نویسنده:جان پیلگر(1)
چکیده
مدرکسازی و جعل شواهد که جان پیلگر روزنامهنگار سرشناس آن را «توهمافکنی» مینامد، یکی از دیرینهترین ترفندهایی است که سازمانهای اطلاعاتی آمریکا و اسرائیل و سایر کشورهای تجاوزگر برای به راه انداختن جنگهای جدید در مناطق مختلف جهان به کار میگیرند. نویسنده این مقاله ضمن به عقب بردن سابقه بهکارگیری این ترفند تا زمان جنگ ویتنام و جنگهای اسرائیل، به ذکر چند نمونه از این بهانهجوییهای جدید در طول چند ماه گذشته میپردازد. یکی از بارزترین موارد اخیر، حمله اسرائیل به کشتی حامل کمکهای مردمی به غزه بود که دولت این کشور با آمادهسازی افکار عمومی مردم خود و طرح این توهمافکنی که سرنشینان این کشتی تروریستها یا فریبخوردگان تروریستها هستند، به آن یورش برد و چند ده نفر را زخمی و قربانی کرد. خواندن این مقاله میتواند خوانندگان را با چند و چون استفاده از این ترفند کثیف بیشتر آشنا کند.جان پیلگر در آخرین مطلبی که برای «نیو استیتمن» نوشته است، به توصیف «توهمافکنی» میپردازد که مبنای تبلیغات سیاه را شکل داده است و «نشانیهای غلط» را برای مغلطه سیاسی و جنگها و شقاوتها، همچون جنگ عراق و یورش اسرائیل به کشتی حامل کمکهای امدادی به غزه فراهم آورده است.
جنگها چگونه آغاز میشوند؟ به گفته رالف مک گهی یکی از چهرههای برجسته سیا در «تبلیغات سیاه» که امروزه با عنوان «مدیریت اخبار» شناخته میشود، جنگها با «توهمافکنی» آغاز میشوند. در سال 1983 او برایم تشریح کرد که چگونه سیا «حادثهای» را جعل کرد که به «مدرک قطعی حمله به ویتنام شمالی» تبدیل شد. این کار به دنبال یک ادعای باز هم جعلی مطرح شد که کشتیهای اژدر افکن ویتنام شمالی، در آگوست 1964 به یک کشتی آمریکایی در خلیج تونکن حمله کردهاند.
او گفت: «سیا یک قایق ویتنام شمالی را با سلاحهای کمونیستها بار زد. این آژانس زرادخانههایی از سلاحهای کمونیستها را در ایالات متحده و گوشه و کنار جهان در اختیار دارد. آنها این قایق را در سواحل مرکز ویتنام رها کردند. بعد به آن شلیک کردند و کاری کردند که به نظر بیاید یک آتشباری جنگی صورت گرفته است. بعد مطبوعات آمریکایی را وارد صحنه کردند. دو تیم نیروی دریایی پیشگام، بر اساس این مدرک وارد دانانگ شد و یک هفته بعد از آن، نیروی هوایی آمریکا شروع به بمباران منظم ویتنام شمالی کرد.» تهاجمی که قرار بود سه میلیون نفر قربانی بگیرد.
اسرائیلیها از سال 1948 به بعد این بازی مرگبار را انجام دادهاند. کشتار فعالان صلحطلب در آبهای بینالمللی در سی و یکم می، یک «خوراک» برای مردم اسرائیل در طول هفته گذشته بود که آنها را برای یک کشتار باز هم گستردهتر از سوی دولتشان و حمله به کشتی غیرنظامیان غیر مسلح که آنها را تروریست یا فریبخوردگان تروریستها توصیف میکردند، آماده میکرد. BBC آنچنان مرعوب شده بود که این شقاوت را در ابتدا تحت عنوان «یک مصیبت روابط عمومی بالقوه برای اسرائیل» از منظر جنایتکاران و بیآبرویی برای روزنامهنگاری گزارش کرد.
یک توهمافکنی مشابه نیز در حال حاضر دولتهای آسیایی را دلمشغول خود کرده است. در بیستم ماه می کره جنوبی اعلام کرد که این کشور «شواهد قاطعی» در دست دارد که یکی از کشتیهای جنگی این کشور به نام چئونان با اژدری که در ماه مارس از سوی یک زیردریایی کره شمالی شلیک شده است غرق و چهل و شش نفر از ملوانان آن کشته شدهاند. ایالات متحده بیست و هشت هزار نیروی مستقر در کره جنوبی دارد، کشوری که افکار عمومی آن مدافع تشنجزدایی با پیونگ یان هستند.
در بیست و شش می، وزیر امور خارجه آمریکا هیلاری کلینتون به سئول پرواز کرد و خواستار این شد که «جامعه بینالمللی باید به قانونشکنی کره شمالی واکنش نشان دهد.» او سپس به ژاپن پرواز کرد. در آنجا این «تهدید» جدید از ناحیه کره شمالی، سیاست خارجی تا حدودی مستقل نخستوزیر ژاپن یوکیوهاتویاما را که سال گذشته در میان مخالفتهای مردمی نسبت به اشغال نظامی دائمی ژاپن توسط آمریکا انتخاب گردید، بهطور مؤثری تحتالشعاع خود قرار داد. در اینجا «شواهد قاطع»، پروانه یک اژدر بود که بر اساس گزارش «کره تایمز»: «دست کم از چند ماه قبل زنگ زده بود.» در ماه آوریل، مدیر سازمان اطلاعات ملی کره جنوبی وون سی هون، به کمیته پارلمانی گفت که هیچ مدرکی حاکی ازغرق شدن چئونان توسط کره شمالی وجود ندارد. وزیر دفاع این کشور این گفته را تأیید کرد. رئیس عملیاتهای نیروی دریایی ارتش کره جنوبی گفت: «هیچ یک از کشتیهای جنگی کره شمالی در آبهایی که این حادثه در آنجا رخ داده است، ردگیری نشدهاند.» ارجاع به کلمه «حادثه» حاکی از آن است که این کشتی به یک صخره برخورد کرده و به دو نیم شده است.
از نظر رسانههای آمریکایی، مقصر بودن کره شمالی در این ماجرا جای تردید ندارد. درست همانطور که مقصر بودن ویتنام شمالی جای تردید نداشت. درست همانطور که صدام حسین دارای سلاحهای کشتار جمعی بود. درست همانطور که اسرائیل میتواند با شقاوت رعبافکنی کند. اما بر خلاف ویتنام و عراق، کره شمالی دارای سلاح اتمی است؛ امری که به توضیح این نکته کمک میکند که چرا این کشور مورد حمله قرار نگرفته، یا هنوز مورد حمله قرار نگرفته است؛ حملهای که میتواند درسی عبرتانگیز به سایر کشورها مثل ایران باشد که در حال حاضر در لب مرز قرار دارند.
در انگلیس نیز با توهمافکنیهای خاص خود مواجه هستیم. تصور کنید که یک مقام دولتی با تقلب، چهل هزار پوند از پول مالیاتدهندگان را صرف هزینههای شخصی خود کرده باشد. بیتردید یک محکومیت زندان تقریباً قطعی به دنبال این عمل نصیب آن فرد خواهد شد. دیوید لاوز وزیر خزانهداری انگلیس همین کار را انجام داده است، اما چنین توصیفاتی از او شده است:
«من همیشه حس وظیفهشناسی اجتماعی و سلامت شخصی او را تحسین میکردم. (نیک کلگ قائم مقام وزیر) «شما مرد خوب و محترمی هستید. من اطمینان دارم که انگیزه شما فقط این بوده است که میخواستید از حریم خصوصیتان حفاظت کنید نه چیز دیگر. (دیوید کامرون، نخست وزیر). لاوز «مردی با شرافت کاملاً استثنایی است.» (جولین گلاور، گاردین) یک «مغز درخشان» (BBC).
باشگاه «اکسبریج» و اعضای آن در سیاست و رسانهها، کوشیدهاند «خطای قضاوت» و«بیتجربگی» لاوز را به «حق برخورداری او از حریم خصوصی» به عنوان یک مرد همجنسباز که موضوعی نامربوط است، ربط بدهند. این «مغز درخشان» یک بانکدار سرمایهگذار ثروتمند و خوش سر و وضع کمبریجی و تاجری است که خود را وقف کار شرافتمندانه کاهش دادن بیشتر میزان خدمات اجتماعی مردم فقیر و درستکار این کشور کرده است.
اکنون یک مقام دولتی دیگر را تصور کنید، پشتیبان یکی از بزرگترین جنایتکاران جنگی و دروغگویان. این مقام، تهاجم غیر قانونی به یک کشور بیدفاع را که به مرگ دست کم یک میلیون نفر و آوارگی تعداد بسیار بیشتری انجامیده است، تأیید کرده است و در نتیجه یک جامعه انسانی در هم شکسته شده است. اگر این اتفاق در بالکان یا آفریقا رخ میداد، به احتمال زیاد او در دادگاه بینالمللی جنایات جنگی محاکمه شده بود.
اما جنایتکار مزد عضویتش در این باشگاه را میگیرد. در مرور سریع موضوع لاوز، این حقیقت با گرامیداشت مداوم آلاستر کمپبل که حضور گهگاهی او در رسانهها، شوری همدلانه را در جماعت روشنفکران لیبرال برمیانگیزد، به نمایش گذاشته شده است. از نظر «گاردین»: کمپبل «قلدر صفت» و گاه گمراه است، اما از فشار آوردن در مواردی که دیگران ممکن است به تردید بیفتند، هراسی به خود راه نمیدهد. علاقه عاجل گاردین چاپ «اختصاصی» «مواد انفجاری سیاسی» و خاطرات روزانه «بیسانسور» کمپبل است. این هم نمونهای از این گرایش: «شنبه چهاردهم می، با پیتر مندلسون تماس گرفتم و پرسیدم که چرا دیروز به تماسهایم جواب نداده است. جواب داد «خودت میدانی چرا. نه، نمیتوانستم. او از مصاحبهام با "نیوزنایت" برافروخته شده بود...».
کمپبل در مصاحبهای تبلیغی با گاردین، بخش بیشتر گفتوگو را به بازگو کردن موضوع تاریخ گذشته زنای با محارم خود اختصاص داد و فقط یک بار به حمام خونی اشاره کرد که او یکی از مدافعان آن بود. او با حالتی شعاری میپرسد: «آیا عراق باعث از دست رفتن حمایت از ما در سال 2005 شد؟ بدون شک...» به این ترتیب یک تراژدی جنایتکارانه معادل نسلکشی صورت گرفته در رواندا، به یک از «دست رفتن حمایتها» از حزب کارگر جدید تقلیل مییابد: یک توهمافکنی از نوع دیگر.
پی نوشت ها :
1 ـ John Pilger روزنامه نگار ، نویسنده و مستندساز استرالیایی در لندن که تاکنون دو بار جایزه برترین روزنامه نگار سال بریتانیا را به خود اختصاص داده است . نو آم چومسکی از وی به عنوان فردی شجاع و منحصر به فرد در کشف و افشای حقایق خطرناک یاد کرده است .
منبع: http://www.johnpilger.com/page.asp?partid=578منبع:ماهنامه سیاحت غرب شماره 84