فیلسوف بصیر (7)

حمایت تامّه از ولایت مطلقه‌ فقیه

طول دهه‌‌های گذشته، آیت‌الله مصباح بارها و بارها از شخصیت و عملکرد رهبر معظم انقلاب، به صورت شفاف و قاطع حمایت کرده‌‌اند. این حمایت در حالی صورت گرفته است که برخی جریان‌‌هایی سیاسی و فکری داخلی و همچنین
پنجشنبه، 16 آذر 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
حمایت تامّه از ولایت مطلقه‌ فقیه
حمایت تامّه از ولایت مطلقه‌ فقیه

 

نویسنده : مهدی جمشیدی




 

طول دهه‌‌های گذشته، آیت‌الله مصباح بارها و بارها از شخصیت و عملکرد رهبر معظم انقلاب، به صورت شفاف و قاطع حمایت کرده‌‌اند. این حمایت در حالی صورت گرفته است که برخی جریان‌‌هایی سیاسی و فکری داخلی و همچنین رسانه‌‌های بیگانه، از آنجا که دریافته‌‌اند جایگاه ولایت فقیه و شخص حضرت آیت‌‌الله خامنه‌ای تأثیر بسیار جدّی و تعیین‌‌کننده بر روند حرکت تکاملی انقلاب دارد، این نقطه را به عنوان نقطه‌‌ی کانونی حمله‌‌ها و هجمه‌‌های خود برگزیده‌‌اند. ایشان تصریح می‌‌کند که انتخاب حضرت آیت‌‌الله خامنه‌‌ای به عنوان رهبر انقلاب، بدون شک، بهترین انتخاب ممکن بوده است:
«من در زمان حضرت امام خمینی(رحمت ‌الله علیه‌)، هر وقت ذهنم متوجه این مسئله می‌شد که بعد از [رحلت] امام چه خواهد شد، مضطرب می‌شدم و به هر صورتی خودم را منصرف می‌کردم که اصلاً درباره‌‌ی این مسئله فکر نکنم، چون هیچ جواب و طرح قانع‌کننده‌ای برای جبران خلأ وجود امام نداشتم... اما وقتی که مقام معظم رهبری (دامت برکاته) عهده‌دار این مسئولیت شدند، گویا آب خنکی روی شعله‌‌ی آتش بریزند. البته اعتراف می‌کنم من در اوایل امر، به توانایی‌های مختلف ایشان آگاهی نداشتم؛ فقط در حدّ اینکه ایشان در میان اقرانشان برتری دارند... می‌فهمیدم، اما بعدها (‌همان طور که بارها گفته‌ام‌) برای ما ظاهر شد که گویا روح امام در ایشان حلول کرده و همان عظمت با ویژگی‌های ممتاز در شخصیت ایشان ظاهر شده است... این انتخاب، بهترین گزینه‌ای بود که امکان داشت بعد از امام (رحمت الله علیه) تحقق پیدا کند و [من] روز به روز بر این ایمانم [در این باره] افزوده می‌شود. همه می‌بینیم که خدا چه ظرفیت‌هایی، چه لیاقت‌هایی و چه قابلیت‌هایی در وجود این مرد بزرگ ذخیره کرده [است].» (آیت‌‌الله مصباح، 1389د)
همچنین ایشان تصریح می‌‌کنند که مقام معظم رهبری، در واقع نسخه‌‌ی بدل امام خمینی هستند:
«بعد از رحلت امام خمینی(رحمت الله علیه)، خدای متعال کسی را [برای رهبری انقلاب] مقرر فرمود که به تعبیر ناقص بنده، نسخه‌‌ی بدل امام است؛ به تعبیر دیگر، گویا روح امام (رحمت الله علیه) در او حلول کرد. بنده، به عنوان فردی که در این کشور زندگی می‏کنم، وظیفه‌‌ی خودم می‏دانم [که] بالا‌ترین مراتب شکر را به پیشگاه الهی در حدّ توانم عرض کنم، به خاطر این نعمتی که هر قدر درباره‏اش صحبت بشود، زیاد نخواهد بود.» (همو، 1389ج)
آیت‌الله مصباح در زمینه‌‌ی عملکرد و مواضع مقام معظم رهبری تأکید می‌‌کنند که هرگز چنین نبوده است که ایشان در برابر پاره‌‌ای انحراف‌‌ها و لغزش‌‌ها، سکوت اختیار کنند و مداهنه نمایند، بلکه ایشان، به عنوان رهبر انقلاب، همواره خطرات و تهدیدها را گوشزد کرده‌اند و نسبت به کج‌‌روی‌‌ها هشدار داده‌‌اند:
«[در پاسخ به] اینکه چرا رهبری از همان اول، جلوی این فساد[ی که منجر به وقوع فتنه‌‌ی سال 88 شد] را نگرفتند و مبارزه نکردند، اولاً باید گفت که ایشان سکوت مطلق نکردند، والا باید پرسید چه کسی در طول این سال‌‌ها، جریان اشرافی‌‌گری را نقد کرد؟ چه کسی در برابر اصلاحات آمریکایی ایستاد؟... چه کسی بهتر از دیگران، شاخصه‌‌های خط امام را تبیین کرد و در برابر تحریف نظرات امام ایستاد؟... [ثانیاً] ضعف این است که آدم در برابر یک عامل مزاحم، خودش را ببازد و تحت تأثیر قرار بگیرد و رفتار منفعلی از خود نشان دهد... بنده عقیده‌‌ام این است که یکی از نقاط مثبت مقام معظم رهبری، همین موضوع متانت و سنجش موقعیت‌‌ها و انتخاب راهی است که نهایتاً به صلاح اسلام و مسلمین است، هرچند تلخی‌‌های بسیاری داشت که برای همه، قابل تحمل نیست... واقعاً من برای این تسلّط نفس ایشان، چه داخل ایران و چه خارج از ایران، نظیر سراغ ندارم.» (همو، 1389هـ)
نکته‌‌ی دیگری که فیلسوف بصیر به آن اشاره می‌کند این است که بر حسب قاعده‌‌ای عقلانی، تکلیف و کیفیت انجام تکلیف افراد بر مبنای «موقعیت اجتماعی» ‌‌شان تکوّن می‌‌یابد. از این رو، تفاوت در موقعیت‌‌های اجتماعی به تفاوت در نوع و نحوه‌‌ی انجام تکالیف آن‌ها منجر می‌‌شود. به این سبب، چنین نیست که همواره باید کیفیت و غلظت موضع‌‌گیری‌‌ها و اقدامات سایر افراد با ایشان، یکسان و همگون باشد:
«نمی‌‌شود [به صورت مطلق] گفت همه باید عین ایشان [رهبر معظم انقلاب] رفتار کنند یا همه باید غیر [از] ایشان رفتار کنند. [این امر بدان دلیل است که] موقعیت‌‌های [اجتماعی] افراد [با یکدیگر] فرق می‌‌کند [و از این رو، باید دست‌‌کم در پاره‌‌ای از موارد، موضع‌‌گیری‌‌های متفاوتی داشته باشند.] ...فردی که [از نظر سیاسی و اجتماعی] در قلّه واقع شده است، برای یک کلمه حرف زدنش، خیلی باید حساب کند که مردم و دیگران از این سخنش چه استفاده‌‌ای می‌‌کنند و پیامد [بعید و نهایی] آن چیست... هر چه در رفتار رهبر انقلاب فکر می‌‌کنیم، این محاسبات دقیق توسط ایشان مشاهده می‌‌شود. گرچه ممکن است مدتی برای ما سِرّ این رفتار و سخن، روشن نباشد و حتی در دلمان بگوییم که چرا آقا چنین کاری کردند یا چرا فلان کار را انجام ندادند، اما پس از مدتی متوجه می‌شویم که حق با ایشان بوده [است].» (همان)
ایشان برای تبیین این مسئله‌‌ی کلیدی، دو مثال تاریخی را مطرح کرده‌‌اند. شاهد تاریخی اول، تفاوت میان موضع‌‌گیری امام علی (علیه ‌السلام) با حضرت زهرا (سلام‌ الله علیها) و برخی از اصحاب نزدیک آن حضرت است:
«درباره‌‌ی روشن شدن این موضوع نیز باید مثالی از صدر اسلام زد. پس از رحلت پیامبر و [و واقع شدن] داستان فدک، امیرالمؤمنین (علیه السلام) به عنوان یک مسلمان، تا می‌‌توانست باید جلوی ظلم را می‌گرفت، [ولی] امیرالمؤمنین در این باره چیزی نگفتند، اما هنگامی که حضرت زهرا (سلام الله علیها) می‌‌خواستند بروند تا به این موضوع اعتراض کنند، ایشان مخالفتی نکردند... یا در موارد دیگر... یاران امام علی (علیه السلام) مانند سلمان، ابوذر، مقداد و امثال ایشان، رفتارهای تندی در قبال ابوبکر، عمر، عثمان و معاویه انجام دادند، اما آن حضرت مخالفتی نکردند و حتی یاران خویش را مؤاخذه هم نکردند... این‌ها نشانه‌‌ی این است که موقعیت‌‌های افراد در تعیین شکل کارشان تأثیر دارد.» (همان)
مثال تاریخی دیگر، کیفیت موضع‌‌گیری حضرت امام خمینی (رحمت ‌‌الله علیه) در برابر اقدامات ابوالحسن‌ بنی‌صدر است:
«[در] دوره‌‌ی اول ریاست جمهوری بعد از انقلاب... رئیس‌جمهور [ابوالحسن بنی‌‌صدر] با رأی نسبتاً بالایی انتخاب شد. در بیت خود امام هم کسانی از حامیان ایشان بودند... در جامعه هم از قشرهای مختلف، حتی از روحانیان از ایشان حمایت می‌‌کردند و بالاخره او رئیس‌جمهور شد. رفتار امام طوری بود که مردم خیال می‌کردند که خود ایشان هم با او موافق است و آن قدر این رفتار با سعه‌‌ی صدر توأم بود که امثال مرحوم دکتر بهشتی معترض شدند... ولی امام، همچنان متانت خودش را حفظ می‌کرد تا روزی که همه‌‌ی مردم فهمیدند که این [فرد] دیگر به درد ریاست جمهوری نمی‌خورد... بعدها ایشان [یعنی امام] فرموده بود [که] من از اول با این شخص مخالف بودم. در حکمی هم که برای تنفیذ ریاست جمهوری ایشان دادند، اشاره‌ای داشتند، ولی چون اول کار بود، خیلی توجه نشد... در آن اوجی که امام قرار داشت، مصلحتی می‌دید که امثال ما نمی‌توانند درست آن را درک کنند... البته [امام] دیگران را از انجام وظایفشان نهی نمی‌کرد. از دارودسته‌ی آن‌ها [یعنی طرفداران بنی‌‌صدر] و از کارهایی که می‌کردند و حرف‌هایی که می‌زدند هم انتقاد می‌کرد، اما این طور نبود که به شخص رئیس‌جمهور بگوید تو به عنوان رئیس‌جمهور لیاقت نداری یا بگوید باید کنار بروی.» (همو، 1388ب)
ایشان در نهایت نتیجه می‌‌گیرند که دلیل پاره‌‌ای مواضع و اقدامات مقام معظم رهبری که برای ما موجه و منطقی به نظر نمی‌‌رسد (از جمله اینکه چرا ایشان با فلان شخصیت سیاسی مغرض یا گروه سیاسی منحرف، آشکارا و به تندی برخورد نمی‌‌کنند) آن است که رهبر معظم انقلاب، در پی تأمین نمودن مصلحت اقوی و اهمّ دینی هستند که از دیده‌‌ی ما پنهان می‌‌مانند:
«اینکه چرا مقام معظم رهبری آنجاهایی که ما حتی یقین داریم که فردی صالح نیست، ایشان باز هم در شرایطی به صورتی حمایت می‌کنند، در یک کلمه باید گفت ایشان افقی را می‌بیند که حفظ یک مصلحت اقوّا و اهمّ دینی است. این مسئله باید به جایی برسد که همه‌ی مردم حقیقت را بفهمند.» (همان)
آیت‌الله مصباح بر این باور ‌‌است که ما می‌‌بایست به صورت عالمانه و محققانه، حقایق را «تبیین» کنیم و «بصیرت اجتماعی» ایجاد نماییم و «زمینه‌‌ها» و «بسترها»ی اجتماعی و سیاسی مناسب را فراهم آوریم تا رهبر معظم انقلاب از اقتضائات و محدودیت‌‌های تحمیل‌شده از سوی مصلحت‌‌ها رهایی یابند:
«اما دیگران، این گونه مسئولیتی [همچون رهبر معظم انقلاب] ندارند. آن‌ها باید زمینه را فراهم کنند، برای اینکه او [یعنی رهبر معظم انقلاب] بتواند آنچه را مصلحت اصلی می‌داند اعمال کند. اینکه مقام معظم رهبری می‌فرماید هر کس هر چه می‌داند باید بگوید، روشنگری کنید (البته سعی کنید آنچه می‌دانید، درست باشد)، اگر از ایشان سؤال کنیم آقا، آیا شما هر چه را می‌دانید می‌گویید؟ قطعاً خواهند گفت: نه، من خیلی چیزها را می‌دانم، ولی نمی‌گویم و نباید بگویم، اما وظیفه‌‌ی من غیر از [وظیفه‌‌ی] شماست. در یک کلمه [باید گفت] ایشان وظیفه دارند که حتی‌المقدور به آتش فتنه دامن نزنند و بهانه به دست فتنه‌جویان ندهند، اما دیگران هم وظایفی دارند که [متفاوت به وظایف ایشان است و] باید [آن‌ها] در موقع خودش انجام دهند.» (همان)
در پایان باید اضافه نمود که از نظر آیت‌الله مصباح، هدف نهایی و اصلی فتنه‌‌انگیزی‌‌ها و توطئه‌‌چینی‌‌ها، از میان برداشتن ولایت فقیه است:
«بر اساس شواهدی که بنده می‌بینم، نوک پیکان همه‌‌ی توطئه‌ها و فتنه‌های اخیر و حتی فتنه‌‌های آینده، اصل ولایت فقیه را نشانه رفته است، چون شاخصه‌‌ی انقلاب اسلامی ایران، نظام ولایی و مبتنی بودن آن بر اصل ولایت فقیه است.» (همو، 1389هـ)
منبع مقاله: www. borhan.ir



 

 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط