نویسنده:الهی خراسانی علی
1. ابتدا لازم مى دانم تا اشاره اى به تعریف و حقیقت »تقیه« به عنوان استراتژى بقا در دوران خفقان داشته باشیم:
دانشمندان شیعه در طول تاریخ، با بررسى تقیه، تعریف هاى متفاوتى از آن ارائه داده اند، به عنوان نمونه، شیخ انصارى تقیه را »نگه داشتن خویش از ضرر رساندن دیگرى به وسیله همراهى با او در گفتار یا کردارى که مخالف حق است« مى داند.(1)
نسبت به خاستگاه تقیه مى توان گفت، در نبود فضایى آماده براى مبارزه آشکار و جهاد، اگر رهبرى اسلامى، پیروان کمى براى خویش دید، بایستى از جان خویش و نیروهاى خود پاسدارى کند تا با نیروسازى و فراهم شدن شرایط، زمینه را براى مبارزه آشکار فراهم نماید.
در این پرتو مى توان گفت: تقیه و امنیت دو روى یک سکه اند. تقیه به عنوان یک استراتژى(2) از امنیت گروه هاى مخالف، که در اقلیت هستند (اپوزیسیون) پاسدارى مى کند. اگر به دوران حیات اجتماعى- سیاسى امامان معصوم(ع) نگاه کنیم، با گونه هاى وحشتناکى از سیاست تعقیب و دستگیرى، تهدید، کشتار و زندان، رو به رو خواهیم شد، که همگى آنها از سوى حکومت هاى استبدادى علیه امامان(ع) و پیروانشان به کار گرفته مى شد. حتى در زمان امیر مؤمنان على(ع)، دستگاه خلافت چنان بر آن حضر سخت مى گیرد، که او را وادار به 25 سال خانه نشینى مى کند و البته این موضوع از سر انفعال، گوشه عزلت و عافیت گزیدن آن حضرت نبوده است، بلکه امیرمؤمنان(ع) با این وسیله؛ یعنى »تقیه مداراتى« از امنیت خود و یارانش پاسدارى نماید.
تقیه، به مثابه »استراتژى بقا« همواره دستاویزى براى امنیت رهبرى و پیروان مذهب تشیع به عنوان یک مذهب مبارزه و اصلاح، قرار مى گرفت.
صلح امام حسن(ع) نمونة بارزى از پاسداشت امنیت جان مسلمانان و آن دسته از پیروان حقیقى امام (ع) است، که با »تقیه خوفى« رقم مى خورد.
2. امام (ع) از رهگذر استراتژى بقا/ تقیه با سازمان دهى و انتظام بخشى به امور، نهضت شیعى را تا آستانه اقدام سیاسى نزدیک مى کرد و به پیروان خویش آموزش و آگاهى مى داد، که چگونه سرّ آل محمد(ص) را پنهان دارند و با تقیه - این استراتژى استوار - زیست کنند تا زمینه براى قیام قائم آل محمد، که همان سرّ نهان است، فراهم آید. پنهان داشتن دین یا ایدئولوژى، ترفندى تاکتیکى است که به هیچ وجه کوشش هایى را که در جهت پیروزى نهایى آن انجام مى گیرد قطع نمى کند، و در حکم یک ضمانت براى تعلیق وظایف اساسى دینى است.(3)
در حقیقت، تقیه، واکنشى عقلانى براى کسب حداقل امنیت در حکومت اکثریت ظالم و طاغوت به شمار مى آید.
3. اگر جامعه به سمتى برود که دین، در حال محو شدن کامل و طاغوت، در حال توسعه و گسترش باشد و نیز ظرفیت عمومى براى حرکت ایمانى و ایثار وجود داشته باشد، در آن صورت »انقلاب و جهاد« صورت مى گیرد تا ریشه فساد و طاغوت خشکانده شود. انقلاب و جهاد سبب مى شود تا امنیت بیشترى براى حضور اراده هاى مؤمنانه در جامعه شکل گیرد و دین در ساحت حکومت دارى، حضورى قاعده مند پیدا نماید.
فقها براساس اندیشه مشروعیت زدایى از حکومت هاى جابر وقت با استراتژى بقا به مبارزه و اصلاح ادامه مى دادند تا روزى رسد، که تقیه خوفى جاى خویش را به مبارزه آشکار دهد و دین در صحنه قدرت سیاسى و اجتماعى نمایان شود.
بنابراین، باید گذشت زمان، دوران تقیه و سکوتِ مصلحت گرایانه نیز ادامه داشت تا آن که در عصر حاضر، که مى رفت تقیه، آلوده به عافیت طلبى شود و از سوى دیگر، دین و ارکان آن در معرض نابودى قرار گرفته و جبهه کفر خود را پیروز میدان مدیریت جهان ببیند، امام خمینى، این فقیه روشن بین با رهبرى انقلاب اسلامى، استراتژى محورى شیعه تا این زمان؛ یعنى تقیه را، به »استراتژى حضور و اقتدار دین« بوسیله جهش سیاسى و فرهنگى تغییر داد. امام خمینى، در واقع با طرح نظریه ولایت مطلقه فقیه، هویت فقه امامى را از فقه مقاومت به فقه اقتدار و حکومت تبدیل نمود. بنابراین، قرن ها تلاش و رنج هاى فقیهان شیعه با بهره گیرى از تقیه با حرکت امام خمینى در جهت تشکیل حکومت اسلامى و ایجاد اقتدار شیعى، به بار نشست.
4. انجمن حجتیه با نظریه »خود اقلیت پندارى« و همواره با پنهان داشتن تحرکات سیاسى و با استفاده از استراتژى.تقیه به زیست خویش ادامه داده است. انجمن در همه حال و در هر شرایطى حتى در نظام اسلامى ایران، خود را »على بن یقطین«(4) مى داند، که باید در حکومت ها »نفوذ« کرد و میدان حضور و تأثیرگذارى خود، در دستگاه حکومت را توسعه بخشید. اعضاى انجمن حتى براى استخدام در نهادهاى حکومتىِ جمهورى اسلامى، از مرجع تقلید خویش اجازه مى گیرند!! نگاه انجمن به نظام اسلامى ایران بسان دستگاه جور و ظلم عباسى است، که باید در حکومت نفوذ کرد و از همه امکانات و ظرفیت هاى آن براى پیشبرد اهداف خویش سود جست.
انجمن حجتیه در حقیقت، تقیه را استراتژى مطلق و براى همه زمان ها و شرایط مى داند. به سخن رساتر، حتى اگر دین خدا به خطر افتد و شعائر دین در حال محو شدن باشد، باز هم باید با حاکمان فاسد از سر سازش رفتار نمود و متأسفانه این سکوت عافیت طلبانه را به ناحق تقیه نام نهاده اند تا به گمان خویش، عذرى شرعى بتراشند. آنها با تهى کردن تقیه از معناى حقیقى خود و جفاى به آن، این جمله، یعنى »نفى مبارزه با طاغوت و باطل دانستن هر پرچمى« براى این انجمن رسمیت پیدا مى کند و همواره بر آن تاکید مى شود . با این رویکرد تنها وظیفه منتظران، دعا کردن براى فرج است نه پذیرفتن مسئولیت اجتماعى و ایثار.
5. انجمن حجتیه با تأسیس گسترده مدارس راهنمایى و دبیرستان به ویژه در مشهد و تهران، و با فریب افکار عمومى، خود را پیرو سیاست هاى کشور عنوان مى کنند و در پوشش تقیه، نفوذى فرهنگى و عمیق بر دانش آموزان و حتى خانواده هاى آنان دارند با بررسى دقیق و موشکافانه تمامى برنامه هاى »مدرسه راهنمایى معارف سجادیه« در مشهد، سیاست نفوذ اندیشه انجمن در دانش آموزان کاملاً هویداست.
منبرى هاى انجمنى با دعا کردن براى امام خمینى و مقام معظم رهبرى (البته با توجه به تفکر سیاسى صاحب مجلس!) و خود را حتى دغدغه مند به انقلاب اسلامى نشان دادن، براى توسعه میدان نفوذ خود استفاده فراوان مى برند. شرکت کردن انجمن در انتخابات ریاست جمهورى در برخى دوره ها بر اساس همین سیاست نفوذ تعریف مى شود. در واقع انجمن با تقیه و نفوذ، از تمامى امکانات اقتصادى و اجتماعى کشور براى ترویج فرهنگى نفى ولایت فقیه بهره مى برد، اما در عین حال خود را شدیداً به دنبال اجراى احکام فردى در جامعه معرفى مى نماید. براى انجمن بسیار مهم است که نهادهاى فرهنگى و آموزشى وابسته به تفکر انجمن، با استفاده از تقیه و نفوذ پابرجا باشد تا بتواند هرچه بیشتر اندیشه خویش را نسبت به نفى اقتدار از دین، که همان ولایت فقه است، گسترش دهد.
چه قدر به جاست این سخن عالم آل محمد امام رضا(ع) که در مذمت گروهى از شیعیان فرمود:
»شما خود را شیعه امیرالمؤمنین مى خوانید و حال آن که در بسیارى از کارها مخالف او هستید و در بسیارى از واجبات کوتاهى و درباره حقوق بزرگ برادران دینى خود سستى مى کنید. شما در جایى که واجب نیست تقیه مى کنید و در جایى که این کار لازم است، آن را ترک مى نمایید.«
در بخش بعدى و پایانى، به نقد و بررسى اندیشه اصلى انجمن حجتیه؛ یعنى »ولایت فقه« و انکار ولایت فقیه خواهیم پرداخت.
دانشمندان شیعه در طول تاریخ، با بررسى تقیه، تعریف هاى متفاوتى از آن ارائه داده اند، به عنوان نمونه، شیخ انصارى تقیه را »نگه داشتن خویش از ضرر رساندن دیگرى به وسیله همراهى با او در گفتار یا کردارى که مخالف حق است« مى داند.(1)
نسبت به خاستگاه تقیه مى توان گفت، در نبود فضایى آماده براى مبارزه آشکار و جهاد، اگر رهبرى اسلامى، پیروان کمى براى خویش دید، بایستى از جان خویش و نیروهاى خود پاسدارى کند تا با نیروسازى و فراهم شدن شرایط، زمینه را براى مبارزه آشکار فراهم نماید.
در این پرتو مى توان گفت: تقیه و امنیت دو روى یک سکه اند. تقیه به عنوان یک استراتژى(2) از امنیت گروه هاى مخالف، که در اقلیت هستند (اپوزیسیون) پاسدارى مى کند. اگر به دوران حیات اجتماعى- سیاسى امامان معصوم(ع) نگاه کنیم، با گونه هاى وحشتناکى از سیاست تعقیب و دستگیرى، تهدید، کشتار و زندان، رو به رو خواهیم شد، که همگى آنها از سوى حکومت هاى استبدادى علیه امامان(ع) و پیروانشان به کار گرفته مى شد. حتى در زمان امیر مؤمنان على(ع)، دستگاه خلافت چنان بر آن حضر سخت مى گیرد، که او را وادار به 25 سال خانه نشینى مى کند و البته این موضوع از سر انفعال، گوشه عزلت و عافیت گزیدن آن حضرت نبوده است، بلکه امیرمؤمنان(ع) با این وسیله؛ یعنى »تقیه مداراتى« از امنیت خود و یارانش پاسدارى نماید.
تقیه، به مثابه »استراتژى بقا« همواره دستاویزى براى امنیت رهبرى و پیروان مذهب تشیع به عنوان یک مذهب مبارزه و اصلاح، قرار مى گرفت.
صلح امام حسن(ع) نمونة بارزى از پاسداشت امنیت جان مسلمانان و آن دسته از پیروان حقیقى امام (ع) است، که با »تقیه خوفى« رقم مى خورد.
2. امام (ع) از رهگذر استراتژى بقا/ تقیه با سازمان دهى و انتظام بخشى به امور، نهضت شیعى را تا آستانه اقدام سیاسى نزدیک مى کرد و به پیروان خویش آموزش و آگاهى مى داد، که چگونه سرّ آل محمد(ص) را پنهان دارند و با تقیه - این استراتژى استوار - زیست کنند تا زمینه براى قیام قائم آل محمد، که همان سرّ نهان است، فراهم آید. پنهان داشتن دین یا ایدئولوژى، ترفندى تاکتیکى است که به هیچ وجه کوشش هایى را که در جهت پیروزى نهایى آن انجام مى گیرد قطع نمى کند، و در حکم یک ضمانت براى تعلیق وظایف اساسى دینى است.(3)
در حقیقت، تقیه، واکنشى عقلانى براى کسب حداقل امنیت در حکومت اکثریت ظالم و طاغوت به شمار مى آید.
3. اگر جامعه به سمتى برود که دین، در حال محو شدن کامل و طاغوت، در حال توسعه و گسترش باشد و نیز ظرفیت عمومى براى حرکت ایمانى و ایثار وجود داشته باشد، در آن صورت »انقلاب و جهاد« صورت مى گیرد تا ریشه فساد و طاغوت خشکانده شود. انقلاب و جهاد سبب مى شود تا امنیت بیشترى براى حضور اراده هاى مؤمنانه در جامعه شکل گیرد و دین در ساحت حکومت دارى، حضورى قاعده مند پیدا نماید.
فقها براساس اندیشه مشروعیت زدایى از حکومت هاى جابر وقت با استراتژى بقا به مبارزه و اصلاح ادامه مى دادند تا روزى رسد، که تقیه خوفى جاى خویش را به مبارزه آشکار دهد و دین در صحنه قدرت سیاسى و اجتماعى نمایان شود.
بنابراین، باید گذشت زمان، دوران تقیه و سکوتِ مصلحت گرایانه نیز ادامه داشت تا آن که در عصر حاضر، که مى رفت تقیه، آلوده به عافیت طلبى شود و از سوى دیگر، دین و ارکان آن در معرض نابودى قرار گرفته و جبهه کفر خود را پیروز میدان مدیریت جهان ببیند، امام خمینى، این فقیه روشن بین با رهبرى انقلاب اسلامى، استراتژى محورى شیعه تا این زمان؛ یعنى تقیه را، به »استراتژى حضور و اقتدار دین« بوسیله جهش سیاسى و فرهنگى تغییر داد. امام خمینى، در واقع با طرح نظریه ولایت مطلقه فقیه، هویت فقه امامى را از فقه مقاومت به فقه اقتدار و حکومت تبدیل نمود. بنابراین، قرن ها تلاش و رنج هاى فقیهان شیعه با بهره گیرى از تقیه با حرکت امام خمینى در جهت تشکیل حکومت اسلامى و ایجاد اقتدار شیعى، به بار نشست.
4. انجمن حجتیه با نظریه »خود اقلیت پندارى« و همواره با پنهان داشتن تحرکات سیاسى و با استفاده از استراتژى.تقیه به زیست خویش ادامه داده است. انجمن در همه حال و در هر شرایطى حتى در نظام اسلامى ایران، خود را »على بن یقطین«(4) مى داند، که باید در حکومت ها »نفوذ« کرد و میدان حضور و تأثیرگذارى خود، در دستگاه حکومت را توسعه بخشید. اعضاى انجمن حتى براى استخدام در نهادهاى حکومتىِ جمهورى اسلامى، از مرجع تقلید خویش اجازه مى گیرند!! نگاه انجمن به نظام اسلامى ایران بسان دستگاه جور و ظلم عباسى است، که باید در حکومت نفوذ کرد و از همه امکانات و ظرفیت هاى آن براى پیشبرد اهداف خویش سود جست.
انجمن حجتیه در حقیقت، تقیه را استراتژى مطلق و براى همه زمان ها و شرایط مى داند. به سخن رساتر، حتى اگر دین خدا به خطر افتد و شعائر دین در حال محو شدن باشد، باز هم باید با حاکمان فاسد از سر سازش رفتار نمود و متأسفانه این سکوت عافیت طلبانه را به ناحق تقیه نام نهاده اند تا به گمان خویش، عذرى شرعى بتراشند. آنها با تهى کردن تقیه از معناى حقیقى خود و جفاى به آن، این جمله، یعنى »نفى مبارزه با طاغوت و باطل دانستن هر پرچمى« براى این انجمن رسمیت پیدا مى کند و همواره بر آن تاکید مى شود . با این رویکرد تنها وظیفه منتظران، دعا کردن براى فرج است نه پذیرفتن مسئولیت اجتماعى و ایثار.
5. انجمن حجتیه با تأسیس گسترده مدارس راهنمایى و دبیرستان به ویژه در مشهد و تهران، و با فریب افکار عمومى، خود را پیرو سیاست هاى کشور عنوان مى کنند و در پوشش تقیه، نفوذى فرهنگى و عمیق بر دانش آموزان و حتى خانواده هاى آنان دارند با بررسى دقیق و موشکافانه تمامى برنامه هاى »مدرسه راهنمایى معارف سجادیه« در مشهد، سیاست نفوذ اندیشه انجمن در دانش آموزان کاملاً هویداست.
منبرى هاى انجمنى با دعا کردن براى امام خمینى و مقام معظم رهبرى (البته با توجه به تفکر سیاسى صاحب مجلس!) و خود را حتى دغدغه مند به انقلاب اسلامى نشان دادن، براى توسعه میدان نفوذ خود استفاده فراوان مى برند. شرکت کردن انجمن در انتخابات ریاست جمهورى در برخى دوره ها بر اساس همین سیاست نفوذ تعریف مى شود. در واقع انجمن با تقیه و نفوذ، از تمامى امکانات اقتصادى و اجتماعى کشور براى ترویج فرهنگى نفى ولایت فقیه بهره مى برد، اما در عین حال خود را شدیداً به دنبال اجراى احکام فردى در جامعه معرفى مى نماید. براى انجمن بسیار مهم است که نهادهاى فرهنگى و آموزشى وابسته به تفکر انجمن، با استفاده از تقیه و نفوذ پابرجا باشد تا بتواند هرچه بیشتر اندیشه خویش را نسبت به نفى اقتدار از دین، که همان ولایت فقه است، گسترش دهد.
چه قدر به جاست این سخن عالم آل محمد امام رضا(ع) که در مذمت گروهى از شیعیان فرمود:
»شما خود را شیعه امیرالمؤمنین مى خوانید و حال آن که در بسیارى از کارها مخالف او هستید و در بسیارى از واجبات کوتاهى و درباره حقوق بزرگ برادران دینى خود سستى مى کنید. شما در جایى که واجب نیست تقیه مى کنید و در جایى که این کار لازم است، آن را ترک مى نمایید.«
در بخش بعدى و پایانى، به نقد و بررسى اندیشه اصلى انجمن حجتیه؛ یعنى »ولایت فقه« و انکار ولایت فقیه خواهیم پرداخت.
پی نوشت ها :
1. رساله التقیة، ص 45.
2. استراتژى را مى توان اینگونه تعریف نمود: طرحى منسجم، جامع نگر و یک پارچه کننده براى حرکت در کوتاه ترین راه به سوى هدف، با بهترین بهره بردارى از منابع و امکاناتِ موجود.
3. اندیشه سیاسى در اسلام معاصر، حمید عنایت، ترجمه بهاء الدین خرمشاهى، ص 304.
4. از اصحاب خاص و با اخلاص امام موسى بن جعفر الکاظم(ع) که در دستگاه جور خلافت عباسى با اجازه امام، صاحب منصب بود.
منبع ماهنامه پگاه حوزه شماره 305