گفت و گو با حجت الاسلام سيد محمد حسيني مسئول اجرايي بنياد فرهنگي - تحقيقاتي علامه شهيد بلخي
درآمد
علامه شهيد سيد اسماعيل بلخي در مراحل بسيار تاريکي از تاريخ افغانستان قيام کرد که جامعه در خواب غفلت و سکوت مطلق به سر مي برد. روحانيت مسلمان که قشر باسواد جامعه بود، نه از سياست داخلي کشور خبر داشت، و نه در پي وارد شدن در پيکار سياسي بود. قشر باسواد ديگري هم وجود نداشت تا در آن شرايط پا به ميدان بگذارد و به دنبال بازيابي حقوق اساسي و سرنوشت مردم باشد. علامه بلخي با عصاي موسي گونه خود اين درياي آرام را شکافت و امواج متلاطم ايجاد کرد. ولي جامعه افغانستان در وضعيتي نبود که بتواند سوار اين موج شود تا به ساحل امن برسد. بسياري از صاحبنظران افغانستاني معتقدند که جامعه آن روز اين کشور اهميت قيام علامه بلخي را درک نکرد، و به همين علت مظلومانه به لقاء الله پيوست.
فعاليت هاي بنياد فرهنگي - تحقيقاتي علامه شهيد بلخي در چه زمينه است و تاکنون چه اقداماتي براي معرفي آثار و انديشه هاي اين شهيد گرانمايه داشته است؟
بسم الله الرحمن الرحيم: بنده و دوستان همکارم زماني که از علامه سيد اسماعيل بلخي شناخت پيدا کرديم اولين برجستگي هايي که در او يافتيم، شخصيت عظيم علمي، سياسي، مبارزاتي و ادبي او بود. به همين دليل به افکار و انديشه ها و ادبيات او علاقه مند شديم و همه آثار او را گردآوري کرديم. همه ما احساس مسئوليت کرديم تا آثار و دستاوردهاي فکري اين شخصيت بزرگ را به مردم معرفي کنيم. با وجودي که تاکنون کارهايي براي معرفي اين شهيد بزرگ صورت گرفته است، اما اين کارها نتوانسته نيازهاي فکري و فرهنگي مردم افغانستان را تأمين کند. هنوز خيلي از مردم او را آن طوري که بايد و شايد نشناخته اند. اشخاصي را در افغانستان و ايران يا برخي از کشورهاي اسلامي مي شناسيم که مؤسسات فرهنگي، تحقيقاتي و ارگان هاي نشراتي به نام سيد جمال الدين (افغاني) اسد آبادي، علامه اقبال لاهوري، امام موسي صدر، شهيد صدر، شهيد بهشتي، شهيد مطهري، شهيد آيت الله حکيم و ديگران تأسيس کرده و نشريات و تحقيقات گسترده اي درباره آن ها به وجود آورده اند. به طور مثال درباره انديشه و افکار سيد جمال الدين بيش از يک هزار عنوان کتاب تاکنون در ايران و خارج از ايران به زبان هاي مختلف منتشر شده است. درباره مولانا جلال الدين محمد بلخي، علامه اقبال لاهوري، شهيد مطهري و ديگر بزرگان همين طور. اما متأسفانه درباره علامه بلخي تاکنون کار چشمگيري صورت نگرفته است.
با توجه به اينکه علامه سيد اسماعيل بلخي با عظمتي که دارد، و در رديف سيد جمال الدين حسيني، علامه اقبال لاهوري، آيت الله شهيد سيد محمد باقر صدر، آيت الله امام موسي صدر، آيت الله شهيد بهشتي، آيت الله شهيد مطهري و خيلي از علماي بزرگ معاصر مطرح مي شود، تاکنون کار قابل توجه در جهت نشر انديشه هاي اصلاحي او صورت نگرفته و ايشان در جهان اسلام در بين مسلمانان و حتي در جامعه افغانستان ناشناخته مانده است.
از اين جهت ما احساس کرديم که براي معرفي اين چهره نامدار اسلام و اين مصلح بيدارگر و انقلابي، آثار او را گردآوري و منتشر کنيم. بر اين اساس بنياد فرهنگي - تحقيقاتي علامه شهيد بلخي را در حوزه علميه قم پايه گذاري کرده و نشريه اي را به نام «آواي بلخي» منتشر ساختيم. در ضمن فعاليت هاي انتشاراتي، کارهاي تحقيقي فراواني از طرف اعضاي بنياد به انجام رسيده که به مرور زمان در اختيار جامعه اسلامي قرار خواهد گرفت.
با شخصيت هاي صاحب نظري که بلخي را مي شناختند و با ديدگاه ها و افکار او آشنايي داشتند، مصاحبه و گفت و گوهايي طولاني به عمل آورديم، تا بهتر و خوبتر چهره واقعي آن بزرگ مرد را به نمايش بگذاريم و انديشه ها و آثارش را به طور شايسته بشناسانيم.
کارتان را از چه سالي و چگونه و از کجا آغاز کرديد؟
کارهاي مقدماتي تأسيس اين مؤسسه پژوهشي با همکاري علما و طلاب افغانستاني مقيم حوزه علميه قم از سال 1376 به شکل ابتدايي و محدود آغاز شد. اولين گام ما اين بود که هر اثري و مطلبي که تاکنون درباره علامه بلخي در داخل و خارج از افغانستان يا توسط احزاب سياسي و سازمان هاي جهادي افغانستان از قبيل کتاب، جزوه، ويژه نامه، مقالات و نوشته هاي پراکنده در مجلات و روزنامه هاي خارجي و داخلي منتشر شده بود همه اينها را به نحوي جمع آوري کرديم. اشعار، سخنراني ها، مصاحبه ها، نامه ها و مجموعه کارهايي که براي او در طول ساليان گذشته انجام شده بود همه را با همکاري تعدادي از دوستان طلبه جمع آوري نموديم که در مجموع حدود 1200 مقاله علمي و تحقيقي را شامل مي شود.
در مرحله بعد با ده ها تن از شخصيت هاي معاصر او همچون اساتيد، هم دوره هاي تحصيلي، شاگردان، همرزمان و دوستانش و رهبران جهادي داخلي و خارجي و مراجع تقليد که ايشان را ديده و آشنايي داشتند، حدود 500 مصاحبه و گفت و گوهاي طولاني انجام داديم. خاطرات اين آقايان را جمع آوري و آرشيو کرديم. بدين صورت اطلاعات وسيعي در زمينه هاي مختلف زندگي، مبارزات و افکار او به دست آمد. ما با اين دستاورد عظيم تصميم گرفتيم که به فعاليت مؤسسه رسميت بخشيم که اين کار در سال 1380 با عضويت 30 نفر و با انتشار مجله آواي بلخي شکل رسمي به خود گرفت.
از زمان آغاز فعاليت مؤسسه تاکنون آثاري هم درباره علامه بلخي منتشر کرده ايد؟
در پي جلسات متعددي که با برادران همکار صورت گرفت فعاليت مان را با صدور مجله «آواي بلخي» آغاز کرديم. در اين مجله آثار و زندگي نامه و ابعاد شخصيت جهادي و علمي او منتشر گرديد که 8 سال است اين فعاليت ها همچنان ادامه دارد.
چند طلبه و دانشجو در اين مرکز فرهنگي و پژوهشي فعاليت دارند؟
تعداد 50 نفر از علما، طلاب و دانشجويان افغاني و ايراني در اين مرکز فعاليت دارند. همچنين افرادي که به افکار و انديشه هاي علامه بلخي علاقه مند هستند به نحوي با ما همکاري دارند که روز به روز بر تعداد آن ها افزوده مي شود. ما با ساماندهي کارهاي تحقيقي و پژوهشي آنان سعي مي کنيم مسير درست بلخي شناسي را بپيماييم تا فعاليت هاي پر ثمري در اين راستا انجام گيرد. از سوي ديگر همه آثار و دستاوردهاي فکري و علمي علامه بلخي را موضوع بندي کرديم. و اين که او چه قدر سخنراني کرده. درباره چه موضوعاتي بيشتر کار فکري انجام داده. چند بيت شعر سروده و نيز کارهاي پژوهشي و تحقيقي که درباره او در طول ساليان متمادي انجام شده را به طور مرتب موضوع بندي کرديم. در مدت 8 سال موضوعات فراواني مورد بررسي قرار گرفته که از اين موضوعات تعداد زيادي کتاب پژوهشي و تحقيقي به عمل آمده که در حال حاضر آماده چاپ و انتشار مي باشد. تاکنون پنج مجموعه از اين آثار چاپ و منتشر شده و ان شاء الله باقي آثار ايشان در آينده منتشر خواهد شد. اعتقاد ما اين است که علامه بلخي اين شخصيت انديشمند، مبارز و برجسته اولين شخصي بود که در تاريخ معاصر افغانستان مبارزات سياسي را عليه استعمار و استبداد آغاز کرد. و به همين دليل ما قصد داريم او را به نسل جوان و تشنه حقيقت معرفي کنيم. همانگونه که انديشه هاي ساير شخصيت هاي اسلامي و انقلابي در دنياي اسلام مطرح شده است، لازم است انديشه و فکر علامه بلخي نيز در سراسر جهان اسلام منتشر شود.
بفرماييد که خانواده علامه بلخي چه جايگاه علمي در افغانستان داشت؟
علامه بلخي فرزند حاج سيد محمد حسيني بلخي متولد بلخاب باستان که يکي شهرستان هاي استان بلخ افغانستان است، مي باشد. از بلخاب باستان علما و دانشمندان و عارفان بسياري برخاسته اند که نه تنها افتخار افغانستان، بلکه افتخار تشيع و جهان اسلام بودند. پدربزرگ مادري او سيد قاسم حسيني بلخي از عارفان و شاعران نامدار بلخاب بوده که حدود 150 سال پيش مي زيسته است. او در وصف اهل بيت (ع) و مذمت استعمار و استبداد و حاکمان ظالم آن زمان مثل عبدالرحمن خان سفاک، اشعار حماسي زيادي سروده است. آثار بر جاي مانده از سيد قاسم حسيني بلخي نشان مي دهد که او يکي از مبارزان زمان خود بوده و نقش مهمي در احيا و گسترش فرهنگي اهل بيت (ع) و مذهب تشيع در شمال و در سرتاسر افغانستان داشته است که اشعار او گوياي اين حقيقت مي باشد.
شخصيت ديگري که از اين خانواده برخاسته است، آيت الله العظمي سيد حيدر نجفي بلخي است که دايي علامه سيد اسماعيل بلخي مي باشد. مرحوم نجفي بلخي از اساتيد برجسته و علماي بزرگ افغانستان بود که بيش از 22 سال از عمر پر برکت خود را به تحصيل، تحقيق، پژوهش، رياضت و خودسازي در حوزه هاي علميه ايران و عراق گذراند. يکي از افتخارات آيت الله سيد حيدر بلخي اين است که ايشان بنيان گذار قيام مسلحانه عليه استعمار و استبداد و پايه گذار و احياگر حوزه هاي علميه و مراکز فرهنگي شيعي در افغانستان است. او همچنين يکي از شاگردان برجسته مرحوم آيت الله العظمي حاج شيخ محمد کاظم هروي معروف به آخوند خراساني، آيت الله العظمي حاج سيد کاظم طباطبايي يزدي، آيت الله العظمي حاج سيد اسماعيل صدر جبل عاملي، آيت الله العظمي سيد مهدي صدر، آيت العظمي سيد محمد حسين فيروز آبادي و از هم دوره هاي حوزوي آيت الله بروجردي، آيت الله سيد صدر الدين صدر، آيت الله سيد ابوالحسن اصفهاني، آيت الله مرعشي نجفي، آيت الله گلپايگاني، آيت الله ميلاني، آيت الله حائري يزدي، آيت الله علامه سيد عبدالحسين شرف الدين جبل عاملي، آيت الله سيد محسن امين جبل عاملي، آيت الله سيد محسن حکيم، آيت الله خويي و آيت الله شاهرودي از مراجع برجسته آن زمان بود. کساني که در آن زمان به مدت ده سال در حوزه علميه نجف درس مي خواندند، مجتهد جامع الشرايط مي شدند.
در زندگي نامه آيت الله آخوند خراساني مي خوانيم که حدود دو هزار عالم و مجتهد برجسته و سرشناس از کلاس درس ايشان فارغ التحصيل شدند که آيت الله العظمي سيد حيدر بلخي (دايي علامه شهيد بلخي) يکي از آنان بوده است. شاگردان آخوند خراساني در طول يکصد و پنجاه سال گذشته از مراجع سرشناس جهان اسلام و تشيع در حوزه هاي علميه عراق، افغانستان، هندوستان، پاکستان، جبل عامل لبنان و حوزه هاي علميه قم، اصفهان، شيراز، تهران و مشهد بودند.
مرحوم سيد محمد حسيني بلخي (پدر علامه بلخي) از ديگر عالمان برجسته و خدمت گزار در عرصه دين و فرهنگ و اجتماع و به خصوص شيعيان افغانستان است. سيد محمد بلخي بيش از سي سال وکيل تام الاختيار آيت الله سيد اسماعيل صدر پدر بزرگ امام موسي صدر، و نيز وکيل آيت الله سيد صدر الدين صدر پدر امام موسي صدر، آيت الله سيد حسين طباطبايي قمي جد مادري امام موسي صدر و مراجع تقليد شيعه در حوزه هاي علميه نجف، قم و مشهد در شمال افغانستان بود. سيد محمد حسيني بلخي پس از اتمام تحصيلات خود در حوزه عليمه نجف اشرف به ايران باز مي گردد و پس از مدتي به افغانستان مراجعت مي کند و وکالت شرعي مراجع نجف و قم و مشهد به او واگذار مي شود. طبق اسناد و مدارک موجود مي توان گفت که در آن زمان ارتباط تنگاتنگي بين خاندان علامه بلخي و خاندان امام موسي صدر و سيد محمد باقر صدر در ايران، عراق و لبنان وجود داشته و پيوندهاي فاميلي و خانوادگي و دوستي ديرينه و نزديکي بين آنان برقرار بوده است. براي سيد محمد بلخي همين افتخار بس که او فرزندي نظير سيد اسماعيل بلخي را در آغوش پر مهر خويش پرورش داده و به جامعه اسلامي تحويل داده است. چنان که خود بلخي در خاطرات خود از بزرگواري ها، خدمات، فداکاري ها، ايمان راسخ و شب زنده داري و زحماتي که براي رشد علمي و فکري او کشيده نقل کرده و او را نه تنها پدر بلکه پير و مراد، مرشد تمام و سرمايه علمي و معنوي خود دانسته است.
شخصيت علمي ديگر خاندان بلخي، مرحوم علامه سيد ابراهيم بلخي برادر بزرگ تر علامه سيد اسماعيل بلخي مي باشد که او نيز يکي از شخصيت هاي علمي برجسته در زمان خود بوده که بعد از پايان تحصيلات حوزوي در مشهد مشغول تدريس مي شود که آيت الله حاج شيخ علي اکبر نهاوندي خراساني از مراجع تقليد حوزه علميه خراسان از اساتيد او بود. نهاوندي درباره شخصيت علمي سيد ابراهيم مي گويد: «مرحوم سيد ابراهيم بلخي شخصيت برجسته و کم نظيري بود، او از نظر هوش و استعداد و بيان، علم، فکر و انديشه در بين جوانان هم دوره اش در حوزه علميه خراسان نابغه به حساب مي آمد. او جواني بسيار با استعداد و با هوش بود و زود هنگام به درجه اجتهاد رسيد. گرچه سيد اسماعيل و سيد ابراهيم هر دو از جوانان بسيار فعال و نوابغ روزگار خود بودند، اما سيد ابراهيم نابغه تر بود. که متأسفانه در دوران جواني در مشهد مقدس در سال 1312 از دنيا رفت.»
بنابراين علامه سيد اسماعيل بلخي در چنين خانواده اي بزرگ مي شود که در تاريخ چند صد ساله تشيع افغانستان کمتر شاهد چنين خانواده با عظمتي هستيم. اين خانواده ده ها عالم ديني و شاعر يا شخصيت سرشناس تقديم جامعه تشيع کرده است که اغلب آن ها صاحب آثار بزرگ علمي، خدمات فرهنگي، فعاليت هاي اجتماعي و کرامات بوده اند.
نسبت علامه بلخي به کدام يک امامان اهل بيت (ع) باز مي گردد؟
براساس شجره نامه اي که از خاندان بلخي وجود دارد نسبت علامه سيد اسماعيل بلخي به امام حسين (ع) باز مي گردد. پدر و مادر او همه از سادات حسيني هستند. همه از عارفان و عالمان دين و شخصيت هاي نامدار هستند. در اين شجره نامه مي خوانيم که سيد اسماعيل، ابن سيد محمد، ابن سيد سليم، ابن سيد علم، ابن سيد طوفان، و... تا در سي و چهار پشت مي رسد به امام سوم حضرت اباعبدالله حسين (ع). نياکان شهيد بلخي از بزرگان مردم بلخاب بودند که در اين منطقه مقام و بارگاه دارند و مردم بسياري آنان را به عنوان امامزاده مي شناسند. مردم به آنجا مي روند و زيارت مي کنند و حتي شفا مي گيرند. در خاطرات و ياداشت هاي تاريخ نگاران آمده است که همين علامه بلخي مراد و حاجت بسياري از شهروندان شيعه و سني افغانستان را داده است.
شهيد بلخي با توجه به عمر کوتاهي که داشت تا چه اندازه توانست انديشه ديني را در افغانستان احيا کند؟
همانگونه که شنيده ايد علامه سيد اسماعيل بلخي در دوران تاريکي زندگي مي کرد. شيعيان افغانستان در آن برهه نمي توانستند هويت حقيقي خودشان را آشکار کنند. برگزاري عزاداري براي امام حسين (ع) بکلي ممنوع بود. بيشتر علما شهامت ايستادگي در برابر حاکميت استبدادي وقت را نداشتند. آقاي بلخي در چنين شرايطي از راه هاي مختلف وارد صحنه مبارزه و فعاليت سياسي مي شود. مکتب اسلام را به عنوان مکتب قدرتمند که مي تواند بهترين حاکميت را در جهان به وجود بياورد و به نيازمندي هاي امروز و فرداي بشر پاسخگو باشد مطرح مي نمايد. او به منظور نزديک ساختن ديدگاه هاي شيعه و سني مسائل تقريب بين مذاهب اسلامي را عنوان مي کند. به توزيع کتاب هاي گوناگون فقهي و اصولي شيعي مي پردازد، و مي کوشد انديشه ديني و اسلامي را که همان انديشه اسلام ناب محمدي (ص) و مکتب اهل بيت (ع) است در جامعه ترويج نمايد.
طرح ها و ايده هاي علامه بلخي با استقبال بي نظير علماي شيعه و برادران اهل تسنن مواجه شد. مشابه همان کاري که علامه شرف الدين جبل عاملي و امام موسي صدر در لبنان و خاندان حکيم و شهيد صدر در عراق انجام دادند. در آن مرحله علماي ايران، لبنان و عراق فعاليت هاي چشمگيري داشتند، ولي در افغانستان از وجود چنين فعاليت هايي خبري نبود.
يعني شيعيان افغانستان هيچ آزادي و اختياري از خود نداشتند، و از هر نظر خيلي تحت فشار مضاعف بودند. ولي آقاي بلخي با مبارزه 30 ساله خود توانست مذهب شيعه را در افغانستان از نو احيا کند. در آن زمان مردم شناخت درستي از عاشورا نداشتند. آن ها گمان مي کردند که ما بايد هميشه بر غربت و مظلوميت امام مظلوم اشک ماتم و اندوه بريزم. شيعيان افغانستان چنين برداشتي از عاشورا و نهضت امام حسين (ع) داشتند ولي آقاي بلخي به ميدان آمد و گفت:
تأسيس کربلا نه فقط بهر ماتم است
دانش سراي مکتب اولاد آدم است
از خيمه گاه سوخته تا ساحل فرات
تعليم گاه رهبر خلق دو عالم است
با سوز عشق نسبت بدعت مده رقيب
اسرارها نهفته به شور محرم است
و نيز فرمود: «اگر از عينک من مي بينيد، محرم جشن خون است، محرم جشن خون نام دارد. خون ريزي، ايثار، فداکاري، استقامت، حق گرفتن از بيدادگر و موقع ندادن به ظالم و نظام استبدادي. در اين کار ديگر امام حسين (ع) آقا و پيشواي همه است. اين درس را امام حسين (ع) بيشتر از همه به جامعه داده است. امام حسين (ع) درس عملي براي بشر داده است، نه تنها خودش که يارانش هم از اين کانکور به سلامت برآمدند».
به طور خلاصه مي گويم که بلخي چهره جديدي از نقش و جايگاه اهل بيت (ع)، عاشورا و نهضت امام حسين (ع) در افغانستان معرفي کرد که باعث شد اقوام نژادي و طوايف مذهبي افغانستان گرايش عجيبي به او پيدا کردند. تعداد کثيري از غير مسلمانان مقيم اين کشور توسط آقاي بلخي به دين اسلام و مذهب تشيع مشرف شدند. هندوها که در افغانستان زندگي مي کنند مي گويند که بلخي ما را با اسلام و حقيقت آشنا ساخت، و به راه راست هدايت کرد. و اگر بلخي مدت کوتاهي زنده بود قطعاً ما به دين و مذهب او گرايش پيدا مي کرديم. برخي از رهبران جهادي اهل تسنن در خاطرات خود نوشته اند که ما از طريق انديشه هاي آقاي بلخي با مبارزه آشنا شديم. با مکتب اهل بيت (ع) آشنا شديم. در حقيقت ما هيچ چيزي از خودمان نداشتيم. بلخي رهبر و پيشواي ماست. يکي از رهبران جهادي گفته بود که اولين تشکيلات اسلامي و جهادي را بر مبناي ديدگاه هاي آقاي بلخي در افغانستان به وجود آورديم. برنامه ها و اساسنامه خود را بر مبناي ديدگاه هاي علامه بلخي تدوين کرديم. همه اذعان مي دارند که آقاي بلخي تحول چشمگيري در تاريخ و فرهنگ و انديشه ي جامعه ي اسلامي افغانستان به وجود آورد. بر اساس اين تحول حوزه هاي علميه شيعه متحول شدند.
آيا واقعيت دارد که ظاهر شاه پس از آزادي علامه بلخي از زندان با او دوست شده و همواره او را به کاخ سلطنتي دعوت مي کرده است؟
پس از گذشت 15 سال از زنداني شدن علامه بلخي، اوضاع افغانستان در نتيجه اصلاحات دهه دموکراسي عصر حاکميت ظاهر شاه و انتخاب دکتر محمد يوسف چنداولي به سمت نخست وزيري انجام داده بود، وضعيت به طور نسبي دگرگون گرديد. پيش از اين تحولات شيعيان افغانستان در شرايط خفقان زندگي مي کردند. اجازه برگزاري آيين هاي مخصوص خود را نداشتند. برخي منابع ذکر کرده اند که ظاهر شاه روزهاي جمعه از علامه بلخي دعوت مي کرد در کاخ حضور يافته و براي خاندان سلطنتي سخنراني مذهبي ايراد کند. منابع ديگري نقل کرده اند که ظاهر شاه و اعضاي خانواده او شيعه شده بودند. ولي تاکنون کسي اين نقل قول را تأييد نکرده است. زيرا ظاهر شاه تا چند سال پيش از آن به شيعيان افغانستان اجازه نمي داد که مدرسه اي بسازند. ولي با آغاز دوره اصلاحات، ظاهر شاه همراه علامه بلخي از اولين دانشگاه کابل بازديد مي کند. هنگامي که ظاهر شاه وارد دانشگاه مي شود به علامه بلخي مي گويد که اکنون ما دانشگاه داريم. آقاي بلخي به او مي گويد اين دانشگاهي که شما ساخته ايد دانشگاه ماشين سازي است. ما مي خواهيم با تشکيل حوزه علميه شيعه دانشگاه انسان سازي به وجود بياوريم. بنابراين علامه بلخي ساخت و ساز مدارس علميه را اولين بار در کابل آغاز کرد و به علماي شيعه دستور داد که در ساير شهرها، مدارس علميه تأسيس و فعال گردد. شاه به اين اقدام علامه بلخي اعتراض کرد و گفت: «ما که دانشگاه داريم چرا شما مي خواهيد به نام شيعه دانشگاه بسازيد». او در جواب گفت: «ما مي خواهيم در اين دانشگاه انسان پرورش دهيم و به اين شکل آينده افغانستان را از نو بسازيم و اين دانشگاه انسان سازي است و دانشگاه شما به درد ماشين سازي مي خورد» شاه در برابر اين حاضر جوابي بلخي ساکت ماند.
به هر حال در سه سال آخر عمر علامه بلخي روابط او با ظاهر شاه تا حدودي دوستانه مي شود که شاه محدوديت ها و ممنوعيت هاي شيعيان را لغو مي کند. تا جايي که هر ساله در مراسم روز عاشوراي شيعيان کابل شرکت مي کند. کار به جاي مي رسد که در نتيجه مبارزات علامه بلخي، به شيعيان اجازه داده مي شود که براي اولين بار نشريه داشته باشند، علماي آن ها در راديو و تلويزيون سخنراني کنند، کتاب هاي شيعه در تمام کشور آزادانه توزيع شود، اذان علياً ولي الله در تمام افغانستان علني گردد. تقيه براي اولين بار از سر شيعيان برداشته شود. مدارس و مراکز فرهنگي و آموزشي بر روي فرزندان شيعه باز شود. مردم به زيارت کربلا و ساير عتبات عاليات و حج به طريق مذهب خود مشرف شوند يا در حوزه هاي علميه نجف اشرف و قم و مشهد با پاسپورت و حمايت رسمي دولت رفته به تحصيل بپردازند. آقاي بلخي در کابل نصف روز خود را به مباحثه، مناظره و اصلاحات اجتماعي اختصاص مي داد و نصف ديگر را به رسيدگي به کارهاي فرهنگي و اجتماعي.
منبع: شاهد ياران شماره 64