بررسی آسیب تقطیع نادرست در روایات«2»

تقطیع به این اعتبار که در سخن چه کسی اتفاق افتاده، بر دو گونه است: گاهی تقطیع در کلام راوی و پرسش گر از معصوم (علیه السلام) رخ می دهد و گاهی هم در کلام خود معصوم (علیه السلام).
چهارشنبه، 3 آبان 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
بررسی آسیب تقطیع نادرست در روایات«2»
بررسی آسیب تقطیع نادرست در روایات«2»

نویسندگان: دکتر محمد علی مهدوی راد (1) و سید علی دلبری (2)



 

انواع تقطیع و علل آن

تقطیع به چند اعتبار قابل تقسیم است:

1. به اعتبار وقوع تقطیع

تقطیع به این اعتبار که در سخن چه کسی اتفاق افتاده، بر دو گونه است: گاهی تقطیع در کلام راوی و پرسش گر از معصوم (علیه السلام) رخ می دهد و گاهی هم در کلام خود معصوم (علیه السلام). (3) هر یک از این دو به عللی صورت گرفته است:

الف. تقطیع کلام راوی

حذف سخن راوی علل مختلفی دارد از مهم ترین آنها عدم ارتباط سؤال راوی با جواب امام (علیه السلام) بوده است و یا این که بخش مذکور سؤال را دال بر بخش محذوف آن می دانسته (4) و یا گمان بر این بوده که سؤال از خود جواب امام (علیه السلام) پیدا است و یا سؤال پرسش گر را نشنیده و یا فراموش کرده است.
عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَکَمِ، عَنْ أَبِی عَبْدِ الله (علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ فِیمَنْ صَامَ تِسْعَةً وَ عِشْرِینَ، قَالَ: إِنْ کَانَتْ لَهُ بَینَةٌ عَادِلَةٌ عَلَی أَهْلِ مِصْرٍ أَنَّهُمْ صَامُوا ثَلَاثِینَ عَلَی رُؤْیةٍ قَضَی یوْماً. (5)
در این حدیث سؤال سائل حذف شده، ولی از جواب امام (علیه السلام) حدس زده می شود که سؤال، این است که برای فردی در اول ماه رمضان رؤیت هلال ثابت نشده؛ لکن در آخر ماه- که هلال شوال ثابت شده- دیده است که 29 روز روزه گرفته است، حکم او چگونه خواهد بود؟ امام صادق (علیه السلام)
در پاسخ فرمود: اگر بینه ی عادل رسیده که اهل شهری بر اساس رؤیت سی روز روزه گرفته اند، یک روز را قضا نماید.
عَنْ مُعَاوِیةَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ الله (علیه السلام) عَنِ الْمَیتِ، فَقَالَ: اسْتَقْبِلْ بِبَاطِنِ قَدَمَیهِ الْقِبْلَةَ؛ (6)
معاویه بن عمار گوید: از امام صادق (علیه السلام) درباره ی مرده پرسیدم (که او را چگونه بخوابانیم؟). حضرت (علیه السلام) فرمود: کف پای او را به سوی قبله مواجه کنید.
با توجه به این که کیفیت استقبال در قبر مورد اختلاف نیست، بلکه در استقبال محتضر با اهل سنت اختلاف وجود دارد، می توان سؤال راوی را حدس زد که درباره ی زمان احتضار است.

ب. تقطیع کلام معصوم (علیه السلام)

علل تقطیع و حذف کلام معصوم (علیه السلام) از این قرار است:
1. برخی از محدّثان هنگامی که بخشی از حدیث را با اعتقادات خود ناهماهنگ می دیدند، آن
را سخن امام (علیه السلام) نمی دانستند و معتقد بودند که راوی چیزی را بدان افزوده است؛ لذا دست به کار حذف می زده اند. محدث نوری در مستدرک الوسائل به شیخ صدوق رحمه الله چنین نسبت می دهد که رسم ایشان بر اختصار مطالبی است که مصلحت را در حذف آن بداند.
یَظْهَرُ مِنْ بَعْضِ الْمَوَاضِعِ أَنَّ الصَّدُوقَ رحمه الله کَانَ یَخْتَصِرُ الْخَبَرَ الطَّوِیلَ وَ یُسْقِطُ مِنْهُ مَا أَدَّی نَظَرُهُ إِلَی إِسْقَاطِه. (7)
وی پس از آن، سه نمونه آورده که شیخ صدوق رحمه الله بخش هایی را که با اعتقادش همخوانی
نداشته، مختصر نموده است؛ مثلاً وی در کتاب الفقیه و عیون اخبار الرضا(علیه السلام)زیارت جامعه ای را آورده که آن پس از وی در سایر کتب مزار شایع شده است. این زیارت، اختصار یافته زیارت جامعه امام هادی (علیه السلام) مذکور در بلد الامین است که صدوق رحمه الله آن قسمت هایی را که با اعتقادش ناهماهنگ بوده، حذف نموده است. (8)
و نیز در خاتمه المستدرک آمده است که ایشان روایاتی را در علل الشرایع از فضل نقل نموده و متذکر شده که وی در این موارد مرتکب اشتباه شده است؛ ولی در عیون اخبار الرضا (علیهم السّلام)، دیگر این مواردی را که به نظر او اشتباه شده است کلاً حذف نموده و حتی متذکر سبب حذف هم نشده است. (9)
2. تبویب احادیث و طبقه بندی آنها در موضوعات گوناگون، با هدف تسهیل در مراجعه (10)؛ گاهی محدث تنها بخش مرتبط با موضوع مورد بحث و عنوان باب را آورده است و بقیه بخش های
دیگر سخن معصوم (علیه السلام) را حذف می نماید. این مورد، بیشتر در احادیث طولانی رخ می دهد؛ مانند خطبه ها و نامه های طولانی و حدیث اربعماه که حضرت امیر مؤمنان (علیه السلام) در یک مجلس به اصحاب خویش تعلیم فرمود (11) و نیز مانند رساله الحقوق مختصر در کتاب الفقیه و الخصال نسبت به آنچه در تحف العقول آمده است. صاحب مستدرک الوسائل شواهدی ارائه می کند که این دو، یک حدیث است و بسیار بعید می نماید که امام سجاد (علیه السلام) دو مرتبه، یکی مختصر و دیگری با اضافاتی آن را بیان فرموده باشد:
الظَّاهِرُ لِکُلِّ مَنْ لَهُ أُنْسٌ بِالْأَحَادِیثِ أَنَّ الثَّانِی مُخْتَصَرٌ مِنَ الْأَوَّلِ. وَ احْتِمَالُ أَنَّهُ (علیه السلام) ذَکَرَ هَذِهِ الْحُقُوقَ بِهَذَا التَّرْتِیبِ مَرَّةً مُخْتَصَرَةً لِبَعْضِهِمْ وَ أُخْرَی بِهَذِهِ الزِّیَادَاتِ لآِخَرَ فِی غَایَةِ الْبُعْدِ. (12)
همچنین روایاتِ بَاب جَوَازِ غَسْلِ الرَّجُلِ امْرَأَتَهُ وَ الْمَرْأَةِ زَوْجَهَا در الاستبصار، که با مقایسه روایات تهذیب الاحکام مشخص می گردد. (13)
3. اختصار و نقل قسمت مورد نیاز حدیث با هدف اجتناب از تکرار؛ گاهی هم با اعتقاد به عدم ارتباط میان جملات حدیث فقط یک بخش از آن آورده می شده است. حدیث زیر در التهذیب، به قرینه نقل کامل آن در همین کتاب و یا جوامع دیگر، صدر و ذیلش یا از ناحیه شیخ طوسی رحمه الله و یا دیگران قبل از وی حذف شده است:
رَوَی الْحُسَینُ بْنُ سَعِیدٍ، عَنْ عَلِی بْنِ إِسْمَاعِیلَ، عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیرٍ، عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِی، عَنْ أَبِی عَبْدِالله (علیه السلام) قَالَ: إِنَّمَا یرَدُّ النِّکَاحُ مِنَ الْبَرَصِ وَ الْجُذَامِ وَ الْجُنُونِ وَ الْعَفَلِ. (14)
فسخ عقد نکاح تنها در موردی است که زن مبتلا به پیسی و یا جذام و یا دیوانگی و یا غدّه رحمی باشد. نقل کامل این حدیث در الفقیه و التهذیب چنین آمده است:
وَ رَوَی حَمَّادٌ، عَنِ الْحَلَبِی، عَنْ أَبِی عَبْدِ الله (علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ فِی الرَّجُلِ یتَزَوَّجُ إِلَی قَوْمٍ فَإِذَا امْرَأَتُهُ عَوْرَاءُ وَ لَمْ یبَینُوا لَهُ، قَالَ: لَا تُرَدُّ إِنَّمَا یرَدُّالنِّکَاحُ مِنَ الْبَرَصِ وَ الْجُذَامِ وَ الْجُنُونِ وَ الْعَفَلِ. قُلْتُ: أَ رَأَیتَ إِنْ کَانَ قَدْ دَخَلَ بِهَاکَیفَ یصْنَعُ بِمَهْرِهَا؟ قَالَ: الْمَهْرُ لَهَا بِمَا اسْتَحَلَّ مِنْ فَرْجِهَا وَ یغْرَمُ وَلِیهَا الَّذِی أَنْکَحَهَا مِثْلَ مَا سَاقَ إِلَیهَا؛ (15)
حلبی از امام صادق (علیه السلام) نقل می کند در مورد مردی که از خاندانی دختری به زوجیت گرفته و آن زن از یک چشم نابینا بوده است، ولی این را به او نگفته بودند.
فرمود: مرد در این مورد حقّ فسخ نکاح را ندارد، و اختیار فسخ نکاح در موردی است که زن مبتلا به پیسی و یاجذام و یا دیوانگی و یا غدّه رحمی باشد. عرض کردم در این موارد، اگر با زن
نزدیکی کرده بود، مهریه اش را چه کند؟ فرمود: زن مهریه را برای کامیابی که از او شده، طلبکار است و البتّه ولی زن- که (با دانایی از عیب) او را به نکاح مرد در آورده- باید به مقداری که مرد به زوجه اش به عنوان مهر داده غرامت بپردازد.
فقیهان این تقطیع را از ناحیه شیخ دانسته اند:
من المعلومِ أن ذلکَ مِن تقطیعِ الشیخِ، لا أنه خبرٌ مستقلٌ للحلبی کما یومِئ إلیه اتحادُ السندِ. (16)
آری مصادر متأخر در برخی از موارد فقط به دلیل تشخیص خود، مبنی بر عدم وجود قرینه در بخشی از روایت، آن را نقل نکرده اند؛ به عنوان مثال، وسائل الشیعه روایتی را از الکافی چنین نقل کرده است:
وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یحْیی، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ رَفَعَهُ، عَنْ أَبِی عَبْدِ الله (علیه السلام) قَالَ: یؤَدِّی الرَّجُلُ زَکَاةَ الْفِطْرَةِ عَنْ مُکَاتَبِهِ الْحَدِیث. (17)
ظاهر روایت، این است که شخص باید در ازای بنده مکاتب خود هم زکات فطره بپردازد؛ در حالی که با مراجعه به کتاب الکافی معلوم می شود که روایت در ادامه اش چنین آمده است:...
یؤَدِّی الرَّجُلُ زَکَاةَ الْفِطْرَةِ عَنْ مُکَاتَبِهِ وَ رَقِیقِ امْرَأَتِهِ وَ عَبْدِهِ النَّصْرَانِی وَ الْمَجُوسِی وَ مَا أَغْلَقَ عَلَیهِ
بَابَه. (18)
در اینجا بنده ی همسر- که طبیعتاً زکات فطره او با همسر است- در کنار عبد مکاتب ذکر شده است.زکات بنده همسر در صورتی بر مرد واجب است که عیال و نان خور او باشد. با
این بیان ممکن است که روایت مکاتب را نیز با همان شرط شامل شود. به همین دلیل، مرحوم علامه شوشتری در النجعه، به نحوه تقطیع این روایت در وسائل الشیعه اعتراض کرده و می گوید: قرینه در ذیل روایت است و نباید فقط به صدر آن اکتفا شود. (19)
4. علت تقطیع و حذف قراین در کلام امام (علیه السلام) توسط راویان بعدی گاهی به سبب اعتماد آنان بر عنوان باب مربوط به آن است؛ برای نمونه می توان به روایت:
«عَمْدُ الصَّبِی وَ خَطَأُهُ وَاحِدٌ» (20)
مثال زد که با توجه به عنوان باب، روایت اطلاقی برای غیر جنایت صبی نخواهد داشت (21)؛ گرچه جای بسی تأمل است که عنوان باب، جلوی ظهور روایت را بگیرد. (22)
5. تقیه و کتمان؛ گاهی بخشی از روایت دارای اسراری است که راوی یا محدث، نشر آن قسمت را برای عموم مردم صلاح نمی داند. از این رو، به حذف آن می پردازد. برخی از شارحان
نهج البلاغه خطبه دوم را تقطیع شده دانسته و فرازهایی قبل از «زَرَعُوا الْفُجُورَ وَ سَقَوْهُ الْغُرُورَ» را- که درباره ی مخالفان امام (علیه السلام) است- محذوف می دانند و علت حذف آن را از سوی سید رضی رحمه الله به قرینه قسمت پایانی همین فراز، تقیه اعلام داشته اند. (23)
6. دیر رسیدن راوی به مجلس معصوم (علیه السلام) و نشنیدن وی بخش اول حدیث؛ شیخ طوسی رحمه الله می نویسد:
گاهی برخی راویان، هنگامی که وارد مجلس پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می شدند که ایشان آغاز سخن نموده بودند. از این رو هر گاه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) احساس می کردند فردی تازه وارد جلسه شد، سخن خود را از نو آغاز می نمودند.
سپس وی نمونه های از این دست را ذکر می نماید؛ مانند: انکار حدیث «الشُؤمُ فِی ثَلاثٍ: الفَرَسِ، وَ المَرأَةِ، وَ الدَّارِ» از سوی عایشه زیرا راوی آغاز حدیث را نشنیده است. (24)
7. تدلیس و فریبکاری راوی (25)؛ گاهی تقطیع در حدیث به هدف فریب کاری و انتساب دیدگاه های شخصی به معصوم (علیه السلام) است و این سبب شده تا کلام معصوم (علیه السلام) را به نحو کامل ثبت ننمایند؛ برای نمونه می توان به روایت زیر اشاره کرد: محمّد بن أبی عمیر به واسطه برخی از اصحاب خود، از امام صادق (علیه السلام) روایت نموده که شخصی به آن حضرت گفت: ابا الخطّاب از شما نقل می نماید که به او فرموده اید:
إِذَا عَرَفْتَ الْحَقَّ فَاعْمَلْ مَا شِئْتَ. فَقَالَ: لَعَنَ الله أَبَا الْخَطَّابِ، وَ الله مَا قُلْتُ لَهُ هَکَذَا وَ لَکِنِّی قُلْتُ: إِذَا عَرَفْتَ الْحَقّ فَاعْمَلْ مَا شِئْتَ مِنْ خَیرٍ یقْبَلْ مِنْکَ، إِنَّ الله- عَزَّ وَ جَلَّ- یقُولُ: «مَنْ عَمِلَ صَالِحاً مِن ذَکَرٍ أَوْ أُنثَى....» (26)؛
هر گاه حقّ را شناختی، پس هر چه می خواهی بکن، فرمود: خدا ابا الخطّاب را لعنت کند! به خدا قسم! من به او این چنین نگفته ام و لکن گفتم: هر گاه حق را شناختی، پس هر چه از اعمال نیک که خواستی انجام ده که از تو پذیرفته می شود، چون خدای عزّ و جلّ فرموده است:
«وَ مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِکَ یدْخُلُونَ الْجَنَّةَ یرْزَقُونَ فِیها بِغَیرِ حِسابٍ (27)؛
هر کس کار شایسته ای انجام دهد، خواه مرد یا زن، در حالی که مؤمن باشد، آنها وارد بهشت می شوند و در آن روزی بی حسابی به آنها داده خواهد شد».
همچنین خداوند متعال می فرماید:
«مَنْ عَمِلَ صَالِحاً مِن ذَکَرٍ أَوْ أُنثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاةً طَیِّبَةً؛ (28)
هر کس کار شایسته ای انجام دهد، خواه مرد باشد یا زن، در حالی که مؤمن است، او را به حیاتی پاک، زنده می داریم ».
فضیل بن عثمان گوید: شخصی به امام صادق (علیه السلام) عرض کرد:
إِنَّ هَؤُلَاءِ الْأَخَابِثَ یرْوُونَ عَنْ أَبِیکَ یقُولُونَ إِنَّ أَبَاکَ (علیه السلام) قَالَ: إِذَا عَرَفْتَ فَاعْمَلْ مَا
شِئْتَ، فَهُمْ یسْتَحِلُّونَ بَعْدَ ذَلِکَ کُلَّ مُحَرَّمٍ، قَالَ: مَا لَهُمْ- لَعَنَهُمُ الله- إِنَّمَا قَالَ أَبِی (علیه السلام) إِذَا عَرَفْتَ الْحَقَّ فَاعْمَلْ مَا شِئْتَ مِنْ خَیرٍ یقْبَلُ مِنْک؛ (29)
این ناپاکان (غالیان) از پدرت روایت می نمایند و می گویند پدرت (علیه السلام) این چنین فرموده است که: هر گاه شناخت پیدا کردی، هر کار می خواهی بکن. و آنان بعد از این هر حرامی را حلال می شمرند. فرمود: آنها را چه شده است- خدا آنها را از رحمت خود دور گرداند- به درستی پدرم فرموده است: چون حق را شناختی، هر عمل نیکی که از تو پذیرفته گردد، انجام بده.
این انگیزه، برای تقطیع کلام معصوم (علیه السلام) به طور برجسته تری در جوامع حدیثی اهل سنّت به چشم می خورد و آن تقطیع حدیث مطابق ذوق و سلیقه شخصی راوی و متأثر از تعصب
اوست. در پاره ای از احادیث که بخشی از آن، بیانگر فضایل علی (علیه السلام) و یا قدحی را برای یکی از خلفا در بردارد، با حذف آن قسمت، سعی در پوشاندن آن می نماید؛ برای مثال، متن روایت درباره ی رجم مجنونه در صحیح البخاری با متن سنن ابی داود و مسند احمد بن حنبل (30) متفاوت است. در صحیح البخاری بخش عمده ای از صدر حدیث و نیز جمله پایانی حدیث «فکانَ عُمَرُ یقُولُ لَولا عَلی لَهَلَکَ عُمَرُ» از آن حذف شده است. (31) اگر سبب تقطیع غیر مورد اخیر باشد، با رعایت شرایط تقطیع آن مانعی ندارد.

2. به اعتبار فاعل تقطیع

از سوی دیگر، تقطیع به اعتبار فاعل آن بر دو گونه است: گاهی تقطیع از ناحیه راوی صورت می پذیرد؛ خواه در هنگام تحمل حدیث باشد (به سبب دیر رسیدن وی به مجلس حدیث) و یا در هنگام نقل آن (به سبب خستگی و بی حوصلگی راوی) و گاهی هم راوی، حدیث را به صورت کامل نقل نموده، ولی این محدّث و مصنّف کتاب حدیثی است که حدیث طولانی را بر حسب ابواب مناسب با موضوع، تقطیع می نماید. مهم ترین عامل تقطیع محدث، تدوین روایات به حسب ابواب احکام و موضوعات مختلف آن است که در بیشتر کتب حدیث، این روش برای تسهیل کار حدیث پژوهان و صرفه جویی در وقت آنان صورت گرفته است. (32)

3. به اعتبار موقعیت بخش محذوف

تقطیع و عدم ذکر تمام روایت از جهت بخش محذوف آن، بر سه گونه است:
الف. تقطیع صدر حدیث؛ برای نمونه در روایتی ابوهریره از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نقل می کند که فرمود:
الشُّومُ فِی ثَلَاثٍ: الْمَرْأَةِ وَ الدَّارِ وَ الْفَرَس؛
شومی در سه چیز است: زن، خانه و اسب. (33)
از عایشه روایت شده که گفته است:
لَمْ یحْفَظْ أَبُو هُرَیرَةَ لِأَنَّهُ دَخَلَ وَ الرَّسُولُ (صلی الله علیه و آله و سلم) یقُولُ: قَاتَلَ الله الْیهُودَ یقُولُونَ الشُّومُ فِی ثَلَاثٍ إلخ فَسَمِعَ آخِرَ الْحَدِیثِ وَ لَمْ یسْمَعْ أَوَّلَه. (34)
ابو هریره همه حدیث را ضبط نکرده است، زیرا او نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم آمد؛ در حالی که ایشان می فرمود: خدا بکشد یهود را که می گویند: شومی در سه چیز است تا آخر و او آخر حدیث را شنید و آغازش را (که نقل قول یهود بود) نشنید.
و نیز نقل است که در خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم صحبت از شومی به میان می آید. حضرت صلی الله علیه و آله و سلم به صورت قضیه شرطی می فرماید:
إن کانَ الشُّومُ فِی شیءٍ ففی الدَّارِ وَ الْمَرْأَةِ وَ الْفَرَسِ. (35)
در نقل دیگری این جمله را ایشان سخن نادرست زمان جاهلیت دانسته اند:
کانَ أهلُ الجاهلیةِ یقُولُون.... (36)
ب. تقطیع ذیل حدیث؛ مانند حدیثی که از ابو هریره نقل شده است که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «اگر یکی از شما درون خود را پر از چرک و خون کند، بهتر از آن است
که پر از شعر کند». چون این خبر به عایشه رسید، گفت: حدیث را خوب حفظ نکرده است. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «اگر یکی از شما درون خودش را پر از خون و چرک کند، بهتر از آن است که پر از شعری کند که به وسیله آن کسی هجو شود». (37)
ج. تقطیع صدر و ذیل هر دو؛ مانند حدیث زیر در منابع اهل سنت:
یَا عَلِی لَأَنْ یَهْدِی الله عَلَی یَدَیْکَ رَجُلًا خَیْرٌ لَکَ مِمَّا طَلَعَتْ عَلَیْهِ الشَّمْسُ. (38)
این در حالی است که در منابع شیعی با صدر و ذیلی این گونه آمده است: امام صادق (علیه السلام) از امیر مؤمنان روایت می کند که فرمود:
لَمَّا وَجَّهَنِی رَسُولُ الله (صلی الله علیه و آله و سلم) إِلَی الْیَمَنِ، قَالَ: یَا عَلِی! لَا تُقَاتِلْ أَحَداً حَتَّی تَدْعُوَهُ إِلَی الْإِسْلَامِ وَ ایْمُ الله لَأَنْ یَهْدِی الله- عَزَّ وَ جَلَّ- عَلَی یَدَیْکَ رَجُلًا خَیْرٌ لَکَ مِمَّا طَلَعَتْ عَلَیْهِ الشَّمْسُ وَ غَرَبَتْ وَ لَکَ وَلَاؤُهُ؛ (39)
هنگامی که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم مرا به یمن روانه کرد، فرمود: ای علی ، با هیچ کس پیش از آن که وی را دعوت به اسلام کرده باشی کارزار مکن. به خدا سوگند! اگر
خداوند مردی را به دست تو هدایت کند، برای تو از همه آنچه خورشید بر آن طلوع و غروب کرده، بهتر است و ولای او (حق دوستی او با خداوند) از آن توست.

پی نوشت ها :

1) استادیار علوم قرآن و حدیث دانشگاه پردیس قم.
2) عضو هیئت علمی دانشگاه رضوی.
3) این تقسیم، به اعتبار وقوع تقطیع است؛ اما به اعتبار صدور آن از ناحیه فاعل نیز بر دو گونه است:1. تقطیع توسط راوی،2. تقطیع توسط مصنف کتاب روایی.
4) در بسیاری از موارد، این چنین است؛ مانند حدیث مذکور از عبد الله بن سنان در قسمت پیشین.
5) تهذیب الاحکام، ج4، ص158، ب41 (باب علامه أول شهر رمضان و آخره)؛ وسائل الشیعه، ج10، ص265، ب 5؛. من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص132.
6) الکافی، ج 3، ص127، باب توجیه المیت إلی القبله.
7) مستدرک الوسائل، ج11، ص170.
8) همان، ص171.
9) خاتمه المستدرک، ج5، ص84: و بین المذکور فی العلل و العیون اختلاف کثیر بالزیاده و النقصان.
10) مصباح الأصول، ج2، ص121: إذ التقطیع إنما هو لارجاع المسائل إلی أبوابها المناسبه لها، مع عدم الارتباط بینها... تسهیلاً للامر علی المراجعین.
11) الخصال، ج 2، ص611.
12) مستدرک الوسائل، ج11، ص170.
13) الاستبصار، ج1، ص199، ح15، ب117 (بَابُ جَوَازِ غَسْلِ الرَّجُلِ امْرَأَتَهُ وَ الْمَرْأَةِ زَوْجَهَا)؛ با مقایسه: تهذیب الأحکام، ج1، ص441، ح67.
14) تهذیب الأحکام، ج7، ص424، ب 38 (باب التدلیس فی النکاح و ما یرد)، ح4. و نیز ر.ک : تهذیب الأحکام، ج1، ص364، ح36: الْحُسَیْنُ بْنُ سَعِیدٍ عَنْ حَمَّادٍ، عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: قُلْتُ لَهُ: أَ رَأَیْتَ مَا کَانَ تَحْتَ الشَّعْر.... این تقطیع از خود شیخ نیست، بلکه در کتاب حسین بن سعید رخ داده است و این با مراجعه به من لا یحضره الفقیه(ج1، ص44، ح 88)- که روایت مفصلی در باب وضو آورده است- مشخص می شود.
15) من لایحضره الفقیه، ج3، ص433، باب ما یرد منه النکاح، ح4498؛ تهذیب الأحکام، ج7، ص426، باب 38 (باب التدلیس فی النکاح و ما یرد)، ح12.
16) جواهر الکلام فی شرح شرائع الإسلام، ج 30، ص319؛ نخبه الأزهار فی أحکام الخیار، ص170؛ نموذج فی الفقه الجعفری، ص227؛ النجعه فی شرح اللمعه، ج 1، ص399؛ و هذا من مفاسد التقطیع و من أراد تقطیع خبر کان مشتملاً علی أمور متعدّده فیقتصر علی ما کان شاهداً له فی عنوانه یجب أن یداقّ فی الصدر و الذّیل و یشیر إلی قرائن تشهد للمراد فیما اقتصر، فإذا کان الشیخ نفسه وقع فی الوهم و هو راوی الخبر، فکیف حال من یرجع إلی کتابه؟ نعم رواه الشیخ فی موضع من التهذیب (التهذیب، ج7، ص424، ح1693) بصوره القاعده الکلیّه، و لکنّ الظاهر أنّها من تقطیع الشیخ. مدارک العروه، ج 13، ص501، (العاشر) : غایه الأمر أنّ الشیخ رحمه الله قطّع الحدیث و أورده الکلینی رحمه الله من دون تقطیع.
17) وسائل الشیعه، ج 9، ص364، ب 17 (بَابُ الْمُکَاتَبِ هَلْ تَجِبُ عَلَیْهِ الْفِطْرَةُ أَمْ عَلَی سَیِّدِه)، ح12248.
18) الکافی، ج4، ص174، ح20، باب الفطره.
19) النجعه، ج4، ص114.
20) تهذیب الأحکام، ج10، ص233، ب 18(باب ضمان النفوس و غیرها)؛ وسائل الشیعه، ج 29، ص400، ح 35859، ب 11(بَابُ حُکْمِ عَمْدِ الْمَعْتُوهِ وَ الْمَجْنُونِ وَ الصَّبِی وَ السَّکْرَانِ).
21) هدایه الطالب إلی أسرار المکاسب، ج2، ص248: مسأله المشهور بطلان عقد الصبی؛ براهین الحج للفقهاء و الحجج، ج2، ص8.
22) المکاسب، ج3، ص281؛ مدارک الأحکام فی شرح عبادات شرائع الإسلام، ج7، ص28؛ جامع المقاصد فی شرح القواعد، ج3، ص120.
23) شرح نهج البلاغه (حائری)، ج1، ص116: ان (منها) تدل علی تقطیع الخطبه، و لو کانت الخطبه متصله لظهر لنا المقصود من هذه الأوصاف، و لعل السید الرضی انّما حذف منها لکیلا یتضح الأمر تقیه، و یمکن استفاده ذلک من أواخر هذه القطعه.
24) عده الأصول، ج1، ص94.
25) أضواء علی الصحیحین، ص91؛ المستدرک علی الصحیحین، ج3، ص111.
26) معانی الأخبار، ص388، باب نوادر المعانی.
27) سوره مؤمن، آیه40.
28) سوره نحل، آیه 97.
29) معانی الأخبار، ص182؛ بحار الأنوار، ج 27، ص174، باب 7 (أنه لا تقبل الأعمال إلا بالولایه) : إِنَّ هَؤُلَاءِ الْأَجَانِبَ یَرْوُونَ....
30) مسند احمد، ج1، ص154.
31) صحیح البخاری، ج 8، کتاب المحاربین، باب لا یرجم المجنون و المجنونه. برای نمونه بیشتر ر.ک : صحیح مسلم بن حجاج نیشابوری (ج 1، باب التیمم)؛ سنن ابن ماجه (ج 1، باب 91) و سنن النسائی (ج 1، باب التیمم) در حدیثی عمر حکم به ترک نماز در حال جنابت نمود و گفت «لا تُصَلِّ». بخاری در همین حدیث، برای حفظ حیثیت و آبروی خلیفه، پاسخ عمر را که گفته بود: «لا تُصَلِّ» از متن روایت حذف کرده است (صحیح البخاری، ج1، ص87، کتاب تیمم، باب المتیمم هل ینفخ فیهما). و نیز درباره ی حد شراب خوار در صحیح المسلم (ج 5، کتاب الحدود، حد الخمر) حدیثی آمده که دلالت بر مشورت عمر از صحابه دارد. در صحیح البخاری (ج 8، کتاب الحدود، باب الضرب بالجرید و النعال و باب ما جاء فی ضرب شارب الخمر) با حذف این مطلب آمده است.
32) مصباح الأصول، ج2، ص121: إذ التقطیع إنما هو لارجاع المسائل إلی أبوابها المناسبه لها، مع عدم الارتباط بینها... تسهیلا للامر علی المراجعین.
33) مجمع الزوائد، ج5، ص104؛ مسند احمد، ج2، ص36؛ صحیح البخاری، ج7، ص31؛ نیل الأوطار، ج7، ص374؛ بحار الأنوار، ج 61، ص186، باب 7.
34) بحار الأنوار، ج 61، ص186، باب 7.
35) عمده القاری، ج14، ص149 و ج20، س89.
36) مسند احمد، ج6، ص246.
37) مجمع الزوائد و منبع الفوائد، ج8، ص120.
38) المعجم الکبیر، ج1، ص332، ح994؛ المستدرک علی الصحیحین، ج3، ص598؛ مجمع الزوائد، ج5، ص334.
39) الکافی، ج5، ص36، باب الدعاء إلی الإسلام قبل القتال؛ وسائل الشیعه، ج15، ص42، ب10؛ مستدرک الوسائل، ج11، ص30، ب9، ح12357؛ ج17، ص210، ب6، ح21168؛ بحار الأنوار، ج19، ص167، ب8؛ ج97، ص34، ب3؛ ج101، ص364، ب11؛ الجعفریات، ص77، باب وجوب الدعوه قبل القتال؛ النوادر، ص140.

منبع: فصلنامه علمی-پژوهشی علوم حدیث 55

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط