نویسنده: علی حیدر دارائی نیا
اخباریگری (تاریخ و عقاید)
نویسنده: ابراهیم بهشتی
ناشر: قم، پژوهشکده علوم و معارف حدیث، چاپ اول، 1390، 544 صفحه
کتاب اخباریگری (تاریخ و عقاید) بعد از مقدمه و پیش گفتار، در سه بخش کلی به عرضه ی مطالب پرداخته است. بخش نخست در مورد پیشینه و پیدایش اخباریگری، شامل چهار فصل است. فصل اول در مورد معنا و مفهوم اخباریگری است و فصل دوم، پیدایش مکتب اخباریگری را مورد بحث قرار می دهد. نویسنده در فصل سوم به مقایسه ی دیدگاه های اخباریان و محدثان متقدم می پردازد و در فصل چهارم، سرشناسان مکتب اخباری را معرفی می کند.
بخش دوم کتاب در مورد مبانی اخباریگری است که این بخش نیز شامل چهار فصل است: فصل اول در مورد چند مبانی مهم اخباریان بحث می کند و در فصل دوم در خصوص اعتبار کتب روایی، فصل سوم نیز به استنباط از ظواهر قرآن می پردازد و در فصل چهارم، نگاه اخباریان به سنن نبوی مورد بحث قرار می گیرد. بخش سوم کتاب شامل هفت فصل و مطالب آن مفصل تر، پیچیده تر و تخصصی تر از بخش های دیگر است. این بخش در مورد رویکردها و دیدگاه های اخباریون است. نویسنده در فصل اول به دیدگاه اخباریون در اعتقادات، در فصل دوم به نگاه اخباریون به تحریف قرآن، در فصل سوم به نگاه اخباریون به علم کلام، حکمت و منطق، در فصل چهارم به اختلافات و اشتراکات اخباریان و اصول گرایان، در فصل پنجم به اخباریان و اصول فقه، در فصل ششم به نگاه اخباریان به تعارض اخبار و در فصل هفتم به ریشه های اختلاف اخبار می پردازد. نویسنده در ابتدای هر بخش با مقدمه ای کوتاه، مطالبی کلی در مورد آن بخش عنوان می کند. وی در مقدمه و پیش گفتار به کاوش و پژوهش در تاریخ حدیث شیعه در دوره های گوناگون و محدثان بزرگ و میراث ماندگار آن، هم چنین عناصر تأثیرگذار بر آن می پردازد.
نویسنده در ادامه، اخباریگری را شیوه ی رایج محدثان و مجتهدان بزرگ شیعه در سده های نخستین میلادی می داند که آثار آن ها در نوشته های کهن حدیثی، فقهی، کلامی و اخلاقی نمود یافته است.
مکتب اخباریگری در سده های یازدهم و دوازدهم هجری با ادعای پیروی از شیوه ی کهن عالمان شیعه، ولی با مبانی خاص، که این تفکر را از سیوه ی محدثان قدیمی متمایز می ساخت، پا به عرصه گذاشت. نویسنده معتقد است مکتب اخباریگری چالش ها و آسیب های پیش روی مجتهدان و اصولگرایان را برطرف ساخته و آنان را وادار به تبیین دقیق و منضبط شیوه ی اجتهاد کرده است. کتاب پیش رو، علاوه بر بازکاوی تاریخ اخباریگری و شناساندن آرا و افکار آن ها، به پژوهش در مبانی اخباریگری، نقد آن مبانی و مقایسه ی آن ها با مبانی اصول گرایان و مجتهدان پرداخته است. اخباریگری، روش اجتهادی رایج در حوزه های علمیه ی شیعه را مورد انتقاد قرار داده و به مخالفت با هواداران شیوه ی اجتهاد پرداخته است.
نویسنده پدید آورندگان و بزرگان اخباری را معرفی کرده و عقاید آن ها را بررسی می کند و پس از آن، به واکاوی اختلاف های موجود در عقاید اصولگرایان و اخباریان می پردازد.
در بخش اول که در مورد معنا و مفهوم اخباریگری است، نویسنده تعاریف مختلفی از اخباریون و مکتب آن ها ارائه می کند. وی اکثر اخباریون نامدار را فقیه معرفی می کند و مهم ترین دغدغه ی فقها را حجیت عقل و حدیث می داند. وی اخباریون را گروهی می داند که به پیروی از اخبار و احادیث اعتقاد داشته اند و روش های اجتهادی و اصول فقه را نمی پذیرفته اند. ایشان اخبار اهل بیت را مأخذ اساس عقاید و احکام دین می دانند و به سایر اسناد و مدارک فقط در صورتی که با احادیث ائمه (ع) منافاتی نداشته باشند و تأیید شده باشند، استناد می کنند و در موارد شک، عمل به احتیاط نزد آنان واجب است. در مقابل اخباریون، اصول گرایان قرار دارند که احکام را از کتاب سنت اجماع و عقل استنباط می کنند و در موارد شک، به اصول علمیه ی اربعه عمل می کنند. اخباریون تنها به اخباری عمل می کنند که از ناحیه ی اهل بیت (ع) رسیده باشد.
نویسنده در چکیده ی تعاریف خود از اخباریون عنوان می کنند که منظور از اخباریه، فرقه ای از علمای امامیه در دوران متأخر است که با استناد به روش و عمل سلف صالح (مدثان و حدیث گرایان)، اخبار اهل بیت را مهم ترین مأخذ در عقاید (حتی در اصول دین)، اخلاقیات و احکام شرعی می داند و به روش های رجالی متأخران، به ویژه آن چه مبانی جز عقل نداشته باشد، به دیده ی انتقاد می نگرد و در استنباط احکام، اصول فقه را به گستردگی اصولیان به کار نمی برد.
در بخش اول و در فصل دوم، نویسنده به پیدایش مکتب اخباری می پردازد. وی به ادعای خود اخباریون، این مسلک را اختراع ایشان نمی داند و آن را دارای سابقه ای کهن در روزگار اصحاب ائمه تا اوایل دوره ی غیبت می داند. در مقابل اخباریون، بسیاری از اصول گرایان و مجتهدان، دیرینگی مکتب اخباری را نمی پذیرند و شیوه ی محدثان گذشته را با شیوه ی اخباریون متفاوت می پندارند و به وجود آورنده ی مسلک اخباریون را محمد امین استرآبادی می دانند.
نویسنده در ادامه به تفاوت میان اخباریون کهن و متأخر می پردازد. اخباریون در خصوص دیرینگی مکتب خویش به دو دلیل تمسک می جویند:
1- وجود گروهی هم نام: علمای اهل سنت و بزرگان شیعه در سده های نخستین اسلامی، لفظ اخباری را برای گروهی خاص به کار برده اند.
2- عقاید هم سان: اخباریون بر این باورند با بررسی عقاید محدثان سده های نخست هجری این نتیجه به دست می آید که اعتقادات مسلمانان، همان عقاید محدثان و اخباریون کهن است. بنابراین اخباریون نکته ی تازه ای نگفته اند و این اصول گرایان هستند که روش قدمای شیعه را ترک کرده اند و به پیروی از عامه پرداخته اند.
نویسنده در ادامه ی این فصل به برخی از فقیهان متکلم در عصر حضور ائمه (ع) اشاره کرده و به بررسی شخصیت و آرا و افکار ایشان می پردازد، از جمله: زراره بن اعین، محمد بن مسلم، جمیل بن دراج، هشام به حکم، یونس بن عبدالرحمان و فضل بن شاذان.
نویسنده نزاع متکلمان و عقل گرایان با گروه محدثان و سنت گرایان را که اخباریان نیز در کنار اهل حدیث قرار گرفته بودند، در زمان غیبت صغری و ابتدای غیبت کبری هم چنان پابرجا و استوار می داند و اهل بیت با مرکزیت قم، در مقابل طرفداران اجتهاد به مرکزیت بعد او هم چنان در تضاد آرا فعالیت می کردند.
نویسنده نیازهای جدید در عرصه های دین (فقه، تفسیر، عقاید، اخلاق و...) را موجب غلبه متکلمان بر دیگر مکاتب معرفی می کند و شیخ مفید و دیگر متکلمان سده ی چهارده هجری را واسطه ی انتقال از فقه خبری به فقه استدلالی می داند. متکلمان به تدوین علم اصول پرداختند تا جایی که اگر حدیثی را خلاف عقل می دیدند، آن را مردود می دانستند.
یکی از دستاوردهای شیعیان در سده های پنجم تا دهم، تدوین اصول فقه بود. شهید محمد باقر صدر مهم ترین عامل پیدایش اخباریگری را پیدا شدن علم اصول بعد از عصر غیبت می داند. از آن جا که اصول فقه به صورت علمی مدون ابتدا در بین اهل سنت پیدا شد، اصول فقه شیعه نیز در بین اخباری ها وجهه ی سنی گری پیدا کرد. علت تقدم زمانی اصول در بین اهل سنت این است که آن ها زودتر دچار فقدان نص شدند و به قواعد اصولی برای استنباط احکام شرعی احتیاج پیدا کردند ولی فقدان نص برای شیعیان، بعد از عصر غیبت پیدا شد (ص 55).
شهید صدر فقه امامیه را دارای مراحل ذیل می داند:
1- التزام به نص: شامل زمان ائمه (ع) و دوران غیبت صغری تا اوایل غیبت کبری است که محتوای کتب فقهی، گونه خاصی از احادیث بوده و چیزی جز نص در آن ها یافت نمی شد.
2- حذف سند: این مرحله از اوایل غیبت کبری شروع می شود و فقها ضمن حفظ الفاظ روایات، کم کم اسناد آن ها را در فتاوای خویش حذف کردند.
3- عبور از لفظ حدیث: در این مرحله فقها علاوه بر حذف اسناد، کم کم الفاظ روایات را هم در فتاوای خویش حذف کردند.
اصحاب ائمه (ع) احادیثی را که از آن ها می شنیدند، در نوشته هایی به نام اصل ثبت می کردند که از آن میان، چهارصد اصل مورد اعتماد شیعیان بود و ملاک آن ها در عقاید و اعمال به شمار می رفت. این چهارصد اصل معتبر تا زمان مؤلفان کتب اربعه نیز در دسترس بود و احادیث کتب اربعه را از همان چهارصد اصول گرفته اند. نویسنده در ادامه به زمینه های اجتماعی پیدایش اخباریگری می پردازد. وی تفکر شیعه را تا زمان خویش به دو تفکر «اصول» و «اخباری» تقسیم کرد و اصطلاح «اصولیان» را برای متکلمان و اصطلاح «اخباری» را برای اهل حدیث به کار برد. مهم ترین زمینه های اجتماعی و سیاسی برای بازگشت نص گرایی به جامعه، امامیه اهل حدیث بودند که ثمره ی کار آن ها، پیدایش مکتبی به نام اخباری بود. «متکلمان» یا «کدامیه» در مباحث اعتقادی دلایل عقلی را معتبر می دانستند و حتی به اعتبار عقل، در اعتبار یا ظهور روایات تصرف می کردند. اصحاب رأی نیز برخلاف اهل سنت در میان شیعه بسیار کم شمار بودند. اصحاب الحدیث تنها به روایات استناد می کردند. در میان اصحاب حدیث گروهی با گرایش شدید به نص و افراط در تعبد به ظاهر نصوص نیز بودند که «حشویه» خوانده می شدند. آن ها در نقل اخبار منضبط در پی جمع آوری احادیث و روایت کردن آن ها بودند. معرفت شان نسبت به محتوای احادیث، کم بود و کم تر در مضمون احادیث تدبر می کردند.
نویسنده در ادامه سرانجام کار اخباریون در سده ی سیزدهم را جریانی بسی تندتر از نسل پیش معرفی می کند و رویکرد افراطی آنان را موج دوم اخباریگری می داند. برخوردهای توهین آمیز با فقهای مکتب اجتهاد، عقایدی عقل ستیز و حرام دانستن امکانات دنیای جدید، از ویژگی های بارز این گروه از اخباریون بوده است که البته همین تندروی ها بود که زمینه ی برافتادن مسلک اخباریگری را فراهم کرد. برای نمونه، میرزا محمد اخباری علاوه بر قلیان (و همه ی دخانیات) قهوه را نیز حرام دانست.
رواج اخباریگری در سده های یازدهم تا سیزدهم قمری بیش تر در شهرهای مذهبی ایران و عراق و نیز در بحرین و هندوستان بوده است. مهم ترین مرکز پایگاه اخباریگری در ایران، قزوین بود.
امروزه تنها جایی که اخباریگری به شکل آشکار در آن دیده می شود، برخی مناطق خوزستان از جمله خرمشهر و آبادان است.
در بخش اول و در فصل سوم، نویسنده به مقایسه ی دیدگاهای اخباریان و محدثان متقدم می پردازد. با مراجعه به آثار روائی و کتب حدیثی در می یابیم که اخباریون به درستی ادعا می کنند که محدثان امامی در سده های نخست اجتهاد تقلید را نفی کرده اند، چنان که سید مرتضی و دیگر اصولیان آن عصر نیز آنان را مخالف اجتهاد معرفی کرده اند و ابوجعفر احمد بن محمد بن خالد برقی و کلینی و شیخ صدوق نیز رأی و اجتهاد و تقلید را باطل دانسته اند. توضیح این که متکلمان و کسانی چون سید مرتضی و شیخ طوسی، خود اهل استدلال عقلی بوده اند، پس رد اجتهاد از سوی آنان، ناظر به اصطلاح رایج میان اهل سنت است، یعنی همان «اجتهاد رای» که اهل بیت نیز آن را بسیار نکوهش کرده اند.
نویسنده در بخش اول و در فصل چهارم به سرشناسان و افراد برجسته ی مکتب اخباری، رویکرد آن ها و آثار و تألیفات این شخصیت ها می پردازد. نویسنده ابتدا اخباریان را به سه گروه تقسیم می کند:
گروه اول را اخباریونی می داند که راه و رسم اخباریگری را با تمام جوانبش پذیرفتند و به رونق مکتب اخباریگری پرداختند؛
گروه دوم را اخباریون میانه رو یا معتدل معرفی می کند که آموزه های اخباریان را تنها در حد گرایش به اخبار پذیرفتند و با میانه روی خویش، از تیزی حملات اصولیان به این مکتب کاستند؛
و گروه سوم را اخباریان تندرو معرفی می کند که با طعن و بدگویی از اصولیان، از هیچ کوششی برای بی اعتبار ساختن اندیشه و مبانی آنان فروگذار نبودند. مؤسس اخباریون تندرو، ملامحمد امین استرآبادی است.
بزرگان مکتب اخباریگری همگی پیرو میانه روی در افکار خویش بودند و هر چند در اعتقاد به مبانی اخباریگری استوار بودند اما هیچ گاه به طعن و بدگویی از مخالفان خود نمی پرداختند و اختلافات نظر را می پذیرفتند. بی تردید مدارا و میانه روی این افراد بود که باعث شد تفکر اخباریون ماندگار شود و به عنوان مکتبی در درون شیعه ی امامیه باقی بماند و فرقه جدیدی تأسیس نشود.
نویسنده در ادامه به ذکر نام و بررسی آرا و دیدگاه گروهی از اخباریون سرشناس می پردازد که در میان دو طیف تندرو و میانه رو جای دارند. وی با بررسی دیدگاه و آثار آن ها سعی کرده اعتدال یا تندروی آن ها را مشخص کند. این افراد عبارتند از: نطنزی، ملاعبدالله شوشتری اصفهانی، میرزا محمد استرآبادی، محمد امین استرآبادی، محمدتقی مجلسی، ملاعبدالله تونی، شیخ حسین کرکی، ملا خلیل قزوینی، شیخ عبد علی حویزی، ملامحسن فیض کاشانی، آقا رضی قزوینی، سید میرزای جزایری، ملا محمد طاهر قمی، سید هاشم بحرانی، شیخ حر عاملی، سید هاشم بحرانی، علامه مجلسی، سید نعمت الله جزایری، شیخ سلمان بحرانی، شیخ عبدالله سماهیجی، سید صدر الدین غمی، شیخ یوسف بحرانی، میرزا محمد اخباری و شیخ حسین بحرانی.
نویسنده در بخش دوم کتاب به مبانی اخباریگری می پردازد و اخباریگری را به طور کلی یک روش تحقیق همانند روش اصولی می دانند که به لحاظ اهمیت اختلافی با هم ندارند. نویسنده در فصل اول از بخش دوم، به بیان چند مبانی فکری اخباریان پرداخته که اخباریان تمام مباحث و روی کردهای خود را براساس آن استوار ساخته اند. این مبانی عبارتند از:
1- وجود حکمی الهی در هر چیز: به اعتقاد اخباریون هر واقعه ای که تا روز قیامت برای امت اسلامی پیش بیاید، حکم معینی دارد و خداوند آن را در قرآن نازل کرده و برای رسولش بیان نموده است. اخباریان در این باره به آیاتی از قرآن و روایات پیامبر و اهل بیت استشهاد کرده اند. البته ملااحمد نراقی مخالف این دیدگاه اخباریون است و عنوان می کند هر آن چه حکمی داشته، رسول خدا حکمش را بیان کرده است. نه این که هر چیزی حکمی داشته باشد.
2- فعلیت حکم الهی در هر چیز: پذیرش این که هر چیز حکمی واقعی از سوی خداوند دارد و هم چنین این که هر چیزی، حکم معینی هم برای امت اسلامی دارد.
3- لزوم یقین به احکام شرعی: اخباریون معتقدند ما برای دریافت حکم معین هر چیزی، دلیل قطعی داریم و جایی برای تمسک به دلیل ظنی باقی نمی ماند. اصولیان کاملاً با این تفکر مخالفت می کردند و معتقد بودند اگر هر واقعه ای حکم معینی نیز داشته باشد دلیل آن حکم، قطعی نیست بلکه دلیلی ظاهری است.
4- لزوم کسب یقین از طریق اهل بیت: اخباریان پس از اعتقاد به لزوم کسب یقین در حکم شرعی، ادعا می کنند که قطع و یقین، تنها هنگامی معتبر است که از راه روایات ائمه ی معصومین به دست آید، چه اخبار متواتر و چه اخبار آحادی که همراه با قرائن حالی و مقالی باشند.
نویسنده در ادامه ی کتاب به پاسخ اصولیان به مبانی فکری اخباریون پرداخته است؛ ابتدا دیدگاه اصولیان را درباره ی یقین با حکم شرعی بررسی کرده و سپس به پاسخ اصولیان به دلایل نهی از ظن و ناگزیر بودن عمل به ظن از دیدگاه اصولیان می پردازد و در آخر این فصل به دیدگاه اصولیان درباره ی احتیاط و پرهیز از شبهات اشاره می کند و به ارزیابی اختلافات میان اخباریون و اصولیان می پردازد.
نویسنده در ادامه ی بحث در فصل دوم از بخش دوم کتاب، به اعتبار کتب روایی از دیدگاه اخباریون می پردازد و عنوان می کند که بر پایه ی دیدگاه مشهور میان اخباریان، کتب اربعه ی شیعه (الکافی، کتاب من لایحضره الفقیه، تهذیب الاحکام و الاستبصار) به یقین از معصومین صادر شده اند و به اصطلاح قطعی الصدور هستند.
نویسنده در ادامه با ذکر دو مقدمه به دلایل صحت کتب اربعه از نظر اخباریون می پردازد.
مقدمه ی اول، قطع به صحت منابع است و این که نویسندگان کتب اربعه، احادیث خود را از منابع معتبری گرفته اند که احادیث آن ها قطعی الصدور بوده است.
دلایل صحت اصول و قطع به صدور روایات از طرف معصومین: 1- اعتماد قطعی قدما به اصول چهارصدگانه؛ 2- اسناد قطعی اصول به مؤلفان؛ 3- اعتماد قطعی مؤلفان؛ 4- دقت شیعیان در شناسایی احادیث جعلی.
نویسنده در مقدمه ی دوم عنوان می کند که صاحبان کتب اربعه به اصول چهارصدگانه دسترسی داشته اند و سپس به ذکر شواهد و قرائن این ادعا می پردازد. اصولیان و گروهی از اخباریون، قطعی الصدور بودن اخبار کتب حدیثی و حتی کتب اربعه را نمی پذیرفتند و معتقد بودند اعتماد کردن به آن ها به شناخت حال روایات و خصوصیات سلسله ی سندشان احتیاج دارند. اصولیان در جواب دیدگاه اخباریون در مورد صحت کتب اربعه به دلایل زیر معتقد بودند:
1- قطع هر کسی، تنها برای خودش است؛
2- قطعی نبودن اصول، نزد صاحبان کتب اربعه؛
3- نقل احادیث از غیر معصوم؛
4- خدشه در شهادت مؤلفان کتب اربعه؛
5- خدشه در تواتر کتب اربعه؛
6- اقتضای فرآیند استنباط؛
7- خدشه در اعتبار اصحاب اجماع؛
8- تصریح پیشینیان به بی اعتباری برخی از اصل ها؛
9- اثرگذاری دروغ دروغ پردازان در آثار حدیثی.
نویسنده در ادامه به استنباط از ظواهر قرآن می پردازد و در مورد حجیت آیات قرآن سه دیدگاه را از نظر علما و فقهای شیعه بررسی می کند:
1- حجیت همه ی آیات قرآن: این دیدگاه، ظواهر قرآن را خواه در احکام نظریه و یا اصول دین، حجت می دانند. به نظر آنان، هر آیه چه از نصوص قرآن باشد و چه از ظواهر آن، می توان به آن عمل کرد.
2- نفی حجیت در احکام نظری: دسته ی دوم از اخباریان، قائل به تفصیل میان احکام نظری و دیگر احکام هستند. آنان منکر حجیت قرآن در احکام نظری هستند؛ یعنی آن چه گویای حکمی عملی است ولی از ضروریات دین نیست و باید با نظر و استدلال بدان دست یافت.
3- نفی حجیت همه ی آیات: این گروه، عمل به هر یک از آیات را مشروط به تأیید اهل بیت می دانند. آنان معتقدند که عمل به هیچ آیه ای از قرآن جایز نیست مگر آن که حدیثی درباره ی آن وارد شده باشد.
در فصل چهارم از بخش دوم، نویسنده به نگاه اخباریان به سنن نبوی پرداخته است. در این فصل، دلایل اخباریان در عدم حجیت روایات نبوی و هم چنین پاسخ اصولیان مطرح شده است.
در فصل پنجم از بخش دوم، نویسنده به جایگاه عقل در نزد اخباریان، کارآیی عقل در اعتقادات، کارایی عقل در احکام فقهی، اقامه ی دلیلی عقلی در احکام شرعی، تقسیم حکم عقل به قطعی و غیر قطعی، دلایل اخباریان بر حجیت عقل بدیهی، دلایل بی اعتباری عقل در احکام شرعی، ارزیابی اختلافات در حجیت عقل، اخباریان و ملازمه ی حکم عقل و شرع، دیدگاه اخباریان درباره ی حسن و قبح عقلی و ملازمه از دید اخباریان می پردازد.
بخش سوم کتاب در مورد رویکردها و دیدگاه های اخباریان است. در فصل اول، دیدگاه اخباریان در اعتقادات بررسی شده است. نویسنده در بحث گونه شناسی عقاید، عقاید را از لحاظ مستندات و دلیل اثبات، یا اصلی و اولیه می داند، یا فرعی و ثانویه.
برخلاف اخباریان، متکلمان و مجتهدان شیعه، عقیده دارند که در اصول دین و به ویژه خداشناسی، تنها علم و یقینی معتبر است که از روی فکر و نظر باشد.
یکی از مهم ترین ایرادهایی که به شیوه ی متکلمان در استدلال عقلی وارد شده، مبتنی بر این ادعاست که تعارضات و اختلافات بسیاری در آرا و فتوای ایشان وجود دارد و اخباریان، همین را نشانه ی بی اعتبار بودن روش های عقلی آنان دانسته اند. اگر اختلافات در اصول عقاید باشد، پذیرفتنی نیست و توجیهات مطرح شده در احکام اعتباری در این جا به کار نمی آید.
نویسنده در ادامه ی این فصل به دلایل حجیت روایات در عقاید، تقلید در اصول دین و دلایل عدم جواز تقلید در عقاید می پردازد.
در فصل دوم، نگاه اخباریان به تحریف قرآن موضوع بحث قرار می گیرد. تحریف، بدین معنا که در مکان آیات، جابه جایی رخ داده باشد (یعنی آن چه زودتر نازل شده، بعد از آیات متأخر آمده باشد). تحریف بدین معنا که چیزی بر قرآن افزوده باشند و آیه ای از متن موجود، از سوی خدا نازل نشده باشد، قطعاً رخ نداده است. سراسر متن قرآن، کلام الهی است و چیزی از کلام بشر به آن اضافه نشده است. نظر مشهور و معروف شیعه و علمای شیعه چنین است که متن موجود قرآن همام متنی است که بر دل رسول اکرم نازل شده و تاکنون هیچ تغییری در آن رخ نداده است. در مقابل این نظریه، گروهی دیگر از شیعیان و عامه و هم چنین اخباریان متأخر به وجود نقصان در قرآن قائل هستند و به کاهش یا حذف در قرآن معتقدند.
در فصل سوم نگاه اخباریان به علم کلام، حکمت و منطق بررسی شده است. اخباریان منطق را نه مطلقاً مهمل دانسته اند و نه مطلقاً آن را قبول کرده اند، بلکه بین عدم خطا در صورت و احتمال خطا و اشتباه در مورد قیاسات و مبادی آن ها تفصیل قائل شده اند.
نویسنده در ادامه به دیدگاه مجتهدان تندرو و محافظه کار در مورد منطق می پردازد. وی یکی از جلوه های مخالفت اصحاب حدیث و اخباریان با بحث های عقلی را نکوهش آن ها از علم کلام می داند. در ادامه به نظریات اخباریان و پاسخ متکلمان در مورد علم کلام می پردازد و پس از آن، دیدگاه برخی علما و مجتهدان از جمله شیخ صدوق، شیخ حر عاملی و بزرگان اهل حدیث را در مورد علم کلام بررسی می کند.
دیدگاه و نظر اخباریون در مورد حکمت و فلسفه، بخشی دیگر از موضوع مطرح شده است. اخباریان با روش های عقلانی و منطقی که اساس آن از حس دور بودن، مخالف بودن و علم فلسفه و حکمت الهی و طبیعی را داخل در علومی می دانستند که مواد آن از حس دور است و قواعد منطبق در این علوم، بازدارنده از خطا نیست. در ادامه به دیدگاه دو تن از بزرگان اخباری، یعنی شیخ حر عاملی و علامه مجلسی در این باره اشاره می کند.
در فصل چهارم، اختلافات و اشتراکات اخباریان با اصولیان مورد بررسی قرار می گیرد عده ی زیادی از علما به ویژه اخباری، فرق زیادی بین اخباریون و اصولیان قائل می شوند. اما برخی دیگر، اختلافات را کم و نوعی نزاع لفظی می دانند.
در ادامه، نویسنده به 26 تفاوت میان آن ها اشاره کرده که از جمله می توان به موارد زیر اشاره کرد:
1- اخباریان معتقدند در احکام شریعه، علم و یقین لازم است و ظن اعتباری ندارد اما اصولیان و مجتهدان بر این باورند که تا زمانی که بتوان تحصیل علم کرد، لازم است اما زمانی که تحصیل علم ممکن نباشد، باید به ظن خاص عمل کرد.
2- اخباریون معتقدند که علم و یقین باید توسط روایت معصومین حاصل شود و از طریق مقدمات به دست نمی آید اما اصولیان این شرط را در علم به احکام شرعیه معتبر نمی دانند.
3- اخباریون معتقدند که نباید از منابع تشریع باشد، تا بتوان با آن حکم شرعی را اثبات کرد اما اصولیان عقل را یکی از منابع تشریع می دانند.
4- اخباریان ملازمه ی بین عقل و شروع را قبول ندارند اما به آن معتقدند.
5- اخباریان دلیل نقلی را بر عقلی مقدم می دانند اما اصولیان عکس آن را قبول دارند.
6- اخباریان معتقدند درک احکام نظری از ظواهر قرآن و آیات آن، بدون تفسیر آیات از طریق اهل بیت جایز نیست؛ ولی مجتهدان ظاهر آیات را حجت می دانند. فصل پنجم که طولانی ترین فصل کتاب است، به اخباریان و اصول فقه می پردازد. علم اصول، قواعد و ضوابط کلی است که در طریق استنباط حکم شرعی و فرعی واقع می شود و تمام شریعت بر آن استوار است و کسی که اصول خود را محکم نکند، مقلد است و عالم نیست. در احکام ضروری به اجتهاد نیاز است و مجتهد باید به علم اصول آشنا باشد. اخباریون اجتهاد و تقلید از کتاب و سنت را می پذیرند. آن ها معتقدند در زمان امامان معصوم، باید به آن ها مراجعه کرد، اما در زمان غیبت کبری، باید به فقها مراجعه کرد تا احکام را استنباط کنند و فتوا بدهند. در مورد اجتهاد و تقلید، اخباریان معتقدند اهل سنت، مؤسس اجتهاد و تقلید بوده اند و علمای شیعه از آن ها پیروی کرده اند.
نویسنده در ادامه به ارزیابی ادعای اخباریون در این مورد که چون پیامبر (ص) و امامان حق ندارند اجتهاد کنند، پس دیگران نیز چنین حقی ندارند، آن را اشتباه و غلط می داند. چرا که اجتهاد، تلاش برای دستیابی به واقعیت است حال آن که پیامبر (ص) و امامان معصوم (ع) از واقع آگاهی دارند و با علم خبر می دهند، پس نیازی به اجتهاد ندارند، در صورتی که بعد از آن ها نیاز به اجتهاد وجود دارد.
اجتهاد از نظر اکثر شیعه ی امامیه واجب کفایی بوده اما اخباریون اجتهاد را حرام دانسته اند. نویسنده در ادامه ی بحث به پنج ادله ی اخباریان بر عدم جواز اجتهاد پرداخته و پس از آن، شش ادله از مجتهدان و اصولیان را در جواب اخباریان مبتنی بر جواز اجتهاد ذکر می کند.
تقلید از دیدگاه اخباریون و ادله ی مجتهدان متنی بر جواز تقلید که عبارت بودند از: آیات، روایات، سیره ی عقلاییه، قاعده ی عسر و حرج و اجماع، از موضوعات دیگر این کتاب است. در ادامه، اخباریان و موضوع تقلید از میت و این که آیا تقلید از مجتهد میت (فوت شده) جایز است یا نه و ادله ی عدم جواز تقلید از میت مطلقاً مورد بررسی قرار گرفته است. پس از آن، دلایل تفصیل بین تقلید ابتدایی و استمراری مورد بحث قرار گرفته است. پس از آن، دلایل تفصیل بین تقلید ابتدایی و استمراری مورد بحث قرار می گیرد و سپس نگاه اخباریان بر اصل برائت و ادله ی مجتهدان بر برائت که شامل: آیات، اجماع، سیره، عقل و اخبار بود.
در ادامه مباحثی نظیر ادله اخباریان بر توقف و احتیاط، جواب مجتهدان به ادله ی اخباریون، نگاه اخباریان بر توقف و احتیاط، جواب مجتهدان به ادله ی اخباریون، نگاه اخباریان به استصحاب در احکام شرعیه، ادله ی منع کنندگان حجیت استصحاب، ادله ی اثبات کنندگان استصحاب، اخباریان و عدم حجیت در مفاهیم اخباریان و عدم حجیت در مفهوم مخلف، قیاس، ادله ی قائلان به عدم حجیت قیاس منصوص العله، ادله ی قائلان به حقیقت قیاس منصوص العله مطرح شده اند و در هر کدام از این مباحث، به بررسی دیدگاه اخباری و هم چنین نظرات اصولیان و مجتهدان در مورد مطالب فوق پرداخته شده است.
در فصل ششم؛ نگاه اخباریان به تعارض اخبار مورد بحث قرار گرفته است و در ادامه، به معانی تعارض و فرق آن با تزاحم اشاره شده است. مرجحات تعارض، مرجحات منصوص، مرجحات غیر منصوص، نزاع اخباریان با مجتهدان در مرجحات غیر منصوصه و استدلال اخباریان و مجتهدان در مورد آن، تخییر یا توقف در خبرین متعارضین و تخییر بدوی یا استمراری نیز سایر مباحث این فصل را تشکیل داده اند.
نویسنده در فصل هفتم به ریشه های اختلاف اخبار پرداخته و عنوان کرده است که ریشه ی تعارض و اختلاف در اخبار و روایات چیست، آیا صدور بعضی از روایات از باب تقیه منشأ تعارض شده یا اخبار جعلی کذابان و یا چیزهای دیگر ریشه ی تنافی در روایات دارند. اخبار تقیه، اخبار مجعول، نگاه اخباریان و مجتهدان به اختلاف اخبار، نگاه اخباریان و مجتهدان به علم درایه و رجال، نگاه متأخران و اخباریان به تقسیم اخبار، اعتراض اخباریان به تقسیم متأخران و پاسخ مجتهدان به اخباریان نیز از دیگر مباحثی است که در فصل هفتم بررسی شده است.
نویسنده در صفحات آخر کتاب، علل تأسیس اصطلاح جدید در حدیث را مربوط به زمان گذشته نمی داند و آن را به ابن طاووس یا علامه مجلسی متعلق می داند و دلایلی را از زبان شیخ بهایی مبنی بر علل تأسیس آن عنوان می کند و در آخر به اشکال اخباریان به علل تأسیس اصطلاح جدید در حدیث می پردازد و معتقد است اخباریان به وجود آمدن اصطلاح جدید خبر را به چهار دلیل نمی پذیرند و به بررسی دیدگاه های علامه مجلسی، شیخ حر عاملی، محمد امین استرآبادی و ابن طاووس می پردازد.
اخباریان منشاء اختلاف در روایات را تقیه از اهل خلاف می دانند نه دسیسه ی کذب در روایات معصومین، بر فرض این که منشأ اختلاف دسیسه باشد، ضرورتی ندارد که به اصطلاح جدید در حدیث پناه ببریم، زیرا معصومین فرموده اند: اگر در صحت یا سقم خبری شک دارید، آن را بر کتاب و سنت عرض کنید. هر خبری که مطابق و موافق کتاب سنت بود، اخذ کنید و آن چه که مخالف است، طرد کنید. پس نیازی به اصطلاح جدید در اخبار و احادیث نیست؛ پیروی کردن از ائمه، سزاوارتر از پیروی از دیگران است.
نویسنده برخی مطالب کتاب را عیناً چند بار در بخش های مختلف کتاب، مطرح کرده است، از جمله مسأله ی تقلید و اجتهاد از نظر اخباریون که هم در بخش اول، بخش دوم و هم در بخش سوم و هم در لابه لای مباحث گوناگون نقل شده است. مقدمه و پیش گفتار نویسنده هم درست همان مطالبی است که به صورت جزئی و در بخش های مختلف کتاب آمده است، در صورتی که مقدمه یا پیش گفتار باید به صورت کلی و مفهومی بیان شود. نظر به تفاوت ماهوی موضوعات تاریخی با مباحث نظری، این مباحث در یک قسمت گنجانده شده است.
از نکات قوت این کتاب آن است که نویسنده در بخش های اول و دوم، هر جا احساس کرده است که نکته ی گنگ و مبهمی وجود دارد، در انتهای بحث، با طرح سؤال و جواب دادن به آن، سعی در برطرف ساختن شائبه ها و یا نکات نامفهوم کرده است. اما در بخش سوم کتاب، از متن و لغات تخصصی رشته های الهیات، فلسفه، منطق و... استفاده کرده است که فهم آن ها برای خواننده غیر متخصص، بسیار دشوار و حتی غیر قابل فهم است. بهتر بود این مطالب به صورت ساده تر توضیح داده می شد یا معنی روان و ساده ی برخی کلمات و اصلاحات ذکر می شد. از سوی دیگر، بهتر بود نویسنده قسمتی را به عنوان نقد منابع به کتاب اضافه می کرد.
از نکات قوت دیگر این کتاب، ارجاع مطالب به صورت زیرنویس است به نحوی که خواننده هیچ مطلبی را بدون آدرس ارجاع مشاهده نمی کند.
در فصل دوم از بخش دوم کتاب، در قسمت دلایل صحت اصول و قطع به صدور روایات، نویسنده به ذکر پنج دلیل می پردازد که متأسفانه دلیل دوم عنوان نشده است و از دلیل اول به دلیل سوم، مراجعه کرده است.
استفاده از لغات عربی به صورت وسیع و جمع بستن کلمات به صورت جمع عربی به جای فارسی، جا گذاشتن حروف «و»، «به» و نیز استفاده نکردن از نشانه های سجاوندی، از نقاط ضعف کتاب است.
در بخش سوم کتاب، کلمات عربی و آیات زیادی استفاده شده است که هیچ گونه توضیح یا ترجمه ای از آن ها در هیچ جای کتاب دیده نمی شود و فقط در زیرنویس به شماره ی آیات و سوره ها اشاره شده است.
استفاده از اصطلاحات و مفاهیم تخصصی هم چون: استصحاب، قیاس منصوص العله، مرجحات منصوص، اخبار علاجیه و اشاره نکردن به معنی اصطلاحی و لغوی آن ها، بخش سوم این کتاب را کاملاً پیچیده و نامفهوم کرده و فقط خوانندگان متخصص، می توانند از آن استفاده کنند.
صفحه آرایی، ویرایش، نگارش، ساختار دستوری و نگارشی و مفهومی، ترتیب و توالی مطالب کتاب، تشریح و بیان موضوعات مختلف و مرتبط به خصوص در بخش اول و دوم کتاب به خوبی رعایت شده است. اما با بخش سوم متفاوت بوده و نکات نگارش و تألیف در آن رعایت نشده است.
در این اثر بنا بر ایجاز و اختصار قرار داده شده است و نویسنده به ذکر جزئیات نپرداخته است، چنان که اگر بنا بر اطناب و ذکر جزئیات نهاده می شد، فقط از ارجاعات زیرنویس می شود جلد دوم کتاب را هم نوشت.
نویسنده در ذکر تاریخ حوادث و هم چنین منابع مورد استفاده، فقط از تاریخ قمری استفاده کرده است که بهتر آن بود که در مقدمه یا زیرنویس، معادل آن را به شمسی یا میلادی می آورد تا خواننده در فهم و درک زمانی و انطباق حوادث دچار مشکل نشود.
نویسنده علاوه بر استفاده از پژوهش هایی که توسط مؤلفان جدید به چاپ رسیده، از منابع قدیمی و دست اول نیز استفاده کرده است. استفاده از 349 عدد عنوان منبع در این کتاب، شاهدی بارز بر معلومات بسیار این اثر است.
اطلاعات و مطالب این اثر کاملاً مبتنی در واقعیت، مدارک، منابع و مآخذ تاریخی بوده و هیچ گونه تعصب مذهبی یا انگیزه ی طرفداری مغرضانه در آن دیده نمی شود و مطالب بدون هیچ کم و زیاد شدن عنوان شده است.
چکیده، بحث، نتیجه گیری و واژگان کلیدی در این اثر دیده نمی شود و نویسنده ارجاعات داخل متن را داخل پرانتز قرار نداده است. وی حتی در مورد پیشینه ی تحقیق در مباحث موجود در کتاب نیز هیچ گونه توضیحی ارائه نداده است.
نویسنده می توانست تعداد بخش ها یا فصل های کتاب را کم تر کند و به جای سه بخش، در دو بخش و یا به جای پانزده فصل، در ده فصل مطالب را مدون سازد زیرا همه ی مطالب به نحوی با یکدیگر در ارتباط هستند.
منبع: نشریه کتاب ماه تاریخ و جغرافیا شماره 170
نویسنده: ابراهیم بهشتی
ناشر: قم، پژوهشکده علوم و معارف حدیث، چاپ اول، 1390، 544 صفحه
کتاب اخباریگری (تاریخ و عقاید) بعد از مقدمه و پیش گفتار، در سه بخش کلی به عرضه ی مطالب پرداخته است. بخش نخست در مورد پیشینه و پیدایش اخباریگری، شامل چهار فصل است. فصل اول در مورد معنا و مفهوم اخباریگری است و فصل دوم، پیدایش مکتب اخباریگری را مورد بحث قرار می دهد. نویسنده در فصل سوم به مقایسه ی دیدگاه های اخباریان و محدثان متقدم می پردازد و در فصل چهارم، سرشناسان مکتب اخباری را معرفی می کند.
بخش دوم کتاب در مورد مبانی اخباریگری است که این بخش نیز شامل چهار فصل است: فصل اول در مورد چند مبانی مهم اخباریان بحث می کند و در فصل دوم در خصوص اعتبار کتب روایی، فصل سوم نیز به استنباط از ظواهر قرآن می پردازد و در فصل چهارم، نگاه اخباریان به سنن نبوی مورد بحث قرار می گیرد. بخش سوم کتاب شامل هفت فصل و مطالب آن مفصل تر، پیچیده تر و تخصصی تر از بخش های دیگر است. این بخش در مورد رویکردها و دیدگاه های اخباریون است. نویسنده در فصل اول به دیدگاه اخباریون در اعتقادات، در فصل دوم به نگاه اخباریون به تحریف قرآن، در فصل سوم به نگاه اخباریون به علم کلام، حکمت و منطق، در فصل چهارم به اختلافات و اشتراکات اخباریان و اصول گرایان، در فصل پنجم به اخباریان و اصول فقه، در فصل ششم به نگاه اخباریان به تعارض اخبار و در فصل هفتم به ریشه های اختلاف اخبار می پردازد. نویسنده در ابتدای هر بخش با مقدمه ای کوتاه، مطالبی کلی در مورد آن بخش عنوان می کند. وی در مقدمه و پیش گفتار به کاوش و پژوهش در تاریخ حدیث شیعه در دوره های گوناگون و محدثان بزرگ و میراث ماندگار آن، هم چنین عناصر تأثیرگذار بر آن می پردازد.
نویسنده در ادامه، اخباریگری را شیوه ی رایج محدثان و مجتهدان بزرگ شیعه در سده های نخستین میلادی می داند که آثار آن ها در نوشته های کهن حدیثی، فقهی، کلامی و اخلاقی نمود یافته است.
مکتب اخباریگری در سده های یازدهم و دوازدهم هجری با ادعای پیروی از شیوه ی کهن عالمان شیعه، ولی با مبانی خاص، که این تفکر را از سیوه ی محدثان قدیمی متمایز می ساخت، پا به عرصه گذاشت. نویسنده معتقد است مکتب اخباریگری چالش ها و آسیب های پیش روی مجتهدان و اصولگرایان را برطرف ساخته و آنان را وادار به تبیین دقیق و منضبط شیوه ی اجتهاد کرده است. کتاب پیش رو، علاوه بر بازکاوی تاریخ اخباریگری و شناساندن آرا و افکار آن ها، به پژوهش در مبانی اخباریگری، نقد آن مبانی و مقایسه ی آن ها با مبانی اصول گرایان و مجتهدان پرداخته است. اخباریگری، روش اجتهادی رایج در حوزه های علمیه ی شیعه را مورد انتقاد قرار داده و به مخالفت با هواداران شیوه ی اجتهاد پرداخته است.
نویسنده پدید آورندگان و بزرگان اخباری را معرفی کرده و عقاید آن ها را بررسی می کند و پس از آن، به واکاوی اختلاف های موجود در عقاید اصولگرایان و اخباریان می پردازد.
در بخش اول که در مورد معنا و مفهوم اخباریگری است، نویسنده تعاریف مختلفی از اخباریون و مکتب آن ها ارائه می کند. وی اکثر اخباریون نامدار را فقیه معرفی می کند و مهم ترین دغدغه ی فقها را حجیت عقل و حدیث می داند. وی اخباریون را گروهی می داند که به پیروی از اخبار و احادیث اعتقاد داشته اند و روش های اجتهادی و اصول فقه را نمی پذیرفته اند. ایشان اخبار اهل بیت را مأخذ اساس عقاید و احکام دین می دانند و به سایر اسناد و مدارک فقط در صورتی که با احادیث ائمه (ع) منافاتی نداشته باشند و تأیید شده باشند، استناد می کنند و در موارد شک، عمل به احتیاط نزد آنان واجب است. در مقابل اخباریون، اصول گرایان قرار دارند که احکام را از کتاب سنت اجماع و عقل استنباط می کنند و در موارد شک، به اصول علمیه ی اربعه عمل می کنند. اخباریون تنها به اخباری عمل می کنند که از ناحیه ی اهل بیت (ع) رسیده باشد.
نویسنده در چکیده ی تعاریف خود از اخباریون عنوان می کنند که منظور از اخباریه، فرقه ای از علمای امامیه در دوران متأخر است که با استناد به روش و عمل سلف صالح (مدثان و حدیث گرایان)، اخبار اهل بیت را مهم ترین مأخذ در عقاید (حتی در اصول دین)، اخلاقیات و احکام شرعی می داند و به روش های رجالی متأخران، به ویژه آن چه مبانی جز عقل نداشته باشد، به دیده ی انتقاد می نگرد و در استنباط احکام، اصول فقه را به گستردگی اصولیان به کار نمی برد.
در بخش اول و در فصل دوم، نویسنده به پیدایش مکتب اخباری می پردازد. وی به ادعای خود اخباریون، این مسلک را اختراع ایشان نمی داند و آن را دارای سابقه ای کهن در روزگار اصحاب ائمه تا اوایل دوره ی غیبت می داند. در مقابل اخباریون، بسیاری از اصول گرایان و مجتهدان، دیرینگی مکتب اخباری را نمی پذیرند و شیوه ی محدثان گذشته را با شیوه ی اخباریون متفاوت می پندارند و به وجود آورنده ی مسلک اخباریون را محمد امین استرآبادی می دانند.
نویسنده در ادامه به تفاوت میان اخباریون کهن و متأخر می پردازد. اخباریون در خصوص دیرینگی مکتب خویش به دو دلیل تمسک می جویند:
1- وجود گروهی هم نام: علمای اهل سنت و بزرگان شیعه در سده های نخستین اسلامی، لفظ اخباری را برای گروهی خاص به کار برده اند.
2- عقاید هم سان: اخباریون بر این باورند با بررسی عقاید محدثان سده های نخست هجری این نتیجه به دست می آید که اعتقادات مسلمانان، همان عقاید محدثان و اخباریون کهن است. بنابراین اخباریون نکته ی تازه ای نگفته اند و این اصول گرایان هستند که روش قدمای شیعه را ترک کرده اند و به پیروی از عامه پرداخته اند.
نویسنده در ادامه ی این فصل به برخی از فقیهان متکلم در عصر حضور ائمه (ع) اشاره کرده و به بررسی شخصیت و آرا و افکار ایشان می پردازد، از جمله: زراره بن اعین، محمد بن مسلم، جمیل بن دراج، هشام به حکم، یونس بن عبدالرحمان و فضل بن شاذان.
نویسنده نزاع متکلمان و عقل گرایان با گروه محدثان و سنت گرایان را که اخباریان نیز در کنار اهل حدیث قرار گرفته بودند، در زمان غیبت صغری و ابتدای غیبت کبری هم چنان پابرجا و استوار می داند و اهل بیت با مرکزیت قم، در مقابل طرفداران اجتهاد به مرکزیت بعد او هم چنان در تضاد آرا فعالیت می کردند.
نویسنده نیازهای جدید در عرصه های دین (فقه، تفسیر، عقاید، اخلاق و...) را موجب غلبه متکلمان بر دیگر مکاتب معرفی می کند و شیخ مفید و دیگر متکلمان سده ی چهارده هجری را واسطه ی انتقال از فقه خبری به فقه استدلالی می داند. متکلمان به تدوین علم اصول پرداختند تا جایی که اگر حدیثی را خلاف عقل می دیدند، آن را مردود می دانستند.
یکی از دستاوردهای شیعیان در سده های پنجم تا دهم، تدوین اصول فقه بود. شهید محمد باقر صدر مهم ترین عامل پیدایش اخباریگری را پیدا شدن علم اصول بعد از عصر غیبت می داند. از آن جا که اصول فقه به صورت علمی مدون ابتدا در بین اهل سنت پیدا شد، اصول فقه شیعه نیز در بین اخباری ها وجهه ی سنی گری پیدا کرد. علت تقدم زمانی اصول در بین اهل سنت این است که آن ها زودتر دچار فقدان نص شدند و به قواعد اصولی برای استنباط احکام شرعی احتیاج پیدا کردند ولی فقدان نص برای شیعیان، بعد از عصر غیبت پیدا شد (ص 55).
شهید صدر فقه امامیه را دارای مراحل ذیل می داند:
1- التزام به نص: شامل زمان ائمه (ع) و دوران غیبت صغری تا اوایل غیبت کبری است که محتوای کتب فقهی، گونه خاصی از احادیث بوده و چیزی جز نص در آن ها یافت نمی شد.
2- حذف سند: این مرحله از اوایل غیبت کبری شروع می شود و فقها ضمن حفظ الفاظ روایات، کم کم اسناد آن ها را در فتاوای خویش حذف کردند.
3- عبور از لفظ حدیث: در این مرحله فقها علاوه بر حذف اسناد، کم کم الفاظ روایات را هم در فتاوای خویش حذف کردند.
اصحاب ائمه (ع) احادیثی را که از آن ها می شنیدند، در نوشته هایی به نام اصل ثبت می کردند که از آن میان، چهارصد اصل مورد اعتماد شیعیان بود و ملاک آن ها در عقاید و اعمال به شمار می رفت. این چهارصد اصل معتبر تا زمان مؤلفان کتب اربعه نیز در دسترس بود و احادیث کتب اربعه را از همان چهارصد اصول گرفته اند. نویسنده در ادامه به زمینه های اجتماعی پیدایش اخباریگری می پردازد. وی تفکر شیعه را تا زمان خویش به دو تفکر «اصول» و «اخباری» تقسیم کرد و اصطلاح «اصولیان» را برای متکلمان و اصطلاح «اخباری» را برای اهل حدیث به کار برد. مهم ترین زمینه های اجتماعی و سیاسی برای بازگشت نص گرایی به جامعه، امامیه اهل حدیث بودند که ثمره ی کار آن ها، پیدایش مکتبی به نام اخباری بود. «متکلمان» یا «کدامیه» در مباحث اعتقادی دلایل عقلی را معتبر می دانستند و حتی به اعتبار عقل، در اعتبار یا ظهور روایات تصرف می کردند. اصحاب رأی نیز برخلاف اهل سنت در میان شیعه بسیار کم شمار بودند. اصحاب الحدیث تنها به روایات استناد می کردند. در میان اصحاب حدیث گروهی با گرایش شدید به نص و افراط در تعبد به ظاهر نصوص نیز بودند که «حشویه» خوانده می شدند. آن ها در نقل اخبار منضبط در پی جمع آوری احادیث و روایت کردن آن ها بودند. معرفت شان نسبت به محتوای احادیث، کم بود و کم تر در مضمون احادیث تدبر می کردند.
نویسنده در ادامه سرانجام کار اخباریون در سده ی سیزدهم را جریانی بسی تندتر از نسل پیش معرفی می کند و رویکرد افراطی آنان را موج دوم اخباریگری می داند. برخوردهای توهین آمیز با فقهای مکتب اجتهاد، عقایدی عقل ستیز و حرام دانستن امکانات دنیای جدید، از ویژگی های بارز این گروه از اخباریون بوده است که البته همین تندروی ها بود که زمینه ی برافتادن مسلک اخباریگری را فراهم کرد. برای نمونه، میرزا محمد اخباری علاوه بر قلیان (و همه ی دخانیات) قهوه را نیز حرام دانست.
رواج اخباریگری در سده های یازدهم تا سیزدهم قمری بیش تر در شهرهای مذهبی ایران و عراق و نیز در بحرین و هندوستان بوده است. مهم ترین مرکز پایگاه اخباریگری در ایران، قزوین بود.
امروزه تنها جایی که اخباریگری به شکل آشکار در آن دیده می شود، برخی مناطق خوزستان از جمله خرمشهر و آبادان است.
در بخش اول و در فصل سوم، نویسنده به مقایسه ی دیدگاهای اخباریان و محدثان متقدم می پردازد. با مراجعه به آثار روائی و کتب حدیثی در می یابیم که اخباریون به درستی ادعا می کنند که محدثان امامی در سده های نخست اجتهاد تقلید را نفی کرده اند، چنان که سید مرتضی و دیگر اصولیان آن عصر نیز آنان را مخالف اجتهاد معرفی کرده اند و ابوجعفر احمد بن محمد بن خالد برقی و کلینی و شیخ صدوق نیز رأی و اجتهاد و تقلید را باطل دانسته اند. توضیح این که متکلمان و کسانی چون سید مرتضی و شیخ طوسی، خود اهل استدلال عقلی بوده اند، پس رد اجتهاد از سوی آنان، ناظر به اصطلاح رایج میان اهل سنت است، یعنی همان «اجتهاد رای» که اهل بیت نیز آن را بسیار نکوهش کرده اند.
نویسنده در بخش اول و در فصل چهارم به سرشناسان و افراد برجسته ی مکتب اخباری، رویکرد آن ها و آثار و تألیفات این شخصیت ها می پردازد. نویسنده ابتدا اخباریان را به سه گروه تقسیم می کند:
گروه اول را اخباریونی می داند که راه و رسم اخباریگری را با تمام جوانبش پذیرفتند و به رونق مکتب اخباریگری پرداختند؛
گروه دوم را اخباریون میانه رو یا معتدل معرفی می کند که آموزه های اخباریان را تنها در حد گرایش به اخبار پذیرفتند و با میانه روی خویش، از تیزی حملات اصولیان به این مکتب کاستند؛
و گروه سوم را اخباریان تندرو معرفی می کند که با طعن و بدگویی از اصولیان، از هیچ کوششی برای بی اعتبار ساختن اندیشه و مبانی آنان فروگذار نبودند. مؤسس اخباریون تندرو، ملامحمد امین استرآبادی است.
بزرگان مکتب اخباریگری همگی پیرو میانه روی در افکار خویش بودند و هر چند در اعتقاد به مبانی اخباریگری استوار بودند اما هیچ گاه به طعن و بدگویی از مخالفان خود نمی پرداختند و اختلافات نظر را می پذیرفتند. بی تردید مدارا و میانه روی این افراد بود که باعث شد تفکر اخباریون ماندگار شود و به عنوان مکتبی در درون شیعه ی امامیه باقی بماند و فرقه جدیدی تأسیس نشود.
نویسنده در ادامه به ذکر نام و بررسی آرا و دیدگاه گروهی از اخباریون سرشناس می پردازد که در میان دو طیف تندرو و میانه رو جای دارند. وی با بررسی دیدگاه و آثار آن ها سعی کرده اعتدال یا تندروی آن ها را مشخص کند. این افراد عبارتند از: نطنزی، ملاعبدالله شوشتری اصفهانی، میرزا محمد استرآبادی، محمد امین استرآبادی، محمدتقی مجلسی، ملاعبدالله تونی، شیخ حسین کرکی، ملا خلیل قزوینی، شیخ عبد علی حویزی، ملامحسن فیض کاشانی، آقا رضی قزوینی، سید میرزای جزایری، ملا محمد طاهر قمی، سید هاشم بحرانی، شیخ حر عاملی، سید هاشم بحرانی، علامه مجلسی، سید نعمت الله جزایری، شیخ سلمان بحرانی، شیخ عبدالله سماهیجی، سید صدر الدین غمی، شیخ یوسف بحرانی، میرزا محمد اخباری و شیخ حسین بحرانی.
نویسنده در بخش دوم کتاب به مبانی اخباریگری می پردازد و اخباریگری را به طور کلی یک روش تحقیق همانند روش اصولی می دانند که به لحاظ اهمیت اختلافی با هم ندارند. نویسنده در فصل اول از بخش دوم، به بیان چند مبانی فکری اخباریان پرداخته که اخباریان تمام مباحث و روی کردهای خود را براساس آن استوار ساخته اند. این مبانی عبارتند از:
1- وجود حکمی الهی در هر چیز: به اعتقاد اخباریون هر واقعه ای که تا روز قیامت برای امت اسلامی پیش بیاید، حکم معینی دارد و خداوند آن را در قرآن نازل کرده و برای رسولش بیان نموده است. اخباریان در این باره به آیاتی از قرآن و روایات پیامبر و اهل بیت استشهاد کرده اند. البته ملااحمد نراقی مخالف این دیدگاه اخباریون است و عنوان می کند هر آن چه حکمی داشته، رسول خدا حکمش را بیان کرده است. نه این که هر چیزی حکمی داشته باشد.
2- فعلیت حکم الهی در هر چیز: پذیرش این که هر چیز حکمی واقعی از سوی خداوند دارد و هم چنین این که هر چیزی، حکم معینی هم برای امت اسلامی دارد.
3- لزوم یقین به احکام شرعی: اخباریون معتقدند ما برای دریافت حکم معین هر چیزی، دلیل قطعی داریم و جایی برای تمسک به دلیل ظنی باقی نمی ماند. اصولیان کاملاً با این تفکر مخالفت می کردند و معتقد بودند اگر هر واقعه ای حکم معینی نیز داشته باشد دلیل آن حکم، قطعی نیست بلکه دلیلی ظاهری است.
4- لزوم کسب یقین از طریق اهل بیت: اخباریان پس از اعتقاد به لزوم کسب یقین در حکم شرعی، ادعا می کنند که قطع و یقین، تنها هنگامی معتبر است که از راه روایات ائمه ی معصومین به دست آید، چه اخبار متواتر و چه اخبار آحادی که همراه با قرائن حالی و مقالی باشند.
نویسنده در ادامه ی کتاب به پاسخ اصولیان به مبانی فکری اخباریون پرداخته است؛ ابتدا دیدگاه اصولیان را درباره ی یقین با حکم شرعی بررسی کرده و سپس به پاسخ اصولیان به دلایل نهی از ظن و ناگزیر بودن عمل به ظن از دیدگاه اصولیان می پردازد و در آخر این فصل به دیدگاه اصولیان درباره ی احتیاط و پرهیز از شبهات اشاره می کند و به ارزیابی اختلافات میان اخباریون و اصولیان می پردازد.
نویسنده در ادامه ی بحث در فصل دوم از بخش دوم کتاب، به اعتبار کتب روایی از دیدگاه اخباریون می پردازد و عنوان می کند که بر پایه ی دیدگاه مشهور میان اخباریان، کتب اربعه ی شیعه (الکافی، کتاب من لایحضره الفقیه، تهذیب الاحکام و الاستبصار) به یقین از معصومین صادر شده اند و به اصطلاح قطعی الصدور هستند.
نویسنده در ادامه با ذکر دو مقدمه به دلایل صحت کتب اربعه از نظر اخباریون می پردازد.
مقدمه ی اول، قطع به صحت منابع است و این که نویسندگان کتب اربعه، احادیث خود را از منابع معتبری گرفته اند که احادیث آن ها قطعی الصدور بوده است.
دلایل صحت اصول و قطع به صدور روایات از طرف معصومین: 1- اعتماد قطعی قدما به اصول چهارصدگانه؛ 2- اسناد قطعی اصول به مؤلفان؛ 3- اعتماد قطعی مؤلفان؛ 4- دقت شیعیان در شناسایی احادیث جعلی.
نویسنده در مقدمه ی دوم عنوان می کند که صاحبان کتب اربعه به اصول چهارصدگانه دسترسی داشته اند و سپس به ذکر شواهد و قرائن این ادعا می پردازد. اصولیان و گروهی از اخباریون، قطعی الصدور بودن اخبار کتب حدیثی و حتی کتب اربعه را نمی پذیرفتند و معتقد بودند اعتماد کردن به آن ها به شناخت حال روایات و خصوصیات سلسله ی سندشان احتیاج دارند. اصولیان در جواب دیدگاه اخباریون در مورد صحت کتب اربعه به دلایل زیر معتقد بودند:
1- قطع هر کسی، تنها برای خودش است؛
2- قطعی نبودن اصول، نزد صاحبان کتب اربعه؛
3- نقل احادیث از غیر معصوم؛
4- خدشه در شهادت مؤلفان کتب اربعه؛
5- خدشه در تواتر کتب اربعه؛
6- اقتضای فرآیند استنباط؛
7- خدشه در اعتبار اصحاب اجماع؛
8- تصریح پیشینیان به بی اعتباری برخی از اصل ها؛
9- اثرگذاری دروغ دروغ پردازان در آثار حدیثی.
نویسنده در ادامه به استنباط از ظواهر قرآن می پردازد و در مورد حجیت آیات قرآن سه دیدگاه را از نظر علما و فقهای شیعه بررسی می کند:
1- حجیت همه ی آیات قرآن: این دیدگاه، ظواهر قرآن را خواه در احکام نظریه و یا اصول دین، حجت می دانند. به نظر آنان، هر آیه چه از نصوص قرآن باشد و چه از ظواهر آن، می توان به آن عمل کرد.
2- نفی حجیت در احکام نظری: دسته ی دوم از اخباریان، قائل به تفصیل میان احکام نظری و دیگر احکام هستند. آنان منکر حجیت قرآن در احکام نظری هستند؛ یعنی آن چه گویای حکمی عملی است ولی از ضروریات دین نیست و باید با نظر و استدلال بدان دست یافت.
3- نفی حجیت همه ی آیات: این گروه، عمل به هر یک از آیات را مشروط به تأیید اهل بیت می دانند. آنان معتقدند که عمل به هیچ آیه ای از قرآن جایز نیست مگر آن که حدیثی درباره ی آن وارد شده باشد.
در فصل چهارم از بخش دوم، نویسنده به نگاه اخباریان به سنن نبوی پرداخته است. در این فصل، دلایل اخباریان در عدم حجیت روایات نبوی و هم چنین پاسخ اصولیان مطرح شده است.
در فصل پنجم از بخش دوم، نویسنده به جایگاه عقل در نزد اخباریان، کارآیی عقل در اعتقادات، کارایی عقل در احکام فقهی، اقامه ی دلیلی عقلی در احکام شرعی، تقسیم حکم عقل به قطعی و غیر قطعی، دلایل اخباریان بر حجیت عقل بدیهی، دلایل بی اعتباری عقل در احکام شرعی، ارزیابی اختلافات در حجیت عقل، اخباریان و ملازمه ی حکم عقل و شرع، دیدگاه اخباریان درباره ی حسن و قبح عقلی و ملازمه از دید اخباریان می پردازد.
بخش سوم کتاب در مورد رویکردها و دیدگاه های اخباریان است. در فصل اول، دیدگاه اخباریان در اعتقادات بررسی شده است. نویسنده در بحث گونه شناسی عقاید، عقاید را از لحاظ مستندات و دلیل اثبات، یا اصلی و اولیه می داند، یا فرعی و ثانویه.
برخلاف اخباریان، متکلمان و مجتهدان شیعه، عقیده دارند که در اصول دین و به ویژه خداشناسی، تنها علم و یقینی معتبر است که از روی فکر و نظر باشد.
یکی از مهم ترین ایرادهایی که به شیوه ی متکلمان در استدلال عقلی وارد شده، مبتنی بر این ادعاست که تعارضات و اختلافات بسیاری در آرا و فتوای ایشان وجود دارد و اخباریان، همین را نشانه ی بی اعتبار بودن روش های عقلی آنان دانسته اند. اگر اختلافات در اصول عقاید باشد، پذیرفتنی نیست و توجیهات مطرح شده در احکام اعتباری در این جا به کار نمی آید.
نویسنده در ادامه ی این فصل به دلایل حجیت روایات در عقاید، تقلید در اصول دین و دلایل عدم جواز تقلید در عقاید می پردازد.
در فصل سوم نگاه اخباریان به علم کلام، حکمت و منطق بررسی شده است. اخباریان منطق را نه مطلقاً مهمل دانسته اند و نه مطلقاً آن را قبول کرده اند، بلکه بین عدم خطا در صورت و احتمال خطا و اشتباه در مورد قیاسات و مبادی آن ها تفصیل قائل شده اند.
نویسنده در ادامه به دیدگاه مجتهدان تندرو و محافظه کار در مورد منطق می پردازد. وی یکی از جلوه های مخالفت اصحاب حدیث و اخباریان با بحث های عقلی را نکوهش آن ها از علم کلام می داند. در ادامه به نظریات اخباریان و پاسخ متکلمان در مورد علم کلام می پردازد و پس از آن، دیدگاه برخی علما و مجتهدان از جمله شیخ صدوق، شیخ حر عاملی و بزرگان اهل حدیث را در مورد علم کلام بررسی می کند.
دیدگاه و نظر اخباریون در مورد حکمت و فلسفه، بخشی دیگر از موضوع مطرح شده است. اخباریان با روش های عقلانی و منطقی که اساس آن از حس دور بودن، مخالف بودن و علم فلسفه و حکمت الهی و طبیعی را داخل در علومی می دانستند که مواد آن از حس دور است و قواعد منطبق در این علوم، بازدارنده از خطا نیست. در ادامه به دیدگاه دو تن از بزرگان اخباری، یعنی شیخ حر عاملی و علامه مجلسی در این باره اشاره می کند.
در فصل چهارم، اختلافات و اشتراکات اخباریان با اصولیان مورد بررسی قرار می گیرد عده ی زیادی از علما به ویژه اخباری، فرق زیادی بین اخباریون و اصولیان قائل می شوند. اما برخی دیگر، اختلافات را کم و نوعی نزاع لفظی می دانند.
در ادامه، نویسنده به 26 تفاوت میان آن ها اشاره کرده که از جمله می توان به موارد زیر اشاره کرد:
1- اخباریان معتقدند در احکام شریعه، علم و یقین لازم است و ظن اعتباری ندارد اما اصولیان و مجتهدان بر این باورند که تا زمانی که بتوان تحصیل علم کرد، لازم است اما زمانی که تحصیل علم ممکن نباشد، باید به ظن خاص عمل کرد.
2- اخباریون معتقدند که علم و یقین باید توسط روایت معصومین حاصل شود و از طریق مقدمات به دست نمی آید اما اصولیان این شرط را در علم به احکام شرعیه معتبر نمی دانند.
3- اخباریون معتقدند که نباید از منابع تشریع باشد، تا بتوان با آن حکم شرعی را اثبات کرد اما اصولیان عقل را یکی از منابع تشریع می دانند.
4- اخباریان ملازمه ی بین عقل و شروع را قبول ندارند اما به آن معتقدند.
5- اخباریان دلیل نقلی را بر عقلی مقدم می دانند اما اصولیان عکس آن را قبول دارند.
6- اخباریان معتقدند درک احکام نظری از ظواهر قرآن و آیات آن، بدون تفسیر آیات از طریق اهل بیت جایز نیست؛ ولی مجتهدان ظاهر آیات را حجت می دانند. فصل پنجم که طولانی ترین فصل کتاب است، به اخباریان و اصول فقه می پردازد. علم اصول، قواعد و ضوابط کلی است که در طریق استنباط حکم شرعی و فرعی واقع می شود و تمام شریعت بر آن استوار است و کسی که اصول خود را محکم نکند، مقلد است و عالم نیست. در احکام ضروری به اجتهاد نیاز است و مجتهد باید به علم اصول آشنا باشد. اخباریون اجتهاد و تقلید از کتاب و سنت را می پذیرند. آن ها معتقدند در زمان امامان معصوم، باید به آن ها مراجعه کرد، اما در زمان غیبت کبری، باید به فقها مراجعه کرد تا احکام را استنباط کنند و فتوا بدهند. در مورد اجتهاد و تقلید، اخباریان معتقدند اهل سنت، مؤسس اجتهاد و تقلید بوده اند و علمای شیعه از آن ها پیروی کرده اند.
نویسنده در ادامه به ارزیابی ادعای اخباریون در این مورد که چون پیامبر (ص) و امامان حق ندارند اجتهاد کنند، پس دیگران نیز چنین حقی ندارند، آن را اشتباه و غلط می داند. چرا که اجتهاد، تلاش برای دستیابی به واقعیت است حال آن که پیامبر (ص) و امامان معصوم (ع) از واقع آگاهی دارند و با علم خبر می دهند، پس نیازی به اجتهاد ندارند، در صورتی که بعد از آن ها نیاز به اجتهاد وجود دارد.
اجتهاد از نظر اکثر شیعه ی امامیه واجب کفایی بوده اما اخباریون اجتهاد را حرام دانسته اند. نویسنده در ادامه ی بحث به پنج ادله ی اخباریان بر عدم جواز اجتهاد پرداخته و پس از آن، شش ادله از مجتهدان و اصولیان را در جواب اخباریان مبتنی بر جواز اجتهاد ذکر می کند.
تقلید از دیدگاه اخباریون و ادله ی مجتهدان متنی بر جواز تقلید که عبارت بودند از: آیات، روایات، سیره ی عقلاییه، قاعده ی عسر و حرج و اجماع، از موضوعات دیگر این کتاب است. در ادامه، اخباریان و موضوع تقلید از میت و این که آیا تقلید از مجتهد میت (فوت شده) جایز است یا نه و ادله ی عدم جواز تقلید از میت مطلقاً مورد بررسی قرار گرفته است. پس از آن، دلایل تفصیل بین تقلید ابتدایی و استمراری مورد بحث قرار گرفته است. پس از آن، دلایل تفصیل بین تقلید ابتدایی و استمراری مورد بحث قرار می گیرد و سپس نگاه اخباریان بر اصل برائت و ادله ی مجتهدان بر برائت که شامل: آیات، اجماع، سیره، عقل و اخبار بود.
در ادامه مباحثی نظیر ادله اخباریان بر توقف و احتیاط، جواب مجتهدان به ادله ی اخباریون، نگاه اخباریان بر توقف و احتیاط، جواب مجتهدان به ادله ی اخباریون، نگاه اخباریان به استصحاب در احکام شرعیه، ادله ی منع کنندگان حجیت استصحاب، ادله ی اثبات کنندگان استصحاب، اخباریان و عدم حجیت در مفاهیم اخباریان و عدم حجیت در مفهوم مخلف، قیاس، ادله ی قائلان به عدم حجیت قیاس منصوص العله، ادله ی قائلان به حقیقت قیاس منصوص العله مطرح شده اند و در هر کدام از این مباحث، به بررسی دیدگاه اخباری و هم چنین نظرات اصولیان و مجتهدان در مورد مطالب فوق پرداخته شده است.
در فصل ششم؛ نگاه اخباریان به تعارض اخبار مورد بحث قرار گرفته است و در ادامه، به معانی تعارض و فرق آن با تزاحم اشاره شده است. مرجحات تعارض، مرجحات منصوص، مرجحات غیر منصوص، نزاع اخباریان با مجتهدان در مرجحات غیر منصوصه و استدلال اخباریان و مجتهدان در مورد آن، تخییر یا توقف در خبرین متعارضین و تخییر بدوی یا استمراری نیز سایر مباحث این فصل را تشکیل داده اند.
نویسنده در فصل هفتم به ریشه های اختلاف اخبار پرداخته و عنوان کرده است که ریشه ی تعارض و اختلاف در اخبار و روایات چیست، آیا صدور بعضی از روایات از باب تقیه منشأ تعارض شده یا اخبار جعلی کذابان و یا چیزهای دیگر ریشه ی تنافی در روایات دارند. اخبار تقیه، اخبار مجعول، نگاه اخباریان و مجتهدان به اختلاف اخبار، نگاه اخباریان و مجتهدان به علم درایه و رجال، نگاه متأخران و اخباریان به تقسیم اخبار، اعتراض اخباریان به تقسیم متأخران و پاسخ مجتهدان به اخباریان نیز از دیگر مباحثی است که در فصل هفتم بررسی شده است.
نویسنده در صفحات آخر کتاب، علل تأسیس اصطلاح جدید در حدیث را مربوط به زمان گذشته نمی داند و آن را به ابن طاووس یا علامه مجلسی متعلق می داند و دلایلی را از زبان شیخ بهایی مبنی بر علل تأسیس آن عنوان می کند و در آخر به اشکال اخباریان به علل تأسیس اصطلاح جدید در حدیث می پردازد و معتقد است اخباریان به وجود آمدن اصطلاح جدید خبر را به چهار دلیل نمی پذیرند و به بررسی دیدگاه های علامه مجلسی، شیخ حر عاملی، محمد امین استرآبادی و ابن طاووس می پردازد.
اخباریان منشاء اختلاف در روایات را تقیه از اهل خلاف می دانند نه دسیسه ی کذب در روایات معصومین، بر فرض این که منشأ اختلاف دسیسه باشد، ضرورتی ندارد که به اصطلاح جدید در حدیث پناه ببریم، زیرا معصومین فرموده اند: اگر در صحت یا سقم خبری شک دارید، آن را بر کتاب و سنت عرض کنید. هر خبری که مطابق و موافق کتاب سنت بود، اخذ کنید و آن چه که مخالف است، طرد کنید. پس نیازی به اصطلاح جدید در اخبار و احادیث نیست؛ پیروی کردن از ائمه، سزاوارتر از پیروی از دیگران است.
ارزیابی کتاب
نویسنده در این کتاب ابتدا مقدمه را آورده است بعد پیش گفتار، در صورتی که ابتدا باید پیش گفتار ذکر شود، بعد مقدمه.نویسنده برخی مطالب کتاب را عیناً چند بار در بخش های مختلف کتاب، مطرح کرده است، از جمله مسأله ی تقلید و اجتهاد از نظر اخباریون که هم در بخش اول، بخش دوم و هم در بخش سوم و هم در لابه لای مباحث گوناگون نقل شده است. مقدمه و پیش گفتار نویسنده هم درست همان مطالبی است که به صورت جزئی و در بخش های مختلف کتاب آمده است، در صورتی که مقدمه یا پیش گفتار باید به صورت کلی و مفهومی بیان شود. نظر به تفاوت ماهوی موضوعات تاریخی با مباحث نظری، این مباحث در یک قسمت گنجانده شده است.
از نکات قوت این کتاب آن است که نویسنده در بخش های اول و دوم، هر جا احساس کرده است که نکته ی گنگ و مبهمی وجود دارد، در انتهای بحث، با طرح سؤال و جواب دادن به آن، سعی در برطرف ساختن شائبه ها و یا نکات نامفهوم کرده است. اما در بخش سوم کتاب، از متن و لغات تخصصی رشته های الهیات، فلسفه، منطق و... استفاده کرده است که فهم آن ها برای خواننده غیر متخصص، بسیار دشوار و حتی غیر قابل فهم است. بهتر بود این مطالب به صورت ساده تر توضیح داده می شد یا معنی روان و ساده ی برخی کلمات و اصلاحات ذکر می شد. از سوی دیگر، بهتر بود نویسنده قسمتی را به عنوان نقد منابع به کتاب اضافه می کرد.
از نکات قوت دیگر این کتاب، ارجاع مطالب به صورت زیرنویس است به نحوی که خواننده هیچ مطلبی را بدون آدرس ارجاع مشاهده نمی کند.
در فصل دوم از بخش دوم کتاب، در قسمت دلایل صحت اصول و قطع به صدور روایات، نویسنده به ذکر پنج دلیل می پردازد که متأسفانه دلیل دوم عنوان نشده است و از دلیل اول به دلیل سوم، مراجعه کرده است.
استفاده از لغات عربی به صورت وسیع و جمع بستن کلمات به صورت جمع عربی به جای فارسی، جا گذاشتن حروف «و»، «به» و نیز استفاده نکردن از نشانه های سجاوندی، از نقاط ضعف کتاب است.
در بخش سوم کتاب، کلمات عربی و آیات زیادی استفاده شده است که هیچ گونه توضیح یا ترجمه ای از آن ها در هیچ جای کتاب دیده نمی شود و فقط در زیرنویس به شماره ی آیات و سوره ها اشاره شده است.
استفاده از اصطلاحات و مفاهیم تخصصی هم چون: استصحاب، قیاس منصوص العله، مرجحات منصوص، اخبار علاجیه و اشاره نکردن به معنی اصطلاحی و لغوی آن ها، بخش سوم این کتاب را کاملاً پیچیده و نامفهوم کرده و فقط خوانندگان متخصص، می توانند از آن استفاده کنند.
صفحه آرایی، ویرایش، نگارش، ساختار دستوری و نگارشی و مفهومی، ترتیب و توالی مطالب کتاب، تشریح و بیان موضوعات مختلف و مرتبط به خصوص در بخش اول و دوم کتاب به خوبی رعایت شده است. اما با بخش سوم متفاوت بوده و نکات نگارش و تألیف در آن رعایت نشده است.
در این اثر بنا بر ایجاز و اختصار قرار داده شده است و نویسنده به ذکر جزئیات نپرداخته است، چنان که اگر بنا بر اطناب و ذکر جزئیات نهاده می شد، فقط از ارجاعات زیرنویس می شود جلد دوم کتاب را هم نوشت.
نویسنده در ذکر تاریخ حوادث و هم چنین منابع مورد استفاده، فقط از تاریخ قمری استفاده کرده است که بهتر آن بود که در مقدمه یا زیرنویس، معادل آن را به شمسی یا میلادی می آورد تا خواننده در فهم و درک زمانی و انطباق حوادث دچار مشکل نشود.
نویسنده علاوه بر استفاده از پژوهش هایی که توسط مؤلفان جدید به چاپ رسیده، از منابع قدیمی و دست اول نیز استفاده کرده است. استفاده از 349 عدد عنوان منبع در این کتاب، شاهدی بارز بر معلومات بسیار این اثر است.
اطلاعات و مطالب این اثر کاملاً مبتنی در واقعیت، مدارک، منابع و مآخذ تاریخی بوده و هیچ گونه تعصب مذهبی یا انگیزه ی طرفداری مغرضانه در آن دیده نمی شود و مطالب بدون هیچ کم و زیاد شدن عنوان شده است.
چکیده، بحث، نتیجه گیری و واژگان کلیدی در این اثر دیده نمی شود و نویسنده ارجاعات داخل متن را داخل پرانتز قرار نداده است. وی حتی در مورد پیشینه ی تحقیق در مباحث موجود در کتاب نیز هیچ گونه توضیحی ارائه نداده است.
نویسنده می توانست تعداد بخش ها یا فصل های کتاب را کم تر کند و به جای سه بخش، در دو بخش و یا به جای پانزده فصل، در ده فصل مطالب را مدون سازد زیرا همه ی مطالب به نحوی با یکدیگر در ارتباط هستند.
منبع: نشریه کتاب ماه تاریخ و جغرافیا شماره 170