نزد اهل سنت
تاریخ و بررسی نشان می دهد سالی که معاویه بن ابی سفیان بر حکومت چیره شد آن سال را «عام الجماعه» سال جماعت خواندند. زیرا پس از مرگ عثمان به طور رسمی در کنار شیعه که معتقدان و پیروان علی مرتضی امیرالمؤمنین بودند از طایفه ی ناجیه یعنی آنانی که خلافت و امامت را جدائی ناپذیر می دانستند و معتقد بودند که در واقعه ی آسمانی غدیر خم به طور انحصاری به علی امیرالمؤمنین سپرده شد. راه جدا کردند و به پیروی از معاویه که از ناحیه عمر بن خطاب کسرای عرب لقب یافته بود با خاندان عصمت خاصه جانشین و خلیفه آسمانی رسول خدا صلوات الله علیه به مخالفت برخاستند.هنگامی که علی امیرالمؤمنین علیه السلام به شهادت رسیدند و معاویه بر حکومت مسلط شد پس از قرارداد صلحی که با حضرت حسن بن علی منعقد نمود و خود هم قرار داد را نقض کرد. فرمانروای مسلمین گشته آن سال را به «عام الجماعه» نامگذاری کردند.
پس واژه ی «اهل سنت و جماعت» به این معنی است که اینها پیروان سنت معاویه و اجتماع کنندگان بر خلافت غاصبانه ی او هستند نه به معنای پیروان سنت رسول خدا، چرا که امامان از ذریه و اهلبیت پیامبر اکرم پیش از آزادشدگان «طلقاء» به سنت جدشان علم و آگاهی و شناخت دارند و از همه به آنچه در بیت است آگاهند.
معاویه که اهل سنت و جماعت را به آن نام خواند مقصودش اجتماع بر سنتی بود که خود آن را رواج داد و آن دشنام علی و اهلبیتش علیه السلام می باشد که تا شصت سال ادامه داشت و کسی نتوانست آن را بر دارد مگر عمر بن عبدالعزیزی که امویان بر کشتن او توطئه کردند.
در این صورت مبادا تصور شود اهل سنت و جماعت پیروان سنت رسول اکرم صلوات الله علیه می باشند که اهل سنت به معنی حقیقی یعنی پیروان سنت ختمی مرتبت فقط و فقط شیعیان، همان طایفه ناجیه یعنی غدیریان می باشند که آلوده به خیانت و افکار و سیاست یهوید نشدند. و این خصلت را امروز نیز در جمع امت اسلامی فقط در میان شیعیان می یابیم که با استکبار جهانی یهود و فرزند نامشروعش «صهیونیزم» بهر نوع امکان مخالفند.
حسن بصری که موقعیتش را نزد بزرگان طایفه ی ناجیه یعنی شیعیان متذکر خواهیم شد در سنت و جماعتی که گفتیم چه کسانی هستند و آنها را شناختیم بسیار حساس می باشد او را «سید زهاد و عباد و علما و فصحا» (1)عظیم القدر و عالم با عمل (2) از جمله ی تابعین فقیه و جامع علم و عمل و زهد(3) از بزرگان اهل ورع(4) و فقیه و امام اهل بلصره(5) معرفی نموده درباره اش تعریف و تمجید کرده اند(6) به حدی که خیرالدین زرکلی از محمد غزالی طوسی نقل می کند می گوید: «کان الحسن البصری اشبه الناس کلاماً به کلام الانبیاء و اقربهم هدیاً من الصحابه و کان غایه فی الفصاحة»(7) البته صوفیه این کلام را به حضرت امام باقر علیه السلام نسبت داده اند. البته جناب استاد مهدی عمادی در تحقیقات وسیعی که درباره ی حسن بصری دارند در کتاب «حسن بصری چهره ی جنجالی تصوف»به اثبات رسانده اند که کلام غزالی منسوب به عایشه می باشد.
ولی نمی توان نادیده گرفت و به آن اشاره نکرد با تمام جلالت شأنی که پیشوایان علمی اهل تسنن برای حسن بصری قائل هستند باز مانند ابی سعد و ذهبی و ابن
ابی الحدید نسبت به او خرده گرفته از طنطنعه اش در تسنن هم کاسته اند خواهشم اینست کتاب گرانسنگ «حسن بصری چهره ی جنجالی تصوف» تالیف جناب عمادی را حتماً مطالعه بفرمائید.
شأن حسن بصری
نزد صوفیهمتقدمین صوفیه چون خواجه عبدالله انصاری (8) ابی نصر سراج طوسی(9) ابوالقاسم قشیری که اهل سنت و جماعت امامش خوانده اند(10) هر کدام درباره ی حسن بصری قلم تعریف و تمجید به کار برده و در تدوین رسائل خویش به کلمات او تأسی جسته و استناد کرده اند.
هجویری غزنوی او را امام عصر و فرید دهر خوانده می نویسد: «وی را قدری و خطری بزرگ است نزدیک اهل این علم بل کل علوم»(11) و او را صاحب مرقعه(خرقه) صوفیه دانسته که از ابو حنیفه روایت می کرده است.(12)
شیخ عبدالقادر عیسی رئیس فرقه شاذلیه او را امام التابعین می خواند(13) و همو می نویسد که حسن بصری نزد صوفیان سید الفتیان» است.(14)
حافظ حسین کربلائی که از ارادتمندان به سید عبدالله برزش آبادی مؤسس فرقه ی ذهبیه اغتشاشیه است می نویسد: «مخفی نماند که اکثر سلاسل درویشان به شیخ حسن بصری قدس سره می پیوندد و او را از مریدان و خادمان حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام شمرده اند(15) و این معنی اشهر از آن است که کذب و خلاف را در آن دخل و گنجایش توان داد»(16).
مولوی غلام سرور می نویسد: «اول سردفتر سرخیل پیران چشت نیکو سرشت قطب الاقطاب قدوه المحققین الطالبین مقتدای اهل ولایت [ملاحظه کند دشمن ولایت را
مقتدای اهل ولایت بخوانند] قبله ارباب هدایت خواجه عالی شان حسن بصری از کبار تابعین شهنشاه مرسلین است جامع علوم ظاهری و باطنی بود خرقه ی ارادت از امیرالمؤمنین علی کرم الله وجهه پوشید.(17)
سید محمد بن مبارک علوی کرمانی شاگرد بلافصل شیخ شهاب الدین ابوحفص سهروردی می نویسد: «آن پرورده ی نبوت آن کان فتوت آن بحر علم آن گنج عمل و حلم آن رئیس تابعین آن امام متقین علیه به صاحب صدری خواجه حسن بصری»(18) و بعد درباره اش داد سخن رفته است.
کمال الدین حسین بن حسن خوارزمی که در سال 840 کشته شده است و از شاگردان و مریدان خواجه ابوالوفای خوارمی است می نویسد: «مناقب و فضایل و محامد و شمایل آن پرورش دیده از خاندان نبوت و باریافته در دودمان فتوت آن کعبه علم و عمل و آن قله ی ورع و حلم شیخ المشایخ حسن بصری...»(19)
درویش محمد طبسی که از معتقدان و ارادتمندان و شاگردان شاه نعمت الله است می نویسد: «همان آشیان ملکوت و شاهباز فضای جبروت مکرم نبی و محترم ولی شیخ حسن بصری»(20) از کجا این صوفی فهمیده است که راه جدا کرده از خلیفه ی رسول خدا مکرم نبی و محترم ولی می باشد؟! از جمله معضلات و مشکلاتی است که صوفیه باید با کراماتی بر پایه «از کرامات شیخ ما این است، شیره را خورد و گفت شیرین است» حل بنمایند.
مجذوب علیشاه کبوتر آهنگی علاوه بر آنکه در مرآت الحق مطالبی را عنوان می کند و ناچاراً قدح حسن بصری را می پذیرد می نویسد «ضعیف مسکین معروض می دارد که بعض سلاسل منتهی می شود به خدمت جناب امیرالمؤمنین بدون توسط حسن بصری» (21) با این تردستی مرموزانه مسئله قدح حسن بصری را در حالی که قبلاً پذیرفته حل می کند در مراحل السالکین حسن بصری را در ردیف حضرات صحابه بزرگوار و تابعین چون سلمان و ابوذر و عمار و مقداد و کمیل بن زیاد قرار داده است(22) و
خرقه ی معروف کرخی رابه او می رساند(23)و در مقابل روایاتی که در قدح حسن بصری است ایستادگی می نماید.(24)
جواد نوربخش که از جمله مدعیان ریاست فرقه ی نعمة اللهیه مونس علیشاهی است انتساب روسای فرقه ی عبدالحسین ذوالریاستین را به حسن بصری رسانیده او را از زهاد شش گانه(25) اسلام می داند که 130 تن از اصحاب رسول خدا را دیده و هفتاد تن از مبارزان جنگ بدر را ملاقات کرده است.(26)
جواد نعمت اللهی بناء شیرازی که مدعی جانشینی توانگر می باشد و خود را رئیس صوفیه صفی علیشاهی می داند در فاتحه الاولیاء خانقاه خود نام حسن بصری را در کنار سلمان و اویس قرار داده برای همه فاتحه می خوانند.
پی نوشت ها :
1- جامع کرامات الاولیاء از یوسف بن اسماعیل بنهانی ج 2 ص 21.
2- میزان الاعتدال ابی عبدالله محمد بن احمد ذهبی ج 2 ص 50 .
3- ابومحمد عبدالله ابن اسعد یافعی در تاریخ خود ج 1 ص 229 .
4- وفیات الاعیان ج 1 ص 354 .
5- اعلام زرکلی ج 2 ص 226 .
6- صفة الصفوه ابن جوزی ج 2 ص 154 تهذیب التهذیب شهاب الدین احمد بن حجر عسقلانی ج 1 از صفحه ی 481 تا 485 و طبقات الکبری عبدالوهاب بن علی انصاری ج 1 ص 29-30 .
7- اعلام زرکلی ج 2 ص 226.
8- طبقات الصوفیه ص 225 و 130 .
9- اللمع فی التصوف .
10- رساله ی قشیریه .
11- کشف المحجوب ص 103 .
12- همان ص: 50 .
13- حقایق عن التصوف: 223 .
14- همان مأخذ: 577 .
15- به بخش برخورد حسن بصری با ائمه طاهرین علیهم السلام هم توجه داشته باشید.
16- روضات الجنان و جنات الجنان ج 2 ص 372 .
17- خزینة الاصفیاء ج 1 ص 222 .
18- سیرالاولیاء ص 42 .
19- جوهر الاسرار و زواهر الانوار ص 51 .
20- آثار درویش محمد طبسی ص 229، از رساله انوار الحقایق .
21- مرآت الحق ص 130 .
22- مراحل السالکین ص 153 .
23- همان: 165 .
24- همان: 168 .
25- در همین بحث به شناسائی آنان می پردازیم .
26- پیران طریقت ص 11 .