نویسنده:الهی خراسانی علی
1- گفته شد انجمن حجتیه را باید در جریانى قرار دارد که هیچ باورى به ولایت سیاسى فقیه ندارد و براى فقیه، شأن حکومت و زعامت را قائل نیست اما در همان حال سخت به اجراى احکام اسلامى و فقه موجود اعتقاد دارد. در این جریان، برخى فقیهان نیز وجود دارند که دو تن از ایشان(شیخ مهدى شمس الدین و شیخ محمد سند) در برابر نظریه ولایت فقیه، داراى تفکر بدیلى هستند که در فرصتى دیگر باید مورد بررسى قرار گیرد. اما انجمن حجتیه در این میان هیچ نظریه جایگزینى ندارد و تنها بر طبل مشروع نبودن ولایت فقیه مى کوبد!
2- در جریان فکریِ ولایت فقه که انجمن حجتیه نیز آن را به یدک می کشد، تنها وظیفه فقیه " اجرای احکام " است؛ احکامی که موضوع آن فرد بوده و به مسائل مبتلابهِ فرد مى اندیشد. دراین دیدگاه، ولایت فقیه بدین معناست که هرچند این شخص(فقیه) تصمیم گیرنده است، اما باید براساس قوانین فقهى تصمیم بگیرد، سپس مجرى آن احکام باشد. دراین صورت، نه ولایت او بیش از سرپرستىِ احکام فقه است و نه براى عملش آزادى دارد؛ زیرا باید مقید به ضوابط فقه موجود باشد و اساس کار خود را هم بر اجراى احکام فقهى بنانهد. در این صورت ولایت را مى توان "ولایت فقه" نامید و باید گفت در واقع فقه، جریان پیدا کرده است. به باور جریان ولایت فقه، افزایش اعتقاد وایمان جامعه در هر زمانى و در هر حکومتى با توصیه، وعظ و تبلیغ امکان پذیر است و حداکثر با تأسیس مدارس غیرانتفاعى و یا برپایى نمایشگاه و نمایش هاى مذهبى مى توان ایمان و اخلاق دینى جامعه را رشد داد.
3- در اندیشه "ولایت فقیه" هدف اصلى ولایت، اقامه دین است. تفاوت اقامه با عمل آن است که گاهى انسان در خانه یا مسجد نماز مى خواند و گاهى نیز به ترویج و تبلیغ نماز مى پردازد و آن را در جامعه نشر مى دهد. اقامه دین یعنى برپاداشتن و تحققّ دین در جامعه که جز با ساخت حکومت و نظام انجام نمى شود.
هم چنین در اندیشه ولایت فقیه، محدوده ولایت، تمامى شئون حیات بشرى است. سرپرستى دین و ولایت اجتماعى در زمان غیبت، تعطیل بردار نیست و به حوزه فردى نیز اختصاصى ندارد؛ بلکه دامنه ولایت، تمام زوایاى زندگى بشر را مى پوشاند و به "ضرورتِ ولایت" در حفظ اعتقادات و اخلاق جامعه باور دارد، نه آنکه ولایت را تنها در انجام اعمال فقهیِ فردى خلاصه کند.
اندیشه ولایت فقیه، با برپایى حکومت اسلامى و نظام سازى، بسترى مناسب و مؤثر براى رشد بندگى و توسعه اخلاق و ایمان جامعه فراهم مى سازد.
دیگر آنکه این ولایت، مقید به مشیّت خداوند متعال و اولیاى معصوم(علیهم السلام) است، لذا نسبت به این مشیّت ها، اطلاق ندارد. به تعبیر دیگر، ضوابطى بر افعال ولى فقیه حاکم است که او را مقید به عمل در محدوده اى مشخص مى کند، با این تفاوت که این ضوابط، فقه اصطلاحى نیست.
با روشن شدن برخى زوایاى "ولایت فقه" و "ولایت فقیه"، در ادامه بدین مطلب مى پردازیم که کدام جریان مى تواند دین دارى را در جامعه توسعه بخشد و کدام جریان در موضع انفعال قرار گرفته و سر بر زانوى غرب خم مى کند!
4- کفر بر پایه یک "نظام" استوار است؛ وجود یک بستر و جریان اجتماعى، کفر را در تمامى عالم اقامه مى کند. "نظام خوف" و "طمع و شهوت مادى"، اساس تشکیل نظام کفر و سبب بقا و رشد آنست. تا هیمنه و ابهت نظام کفر شکسته نشود، بسترى براى رغبت عمومى نسبت به تن دادن به ولایت الهى پیدا نمى شود. کفر با مظاهر تمدن امروزین و در دست داشتن قدرت و اقتدار جهانى، ملت ها را به دنیا پرستى دعوت نموده و براى اقامه کفر ایجاد بستر کرده است. ملت ها با همین دو بال "خوف" و "طمع مادى"، اسیر او شده اند.
5- پرسش اساسى آنست که آیا در چنین وضعیت نابسامانى مى توان مدعى شد که براى پاسخگویى به هجوم پیچیده و نظام یافته کفار تنها باید در برابر ایجاد شبهات ذهنى آنان، دست به قلم برد و با سلاح کتابت، در مصاف چنین جنگى نابرابر وارد شد؟! و یا تنها به ایراد خطابه هاى آتشین علیه فلسفه و عرفان و وهابیت پرداخت و هیچ وظیفه اى جز شکست دادن ایشان ندید؟! در چنین حالتى که کفر در حال اقامه و رشد ماده پرستى است، آیا تنها وظیفه آنست که بیاییم همگى در شب نیمه شعبان دعاى فرج بخوانیم و حداکثر مراقب رفتارهاى فردیِ خویش باشیم و از پرداخت وجوهات شرعی به مرجعیت غفلت نورزیم؟! آرزوى شیرین نظام کفر، ساخت یک واتیکان دیگر در قم است که این مکان مقدس هر از چندگاهى جامعه را توصیه کند و دیگران را گوشزد نماید که پاى خود را از عمل به توضیح المسائل کج نکنند! نظام کفر، اسلامى مى خواهد که از اقتدار و قدرت سیاسى تهى باشد و در عین حال همگى متدین و مذهبى باشند و رگ غیرت دینى آنان براى انجام قمه زنى به جوش آید!!
6- ما در برابر چنین هجومى از جانب نظام کفر، ناچار از وجود یک "نظام" و "اقامه حکومت" هستیم؛ چرا که با اعمال فردى و تک روى ها نمى توان در چنین عرصه اى وارد شد، چه رسد به مبارزه و غلبه بر دشمن طاغوت. آیا با جمع متشتّت و پراکنده مسلمانان، که هر طایفه اى سودایى در سر دارد، مى توان با مجموعه سازماندهى شده جناح کفر، به مبارزه پرداخت؟!
از همین جا لزوم اقامه حکومت ولو از گستره اى محدود، به خوبى احساس مى شود. با این وصف مى توان به راحتى ادعا کرد که اصل تشکیل "حکومت" براى دفاع از ایمان و ارزش هاى جامعه، امرى واجب است، هر چند مانند سایر اعمال واجب، مشروط به قدرت باشد. اما معنایش این نیست که اگر قدرتى پیدا شد، آنگاه تکلیفِ اقامه حکومت مى آید و باید نشست تا زمینه ایجاد حکومت فراهم گردد؛ مانند آنکه براى اداى نماز ظهر، منتظر زوال خورشید باشیم! بلکه باید قدرت و بستر اقامه حکومت را حتى با ریخته شدن خون صدها جوان شیعه فراهم ساخت تا بتوان در برابر اقتدار مادى، اقتدار الهى را رقم زد و تنها براى ولى فقیه، چنین ظرفیتى ایمانى وجود دارد تا در زمان غیبت با تشکیل حکومت، اقتدار الهى را استوار سازد.
7- با تن دادن به جریان ولایت فقه، و انکار سرپرستى از فقیه در زمان غیبت، مهره اى بیش در نظام کفر نیستیم با آنکه احساس مى کنیم هیچ گاه از سجاده و نماز جدا نمى شویم و در حوزه علمیه مشغول کسب ملکه اجتهاد هستیم! نظام کفر در هر ملتى، خرده فرهنگ ها را مى پذیرد و بسترى پیچیده آماده مى سازد تا ما بدون هیچ دغدغه اى به دین داریِ عافیت طلبانه بپردازیم و اینگونه است که در طرح و برنامه نظام کفر، قدم بر مى داریم!
انجمن حجتیه با مبارزه منفى با ولایت فقیه و گاه تبلیغات گسترده علیه نظام ولایت فقیه و شکست اقتدار الهى در زمان غیبت، در حقیقت گامى به سوى امتلاء جور برمى دارد.
منبع ماهنامه پگاه حوزه شماره 305
2- در جریان فکریِ ولایت فقه که انجمن حجتیه نیز آن را به یدک می کشد، تنها وظیفه فقیه " اجرای احکام " است؛ احکامی که موضوع آن فرد بوده و به مسائل مبتلابهِ فرد مى اندیشد. دراین دیدگاه، ولایت فقیه بدین معناست که هرچند این شخص(فقیه) تصمیم گیرنده است، اما باید براساس قوانین فقهى تصمیم بگیرد، سپس مجرى آن احکام باشد. دراین صورت، نه ولایت او بیش از سرپرستىِ احکام فقه است و نه براى عملش آزادى دارد؛ زیرا باید مقید به ضوابط فقه موجود باشد و اساس کار خود را هم بر اجراى احکام فقهى بنانهد. در این صورت ولایت را مى توان "ولایت فقه" نامید و باید گفت در واقع فقه، جریان پیدا کرده است. به باور جریان ولایت فقه، افزایش اعتقاد وایمان جامعه در هر زمانى و در هر حکومتى با توصیه، وعظ و تبلیغ امکان پذیر است و حداکثر با تأسیس مدارس غیرانتفاعى و یا برپایى نمایشگاه و نمایش هاى مذهبى مى توان ایمان و اخلاق دینى جامعه را رشد داد.
3- در اندیشه "ولایت فقیه" هدف اصلى ولایت، اقامه دین است. تفاوت اقامه با عمل آن است که گاهى انسان در خانه یا مسجد نماز مى خواند و گاهى نیز به ترویج و تبلیغ نماز مى پردازد و آن را در جامعه نشر مى دهد. اقامه دین یعنى برپاداشتن و تحققّ دین در جامعه که جز با ساخت حکومت و نظام انجام نمى شود.
هم چنین در اندیشه ولایت فقیه، محدوده ولایت، تمامى شئون حیات بشرى است. سرپرستى دین و ولایت اجتماعى در زمان غیبت، تعطیل بردار نیست و به حوزه فردى نیز اختصاصى ندارد؛ بلکه دامنه ولایت، تمام زوایاى زندگى بشر را مى پوشاند و به "ضرورتِ ولایت" در حفظ اعتقادات و اخلاق جامعه باور دارد، نه آنکه ولایت را تنها در انجام اعمال فقهیِ فردى خلاصه کند.
اندیشه ولایت فقیه، با برپایى حکومت اسلامى و نظام سازى، بسترى مناسب و مؤثر براى رشد بندگى و توسعه اخلاق و ایمان جامعه فراهم مى سازد.
دیگر آنکه این ولایت، مقید به مشیّت خداوند متعال و اولیاى معصوم(علیهم السلام) است، لذا نسبت به این مشیّت ها، اطلاق ندارد. به تعبیر دیگر، ضوابطى بر افعال ولى فقیه حاکم است که او را مقید به عمل در محدوده اى مشخص مى کند، با این تفاوت که این ضوابط، فقه اصطلاحى نیست.
با روشن شدن برخى زوایاى "ولایت فقه" و "ولایت فقیه"، در ادامه بدین مطلب مى پردازیم که کدام جریان مى تواند دین دارى را در جامعه توسعه بخشد و کدام جریان در موضع انفعال قرار گرفته و سر بر زانوى غرب خم مى کند!
4- کفر بر پایه یک "نظام" استوار است؛ وجود یک بستر و جریان اجتماعى، کفر را در تمامى عالم اقامه مى کند. "نظام خوف" و "طمع و شهوت مادى"، اساس تشکیل نظام کفر و سبب بقا و رشد آنست. تا هیمنه و ابهت نظام کفر شکسته نشود، بسترى براى رغبت عمومى نسبت به تن دادن به ولایت الهى پیدا نمى شود. کفر با مظاهر تمدن امروزین و در دست داشتن قدرت و اقتدار جهانى، ملت ها را به دنیا پرستى دعوت نموده و براى اقامه کفر ایجاد بستر کرده است. ملت ها با همین دو بال "خوف" و "طمع مادى"، اسیر او شده اند.
5- پرسش اساسى آنست که آیا در چنین وضعیت نابسامانى مى توان مدعى شد که براى پاسخگویى به هجوم پیچیده و نظام یافته کفار تنها باید در برابر ایجاد شبهات ذهنى آنان، دست به قلم برد و با سلاح کتابت، در مصاف چنین جنگى نابرابر وارد شد؟! و یا تنها به ایراد خطابه هاى آتشین علیه فلسفه و عرفان و وهابیت پرداخت و هیچ وظیفه اى جز شکست دادن ایشان ندید؟! در چنین حالتى که کفر در حال اقامه و رشد ماده پرستى است، آیا تنها وظیفه آنست که بیاییم همگى در شب نیمه شعبان دعاى فرج بخوانیم و حداکثر مراقب رفتارهاى فردیِ خویش باشیم و از پرداخت وجوهات شرعی به مرجعیت غفلت نورزیم؟! آرزوى شیرین نظام کفر، ساخت یک واتیکان دیگر در قم است که این مکان مقدس هر از چندگاهى جامعه را توصیه کند و دیگران را گوشزد نماید که پاى خود را از عمل به توضیح المسائل کج نکنند! نظام کفر، اسلامى مى خواهد که از اقتدار و قدرت سیاسى تهى باشد و در عین حال همگى متدین و مذهبى باشند و رگ غیرت دینى آنان براى انجام قمه زنى به جوش آید!!
6- ما در برابر چنین هجومى از جانب نظام کفر، ناچار از وجود یک "نظام" و "اقامه حکومت" هستیم؛ چرا که با اعمال فردى و تک روى ها نمى توان در چنین عرصه اى وارد شد، چه رسد به مبارزه و غلبه بر دشمن طاغوت. آیا با جمع متشتّت و پراکنده مسلمانان، که هر طایفه اى سودایى در سر دارد، مى توان با مجموعه سازماندهى شده جناح کفر، به مبارزه پرداخت؟!
از همین جا لزوم اقامه حکومت ولو از گستره اى محدود، به خوبى احساس مى شود. با این وصف مى توان به راحتى ادعا کرد که اصل تشکیل "حکومت" براى دفاع از ایمان و ارزش هاى جامعه، امرى واجب است، هر چند مانند سایر اعمال واجب، مشروط به قدرت باشد. اما معنایش این نیست که اگر قدرتى پیدا شد، آنگاه تکلیفِ اقامه حکومت مى آید و باید نشست تا زمینه ایجاد حکومت فراهم گردد؛ مانند آنکه براى اداى نماز ظهر، منتظر زوال خورشید باشیم! بلکه باید قدرت و بستر اقامه حکومت را حتى با ریخته شدن خون صدها جوان شیعه فراهم ساخت تا بتوان در برابر اقتدار مادى، اقتدار الهى را رقم زد و تنها براى ولى فقیه، چنین ظرفیتى ایمانى وجود دارد تا در زمان غیبت با تشکیل حکومت، اقتدار الهى را استوار سازد.
7- با تن دادن به جریان ولایت فقه، و انکار سرپرستى از فقیه در زمان غیبت، مهره اى بیش در نظام کفر نیستیم با آنکه احساس مى کنیم هیچ گاه از سجاده و نماز جدا نمى شویم و در حوزه علمیه مشغول کسب ملکه اجتهاد هستیم! نظام کفر در هر ملتى، خرده فرهنگ ها را مى پذیرد و بسترى پیچیده آماده مى سازد تا ما بدون هیچ دغدغه اى به دین داریِ عافیت طلبانه بپردازیم و اینگونه است که در طرح و برنامه نظام کفر، قدم بر مى داریم!
انجمن حجتیه با مبارزه منفى با ولایت فقیه و گاه تبلیغات گسترده علیه نظام ولایت فقیه و شکست اقتدار الهى در زمان غیبت، در حقیقت گامى به سوى امتلاء جور برمى دارد.
منبع ماهنامه پگاه حوزه شماره 305