هـ-آموزش اعمال دینی
از روش های غیر مستقیم تربیت جنسی، «آموزش اعمال دینی» به کودکان است. آشنایی با اعمال دینی و انتظاراتی که خداوند و اولیای الهی از کودک دارند، باعث می شود که کودک، شخصیتی متعهد و علاقه مند به راهنمایی ها و قوانین خداوندبیابد، از مسیر هدایت فطری، اخلاقی و الهی، منحرف نگردد، به انجام دادن رفتارهای نابه هنجار جنسی روی نیاورد و نسبت به آنها حیا نماید و حساسیت نشان دهد. به دلیل این پیامدهای مطلوب است که در روایات فراوانی، پیامبر (ص) سفارش کرده اند که والدین از شش سالگی باید اعمال دینی را به کودکان آموزش دهند و آنها را به نماز خواندن تشویق کنند.
پیامبر (ص) والدینی که کودکان خود را به اعمال خوب و عبادت تشویق نمی کنند، و یا از رفتارهای نامطلوب، نهی نمی کنند، شدیداً سرزنش می کند. روزی پیامبر (ص) به بعضی از کودکان نگاه می کرد. رفتار آنها حکایت از عدم آشنایی به آداب و احکام دینی بود، به همین دلیل، برای توجه دادن اولیای کودکان فرمود: «وای بر فرزندان آخرالزمان از دست پدرانشان!». یکی از اصحاب گفت: ای رسول خدا! از دست پدران مشرکشان؟ پیامبر فرمود: «نه! بلکه از دست پدران مؤمنشان، که هیچ چیز از فرائض و احکام الهی را به آنها نمی آموزند و حتی ممکن است اگر کودکان، خودشان یاد بگیرند؛ ولی والدین، مانع آنها شوند. این والدین، به اندک کارهای دنیوی از ناحیه کودکان، راضی می شوند و هیچ توجهی به اخلاق و معنویت آنها نمی کنند. من از اینها بیزارم و آنها از من بیزار».(1)
این حدیث، هشداری است از رسول اکرم (ص) به والدین مسلمان مؤمن، که ادعای پیروی از پیامبر (ص) را دارند. والدین نباید از روی شفقت و مهربانی بی جا، کودکان خود را از انجام دادن فرائض منع کنند و یا اعمال دینی را به کودکان یاد ندهند. بنابراین، والدین موظف اند از سنی که پیامبر (ص) تعیین فرموده، کودکان خود را به انجام دادن اعمال دینی، تشویق کنند:
إنا نأمر صبیاننا بالصلاة إذا کانوا بنی خمس سنین فمروا صبیانکم بالصلاة إذا کانوا بنی سبع و نحن نأمر صبیاننا بالصوم إذا کانوا بنی سبع سنین بما أطاقوا من صیام الیوم إن کان إلی نصف النهار أو أکثر من ذلک أو أقل فإذا غلبهم العطش و الغرث أفطروا حتی یتعودو الصوم و یطیقوة فمروا صبیانکم إذا کانوا بنی تسع سنین بالصوم ما استطاعوا من صیام الیوم إذا غلبهم العطش أفطروا.(2)
ما از کودکانمان می خواهیم که نماز بخوانند، وقتی به پنج سالگی رسیدند. شما وقتی کودکانتان به هفت سالگی رسیدند از آنها بخواهید که نماز بخوانند. ما به فرزندانمان دستور می دهیم که از هفت سالگی تا هر وقت از روز طاقت می آورند، روزه بگیرند. گاهی تا نصف روز می شود، گاهی بیشتر یا کمتر. پس وقتی تشنگی و گرسنگی بر آنها فشار می آورد، می خورند تا بر روزه گرفتن، عادت کنند و طاقت بیاورند؛ اما شما کودکان خود را از نه سالگی به روزه گرفتن وادار کنید تا هر وقت که می توانند، روزه باشند و اگر تشنگی به آنها فشار آورد، افطار کنند.
در خصوص این مسئله، روایات دیگری هم وجود دارد که در جای خود باید به آنها پرداخت. آنچه مهم است این که با این روش، فضای معنوی بر فرزند حاکم می شود و او را از انحرافات، دور می سازد.
و-پرورش فضایل اخلاقی
یکی از بهترین راه های غیر مستقیم تربیت جنسی، آموزش فضایل اخلاقی و پرورش آن در روح و روان اوست تا از این طریق، این فضایل، با شخصیت او عجین شود؛ زیرا انسانی که از نوجوانی، با فضایل اخلاقی رشد کند، در برابر رذایل اخلاقی، به خوبی مقاومت می کند. فضایلی که با بحث تربیت جنسی، در ارتباط اند و پرورش آنها در حفظ نوجوان از انحرافات و بی بند و باری اهمیت دارد، عبارت اند از: حیا، عفت و غیرت.1.حیا
یکی از فضایل اخلاقی بسیار مهمی که در بعضی روایات، هم ردیف با دین معرفی شده، «حیا» است. پیامبر (ص) می فرماید:الحیاء هو الدین کلة.(3)
از امام علی (ع) روایت شده که فرمود:
الحیاء مفتاح کل خیر.(4)
حیا، مایه گشایش هر خیر و نیکی است.
علت این که حیا را «تمام دین» یا «کلید هر نیکی» معرفی کرده اند، این است که محدوده ی وسیعی را در بر می گیرد و انسان را از ارتکاب هر عمل زشت و ناپسندی، باز می دارد که یکی از آنها روابط شهوانی خارج از محدوده ی شرع است.
اولین چیزی که فهم آن برای فرد، آشکار می شود، حیاست. خداوند، حیا را در انسان قرار داده تا از زشتی هایی که نفس، انسان را به آن سوی می کشاند و مانند حیوان می کند، بر حذر بدارد. حیا، مرکب از ترس و عفت است و عفت و فسق، با هم در یک شخص، جمع نمی شوند؛ اما خجالت، خصلتی است که به خاطر افراط در حیا، در فرد به وجود می آید. روان شناسان تربیت جنسی، ضمن تأکید بر تربیت جنسی در محیط خانواده، از طریق ایجاد حیا در دختران و پسران، در مورد اهمیت پرورش این خصلت در فرزندان می نویسند: حیا، ویژگی مهمی از سیمای اخلاقی انسان و مهارت نگهداری خویشتن در اجتماع، به صورت شایسته و تواضع و خودداری و تحمل است. حیا، پایه عفت و پاکدامنی است. حیا در گفتار و رفتار و کردار و در طرز لباس پوشیدن انسان ظاهر می شود. پرورش این ویژگی مهم را باید خیلی پیش تر شروع کرد. برای این منظور، لازم است که شرایط مساعدی را در خانواده به وجود آورد. با تشکیل صفت حیا، احساس عمیق احترام و عفت در برخورد با جنس مخالف، آغاز می گردد. حیا، باقی مانده ی بربریت نیست؛ بلکه پر از ارزش و تمدن است.(5)
با توجه به اهمیت حیا و ضرورت رشد آن در تربیت جنسی، به شیوه های پرورش آن می پردازیم:
یک-الگودهی عملی والدین
فرزند، آموزه های اخلاقی را از رفتار والدین خود می آموزد؛ زیرا سعی می نماید با تقلید رفتار بزرگ ترها، با آنها همسان سازی کند و خود را به شکل آنان در آورد. الگودهی عملی والدین از حیا و رفتارهای اخلاقی هماهنگ با آن، زمینه رشد حیا را در نوجوان افزایش می دهد. از این رو، لازم است که والدین، نه تنها از ظاهر شدن در برابر نوجوانان، با لباس نازک یا نیمه عریان بپرهیزند و از شوخی ها و خنده های سبک و مخالف با عزت و حیا، در برابر نامحرمان خودداری کنند، بلکه عملکرد آنها، الگوی حسنه از متانت، بزرگ منشی و حیا برای آنها باشد.دو-تبیین پیامدهای حیا
والدین، خود، الگوی عملی حیا هستند و آن را با عمل خود ترویج می کنند. تبیین حکمت های این نوع از عملکرد و پیامدهای آن برای نوجوان تشنه فضیلت و حقیقت، در اخلاق و رفتار وی بسیار مؤثر خواهد بود. والدین باید به اهمیت و نتایج ارزشمند آن بپردازند. در احادیث معصومان (ع) به این شیوه، توجه شده است. امام علی (ع) می فرماید:الحیاء یصد عن الفعل القبیح.(6)
حیا، انسان را از انجام دادن کارهای زشت، باز می دارد.
هدف حیا، این است انسان توانمندی پیدا کند که خودش از انجام دادن کارهای زشت، بازداشته شود و از این که بخواهد عمل قبیح را مرتکب شود، شرم نماید. از این روست که در کلام دیگری از امام (ع) «ورع» یا «حیا» پیوند داده می شود و
می فرماید:
من أفضل الورع أن لا تبدی فی خلوتک ما تستحی من إظهاره فی علانیتک.(7)
بهترین نوع پرهیزکاری، آن است که در خلوت خود نیز عملی را که از آشکار کردن آن شرم داری، انجام ندهی.
پیامبر (ص) با توجه به این که یکی از نتایج حیا، افزایش باور و معرفت یقینی فرد است، می فرماید:
استحی من الله استحیاء ک من صالحی جیرانک فإن فیها زیادة الیقین.(8)
همان طور که از همسایگان نزدیک خود حیا می کنی، از خدا نیز حیا کن؛ زیرا که باعث افزایش باور و یقین تو می گردد.
از آن جا که حیا از خداوند آثار گران سنگی به همراه دارد، امام علی (ع) می فرماید:
أفضل الحیاء استحیاوک من الله.(9)
بهترین و با برکت ترین حیا، این است که از خداوند، حیا کنی.
حیا از خداوند، همیشه و در همه حال، با فرد است و اثر بازدارندگی از زشتی را برای فرد، به دنبال دارد. والدین باید با تشریح اهمیت و آثار حیا (همان طور که نمونه هایی از آن احادیث نقل گردید) آن را در نوجوان خویش درونی کنند تا در برابر انحرافات جنسی نیز مصونیت یابد.
سه-اظهار انزجار از عمل قبیح
ابراز ناراحتی والدین از رفتارهای زشت، نوجوان را تحت تأثیر قرار می دهد و او را به پرهیز از انجام دادن آنها می کشاند. از این رو، لازم است هنگامی که نوجوان، مرتکب عملی قبیح شد، والدین، به روی او لبخند نزنند، یا حتی سکوت نکنند که از تأیید یا بی تفاوتی آنها، نوجوان، تصور می نماید که عمل خوبی از او سر زده و یا کار خیلی زشتی از وی سر نزده؛ بلکه باید از انجام دادن آن عمل، اظهار تنفر و انزجارنمایند تا نوجوان، متوجه قبح عمل خود بشود. البته این، عمل ظریفی است و والدین باید متوجه افراط و تفریط در آن باشند؛ زیرا گاهی افراط در آن، باعث ایجاد حیای نامطلوب می شود و حتی انسان، از انجام دادن اعمال درست خود هم شرم می کند. مثلاً والدین برای ایجاد خصلت حیا در دختران خود، ممکن است افراط کنند و حضور در برابر مردان را نوعی گناه بدانند. این محدودیت ها پیامدهای وخیمی دارند: باعث می شوند که نوجوان، راه افراط و تفریط را برود، به علت فشارهای وارده، سعی نماید که از هر فرصتی برای خودنمایی در برابر مردان استفاده کند و دچار سرد مزاجی شود و با شوهر خود نیز نتواند در خلوت، روابط جنسی مطلوبی داشته باشد. بهتر است که والدین، به جای این که به دختر خود بگویند: تو نباید در حضور مردان ظاهر شوی و آن جا مرد هست، تو نمی توانی بروی، بگویند: در حضور مردان نامحرم باید با حجاب باشی؛ زیرا خداوند، این را دوست دارد و با ضوابط، آداب اجتماعی، فرهنگی و شخصیت انسانی، هماهنگ است.
2.عفت:
دومین فضیلت اخلاقی ای که با تربیت جنسی ارتباط دارد و والدین باید آن را در نوجوان خود پرورش دهند، «عفت» است. عفت (پاکدامنی) حالت نفسانی است که انسان را از غلبه شهوت باز می دارد و عفیف، یعنی خود نگهدار و با مناعت.(10) در تعریف تعفف گفته شده:التعفف هو الکف عم الحرام و السؤال من الناس.(11)
عفیف بودن، یعنی خودداری از حرام و در خواست کردن از مردم.
عفت در آیات و روایات، به معنای خودداری ازدرخواست مردم آمده است.
خداوند متعال می فرماید:
یحسبهم الجاهل أغنیاء من التعفف.(12)
انسانی که از فقر فرد عفیف خبر ندارد، از شدت عفیف بودنش، تصور می کند که او ثروتمند است.
همین طور عفت از بطن، که گاه در کنار عفت از شهوات جنسی در احادیث آمده است. امام باقر (ع) می فرماید:
ما عبدالله بشیء أفضل من عفة بطن و فرج.(13)
خداوند به چیزی برتر از خویشتنداری شکم و دامن، بندگی نشده است.
ولی در بیشتر موارد استعمال این واژه در قرآن، به معنای خویشتنداری از شهوت و رفتارهای جنسی نابه هنجار آمده است، مانند:
وأن یستعففن خیر لهن و الله سمیع علیم.(14)
و اگر زنان سالخورده، در مورد ظاهر شدن بدون حجاب، عفت نگه دارند، برای آنها بهتر است و خداوند، شنوا و داناست.
و با این آیه:
و لیستعف الذین لا یجدون نکاحاً حتی یغنیهم الله من فضله.(15)
و آنهایی که توان ازدواج را ندارند باید عفت پیشه کنند و شهوت خود را کنترل نمایند تا وقتی که خداوند، از فضل بی کران خود، آنها را از نظر مادی بی نیاز کند.
در بیشتر روایات نیز، عفت، به معنای «ترک محرمات جنسی» آمده است و به کسی عفیف می گویند که پاک دامن باشد. به نمونه هایی از این احادیث اشاره می شود.
امام علی (ع) می فرماید:
العفة تضعف الشهوة.(16)
خود کنترلی جنسی، شهوت را ضعیف می کند.
نیز می فرماید:
أهل العفاف أشرف الأشراف.(17)
خویشتنداران جنسی، با شرافت ترین افراد شریف هستند.
هم او در حدیث دیگری می فرماید:
العفاف یصون النفس و ینزهها عن الدنایا.(18)
خودنگهداری از غلبه ی شهوت، باعث مصونیت نفس می شود و او را از وابستگی به زینت های دنیوی، پیراسته می سازد.
برای ایجاد پاک دامنی در مقطع نوجوانی باید به راه کارهای زیر توجه شود:
1.نمایش عفت در عمل، به عنوان یکی از مهمترین روش های پرورش عفت در نوجوان، بدین صورت است که والدین، اقوام و بزرگ ترها، عفت را در عمل خودشان آشکار سازند و نوجوان، از خود کنترلی و خویشتنداری آنان در برابر امور شهوی و جنسی، «الگوگیری» نماید. امام صادق (ع) می فرماید:
عفوا عن نساء الناس تعف نساؤکم.(19)
در برخورد با زنان مردم، عفیف باشید، زنان و دختران شما هم پاک دامن می شوند.
این حدیث، ناظر بر این است که پدری عفیف که به دنبال شهوت رانی و توجه به زنان نامحرم نیست، زن و دختر او هم یاد می گیرند و پاک دامن می شوند و به دنبال گناه نمی روند. این امر، اختصاص به عملکرد پدر ندارد؛ بلکه پدر، مادر، بزرگ ترها و هر فرد دیگری را که برای نوجوان، الگو است، شامل می شود.
در حقیقت، حدیث، به این روش تأکید دارد که باید الگوهای عفاف به صورت عملی و رفتاری، فرزندان نوجوان، کوچک ترها و یا حتی افراد دیگر را تحت تأثیر قرار دهند تا آنان نیز در برابر تحریکات جنسی، خویشتندار شوند.
امام صادق (ع) می فرماید:
طوبی لمن کانت أمة عفیفة.(20)
خوشا به حال کسی که مادرش عفیف است!
یعنی عفت مادر، به عنوان الگوی پاک دامنی، در عفت پذیری فرزند، مؤثر است.
2.آشنا ساختن نوجوان، با آثار ارزشمند عفت-که با ویژگی های دوره ی نوجوانی، هماهنگ است-، انگیزه ی او برای خویشتنداری از شهوات، بویژه (بویژه شهوت جنسی) افزایش می دهد. در «آموزش » های معصومان(ع) از این شیوه ی تربیتی برای پرورش عفت استفاده شده است. به عنوان نمونه، پیامبر (ص) عفیف دوستی خداوند را به عنوان یکی از آثار عفت مطرح کرده، می فرماید:
إن الله یحب الحیی المتعفف.(21)
به درستی که خداوند، فردی را که عفیف است، دوست دارد.
در بیانی دیگر، به مجموعه ای از آثار اخلاقی، عاطفی و شخصیتی عفت اشاره کرده، می فرماید:
أما العفاف فیتشعب منه الرضا و الاستکافة و الحظ و الراحة و التفقد و الخشوع و التذکر و التفکر و الجود و السخاء، فهذا ما یتشعب للعاقل بعفافه و رضی بالله و بقسمه.(22)
از نتایج عفاف، رضایت خاطر، آرامش، بهره مندی، آسایش، فروتنی، متذکر بودن، متفکر بودن و سخاوت مندی است. اینها اموری است که برای فرد عاقل، در نتیجه عفاف و راضی بودن به تقدیر الهی فراهم می شود.
3.دراحادیث، یکی دیگر از راه های پرورش عفاف، تقویت «حیا» در فرد دانسته شده است. با رشد حیا در فرد و باور به زشتی فعالیت های انحرافی و گناه و حساس شدن نسبت به رفتارهای قبیح، زمینه برای کنترل رفتارهای نابه هنجار جنسی، فراهم
می گردد. از این روست که امام علی "(ع) می فرماید:
سبب العفة الحیاء.(23)
حیا، زمینه ساز پرورش عفت در وجود آدمی است.
همچنین می فرماید:
علی قدر الحیاء تکون العفة.(24)
به میزان رشد حیا در فرد، پاک دامنی در او افزایش پیدا می کند.
3.غیرت
سومین فضیلت اخلاقی ای که در امر تربیت جنسی در دوره نوجوانی، اهمیت ویژه ای دارد، «غیرت» است. پرورش غیرت در نوجوان، باعث می شود که پسر، نسبت به دختران، با نگاهی شهوی نگاه نکند و با افرادی که به دختران (بویژه نزدیکان او) نگاه شهوتی دارند، برخورد کند. دختر نیز به نسبت به پسرانی که نامزد او نیستند و با او ازدواج نکرده اند، نگاه و میل شهوتی نداشته باشد و بدین گونه، غیرت، می تواند دختران و پسران نوجوان را از بسیاری رفتارهای نابه هنجار جنسی باز دارد.البته غیرت، صفت اخلاقی نیکویی است که برای مردان نیز پس از ازدواج نسبت به همسرخود و یا نسبت به دیگر زنان، بازدارندگی از ارتکاب رفتارهای نابه هنجار جنسی دارد. اینک غیرت از نظر لغوی، شرح داده می شود و سپس به متون حدیثی خواهیم پرداخت.
در المنجد، ذیل واژه «غیرت» آمده است: «مرد، از فلانی بر همسرش دچار غیرت شد، یا زن، از فلانی بر شوهرش دچار غیرت شد؛ یعنی به علت تعصب از این کار، متنفر شد و دوست نداشت که دیگری در حقی که برای اوست، شرکت کند».(25)
مشابه واژه غیرت، واژه «أنف» است. أنف را این گونه معنا کرده اند: «خودداری از
انجام دادن عملی که ننگ آور است و اسم آن، إنفه به معنای عزت نفس است.(26)
واژه ی مشابه دیگر، «حمیت» است که اصطلاحاً به معنای «تعصب» هم به کار می رود (چه تعصب مثبت و چه تعصب منفی). حمیت، از ریشه «حمی» به معنای منع کردن دیگران از کسی و حمایت کردن از اوست.
از مجموع این واژه ها به این نتیجه می رسیم که غیرت (و گاهی واژه های مشابه آن) عبارت است از: منع کردن دیگران از شرکت داشتن نابه جا در حقی که شرع، عرف و یا قانون برای او معرفی کرده و حمایت کردن از آن حق در برابر رفتار ناپسند و نابه هنجار دیگران. از این جهت، هم به فردی که برای دفاع از مملکت خود می جنگد و هم به کسی که اجازه نمی دهد افرادی، نابه جا و بدون داشتن هیچ حقی، از ناموس او (مادر، خواهر، همسر، دخترو...) سوء استفاده کنند، انسان «غیور» گفته می شود. به همین مفهوم، پیامبر (ص) خود را غیورتر از ابراهیم دانسته، می فرماید:
کان أبی إبراهیم غیوراً و أنا أغیر منه و أرغم الله أنف من لایغار من المؤمنین.
پدرم ابراهیم، غیور بود و من از او غیورترم. خداوند، افرادی از مؤمنان را که غیرت نداشته باشند، به خاک مذلت می کشاند.(27)
در بعضی از احادیث، غیرت، در خصوص مقابله با رفتارهای جنسی نابه هنجار و غیر شرعی، مطرح شده و آن را ناشی از ایمان واقعی فرد می دانند. کسی که در این زمینه، از غیرت برخوردار نباشد، نشانه بی ایمانی و ستمگری اوست. رسول اکرم (ص)می فرماید:
الغیرة من الایمان والبذاء من الجفاء.(28)
غیرت (و حساسیت در برابر فحشا و ناسزاگویی ها) نشانه ی ایمان است و رفتارهای بی شرمانه (و فحش و متلک گفتن) نشانه ی ستمگری (و تجاوز به حقوق دیگران) می باشد.
امیرالمؤمنین (ع) با اشاره به این که غیرت، نه تنها نسبت به انجام دادن رفتارهای ناهنجار جنسی، بازدارندگی دارد، بلکه باعث می شود که خود فرد، به چنین کارهای ضد غیرتی، دست نزند. امام می فرماید:
ما زنی غیور قط.(29)
آن کسی که غیرتمند است، هرگز به زنا روی نمی آورد.
نیز با اشاره به این که غیرت، باعث عفت عمومی مردم می شود، می فرماید:
قدر الرجل علی قدر همته...و عفته علی قدر غیرته.(30)
ارزش هر فرد، به اندازه ی همت او... و میزان عفتش به اندازه ی غیرت اوست.
به دلیل بازدارندگی غیرت از رفتارهای نابه هنجار جنسی، مطلوبیت غیرت، زن و مرد نمی شناسد. لذا پیامبر (ص) غیرت را برای زنان امتش چیزی دانسته که از ناحیه ی خداوند، مکتوب گردیده است. ایشان می فرماید:
کتب الله الجهاد علی رجال أمتی و الغیرة علی نساء أمتی فمن صبر منهم و احتسب، أعطاه أجر شهید.(31)
خداوند، جهاد را برای مردان امتم و غیرت را برای زنان امتم مکتوب و لازم کرده است. کسی که برای جهاد و غیرت، صبر و مقاومت دارد و سنجیده عمل می کند، خداوند به او اجر شهید را می دهد.
اما در برخی از روایات، غیرت زنان، نادرست تلقی گردیده است؛ مورد خاصی که واقعاً غیرت نیست و آن، حسادت و ناراحتی زن از ازدواج شرعی شوهرش با زنی دیگر است. حدیث، این است که امام صادق (ع) فرمود:
لیس الغیرة إلا للرجال، فأما النساء فإنما ذلک منهن حسد، و الغیرة للرجال و لذلک حرم علی النساء إلا زوجها و أحل للرجل أربعاً، فإن الله اکرم من أن یبتلیهن بالغیرة و یحل للرجل معها ثلاثاً.(32)
غیرت، فقط در مردان است و اما زنان، آنچه ظاهر می سازند، حسادت است نه غیرت. لذا خداوند، بر زن، جز شوهرش را حرام کرد و برای مرد، چهار زن را جایز کرد و خداوند، بزرگوارتر از این است که غیرت را در زنان قرار دهد و با این حال، به شوهرش اجازه دهد که سه نفر دیگر را با او شریک کند.
مسلماً مراد امام از غیرت در این حدیث، غیرت به معنای نشان دادن حساسیت نسبت به رفتارهای نابه هنجار و غیر شرعی نیست که در حدیث رسول اکرم (ص) مکتوب از ناحیه خدا برای زنان، دانسته شده است.
برای پرورش غیرت در نوجوان باید از همان روش های پرورش حیا و غفت، بهره جست و ضمن الگوی غیرتمند بودن والدین و بزرگ ترها و تقویت حیا و عفت و فضایل اخلاقی دیگر، پیامدهای صفت غیرت و غیرتمندی، از بازدارندگی آن از بروز فحشا و منکرات و این که فرد غیرتمند، علاوه بر عدل، به وظیفه و بهره مندی اش از رحمت بی پایان الهی در آخرت، محبوب خدا می گردد. پیامبر (ص) به این پیامد ارزشمند غیرت اشاره کرده، می فرماید:
إن الله یحب من عباده الغیور.(33)
به درستی که خداوند، از بین بندگانش، آنان که غیورند، دوست دارد.
نوجوان باید بداند که غیرت، نشانه ایمان است و بی غیرتی، علامت بی ایمانی و نفاق، در چند حدیث از پیغمبر (ص) نقل شده است که:
إن الغیرة من الإیمان و البذاء من النفاق.(34)
غیرت و غیرتمندی، از ایمان است و بی غیرتی، از نفاق فرد حکایت دارد.
در مورد غیرت باید به این نکته توجه شود که معصومان (ع) اگر چه بر غیرت تأکید کرده اند، اما از غیرت ورزی در امور حلال نهی کرده اند. امام صادق (ع) می فرماید:
لا غیرة فی الحلال.(35)
غیرت در امر حلال، وجود ندارد.
بنابراین، خودداری برادر، از بودن خواهر خود با نامزدش-که شرعاً محرم اند- جلوگیری شوهری از معاشرت همسرش با محارم خود و یا ممانعت کردن پسری از ازدواج مجدد مادرش و موارد شبیه به آن-که در جامعه فراوان اند-، نه تنها غیرت نیست، بلکه مورد نهی هم واقع شده است. امام علی (ع) در وصیت خود به امام حسن مجتبی (ع) می فرماید:
و إیاک و التغایر فی غیر موضع الغیرة، فإن ذلک یدعوا الصحیحة منهن إلی السقم.(36)
از غیرت ورزی نابه جا بپرهیز؛ زیرا این کار، باعث می شود که زن سالم و پاک، به سمت نادرست کشیده شود.
پینوشتها:
1.جامع الأخبار، ص106؛ مستدرک الوسائل، ج15، ص164، ح17871؛ جامع أحادیث الشیعة، ج21، ص408.
2.الکافی، ج3، ص409؛ کتاب من لا یحضره الفقیه، ج1، ص280.
3.میزان الحکمة، ج3، ص1354ح 4567؛ کنزالعمال، ج3، ص119.
4.غررالحکم و دررالکلم، ج1، ص93، ح340؛ میزان الحکمة، ج3، ص1352، ح4546.
5.برای آگاهی بیشتر از مفهوم حیا، ر.ک: پژوهشی در فرهنگ حیا، عباس پسندیده، قم:دار الحدیث، 1383.
6.الأمالی، طوسی، ص301؛ میزان الحکمة، ج3، ص1354، ح4556.
7.میزان الحکمة، ج3، ص1359، ح4601؛ عیون الحکم و المواعظ، ص472.
8.مصباح الشریعة، ص163؛ بحارالأنوار، ج78، ص200.
9.غررالحکم و دررالکلم، ج2، ص421، ح3112؛ میزان الحکمة، ج3، ص1358، ح4591.
10.قاموس قرآن، ج5، ص18-19.
11.بحارالأنوار، ج71، 82؛ النهایة فی غریب الحدیث، ج3، ص264.
12.سوره بقره، آیه 273.
13.الکافی، ج2، ص79؛ وسائل الشیعة، ج15، ص249.
14.سوره ی نور، آیه 60.
15.سوره ی نور، آیه 33.
16.غررالحکم و دررالکلم، ج2، ص152، ح2148؛ میزان الحکمة، ج6، ص2736، ح9363.
17.عیون الحکم و الموعظ، ص125؛ میزان الحکمة، ج8، ص3822، ح13127.
18.میزان الحکمة، ج8، ص3822، ح13123؛ عیون الحکم و الموعظ، ص21.
19.الکافی، ج5، ص554؛ الأمالی، صدوق، ص364.
20.علل الشرائع، ج2، ص564؛ بحارالأنوار، ج5، ص285.
21.الأمالی، طوسی، ص39؛ بحارالأنوار، ج71، ص270.
22.تحف العقول، ص17؛ بحارالأنوار، ج1، ص118.
23.غررالحکم و دررالکلم، ج4، ص122، ح5527؛ میزان الحکمة، ج3، ص1354، ح4557.
24.غررالحکم و دررالکلم، ج4، ص312، ح6181؛ میزان الحکمة، ج3، ص1354، ح4559.
25.المنجمد، ص563.
26.همان، ص20.
27.کتاب من لا یحضره الفقیه، ج3، ص444؛ وسائل الشیعة، ج20، ص154؛ بحارالانوار، ج103، ص248، ح33.
28.بحارالأنوار، ج103، ح44؛ مستدرک الوسائل، ج14، ص234.
29.نهج البلاغة، حکمت305.
30.همان، حکمت 47.
31.بحار الأنوار، ج103، ص251، ح45؛ مستدرک الوسائل، ج11، ص25.
32.وسائل الشیعة، ج20، ص152، باب 77؛ نورالثقلین، ج1، ص439.
33.میزان الحکمة، ج9، ص4480، ح15560؛ کنز العمال، ج3، ص386.
34.کتاب من لا یحضره الفقیه، ج3، ص444؛ میزان الحکمة، ج9، ص4480، ح15550-15552.
35.الکافی، ج5، ص537؛ وسائل الشیعة، ج14،ص176.
36.الکافی، ج5، ص537؛ وسائل الشیعة، ج20، ص237؛ بحارالأنوار، ج77، ص214.
/ج