سلسله هاى اسلامى در ایران و مساله مشروعیت(4)

دولت صفوى پس از یک فترت طولانى که میان دین و دولت فاصله افتاد، با داعیه دینى سربرآورد لیکن عصر صفوى نسبت به دولت‏هاى دینى قبل از مغول، دو تفاوت عمده را نشان مى‏دهد:
سه‌شنبه، 7 شهريور 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
سلسله هاى اسلامى در ایران و مساله مشروعیت(4)
سلسله هاى اسلامى در ایران و مساله مشروعیت(4)

 

نویسنده : علیرضا شجاعى زند



 

صفویه و احیاى دولت دینى

دولت صفوى پس از یک فترت طولانى که میان دین و دولت فاصله افتاد، با داعیه دینى سربرآورد لیکن عصر صفوى نسبت به دولت‏هاى دینى قبل از مغول، دو تفاوت عمده را نشان مى‏دهد:
- جایگزین شدن اقتدار دینى شیعى به جاى اقتدار دینى سنى
- پدیدارشدن الگوى جدیدى در مناسبات میان دین و دولت.
«شیخ صفى‏الدین»، از صوفیان اردبیل را بنیان گذار فرقه صفویه مى‏شناسند. در مذهب او اقوال مختلف است اما پیروان او چون در منطقه‏اى شیعى قدرت یافتند، مذهب تشیع را برگزیدند. سیادت معنوى شیخ صفى در زمان پسرش شیخ صدرالدین با زعامت سیاسى توأم گشت و بالاخره در زمان «شیخ جنید» به جنبشى بدل شد که جنبه سیاسى در آن قوت داشت. «شیخ حیدر» این تمایل به سلطنت دنیوى را جدى‏تر دنبال کرد و بالاخره «اسماعیل» با گردآوردن لشگرى در آسیاى صغیر و با از میان برداشتن ترکمانان آق قویونلو و قراقویونلو از سر راه (907ق)، آرزوى چندین ساله‏ء خاندان صفوى در استکمال اقتدار معنوى با اقتدار سیاسى را محقّق ساخت.
[44] اسماعیل طى ده سال، تمام سرزمین ایران را تحت سیطره خود درآورد و سلسله شیعى صفوى را بنیان‏گذارد. حکومت 230ساله صفوى که در فاصله میان دو یورش و تهاجم خارجى به ایران- یورش مغولان و یورش افغانها- پاگرفت، دوره‏اى از آرامش و آبادانى نسبى را در ایران پدید آورد. هر چند وجود یک دولت شیعى در میانه دو دولت سنى مذهب عثمانى و ازبک، همواره اسباب تشدید التهابات سیاسى و کشمکش‏هاى نظامى بود و بالاخره نیز همین عامل به عمر این و سلسله که بعد از شاه عباس دوم به ضعف گراییده بود، خاتمه داد.
از زمان حمله افغان‏ها به ایران که به تضعیف و سقوط سلسله صفوى انجامید تا برآمدن دولت قاجار، ایران روزگارى را سپرى کرد که از آن به دوره «ملوک الطوائفى» یاد مى‏شود. در این فاصله 75 ساله، هر یک از طوایف و بازماندگان سلسله‏هاى ماضى، با تسلط بر ناحیه‏اى از ایران، سعى در از میان برداشتن رقبا و بسط سیطره خویش بر دیگر نواحى را داشت. با پیروزى و غلبه یکى از این طوایف بر دیگر مدعیان، دوره‏اى از سکون و آرامش پدید مى‏آمد که بلافاصله با مرگ پادشاه مقتدر سلسله، بنیاد آن دولت در خطر قرار مى‏گرفت. این دوره پرآشوب شاهد فراز آمدن دو سلسله «افشارى» و «زندى» است که با مرگ بنیان گذارانش دچار همین سرنوشت گردیده و پس از سپرى شدن یک دوره کشمکش و بى‏ثباتى، از میان رفتند.
نادر، و سیاست «پان- اسلامیسم»
نادر رئیس طایفه افشار، از ترکمانان شمال خراسان که در خدمت شاه طهماسب دوم بودند، توانست به تدریج افغان‏ها را از ایران بیرون کند. نادر که به واسطه این رشادت، حکومت خراسان، کرمان، سیستان و مازندران را به دست آورده بود، در زمان ضعف صفویان، سکه به نام خویش زد و سرانجام نیز با بهانه‏اى شاه طهماسب دوم را از سلطنت خلع و خود را پادشاه ایران خواند.(1148ق) رویه دینى نادر بر نوعى «پان-اسلامیسم» و پرهیز از جانب‏گیرى فرقه‏اى استوار بود و لذا موقعیت شیعه را به عنوان دین رسمى دولت صفوى تضعیف کرد و آن را به یکى از مذاهب پنج‏گانه فقهى تنزل داد.

«زندیه»، دولت مستعجل

با قتل نادر (1160ق) و بى‏لیاقتى جانشینانش، اقتدار دوره نادرى کلاً زایل گردید و مملکت به بخش‏هاى مختلف تجزیه شد به طورى که در یک زمان و در نواحى مختلف، سرداران افغانى، رؤساى طائفه قاجار، شاهرخ میرزاى افشار و آخرین بازماندگان سلسله صفوى بر ایران حکم مى‏راندند. سرانجام این دوره طایفه‏گرى با قدرت گرفتن «کریم خان» که سرباز ساده‏اى از قبایل لر و در خدمت علیمردان خان بختیارى در اصفهان بود، به پایان رسید. در دوره او که هیچ‏گاه خود را شاه نخواند، ایران در صلح و آرامش و اعتدال نسبى به سر برد. با مرگ کریم خان، طبق معمول دوره‏اى از کشمکش درون دودمانى بر سر جانشینى پدید آمد که به تضعیف سلسله زندى منجرگردید. با فتور زندیان، طایفه قاجار، رقباى سرسخت آنان در اصفهان قدرت گرفته و بالاخره با قتل «لطفعلى خان» آخرین سردار زندى در کرمان توسط آغامحمدخان، پرونده این سلسله نیز بسته شد.
[45]

«قاجار»، و تحولات ساختارى

طایفه قاجار را ترکمانانى تشکیل مى‏دادند که پیش از این دسته‏هایى از قزلباشان صفوى را به وجود آورده و به‏تدریج از طریق باج خواهى، حاکمیت برخى از ولایات شمالى را صاحب گردیده بودند. با از هم پاشیده شدن سلسله صفوى، رؤساى ایل قاجار هم‏چون دیگر طوایف رقیب، خواهان چیزى بیش از یک قدرت محلى بودند و بالاخره در یک کشاکش طولانى بر سر قدرت و پس از این که دولت زندى به غایت ضعف خود رسید، موقعیت خود را تثبیت کرده و ضمن غلبه بر آخرین بازماندگان زندیان در جنوب و اخراج شاهرخ میرزاى افشارى از خراسان، دولت خود را در تهران بنیان گذاردند. آغامحمدخان رئیس طایفه قاجار، طى ده سال جنگ و کشتار، سرانجام موفق گردید سلطه خود را بر تمامى سرزمین ایران مسیطر سازد. او هوادارى دولت خود را از مذهب شیعه که سه قرن از به رسمیت شناخته شدنش در دولت صفوى سپرى مى‏شد و اینک به نهاد دینى قدرتمندى بدل گردیده بود، اعلام داشت. از ویژگى‏هاى مهم عصر قاجار که آن را به نحو بارزى از ادوار ماضى متمایز مى‏سازد، متشکل و مستقل شدن نهاد دینى در خارج از چهارچوب دولت، وارد شدن دولت‏هاى غربى در مناسبات قدرت در ایران، و افزایش مراودات فرهنگى با خارج از مرزها مى‏باشد که طلیعه تحولات جدى در ساختار سیاسى، اجتماعى، فرهنگى و اقتصادى ایران را پدید آورد و با وقوع انقلاب مشروطه، کشور را در آستانه ورود به عصر جدیدى قرارداد.

«مشروعیت دینى» سلسله‏هاى اسلامى در ایران

از اولین سلسله‏هاى ایرانى که به عنوان حکام محلى تابع دستگاه خلافت عباسى در ایران بر روى کار آمدند تا دوره جدید تاریخ ایران که با امضاى فرمان مشروطیت آغاز گردید، جز دو برهه مغولى و نادرى، دین و دولت در پیوند تنگاتنگى با یکدیگر قرار داشتند و گرایش دینى شاه حاکم، نقش تعیین کننده‏اى در جهت‏گیرى سیاسى حکومت بازى مى‏کرد.
تغییر مواضع مذهبى و تمایلات دینى سلسله‏هاى حاکم در فاصله میان ورود اسلام تا انقلاب مشروطه، در یک نماى تصویرى چنین روندى را نشان مى‏دهد: چنان‏چه در نماى تصویرى
[46] فوق نیز مشهود است، دوران مغولى دوره دگردیسى و تغییر گرایش مذهبى در سلسله‏هاى ایرانى است. نمودار نشان مى‏دهد که به جز دوره آل بویه که استثنایى در این فرایند محسوب مى‏شود، تا قبل از یورش مغول و سرنگونى عباسیان، سلسله‏هاى ایرانى تماماً سنى مذهبند و در ازاى اخذ مشروعیت دینى از دستگاه خلافت، با تمایلات شدید و «متعصبانه» و یا «متعادل» به ترویج و حمایت از مذهب سنت و جماعت مى‏پردازند. این روند پس از دوره مغولى به نفع شیعیان دگرگون مى‏گردد و لذا منحنى به سمت چپ جدول انتقال مى‏یابد. وجود اعوجاج و انحراف در دو جانب نقطه عطف منحنى، مبین تغییرى اساسى در این روند و قاعده کلى نمى‏باشد چرا که حکومت شیعى مذهب بویهى نه تنها اقتدار دینى دستگاه خلافت را نفى نکرد، بلکه از حجیت «عهد و لوا»ى آن براى کسب مشروعیت دولت خویش نیز بهره برد. رویه بى‏طرفى مذهبى نادر نیز که بیش‏تر از شرایط سیاسى حاکم
[47] ناشى بود تا انگیزه‏هاى دینى، دگرگونى و تحول جدى در بنیان شیعى سلسله‏هاى دوره مابعد مغولى محسوب نمى‏شود. در یک جمع‏بندى کلى مى‏توان چنین نتیجه گرفت که تا زمانى که سلسله‏هاى ایرانى، اقمار دستگاه خلافت به شمار مى‏روند و مشروعیت دینى خود را از آن ناحیه به دست مى‏آورند، گرایش دینى حاکم نیز تابع همان مذهبى است که دستگاه خلافت ترویج مى‏کند ولیکن با گسسته شدن این رابطه اقمارى و تغییر در منشأ مشروعیت سلسله‏هاى ایرانى، گرایش دینى حکومت نیز به سمت دیگرى میل مى‏کند. تاریخ ایران تحت تأثیر شرایط مختلف و همچنین موقعیت سیاسى، «قدرت نظامى»، «وجهه دینى» سلطان حاکم، صورت‏هاى متنوعى از مشروعیت را نشان داده است که در ادامه مرورى بر آن‏ها خواهیم داشت.

پی‌نوشت‌ها:

[44]. مریم میراحمدى، دین و دولت در عصر صفوى (تهران، امیرکبیر، 1369) ص‏48-37.
[45]. ادموند کلیفورد باسورث، سلسله‏هاى اسلامى، ترجمه فریدون بدره‏اى، ص‏263.
[46]. بدیهى است که در ترسیم این نمودار، براى سهولت در کار از دقت و ریزبینى آن به میزان زیادى کاسته شده و از نشان دادن برخى تفاوت‏هاى جزیى میان سلسله‏ها و هم‏چنین تفاوت‏هایى که در درون هر سلسله از جنبه «شدت گرایش» مذهبى وجود داشته، صرف‏نظر شده است.
[47]. نک: حمید عنایت، اندیشه سیاسى در اسلام معاصر ترجمه بهاءالدین خرمشاهى، ص‏78-76.

منبع: فصلنامه حکومت اسلامی شماره 2



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط