مفهوم پردازی درباره مقاومت در برابر جهانی شدن

اشاره: چین و میتلمن، با بررسی آثار مجموعه ای از اندیشمندان سیاسی و اجتماعی، سه مفهوم پردازی درباره مقاومت را مشخص می سازند: چیرگی معارض (مبتنی بر نوشته های آنتونیو گرامشی)،
چهارشنبه، 24 آبان 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مفهوم پردازی درباره مقاومت در برابر جهانی شدن
مفهوم پردازی درباره مقاومت در برابر جهانی شدن

 

نویسندگان: کریستین چین (1) و جیمز میتلمن (2)
مترجم: علیرضا طیّب



 
اشاره: چین و میتلمن، با بررسی آثار مجموعه ای از اندیشمندان سیاسی و اجتماعی، سه مفهوم پردازی درباره مقاومت را مشخص می سازند: چیرگی معارض (مبتنی بر نوشته های آنتونیو گرامشی)، جنبش های معارض (مبتنی بر آثار کارل پولانیی)، و فروسیاست (اندیشه ای که جیمز اسکات آن را سکّه زده است). این دو، پس از بررسی نتایج تلویحی این اندیشه ها، آن ها را با شکل های مختلف مقاومت در برابر چالش های رنگ به رنگ ناشی از جهانی شدن مرتبط می سازند. به ویژه آنان توجه خود را روی این اندیشه متمرکز می سازند که جنبش های مقاومت، فرآیندهای فرهنگی را رقم می زنند و می سازند که با کل زندگی اجتماعی، و نه صرفاً با فرآیندهای مادی مانند تولید یا مبادله، ارتباط دارند.

مقدّمه:

از دید ما و به طور خلاصه، می توان فرهنگ را چونان فرآیندهای اجتماعی زاده منافع دانست که انواع مشخصی و متفاوتی از سبک های کلی زندگی را به وجود می آورند، سبک هایی که زندگی اجتماعی مادّی جزءِ لاینفک آن هاست. مقاومت در برابر جهانی شدن نمودهای فرهنگی فراوانی دارد. برجسته ترین نمونه جنبش مخالفت با جهانی شدن از بالا شاید جنبش جهانی با جدایی نژادی باشد که با انحصار نژادی ابزارهای تولید که جریان های چشمگیر سرمایه خارجی نیز آن را تقویت می کرد، در مبارزه بود و در نهایت به انتخاب حکومت وحدت ملی به رهبری کنگره ملی آفریقا در آفریقای جنوبی در 1994 منجر شد. نمونه های متعددی از مقاومت محلی تر نیز وجود دارند، مانند قیام مسلحانه زاپاتیستا در میان سرخ پوستان مایا بر ضد اصلاحات نولیبرالی حکومت مکزیک که به شکل نمادین از اول ژانویه 1994، یعنی نخستین روز به اجرا درآمدن موافقت نامه تجارت آزاد امریکای شمالی، برپا شد. ولی مفهوم پردازی مقاومت تنها به صورت مخالفت سازمان یافته و اعلام شده با قدرت اقتصادی و نظامی نهادینه، سطحی و کم مایه خواهد بود. باید کند و کاوی عمیق تر کنیم تا فعالیت های فردی و جمعی روزمرّه ای را که به حد مخالفت آشکار نمی رسد کشف کنیم. برای درک مقاومت در برابر جهانی شدن، باید در عین حال زیرمتن های زندگی سیاسی و فرهنگی، امکانات، و استعدادهای موجود برای دگرگونی ساختاری را نیز بررسی کنیم.
ما کار را با تحقیق درباره نقش قدرت در شکل دادن به انتقادات فرهنگی از جهانی شدن اقتصاد و نیز الگوهای مبارزه از طریق بازبینی آثار سه تن از نظریه پردازان بزرگ مقاومت آغاز می کنیم، ولو آن که نوشته هایشان آشکارا درباره دوره معاصر جهانی شدن نباشد: مفهوم چیرگی معارض آنتونیو گرامشی، مفهوم جنبش های معارض کارل پولانیی، و اندیشه فروسیاست جیمز اسکات. برای رعایت اختصار، دایره بررسی خودمان را به همین نویسندگان محدود می سازیم؛ در این مجال نمی توان به سایر مفهوم پردزای ها و استنادات تجربی اصولی پرداخت. به اعتقاد ما، نظرات گرامشی - پولانیی - اسکات [...] مبنای معقولی برای مفهوم پردازی دوباره مقاومت در اختیار ما می گذارد. در مقام نتیجه گیری نیز به کند و کاو درباره نقاط همگرایی و تأکیدات متباین این سه اندیشمند می پردازیم و نیز جهاتی را برای بررسی های بیشتر و پژوهش های اکتشافی پیشنهاد می کنیم.

مقاومت چونان چیرگی معارض

ظاهراً تحلیلی که گرامشی در گزیده هایی از یادداشت های زندان درباره دگرگونی اجتماعی به دست داده نه جهانی شدن را پیش بینی و نه آن را تبیین کرده است. گرامشی، عضو پارلمان ایتالیا و دبیرکل حزب کمونیست آن کشور، این یادداشت ها را در فاصله سال های 1929 و 1935 در شرایطی نوشته است که رژیم فاشیست ایتالیا وی را به زندان انداخته بود. گرامشی، در بحث هایش پیرامون روابط دولت و جامعه، به ویژه به چارچوب های نظری مارکسیسم سنّتی و بورژوازی لیبرال نظر داشت که با تقلیل دادن دگرگونی های صورت گرفته در تمامی جنبه های زندگی اجتماعی به عوامل اقتصادی، «اقتصادباوری» را در جایگاه ممتازی قرار می دادند.
تلاش های نظری گرامشی برای فراتر رفتن از حد اقتصادباوری را می توان دستمایه مفهوم پردازی مقاومت در آغاز هزاره جدید میلادی قرار داد. وی، به جای اقتصادباوری، مفهوم چیرگی را مطرح ساخت. چیرگی کل سبک و شیوه زندگی را در برمی گیرد: فرآیند زنده پویایی است که طی آن هویت ها، روابط، سازمان ها، ساختارهای اجتماعی مبتنی بر توزیع نامتقارن قدرت و نفوذ توسط طبقات مسلمان ایجاد می شوند. پس، چیرگی در شکل دادن به روابط سلطه و فرودستی، به همان اندازه که اقتصادی است، «اخلاقی - سیاسی» هم هست.
نهادهای جامعه مدنی - مانند کلیسا، خانواده، مدارس، رسانه ها، و انجمن های تجاری - چنان به زندگی روزمره معنا و سازمان می بخشند که نیاز به توسل به زور کاهش یابد. هرگاه تصور شود که قدرت و کنترل بر زندگی اجتماعی از خودگردانی (یعنی خودگرانی افرادی که در دل جوامع جاگیر شده اند) و نه از منابع بیرونی مانند دولت یا قشرهای مسلط ناشی می شود، چیرگی برقرار است. چون چیرگی فرآیندی زنده است، بسترهای تاریخی مختلف شکل های متفاوتی از چیرگی همراه با مجموعه های متفاوتی از بازیگران را پدید می آورند، مانند «انقلاب انفعالی» جنبش رستاخیز در سده نوزدهم، که طی آن بورژوازی ایتالیا بدون آن که تجدید ساختاری بنیادی از پایین صورت گیرد قدرت را به دست آورد، و رهبری انقلاب پرولتری روسیه در اوایل سده نوزدهم.
اما روند برقراری چیرگی هرگز نمی تواند کامل باشد زیرا پروژه چیرگی متضمن مشارکت گروه های فرودست است. در جریان اعمال، حفظ، و / دفاع از چیرگی، می توان در حوزه های به هم مرتبط جامع مدنی، جامعه سیاسی، و دولت به چالش با آن برخاست.
شکل ها و ابعاد مختلف مقاومت در برابر چیرگی را تحت عنوان چیرگی معارض (3) مطرح می سازند. پروژه چیرگی معارض در دل خود متضمن «جنگ های متحرک» و «جنگ های سنگر به سنگر» است که طی آن ها مردم به اقدام دستجمعی اعلام شده و آشکار بر ضد دولت دست می زنند. جنگ متحرک حمله رودررو به دولت است (مانند اعتصابات کارگری یا حتی اقدام نظامی) ولی جنگ سنگر به سنگر را می توان نوعی مقاومت غیرخشونت بار مانند تحریم دانست که هدفش اشکال تراشی در فعالیت های روزمره دولت است. هدف از هر دو نوع جنگ به چنگ آوردن کنترل دولت است.
جنگ های متحرک و سنگر به سنگر نماد آگاهی ضد چیرگی در سطح جمعی هستند. آن ها نمایانگر برهه هایی در تاریخ اند که افراد برای رویارویی خشونت بار و غیرخشونت بار با دولت به هم می پیوندند. می ماند این مسئله که چگونه و چرا آگاهی ضد چیرگی در زندگی روزمره سربرمی آورد و منجر به اقدام جمعی اعلام شده و آشکار می گردد؟
بحث گرامشی درباره نقش شعور عادی در توسعه آگاهی ضد چیرگی، برای تبیین شکل های تاریخی / یا معاصر مقاومت اهمیت تعیین کننده دارد. شعور عادی، که در زندگی روزمره وجود دارد و به کار بسته می شود، نه خطی است و نه تکبافت؛ محصول رابطه فرد با انواع گروه های اجتماعی و جایگاه وی در آن هاست. نکته مهم این است که وجود همزمان همرنگی جویی و مقاومت در شعور عادی می تواند به ناهمسازی میان اندیشه و عمل منجر شود، که خود به تبیین تضادهای رفتاری گروه فرودستی که ممکن است در عین داشتنِ «برداشت خاص خودشان از جهان» برداشت هایی را هم از طبقات مسلط وام گیرد کمک می کند. گرامشی، با طرح این مطلب که افراد و گروه ها از جایگاه فرودست خودشان در جامعه آگاهی انتقادی - البته «به صورت گذرا» - دارند، ابهام آلود بودن مقاومت را تصدیق و تبیین های بیش از حد جبری و تک بُعدی از آگاهی کاذب را رد می کند.
با این حال، گرامشی در بحث اندیشه و عمل مراقب بود این برداشت ایجاد نشود که تسلیم شدن در برابر سلطه صرفاً نتیجه محاسبه عقلایی سودها و هزینه ها توسط فرودستان است (به این معنا که مقاومت در بدترین حالت بی ثمر خواهد بود و در بدترین حالت موجب واکنش تلافی جویانه خواهد شد). هویت اجتماعی چندپاره، که وجه مشخصه عضویت همزمان در گروه های مختلف است، بدین معناست که اگر نه محتمل، دست کم امکانش هست که فرودستان در مورد برخی از موضوعات مواضعی پیشرو و در عین حال درباره موضوعاتی دیگر مواضعی ارتجاعی داشته باشند.
برداشت گرامشی از مقاومت باید توسعه آگاهی چند چیرگی را که الهام بخش جنگ های متحرک و سنگر به سنگر است، و نیز اقدامات ملی - مردمی تحت رهبری روشنفکرانه نظام یافته متعلق به تمامی طبقات و اقشاری را که قادرند برای ایجاد و تثبیت و شعور عادی جدیدی صداها و آگاهی های مختلف را در قالب برنامه منسجمی برای تغییر متحد سازند، تبیین کند. گرامشی در زمان خود از روشنفکران نظام یافته می خواست که شعور عادی را با نوعی فلسفه عمل درآمیزند که گروه های فرودست را به شناخت انتقادی فرودستی خودشان در جامعه تشویق کند. هدف عبارت از تشکیل جنبش «ملی - مردمی» از طریق برقراری اتحاد میان رهبران (متحد با روشنفکران نظام یافته شان) و پیروان (فرودستان) است. در حالی که جنگ متحرک و جنگ سنگر به سنگر برای قبضه دولت است، جنبش ملی - مردمی مبنای تازه ای برای کل سبک زندگی به دست می دهد.
گرامشی، برای آن که فلسفه عمل بتواند چندپارچگی هویت و منافع را پشت سرگذارد؛ شیوه برنامه داری به دست نمی داد. در پدیده جهانی شدن روزگار ما، در هم نفوذ کردن نیروها در سطوح محلی، ملی، منطقه ای، و جهانی، حکایت از آن دارد که مردمان مختلف در اتحادهایی وارد می شوند که می توانند با هم ضد و نقیض شوند، و عملاً نیز هرچه بیشتر چنین است: برای نمونه، کارگران زن کارخانه های واقع در مناطق تجارت آزاد که دستمزد ناچیزی می گیرند و در عین حال عضو یا حامی جنبش های اسلامی در جنوب شرقی آسیا هم هستند. شعور عادی جدید باید با شناخت انتقادی زنان از تنش ها، محدودیت ها، و فرصت های موجود در ذات هویتشان به عنون دختر یا زن خانه دار، به عنوان کارگر کم دستمزد کارخانه، به عنوان شهروندان، و به عنوان مسلمان در جوامع اسلامی محلی، ملی، فرامرزی برخورد مؤثری کند یا این شناخت را منسجم سازد.
وانگهی، جهانی شدن شکل های اعلام شده و آشکاری از مقاومت را ایجاد می کند که ممکن است دولت را هدف گرفته یا نگرفته باشند. در بستری که در آن دولت های لیبرال، اقتدارگرا، و پساکمونیستیِ در حال گذار مانند یکدگیر به تسهیل کنندگان سرمایه فرامرزی تبدیل می شوند، اگر و هرگاه مقاومت اعلام شده آشکاری در برابر دولت صورت گیرد، باید نیروهای پیش برنده آن را در چارچوب بزرگ تری به تحلیل گذاریم. مسئله این است که چگونه ساختارها و سیاست های دولت، در عین حال که سعی در حفظ مشروعیت خود برای حکومت کردن دارد، به شکل تناقض آلودی کارویژه هایی «آموزشی» برای تربیت نوع تازه ای از شهروندان و تمدن که با نیازهای سرمایه فرامرزی دمساز باشد پیدا می کنند. در همین ارتباط، می توان از بینش های گرامشی درباره جامعه مدنی و مقاومت، که سرنخ هایی از آن ها به دست داده است ولی البته همواره با یکدیگر سازگار نیستند، به شکل ثمربخشی استفاده کرد.
اگرچه هنوز هم می توان جنگ متحرک و جنگ سنگر به سنگر را گاهی در حالت نوزادی تشخیص داد، ولی فشردگی زمان و مکان مجراهای تازه ای برای مقاومت به وجود آورده است که مرزهای ملی را درمی نوردند. جنبش های اجتماعی معاصر در نتیجه نوآوری های صورت گرفته در عرصه فناوری، که ارتباط آنی بر فراز مرزها را امکان پذیر ساخته اند (مانند اینترنت، ماشین های نمابر، گوشی های تلفن همراه، و رسانه های جهانگیر)، و با بهره گیری از این فناوری ها، همزمان در فضای محلی، ملی، فرامرزی، و / یا جهانی حضور دارند. چارچوب گرامشی برای تحلیل مقاومت را باید چنان گسترش داد که بازیگران و فضاهای جدیدی را که بیانگر آگاهی ضد چیرگی هستند در برگیرد. در بخش بعد به بحث درباره این امکان می پردازیم که جنبش های اجتماعی را بیش از پیش به منزله شکلی از مقاومت در نظر بگیریم.

مقاومت چونان جنبش های معارض

کارل پولانیی در کتاب دگردیسی بزرگ: ریشه های سیاسی و اقتصادی زمانه ما نوشته است که ریشه های بحران جهانی سیاسی، اقتصادی، و اجتماعی دهه 1930 را، که به جنگ جهانی دوم انجامید، می توان به اعمال نظام بازار «خودسامان» با حمایت دولت طی سده های هیجدهم و نوزدهم رساند. جنبش ایجاد و گسترش بازار خودسامان سبب اتخاذ تدابیر حمایتی یا جنبش های معارضی (4) برای برقراری مجدد کنترل اجتماعی بر بازار شد - از همین رو، پولانیی مفهوم جنبش مضاعف را به کار می برد.
پولانیی مقاومت را در قالب جنبش های معارضی می شناخت که از شیوه های کلی و متفاوت زندگی برخاسته بودند و بر آن تأثیر می گذاشتند. حفاظت از کارگران در برابر روند کالایی شدن تلویحاً به معنی دفاع از مناسبات و نهادهایی اجتماعی است که کارگران بخشی از آن هستند:
نظام با مصرف کردن قدرت کار یک انسان اتفاقاً موجودیت فیزیکی، روانی، و اخلاقی را که «انسان» برای خود قائل است به دور می افکند. انسان های عاری از پوشش حمایتی نهادهای فرهنگی از تأثیرات بی حفاظ بودن در اجتماع تلف خواهند شد. [تأکید افزوده]؛ آن ها به عنوان قربانیان آشوب اجتماعی از طریق فسق و فجور و انحراف جان خواهند باخت. هیچ جامعه ای نمی تواند، حتی برای کوتاه ترین بازه زمانی، تأثیرات چنین نظامی از پندار خام را تحمل کند مگر آن که گوهر انسانی و طبیعی و نیز سازمان تجاری خویش را در برابر زیان های این آسیاب شیطانی حفظ کند. [1]
بدین ترتیب، چارچوب جنبش - جنبش معارض امکان آن را فراهم می سازد که جنبش های اجتماعی معارض را به عنوان شکلی از مقاومت مفهوم پردازی کنیم، زیرا مقاومت را عمدتاً بدین صورت تعریف می کنند: نوعی اقدام دستجمعی (الف) مبتنی بر همبستگی که (ب) پیگیر یک اختلاف است و (پ) مرزهای نظامی را که اقدام در دل آن صورت می گیرد می شکند». باید سطح تحلیل را از سطح ملی به سطح فرامرزی و / یا جهانی تعمیم دهیم، زیرا برخی از جنبش های اجتماعی معاصر - از قبیل جنبش هایی که به نابودی محیط زیست، حقوق زنان، و حقوق بومیان مربوط می شوند - برای یافتن راه حل های فرامرزی یا جهانی، دولت را دور می زنند.
چارچوب جنبش اجتماعی / جنبش معارض دو مشکل تلویحی دارد. مفهوم «جنبش» فرض وجود جمع را در دل خود دارد و نتیجه اش این است که جنبش های اجتماعی / جنبش های معارض را فی نفسه به صورت جبهه هایی متحد جلوه می دهد. طی حدود یک دهه گذشته، چندپاره بودن جنبش زن باوری را اختلاف داخلی این جنبش و سلطه مبتنی بر تفاوت نژاد، مذهب، طبقه، و ملیت ثابت کرده است.
جنبش های اجتماعی / جنبش های معارض همچنین وجود ساختار سازمانی را به ذهن متبادر می سازد. در مورد برخی از جنبش های اجتماعی (مانند صلح سبز و دوستان زمین در جنبش محیط زیست) شاید چنین باشد ولی در عصر جهانی شدن می توان شبکه های غوطه ور (5) را هم که فاقد هرگونه ساختار سازمانی هستند یافت. اعضای این شبکه های غوطه ور عمدتاً بدون درگیر شدن در مبارزات آشکار و اعلام شده به زندگی روزمره خود می پردازند:
آن ها در تعریف کُدها و معرفی واقعیت تردید روا می دارند. آن ها درخواست نمی کنند بلکه پیشنهاد می دهند. نفسِ موجودیتشان شیوه های دیگری را برای تعریف کنش فردی و جمعی پیش می نهند. آن ها مانند رسانه های جدید عمل می کنند: آن ها آنچه را که هر نظامی درباره خود پنهان می سازد، میزان سکوت، خشونت، و غیرعقلانیتی که همواره در کدهای مسلط پنهان است، آشکار می سازند. [2]
وجود شبکه های غوطه ور معنای تازه ای به مقاومت می بخشد. گرچه می توان اعضای این شبکه ها را برای اعتراض به سیاست های دولت بسیج کرد، ولی هدف فوری، یا حتی نهایی، درگیری یا رویارویی آشکار با دولت یا حتی شرکت های فرامرزی نیست. در نبودِ اقدامِ جمعیِ آشکارا اعلام شده، مقاومت را باید به معنی شیوه گذاران زندگی روزمره مردم دانست. شبکه های غوطه ور ثابت می کنند که گرچه مقاومت می تواند آشکارا سیاسی / و یا اقتصادی باشد، ولی کل سبک زندگی است که به مقاومت شکل می دهد و خود از مقاومت شکل می پذیرد. در جوامع صنعتی پیشرفته نمونه های شبکه غوطه ور شبکه هایی هستند که در آن ها خانواده ها و دوستانشان - در عادات مصرفشان - از خرید ماهی های تُن صید شده به وسیله روش هایی که کل جمعیت دولفین ها را از بین می برد خودداری می کنند یا تنها کالاهای مصرفی تولیدی شرکت هایی را خریداری می کنند که فعالانه برای حفظ محیط زیست می کوشند. چنین اقداماتی در جهان شرکت ها نتایجی اقتصادی و برای سیاست گذاران عواقبی سیاسی دارد. جالب توجه است که شبکه های غوطه ور کانون سربرآوردن ارزش ها و سبک های زندگی متفاوت اند.
برای نمونه، در مصر، شبکه های غوطه ور در مناطق سکونت مردم معمولی و در میان مردم عادی، که شَعب خوانده می شوند، وجود دارند. شبکه ها از خانواده - واحد اساسی سازمان دهی اجتماعی در شَعب - نشأت می گیرند و تعمیم می یابند و پیوندهایی فراتر از طبقه، حرفه، و خویشاوندی را در برمی گیرند. تخصیص و توزیع منابع مادّی و نمادین در شَعب بر اساس «خصایل خانوادگی» صورت می گیرد. در پیمان ناگفته ای که بین دولت مصر و شَعب وجود دارد، دولت از طریق توزیع کالاها و خدمات اساسی در میان شَعب در ازای سکوت سیاسی شعب مشروعیت خود را حفظ می کند. اعضای شعب به همان اندازه که به مقاومت در برابر دولت می پردازند در برابر آن سکوت پیشه می کنند. اعضای جنبش اسلامی، که عضو شَعب هم هستند، به قاچاق اسلحه و گاهی نیز بسیج کردن و سازمان دادن اعتراضات توده ای بر ضد دولت می پردازند و در این راه از پیوندهای موجود در شبکه غوطه ور بهره می گیرند.
مفهوم جنبش مضاعف پولانیی این مزیت مشخص را دارد که تقاضاهای آشکار و اعلام شده در سطوح ملی، فرامرزی، و / یا جهانی برای اتخاذ تدابیر حمایتی در برابر ابعاد مختلف ایجاد و گسترش بازار خودسامان را به شکل شُسته و رفته و موجز بیان می کند. اما، همان گونه که بحث شد، چارچوب جنبش - جنبش معارض نه اختلافات موجود در دل جنبش معارض را به تحلیل می گذارد و نه شکل های اعلام نشده مقاومت را پیش بینی می کند، حال آن که این هر دو وجود دارند و باید هنگام مفهوم پردازی مقاومت جمعی در برابر جهانی شدن مدّنظر قرار گیرند.

مقاومت چونان فروسیاست

جیمز اسکات در 1990 اندیشه فروسیاست (6) را به عنوان شکل های روزمره مقاومت فردی و / یا جمعی، که به حد مبارزه آشکار اعلام شده نمی رسند، مطرح ساخت. تلاش اولیه او به منظور شناخت شرایط مساعد برای شورش های دهقانی در جنوب شرق آسیا و فقدان مقاومت آشکار و اعلام شده در روستاهای مالزی، که به سرعت در حال صنعتی شدن بود، به تدریج به مفهوم پردازی «فروسیاست» برای تبیین معنای متحول سیاست و مقاومت در بیشتر شکل های روابط روزمره سلطه - فرودستی انجامید.
اسکات هشدار می داد که نبودِ مبارزه آشکار و اعلام شده در بافت جوامع هرچه پیچیده تر را نباید به معنی سکوت رضایت آمیز گرفت. در حوزه جمع های غیررسمی، مانند بازار موازی، محل کار، خانه، و جوامع محلی ای که افراد هر روز درباره منابع و ارزش ها با هم مذاکره می کنند، «آگاهی ضد چیرگی پرداخت می یابد». ‍[3] این ها عرصه های فعالیت فروسیاسی هستند که از مج مج کردن، تصرف غیرقانونی، و شایعه پراکنی تا ایجاد خُرده فرهنگ های دگراندیش را در برمی گیرد.
چنین فعالیت هایی در ظاهر نمی توانند مطلبی را در مورد گفتمان ضد چیرگی بر ما آشکار سازند مگر آن که به تبیین شرایط سربرآوردن آن ها بپردازیم. فروسیاست را با کنار هم نهادن آنچه اسکات وانویس های علنی و پنهان (7) می خواند می توان شناخت. وانویس های علنی اقدامات شفاهی و غیرشفاهی طرف مسلط (یا، به عبارت ساده تر، تصویر شخصی نخبگان مسلط از خودشان» است. [4] آن ها ثبت علنی روابط فرادست - فرودست هستند که به موجب آن ظاهراً فرودستان از روی میل تن به توقعات اعلام شده و اعلام نشده فرودستان می دهند. از سوی دیگر، وانویس های پنهان گفته ها و کرده هایی هستند که طرف های فرودست در بیرون از قلمرو وانویس علنی یا رعایت جایگاه طرف مسلط می گویند و می کنند. در چارچوب ساختار های نظارت و مراقبت، که طبقه (های) مسلط یا دولت ایجاد کرده اند، وانویس های پنهان همان فعالیت های فروسیاسی هستند که به شکل مخفیانه رویّه های سلطه اقتصادی، منزلتی، و ایدئولوژیک را به چالش می گیرند.
به اعتقاد ما، بررسی فرو سیاست بر همان چیزی پایه می گیرد که جامه شناسان روایت های هستی شناختی (8) می خوانند. روایت هستی شناختی به شیوه های بازنمایی یا روش سنّتی «قصه گویی» تاریخ دانان (یعنی روش عرضه کردن دانش تاریخی)، که از دید جریان اصلی دانشمندان علوم اجتماعی روش غیرتبیینی و غیرنظری است، اشاره ندارد بلکه روایت های هستی شناختی داستان هایی هستند که بازیگران اجتماعی نقل می کنند و، در این روند، خودشان را تعریف می کنند یا هویتشان را می سازند و شرایط تقویت و / یا تضعیف کننده امکان تغییر را درک می کنند.
اگرچه وانویس های پنهان مبارزه بر سر منابع و ارزش های مادّی و نمادین در زندگی روزمره را مشخص می سازند، ولی در خلأ رخ نمی دهند. فعالیت های فروسیاسی زاده تعامل میان ساختار و کنشگری است: شیوه های تأثیر گذاری تنگناها و فرصت های واقعی و تصوری بر رفتار گروه های فرودست. بدین ترتیب، تحلیل اسکات در مورد فعالیت های فروسیاسی نمی تواند پیچیدگی های موجود در ذات شکل های اعلام نشده مقاومت روزمره را بیان کند. اسکات، در بررسی خودش پیرامون مناسبات ارباب - دهقان در یک روستای مالزی، اظهار داشت که تحلیل ساختارها و سیاست های دولت تنها تا جایی اهمیت دارد که آن ها بر روابط طبقاتی محلی تأثیر می گذارند. به ویژه طی دهه 1980 و در بستر سیاست های توسعه کشاورزی ملی و نوسان قیمت های جهانی کالاهای اولیه، روابط ارباب - دهقان بر اساس تأثیرات وارد بر، و تعاملات میان، جامعه روستایی، ساختارها، و سیاست های دولت، و نیز دگرگونی های خاص نظام اقتصادی جهانی شونده شکل گرفت.
روابط فرادست - فرودست مانند روابط ارباب - دهقان، مدیر - کارگر، شوهر - همسر، و مقام دولتی - متصرفان غیرقانونی - در کل سبک زندگی ای تثبیت شده است که ساختارها و سیاست های دولت نقش مهمی در آن دارند. به عنوان نمونه، سیاست هایی را در نظر بگیرید که هدفشان عادی جلوه دادن خانواده هسته ای مردم سالار به عنوان طبیعی ترین شکل خانواده در بازارهای آزاد سرمایه داری و برای گسترش و حفظ این بازارهاست و / یا برای آموزش علمی / فنی به زیان آموزش های علوم انسانی امتیاز قائل می شوند. چنین سیاست هایی، چون به شکل مستقیم و غیرمستقیم بر تمامی وجوه زندگی اجتماعی - از آهنگ گسترش شهرنشینی، خانه سازی، و فرصت های شغلی گرفته تا توزیع منابع در خانه - تأثیر می گذارند، جهان نگرش افراد را چارچوب بندی می کنند.
در چارچوب های اجتماعی هرچه پیچیده تر، فرودستان فاقد هویت تکبافت بی دردسری هستند. همچنین رفتار آنان را نمی توان با استناد تلویحی به مدل اقتصادی موجود خودخواهی، که در پی بیشینه ساختن مطلوبیت است، تبیین کرد. به عبارت ساده تر، فعالیت های فرودستانه صرفاً زاده تصمیم فرودستان برای مقاومت اعلام نشده در برابر ساختارهای نظارت و مراقبت ایجاد شده به دست قشرهای مسلط نیست.
طبقه تنها یک وجه (البته وجهی مهم) از هویت در رابطه ارباب - دهقان یا دیگر انواع رابطه مسلط - فرودست است به همان اندازه ای که بی فایدگی یا ترس از مقاومت آشکار و اعلام شده در برابر سلطه موجب محدودیت رفتار می شود، وجوه متفاوت و احتمالاً متعارض هویت فرودستان هم می تواند واقعی باشد و تحت شرایط معینی رفتارها را محدود سازد. اسکات با تک بُعدی جلوه دادن مقاومت، ناخواسته برای سلطه نیز سیمایی تک بعدی قائل می شود، هرچند که ابعاد اقتصادی، منزلتی، و ایدئولوژیک را در تحلیل از یکدیگر متمایز می داند.
در این ارتباط، گرامشی به ما خاطرنشان می کند که هویت فرودستان در شبکه های اجتماعی پیچیده و همپوشی تثبیت شده است که فرد در درون آن ها همزمان در موقعیت فرادست و فرودست قرار دارد (و شاید به عنوان شوهر یا زن، پیرمرد یا جوان، مدیر یا کارمند دفتری، اعطاکننده یا دریافت کننده کمک). تحلیل این که چگونه آمیزه های خاصی از هویت در چارچوب محدودیت های ساختاری تجلی می یابد می تواند به تبیین این مسئله کمک کند که چرا، با توجه به نظام های نظارت و مراقبت (که در ذات خود پاداش ها و مجازات هایی دارند)، عده ای همرنگی پیشه می کنند و عده ای دیگر به انواع مختلف فعالیت سیاسی دست می زنند. با این رویکرد، برعکس، تحلیل سرشت متحول سلطه نیز عمیق تر می شود.
وانویس های پنهان این توانایی را دارند که شناخت سیاست درونی گروه های فرودست را تسهیل می کنند. پدیده «سلطه در سلطه» در مواردی به وجود می آید که بین فرادستان و فرودستان اتحادهای ضد و نقیضی شکل می گیرند که، به نوبه خود، دیگران را زیر سلطه قرار می دهند. اگرچه اسکات به این حقیقت اذعان دارد، ولی تأکید او بر طبقه بدون توجه کافی به تعاملات موجود میان نیروهای طبقاتی و غیرطبقاتی، چارچوب فروسیاست او را از کارایی می اندازد. توجه بی درنگ به طبقه این فرض را در دل خود دارد که تکوین آگاهی طبقاتی کاملاً جدا از دیگر وجوه هویت صورت می گیرد.
در واقع، می توان گفت که مبارزات طبقاتی در متن نظارت و مراقبت می توانند منجر به فعالیت های فروسیاسی ای شوند که ریشه در زندگی مادّی دارند، و عملاً نیز چنین می شوند. تنها زمانی می توان چنین ادعایی کرد که نخست ببینیم چگونه و چرا بُعد طبقاتی بر سایر وجوه هویت امتیاز می یابد و به زیان آن ها ابراز می شود. در غیر این صورت، به قول گرامشی، دچار «اقتصادباوری» می شویم و، در نتیجه، ملاحظات غیراقتصادی را به حوزه روبنا پرتاب می کنیم.
فروسیاست در سبک های کلی زندگی تثبیت شده است که بُعد مادّی بخشی از آن است. فروسیاست تجلی مبارزه بر سر روندهای ایجاد، حفظ، و دگرگونی هویت ریشه دار است که طی آن ها ابعاد نمادین و مادی طبقه با سایر وجوه هویت، مانند سن، جنسیت، نژاد - قومیت، مذهب، ملیت و / یا جنس در هم تنیده می شود. شناسایی، کنار هم گذاشتن، و تحلیل وانویس های علنی و پنهان می تواند شرایطی را روشن سازد که در آن برخی از ابعاد آگاهی ضد چیرگی توسعه می یابد و آشکار نماید که چگونه دیدگاه های متفاوت و حتی متعارض موجود در دل وانویس های پنهان در زندگی روزمره مورد مذاکره قرار می گیرند و / یا حل می شوند (نمی شوند).
تلقی مقاومت به عنوان فعالیت های فروسیاسی راهی کارآمد برای انجام دادن بررسی های نظری در مورد واکنش های روزمره به ساختارها و فرآیندهای جهانی شدن در اختیار ما می گذارد. بررسی وانویس های علنی و پنهان، اگر همراه با حساسیت در برابر تعامل پیچیده میان هویت های چندگانه در چارچوب محدودیت های ساختاری صورت گیرد، می تواند مفاهیم و رویّه های متحول کار، خانواده و سیاست را، در حالی که مردم می کوشند در مورد ظاهری از کنترل اجتماعی بر گسترش نیروهای بازار در حوزه های مختلف زندگی شان به توافق رسند، آشکار سازند. در عین حال، نباید با تصور این که مقاومت عبارت از هرگونه واکنشی در برابر ساختارهای جهانی شدن است مقوله کلی فروسیاست را به ابتذال کشیم. هرچند اسکات می گوید که شیوه های مختلف مقامت می تواند با اتحاد با یکدیگر، به مخالفت با ساختارهای اقتدار بینجامد یا نینجامد، باید از تلقی مقاومت به عنوان یک مقوله فراگیر پرهیز کنیم.

چارچوب بالنده

عمل و معنای مقاومت در دل فرهنگ جای دارد. این گزاره اساسی در مفهوم پردازی مقاومت در برابر جهانی شدن در دوران معاصر به همان اندازه تحلیل های گرامشی، پولانیی، و اسکات درباره دگرگونی اجتماعی در دوره های مختلف تاریخی قابلیت کاربرد و موضوعیت دارد. این سه نظریه پرداز بزرگ، تلویحاً یا تصریحاً، اذعان دارند که مقاومت از سبک های کلی و مشخص زندگی برمی خیزد و در عین حال سازنده آن هاست.
اما از این گزاره اساسی به بعد، نظریه پردازان مختلف در بحث از شکل ها و ابعاد مقاومت از یکدیگر فاصله می گیرند. گرامشی و پولانیی نگاه خود را روی سطح جمعی متمرکز می سازند، حال آن که اسکات بیشتر به سطح فردی و نیز طبقه در زندگی روزمره توجه دارد. همان گونه که جدول ذیل نشان می دهد، آماج ها و شیوه های مقاومت از یک نظریه پرداز به نظریه پردازی دیگر فرق می کند: گرامشی از جنگ متحرک و جنگ سنگر به سنگر بر ضد دولت سخن می گوید (هرچند از تغییر در داخل جامعه مدنی که به حد سرنگون سازی دولت نرسد غفلت ندارد)، پولانیی از جنبش معارض بر ضد نیروهای بازار، و اسکات از فعالیت های فروسیاسی در برابر سلطه روزمره.

شیوه مقاومت

آماج اصلی

متفکّر

جنگ های متحرک و سنگر به سنگر         

دستگاه های دولت (که ابزار آموزش شناخته می شوند )

گرامشی

جنبش های معارض با هدف حفاظت از خود

ایدئولوژی ها (وانویس های علنی )

پولانیی

گفتمان های معارض

ایدئولوژی ها (وانویس های علنی )

اسکات

تفاوت موجود از حیث سطوح تحلیل، آماج های اصلی، و شیوه های مقاومت را نباید تنها ناشی از تمایلات فکری هر نظریه پرداز بدانیم، بلکه تزاحمات مفهومی میان این نظریه پردازان، متناظر با شرایط متحول زندگی اجتماعی و بازتاب آن هاست: از گرامشی تا پولانیی تا اسکات، با پیچیده تر شدن جوامع، آماج ها و شیوه های مقاومت نیز پیچیده تر شده اند. دگرگونی های معاصر در زندگی اجتماعی به طور کلی، و در روابط دولت - جامعه به طور خاص، حکایت از آن دارد که هر سه آماج و شیوه اصلی مقاومت با هم مطرح اند و در روند جهانی شدن تغییر یافته اند.
گفت و گو و بحث مهم میان نظریه پردازان، چارچوبی را شکل می دهد که شاید بتوان آن را به شکل ثمربخشی در مورد جهانی شدن نولیبرال به کاربست. این چارچوب بالنده به امکانات شناسایی و مبارزه با شکل های سلطه، گسترش فضای سیاسی، و گشودن راه های نو - و بنابراین بازتعریف سیاست - اشاره دارد. از منظر مثلث گرامشی - پولانیی - اسکات، مفهوم پردازی مقاومت معاصر در برابر جهانی شدن ما را به تغییر هستی شناسی به شرح ذیل حساس می سازد.

شکل های مقاومت

با پراکنده تر شدن قدرت سیاسی و اقتصادی و کاسته شدن از نهادینگی آن، شکل های مقاومت نیز چنین خواهد شد. شکل های اعلام نشده مقاومت فردی و جمعی در شبکه های غوطه ور به موازات شکل های آشکار و اعلام شده مقاومت در قالب جنگ متحرک و جنگ سنگر به سنگر و جنبش های معارض وجود دارد. بسته به بستر عمل، فعالیت های روزمره ای مانند آنچه فرد می پوشد (مثل چادر در جوامع مسلمان یا «داشیکی» در جمع آمریکاییان آفریقایی تبار)، می خرد، یا مصرف می کند، می تواند نوعی مقاومت باشد - به همان اندازه که اعتصابات سازمان یافته، تحریم ها، و حتی شورش مسلحانه بر ضد دولت و شرکت های فرامرزی در سراسر جهان چنین است، یکی از دشواری های اصلی در این جا مشکله انگاریِ نبودِ شکل های آشکار اعلام شده مقاومت است. چنین کاری می تواند تغییر معنای سیاسی در نتیجه تعاملات میان نیروهای تغییر در سطوح محلی، ملی، منطقه ای، و جهانی را روشن می سازد.

عاملان مقاومت

در گذشته، عاملان مقاومت عمدتاً همان کارگران اتحادیه دار، شورشیان / دهقانان مسلح، و دگراندیشان سیاسی، از جمله دانشجویان و برخی روشنفکران بودند زیرا مبارزات طبقاتی بُعد آشکار سیاسی و، در برخی موارد، نظامی پیدا می کرد. در حال حاضر، عاملان مقاومت محدود به چنین بازیگرانی نمی شوند. بلکه از کارگران یقه آبی و یقه سفید گرفته تا کارمندان، تولیدکنندگان خانگی، و مدیران رده های میانی را نیز دربر می گیرند. باید خاطرنشان سازیم که حتی کارکنان دولت هم می توانند در برابر اجرای یک کاسه مسیرهای نولیبرالی توسعه مقاومت کنند، مانند کسانی که در گرماگرم ایجا بازارهای باز و تجارت آزاد بر «مردم سالاری به سبک آسیا» پا می فشارند. همین شیوه های پیچیده جفت شدن منابع و ارزش های نمادین با شرایط مادّی زندگی در جوامع مختلف است که انواع روشنفکران نظام یافته را به عنوان گروهی فراگیرتر در مرحله فعلی جهانی شدن پدید می آورد. مبارزه طبقاتی تنها تا حدودی مبنای مقاومت را تشکیل می دهد. در عوض، عاملان مقاومت از تعاملات میان ساختار و کنشگری سربر می آورند که برخی از فصل مشترک های خاص وجوه مختلف هویت، یعنی طبقه - ملیت -جنسیت - نژاد / قومیت - مذهب - جنس، را در بافت اجتماع ممتاز می سازد. مشخص ساختن مردمان مختلف به عنوان عاملان مقاومت تلویحاً نوعی گسترش دادن مرزهای عرصه های سنّتی زندگی سیاسی است.

عرصه های مقاومت

همزمان با درنوردیده شدن مرزهای جغرافیایی توسط پدیده جهانی شدن اقتصاد، مقاومت نیز در حال محلی، منطقه ای، و جهانی شدن است. این سخن تا حدودی بدین معناست که دیگر دوگانگی «عمومی - خصوصی» اعتباری ندارد زیرا نیروهای جهانی شدن، بیشتر ابعاد زندگی اجتماعی (البته نه همه آن ها) را به شیوه های مختلف به هم مرتبط تحت تأثیر قرار داده است. زندگی روزمره در خانه و بازار غیررسمی می تواند به شیوه های مشخص نمادین و مادی، این نیروها را تسهیل و نیز در برابرشان مقاومت کند. پدیده دیگری که ارتباط نزدیکی با این امر دارد توسعه فضای سیبرنتیکی به عنوان عرصه ای است که مقاومت از طریق اینترنت یا شبکه جهان گستر لحظه به لحظه مخاطبانی پیدا می کند. در فضای سیبرنتیکی، گفتمان معارض یک شیوه جهانی مقاومت است. اما باید خاطر داشته باشیم که، اگرچه دولت ها به طور کلی ناتوان از نظارت و ممیزی مؤثر گفتمان های معارض مطرح در فضای سیبرنتیکی هستند، این شیوه خاص مقاومت عمدتاً برای کسانی امکان پذیراست که به رایانه، مودم، و اینترنت دسترسی داشته باشند.

راهبردهای مقاومت

منظور ما از راهبرد عبارت از راه هایی عملی است که مردمی که شیوه های مقاومتشان از سوی جهانی شدن در معرض تهدید قرار گرفته است (مثلاً به سبب از دست رفتن مشاغل، دست اندازی به اراضی جامعه محلی، یا تضعیف یکپارچگی فرهنگی)، از طریق آن ها به شیوه ای ماندگار برای دستیابی به برخی هدف ها از خود واکنش نشان می دهند. وقتی که شکل های مبارزه فرق می کند، گروه ها می توانند شیوه های مختلفی برای مبارزه در پیش گیرند و با همتایانشان در دیگر کشورها یا مناطق پیوندهای عینی و ذهنی برقرار سازند. جنبش های محلی با دسترسی پایدار داشتن به فناوری های ارتباطی که جوامعی از افراد همفکر را ایجاد و حفظ می کنند، فرامرزی یا جهانی می شوند. برای نمونه، فعالان جوامع محلی و دانشمندان در مجامع مختلف برای مبادله اطلاعات و طرح ها با هم دیدار می کنند. یکی از راهبردهای بالنده برای ایجاد «همبستگی بدون مرز» برقرار کردن پیوند میان موضوعات واحدی چون زوال محیط زیست، حقوق زنان، و نژادپرستی برای برجسته ساختن به هم پیوستگی ابعاد مختلف زندگی اجتماعی است. تحلیل هایی از این دست می تواند بر روش ها و شرایط حصول همنظری به رغم و به دلیل چند پارگی هویت ها و منافع در نتیجه جهانی شدن زندگی سیاسی تأثیر بگذارد. با این همه، راهبردهای جهانی بالنده مقاومت لزوماً دولت را نادیده نمی گیرند. در برخی شرایط، راهبردهای مقاومت می توانند سازمان های دولت را به جان یکدیگر بیندازند (مثلاً، در مورد انتقال ضایعات سمّی به جهان در حال توسعه، ممکن است سازمان های دولتی مسئول حفاظت از محیط زیست به معترضان بپیوندند، ولی سازمان های دولتی مسئول توسعه صنعتی همچنان مشوّق نوعی از توسعه صنعتی و روش هایی برای حصول آن باشند که موجب نابودی محیط زیست گردد). بنابراین، در بررسی هایی که درباره مقاومت جهانی، فرامرزی، و محلی صورت می گیرد، باید، قطع نظر از این که راهبردهای مقاومت به شکل بارزی دولت را درگیر می سازد یا نه، دگرگونی ساختار دولت را مدّ نظر داشته باشیم.
کاملاً روشن است که هستی شناسی مقاومت در برابر جهانی شدن نیازمند مبنایی است. وقتی که چهار عنصر شکل ها، عاملان، عرصه ها و راهبردها را در بافت جامعه مدّنظر قرار می دهیم، می توانیم به آن ها از حیث تعاملاتشان بنگریم، به ترتیبی که الگوهای ماندگار و استعداد دگرگونی ساختاری را مشخص سازیم. مثلث گرامشی - پولانیی - اسکات ما را به بهره گیری از چارچوب های مفهومی فرامی خواند که سطوح مختلف تحلیل را به هم پیوند زنند. یکپارچه ساختن سطح ملی با سطح جهانی می تواند شرایطی را مشخص سازد که در آن ها شکل ها، عاملان، عرصه ها و راهبردهای مختلف مقاومت از نقاط پیوست و گسست اقتصاد سیاسی جهانی سربر می آورند.

پی‌نوشت‌ها:

1. chiristine B.N.chin
2. James H.Mittelman
3. counterhegemony
4. countermovements
5. submerged networks
6. infrapolitics
7. public and hidden transcripts
یادداشت ها:
[1]. k.polanyi, The Great Transformation:The political and Economic origins of our Time (Beacon press,Boston,1944), p. 73.
[2]. A Melucci,'The symbolic challenge of contemporary social Movements', social Research, vol.52. 1985. p.812.
[3]. J.scott, Domination and the Arts of Resistance. Hidden Transcripts (Yale university press, New Haven,1990), p.200 (تأکید از اسکات)
[4]. scott,Domination and the Arts of Resistance p.18

منابع:
از: Barry k.Gills (ed), Globalization and the politics of Resistance (Macmillian, Basingstoke,2000), pp.30-44.
دیدگاه هایی درباره سیاست جهان / گروهی از نویسندگان؛ با ویرایش ریچارد لیتل و مایکل اسمیت، 1389، علیرضا طیّب، تهران، 1389.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط