اتحاد تضادها

ايران و عربستان دو کشور محوري حوزه خليج فارس محسوب مي شوند . هر يک از آنان از قابليت ژئوپليتيکي، توان تاثير گذار منطقه اي و قالب هاي ايدئولوژيک برخوردارند . دو کشور ياد شده به رغم اينکه داراي موقعيت ويژه اي در جهان اسلام مي باشند ، روابط سياسي پرتنش و مخاطره آميزي را تجربه کرده اند. زماني که «عبدالعزيز» به عنوان رهبر «منطقه نجد» توانست بر «شريف حسين» ، پرده دار خانه کعبه پيروزشود شکل جديدي از روابط سياسي و ايدئولوژيک بين کشورهاي منطقه به وجود آمد.
شنبه، 24 تير 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اتحاد تضادها

اتحاد تضادها
اتحاد تضادها


 

نويسنده: سيد ابراهيم متقي




 
ايران و عربستان : همکاري هاي تاکتيکي و تضادهاي ژئوپليتيکي
تحليلگر روابط بين الملل
ايران و عربستان دو کشور محوري حوزه خليج فارس محسوب مي شوند . هر يک از آنان از قابليت ژئوپليتيکي، توان تاثير گذار منطقه اي و قالب هاي ايدئولوژيک برخوردارند . دو کشور ياد شده به رغم اينکه داراي موقعيت ويژه اي در جهان اسلام مي باشند ، روابط سياسي پرتنش و مخاطره آميزي را تجربه کرده اند. زماني که «عبدالعزيز» به عنوان رهبر «منطقه نجد» توانست بر «شريف حسين» ، پرده دار خانه کعبه پيروزشود شکل جديدي از روابط سياسي و ايدئولوژيک بين کشورهاي منطقه به وجود آمد.
به رغم اينکه عربستان سعودي به عنوان يکي از کشورهاي تأثير گذار در جهان اسلام و خاورميانه محسوب مي شود ، داراي پيشينه تاريخي بسيار محدودي است . تبارشناسي و کنش استراتژيک مقامات عربستان از سال 1932 به بعد شکل گرفت. در اين مقطع زماني عربستان سعودي به استقلال سياسي دست يافت. پادشاهان جديدي که مربوط به خاندان عبدالعزيز هستند در اين کشور به قدرت رسيدند. هنوز پادشاهان عربستان را فرزندان بلا فصل عبدالعزيز تشکيل مي دهند. کساني که تجارب سياسي و منزلت کنش استراتژيک را در سنت هاي قبيله اي الگوهاي رقابت دايمي آموخته اند.
با توجه به چنين شاخص هايي مي توان بر اين امر تاکيد داشت که عربستان و ايران محور اصلي رقابت ژئوپليتيکي در منطقه اي محسوب مي شوند که بيشترين حجم ستيزش هاي منطقه اي و بين المللي را داشته است. اين امر بعد از اشغال عراق از سوي آمريکا و افول نقش سياسي اعراب سني وابسته به حزب بعث شدت بيشتري يافته است . مقامات عربستان بر اين اعتقادند که حضور نيروهاي آمريکايي در منطقه ماهيت گذار و ناپايدار دارد ، در حالي که اگر ايران بتواند از جايگاه و موقعيت مطلوبي در عراق بهره مند شود ، در آن شرايط فضاي ژئوپليتيکي منطقه اي دچار تغيير و دگرگوني خواهد شد ، اکنون تصوري در مورد ايران وجود دارد . اين ادراک در دوران هاي مختلف تاريخي و سياسي وجود داشته ، اما بعد از جنگ سرد و ظهور شکل جديدي از کنش ژئوپليتيکي آمريکا با مخاطرات امنيتي پيچيده تري روبرو شده است.
آنچه را که ملک عبدالله ، پادشاه اردن درباره مقابله با «هلال شيعي» بيان داشته از سوي پادشاه عربستان و مقامات سياسي – امنيتي آن کشور نيز مورد تاکيد قرار گرفته است. اين امر نشان مي دهد که عربستان ، اردن ، امارات عربي متحده و مصر توانسته اند محوريت تعارض سياسي و سنگربندي ژئوپليتيکي با ايران را ايجاد نمايند. طبعا رقابت هاي سياسي و ژئوپليتيكي عصر حاضر ريشه در دوران هاي تاريخي گذشته نيز دارد . از همه مهم تر آنکه شکل بندي جغرافيايي و ژئوپليتيکي منطقه به گونه اي است که امکان افزايش تضادهاي سياسي و امنيتي را در روابط ايران و عربستان اجتناب ناپذير مي سازد .
براي درک مؤثرتر از واقعيت هاي روابط سياسي – امنيتي ايران و عربستان لازم است تا در ابتدا ويژگي ژئوپليتيکي منطقه و نقش عربستان را در آن بررسي نماييم. در مرحله دوم مباني سياسي و دلايل همکاري تاکتيکي و تضادهاي استراتژيک ايران – عربستان در دوران حاضر تحليل خواهد شد.

1- مناسبات و شاخص هاي ژئوپليتيکي منطقه
 

عربستان سعودي را مي توان يکي از ارکان امنيت و قدرت منطقه اي خليج فارس دانست . تا سال هاي دهه 1990 ، ژئوپليتيک منطقه مبتني بر رقابت بازيگراني بود که مثلث« استراتژيک » را تشکيل مي دادند. ايران ، عراق و عربستان سعودي ارکان اصلي رقابت براي هژموني يا موازنه گرايي منطقه اي محسوب مي شدند. اين روند بعد از جنگ دوم خليج فارس به گونه اي تدريجي تغيير يافت. به همان گونه اي که موقعيت و جايگاه عراق در نظم منطقه دچار فرسايش و رکود مي شد، عربستان سعودي و ايران به گونه رقابت آميزي موقعيت خود را بازسازي مي کردند. هم اکنون در مناسبات قدرت عراق ، کشورهاي ايران و عربستان به عنوان اصلي ترين بازيگران منطقه اي محسوب مي شوند. آنان در فضاي رقابت ژئوپليتيکي قرار دارند که محورهاي اصلي آن را ايدئولوژي و قدرت تشکيل مي دهد.
ايران و عربستان هر دو در فضاي ژئوپليتيکي قرار دارند که « سائول کوهن» آن را «کمربند شکننده» ناميد. ويژگي اصلي اين منطقه رقابت پر دامنه براي قدرت و دگرگوني سريع در مناسبات قدرت استراتژيک مي باشد. در چنين وضعيتي هيچ يک از قدرت هاي بزرگ يا بازيگران منطقه اي قادر نخواهند بود تا به گونه يکجانبه موقعيت خود را تثبيت نمايند . تجربه نشان داده است که تلاش براي هژموني براي بازيگران مخاطرات امنيتي بحران و جدال هاي استراتژيک ايجاد نموده است. چنين تجربه اي را کشورهاي ايران و عراق در سال هاي دهه 1970 و 1980 به دست آوردند . بنابراين تجربه تاريخي در رقابت هاي ژئوپليتيکي مي تواند عامل باز دارنده ستيزش هاي زود هنگام تلقي شود . در عين حال عربستان سعودي محور اصلي کنترل بسياري از کشورهاي حوزه جنوبي خليج فارس محسوب مي شود. اين کشور توانسته است «سپر امنيتي » مناسب و موثري را براي کشورهايي همانند بحرين، امارات و کويت به وجود آورد. اگرچه اشغال کويت در اوت 1990 منجر به هيچ گونه واکنشي از سوي عربستان نگرديد . اين امر نشان مي دهد که قدرت استراتژيک
عربستان در چنين منطقه اي با جلوه هايي از «ناپداري و کنش عمل گرايانه» همراه خواهد بود.
 
ذخاير گسترده انرژي و هيدروکربن ها در عربستان موقعيت ژئويليتيکي اين کشور را ارتقاء داده است. نه تنها عربستان محور اصلي اوپک محسوب مي شود. بلکه بيشترين ذخاير انرژي منطقه و همچنين بيشترين صادرات انرژي در سطح جهان را داراست. اين امر ناشي از پراکندگي قابليت هاي انرژي در منطقه محسوب مي گردد. ژئوپليتيسين ها بر اين اعتقادند که کشورهاي حوزه خليج فارس در حدود دو سوم ذخاير نفت جهان ميزان قابل توجهي از ذخاير گاز طبيعي را در اختيار دارند. نيمي از ذخاير اين منطقه در عربستان بوده، مابقي آن در کشورهاي عراق، ايران و کويت واقع شده است. از سوي ديگر مي توان تأکيد داشت که عربستان سعودي داراي بزرگ ترين حوزه نفتي جهان در ساحل (منطقه الغوار ) و همچنين داراي بزرگ ترين حوزه نفتي جهان در دريا (منطقه السفانيه) است. حوزه نفتي بورگان در کويت نيز پس از الغوار در جايگاه دوم قرار دارد.
سائول کوهن براين اعتقاد است که طي سال هاي دهه 1990 به بعد، منابع انرژي موتور محرک اقتصاد جهاني بوده است. با رشد تقاضاي جهاني حوزه هاي نفتي تازه اي در اين منطقه کشف گرديده که مطلوبيت بيشتري در مقايسه با ساير منابع جهان دارد. در اين ارتباط تأکيد شده است که کشورهاي خاورميانه در سال 2040 محور اصلي صادرات نفت خواهند بود. اين امر موقعيت ژئويليتيکي منطقه و کشورهاي مؤثر در آن، همانند عربستان، ايران و عراق را افزايش مي دهد. مؤلفه هاي ياد شده نشان مي دهد که اين منطقه از قابليت اقتصادي مؤثرتري برخوردار بوده، در حالي که فاقد کانون سياسي، امنيتي و استراتژيک مشخصي است. به عبارت ديگر هيچ يک از کشورهاي مؤثر منطقه اي از قدرت لازم به عنوان «نيروي يکپارچه ساز» قدرت منطقه اي برخوردار نيست. ايران، عربستان و حتي عراق در برخي از دوران هاي تاريخي توانسته اند موقعيت خود را ارتقاء دهند، اما آنان قادر نبوده اند تا «سيستم تابع منطقه اي » را ايجاد و سازمان دهي نمايند. عناصر ژئويليتيکي منطقه، همانند هويت، قدرت و پراکندگي جغرافيايي را بايد به عنوان موانع پايدار در برابر تعامل بازيگران مؤثر در منطقه دانست.
اگر چه عربستان سعودي در سال 1980 توانست «شوراي همکاري خليج فارس» را سازمان دهي نموده. از اين طريق «سيستم تابع» جديدي را ايجاد نمايد اما نقش سياسي و امنيتي کشورهاي همانند ايران و عراق را بايد عامل چالش گر در برابر فرايندهاي يکپارچه ساز عربستان براي سازمان دهي اتحاد منطقه اي دانست، شايد يکي از دلايل چنين وضعيتي را بتوان اختلافات سرزميني و مرزي در اين حوزه جغرافيايي دانست. به طور کلي مرزها عناصر ژئوپليتيکي مهمي در خاورميانه بوده که تاکنون به بحران هاي متنوعي شکل داده اند.
بحران هاي پايان ناپذيري که در سال هاي بعد از فروپاشي ساختار دوقطبي نيز گسترش يافته است. در چنين فرايندي مؤلفه هايي همانند قدرت، ثروت و هويت عامل بسياري از رقابت هاي سياسي و استراتژيک محسوب مي شود. رقابت هايي که در سال هاي 1980، 1990، 1991 و 2003 زمينه هاي تعارض و جنگ را در منطقه اي وجود آورد. اين امر نشان مي دهد که فقدان نيروي يکپارچه ساز منطقه اي در محيط هايي که از قابليت ژئوپليتيکي ويژه اي برخوردارند مي تواند زمينه ساز بحران، و تضادهاي پايان ناپذير ژئوپليتيکي محسوب شود.

2- مؤلفه هاي سياسي و ايدئولوژيک عربستان
 

اگر چه در ادبيات سياسي موجود، عربستان سعودي به عنوان يکي از کشورهاي محافظه کار عرب تلقي مي شود، اما واقعيت هاي درون ساختاري آن بيانگر آن است که اين کشور داراي ريشه هاي ايدئولوژيک و مفاهيم فرهنگي - تاريخي ستيزه جويانه اي بوده است. پيوند مؤلفه هاي فرهنگي - تاريخي و شاخص هاي جغرافيايي عربستان منجر به ايجاد قالب هاي هويتي و تعارضي در چنين منطقه اي گرديده است. زماني که گروه هاي وهابي در عربستان به قدرت رسيدند، پايه هاي تضاد ژئوپليتيکي و ايدئولوژيک نويني را با ايران بنا نهادند. چنين تضادهايي را مي توان در دوران حکومت رضا شاه، محمد رضا شاه و جمهوري اسلامي مورد ملاحظه قرار داد. زماني که تضادهاي سياسي در دوران مختلف و حکومت متنوع تکرار مي شود، بيانگر آن است که داراي قالب هاي ايدئولوژيک، هويتي و ژئوپليتيکي است. محور اصلي ايدئولوژيکي وهابيت مبارزه با تشيع در ايران و ساير کشورهاي منطقه است. اگر چه «گراهام فولر» بر اين اعتقاد است که شيعيان منطقه به عنوان مسلمانان فراموش شده جهان عرب محسوب مي شوند، اما ايران و عربستان چنين اقدامي را بر اساس عصبيت عرب، قبيله گرايي منطقه اي و نشانه هاي هويتي متمايز کننده خود با ايران انجام مي دهد. بنابراين بايد نشانه هاي ايدئولوژيک عربستان را در قالب مفاهيم مذهبي و در راستاي کاملاً متفاوتي با رويکردهاي استراتژيک ايران مورد ملاحظه قرار داد.
از آنجايي که عربستان هويت ملي خود را بر مبناي مفاهيم مذهبي تعريف مي کند، بنابراين اختلافات مذهبي را مي توان به عنوان عنصري مهم در روابط با ايران مورد ملاحظه قرار داد. چنين شاخص هايي توانسته است. بنيان هاي جديدي از تضاد در عراق را نيز باز توليد کند. زماني که «نوري المالکي» نخست وزير عراق گرديد، مقامات عربستان بر اساس شاخص هاي ايدئولوژيک خود هيچ گونه تمايلي به پذيرش دولت شيعي در عراق نشان ندادند. بر اساس رويکرد مذهبي و ايدئولوژيک مقامات عربستان موضوعاتي به نام «هويت عربي» هيچ گونه جايگاه و مطلوبيتي ندارد. بنابراين آنان هرگونه تحول سياسي در عراق را بر اساس هويت عربي و مذهب سني سلفي تحليل مي نمايند، چنين ادراکي از موضوعات امنيت و قدرت منطقه اي ايران و شيعيان، تضادهاي جديدي را در روابط فيمابين ايجاد خواهد کرد.
علاوه بر مؤلفه هاي ياد شده مي توان نقش مذهبي عربستان به عنوان پاسدار اماکن مقدس اسلامي را در زمره موضوعات ديگري دانست که تضادهاي ايدئولوژيک با ايران را تشديد مي کند. زماني که جمهوري اسلامي در سال 1979 در ايران تأسيس شد. مقامات عربستان احساس نگراني بيشتري نسبت به آينده امنيت منطقه و هويت ايدئولوژيک خود داشتند. به همين دليل است که پذيرش ايدئولوژي و نظام مذهبي در ايران، زمينه هاي تشديد رويارويي هاي سياسي و امنيتي را با ايران فراهم نمود. انعکاس چنين نشانه هايي را مي توان در نقش عربستان براي سازمان دهي نهادهاي مذهبي در کشورهاي مختلف مورد توجه قرار داد. نهادهايي که ايدئولوژي مذهبي و رويکردهاي سياسي را با يکديگر پيوند داد، زمينه هاي لازم براي مقابله با مدل مذهب ايراني را در دستورکار قرار دادند. به اين ترتيب فضاي سياسي و ايدئولوژيک عربستان که در برابر نيروهاي ناسيوناليستي عرب با انعطاف و ميانه روي برخورد کرده رويکرد آشتي ناپذيري را در برابر ايدئولوژي انقلاب اسلامي ايران به نمايش گذاشت.
از سوي ديگر زمامداران عربستان نسبت به چالش مشروعيت مذهبي و سياسي خود که از سوي دولت ايران ايجاد شده بود کاملاً نگران بودند. در سال 1987 واکنش شديد نيروهاي امنيتي در عربستان نسبت به ايرانيان را مي توان نشانه چنين نگراني اي دانست. بعد از اين حادثه بود که ملک فهد، پادشاه عربستان در صدد حذف عنوان ملک از نام خود بر آمد و واژه «خادم حرمين شريفين » را انتخاب کرد. اين امر واکنشي در برابر چالش هاي مشروعيت ناشي از ادبيات سياسي ايران محسوب مي شود که اتهامات زيادي عليه مشروعيت اسلامي خاندان حاکم سعودي منتشر گرديد. در چنين فضايي قالب هاي ايدئولوژيک و مذهبي تضادهاي سياسي متنوعي را در روابط دو کشور به وجود آورد.

3- تحول در روابط ديپلماتيک - استراتژيک ايران و عربستان
 

زماني که انقلاب ايران به پيروزي رسيد، کشورهايي همانند عراق و عربستان بيشترين نگراني را از نقش سياسي و ژئوپليتيکي نظام جديد ايران احساس کردند. عراقي ها، ايدئولوژي انقلاب اسلامي را در نقطه تقابلي با «ناسيوناليسم عرب» مي دانستند. از سوي ديگر مقامات عربستان سعودي نيز چنين فرآيندي را به عنوان باز توليد تضادهاي نهفته مابين تشيع و اسلام سني سلفي تلقي مي کردند، در چنين فضايي نشانه هايي از بي اعتمادي متقابل به وجود آمد.

الف: دوران مقابله غير مستقيم با ايران
 

انعکاس اين بي اعتمادي را مي توان در حمايت همه جانبه عربستان از عراق در روند جنگ تحميلي مورد توجه قرار داد. اين امر نشان داد که مقامات عربستان محور اصلي حمايت منطقه اي براي مقابله با ساختار سياسي و موج هاي ايدئولوژيک انقلاب ايران بوده اند. از همه مهم تر آنکه آنان چنين انقلابي را نه تنها عليه نظام هاي سياسي محافظه کار، بلکه عليه قالب هاي ايدئولوژيک حاکم در شبه جزيره عربستان تلقي مي کردند. در چنين شرايط و فضايي سياست خارجي عربستان که در دوران گذشته بر نرمش کوتاه مدت و تاکتيکي بود به جهت گيري مقابله غير مستقيم با ايران تبديل شد.

ب: تبديل مقابله غير مستقيم رويارويي امنيتي عليه ايران
 

اگر چه در سال هاي 87- 1979 جلوه هايي از جنگ سرد در روابط ايران و عربستان حاکم بود. اما مقامات عربستان را مي توان محور اصلي حمايت اقتصادي، اطلاعاتي و امنيتي از صدام حسين دانست. آنان از طريق سازمان دهي کشورهاي حوزه جنوبي خليج فارس زمينه هاي رويارويي غير مستقيم و مرحله اي با ايران را ايجاد کردند- حادثه کشتار زائران ايراني در مکه که در سال 1987 شکل گرفت، نقطه عطف روابط ايران - عربستان محسوب مي شود. در اين دوران تضادهاي نهفته سياسي به رويارويي امنيتي منجر گرديد.
اين روند را مي توان به عنوان ترکيبي از تضادهاي ژئوپليتکي - ايدئولوژيک دانست. مقامات عربستان سعودي تلاش داشتند. تا موج هاي جديدي را در جهان اسلام به وجود آورده، از اين طريق زمينه هاي رويارويي ايدئولوژيک با ايران را تشديد نمايند. تأسيس مدارس مذهبي در پاکستان و تبديل آنان به موج هاي سياسي امنيتي جديد زمينه رويارويي بيشتري را در روابط دو کشور به وجود آورد. اين روند تا سال 1990 تداوم يافت. در اين دوران موج هاي جديد ضد امنيتي زمينه بازسازي تاکتيکي روابط ايران و عربستان را فراهم نمود.

ج: بازسازي تاکتيکي روابط ايران - عربستان
 

اين روند از سال 1990 شکل گرفت. به عبارت ديگر چنين فرايندي را مي توان زمينه ساز ظهور نيروهايي دانست که در تعارض فراگير با موجوديت ساختاري عربستان بر آمده بودند. به طور کلي صدام حسين و حزب بعث عراق از سال 1990 به بعد در صدد سازمان دهي فرآيندهايي بودند که زمينه هاي براندازي ساختاري حکومتي کشورهاي محافظه کار را به وجود آورند. اين امر منجر به تغيير در روابط ايران و عربستان گرديد. تهديد مشترک را مي توان عامل بازسازي تاکتيکي در روابط دو کشور دانست.

د: تنش زدايي و اعتماد سازي در روابط ايران و عربستان
 

اين روند از سال هاي بعد از جنگ دوم خليج فارس آغاز گرديد. مقامات سياسي و امنيتي ايران بر اين اعتقاد بودند که مي توان از طريق قابليت هاي بالقوه دو کشور زمينه مناسب و مؤثرتري از روابط منطقه اي را شکل داد. به عبارت ديگر سال هاي دهه 1990 را مي توان در قالب فرآيند تنش زدايي و اعتماد سازي پيگيري نمود. در اين دوران شاهد تحرک ديپلماتيک ايران و عربستان هستيم. محور اصلي چنين فرآيندي را مي توان «ديپلماسي دفاعي جمهوري اسلامي ايران» دانست. چنين فرآيندي را علي شمخاني وزير دفاع وقت، پيگيري مي کرد. بر اساس چنين ابتکاري زمينه لازم براي ايجاد «کميته حسن نيت» در روابط ايران - عربستان ايجاد شد. اين کميته تلاش نمود تا زمينه هاي لازم را براي حل اختلافات سرزميني ايران- امارات به وجود آورد.

هـ : دوران بازسازي تضادهاي ايدئولوژيک - ژئوپليتيکي
 

اين روند از سال 2001 به بعد آغاز شد. در اين دوران گروه هاي بنياد گراي سني از قابليت و توانمندي عملياتي قابل توجهي براي ايفاي نقش در سياست بين الملل برخوردار گرديدند. نتيجه چنين وضعيتي را مي توان شکل گيري حادثه 11 سپتامبر دانست، زماني که چنين فرآيندي به وجود آمد، نيروهاي بنيادگراي سلفي با واکنش متقابل آمريکا رو به رو شدند. اين امر موقعيت ژئوپليتيکي ايران را در مقايسه با کشورهاي عرب خاورميانه، يعني عراق و عربستان ارتقاء داد.
زماني که حکومت صدام حسين در مارس 2003 با شکست روبه رو شد، نيروهاي جديدي در عراق به قدرت رسيدند که داراي اکثريت جمعيتي بودند. اين نيروها را مي توان در زمره سوژه هاي جديد امنيتي عربستان براي مقابله با ايران دانست، از اين مقطع زماني به عربستان حامي بسياري از گروه هاي سياسي ضد حکومتي در عراق بوده. اين امر زمينه رويارويي مجدد ايدئولوژيک - ژئوپليتيکي ايران و عربستان را به وجود آورد. حمايت عربستان از گروه ها و دولت هاي ضد ايراني را مي توان يکي از نشانه هاي بازسازي چنين تضادهايي دانست. آنان بر اين اعتقادند که ايران نبايد در فضاي سياسي کشورهاي عرب نقش آفرين باشد. در حالي که شکل بندي جمعيتي اين کشورها ضرورت بازسازي معادله قدرت ساختاري را اجتناب ناپذير مي سازد.
منبع: نشريه همشهري ماه شماره 43.



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.