خرقه هزارمیخی (2)

مولود شیخ ما نور الدین عبدالرحمن، قدس الله روحه، روز دوشنبه بوده است چهارم ماه شوال سنه تسع و ثلثین و سمائه، وفات وی شب چهارشنبه سیم جمادی الاولی،
سه‌شنبه، 24 مرداد 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
خرقه هزارمیخی (2)
خرقه هزارمیخی (2)
 

نویسنده: محمد تقی دانش پژوه (1)



 

ذکر وفات جماعتی از مشایخ ما قدس الله ارواحهم

مولود شیخ ما نور الدین عبدالرحمن، قدس الله روحه، روز دوشنبه بوده است چهارم ماه شوال سنه تسع و ثلثین و سمائه، وفات وی شب چهارشنبه سیم جمادی الاولی، سنه سبع عشر و سبعمائه و در بغداد مدفون است.
وفات شیخ احمد گورپانی، قدس الله روحه، در سنه تسع و ستین و ستمائه بوده است و در گورپان مدفون است.
وفایت شیخ لالا، قدس الله روحه، در سنه اثنی و اربعین و ستمائه بوده است، و در اسفراین مدفون است.
مولود شیخ مجد الدین بغدادی، قدس الله روحه، در جمادی الاول سنه ست و خمسین و خمسائه بوده است، و شهید شد در خوارزم در جمادی الاخر سنه ست عشر و ستمائه، و وی را به نیشابور برده اند و آنجا دفن کرده اند.
مولود شیخ نجم الدین رحمه الله علیه، در سنه اربعین و خمسائه بوده است، و شد در صفر سنه ثمان عشر و ستمائه در خوارزم در جنگ کفار.
وفات شیخ ابونجیب سهروردی، قدس الله روحه،(توفی)سنه ثلث و ستین و خمسائه، و دفن بالبغداد.
شیخ احمد غزالی، قدس الله روحه، توفی فی ربیع الاخر سنه سبع عشر و خمسائه و دفن بقزوین.
شیخ ابوسعید ابوالخیر، قدس الله روحه، توفی فی سنه اربعین و اربعمائه، و دفن بمیهنه.
شیخ ابو عبدالرحمن سلمی، قدس الله روحه، توفی فی سنه اثنی و عشر و اربعمائه، و دفن فی نیشابور.
شیخ ابوعثمان بن سعید ابن سلام المغربی توفی فی سنه ثلاث وسبعین و ثلثمائه، و دفن بنیشابور.
شیخ ابوعلی حسین بن احمد الکاتب، قدس الله روحه، توفی نیف و اربعین و ثلثمائه.
شیخ ابوعلی احمد بن محمد الرودباری توفی سنه اثنی و عشرین و ثلثمائه، و دفن فی مصر.
شیخ ابوبکر شبلی اسمه دلف بن حجدر، و قیل ابن جعفر، سنه اربع و ثلثین و ثلثمائه، و دفن ببغداد.
شیخ ابو محمد عبدالله بن محمد المرتعش النیشابوری توفی ببغداد سنه ثمان و عشرین و ثلثمایه.
و شیخ ممشاد دینوری توفی سنه تسع و تسعین و ماتین، و قیل سته تسع و سبعین و دفن بدینور.
شیخ ابومحمد رویم بن محمد البغدادی توفی سنه ثلث و ثلثمایه، و دفن ببغداد.
شیخ ابوالقایم جنید ابن محمد توفی (سنه)تسع و تسعین و ماتین، و دفن ببغداد.
شیخ سری بن المغلس السقطی توفی سنه سبع و خمسین و ماتین، و قیل احدی و خمسین و دفن ببغداد.
شیخ معروف کرخی توفی سنه ماتین، و قیل احدی و ماتین، و دفن ببغداد.
شیخ ابوعبدالله محمد بن خفیف الشیرازی، توفی سنه احدی و سبعین و ثلثمائه، و دفن بشیراز.
شیخ ابو تراب عسکر بن حصین النخشبی توفی خمس و اربعین و مأتین.
شیخ ابو یعقوب اسحق بن محمد النهر جوری اقام بالحرم مجاور و مات به فی سنه ثلث و ثلمثائه.

ذکر مواضع جماعتی از ایشان و حکایات ایشان و ذکر مدفن ایشان رحمهم الله

کسرق به فتح کاف و سکون راء و سکون قاف دیهی است از دیهای اسفراین.و اسفراین شهریست درخراسان.
گورپان را جوربان می نویسند به فتح جیم پس آن و او و سکون را و فتح با پس آن الف پس آن نون ساکن، دیهی است از دیههای اسفراین.
خیوق به کسر خا پس آن یای ساکن و فتح و او و سکون قاف، شهریست از شهرهای خراسان، و اکنون از تبع خوارزم است.
شیخ عمار بدلیسی مدفون است در بدلیس به کسر با به سکون دال و کسر لام پس آن یا و سکون سین، قصبه ایست نزدیک اخلاص به زمین ارمن از روم.
سهرورد دیهی است نزدیک سنجاس میان زنجان و ابهر.
غزال به فتح غین و تخفیف زادیهی است از دیههای طوس.
کرکان به ضم کاف به فتح رای مشدد دیهی است از دیههای طوس.
کرخی منسوب است با کرخ، محلتی است از محلت های بغداد.
دینور شهری است در کردستان نزدیک همدان.
شیخ ابوالعباس نهاوندی مدفون است درنهاوند، شهری است در کردستان نزدیک به لرستان.
شیخ اسماعیل قصری دزبولی خوزی مدفون است در دزبول به کسر دال و سکون زا و ضم با پس آن واو و سکون لام.شهریست در خوزستان، و قصر محلتی است از دزبول.
شیخ محمد مانکیل، به فتح میم پس آن الف و سکون نون و کسر کاف پس آن یا و سکون لام، مدفون است در لرستان در ولایت رزوانان به فتح را و سکون زا و فتح واو پس آن الف و فتح نون پس آن الف و سکون نون در دیهی انجله به فتح الف و سکون نون و فتح جیم و فتح لام با تشدید و سکون ها.
و شیخ داود بن محمد خادم مدفون است در لرستان در ولایت ما نکره به فتح میم پس آن الف و سکون نون به فتح کاف و فتح را با تشدید و سکون ها دردیهی کشمن (به کسر کاف)و سکون شین و کسر میم و سکون نون.
ابوالقاسم بن رمضان مولود و منشأ وی از خراسان است و مدفون است در خوزستان در موضعی که آن را چهار آسیاب گویند میان ششتر و دزبول.
نهرجوری منسوب است با نهرجور موضعی است در فارس.
سوسی منسوب است با سوس، موضعی است درخوزستان نزدیک مشد(3)دانیال پیغامبر علیه السلام.
طبری منسوب است با طبرستان یعنی مازندران.
علی بن موسی الرضا (ع)، مولود وی در مدینه بوده است سنه ثمان و اربعین و مائه، وفات وی سنه ثلاث و ماتین، و مدفون است در مشهد طوس، و عمر وی پنجاه و پنج سال.
مولود امام موسی کاظم(ع)، سنه ثمان عشرین و مائه، وفات وی سنه ثلث و ثمانین و مائه، در بغداد مدفون است، و عمر وی پنجاه و پنج سال بود.
وفات امام جعفر صادق (ع)، سنه ثمان و اربعین و مائه و در مدینه مدفون است، و عمر وی پنجاه و پنج سال بود، و مادر وی ام فروه است بنت القاسم بن محمد بن ابی بکر صدیق.
امام محمد باقر(ع)، مولود وی به سال پیش از وفات حسین (ع)، بود، وفات وی سته اربع عشر و مائه، و در مدینه مدفون است، و عمر وی پنجاه و هفت سال بود.
ولادت امام زین العابدین علی بن حسین (ع)، سنه ثمان و ثلثین بوده است، وفات وی سنه اربع و تسعین، و در مدینه مدفون است.
امام حسین بن علی (ع)، در ناحیت شهر حله مدفون است در موضعی که آن را کربلا خوانند، به فتح کاف به سکون را به فتح با و لام الف، وی را آنجا شهید کردند و همان جا مدفون است، و مشهد وی مشهور است.ولادت او در مدینه بوده است، و به شش ماه پس از ولادت برادرش حسن(ع)بوده است، ولادت او بود.و هیچ فرزندی که شش ماهه از مادر آمد نزیست الا حسین بن علی و عیسی بن مریم، صلی الله علیه و علیه السلام.و عمر حسین پنجاه و هفت سال بود.
امیرالمومنین علی (ع)را، در کوفه شهید کردند فی سته اربعین من الهجره، و عمر وی شصت و پنج سال بود، و هم آنجا در کوفه مدفون است.
اما آنچه گفتیم لالا این نامی است که شیخ ابویوسف همدانی، رحمه الله علیه، شیخ سعید را نهاده است، پدر شیخ علی لالا، رحمه الله علیهم، از بهر آن که شیخ ابو یوسف همدانی شیخ سعید را بزرگ اصحاب خود گردانیده بود در شهر مرو، و اهل مرو بزرگ و رقیب را لالا گویند. و شیخ سعید وسنائی هردوغزنوی (گویا:غزنوی)بوده اند، و میان ایشان خویشی بود، و هر دو درخدمت ابویوسف همدانی می بودند درمرو، و اکنون سنائی درغزنین مدفون است درمشهد سلطان محمود، رحمه الله علیها، و شیخ سعید درخراسان در ولایت جوینان دردیهی که آن راخسروشیر گویند.و شیخ سعید را صد و پنجاه و سه سال عمر بود، و بعد از صد سالگی زن خواست، و وی را فرزند بسیاربود، و کوچک ترین ایشان شیخ علی بود که شیخ طریقت ما است رحمه الله علیهم.
اما آنچه گفتیم که ابوالجناب، شیخ نجم الدین کبری، رحمه الله علیه، مصطفی را، صلی الله علیه و سلم در خواب دید، و کنیت او ابوالجناب کرد، به تشدید نون.و شیخ نجم الدین گفت:چون از آن حال باز آمدم هر چیزی که داشتم از دنیائی مال و کتاب و غیره همه تجوید کردم دراسکندریه در مصر.و چنین گویند که شیخ نجم الدین از غایت زیرکی که داشت استاد وی درحق وی گفت:«کانه الطامه (4)الکبری».بدین سبب وی را نجم الدین گفتند.و شیخ نجم الدین کبری با شیخ روزبهان کبیر هم صحبت داشته است، و با قاضی ابن عصرون هم صحبت داشته است به شام.و شیخ روزبهان کبیر از فارس بود و درمصر مدفون است.از کبار اصحاب شیخ احمد غزالی بود، او را کرامات بسیار بوده است.
اما آنچه گفتیم به واسطه دست اخی فرج زنجانی، این حکایت چنان بوده است که شیخ محمد عمویه، رحمه الله علیه، که فرزندان خود عبدالله و وجیه الدین عمر را خرقه می پوشانید، و اخی فرج زنجانی آنجا حاضر بود، و شیخ محمد عمویه خرقه خود به دست اخی فرج زنجانی داد تا ایشان را پوشانید.و چنین شنیدم که اخی فرج زنجانی نیز خرقه خود به دست شیخ محمد عمویه داد تا ایشان را پوشانید.
و صلی الله علی سیدنا محمد وآله و صحبه اجمعین
تمت الکتاب علی ید العبد الفقیر المحتاج الی رحمه الله تعالی
درویش علی بن ابوسعید الکججی ثم الحامدی، حامدا و مصلیا
علی نعمائه فی شهور سنه سبع و سبعین و ثمانمائه، و الحمدلله شکرا(5)

(2)

دیگر درآن وقت که شیخ مجد الدین البغدادی، رحمه الله در خراسان بود شیخ نجم الدین کبری، قدس سره، بدو کتابتی فرموده مشتمل برین معنی که مرا در خوارزم بودن خوش نیست، از خوارزمیان چیزی نباید، در دین بی اعتقادند و در دانستن معنی بی استعداد، و در رفتن راه طریقت بی قوت.
بسم الله الرحمن الرحیم.الحمدلله رب العالمین.و اصلوه علی نبیه محمد و آله اجمعین.و سلام الله علی سیدنا و مولانا الشیخ الامام الاجل الحافظ، محیی السنه و الطریقه نجم المله و الدین، شیخ الاسلام و المسلمین، قطب الاولیاء صفوه الله سلطان المحققین، و رحمه الله و برکاته، بحمدالله که به واسطه یمن همت و حسن تصرف و ولایت شیخ، متعنا الله بطوله، آفریدگار و پادشاه جل جلاله آن دیده کرامت کرده که نهایت افتقار به آن حضرت و ولایت دریافت، کمال و مراتب آخرت وسیلت آن باز دیده شده است.و توان دانست که چون احتیاج به واسطه ای در سرای آخرت اثبات افتد در سرای دنیا چه (فتد، که)«الشیخ فی قومخ کالنبی فی امته»به حقیقت همان نسبت احتیاج که به پیغمبر است در دنیا و آخرت برای هر که واسطه حضرت نبوت است حاصل باشد.لیکن چون راه او واسطه حسن او...معاملات ولایت برگشاده شد و طریق استفادت و افراز آن دریای بی ساحل مسلوک گشت، اگر از راه ظاهر اتصالی ک در نظر تحقیق مجازی صرف افتد اتفاق نیفتد در آن ماء الحیوه شایبه تکدری تصور نتوان کرد.واقعه اویس قرنی و تخلف او از حضرت نبوی گواه عدل این تحقیق است اگر چه نزاع ظاهر و وداعیه سنیه فرض ملازم است، و متقاضی بی فتور.اما چون حرکت مشوش جمعیت باطن طایفه می شود که رعایت احوال جمعیت ایشان به حکم آفریدگار، سبحانه و تعالی، فرض وقت گشته است، و اشارت شیخ رضی الله عنه ظاهراً و باطناً بدان پیوسته، هر وقت که آن اندیشه در جنباند این معنی مسکن آن نایره گردد.با این همه درین وقت که امام برادر فرید الدین حکاک از آن حضرت باز رسید، و تشریف خطاب بزرگوار بدین ضعیف رسانید، چندان سلسله طلب درجنبانید که عنان تمالک و تماسک از دست اختیار بیرون خواست رفت.اما همان مانع تسکین پیدا آمد، تا بر آن قرار افتاد که حالیا به جانب نسا بیرون رود، و خللی که بدان طرف به سبب (6)غیبت ایشان افتاده است برگیرد، و احوال طالبان را که از فتنه خراسان تشویش یافته بود به خلوتی مضبوط گرداند، و روی به خدمت نهد، و تحصیل سعادت دو جهانی را به دریافت آن خدمت تجدید کند، و ظاهر را که مدت هاست که در غیرت باطن است بدان اقبال مشرف گرداند (شمه ای)از ملالتی خاطر که در قلم آورده بودند، آتشی در دل و جانم زده است این ضعیف را از آن روشن تر است که مقربان آسمان را بینایی کمال آن خواجه نباشد، تا به بازماندگان زمین و گرفتاران طبیعت «اولئک کالانعام»چه رسد.شعر:

قدر چو تویی زمین چه داند کان قدر به آسمان دریغ است

این ضعیف را جان و (دل)و تن فدای راه آن یگانه جهان است، به گواهی خدای و جمله ملایک و پیغمبران و جمله اولیاء تا به خانقاه چه رسد.این ضعیف بر عقب این خدمت می رسد، ان شاء الله تعالی، تا در خواست کند، و نیاز ظاهر و باطن عرضه دارد، تا باشد که حق، سبحانه و تعالی، اندران شیخ را به ارادت درجنباند، و با جمله فرزندان و مریدان روی به خراسان نهد، و هر بقعه که اختیار فرماید خواه در نیسابور و خواه در مرو در آن نزول فرماید.و این ضعیف را دستوری دهد، تا خدمت را در میان دربندد، و به فرق سر بایستد، و تا آخر عمر خود را آسایش دین و دنیا حاصل گرداند و اگر چه از خود بنده ظاهر الواقع آسایش نتواند کرد، و یا مصلحت دینی و اشارت غیبی بر آن دارد که این ضعیف را به طرف دیگر فرستد بر وفق فرمان مگر انقیاد بر میان بندد، ان شاء الله تعالی.و صلی الله علی محمد و آله اجمعین.

(3)

هذه رساله شریفه و شجره مبارکه کتبها الشیخ الامام سلطان ارباب الکشف و الالهام ابوالجناب نجم الدین الکبری للشیخ رضی الدین علی لالا، قدس الله روحهما و زادفتوحهما.بسم الله الرحمن الرحیم.الحمدالله رب العالمین.الصلوه علی سید المرسلین محمد و آله اجمعین.
اما بعد یقول اضعف عبادالله تعالی، احمد بن عمر بن عبدالله الصوفی:لبست الخرقه من سیدی و شیخی شیخ الوری اسماعیل (بن) الحسین بن عبدالله القصری، قال:لبست الخرقه من الشیخ محمد بن مالیکی(7)، قال:لبست الخرقه من
...و قد لبست خرقه التبرک من الشیخ ابی یاسر عمار بن یاسر بن مطر بن سحاب... (8)
(افتاده)

(4)

هذه رساله شریفه فی اجازه الارشاد
من نتایج انفاس قدوه الاوتاد الشیخ مجد الدین البغدادی للشیخ السلک الناسک الشیخ رضی الله علی لالا قدس الله روحهما
شیخ مجدالدین بغدادی را بعد از تکمیل که شیخ نجم الدین کبری قدس سرهما به خراسان حواله فرموده بود و در شهر نیشابور ساکن می بود، و خوارزمشاه که پادشاه باجا بود او را به اکراه و اجبار به خوارزم استدعاء نمود و همراه برد، و در خانقاهی که به اسم او بنا کرده بود اجلاس فرمود.واین شیخ مجد الدین ابتداء که به دولت ملازمن (و سعادت مصاحبت شیخ نجم الدین کبری مشرف و مستسعد نگشته بود، ملازم پادشاه خوارزم می بود، و اوپسر طبیب خوارزم شاه که خلیفه بداورا، و او را با برادر او جهت دارالشفای خوارزم شاه به خوارزم فرستاده بود، و ایشان همه مردم دانشمند و فاضل بودند.
القصه شیخ نجم الدین شیخ مجدالدین را تربیت فرمود، و راه نمود، و او از کاملان عصر گشت، (ترک)ملازمت سلطان و دارالشفاء ( کرد.بعد از مرتبه تکمیل)شیخ رضی الدین علی لالا، قدس سرهما، خرقه ای فرمود، و هزار میخی(9)لطف نمود، و این شجره نوشت:
(نسخه اجازتی که سلطان المشایخ مجد الدین البغدادی قدس الله سیره العزیز جهت شیخ المشایخ رضی الدین علی لالا روح الله روحه نبشته است.)(10)
بسم الله الرحمن الرحیم.الحمدلله رب العالمین و الصلوه علی نبیه محمد و آله اجمعین.
قال الله تعالی:«و ما کان المومنون لینفروا کافه، فلو لا نفر من کل فرقه منهم طائفه لینفقهوا فی الدین و لینذروا قومهم اذا رجعوا الیهم لعلهم یحذرون»آستانه حضرت صمدیت در علو چون غایت کمال داشت، حفوظ و ادراک خلایق در حرمان و نایافت و عجز تعبیه افتاد، کی « العجز عن درک الادراک ادراک».پس آفریدگار سبحانه و تعالی به محض عنایت بی علت طایفه ای را از بنی آدم برگزید و ایشان را واسطه حضرت گردانید، تا ضعیف جگرانی که طاقت حرف ندارند، چون تهمت شائبه صورت بشریت ممزوج گردد، از آن برخوردار توانند شد.و همین نسبت درحقیقت کمال و سایط نیز معتبر است، تا چون خورشید نبوت از سید اولین و آخرین، صلوات الله علیه و سلامه، در افق حق تعالی طلوع کرد (11)، جان عاشق پیشه صدیق در هوای تصدیق ذره صفت در رقص آمد.باز چون کار ولایت عثمان و غیر او رسید، و تاب تابش آن آفتاب نیاوردند، آن کمال را در صورت واسطگی صدیق تعبیه کردند، تا مناسب مزاج آن ضعفاء گشت، و بدان وسیلت از حضیض باز ماندگی روی به ذروه کمال قبول آوردند.لیکن چنانکه علو مرتبه درحقیقت مانع ادراک گردد، تا چنانکه کاملان در افادت حقیقت خلقیت را محتاج وسایط شوند، غیر ایشان اگر چه ازان کمال محروم مانند (در رسانیدن فواید به غیر چون دوری در میان افتد، محتاج وسایط گردند.و اشارت حق سبحانه و تعالی در بیان «و ما کان المومنون لینفروا کافه»بدین حقیقت است، تا طایفه ای که در ایشان استعداد قبول باشد مردوار قدم در راه نهند، و به داعیه همت خود را بدان مرتبه رسانند، که فایده اصل به فرع توانند رسانید که «ولینذروا قومهم (اذا)رجعوا»)
فرزند عزیز دین این (ضعیف شیخ علی=(لالا (اعلاه الله مدت هاست تا انس صحبت این ضعیف یافته است،)و از حقایق امور دینی بهره مند گشته، و به تازگی تجدید عهد (واجب شناخت، و نزدیک این ضعیف)آمد و حکم صحبت را مسجل گردانید.بعد از استخاره و استجازه اشارت وقت آن اقتضاء (کرد که او را)بازگردانیده شود، تا چون (به مقام)اثرصدق ارادت بازیافته است، و از فقه دین برخوردار گشته، چون به مقام خود باز رسد، به قدر طاقت و استطاعت خود از عهده «و لینذروا قومهم اذا رجعوا»بیرون آید، و خلق را به معاملت از زندگانی تنبیه واجب داند، و زفان حال را گویاتر از زفان قال گرداند، چه قال در محل اعتراض اغیاراند، و حال به قوت سلطنت آفت انکار و اعتراض از باطن بیگانه و آشنا محو گرداند.و اگر طالبی را صدق ارادت درجنباند، و بعد مسافت مانع عجز بشریت او گردد، تا بدین ضعیف نتواند رسید؛ ترتیب کار و تدبیر پرورش چنانکه دیده است و دانسته در پیش او او نهد، و او را در صحبت و خلوت از آفات و کدورات پاک گرداند، و از بیگانگی به آشنایی رساند.و از راه خدای مداهنت نکند، و در تقریر حق جانب مدارات فرو نگذارد، و مراقبت احوال کسی که بدو پیوندد به مراقبت کند، و در همه احوال ازحول و قوت خود متبری نشناسد.و مریدان را تا در صحبت تمام نیاید، شایسته خلوت نشناسد، و در رعایت جانب طالبان خود را از شره نگاه دارد، و این عهده را تکلیف هر چه تمام تر تصور کند.و روز قیامت (خود را مسئول شناسد).
و بدان که اجازتی تصرف در قلم آمد، تا اثر خیری منتشر گردد، و برکت دین متین (محمدی به خلق)رسد.خود را برهیچ کس، کاینا من کان، خصوصاً بر نومریدانی که بدین ضعیف پیوندند، مر(حج ندارد، و )درجلوه عروسان از جمال نظارگیان غافل نماند.و نشست و خاست و گفت و شنید (ازشایبه)هوا و نفس پاک دارد.و تا به دل به حضرت بازنگردد، به زفان هیچ نگوید.و در اوقات وصیت (و تنبیه)پیوستگان، دعای ارواح مشایخ و صلوات برارواح مقدس انبیاء علیهم السلام بر خود واجب شناسد.و اشارت باطن دائما با (صورت)شریعت و حقیقت روشن این ضعیف موازنه می کند، تا به حقیقت بدعتی یا تصرف مذمومی مبتلا نگردد.و تقوی و خشیت را شعار و دئار خود سازد تا از(معاملات)خود در دنیا و آخرت برخوردار باشد، ان شاء الله تعالی، حق سبحانه و تعالی او را و دل (عزیز)او را در حفظ خود بدارد، و امداد لطف و عنایت خود منقطع مگرداند، بحق محمد صلی الله علیه و آله، اجمعین و سلم)کتبه الفقیر الی الله شرف به الموید البغدادی (حامد الله تعالی ومصلیا علی نبیه)(12)

پی نوشت ها :

1. دانشیار دانشکده ادبیات وعلوم انسانی.
2. نورالدین ابو محمدعبدالرحمن محمد بن محمد کسرقی اسفراینی ( 639- 717).
3. گویا : مشهد.
4. اصل طامه.
5. این متن از روی نسخه پاریس s.p. 1356 (بلوشه" 1: 122 س 159) (فهرست فیلم ها ص 543) در این جا به چاپ رسیده است ونسخه دیگری از آن سراغ نگرفته ام.
6. اصل : طرف نسبت.
7. در تذکره المشایخ آمده: محمد مانکیل، نیز در اوراد الاحباب ( ص 27).
8. در مصباح الهدایه (ص 150) و اوراد الاحباب و فصوص الاداب ابوالمفاخر یحیی باخرزی (ص 23) از خرقه گفتگو شده است. در اسناد تلقین الذکر همین اوراد الاحباب (ص 28 دیباچه ) چنین آمده است: « و هو (نجم الدین الکبری) اخذه عن الشیخ ابی یاسر عمار بن محمد البدلیسی بمدینه اخلاط» در جنگ موزه آرکتولوژی ترکیه ش 862 (فیلم 101 دانشگاه ص 408 فهرست میکروفیلم ها) مورخ 935 گرد آوری شریف بن علی حسنی (568) سلسله عرفا بدین گونه یاد شده است : اسحاق ختلانی، سید علی همدانی، محمود مزدقانی، علاء الدوله سمنانی، نور الدین عبدالرحمن اسفراینی، احمد ذاکر جوزقانی ، علی لا لا ، نجم الدین کبری، عمار یاسر بدلیسی، ابوالنجیب سهروردی، احمد غزالی، ابوبکر نساج، ابوالقاسم کرکانی، ابوعمر مغربی، ابوعلی کاتب، ابوعلی رودباری، جنید بغدادی ، سری سقطی، معروف کرخی ، امام علی رضا، امامان دیگر شیعی تا پیامبر.
این دو سند ما تنها در فرائی غیاثی نسخه خطی دانشگاه آمده وناقص است. در شرح احوال عطار فروزان فر (ص 22) از این یاد شده است.
9. در اوراد الاحباب ( ص 31و 32) یادی از خرقه هزار میخی شده است همچنین در تذکره المشایخ که در همین جا به چاپ رسیده است.
10. این عنوان از نسخه پاریس است.
11. نسخه دانشگاه: کند.
12. این سند در فرائد غیاثی نسخه ش 4756 دانشگاه تهران، ونسخه ش 123/ 4155 ایاصوفیا (فهرست فیلم ها 145 ) و مجموعه ش 1356 . sp پاریس (بلوشه 1: 122 ش 159 فهرست فیلم ها ص 543) هست و از روی دو نسخه فراید غیاثی در این جا آمده جز در پاره ای جاها که از نسخه پاریس هم گرفته شده است. درمجله یغما ش 210 از روی نسخه پاریس چاپ شده است. در شرح احوال عطار فروزان فر ص 68 از این سند یاد شده است.

منبع: نشریه فکر و نظر شماره 6 و 7

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط