نویسنده : علی کردی
گروه فرقان یکی از مصادیق بارز خوارج عصر انقلاب اسلامی میباشد. اکبر گودرزی رهبر گروه فرقان، فعالیت مذهبی خود در تهران را از مسجد الهادی واقع در جنوب تهران شروع کرد. سپس به مسجد شیخهادی، مسجد فاطمیه، مسجد خمسه و محافل خانگی کشیده شده. اکبر گودرزی در جلسات مذهبی خود، تفسیرها و تعابیر جدیدی از آیات قرآنی ارائه میداد که موجب جذب جوانان میشد.
جوهره ی اصلی تفکرات گودرزی و گروه فرقان را بنیانگذاران اولیه سازمان مجاهدین خلق، دکتر علی شریعتی، حبیبالله آشوری و نوآوریهای روشنفکران دینی شکل میداد.
اکبر گودرزی به تأثیر از چالش روشنفکران با روحانیت، شدیداً نسبت به روحانیت شیعه معترض بود. در واقع فرقانیسم یک جریان فکری – سیاسی در تعارض با جریان اسلام اصیل و ناب محمدی(ص) بود. از این رو به همان نسبت که دارای پیشینه ی تاریخی است همچنان در آینده نیز سیر میکند. این گروه کوچک و گمنام، پس از پیروزی انقلاب اسلامی به تحریک جریان قویتر و سازمانیافتهتری چون سازمان مجاهدین خلق دست به ترور بزرگانی از انقلاب اسلامی زد.
فرقان از انجام اولین عملیات تروریستی خود در سوم اردیبهشت 1358 تا هجدهم دیماه 1358 زمان دستگیری اکبر گودرزی و انهدام گروه، تقریباً 20 ترور انجام داد. 6 نفر از آنها مجروح و بقیه قربانی انحراف فکری فرقانیسم شدند. در این میان میتوان به چهرههای درخشانی چون شهید مطهری، شهید مفتح، شهید آیتالله قاضی طباطبایی، شهید حاجمهدی عراقی و شهید سپهبد قرهنی اشاره کرد.
یکی از تفاوتهای آشکار فرقانیسم با سایر گروههای التقاطی، پذیرش جنبههای عبادی دین مبین اسلام بود. در این وضعیت، فریفتن جوانان به نام دین و تدین و نمادهای دینی بسیار راحتتر انجام میگیرد. در حقیقت گروه فرقان و رهبر آن اکبر گودرزی با شناختی که از ضعفهای روشی سازمان مجاهدین خلق داشت، از مسجد و جلسه دینی و تفسیر قرآن آغاز کرد. ملبس بودن به لباس و کسوت روحانیت نیز مزید بر این مزایا بود. در واقع آرا و اندیشههای انحرافی و التقاطی فرقانیها با پوشش تقدس و الزامات عملی به احکام و آموزههای عبادی رمز موفقیت آنها در جذب برخی جوانان شد. به لحاظ اندیشه، فرقانیها در ردیف گروههای روشنفکران دینی قرار میگرفتند که به جای لیبرالمداری، دینمدار بودند.
آن چه که در مجموعه مکتب اسلام ارزش بسیار والایی دارد، برخورداری از جهانبینی اسلامی است. جهانبینی اگر دچار انحراف شود، رفتار و اعمال را هم آلوده خواهد کرد. فرقانیها خود نیز در نوشتههایشان به تأثیرپذیری عمل از ایدئولوژی تأکید میورزیدند. ایدئولوژی و عقاید انحرافی فرقان موجب نادرستی اعمال آنها شد. همین تفاوت یعنی کژاندیشیهایی که باعث رونق رفتارهای پارادوکسیکال شده بود، ریشه تاریخی داشت. در زمان رسول اکرم(ص)، اندیشه «کتاب منهای پیامبر»، «قرآن منهای سنت» مطرح بود. پس از رحلت پیامبر و در عصر امام علی علیهالسلام ظهور خوارج نهروان با شعار «لاحکم الا لله» چهرهای خشنتر و سازمانیافتهتری از انحرافات فکری در مقابل جریان اسلام ناب بود.
دقیقاً در همین راستا و در دورههای معاصر، جریان «اسلام منهای روحانیت» یک اندیشه انحرافی بود که در مدار روشنفکران دینی قرار گرفت. اکبر گودرزی معتقد بود که باید اندیشههای خود را به طور مستقل دریافت کنند و ضرورتی هم برای هماندیشی با دیگران به ویژه روحانیت اصیل شیعه نمیدید. فرقان اگر به فاز ترور وارد نمیشد، قطعاً وجود افکار و اندیشههای التقاطی در آنان، آنها را در مقابل نظام اسلامی قرار میداد کمااینکه برای سایر گروههای التقاطی کمی دیرتر، اتفاق افتاد.
1. پخش اعلامیه
2. چاپ کتاب و نشریه
3. جذب نیرو
4. تشکیل خانههای تیمی
5. نفوذ در نهاهای انقلابی و تازهتأسیس(3)
کژراهه التقاط، بسیار سریع گروهک فرقان را به ورطه ی ترور شخصیتهای روحانی مؤثر و صاحب اندیشه کشانید تا آینده ی نظام اسلامی را از رهبران فکری تهی نمایند. برای نمونه، ترور استاد شهید مطهری، یک ترور ساده و معمولی نبود. احسان طبری تئوریسین حزب توده و فرد مورد توجه شورویها در اشاعه مارکسیسم در ایران، پس از دستگیری و زندانی شدن، از کسانی بود که به دین مقدس اسلام گرایش پیدا کرد. وی در مورد ترور استاد مطهری گفت: «ترور ایشان نمیتواند کار یک گروه بیشعور نظیر گروه فرقان باشد.»(4)
وی معتقد بود که ترور استاد مطهری طرح و برنامه سازمان سیا و موساد بوده و صرفاً با هدف خشک کردن یکی از چشمههای جوشان معارف اسلامی صورت پذیرفته است.(5) طبری بر این باور بود که آکادمی علوم شوروی نیز به اندازه ی آمریکاییها از تولید فکر شهید مطهری نگران بود.
همانگونه که مشاهده میشود زمینههای ترور شخصیتهای بزرگ و متفکر انقلاب اسلامی را باید فراتر از مرزهای ایران جستجو کرد. گروه بسیار کوچک فرقان به واسطه دست به ترور و حذف فیزیکی متفکرین انقلاب اسلامی زد تا بنابر راهبرد منافقین (مجاهدین خلق) «استراتژی بیآینده کردن» نظام اسلامی محقق شود. در نتیجه گروه فرقان لیست بلندبالایی از افرادی را که باید ترور میشدند تهیه کرده بود که یکی از ویژگیهای مشترک آنها، همکاری با نظام اسلامی نوپا بود.
در عین حال، افراد به سه گروه تقسیم شده بودند. زر و زور و تزویر تقسیمبندی و دستهبندی افرادی بود که به نوعی در یکی از این جبههها قرار داشتند. اکبر گودرزی در این باره، خود میگوید:
افرادی که هدف ترور قرار میگرفتند از نظر ما یا در قشر سرمایهدار و صاحبان زر بودهاند و یا در قشر روحانی و صاحبان تزویر و یا در قشر نظامی و صاحبان زور.(6)
ادبیات این واژهها به دکتر علی شریعتی برمیگردد که منحرفینی چون فرقانیها، تفسیر نادرستی از آن داشتند. به گفته احسان شریعتی فرزند دکتر، اندیشههای شریعتی خشونت را تجویز نمیکرد: «به طور کلی تفکر دکتر یک خطمشی فرهنگی، آگاهیبخش و خشونتپرهیز است.»(7)
فرقانیسم در یافتن مصادیق برای واژههای دکتر شریعتی دچار اشتباه فاحش شد. البته این اشتباه نه در اثر بدفهمی بلکه به خاطر کژراهی آنها بود. شریعتی به روحانیت اصیل، مبارز و عالم عشق میورزید اما فرقان با کلیت روحانیت مخالفت میورزید. پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز مرجع تمامی واژههای همسو با استبداد دینی را در روحانیت و نظام اسلامی دید. گودرزی میگوید:
منظور از راه شریعتی اگر مبارزه با رژیمهای ارتجاعی و خودکامه و مستبد و عوامل انحصار و تحریفکننده ی مذهب باشد این امر همان چیزی است که ما هم به آن معتقدیم.(8)
در این جا یک سئوال بسیار مهم پیش میآید که چرا گروه فرقان شاخصهای رژیم خودکامه و مستبد را در رژیم پهلوی نیافت و این شاخصها را به یکی از مردمیترین رژیمهای دنیا تعمیم داد. نظام اسلامی یک رژیم سیاسی بود که 2/98 درصد مردم یک کشور به آن رأی مثبت داده بودند. در حقیقت کینهتوزی اکبر گودرزی و یاران ناآگاهش نسبت به نظام اسلامی رمز اصلی مواضع رادیکال آنها بود. در حالی که تمام گروههای سیاسی قبل از انقلاب به خودکامگی و دیکتاتوری رژیم شاه اذعان داشته و با آن مبارزه میکردند، گروه فرقان فاقد یک حرکت انقلابی مؤثر در مبارزه با رژیم شاه بود.
در واقع به دلیل قرائت نادرست از گفتههای شریعتی، فرقانیها افراد ترور شده را معمولاً در این سه جبهه میگنجاندند. حسن اقرلو یکی از معدومین گروه فرقان در بازجوییهای خود دلایل ترور افراد را اینگونه بازگو میکند:
قرهنی به دلیل عضویتش در باند زور، مطهری به دلیل عضویتش در باند تزویر که همان روحانیت انحصارطلب میباشد، رفسنجانی به دلایل بالا، رضی شیرازی به دلایل بالا، دشتیانه به دلیل بالا، لاجوردی به دلیل عضویت در باند زر، مفتح به دلیل عضویت در باند تزویر، مهدیان به دلیل عضویت در باند زر، طرخانی به دلیل عضویت در باند زر...(9)
فرقانیها به زعم خود، آخوندیسم را دارای نقش استعماری و مسخ و تحریف و توجیه مذهب و ایدئولوژی میدانستند. گودرزی در اعترافات خود به الهام گرفتن از شریعتی در مورد مفهوم آخوندیسم اشاره دارد. اما احسان شریعتی بر کجفهمی فرقانیها خط بطلان میکشد:
آخوند و آخوندیسم در ادبیات دکتر معنای خاصی دارد که با روحانیت متفاوت است و دکتر آن را به ویژه در مورد شماری از روحانیون که عمدتاً در جامعه روحانیت در رده دوم و جزو بدنه و در حاشیه بودند، به کار میبرد.(10)
فرقان با پخش اعلامیه و چاپ کتاب اقدام به انتشار عقاید و آراء خود کرد، اما به دلیل حجم وسیعی از اشاعه افکار و عقاید مارکسیستی و التقاطی از سوی گروههای شناخته شدهتری چون چریکهای فدایی خلق و سازمان مجاهدین خلق، توجهی به فرقان نمیشد. حسن عزیزی یکی از عناصر مهم فرقان در مورد فروش کتب فرقان میگوید: «کتاب تفسیر را بیش از حدود ده عدد نتوانستم بیشتر بفروشم آن هم به فروشنده ی نشریه آرمان مستضعفین»(11)
تحریک عناصر پشت پرده، رابطه عمیق فرقان با سازمانهای مجاهدین خلق، نداشتن سابقه مبارزاتی در رژیم شاه، گمنامی در عرصه ی سیاسی کشور در مقابل گروههای مطرح، کینهورزی نسبت به روحانیت از مهمترین عواملی بودند که موجب شد تا فرقان گزینه ترور را برگزیند.
فرقان در ابتدا به برخی بانکها حملهور شد تا برای تأمین نیازهای مالی خود به ویژه خرید اسلحه دچار مشکل نشود.
در مدت کوتاهی، دوازده بانک مورد حمله واقع شدند و از پولهای مصادره شده، باغی در نزدیک کرج خریداری شد و بقیه در اختیار اعضای گروه قرار گرفت تا قدرت مانور بیشتری در اقدامات آینده داشته باشند.(12)
سلاحهای گروه فرقان در باغهای اطراف تهران که خریداری شده بود مخفی میشد. برای اطمینان از جاسازی مطمئن اسلحهها، اکبر گودرزی نیز به آنجا سرکشی میکرد.
1. انتقام از امام و روحانیت به خاطر کینهتوزی شدید نسبت به اسلام اصیل و فقاهتی.
2. جبران کمکاری در مبارزه با رژیم شاه و کسب نام و آوازه از این طریق.
3. ایجاد رعب و وحشت در جامعه و القای وجود فضای ناامنی در محیط نظام سیاسی جدید.
4. آسیب رساندن به پشتوانههای فکری نظام اسلامی تا آینده را از وجود این متفکرین تهی نماید.
5. ترغیب و تحریک سایر گروهها در انجام اقدامات رادیکال علیه نظام اسلامی.
6. القای ناکارآمدی نظام جدید در تأمین امنیت.
منبع:دوران؛ ماهنامه الکترونیکی تاریخ معاصر ایران
ادامه دارد...
جوهره ی اصلی تفکرات گودرزی و گروه فرقان را بنیانگذاران اولیه سازمان مجاهدین خلق، دکتر علی شریعتی، حبیبالله آشوری و نوآوریهای روشنفکران دینی شکل میداد.
اکبر گودرزی به تأثیر از چالش روشنفکران با روحانیت، شدیداً نسبت به روحانیت شیعه معترض بود. در واقع فرقانیسم یک جریان فکری – سیاسی در تعارض با جریان اسلام اصیل و ناب محمدی(ص) بود. از این رو به همان نسبت که دارای پیشینه ی تاریخی است همچنان در آینده نیز سیر میکند. این گروه کوچک و گمنام، پس از پیروزی انقلاب اسلامی به تحریک جریان قویتر و سازمانیافتهتری چون سازمان مجاهدین خلق دست به ترور بزرگانی از انقلاب اسلامی زد.
فرقان از انجام اولین عملیات تروریستی خود در سوم اردیبهشت 1358 تا هجدهم دیماه 1358 زمان دستگیری اکبر گودرزی و انهدام گروه، تقریباً 20 ترور انجام داد. 6 نفر از آنها مجروح و بقیه قربانی انحراف فکری فرقانیسم شدند. در این میان میتوان به چهرههای درخشانی چون شهید مطهری، شهید مفتح، شهید آیتالله قاضی طباطبایی، شهید حاجمهدی عراقی و شهید سپهبد قرهنی اشاره کرد.
اول. فرقان منهای ترور
اکبر گودرزی یک طلبه کمسواد بود که مطالعات اسلامی او به مراتب کمتر از مطالعات جنبی بود. لذا وی دارای افکار التقاطی و متأثر از مارکسیست بود.(1) مطالعات اسلامی او محدود به چندین کتاب تفسیری بود که به جای پژوهش علمی و ریشهدار، در حال مطالعه به این میاندیشد که چگونه آیات قرآن را به شیوهای نو تفسیری کند. اساساً فرقان در مطالعات خود به کتب روایی و احادیث شیعه کمتر مراجعه میکرده است. بعد از قرآن نیز به طور نسبی به نهجالبلاغه و صحیفه سجادیه استناد میکردند.(2)یکی از تفاوتهای آشکار فرقانیسم با سایر گروههای التقاطی، پذیرش جنبههای عبادی دین مبین اسلام بود. در این وضعیت، فریفتن جوانان به نام دین و تدین و نمادهای دینی بسیار راحتتر انجام میگیرد. در حقیقت گروه فرقان و رهبر آن اکبر گودرزی با شناختی که از ضعفهای روشی سازمان مجاهدین خلق داشت، از مسجد و جلسه دینی و تفسیر قرآن آغاز کرد. ملبس بودن به لباس و کسوت روحانیت نیز مزید بر این مزایا بود. در واقع آرا و اندیشههای انحرافی و التقاطی فرقانیها با پوشش تقدس و الزامات عملی به احکام و آموزههای عبادی رمز موفقیت آنها در جذب برخی جوانان شد. به لحاظ اندیشه، فرقانیها در ردیف گروههای روشنفکران دینی قرار میگرفتند که به جای لیبرالمداری، دینمدار بودند.
آن چه که در مجموعه مکتب اسلام ارزش بسیار والایی دارد، برخورداری از جهانبینی اسلامی است. جهانبینی اگر دچار انحراف شود، رفتار و اعمال را هم آلوده خواهد کرد. فرقانیها خود نیز در نوشتههایشان به تأثیرپذیری عمل از ایدئولوژی تأکید میورزیدند. ایدئولوژی و عقاید انحرافی فرقان موجب نادرستی اعمال آنها شد. همین تفاوت یعنی کژاندیشیهایی که باعث رونق رفتارهای پارادوکسیکال شده بود، ریشه تاریخی داشت. در زمان رسول اکرم(ص)، اندیشه «کتاب منهای پیامبر»، «قرآن منهای سنت» مطرح بود. پس از رحلت پیامبر و در عصر امام علی علیهالسلام ظهور خوارج نهروان با شعار «لاحکم الا لله» چهرهای خشنتر و سازمانیافتهتری از انحرافات فکری در مقابل جریان اسلام ناب بود.
دقیقاً در همین راستا و در دورههای معاصر، جریان «اسلام منهای روحانیت» یک اندیشه انحرافی بود که در مدار روشنفکران دینی قرار گرفت. اکبر گودرزی معتقد بود که باید اندیشههای خود را به طور مستقل دریافت کنند و ضرورتی هم برای هماندیشی با دیگران به ویژه روحانیت اصیل شیعه نمیدید. فرقان اگر به فاز ترور وارد نمیشد، قطعاً وجود افکار و اندیشههای التقاطی در آنان، آنها را در مقابل نظام اسلامی قرار میداد کمااینکه برای سایر گروههای التقاطی کمی دیرتر، اتفاق افتاد.
دوم. زمینههای ترور
تز اسلام منهای روحانیت، شدیداً در افکار انحرافی فرقانیها تنیده شده بود. با شروع انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی و روحانیت مبارز و همچنین اقبال وسیع تودههای مسلمان به زعامت روحانیت در انقلاب، موضوعی نبود که فرقانیها را متقاعد نماید. گروه فرقان در چند محور عمده دست به فعالیت زد که همگی آن درصدد تخریب و صدمه زدن به انقلاب اسلامی بود. فرقان در محورهای زیر فعالیت میکرد:1. پخش اعلامیه
2. چاپ کتاب و نشریه
3. جذب نیرو
4. تشکیل خانههای تیمی
5. نفوذ در نهاهای انقلابی و تازهتأسیس(3)
کژراهه التقاط، بسیار سریع گروهک فرقان را به ورطه ی ترور شخصیتهای روحانی مؤثر و صاحب اندیشه کشانید تا آینده ی نظام اسلامی را از رهبران فکری تهی نمایند. برای نمونه، ترور استاد شهید مطهری، یک ترور ساده و معمولی نبود. احسان طبری تئوریسین حزب توده و فرد مورد توجه شورویها در اشاعه مارکسیسم در ایران، پس از دستگیری و زندانی شدن، از کسانی بود که به دین مقدس اسلام گرایش پیدا کرد. وی در مورد ترور استاد مطهری گفت: «ترور ایشان نمیتواند کار یک گروه بیشعور نظیر گروه فرقان باشد.»(4)
وی معتقد بود که ترور استاد مطهری طرح و برنامه سازمان سیا و موساد بوده و صرفاً با هدف خشک کردن یکی از چشمههای جوشان معارف اسلامی صورت پذیرفته است.(5) طبری بر این باور بود که آکادمی علوم شوروی نیز به اندازه ی آمریکاییها از تولید فکر شهید مطهری نگران بود.
همانگونه که مشاهده میشود زمینههای ترور شخصیتهای بزرگ و متفکر انقلاب اسلامی را باید فراتر از مرزهای ایران جستجو کرد. گروه بسیار کوچک فرقان به واسطه دست به ترور و حذف فیزیکی متفکرین انقلاب اسلامی زد تا بنابر راهبرد منافقین (مجاهدین خلق) «استراتژی بیآینده کردن» نظام اسلامی محقق شود. در نتیجه گروه فرقان لیست بلندبالایی از افرادی را که باید ترور میشدند تهیه کرده بود که یکی از ویژگیهای مشترک آنها، همکاری با نظام اسلامی نوپا بود.
در عین حال، افراد به سه گروه تقسیم شده بودند. زر و زور و تزویر تقسیمبندی و دستهبندی افرادی بود که به نوعی در یکی از این جبههها قرار داشتند. اکبر گودرزی در این باره، خود میگوید:
افرادی که هدف ترور قرار میگرفتند از نظر ما یا در قشر سرمایهدار و صاحبان زر بودهاند و یا در قشر روحانی و صاحبان تزویر و یا در قشر نظامی و صاحبان زور.(6)
ادبیات این واژهها به دکتر علی شریعتی برمیگردد که منحرفینی چون فرقانیها، تفسیر نادرستی از آن داشتند. به گفته احسان شریعتی فرزند دکتر، اندیشههای شریعتی خشونت را تجویز نمیکرد: «به طور کلی تفکر دکتر یک خطمشی فرهنگی، آگاهیبخش و خشونتپرهیز است.»(7)
فرقانیسم در یافتن مصادیق برای واژههای دکتر شریعتی دچار اشتباه فاحش شد. البته این اشتباه نه در اثر بدفهمی بلکه به خاطر کژراهی آنها بود. شریعتی به روحانیت اصیل، مبارز و عالم عشق میورزید اما فرقان با کلیت روحانیت مخالفت میورزید. پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز مرجع تمامی واژههای همسو با استبداد دینی را در روحانیت و نظام اسلامی دید. گودرزی میگوید:
منظور از راه شریعتی اگر مبارزه با رژیمهای ارتجاعی و خودکامه و مستبد و عوامل انحصار و تحریفکننده ی مذهب باشد این امر همان چیزی است که ما هم به آن معتقدیم.(8)
در این جا یک سئوال بسیار مهم پیش میآید که چرا گروه فرقان شاخصهای رژیم خودکامه و مستبد را در رژیم پهلوی نیافت و این شاخصها را به یکی از مردمیترین رژیمهای دنیا تعمیم داد. نظام اسلامی یک رژیم سیاسی بود که 2/98 درصد مردم یک کشور به آن رأی مثبت داده بودند. در حقیقت کینهتوزی اکبر گودرزی و یاران ناآگاهش نسبت به نظام اسلامی رمز اصلی مواضع رادیکال آنها بود. در حالی که تمام گروههای سیاسی قبل از انقلاب به خودکامگی و دیکتاتوری رژیم شاه اذعان داشته و با آن مبارزه میکردند، گروه فرقان فاقد یک حرکت انقلابی مؤثر در مبارزه با رژیم شاه بود.
در واقع به دلیل قرائت نادرست از گفتههای شریعتی، فرقانیها افراد ترور شده را معمولاً در این سه جبهه میگنجاندند. حسن اقرلو یکی از معدومین گروه فرقان در بازجوییهای خود دلایل ترور افراد را اینگونه بازگو میکند:
قرهنی به دلیل عضویتش در باند زور، مطهری به دلیل عضویتش در باند تزویر که همان روحانیت انحصارطلب میباشد، رفسنجانی به دلایل بالا، رضی شیرازی به دلایل بالا، دشتیانه به دلیل بالا، لاجوردی به دلیل عضویت در باند زر، مفتح به دلیل عضویت در باند تزویر، مهدیان به دلیل عضویت در باند زر، طرخانی به دلیل عضویت در باند زر...(9)
فرقانیها به زعم خود، آخوندیسم را دارای نقش استعماری و مسخ و تحریف و توجیه مذهب و ایدئولوژی میدانستند. گودرزی در اعترافات خود به الهام گرفتن از شریعتی در مورد مفهوم آخوندیسم اشاره دارد. اما احسان شریعتی بر کجفهمی فرقانیها خط بطلان میکشد:
آخوند و آخوندیسم در ادبیات دکتر معنای خاصی دارد که با روحانیت متفاوت است و دکتر آن را به ویژه در مورد شماری از روحانیون که عمدتاً در جامعه روحانیت در رده دوم و جزو بدنه و در حاشیه بودند، به کار میبرد.(10)
فرقان با پخش اعلامیه و چاپ کتاب اقدام به انتشار عقاید و آراء خود کرد، اما به دلیل حجم وسیعی از اشاعه افکار و عقاید مارکسیستی و التقاطی از سوی گروههای شناخته شدهتری چون چریکهای فدایی خلق و سازمان مجاهدین خلق، توجهی به فرقان نمیشد. حسن عزیزی یکی از عناصر مهم فرقان در مورد فروش کتب فرقان میگوید: «کتاب تفسیر را بیش از حدود ده عدد نتوانستم بیشتر بفروشم آن هم به فروشنده ی نشریه آرمان مستضعفین»(11)
تحریک عناصر پشت پرده، رابطه عمیق فرقان با سازمانهای مجاهدین خلق، نداشتن سابقه مبارزاتی در رژیم شاه، گمنامی در عرصه ی سیاسی کشور در مقابل گروههای مطرح، کینهورزی نسبت به روحانیت از مهمترین عواملی بودند که موجب شد تا فرقان گزینه ترور را برگزیند.
فرقان در ابتدا به برخی بانکها حملهور شد تا برای تأمین نیازهای مالی خود به ویژه خرید اسلحه دچار مشکل نشود.
در مدت کوتاهی، دوازده بانک مورد حمله واقع شدند و از پولهای مصادره شده، باغی در نزدیک کرج خریداری شد و بقیه در اختیار اعضای گروه قرار گرفت تا قدرت مانور بیشتری در اقدامات آینده داشته باشند.(12)
سلاحهای گروه فرقان در باغهای اطراف تهران که خریداری شده بود مخفی میشد. برای اطمینان از جاسازی مطمئن اسلحهها، اکبر گودرزی نیز به آنجا سرکشی میکرد.
سوم. اهداف ترور
برای گروه فرقان میتوان اهدافی را متصور شد که ملموسترین آنها عبارتند از:1. انتقام از امام و روحانیت به خاطر کینهتوزی شدید نسبت به اسلام اصیل و فقاهتی.
2. جبران کمکاری در مبارزه با رژیم شاه و کسب نام و آوازه از این طریق.
3. ایجاد رعب و وحشت در جامعه و القای وجود فضای ناامنی در محیط نظام سیاسی جدید.
4. آسیب رساندن به پشتوانههای فکری نظام اسلامی تا آینده را از وجود این متفکرین تهی نماید.
5. ترغیب و تحریک سایر گروهها در انجام اقدامات رادیکال علیه نظام اسلامی.
6. القای ناکارآمدی نظام جدید در تأمین امنیت.
منبع:دوران؛ ماهنامه الکترونیکی تاریخ معاصر ایران
ادامه دارد...
/ج