اگر چه ادبیات قابل توجهی ذیل تأمل در حوزه مطالعات زنان شکل گرفته است ولی این به معنای ارزشمند بودن همه دستاوردهای چنین تلاش هایی نیست. در واقع نباید همه این قبیل آثار را آثاری مثبت و روشن اندیشانه پنداشت. چه آنکه بسیاری از این آثار دارای عقبه های فکری صحیحی نیستند و راه به اندیشه دینی نمی برند. متأسفانه در بخشی از این ادبیات، هرگاه که از «زن»، حرف به میان می آید، با دین اسلام به صورت غیابی مورد محاکمه قرار می گیرد یا اینکه در قضاوت پیرامون آن، بر فهم نادرست از بعضی متون تکیه می شود.
حتی می توان گفت که در پس این قبیل آثار، گاه اغراض فرهنگی و فکری خاصی نیز وجود دارد. چنین رویکردهایی می خواهند پیامدهای حاصل از فهم نادرست آموزه های اسلامی را به عهده اسلام بگذارند و اسلام را مسؤول برخی از عقب ماندگی های جامعه معرفی کنند.
در این نوشتار برآنیم با تمرکز بر یکی از این عرصه ها، به برخی از این فهم های نادرست پاسخ دهیم.
اسلام و تفاوت زن و مرد
هم چنان که آمد، یکی از ویژگی های مباحث مربوط به «زن» آن است که این مفهوم را می توان از زوایا و ابعاد مختلف مورد بحث و بررسی قرار داد. شکل گیری مباحث فقهی، کلامی، روان شناسانه، جامعه شناسانه و ... شاهدی بر این مدعا است.یکی از مؤلفه هایی که همواره از سوی اندیشمندان، در محافل فکری، رسانه ای و ... مورد سؤال و چالش قرار می گیرد، مسأله تفاوت میان زن و مرد است.
نگاه اسلام به زن و مرد، نگاهی مشابه نیست؛ بدین معنا که اسلام میان زن و مرد تفاوت قائل است و آن دو را مشابه هم نمی بیند. به همین جهت احکام، حقوق و تکالیف متفاوتی را متوجه آنها کرده است. همین امر سبب شده است شبهاتی به نظام فکری اسلام وارد شود. در مقابل، گروهی به قصد دفاع از اسلام و در مقام پاسخ به این قبیل شبهات، هرگونه تفاوتی را میان این دو از اساس منکر می شوند. ایشان، زن و مرد را کاملاً مشابه می دانند. موافقان این رویکرد، به همین جهت، آیات و روایاتی را که در صدد بیان تفاوت ها است توجیه می کنند.
اما واقعیت آن است که نه اسلام، نگاه مشابهی به زن و مرد دارد و نه نیازی به توجیه آموزه های اسلام در قبال تفاوت زن و مرد در میان است. اسلام، ذیل رویکردی واقع گرایانه، به مبحث زن توجه کرده است. در گفتمان فکری و نظام اندیشگی اسلام، به راحتی می توان دال مرکزی و کانون محوری نظر اسلام پیرامون زن را«نگاه واقعی به خلقت آن دانست؛ بدین معنا که اسلام با توجه به طبیعت زن و مرد، بر اساس نظام خلقت و آفرینش، حقوق و تکالیفی را متوجه این دو کرده است؛ حقوق و تکالیفی که مبتنی بر هستی شناسی و انسان شناسی اسلام از این دو صورت گرفته است.
اسلام، زن و مرد را به صورت دو حوزه کامل مورد بررسی قرار داده است؛ آنگاه بر اساس نظام هستی شناسانه و انسان شناسانه ای خاص، به تدوین حقوق و تکالیف این دو اقدام کرده است. بدیهی است نباید انتظار داشت حقوق و تکالیف این دو مشابه باشند؛ چرا که به طور قطع، تشابه منجر به عدم تساوی و در نهایت بی عدالتی خواهد شد.
البته نباید این گونه پنداشت که زن و مرد کاملاً از همدیگر جدا هستند و به هیچ روی، جنبه اشتراکی ندارند؛ برعکس، باید ادعا کرد که، به رغم تفاوت های خَلقی و خُلقی میان زن و مرد، اشتراکات فراوانی نیز میان آنها وجود دارد. همین امر زمینه همراهی و هم فهمی آنان را بیش از پیش فراهم می سازد. زن و مرد در مواردی هم چون «فطرت»، «روح»، «اخلاق دوستی»، «هنردوستی»، «علم دوستی»، «دین باوری» و ... مشترک هستند. بنابراین باید این گونه نتیجه گرفت که زن و مرد دو جنس از انسان هستند که، در عین تمایزات و تفاوت ها، دارای اشتراکات فراوانی نیز هستند.
تفاوت، لازمه تکامل
یکی از واقعیت هایی که در پس اختلاف زن و مرد نهفته است این است که انسان به تنهایی قادر به ادامه حیات و شکوفایی در حیات نیست؛ بلکه باید دو جنس متفاوت و متکامل یکدیگر، این زندگی را سامان دهند. بنابراین زن و مرد، اگر هم دارای تفاوت هستند، باید دانست که این تفاوت ها، لازمه یک زندگی است و اساساً این تفاوت ها، خود تکمیل کننده زندگی است.نمونه بارز این کمال و نقص ها را می توان در زندگی روزمره خود و اختلافاتی که پیرامون ما وجود دارد، به خوبی مشاهده کرد. اختلافاتی که پیرامون ما وجود دارد به این معنا است که هر کدام از موجودات، دارای کمالات دچار نواقصی هستند. کمال هر یک، نقص دیگری را جبران می کند و نقص دیگری را کمال موجود دیگر برطرف می شود. پس این نقص ها نیازمند تکامل هستند؛ به تعبیر دیگر می توان زندگی را به رفع شدن این نواقص تعبیر کرد؛ یعنی ما زندگی می کنیم تا این نواقص را برطرف سازیم.
این اختلاف ها، در واقع، به خاطر نیازی است که موجودات به یکدیگر دارند؛ به عبارتی دیگر خلقت بر اساس «نیاز» سامان یافته است و این «اصل نیاز» است که، تا حد قابل توجهی، روابط را تنظیم، تعدیل و تبیین می کند. تفاوت زن و مرد در قالب همین اصل نیاز قابل توضیح است. زن و مرد، بنابر قرار، دو جنس از انسان هستند و، به تعبیر صحیح و منطقی، این دو، دو صنف از یک نوع هستند. به همین جهت، نیازمند محتاج یکدیگر می شوند. هر کدام از زن و مرد ویژگی هایی دارد که جنس دیگر به آن نیاز دارد؛ به عنوان نمونه مرد، دارای بدنی قوی تر است. همین ویژگی، او را برای کارهای سخت بیرونی نظیر «کشاورزی»، «کارهای ساختمانی»، «حفاری ها و کارهای مرتبط با معادن» و ... مناسب تر می سازد. در مقابل، زن دارای بدنی ظریف تر است که این ویژگی او را برای کارهای دیگری نظیر «مادری» مناسب تر ساخته است. به همین جهت، اگر بدون توجه به این تفاوت ها، حقوقی مشابه برای آن دو وضع شود، قطعاً منجر به بی عدالتی خواهد شد.
ملاک برتری در اسلام تقواست نه عقل یا احساسات
یکی از تفاوت ها و تمایزهایی که در میان زن و مرد وجود دارد، اهمیت جنبه تعقل در میان مردان و اهمیت جنبه احساسات در میان زنان است. در واقع این دو، ابزارهایی هستند که در خلقت زن و مرد کار گذاشته شده است و ملاک برتری هیچ یک بر دیگری محسوب نمی شود. مطابق آیه شریفه «ان اکرمکم عندالله اتقیکم» (1) ملاک برتری تقوی است. بر این اساس، هر اندازه این ابزارها در راستای تقوا بیشتر هزینه شود، از برتری بیشتری برخوردار خواهند شد. به عبارتی، دیگر نمی توان گفت از آنجا که جنبه تعقل در مردان بیشتر از زنان است یا جنبه احساسات در زنان بیشتر از مردان است، یکی بر دیگری ارجحیت و برتری دارد؛ بلکه این دو ابزارهایی هستند که در راستای پیشرفت و حرکت به سمت تقوا در وجود زن و مرد نهاده شده است. حال هر کدام از زن و مرد که از این ابزارها در رسیدن به اهداف الهی و تقوا الهی بیشتر استفاده کرد، موفق تر خواهند بود.پرسش از برتری عقل و احساسات در مسیر پیشرفت نیز سؤال ناصواب و نادرستی است. چرا که انسان برای طی طریقی پیشرفت به هر دو ویژگی نیاز دارد. در واقع هر کدام از این دو کارایی خاص خود را دارد.
برخی از تعابیر پیرامون زن در لسان روایات
از جمله شبهاتی که پیرامون مقام و منزلت بانوان در روایات و آیات، از سوی برخی دگراندیشان مطرح می شود، ناظر به برخی از تعابیر روایی در مورد زن است.در پاسخ به شبهاتی از این دست باید گفت یک اصل کلی داریم مبنی بر اینکه ائمه (ع)، بارها فرموده اند که احادیث ما مثل آیات هستند؛ بدین معنا که هم محکمات دارند و هم متشابهات. از این رو اگر شما بخواهید متشابهات را تشریح کنید، باید توجه به روایات محکم باشند؛ و الا دچار اشتباه خواهید شد. روشن است اگر صرفاً به این آیه که می فرماید: «الرحمن علی العرش استوی»(2) نگاه می شود و آن را بدون آیات دیگر خواهیم مورد تفسیر قرار دهیم، سر از کفر و الحاد درخواهیم آورد؛ چرا که لازمه این تفسیر، مادی بودن و محدود بودن خداوند است. بنابراین ناگزیر از این هستیم که در آیات مشابه را با آیات محکم تفسیر کنیم. حکایات روایت، نیز همین گونه است؛ بدین معنا که نمی توان روایات را بدون ملاحظه دیگر روایات و بدون ارجاع به آنها مورد تفسیر و فهم قرار داد. در غیر این صورت سر از تناقض درخواهیم آورد؛ چرا که نمی توان آنها را با عبارت دیگر آن حضرات در مورد زنان که فرمودند «فَاِنَّ المَرَاهَ رَیحانَهُ»(3) جمع کرد.
در مجموع، برای گذر از فهم متناقض از روایات، ناگزیر از این هستیم که احادیث مختلف را کنار هم قرار دهیم و به اصطلاح، در خانواده حدیث سیر کنیم.
یکی از مواردی که برخی از این دگراندیشان مطرح می کنند، مربوط است به خطبه «79 نهج البلاغه» آنجا که زنان را «نَواقِصُ الایمانِ، نَواقِصُ الحُظُوظِ، نواقِصُ العُقُولِ»(4) معرفی می کند.
آنها مطرح می کنند که این متن با قرآن سازگاری ندارد؛ چرا که قرآن، ارزش و احترام فراوانی برای زن قائل شده است و حال آنکه این تعبیر، مقام و منزلت زن را زیر سؤال برده است.
در پاسخ به این شبهه می توان دو تفسیر زیر را یادآور شد:
1. اولین تفسیر، تفسیر حضرت آیت الله جوادی آملی است. ایشان در کتاب «زن آینه جلال و جمال» به این مسأله اشاره می کنند که به دلیل آنکه این عبارت در آستانه جنگ جمل گفته شده است، می توان نتیجه گرفت که ناظر به یک قضیه حقیقه نیست که تمامی زنان عالم را در بر بگیرد؛ بلکه منظور و مراد شخص «عایشه» است. در حقیقت حضرت(ع)، با این عبارت، در صدد بیان این مطلب بوده اند، عایشه، که باعث این خون ریزی در میان مسلمین شده است، کم خرد و دارای ایمانی ناقص بوده است.
2. تفسیر دیگری نیز می توان از این عبارت حضرت(ع) داشت که در حقیقت این تفسیر، مختار نگارنده است. بر این اساس وقتی حضرت(ع)می فرمایند، زن عقلش ناقص است، ما باید ببینیم مراد از عقل چیست.
به نظر می رسد مراد از عقل، حفظ و حافظه است؛ بانوان، در اثر اشتغال به کارهای متعدد خانه و گرفتاری ها متعدد ناشی از محیط خانواده و اجتماع، خیلی اوقات، دچار برخی فراموشی ها در حافظه می شوند. این یک امر طبیعی است؛ چرا که انسانی که سرش شلوغ است و مسؤولیت کارهای متعدد را بر دوش دارد دچار فراموشی می شود.
علت این تفسیر را می توان در ادامه حدیث مشاهده کرد. حضرت در ادامه حدیث، علت یابی کرده و فرموده اند که ناقص العقل بودن به دلیل این است که شهادت دو زن به اندازه شهادت یک مرد است. (5) وجه دو شاهد بودن زن را به این صورت از زبان قرآن می توان شنید که «ان تَضِلَّ اِحدَاهُما فَتُذَکّرَ اِحدَاهُمَ الاُخرَی»(6)؛ «بدین معنا که ممکن است یکی از آنها مطلب را گم کند یا فراموش کند، در اینجا، این دیگری است که تذکر می دهد.»(7)
در مجموع، زن در ادبیات اسلامی، آیات و روایات معصومین (ع) از ارزش و اهمیت والایی برخوردار است. در این میان برخی تعابیر در لسان روایات وجود دارد که همین امر موجب شده است برخی کژاندیشان هجمه هایی را متوجه دیدگاه اسلام در مورد زنان کنند.
این در حالی است که در صورت فهم دقیق این روایات، به خوبی و روشنی، می توان ارزش و اهمیت فراوان زن را در ادبیات و فرهنگ اسلامی مشاهده کرد.
پی نوشت ها :
1- سوره حجرات، آیه 13.
2- سوره طه، آیه 5.
3- نهج البلاغه، نامه 31.
4. نهج البلاغه، خطبه 79، (معاشرالناس ان النساء نواقص الایمان نواقص الحظوظ نواقص العقول)
5- همان. «اَمّا نُقصانُ عُقُولِهنَّ فَشَهادَهُ امرَاتَینِ کَشَهادَهِ الرَّجُلِ الواحِدِ».
6- سوره بقره، آیه 282. «وَ استَشهِدُوا شَهیدَینِ مِن رِجالِکُم فَان لَم یَکُونا رَجُلَینِ فَرَجُلٌ وَ امرَاتانِ مِمَّن تَرضَون مِن الشُّهداء ان تَضِلَّ اِحَداهُما فَتُذَکرِّ اِحدَاهُما الاُخری» «دو شاهد از مردانتان را [بر این حق] شاهد بگیرید، و اگر دو مرد نبود، یک مرد و دو زن را از میان شاهدانی که می پسندید، شاهد بگیرید تا اگر یکی از آن دو زن [واقعیت را] فراموش کرد، آن دیگری او را یادآوری کند»
7- تذکر هم در جایی است که انسان، مطلبی را می دانسته و فراموش کرده است.