معنای تقوا
معنای تقوا این است که هر آنچه را خدای متعال بر انسان تکلیف کرده است،انجام بدهد؛ واجبات را بجا بیاورد و محرمات را ترک کند. این، اولین مرتبه ی تقواست. محرمات الهی را باید شناخت و دور و بر آن نچرخید و نگشت. شیطان وسوسه گر است. وقتی که روحیه ی تقوا و دل سپردن به خدا و معامله ی با خدا و یاد خدا و توجه و ذکر و دعا وتوکل، در دل این جوان بسیجی مؤمن -چه دانشجو،چه طلبه، چه قشرهای دیگر، چه شهری، چه روستایی- جا گرفت و رشد کرد، آن وقت همان صف متسحکم مرصوصی است که هیچ قدرتی توانایی تکان دادن آن را ندارد. این، ضامن پیشرفت هدفهای اسلام و انقلاب است؛قدر این را باید دانست.(1)البته در قرآن یک نکته ی بسیار اساسی هست -بد نیست من این را به شما جوانان عزیز بگویم- و آن توجه دادن به تقواست. وقتی که افراد می خواهند پیش خودشان تصویری از تقوا را درست کنند؛ به ذهنشان نماز و روزه و عبادت و ذکر و دعا می آید. ممکن است همه ی اینها در تقوا باشد؛ اما هیچکدام از آنها معنای تقوا نیست. تقوا، یعنی مراقب خود بودن. تقوا، یعنی یک انسان بداند که چه کار می کند، و هر حرکت خودش را با اراده فکر و تصمیم انتخاب نماید؛ مثل انسانی که سوار بر یک اسب رهوار نشسته، دهانه ی اسب در دستش است و می داند کجا می خواهد برود.تقوا، این است...
اگر ما تقوا را با همین معنا در نظر بگیریم، به نظر من راحت می شود راه را طی کرد. البته باز هم نه آن طور که خیلی راحت باشد. به هرحال، می شود، ممکن است، واقعاً عملی است که یک جوان راه اسلامی زندگی کردن را پیدا کند.(2)
تقوا چیست و چگونه می شود در ابعاد مختلف زندگی، با تقوا بود؟ تقوا، عبارت از اجتناب و پرهیز از خطا و گناه و اشتباه و آلودگی و ناپاکی و انحراف از راه پیروزی از هوسها، و دل سپردن به خط مستقیم تکلیف و وظیفه. در میدانهای مختلف، همه باید با تقوا باشند، تاموفق بشوند. تقوا، شرط توفیق در هر راهی است؛ مخصوص دین هم نیست؛ منتها تقوای دینی، روشن و واضح و شیرین و خوش عاقبت است.
از یک کودک و نوجوان که مشغول تحصیل و درس خواندن است، تا یک خانم کدبانوی خانه، تا هر انسانی که در محیطی به شغل و به کاری اشتغال دارد، هر کدام از اینها باید تقوا داشته باشند، تا بتوانند راه را درست بروند و به مقصود برسند.
یک نوجوان، بدون تقوای خاص محیط و وضعیت شغلی و کاری
خود، نمی تواند به هدف درس خواندن برسد. باید از اشتباه و هوس و بازیگوشی و سرگرمی به کارهایی که او را از فعالیت خودش باز می دارد، اجتناب بکند. این، تقوای اوست. یک زن در داخل خانه و یک مرد در محیط کار نیز همین طورند.یک مؤمن که می خواهد راه خدا را بپیماید و در صراط مستقیم حق حرکت بکند، باید با تقوا باشد، تا بتواند رضای الهی را کسب کند، از نورانیت الهی استفاده نماید، به مراحل عالی معنویت برسد و به حاکمیت دین خدا دست پیدا بکند. تقوا، برای فردی که در راه دین و ایمان حرکت می کند؛ یعنی رعایت کردن تکلیف دینی و دل ندادن به هوسها و شهوات و منحرف نشدن از راه خدا.(3)
عاقبت از آن متّقین است
عزیزان من!«اتقوالله». تقوا هم معنایش این است که به طور دایم مراقب حرکات واعمال ورفتار و گفتار خودتان باشید و خود را ها نکنید.این مراقبت، خیلی برکات دارد. همین مراقبت است که انسان را در صراط مستقیم الهی حفظ می کند. بر اثر تقواست که همه چیز به دست می آید. این مطلب، مطلب قرآنی است؛ چیزی است که اگر تحلیلگران اهل معرفت و آشنا با این مسایل بنشینند رویش مطالعه کنند، تمام آن با استدلالات عقلانی قابل تبیین است؛ نه این که بخواهیم یک مطلب مثلاً غیبی را همین طور عرض بکنیم؛ واقعاً قابل تبیین است.اینها در جای خود گاهی تبیین هم شده است و من حالا درآن مقام نیستم که این را بیان کنم.تقوا مایه ی این است که یک فرد یا یک جامعه، در هر میدانی که وارد می شود، موفق بشود,«والعاقبه للمتقین»، عاقبت این سیر عظیم تاریخی و جهانی، متعلق به متقین است.آخرت هم متعلق به متقین است، عاقبت همین دنیا هم متعلق به متقین است. امام اگر باتقوا نبود، در طول این مبارزه نمی توانست آن منش و شخصیتی را از خود بروز بدهد که برای چنین حرکت عظیمی محور بشود و کار به این جا منتهی گردد. تقوای او، او را به اینجا رساند. تقوای او، او را حفظ کرد.
اگر در نظامی، مسؤولان نظام با تقوا باشند، فساد برآن نظام راه پیدا نمی کند. اگر در یک جبهه ی جنگ، مسؤولان و فرماندهان باتقوا باشند. یعنی همین مراقبت دایمی از خود-موجب می شود که هیچ خسارتی وارد نشود.نه این که اگر نیروها نابرابر بود، دشمن احیاناً به پیشروی نایل نخواهد شد-چرا، خواهد شد-اما این تقوا موجب می شود که در موقع نابرابری، کاری بکنید که انسان در موقع برابری خواهد کرد. یعنی اگر غفلت نکنید و کار نابجایی سرنزند، آن کاری که درآن هنگام باید کرد، اگر انجام بدهید، خسارت حاصل نخواهد شد.
تقوا، در همه میدانهای زندگی مؤثر است
تقوا -این عامل عظیم- در همه ی میدانهای زندگی مؤثر است. شماببینید در قرآن چه قدر راجع به تقوا صحبت شده است. همه اش برای این نیست که وقتی مردید و به آن دنیا رفتید، خدا به شما اجر خواهد داد؛ نخیر، تقوا زندگی این نشئه را اداره می کند.اداره ی صحیح زندگی این نشئه است که آن نشئه را می سازد. نداشتن تقوا موجب می شود که انسان دچار غفلت بشود. غفلت، انسان را با مغز به زمین می زند.
امیرالمؤمنین (ع) تقوا را به اسب راهوار نجیب در اختیار تشبیه می کند که صاحبش برآن می نشیند و آن را هدایت می کند و آن اسب هم بدون هیچ دغدغه یی، صاحب خود را به آن جایی که باید ببرد، می برد. و خطا را که مقابل تقواست؛ به اسب سرکش و نانجیب و ناهمواری تشبیه می کند که وقتی صاحبش نشست، افسار را از دست او می کند و او را به جایی می برد که نمی خواهد و اراده ندارد برود؛ مثلاً او را به زمین می کوبد.(4
هرچه مسؤولیت بالاتر باشد، تقوای بیشتری لازم است
شما در هرجا که هستید، هرشغلی که دارید، هر مسؤولیتی که برعهده گرفته اید، هر شأنی از شؤون اجتماعی را که دارا هستید، در درجه ی اول باید همتتان این باشد که رضای خدا را تحصیل کنید و وظیفه ی الهی را انجام بدهید. این، تقواست. این که درصدد انجام تکلیف باشید و از انحراف و بی راه رفتن پرهیز بکنید، همان تقواست. اگر این احساس درشما پیدا شد و این همت وتلاش را کردید، اولین قدم را که برداشتید، خدای متعال برای قدم دوم به شما کمک خواهد کرد.
هرچه مسؤولیت ما بالاتر باشد، تقوای بیشتری لازم داریم.در میدان جهاد هم تقواست که انسان را پیروز می کند.در میدان مبارزه ی با استکبار هم که شما ملت سالها بودید و مثل این روزها در سال 57 به پیروزی رسیدید، تقوا شما را پیروز کرد؛ تقوای آن رهبر که جز به امر الهی و تکلیف شرعی، به هیچ چیز دیگری نیندیشید، و تقوای شما آحاد ملت که برای خاطر خدا، از هوسها و مناف شخصی خود گذشتید.
یادتان است که آن روزها چه طور همه دل در گرو هدفی مقدس داشتند؛ کسی از خود یادش نبود؛ کسی به فکر مال اندوزی نبود، کسی به فکر زیاد کردن ثروت نبود،کسی به فکر شغل و مقام نبود، کسی به فکر جلو افتادن از دیگران نبود، هر کسی احساس می کرد تکلیف شرعی و اسلامی و انقلابیش چیست، آن را انجام می داد. امروز هم همین کار را باید بکنیم.
تقوا، یک ملت را سربلند می کند
اگر امروز در جامعه ی ما، کسانی به فکر سوءاستفاده باشند؛ به جای رفاه ملت، رفاه خودشان را در نظر بگیرند و بی اعتنا به منافع ملت باشند، بی تقوایی کرده اند. کسانی که در میان مردم مسؤولیتهای بزرگی بر دوش دارند، اگر وقت و عمر خودشان را در غیر راه انقلاب و مسؤولیت انقلابی یی که برعهده شان است، مصرف بکنند، بی تقوایی کرده اند.دل سپردن به هوسها و لذتهای آنی زندگی و پیروی از آنها، در وقتی که با پیمودن هدفهای والا و بلند منافات دارد، بی تقوایی است، همان چیزی است که یک ملت را به زانو درمی آورد، و تقوا آن چیزی است که یک ملت را سربلند می کند. ما به تقوا احتیاج داریم.
برادران و خواهران! تقواست که لطف و رحمت خدا را به شما متوجه می کند. تقوا و پرهیزگاری و جدیت در راه خداست که برکات الهی را جلب می کند؛«ولو ان اهل القری امنوا و اتقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء و الارض»(5). تقوا، شما را در مقابل استکبار و قدرتهای ظالم پیروز می کند.تقوا، پیام شما را در ذایقه ی ملتهای مظلوم شیرین می کند. تا حالا هم هرچه پیروزی و پیشرفت بوده است، ناشی از تقوای باتقواها و پرهیزگاران بوده است.
هرچه میزان تقوای ملت ما از لحاظ کیفیت و کمیت افراد باتقوا بالاتر برود، پیروزی و موفقیت ما سریعتر و زودتر خواهد بود. لذا در نمازهای جمعه، خطبای جمعه موظفند که هر هفته مردم را به تقوا دعوت کنند؛ چون این حرف کهنه شدنی نیست.(6)
تقوا، رمز بقاء انسان در راه مستقیم
امیرالمؤمنین فرمودند: «اوصیکم عبادالله بتقوی الله»؛ بندگان خدا!شما را به پرهیزگاری و رعایت تقوا سفارش می کنم. «و اغتنام طاعته»؛ و سفارش می کنم که اطاعت پروردگار را مغتنم بشمارید. «ما استطعتم»؛ تا آن مقداری که در توان و قدرت شماست.«فی هذه الایام الخالیه الفانیه»؛ هرچه می توانید، دراین روزهای گذرا و رو به فنای عمرتان، اطاعت از خدا و پیروی از فرمان پروردگار را مغتنم بشمارید. «واعداد العمل الصالح، لجلیل ما یشفی به علیکم الموت»؛ سفارش می کنم، تا آن جا که می توانید، برای مقابله ی با آن مشکلات و مصایب عظیمی که مرگ، آنها را مشرف بر شما قرارخواهد داد-یعنی برای مقابله ی با دشواریهای شناخته نشده ی برای بشر از لحاظ عظمت -عمل صالح فراهم و آماده کنید. مرگ را آن چنان باید بزرگ دانست که اولیا و بزرگان از مقابله ی با مرگ به خود می لرزیدند. حوادثی که پس از مرگ در آغاز حیات نشئه ی برزخ برای ما پیش می آید، به قدری با عظمت و مهیب و دشوار وغیرقابل تحمل است که مردان خدا را -که فی الجمله از آن خبری داشتند-به خود می لرزاند. برای مقابله با آن مشکلات و با آن مصایب، یک را ه وجود دارد و آن، عمل صالح و کار در راه خداست. تنها چیزی که آن جا به داد انسان می رسد،عمل صالح است.«و امرکم بالرفض لهذه الدنیا التارکه لکم». فرمود: من به شما امر می کنم.امیر مؤمنان است؛ امیر معنوی و مادی؛ امیر ظاهری و باطنی، امیر جسم وجان. امیرالمؤمنین فرمود: من شما را امر می کنم که این زخارف دنیا را که شما را ترک می کند، رها کنید؛ این قدر به فکر مادیات برای خودتان نباشید؛ چون اینها «الزائله عنکم»، اینها همه زوال پیدا می کند. «و ان لم تکونوا تحبون ترکها»؛ اگرچه شما دوست ندارید که این مال و این عیش و این مقام، شما را رها کند، اما رها می کند.«والمبلیه لاجسادکم و ان اجبتم تجدیدها»؛ این دنیا جسمهای شما را می پوساند و خاک می کند؛ اگرچه شما می خواهید که آنها زنده بشوند. این دنیا شما را پیر می کند،ضعیف می کند و قوا را نابود می کند؛ اگرچه شما می خواهید این قوا همیشه برای شما بماند و روز به روز تجدید بشود. «فانما مثلکم و مثلها کرکب سلکوا سبیلاً فکانهم قد قطعوه و افضوا الی علم فکانهم قدبلغوه». در جاده یی با سرعت دارید می روید؛ نشانه یی در دوردست هست، آن را از درو می بینید، اما خواهی نخواهی با طی طریق به آن خواهید رسید.این جاده، همان دنیاست. آن سنگ نشانه وآن عَلَم، همان اجل وهمان سرآمد و همان منتهای مدت است که ناگزیر به آن می رسیم ...«فلا تنافسوا فی عزالدنیا و فخرها»؛ برای عزتها و جاه و جلال ظاهری و نام و نشان گذرا، با یکدیگر تنافس نکنید، حسادت نکنید، رقابت نکنید.«ولا تعجبوا بزینتها و نعیمها»؛ به زینت و نعمت دنیا شگفت زده نشوید. «ولا تجزعوا من ضرائها و بؤسها» از سختیها و دشواریهای زندگی کوتاه دنیا، به جزع نیایید.«فان عزالدنیا و فخرها الی انقطاع»؛ این زینت و عزت، رو به انقطاع و نابودی است. «وان زینتها و نعیمها الی ارتجاع»؛ زیباییها و نعمتها، رو به برگشت دارد. جوانی و نشاط و زیبایی، جای خود را به پیری و افسردگی و خمودگی می دهد.«وان ضراعها و بؤسها الی نفاد»؛ سختیها هم تمام می شود و از بین می رود.«وکل مده منها الی منتهی»؛ همه ی زمانهای این عالم و این زندگی، به سوی پایان حرکت می کند.«و کل حی فیها الی بلی»؛ همه ی زنده ها به سوی پوسیدگی و کهنگی راه می روند.
این همان امیرالمؤمنین است که با دست خودش مزرعه آباد می کرد، چاه حفر می کرد. این حرفها را زمانی بر زبان آورده است که حکومت می کرد. در رأس کشوری قرار داشت که از مناطق ماوراءالنهر تا دریای مدیترانه، در زیر نگین این قدرت بود و آنها را اداره می کرد. او جنگ داشت، صلح داشت، سیاست داشت، بیت المال داشت، فعالیت داشت، سازندگی داشت. این حرفها به معنای آن نیست که دنیا را آباد نکنید. این حرفها به معنای آن است که خودتان را محور همه ی تلاشها و کارهای مادی ندانید؛ برای خود، همه ی قوا را صرف نکنید؛ برای سهم خود از زندگی، دنیا را جهنم نکنید؛ برای مال، برای منال، برای راحتی، برای پول، زندگی را بر انسانهای دیگر تلخ نکنید.
تقوا پیشه کنید. تقوا، یعنی ملاحظه ی همه ی کارهای صادر از خود، هرکاری که می کنید، مراقب باشید که چه می کنید.هر سخنی که می گویید، هر اقدامی که می کنید، هر تصمیمی که می گیرید، توجه کنید که این سخن و این اقدام و این تصمیم، به زیان انسانیت، به زیان جامعه، به زیان آخرت خودتان، به زیان دین خودتان نباشد، این تقواست.(7)
تقوا، منشأ تمام خیرات و برکات
اگر ملتی یا فردی دارای تقوا بود، تمام خیرات دنیا و آخرت برای اوجلب خواهد شد. فایده ی تقوا، فقط برای کسب رضای پروردگار و نیل به بهشت الهی در قیامت نیست؛ فایده تقوا را انسان با تقوا در دنیا هم می بیند. جامعه یی که با تقواست، جامعه یی که راه خدا را با دقت انتخاب می کند و با دقت نیز درآن راه حرکت می کند، از نعم الهی در دنیا هم برخوردار می شود، عزت دنیوی هم به دست می آورد و خدا علم ومعرفت در امور دنیا هم به او می دهد. جامعه یی که در راه تقوا حرکت می کند، فضای زندگی آن جامعه، فضای سالم و محبت آمیز و همراه با تعاون و همکاری بین آحاد جامعه است.تقوا، کلید خوشبختی دنیوی و اخروی است
تقوا، کلید خوشبختی دنیوی و اخروی است. بشریت گمراه که از انواع سختیها و رنجهای شخصی و اجتماعی می نالد، چوب بی تقوایی و غفلت و بی توجهی و غرق شدن در منجلابی که شهواتش برای او فراهم کرده است،می خورد. جوامعی که عقب افتاده اند، حالشان معلوم است. جوامع پیشرفته ی عالم هم، اگرچه از بعضی جهات خوشبختیهایی دارند -که همان هم ناشی از هوشیاری و بیداری در بعضی از امور زندگی است- اما دچار خلاءها و کمبودهای مرگباری هستند که نویسندگان و گویندگان و هنرمندان آنها، امروز با صد زبان آن را بیان می کنند.تقوا، وصیت اول و آخر پیامبران است. در سوره های مختلف قرآن می خوانید، اولین سخنی که انبیای الهی به مردم گفته اند،توصیه به تقوا بوده است. اگر تقوا باشد، هدایت الهی هم هست؛ و اگر تقوا نباشد،
هدایت الهی هم به صورت کامل نصیب فرد و جامعه نمی شود. این روزه، مقدمه ی تقواست.
خداوند در یک آیه ی دیگر از سوره حدید می فرماید:«یا ایها الذین امنوا اتقواالله وامنوا برسوله یؤتکم کفلین من رحمته و یجعل لکم نورا تمشون به»(8). تقوا موجب می شود که خدای متعال نوری را در قلب و زندگی و راه شما قرار بدهد، تا بتوانید در پرتو آن نور حرکت کنید و راه زندگی را پیدا نمایید. بشر نمی تواند با سردرگمی حرکت کند.بدون شناختن مقصد و هدف، حرکت انسانی میسور نیست. این نوری که می تواند هدف و سرمنزل و راه را به ما نشان بدهد، ناشی از تقوا و پرهیزگاری است.توصیه همه ی انبیا و اولیا به تقواست .(9)
مادامی که تقوا وعمل صالح را حفظ می کنید؛ تمام قدرت خدا در اختیار شماست
همه ی حرفهایی را که گفتیم؛ خدای متعال صد برابر آن را در یک کلمه از آیه ی قرآن فرموده است:«ولاتهنوا»: نبادا سست بشوید؛ «ولاتحزنوا»: نبادا غمگین بشوید؛ «وانتم الاعلون ان کنتم مؤمنین»: شما بالاترید. در جای دیگر می فرماید:«ولا تهنوا و تدعوا الی السلم»: نبادا سست بشوید و دعوت به سازش بکنید یا دعوت سازش دشمن آشتی ناپذیر را قبول کنید.(10)
اقتدار ملت ایران در سایه تقوا و تمسک به اسلام و قرآن است
هر جا که دراین کشور و بعد از پیروزی انقلاب، موفقیتی مشاهده شد؛ ناشی از این بودکه ارزشهای اسلامی درآنجا رشد داشته است و هرجا که دچار ناکامی شدیم، اگر تفحص کنید خواهید دید که به احکام و مقررات و اخلاق و ارزشهای اسلامی بی توجهی شده است. در سطح دنیا هم همین طور است. ملتهایی که به معنویت و خدا و انسانیت پشت کرده اند،چه قدر زندگی دشواری دارند و در ناامنی به سر می برند.در آن جوامع، فاجعه آفرینی و جنایت زیاد است. هرچند به دنبال علل و یا عوامل اجتماعی جنایتها می گردند، ولی به خاطر دوری از حقایق، علت واقعی را لمس نمی کنند! مادری فرزندان خود را به قتل می رساند، آن وقت وجدانها تکان می خورند و فریاد می کشند:اعدامش کنید،نابودش کنید!! آنها غافلند که اساس کار خراب است.درآن جوامع بدبخت دور از خدا؛ اشکال کار در پشت کردن به ارزشهای معنوی و غرق کردن مردم در فساد است. پیشرفتهای مادی و ثروت هم نمی تواند مردم را خوشبخت کند.جامعه ی امریکایی، با ثروت زیاد و برخورداری از امکانات فراوان زندگی و پیشرفت علمی، دچار فقر معنوی و تهیدستی وحشت آور اخلاقی شده است که این گونه جنایات و فجایع در آن رخ می دهد.دور ماندن از معنویات، همین سرنوشت را در پی دارد. چه طور می شود که یک مادر به خاطر ارضای شهوت زودگذر و برآوردن خواسته ی حقیر خود، فرزندانش را به دست خویش به قتل برساند؟! تا وقتی جوامع مادی امروز به معنویات بازنگردند، اسیر چنین فجایعی خواهند بود.
بروز بزرگترین فجایع در جوامعی که در مادیات غرق شده اند و معنویات را فراموش کرده اند، وجدانها را تکان نمی دهد و به حرکت درنمی آورد؛ مگر این که جلو چشمشان اتفاقی بیفتد و حرکت زودگذری پیش آید و بعد هم فراموش شود. وقایعی که هم اکنون در بوسنی و هرزگوین اتفاق می افتد و ورود مغول وار نیروهای صرب به شهر «سربرنیتسا» و نسل کشی وحشیانه ی آنها و غوغایی که از چند روز قبل دراین شهر به راه انداخته اند و در حد اعلای توانشان فاجعه آفرینی کردند، همه ی اینها در مقابل چشم دولتها و ملتها ی مادی غرب اتفاق می افتد؛ مع الاسف هیچ پاسخی هم مشاهده نمی شود. ادعا می کنند که از نقض حقوق بشر در منطقه یی از دنیا ناراحت می شوند!! آیا این ادعا راست است؟ آیا کشته شدن هزاران زن و کودک و در معرض قتل عام قرارگرفتن یک شهر چند هزار نفری و ویران شدن خانه ها و آواره شدن خانواده ها، نقض حقوق بشر نیست؟ هرکس می خواهد ادعاهای دروغین امریکا و بعضی از کشورهای دیگر را در طرفداری از حقوق بشر به رأی العین ببیند، به همین قضایای «سربرنیتسا» و دیگر شهرهای بوسنی و سایر نقاط مشابه آن نگاه کند. هرکس می خواهد ناتوانی شورای امنیت را -که به اصطلاح برای تأمین امنیت ملتها به وجود آمده است -مشاهده کند،به شهر «سربرنیتسا» و حوادث فاجعه آمیز آن نگاه کند. امروز که در تاریخ، فجایع و قتل عام مغول و هولاکوخان و امثال این جنایتکاران ثبت شده است؛ مطالعه ی آن رویدادها تعجب و حیرت همگان را برمی انگیزد و این پرسش مطرح می شود که آیا ممکن است جماعتی این قدر قساوت به خرج دهند و این جنایات را مرتکب شوند؟ امروز مشابه همان فجایع در مقابل چشم بشر درحال اتفاق است؛ ولی پاسخی از دولتها و ملتهای مادی غرب مشاهده نمی شود. ما دایماً گفته ایم که نظامهای غربی، تمدن غربی و مدعیان غربی قادر نیستند اداره ی دنیا را به دست بگیرند. آنها حق ندارند ادعای حاکمیت بر پنج، شش میلیارد بشر در سراسر عالم بکنند. آنها نمی توانند خودشان را اداره و امنیتشان را تأمین کنند. وقتی آنها نمی توانند از بزرگترین فجایع بشری جلوگیری کنند، چه ادعایی می توانند داشته باشند؟!امریکاییها به چه حقی نسبت به خلیج فارس، کشورهای خاورمیانه، منطقه ی آسیای میانه و سایر نقاط دنیا اعلام حضور و اعمال رأی می کنند؟ با کدام وجدان بیدار و اراده ی قوی و دامن پاک ادعا می کنند که باید در مسایل ملتها و کشورها دخالت کنند؟ همه ی اینها به خاطر دوری از معنویت است.
کشور ما به برکت روی آوردن به معنویت، در دنیا عزیز شد. این ملت به برکت تمسک به معنویت و اسلام، در سطح دنیا اقتدار پیدا کرد. امروز که قدرتهای بزرگ جهانی هرگوشه از دنیا را متعلق به خودشان می دانند و نظرات خود را به دولتها و پادشاهان و رؤسای جمهور، دیکته می کنند و آنها هم مجبورند که انجام دهند؛ ولی نمی توانند در دولت و ملت ایران یک کلمه اعمال رأی و نظر بکنند؛ زیرا می دانند که مردود خواهد شد. این سربلندی و اقتدار، به برکت روی آوردن ملت ما به اسلام و قرآن و ارزشهای اسلامی است،این موفقیت را پاسداری کنید.(11)
ما باید به خدا اتکا و اتکال کنیم
عظمت اسلام در طول تاریخ، به مسلمانان ساخته وپرداخته و حقیقتاًآماده ی برای بندگی خداست. اگر ملت ایران آماده ی بندگی خدا نبود، نمی توانست این حرکت عظیم را انجام بدهد و امروز به عنوان الگو و نمونه ی جامعه اسلامی در میان مسلمانان سرتاسر عالم، بلکه نمونه ی مجاهدت و فداکاری و بیداری و آگاهی در میان همه ی ملتهای مستضعف، معرفی بشود. اگر امروز هم ملت ایران بخواهد این بار سنگین امانت را بر دوش خود حمل کند و به سر مقصد مطلوب برساند، جز خودسازی هیچ راهی ندارد.
ما باید به خدا اتکا و اتکال کنیم واین، جز بندگی و تسلیم در مقابل خدا چیزی نیست. اتکای به خدا و اعتماد به وعده ی الهی، از هرکسی برنمی آید. تنها کسانی می توانند به خدا اتکا کنند، که خدا در دل و یاد آنها باشد. اگر خدا در یاد انسان نباشد و فضای جان او را پر نکند، به خدا هم اعتماد نخواهد کرد و در میدانهای خطر، نخواهد توانست با اعتماد به خدا حضور پیدا کند. قرآن راه را به ما نشان داده است.خوف از خدا و داشتن تقوای الهی و بندگی و تسلیم و خضوع در مقابل پروردگار، راه فلاح و رستگاری در دنیا و عقباست...
امروز چشم جهانی، به سوی شما ملت ایران است.امروز ملتها حرکت عظیم خود را با یاد حرکت شما شروع کرده اند و به ایمان شما اقتدا می کنند. اگر شما بخواهید ملتها این راه را- که راه خدا و اسلام است- ادامه بدهند، باید این راه را با استحکام ادامه بدهید، و این جز با تقوا ممکن نیست. لذا امروز تقوا بزرگترین وظیفه و مسؤولیت ماست.(12)
امروز جهان بشریت به پیام تطهیر و تزکیه شما احتیاج دارد
در نظام جمهوری اسلامی- که نظام الهی و حکومت قرآنی است- انسانها بهتر از دیگر نظامها می توانند طهارت خود را تأمین کنند. این را قدر بدانید. امروز جهان بشریت، به پیام تطهیر و تزکیه ی شما احتیاج دارد. این ظلم و زورگویی و تبعیضی که در سطح جهان است، این تیره روزی انسانها در بسیاری از کشورها، این سردرگمی جوانان در کشورهای پیشرفته دنیا، این روابط نامناسب زن و مرد، این آلودگیهای شهوانی، این آلودگیهای سیاسی، این آلودگیهای مالی، بر اثر آن است که انسانها در صدد تطهیر و تزکیه ی خود برنیامده اند. قرآن، ندای تزکیه می دهد. پیامبر مقدس اسلام، انسانها را تطهیر می کند؛ هم با نمازش، هم با زکاتش، هم با روزه گرفتنش و هم با عید فطرش.در نظام اسلامی، این فرصت برای همه هست. جوانان عزیز من! پسران و دخترانی که دوران پاکیزگی و نورانیت دلها و جانها را می گذرانید! شما بیش از دیگران باید قدردان این طهارت باشید و آن را حفظ کنید. کشور شما به فضل پروردگار و به برکت همین طهارت است که آباد و آزاد خواهد شد، توسعه پیدا خواهد کرد، ویرانیهایش از بین خواهد رفت و فقر و تبعیض و بدبختی و ناملایمهای گوناگون زندگی در آن، محو خواهد شد.
همه باید به سمت خدا حرکت کنند، دست را به سوی خدا دراز کنند،
از او کمک بخواهند، سعی کنند که دامان خود را پاک نگهدارند و از آلودگیها پرهیز نمایند. آن کسانی که در مسایل مالی اشتغال دارند، در خطر آلودگی مالی هستند.آن کسانی که در کارهای سیاسی و اجتماعی مشغول کارند، در خطر آلودگیهای آن چنانی هستند.آن کسانی که در معرض شهوات قرار دارند، در خطر آلودگیهای جنسی و شهوانی هستند. آن کسانی که زیردستانی دارند، در خطر آلودگی به ظلم و ستم هستند. آن کسانی که کاری دردست آنهاست، در خطر آلودگی به خیانت در کار هستند.همه باید مراقب باشند، همه باید مواظب اعمال خود باشند و این مراقبت، همان تقواست که در نماز عید فطر، ما مأمور شده ایم که خودمان و مستعمان را امر به تقوا بکنیم.(13)
پی نوشت ها :
1. 95-حدیث ولایت(8)،ص 232
2. 96-دیدار با جوانان بمناسبت هفته جوان، 7 اردیبهشت 1377.
3. 97-حدیث ولایت (6)،ص 213 و 213
4. 98-دیدار با مسؤولان و فرماندهان سپاه پاسداران، 26 شهریور 1376
5. 99-اعراف: 96
6. 100-حدیث ولایت (6)،ص 213 و 214
7. 101-خطبه ی اول هزارمین نماز جمعه تهران ،8 آبان 1377
8. 102-حدید:28
9. 103-حدیث ولایت(4)،ص 42 و 43
10. 104-دیدار با فرماندهان و مسؤولان سپاه، 29 شهریور 1374.
11. 105-دیدار با فرماندهان وجمعی از کارکنان نیروی انتظامی،21 تیر 1374.
12. 106-حدیث ولایت (4)، ص 143و 144
13. 107-خطبه های نماز جمعه، 22 بهمن 1375.