرزندم را از کودکان یا افراد فامیل که دارای عقاید یا ارزشهای متفاوتی از ما هستند دور نگه دارم.
* من معتقدم که یک کودک باید فقط دیده شود ولی صدایش شنیده نشود.
* احساس میکنم فرزندم کمی موجب ناامیدی من است.
* اجازه نمیدهم کودکم تصمیمیات مرا مورد سؤال قرار دهد.
آن چه این پدران و مادران برای آموختن کاری به فرزندشان انجام میدادند.
* مایل بودند به کارها بیش از حد نظم بدهند.
* مایل به کنترل کار بودند.
* مایل به ایجاد راه حلهای خاصی برای آن کار بودند.
* نسبت به آن موقعیت رفتاری خصمانه داشتند.
* از کودک انتقاد کرده عقاید و پیشنهادات او را رد میکردند.
* به نظر میرسید از کارهای کودک خجالت میکشیدند، و به او افتخار نمیکردند.
* در یک مبارزه قدرت با کودک وارد میشدند و در واقع بین کودک و پدر و مادر رقابت وجود داشت.
* در مقابل مشکلات تسلیم میشدند و عقبنشینی میکردند و از کنار آمدن با مشکلات سر باز میزدند.
* به کودک فشار میآوردند برای انجام کارها اقدام نماید.
با کودک ناشکیبا بودند. (14)
جعبه خُردهریز
این نکته حائز اهمیت است که به کودکانی که به خاطر تلاشهایشان احساس عدم کفایت میکنند فهمانده شود که بی علاقگی و ناتوانی ظاهری نشانه ناتوانی دائمی نیست، فقط معنای آن این است که آنها در حال حاضر آماده نبودهاند. شاید فرصتهای بیشتری را نظیر این فرصت باید تجربه کنند تا این نوع فعالیت برای آنها جالب و پر ثمر باشد. (15)
وقتی ذهن شما خالی میشود، چه کار میکنید؟
فعالیت: به چه طریق میتوانم یک ............. را اصلاح کنم؟
تک تک کلمات زیر را در جای خالی قرار دهید و از کودک بخواهید که ایدههای خود را ظرف پنج دقیقه درباره آن بنویسید.
«صندلی، فنجان چای، فرش، ماشین حساب، رستوران، اتومبیل، کمد، قفسه کتابخانه، هواپیما، میز تحریر، زمین بازی، ساعت و...» (16)
سؤالات ایده برانگیز
1) کاربردها و استفادههای دیگر:
* این وسیله چه کاربردهای دیگری میتواند داشته باشد؟
* آیا این مواد میتوانند کاربردی داشته باشند؟
* چه چیز دیگری را میتوان از آن ساخت؟
* چگونه میتوان آن را تغییر داد تا کاربرد جدیدی پیدا کند؟
* طرح این مسئله چه استفادههای دیگری ممکن است داشته باشد؟
2) مشابهت
* چه ایده مشابه دیگری از آن استنباط میشود؟
* آیا در گذشته چیزی مشابه این وجود داشته است؟
* چه شباهتهایی میان آنها وجود دارد؟
* این را شبیه چه چیزی میتوان ساخت؟
* آیا مسائل مشابهی وجود دارد؟
* چگونه میتوان مشابه آن را به وجود آورد؟
* چه اهداف مشابهی را میتوان طرح کرد؟
3) تغییر
* تغییر رنگ؟ تغییر بو؟ تغییر طعم؟ تغییر صدا؟
* تغییر طول؟ تغییر عرض؟ تغییر ارتفاع؟ تغییر قطر؟
* تغییر مقدار؟ تغییر حجم؟ تغییر اندازه؟ تغییر فاصله؟
* تغییر سرعت؟ تغییر حرکت؟ تغییر زمان؟ تغییر مکان؟
* تغییر جنس؟ تغییر طرح؟ تغییر شکل؟ تغییر نقشه؟
* تغییر زاویه دید؟ تغییر اهداف؟ تغییر صورت مسئله؟ تغییر معنی؟
4) بزرگ نمایی
* چه چیزی را میتوان به آن اضافه نمود؟
* اگر وقوع آن مکرر شود چه خواهد شد؟
* چطور است محکمتر ساخته شود؟
* اگر تعداد آن بیشتر شود چه میشود؟
* آیا میتوان آن را تکثیر کرد؟
* اگر نیرومندتر گردد چگونه خواهد بود؟
* طولانیتر؟ بلندتر؟ بالاتر؟
* ضخیمتر؟ پهنتر؟ برجستهتر؟
* آیا میتوان آن را ضرب کرد؟
* اگر آنها را با هم جمع کنیم چه میشود؟
* نمونه غولپیکر آن چگونه خواهد بود؟
5) ترکیب
* چطور است مخلوط کنیم؟
* اهداف را با یکدیگر ترکیب کنیم؟
* اتصال آن به چیز دیگر چگونه خواهد بود؟
* چطور است کنار یک دیگر قرار گیرند؟
6) جانشین سازی
* چه کسی به جای آن قرار گیرد؟
* چه اهداف دیگری را جایگزین نماییم؟
* چه زمان دیگری به جای آن؟
* چه مکان دیگری به جای آن؟
* چه فرایند دیگری؟
7) کوچک نمایی
* چه چیزی را از آن میتوان حذف کرد؟
* اگر تعداد آن کم شود چه خواهد شد؟
* اگر از وقوع آن کاسته شود چطور است؟
* آیا میتوان آن را سبکتر نمود؟
* چگونه میتوان آن را متراکمتر و فشردهتر کرد؟
* نمونه مینیاتوری آن چگونه خواهد بود؟
* اگر آن را تجزیه کنیم چه میشود؟
* پایینتر؟ کوتاهتر؟ نازکتر؟
* سادهتر؟ مختصرتر؟ خلاصهتر؟
* آیا میتوان آن را تقسیم کرد؟
* آیا میتوان آن را تفریق نمود؟
8) تغییر ترتیب
* اگر وضعیت را تغییر دهیم چه میشود؟
* آیا میتوانیم علت و معلول را جا به جا کنیم؟
* اگر مراحل را جا به جا کنیم چه میشود؟
* اگر قبل از آن بیاید چگونه است؟
* اگر بعد از آن بیاید چطور؟ (17)
ادامه دارد...
/ج