عوامل مستقیم مؤثر بر تربیت جنسی پس از ازدواج(2)

دومین عامل مهمی که به صورت غیر مستقیم، به ارضای نیاز جنسی مربوط می شود، آن است که باید بدانیم شریک جنسی فرد، چه کسی است؟ و از چه ویژگی هایی برخوردار است؟
جمعه، 5 آبان 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
عوامل مستقیم مؤثر بر تربیت جنسی پس از ازدواج(2)
عوامل مستقیم مؤثر بر تربیت جنسی پس از ازدواج(2)

 

نویسنده: علی نقی فقیهی



 

ب_انتخاب شریک جنسی

دومین عامل مهمی که به صورت غیر مستقیم، به ارضای نیاز جنسی مربوط می شود، آن است که باید بدانیم شریک جنسی فرد، چه کسی است؟ و از چه ویژگی هایی برخوردار است؟ شریک جنسی، از جهتی به طور مستقیم، در ارضای جنسی سهیم است؛ اما ویژگی هایی نیز دارد که به صورت غیر مستقیم، تأثیرگذار است، مثلاً نوع خانواده و سلامتی خانواده ی فرد و یا هماهنگی اخلاقی و اجتماعی و فکری آنها می تواند به صورت غیر مستقیم، تأثیرگذار باشد. در این بخش، به مسائلی که شریک جنسی، به طور مستقیم با خود می آورد، می پردازیم.

1.شرایط ازدواج

ازدواج، مرحله ی مهمی از زندگی هر دختر و پسری است که آگاهی آنها از شرایط خاص آن، از امور مهم در این زمینه است. مهم ترین شرط، رشد همه جانبه فرد است.
ازدواج، دومین مرحله از تربیت جنسی است و هنگامی به صورت یک دوره موفق، پشت سر گذاشته خواهد شد که شرایط اجرای آن فراهم شود. مهم ترین این شرایط، رشد همه جانبه طرفین ازدواج است؛ یعنی رسیدن به سن خاصی که در این سن، معمولاً، هم قوای جنسی آنها فعال شده و هم از حیث عاطفی و عقلانی، به سطح خاصی رسیده اند. به همین دلیل است که زمان خیلی دقیقی را نمی توان برای این سطح از رشد تعیین کرد. لذا تفاوت های فردی-خانوادگی و فرهنگی، به شدت در میزان آن، تأثیر دارد و نمی توان برای آن، یک سال خاصی را مطرح نمود.
در هر صورت، با این که رشد جنسی، تقریباً برای بیشتر مردم، آشکار است و کمتر دیده می شود که افراد، قبل از آشکار شدن ویژگی های جنسی مردانه و زنانه، اقدام به ازدواج نمایند، اما رشد عاطفی و عقلانی، گاهی مورد غفلت واقع می شود.
بسیاری از دختران و پسران، گمان می کنند که اگر به سن بلوغ جنسی رسیدند، دیگر می توانند شریک جنسی خود را انتخاب کنند، مخصوصاً اگر این شراکت، همراه عشق رمانتیک باشد که بسیار فریبنده است. در حالی که طرفین(مخصوصاً دختران)باید توجه کنند که تنها غریزه ی جنسی و عشق، کافی نیست؛ بلکه رشد عقلانی و عاطفی نیز لازم است تا افراد بتوانند نسبت به مسئولیت جدید خود، متعهد شوند؛ مسؤلیتی که ابتدا زوجین و سپس فرزندان را هم شامل می شود. پس مهم ترین فرق ارتباط های خیابانی و ازدواج، همان تعهدات است که درک و فهم آن، به یک رشد همه جانبه نیاز دارد که اکنون به اختصار، آنها را مورد بررسی قرار می دهیم.

یک.رشد جنسی

مهم ترین شرط ازدواج، «رشد جنسی» و به معنای رسیدن به بلوغ جنسی و ظاهر شدن میل جنسی در دختر و پسر است که از اوایل سن نوجوانی ظاهر می شود و به تدریج، تشدید می یابد. در برخی از روایات، سفارش شده است که در امر ازدواج ارتکاب گناه برایش محتمل می گردد، ازدواج، واجب می شود.
پیامبر(ع)فرمود که جبرئیل به من گفت:
الابکار إذا أدرکن مایدرکن النساء فلیس لهن دواء إلا البعولة وإلا لم یؤمن علیهن الفساد لأنهن بشر.(1)
هر گاه در دوشیزگان، احساس زنانه (میل جنسی)ایجاد شود، دوایی برای آنها جز همسر وجود ندارد، در غیر این صورت، آنها از فساد در امان نخواهند بود؛ زیرا آنها بشرند.
با توجه به این حدیث، هنگامی که والدین مشاهده می کنند که تمایلات جنسی در دخترشان بیدار شده و احیاناً ممکن است روابطی جسته و گریخته، حتی در حد صحبت کردن با پسران داشته باشد، باید به ازدواج توصیه کنند؛ وگرنه رها کردن او به حال خویش، زمینه ی فاسد شدن را در او فراهم می آورد.
اما متأسفانه، بعضی از والدین، چشمان خود را به روی حقیقت می بندند و تمایلات جنسی خود را در سنین نوجوانی فراموش می کنند. آنها می پندارند که دختر هجده ساله آنها با این که در معرض همه گونه تحریک جنسی قرار دارد، هنوز بچه است و اصلاً تمایلی به ازدواج ندارد. حتی زحمت این کار را هم به خود نمی دهند که از او بپرسند: آیا اگر فرد مناسبی به خواستگاری تو آمد، مایل به ازدواج هستی یا خیر؟
این گونه والدین، بزرگ ترین ضربه را به دختران جوان خود می زنند، بدون این که متوجه پیامدهای نامطلوب آن شوند و زمانی از خواب غفلت بیدار می شوند که دیگر، کار از کار گذشته است.
این مسئله، در مورد پسران جوان نیز صادق است، بویژه آنهایی که در خانواده هایی زندگی می کنند که پدر آنها تمکن مالی دارد و قادر به تزویج و حمایت مالی پسر است. اگر در این صورت، در امر ازدواج پسرش کوتاهی کند و پسر به گناه بیفتد، پدر هم در گناه او شریک است. پیامبر (ص) می فرماید:
من أدرک له ولد و عنده ما یزوجه فأحدث فالإثم بینهما.(2)
هر کس پسری داشته باشد که نیازمند ازدواج است و او توان ازدواج کردن پسرش را دارد، اما او را به ازدواج در نمی آورد، اگر آن فرزند، مرتکب گناهی شود، او نیز در گناه فرزندش سهیم خواهد بود.
از این رو، در فقه اسلامی، تصریح شده است: کسی که به واسطه ی نداشتن همسر به حرام می افتد، واجب است که همسر بگیرد.(3)
البته این بدان معنا نیست که مانند بعضی طوایف، فرزندان خردسال خود را پیش از این که به سن بلوغ برسند، ه عقد ازدواج در می آورند. هر چند این ازدواج، با رضایت فرزند، پس از رسیدن به سن بلوغ، از نظر شرعی صحیح است، اما این کار، اگر انجام نشود، بهتر است؛ زیرا چه بسا به علت ترس از آبروریزی یا قطع شدن روابط خانوادگی (که معمولاً هم، این ازدواج ها از نوع ازدواج های فامیلی است) دختر و پسر، از جدا شدن خودداری کنند و مجبور شوند عمری را با شقاوت و سختی بگذرانند.
از امام صادق یا امام کاظم (ع) درباره ی ازدواج فرزندان در سنین خردسالی سؤال شد. ایشان می فرماید:
إذا زوجوا و هم صغار لم یکادوا یتألفوا.(4)
اگر در سنین کودکی ازدواج کنند، بعید و مشکل است که در جوانی، به توافق و سازگاری برسند.
بنابراین، از مهم ترین شرایط ازدواج، «بلوغ جنسی» است. زمانی که دختر و پسر، نیاز به ازدواج پیدا کردند، والدین موظف اند که هر چه زودتر، شرایط آن را فراهم کنند.

دو.رشد عاطفی

رشد عاطفی، به آن دوره از رشد و تکامل روانی گفته می شود که فرد، از وابستگی کودکانه، به سوی توانایی برای پذیرش مسئولیت بزرگ سالی و تشکیل رابطه های دوستی بزرگ سالانه پیش می رود.
بنابراین، رشد عاطفی، برعکس رشد جنسی که در دوران بلوغ آشکار می شود، از دوران کودکی، کم و بیش نمایان می شود و در سن جوانی، به صورت قدرت استقلال و تحمل مسئولیت ظاهر می شود؛ ولی اگر دختر یا پسر جوان، توان تصمیم گیری بدون نظر والدینش را نداشته باشد و در هر امر کوچک و بزرگی که در زندگی او رخ می دهد، به نظر آنها وابسته باشد، این، نشان دهنده ی عدم رشد عاطفی اوست. همین طور پسر جوانی که نمی تواند سختی های یک شغل دائم را تحمل کند و در جامعه برای تأمین زندگی خانواده جدید خود تلاش کند و یا بیکار است و پی در پی، شغل عوض می کند، از رشد عاطفی برخوردار نیست.
کسی از رشد عاطفی برخوردار است که بتواند از نظر احساسی، خود را با محیط اطرافش سازگار سازد، از طرف بزرگ سالان، اطمینان خاطر احساس کند، اجتماعاتی معقول با همسالانش داشته باشد، از هرگونه تشویق و نگرانی و ترس رها باشد، در برقراری ارتباط با دیگران موفق باشد و با دیگران همکاری داشته باشد. دختر که دارای رشد عاطفی است، باید در برابر دیگران، پاک دامن و با وقار باشد و پسر، روحیه مردانه، اعتماد به نفس و احساس توانمندی نسبت به اداره زندگی داشته باشد.
دختر و پسری که به این حد از رشد عاطفی رسیده اند، می توانند ازدواج کنند و اگر در زندگی، کمبودی احساس می کنند، به این دلیل است که در محیط های آشفته ای رشد کرده اند. لذا بهتر است که قبل از وارد شدن به مرحله مهم ازدواج، با متخصص، مشورت کنند و سعی کنند که بر مشکلات خود غلبه کنند؛ زیرا وارد شدن به زندگی، همراه با مشکلات پیشین، فقط باری دو چندان بر دوش انسان می گذارد. چه خوب است رشد عاطفی جوان، به حدی برسد که برای هر نوع احساسی (دوستی و دشمنی) و روابطش با دیگری، معیار رضایت خدا را داشته باشد. چنین جوانی می تواند ازدواج کند و در زندگی، به خوش بختی برسد. امام علی (ع) می فرماید:
فطوبی لمن أخلص لله عَمله و عِلمه حبه و بعضه و أخذه و ترکه و کلامه و صمته و فعله و قوله.(5)
خوشا به حال کسی که به آن درجه از رشد رسیده باشد که رفتارش، دانشش، دوستی و دشمنی اش، گرفتن و رها کردنش، گفتن و سکوت کردنش و رفتار و گفتارش، همه براساس خشنودی خداوند، استوار باشد و جز این نباشد.
از جنبه های رشد عاطفی، پیشرفت و پخته شدن تدریجی فرد در روابط «اجتماعی» است، به طوری که بتواند با افراد جامعه اش هماهنگ و سازگار باشد. فردی را «اجتماعی» می خوانند که نه تنها با دیگران است، بلکه با آنان همکاری نیز می کند. به بیان دیگر، اجتماعی شدن، به آن شکل از یادگیری گفته می شود که به سازگاری با جامعه و محیط فرهنگی، بستگی داشته باشد.
نیاز هم افراد بشر به یکدیگر، به اندازه ای روشن است که به هیچ توضیحی نیاز ندارد. همین وضوح است که بعضی از روان شناسان را به فطری دانستن آن، معتقد کرده است؛ ولی مسلم است که اگر ما به طور «انفرادی» زندگی می کردیم و از نعمت «اجتماع» بهره نمی بردیم، نه می توانستیم درست ببینیم، نه درست بشنویم و نه درست حرف بزنیم. در نتیجه، از قدرت تفکر به معنای عام آن، محروم می ماندیم. حتی در علم اخلاق برای فردی که به «مجرد زندگی کردن»، محکوم است، معنایی وجود ندارد. اخلاق، قانون و وظیفه، تنها وقتی مصداق پیدا می کنند که فرد، وارد اجتماع شود و جزئی از کل گردد. به همین دلیل است که رشد اخلاقی نیز یکی از مراحل و یا جنبه های رشد عاطفی-اجتماعی است و بین آنها ارتباط تنگاتنگی وجود دارد. لذا در دستورهای دین، وارد شده که پیامبر (ص) فرمود:
رأس العقل بعد الإیمان بالله التودد إلی الناس و اصطناع الخیر إلی کل بر و فاجر.(6)
پس از ایمان به خدا، سرآمد تمام کارهای عاقلانه ی دیگر، دوستی و نیکی به مردم است، خواه آن شخص، درست کار باشد، خواه فاسق و گناه کار.
با توجه به این امر، یکی از شاخص ترین نشانه های رشد عاطفی-اجتماعی-که در زندگی خانوادگی نیز تأثیر به سزایی دارد-، قدرت به تأخیر انداختن امیال خود به نفع دیگری یا قدرت خارج شدن از لاک خودخواهی و رسیدن به مرحله دیگر خواهی است. اگر دختر و پسر جوانی، به این مرحله از رشد نرسیده باشند، حتماً در زندگی خانوادگی شان با مشکل مواجه خواهند شد.

سه.رشد عقلی (اجتماعی و اقتصادی)

از دیگر شرایط ازدواج، این است که جوان، به آن حد از رشد عقلی برسد که بتواند مسائل زندگی را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهد، بفهمد که چگونه باید در امور مختلف زندگی رفتار نماید، چگونه درآمد به دست آورد و چگونه هزینه کند، چه چیزی به صلاح اوست و چه چیزی به زیان او و به طور کلی، منافع و مضرات خود را
بتواند تشخیص دهد و این را عملاً به اثبات برساند. قرآن، در خصوص دادن مسئولیت حفظ اعمال، به فردی که به بلوغ نکاح رسیده و تمایل به ازدواج دارد، می فرماید:
و ابتلوا الیتامی حتی إذا بلغوا النکاح فإن ءانستم منهم رشداً فادفعوا إلیهم أموالهم.(7)
شما (والدین) نوجوانانی را که به بلوغ نکاح رسیده اند، مورد آزمایش قرار دهید، اگر آنها به رشد مناسب رسیده اند، اموالشان را به آنها بدهید.
منظور این است که صرف این که فردی به رشد جنسی رسید، نمی تواند مسئولیت پذیر باشد؛ بلکه مسئولیت تشکیل خانواده و اموالش را هنگامی باید به او بدهند که به رشد عقلی رسیده باشد تا بتواند دو راهی های زندگی، تصمیم به جا و به موقع بگیرد، اموال خود را حفظ کند، و نابه جا خرج نکند و توانایی و آمادگی تشکیل خاواده و زندگی مشترک را پیدا نماید. کسی که درک عقلی کافی داشته باشد، می تواند شغل مناسب و همسر شایسته انتخاب نماید.
با این توانمندی، جوان می تواند برای ازدواج اقدام کند که البته اگر هم مال و ثروتی نداشته باشد، چون از رشد و توانمندی کافی ای برخوردار است، می تواند در زندگی موفق باشد. از این روست که پیامبر (ص) می فرماید:
التمسوا الرزق بالنکاح.(8)
روزی خود را در ازدواج جستجو کنید.
در حقیقت، رسول اکرم خواستند بگویند که در ازدواج، مهم همان توانمندی و رشد عقلی-اجتماعی است و فقر نباید مانع ازدواج شود؛ بلکه فرد، با مدیریت عقلانی مناسبی که پیدا کرده، پس از ازدواج، با پشتکار و تلاش بیشتر، بهتر می تواند
روزی خود را به دست آورد.

سن ازدواج از نظر روان شناسان

دکتر علی اصغر کیهان نیا در مورد ازدواج دختران چنین نظر می دهد:
تحت هیچ شرایطی، دختران خود را تا قبل از هجده سالگی، به خانه بخت نفرستید. تازه، این در صورتی است که برای ازدواج دخترشان خواستگار مناسبی داشته باشند و گرنه، در شرایط عادی، بهترین سن برای ازدواج دختران، پس از 22 سالگی است، مخصوصاً دخترانی که مشغول تحصیلات دانشگاهی هستند؛ ولی اگر دختری، خواستگار مناسبی داشت و شما هم مایل بودید که زودتر، او را به خانه شوهر بفرستید، حتماً می باید از پیش، آموزش های لازم را به او بدهید که خیلی زودتر بچه دار نشود، تا وقتی بچه دار شد، از پختگی لازم برای اداره یک خانه همراه بچه برخوردار باشد.(9)
برنارد مک فادن، (10) در کتاب بلوغ و ازدواج، در این باره چنین می نویسد:
من قاطعانه و با تأکید، اعتقاد به ازدواج های پیش رس دارم. به مجرد این که یک جوان، وضع و حالت یک مرد را پیدا می کند، باید اقدام به ازدواج نماید. انتخاب یک همسر، در اول جوانی، او را از بسیاری مشکلات نجات می دهد و او را قادر خواهد ساخت که خود را از بسیاری اغواها-که غلبه بر آنها بسیار دشوار خواهد بود-برحذر دارد. به علاوه، زود ازدواج کردن، ایده آلی عالی است که در یک دوره از زندگی هم شکل می گیرد، برقرار خواهد کرد و مسئولیت های مربوط به آن را دارد. او تشنه ی مصاحبت کردن با کسی است که می تواند غرق محبتش کند...
لطفاً به خاطر داشته باشید که با اظهار عقیده فوق، من نمی خواهم بگویم که زود ازدواج کردن، بهترین کارهاست.
اگر یک مرد بتواند از شروری که اغلب با عزبیت و زندگی مجردی، همراه است. در امان باشد، این موضوع، مصداق پیدا نخواهد کرد. چنانچه بشود از هرزگی ها
و عیش و عشرت هایی که این قدر در همه جا بین جوانان شایع است، بر حذر بود؛ در این صورت می توان بدون چون و چرا، ازدواج را به نفع خود به تأخیر انداخت. با اطمینان می توان گفت: چنانچه مرد بتواند پاک دامن باقی بماند، ازدواج در 25 سالگی و حتی سی سالگی برایش خیلی زود خواهد بود؛ ولی باید به خاطر داشته باشیم که در پاره ای از موارد، این کار انجام نمی گیرد. لذا باید بگوییم که از بیست سالگی نباید ازدواج را منع کرد و یا به فکر ازدواج افتادن را سرکوب نمود؛ زیرا در بسیاری از موارد، ازدواج در چنین مرحله از عمر، در واقع، به منزله ی گزینش بهتر یکی از دو راه بدتر است.(11)
البته این سخنان، به معنای این نیست که به مجرد این که نوجوان، به سن بلوغ رسید، می تواند ازدواج کند؛ زیرا چه بسا فرد، دچار بلوغ زودرس شده و دیگر شرایط ازدواج، در وی فراهم نیست. لازم به توجه است که باید بین آنچه ما آن را ازدواج زودهنگام می خوانیم و ازدواج نابه هنگام، فرق بگذاریم. ازدواج قبل از هجده سالگی باید نابه هنگام خوانده شود. برای آنهایی که دیرتر بالغ می شوند، حتی ازدواج در بیست سالگی هم، خیلی زود و نابه هنگام است.
بنابراین، هم از دیدگاه دین و هم از دیدگاه روان شناسی، ازدواج در اوایل جوانی، مطلوب است و تأخیر انداختن آن، نامطلوب؛ اما زود بچه دار شدن (بویژه با شرایط سخت اقتصادی و تغییرات فرهنگی ای که روز به روز، بیشتر به سمت فردیت گرایی پیش می رود)، اصلاً مطلوب نیست؛ زیرا همان طور که ازدواج، نیاز به رشد در جنبه های مختلف دارد، بچه دار شدن هم به رشد مضاعف، نیاز دارد. فردی که از نظر اقتصادی، به سختی، توان تأمین معاش خود و همسرش را دارد، اضافه شدن یک بچه، زندگی آنها را سخت تر هم می کند. همین طور فردی که هنوز به اندازه ی کافی، رشد پیدا نکرده که تا حدودی، خواسته های خود را با خواسته های همسرش تطبیق
دهد (و از سازش مطلوبی برخوردار نیست)، اضافه کردن یک بچه به این جمع، جز بدتر شدن اوضاع (البته معمولاً) فایده ای نخواهد داشت.
زن و شوهرهایی که هنوز از تفاهم مطلوبی برخوردار نشده اند یا اختلافات آنها به حدی است که گاه و بی گاه، به فکر جدایی می افتند نیز نباید به هیچ وجه، به این امید که بچه بیاید، همه چیز درست می شود، سرنوشت یک انسان را به بازی بگیرند؛ زیرا در بیشتر مواقع، آمدن بچه، نه تنها تأثیری ندارد، بلکه کار را هم خراب تر می کند؛ چون طرف ناراضی، احساس می کند که شریک او برای پایبند کردنش، پای بچه را وسط کشیده است. آن وقت، هم از شریک خود ناراضی می شود، هم از بچه بی گناه خود. در نتیجه، با وجود بچه یا بچه ها، در پایان، جدایی رخ می دهد و اگر هم این اتفاق نیفتد و به خاطر فرزندان ادامه بدهند، باز هم زندگی مطلوبی برای زوجین و بچه ها نخواهد بود.

پی‌نوشت‌ها:

1.الکافی، ج5، ص337؛ وسائل الشیعة، ج14، ص39، ح2.
2.مجمع البیان، ج7، ص240؛ تفسیر ثعلبی، ج7، ص90.
3.ر.ک: توضیح المسائل امام خمینی، م2443.
4.الکافی، ج5، ص398؛ وسائل الشیعة، ج14، ص72،ح1.
5.تحف العقول، ص91 و100؛ بحارالأنوار، ج77، ص239.
6.عیون أخبار الرضا (ع)، ج1، ص38؛ وسائل الشیعة، ج16، ص295.
7.سوره نساء، آیه 6.
8.مکارم الأخلاق، ص196؛ کنزالعمال، ج16، ص276.
9.«خواستگار خود را این طور انتخاب کنید»، »مجله روزهای زندگی، شماره263، ص36.
10.Makfadan, Bernad.
11.بلوغ و ازدواج، ص32.

منبع:فقیهی، علی نقی؛ (1387)، تربیت جنسی: مبانی اصول و روش ها از منظر قرآن و حدیث، قم: سازمان چاپ و نشر دارالحدیث، چاپ دوم 1387.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.