پیام من برخوردکننده
از این پیام در زندگی نباید به صورت روزمره استفاده کرد؛ زیرا آخرین مرحله ی «پیام من» است. هنگامی که پیام های من، در سه مرحله ی قبلی، برای دستیابی به هدف کارآمد نباشند، دشوارترین و شدیدترین پیام من، «پیام من برخوردی» است. این پیام برای کسی فرستاده می شود که مزاحم رسیدن شما به خواسته هایتان است و با این زحمت، شما را وادار کرده است تا برای او پیام قوی تری بفرستید.ارتباط مؤثر شما با چنین فردی، ابتدا بر این مبنا بوده است که شما همان گونه که دوست دارید به خواسته ی خود برسید و رفتار دیگران را تغییر دهید، همواره به فکر عزت نفس و احترام دیگران نیز بوده اید و رابطه ی خود و دیگران را پا برجا نگه داشته اید. برای مخابره ی این نوع پیام، باید به این نکات توجه کنیم:
- احساسات خود را صریح و قاطع بیان کنیم؛
- رفتارهای مشکل ساز فرزندان را، به صورت روشن مشخص کنیم؛
- چگونگی تأثیر آن رفتار را بر خودمان نیز مشخص کنیم.
از آموزه های نامناسب رایج، این است که احساسات منفی را درون خود نگه داریم و آن را سرکوب کنیم و گاه، به آن رنگ تقدس و معنویت نیز ببخشیم، اما باید بدانیم نتیجه ی این کار، گاه پیام های گیج کننده ای است که ما برای فرزندان خود می فرستیم و همه ی آنها را مات و مبهوت می کنیم. گاه تصور می کنیم پیام ما چون صریح و بی پرده نیست، متانت و رأفت دارد؛ در حالی که باعث می شویم فرزندمان متوجه نشود مفهوم کاری که ما کرده ایم چیست و از کجا نشئت گرفته است. نباید فکر کنیم هر نوع ابهام و دوری از صراحت، در همان حالی که پیام ما را منتقل می کند، به آن متانت نیز می دهد. گاه با این ابهام، اصل پیام وضوح خود را از دست می دهد. بعضی وقت ها، باید پیام صریح خود را با همان شدت احساس و هیجانی که داریم، به دیگران منتقل کنیم. اگر عصبانی هستیم، طوری نشان ندهیم که گویی مسئله خاصی پیش نیامده است، این کار درستی نیست و نمی توانیم همیشه پنهان کاری کنیم. وقتی سه نوع «پیام من» را منتقل کردیم و همه ی آنها بی فایده بود، دیگر نمی توانیم همان نوع پیام را تکرار کنیم؛ زیرا ارزش پیام از دست می رود و گاه، ارزش منفی پیدا می کند.«پیام من برخوردی» از کم شدن احساسات پیام دهنده و گمراه شدن پیام گیرنده جلوگیری می کند و زمینه ی درک درست دیگران از رفتار ما را ایجاد می کند.
البته ما در زندگی خود تلاش می کنیم از بروز خشم جلوگیری کنیم؛ زیرا در اصل به ما آموخته اند خشم خود را فرو بریم و به طور قطع، اظهار خشم در نوع ارتباطات مشکل آفرین است و ممکن است برای والدین و فرزندان تجربه ی ناخوشایندی باشد، اما این نکته را نباید فراموش کنیم که خشم سرکوب شده، ممکن است انسان را به احساسات منفی بسیاری گرفتار کند. ترس، دل خوری، زودرنجی، خجالت، نگرانی، ناامیدی، دل شکستگی، حسادت، پشیمانی و بسیاری از احساسات منفی دیگر، ممکن است پیامد سرکوب کردن خشم باشد. چنین احساسی به طور قطع آسیب زننده تر از ابراز خشم است؛ زیرا خشم ابراز شده، شدت زیادی ندارد، در حالی که خشم سرکوب شده عوارض منفی فراوانی دارد. برای رسیدن به خواسته های خود و رضایت داشتن از زندگی با فرزندانتان، باید بتوانید احساس خود را به صورت «پیام من» بیان کنید؛ احساس خود را بدون دغدغه و نگرانی اظهار کنید و وقتی فرزند شما باعث نگرانی، ترس، ناامیدی و دل خوری شما می شود، بدون اینکه از «پیام تو» استفاده کنید، به راحتی بگویید:
«من از اینکه رشد تحصیلی شما را کند می بینم نگرانم»؛ من با وضعیتی که دارم، به شدت ناامید شده ام»؛ «من احساس دل خوری می کنم» و «من می ترسم».
با این پیام، شما دردِدل کرده اید و درون خود را برای دیگران آشکار ساخته اید، بدون اینکه آنان را سرزنش کرده باشید. در بعضی موارد، لازم است خشم خود را نشان دهیم، این ابراز خشم، هم برای خودمان مفید است تا درون پر آشوب خود را تخلیه کنیم و هم برای فرزندانمان لازم است تا خواسته های ما را به روشنی درک کنند. البته برای اینکه خشم خود را ابراز کنیم، باید:
1. خشم خود را تشخیص دهیم و آن را بپذیریم؛
2. به خود اجازه دهیم آن را احساس کنیم؛
3. بیاموزیم خشم خود را طوری ابراز کنیم که به فرزندانمان صدمه نزند؛
4. تلاش کنیم با احساساتی که اغلب در لایه ی زیرین خشم پنهان شده است و خشم، اثر آنهاست، بیشتر ارتباط داشته باشیم.
این نوع پیام، باید سه قسمت داشته باشد:
الف) حالت خود را صریح اظهار و دلیل آن را نیز بیان کنیم؛
ب) رفتار مشکل ساز فرزندان را مشخص کنیم؛
ج) چگونگی تأثیر رفتار فرزندان بر خود را برای آنان شرح دهیم.
برای مثال، وقتی فرزند شما بیشتر وقت خود را بیرون از خانه و در کنار همسالان خود می گذراند و با آنان به مجالس گوناگونی می رود، شما عصبانی می شوید، چون خطر این جلسات فکرتان را به هم می ریزد، آرامشتان را از بین می برد و باعث به هم ریختگی و بی نظمی در خانه می شود. در این صورت «پیام من برخورد کننده ی» شما می تواند این گونه باشد:
«وقتی بیشتر وقت خود را با دیگران می گذرانی، ناراحت می شوم، چون، به کلی آرامش خود را از دست می دهم.»
«وقتی این جوری رانندگی می کنی، دل واپس می شوم؛ چون وقت کافی ندارم به کارهای عادی زندگی برسم، چه رسد بخواهم پیامد چنین کارهایی را به عهده بگیرم.»
«وقتی برای انجام دادن کارهای خارج از منزل برنامه ی خاصی ندارید، بدون شک ناراحت می شوم؛ چون از ناهماهنگی درون خانه بیزارم».
پس از اینکه احساس خود را با دلیل آن بیان کردید، بدون اینکه از واژه های تحقیرآمیز با عنوان های ناخوشایندی همچون مزاحمت، بی ادبی، بی معرفتی و بی مبالاتی استفاده کنید یا اسمی ناخوشایند روی رفتار فرزند خود بگذارید، کاری را که او انجام می دهد و باعث ناراحتی شما می شود، شرح دهید سعی کنید روی کار تمرکز کنید و سراغ خود او نروید؛ یعنی ابتدا رفتارش را بررسی کنید.
به دلیل آسان بودن «پیام تو»، انسان ها در چنین مواقعی، به آسان ترین راه، نه بهترین راه، تمایل می یابند و دوست دارند با «پیام تو» به فرزند خود اعتراض کنند، اما «پیام تو» باعث رفتار تدافعی و ناراحتی دیگران می شود. بنابراین، از «پیام من» استفاده کنید و رفتار تولیدکننده ی خشم را شرح دهید. برای مثال بگویید: « فرزندم، از این همه خطری که وجود دارد دل واپسم». به او نگویید: « فرزندم، مرا دل واپس کردی، چون خیلی بی توجهی».
واقعیت این است که آنچه شما را به هم ریخته است، رفتار اوست و هدف شما این است که رفتار او تغییر کند. هدف شما این نیست که او را تنبیه کنید، خجالت دهید یا در او احساس گناه پدید آورید. او باید بفهمد که شما فقط می خواهید زشتی کارش را نشانش دهید، زیرا آن را در شأن فرزند خود نمی دانید و او را بزرگ تر از آن می دانید که چنین کارهایی انجام دهد. همچنین باید بداند که قصد ندارید فرزند خود را زشت جلوه دهید و او را که عامل رفتار است، پست بشمارید.
در قسمت سوم پیام خود، تأثیر رفتار فرزند بر خودتان را صادقانه شرح دهید و به او بگویید که رفتارش، به طور دقیق مزاحم کدام یک از نیازهای شماست، گاه رفتار او فرصت های شما را می سوزاند، انرژی تان را از بین می برد، شما را از انجام کاری باز می دارد، کارتان را به تأخیر می اندازد، آسیب بدنی به شما وارد می کند، شما را خسته می کند، مشکل مالی به وجود می آورد، ترس و هیجان در وجودتان می اندازد یا شما را ناامید می کند. وقتی فرزندتان بفهمد رفتارش چه تأثیری بر شما دارد، سعی می کند آن را تغییر دهد.
برای مثال، وقتی فرزندتان حرف شما را قطع می کند و شما عصبانی می شوید، پیام برخوردی سه قسمتی به او منتقل کنید و بگویید: « وقتی حرف مرا قطع می کنی، ناراحت می شوم، چون نمی توانم نظرهای خود را بیان کنم و این باعث می شود احساس کنم به گفته های من اهمیت نمی دهی.» البته همان گونه که در سایر «پیام های من» نیز گفتیم، به دلیل خشکی و سردی این نوع پیام ها باید حین گفت و گو از مهارت های دیگری بهره بگیریم که یکی از بهترین مهارت ها در چنین مواردی، به کارگیری گوش دادن فعال است.
پدر: فرزند، مکالمه ی تلفنی بیش از حد تو، خیلی مرا عصبانی می کند، چون نمی توانم تمرکز داشته باشم.
پسر: باباجون، فردا کار مهمی دارم که باید با دوستانم درباره ی آن زیاد مشورت کنم. این برای من خیلی مهم است.
پدر: منظورت این است که در حال حاضر، برنامه ریزی کار فردا اهمیت بیشتری دارد؟
پسر: همین طور است، چون این مسئله به طور عادی حل نمی شود.
پدر: چون محدودیت زمانی داری، احساس ناامنی می کنی.
پسر: آره، خیلی سخت است بتوانیم کارهای روزمره ی خود را انجام دهم و این مسئله نیز به صورت عادی، حل شود، ولی تلاش می کنم کارهای تلفنی خود را زمانی انجام دهم که شما در منزل نیستید یا اینکه از تلفن طبقه ی بالا استفاده کنم.
«پیام من»، خواسته ی والدین را به فرزندان منتقل می کند. وقتی پسر و دختر از خواسته ی پدر و مادر آگاه شدند، زمینه ی سازگاری بیشتر میان آنان فراهم می شود. البته گاه لازم است والدین بارها به جای «پیام من» از «گوش دادن فعال» استفاده کنند تا هیچ یک از فرزندان دچار سوء تفاهم نشوند و بتوانند احساسات والدین را درک کنند.
نکته ی مهم این است که گرچه «پیام من» مهارت ارزشمندی برای تأثیر و نفوذ بر فرزندان است، اگر این پیام زیاد تکرار شود والدین برای هر کاری که خلاف نظر آنهاست، «پیام من» صادر کنند، فرزندان دل سرد می شوند و این از آسیب های عزت نفس است. بنابراین شاید به این نتیجه برسیم که در بعضی موارد، باید چشم پوشی کنیم و از ارسال «پیام من» منصرف شویم. به طور قطع، در مواردی که «پیام من» به جر و بحث منتهی می شود یا جنگ قدرت را تداعی می کند، بهتر است آن را ارسال نکنیم.
مهارت برد بدون باخت
در بسیاری از موارد، برد در برابر باخت مطرح می شود. هر جا پدر و مادر خواست خود را تحمیل کنند، احساس برد می کنند، در حالی که فرزند فکر می کند باخته است و جایی که فرزند احساس برد می کند، پدر و مادر فکر می کنند باخته اند. احساس باخت غم انگیز است و باعث بدبینی فرزندان به راه حل های والدین، ایجاد عقده و کینه ورزی می شود. نتیجه ی این احساس، تشدید رقابت و جدال قدرت میان والدین و فرزندان است. پدر و مادر، یک طرف صحنه ی کارزار، و فرزندان آن سوی صحنه هستند. هر یک از آنها به فکر برنده شدن خود و باخت دیگری است.پدری که به دلیل مشکلات خانوادگی به مرکز مشاوره مراجعه کرده بود و از روش برخورد همسرش با فرزندان شکایت داشت، می گفت: پدر باید در برابر فرزندان، شروع کننده باشد و تصمیم خود را با بی محابا به همه ی فرزندان اعلان کند و به آنها بفهماند مدیریت و ریاست خانواده از آن کیست. اگر چنین نکند زمینه را برای سوء استفاده ی فرزندان فراهم کرده است. مشکل همسر من این است که همیشه تسلیم می شود و اجازه می دهد بچه ها به خواسته ی خودشان برسند. فرزندان از آنجا که این حالت مادر را می شناسند، از موقیت سوء استفاده می کنند.
مادری می گفت: اگر به بچه ها فرصت داده شود یک قدم جلو بیایند، ده متر پیشروی می کنند. اگر پدر و مادر اقتدار را در دست نگیرند، بچه ها گستاخ می شوند. برای من مهم نیست که دخترم چه احساسی دارد یا سایر والدین چه کار می کنند؛ برای من مهم این است که دخترم نباید لباسی بپوشد که مناسب او نیست.
پسری می گفت: من پاسخ پدرم را همیشه پیش از گفتن آن می دانم. او همیشه حرف خودش را می زند و خود را صاحب حق می داند. من هرگز با او بحث نمی کنم، راه خودم را می روم و حرفی نمی زنم. می دانم که او از دست من ناراحت می شود، ولی این برای من اهمیتی ندارد.
دختری می گفت: برای انجام دادن کاری که لازم باشد به خانواده بگویم، صبر می کنم پدرم از محل کار به خانه بیاید تا خواسته ی خود را با او مطرح کنم؛ زیرا او خیلی انعطاف دارد، ولی مادرم این طور نیست و هنوز درخواست ما کامل نشده، فوری می گوید: نه، و اجازه ی گفت و گو به ما نمی دهد. به همین جهت، هرگاه پدرم در دسترس نباشد، کار خودم را انجام می دهم و با مادرم هم جرو بحث نمی کنم.
همان گونه که در این چهار گفت و گو مشاهده کردید، در دو نمونه ی آن، والدین برنده و فرزندان بازنده و در دو نمونه ی دیگر، فرزندان برنده و والدین بازنده بودند. برای رهایی از احساس باخت، به منزله ی عاملی آسیب زا در خانواده باید به گونه ای عمل کنیم که هر دو طرف گفت و گو احساس کنند به طور نسبی، خواسته ی آنان انجام شده است. این روش، احساس برد بدون باخت را در پی دارد. برای اینکه به این روش دست یابیم، باید به چند نکته توجه کنیم:
خودآگاه باشیم
آگاهی از خویشتن در تعیین مصداق و جهت دهی میل به بقا در انسان نقش اساسی دارد. یعنی اگر انسان، خود را درست شناخت و حقیقت هستی و زندگی خود را به خوبی دریافت، جهت صحیح میل به بقا را خواهد یافت؛ وگرنه در تشخیص مصداق دچار اشتباه خواهد شد.(1) انسان باید خودش را بشناسد و بداند تنها یک موجود مادی نیست و سعادت او، در این دنیا و برکات آن خلاصه نمی شود. آگاهی از خود، عاملی است که به انسان کمک می کند زندگی سعادتمندی داشته باشد. خود آگاهی یکی از مهارت های زندگی است و به انسان کمک می کند تا درباره ی خود، ویژگی ها، نیازها، خواسته ها، اهداف، قوت ها و ضعف ها، احساسات و ارزش هایش شناخت بیشتری داشته باشد. ضعف در خودآگاهی، همراه بسیاری از بیماری ها و آسیب های روانی و اجتماعی است. خودآگاهی ضعیف، ممکن است افسردگی، اضطراب، احساس حقارت، اعتماد به نفس پایین، مشکلات ارتباطی، احساس تنهایی، مصرف مواد مخدر و مشکلات دیگری را در پی داشته باشد. پس باید خصوصیات مثبت و منفی خود را بشناسیم و در زمینه ی پذیرش و اصلاح آنها تلاش کنیم، موفقیت ها و شکست های خود را شناسایی کنیم، به موفقیت ها افتخار کنیم و از شکست ها درس بگیریم، به خود و دیگران احترام بگذاریم، برای رسیدن به اهداف خود تلاش کنیم و مسئولیت رفتارهای خود را بپذیریم. شاید نخستین دانشمندی که به اهمیت خودشناسی پی برد و آن را اساس فلسفه قرار داد، سقراط بود.(2)مهارت خودآگاهی زمینه ی خوبی است برای اینکه انسان بتواند احساساتش را شناسایی و آنها را کنترل کند؛ زیرا ناآگاهی از خود، موجب ناتوانی در کنترل احساسات است و ممکن است به بزهکاری، اعتیاد، خشونت، درگیری با دیگران و بدرفتاری با آنان منجر شود. در مقابل، آشنایی با ضعف و قوت های خود باعث می شود فرد با تکیه بر قوت ها، ضعف هایش را کاهش دهد و بر خویشتن تسلط بیشتری پیدا کند؛ برای زندگی خود اهداف واقع بینانه ای ترسیم کند و از جست و جوی اهداف خیالی، بسیار ایدئال و کمال گرایانه ی افراطی دوری گزیند؛ از نیازهای خویش آگاه شود و با روش صحیح، به رفع آنها بپردازد؛ ارزش خود را در زندگی پیدا کند و از ملاک ها و شاخص های ارزشمندی خود آگاه شود تا در پی ارزش های کاذب نباشد و در فرایند زندگی و به مرور زمان، هویت خود را به خوبی بیاید.
درک درست از خویشتن، اولین گام در حل موفقیت آمیز مسائلی است که برای انسان پیش می آید، و یکی از پیش فرض های اساسی تصمیم گیری حکیمانه است.(3) انسان باید طبیعت و جهان مادی را گذرگاهی برای تحقق مأموریت الهی خود بداند. طبق این دیدگاه، نظام هستی، یک پارچه، تجزیه ناپذیر، سازگار با یکدیگر، و تحت اراده ی خداوند حکیم، علیم و قدیر است که بر پایه ی خیر، رحمت و عدل برپاست و از او و به سوی اوست.
منظور از خودشناسی، شناختن انسان است از آن جهت که استعدادها و نیروهایی برای تکامل انسانی دارد؛(4) شناختی که همواره زمینه ی حرکت به سوی مقصدی برتر را فراهم کند. از این منظر، شناخت انسان از خویشتن چنان اهمیتی دارد که نزدیک به سی روایت در این باره، در کتاب شریف غررالحکم، از حضرت علی (ع) نقل شده است: « کسی که به معرفت نفس دست یابد، به بزرگ ترین رستگاری دست یافته است.» «بالاترین حکمت، آن است که فرد به معرفت نفس دست یابد.» و «کسی که معرفت نفس داشته باشد، می تواند خود را از بدی ها پاک کند و آزاد شود.»(5)
در طول نوجوانی، برداشت نوجوان از خود، پیچیده تر، سازمان یافته تر و با ثبات تر می شود و نوجوان احساس مثبتی درباره ی جنبه های گوناگون خود دارد.(6) بنابراین انتظار می رود با کمک والدین و مربیان، نوجوان درک بهتری از خویش پیدا کند.
مسئله را به خوبی تعریف کنیم
پس از اینکه خود را شناختیم و با توانایی ها و دارایی هایمان آشنا شدیم، هنگام مواجهه با مسئله یا مشکلی، ابتدا باید آن را دقیق بشناسیم، جایگاه آن را مشخص کنیم، مشکلات اصلی و فرعی را از یکدیگر تشخیص دهیم و آنها را با توجه به اهدافی که داریم، رتبه بندی کنیم تا بدانیم کدام یک به اهداف ما بیشتر ضربه می زند. در این زمینه، می توانیم از افراد گوناگونی که حامی فکری ما باشند، استفاده کنیم.بررسی هر راه حلی به این نکته بستگی دارد که مسئله مورد نظر را چگونه ارزیابی کنیم، تشخیص دهیم مطمئن شویم که در تشخیص مسئله دچار اشتباه نشده ایم. برای این کار، باید این فرایند را در نظر بگیریم:
- آنچه پیش آمده، مسئله ای قابل حل بدانیم، نه معضلی که راه حل ندارد؛
- حل مسئله که البته آرامش روان و آسایش اجتماعی را در پی دارد، به زمان و تلاش نیز نیاز دارد. بنابراین، انتظار نداشته باشیم هر مسئله ای به سرعت حل شود؛
- مسائلی وجود دارد که باید به کمک گروه های دیگر یا در برخی موارد، به کمک نهادها حل شود. پس نباید انتظار داشته باشیم به تنهایی آنها را حل کنیم.
برای حل مسئله باید دو نوع ارزیابی داشته باشیم: یکی ارزیابی مسئله، و دیگری ارزیابی توانایی خود برای مقابله با آن، ارزیابی مسئله را «ارزیابی اولیه» و ارزیابی فرد از توانایی ها و منابع در دسترس را «ارزیابی ثانویه» می گویند. ارزیابی ثانویه برای مقابله با مسئله بسیار مؤثر است.
ارزیابی اولیه را انجام دهیم
فرض کنید پدری رفتار فرزندش را طبیعی نمی داند. حالت چهره، نوع نگاه و سردی کلام او به طور کلی نشان می دهد که رفتارش عادی نیست. پدر چندین ارزیابی می تواند انجام دهد که همه ی آنها ارزیابی اولیه است:- ممکن است فکر کند رفتار فرزندش بسیار وحشتناک است؛
- گاه، ممکن است فکر کند ناراحتی او خارج از خانه پدید آمده باشد و با خود بگوید: بهتر است صبر کنم و اطلاعات خودم را مرور کنم تا در زمان مناسب نقش بهتری ایفا کنم؛
- بعضی وقت ها هم فکر می کند رفتار غیرطبیعی فرزندش مشکل خود اوست و به پدر ربطی ندارد.
در ارزیابی شماره ی یک، پدر برخورد فرزند را تهدیدی واقعی تلقی می کند. در ارزیابی شماره ی دو، آن را تهدید احتمالی به حساب می آورد و در ارزیابی شماره ی سه، رفتار فرزند را به دور از هر خطر یا تهدیدی ارزیابی می کند.
به نظر می رسد ارزیابی شماره ی دو بسیار معقول و منطقی است، زیرا ارزیابی اول از مسئله، فاجعه می سازد و ارزیابی سوم به انکار واقعیت می انجامد، اما ارزیابی دوم باعث می شود فرد، ناراحتی خود را با برنامه ریزی صحیح و منطقی کنترل کند.
ارزیابی ثانویه را به خوبی انجام دهیم
با توجه به ارزیابی اولیه، نیاز به ارزیابی ثانویه و نحوه ی انجام آن متفاوت است. در مثالی که ذکر شد، از آنجا که ارزیابی شماره ی دو را پذیرفته ایم، به فکر طرح مقابله ای مناسب می افتیم و برای مهار موقعیت و مقابله با تهدیدهای احتمالی، گام هایی برمی داریم و موقعیت را به سمت مطلوب سوق می دهیم. در این فرایند، مقابله را زمان بندی شده در نظر می گیریم، آن را مستلزم برنامه ریزی و تلاش می دانیم و نتیجه ی نهایی را همیشه مثبت فرض می کنیم. البته نباید برای مهار تهدیدهای احتمالی، به دیگران سوء ظن داشته باشیم، بلکه بهتر است ابتدا رفتارهای خودمان را که ممکن است مشکل ساز شود، بررسی کنیم و کمتر به دیگران بدبین شویم، مگر اینکه شواهد کافی برای بدبینی وجود داشته باشد.پیامبر اکرم(ص) زمانی که به امر خداوند مأمور شد چهل روز از همسرش خدیجه فاصله گیرد برای اینکه همسرش بدگمان نشود و آرامش خانواده محفوظ بماند، عمار یاسر را به سوی خدیجه فرستاد و فرمود: « به خدیجه بگو که گمان نکنی من از تو بریده ام. نیامدن من به سوی تو از روی کراهت و عداوت نیست، بلکه پروردگارم مرا به چنین کاری امر فرموده است. پس ای خدیجه جز گمان خیر مبر».(7)
راه حل های گوناگون را فهرست و بررسی کنیم
سومین مرحله برای روش برد بدون باخت، بررسی راه حل های گوناگون و فهرست کردن آنها برای ارزیابی بهتر و انتخاب راه حل مناسب است. ابتدا همه ی راه حل های احتمالی را بررسی کنید. در بررسی راه حل ها به دو شاخص نیازمندید: باید هم خلاق و هم انعطاف پذیر باشید. با این دو شاخص راه حل های فراوانی را پیدا خواهید کرد. آن گاه، راه حل ها را با هم مقایسه کنید. و با افراد با تجربه، درباره ی مقایسه ی آنها، مزایا و محدودیت های هر یک، گفت و گو کنید. برای آمادگی در این زمینه، باید مشکلات را بخشی از فرایند زندگی ببینید و برای مقابله با آنها خود را آماده کنید، با آنها مواجه شوید و درباره ی آموخته های خود، تأمل کنید.بعضی افراد راه حل را می یابند، اما در به کارگیری آن ضعیف اند. علتش این است که مهارت های دیگر را ندارند. فهرست کردن، زمینه ای می شود تا فرد تلاش کند از میان راه حل های موجود، راه حل های موثر و سازگارتر را برای زندگی روزمره ی خویش پیدا کند.
در زمینه ی بررسی و فهرست راه حل ها و انتخاب بهترین راه حل، توجه به این نکات ضروری است:
- بررسی راه حل، یک سویه نباشد و تنها به جنبه ی مادی یا معنوی محدود نشود؛
- در انتخاب راه حل، به نظرهای دیگران آگاه باشد و به آنها توجه کند. بی توجهی به آرای دیگران، انسان را از تصمیم گیری و چاره اندیشی باز می دارد.(8)
- در انتخاب راه حل، تنها به غلبه بر مشکل به هر قیمت و بهایی که باشد، فکر نکند. راه های کاذب و باطل گرچه می تواند چند روزی مشکل را حل کند یا آثار آن را به تأخیر اندازد، مشکلات بیشتری را برای انسان به وجود می آورد. به همین دلیل، تدبیر صحیح آن است که از حق صرف نظر نکنیم و به باطل رو نیاوریم.(9)
- در انتخاب راه حل مناسب، دوراندیش باشیم، ولی آرزوهای طولانی نداشته باشیم، آرزوهای طولانی دور از دسترس است و باعث می شود انسان ناامید شود؛ (10)
- در پیدا کردن راه حل، شهوت خویش را کنترل کنیم و مواظب باشیم هوای نفس و مشتهیات نفسانی، در انتخاب راه حل، بر ما غالب نشود؛ (11)
- در بررسی راه حل، انسان باید عقل را محور، مروت را مرام، و دین را اصل و ریشه ی خویش قرار دهد. راه حل اگر عاقلانه و با مروت نباشد یا دین در آن جایگاهی نداشته باشد، راه حل مناسبی نخواهد بود.(12)
تصمیم بگیریم و اجرا کنیم
پس از بررسی راه حل های متعدد، در چهارمین مرحله، باید برای شیوه ی کار تصمیم بگیرید. اگر راه حل ها به خوبی ارزیابی شده باشند. و با موقعیت منطبق باشند، می توانید تصمیم بگیرید تا موثرترین و کم هزینه ترین راه حل را به کار گیرید. در این زمینه، نتایج کار را بررسی کنید و بدانید که نباید از قانون « این است و جز این نیست» استفاده کنید؛ زیرا ممکن است راه حل های صحیح و فراوانی برای هر مسئله وجود داشته باشد. اگر با یک راه حل نتوانستیم. نتیجه بگیریم، نباید ناامید شویم، باید از راه حل های دیگر بهره بگیریم. برای دستیابی به تصمیمی مناسب، باید مشورت را پشتوانه ی کار خود قرار دهیم.تدابیر فردی و اجتماعی، ارتباطی دو سویه با اجزا و عوامل اطراف دارد و بر اساس میزان شناخت صحیح از آنها، تصمیمات و تدابیر انسان تکامل بیشتری پیدا می کند و هماهنگی بیشتری با نظام هستی می یابد. تصمیمات بر پایه ی رحمت و خیرخواهی است و به هر میزان که تناسب تصمیم با موقعیت بیشتر رعایت شود، اثر تصمیم ماندگارتر و پربرکت تر خواهد بود. هماهنگی با قواعد و اصول حاکم بر هستی، جهت کلی تصمیمات را مشخص می کند و اجرای صحیح تصمیمات به شناخت درست از واقعیت ها وابسته است. این تصمیمات، بر اساس میزان انطباق با اصول و مبانی، موجب خشنودی خداوند متعال و به مرور زمان، بروز آثار مثبت در زندگی می شود. نظام ارزشی، محور تصمیمات و عامل حکیمانه بودن آنهاست. هر تدبیری گرایش آرمانی خود را از اصول و مبانی، و واقعیت خود را از شناخت صحیح موضوع به دست می آورد. تعامل درست این دو، تدابیر و تصمیمات را حکیمانه می سازد و آنها را از تصمیمات تکلیف گرایانه و مصلحت گرایانه متمایز می کند. سرانجام، تصمیم گیرنده بر اساس بازتاب تصمیمات، به اصلاح و ارتقای آنها می پردازد.
در زمینه ی تصمیم گیری صحیح به این نکات باید توجه کرد:
- هر تصمیم درستی باید متقن، محکم و پایدار باشد. در اصل، اگر مبنای هر تصمیم حزم و دوراندیشی باشد، نتیجه ی، آن پیروزی و موفقیت است.(13)
- تصمیم متقن، بهره مند از مشورت صاحبان عقل است؛(14)
- تصمیم گیرنده ی قوی کسی است که انعطاف پذیر باشد و با مردم زمان خود مدارا کند؛(15)
- نعمت ها و دارایی های موجود، نباید انسان را از تلاش برای آینده بازدارد. تصمیمی صحیح است که انسان را به وضعیت موجود مشغول نسازد؛ (16)
- تصمیم درست برای آینده زمانی رخ می دهد که به وظیفه امروز عمل شده باشد. بنابراین، اگر کسی با تأخیر کار امروز به فردا، برای فردا تصمیم می گیرد، به طور حتم شکست خواهد خورد؛ (17)
- تصمیم گیرنده ی خوب کسی است که هنگام غضب، کیفر ندهد و قبل از فرارسیدن زمان پاداش، فرصت را برای پاداش دادن غنیمت شمارد؛(18)
- زمان شناسی برای تصمیم گیری بسیار مهم است. کسی که زمان خود را خوب بشناسد، برای حوادث آینده خود را آماده می سازد و بهتر تصمیم می گیرد؛(19)
- اگر کسی حکیمانه تصمیم بگیرد و دیگران او را به حکمت بشناسند، برای تصمیمات او ارزش قایل می شوند و آنها را می پذیرند؛(20)
- کسی که به احکام شریعت آشنا باشد، می تواند درست تصمیم بگیرد، وگرنه به گمراهی کشیده می شود و دیگران را نیز گمراه می کند؛(21)
- تصمیم گیرنده باید بداند آنچه می فهمد، بسیار کم است. بنابراین، باید با دقت و با توکل بر خدای منان تصمیم بگیرد و همواره از خداوند برای اتخاذ تصمیم مناسب یاری بخواهد.(22)
- تصمیم گیرنده، اگر تفاوت های فردی و اجتماعی را نشناسد، از نظر فکری، ضعیف است و برای برطرف کردن این ضعف، باید با گوناگونی و تفاوت های مردم آشنا شود.(23)
آزمون و ارزیابی نهایی داشته باشیم
اگر راه حل به کار گرفته شده موفقیت را در پی داشت، نتیجه ی مطلوب حاصل شده است، وگرنه باید مراحل گوناگون حل مسئله، بار دیگر مرور شود تا ببینیم آیا مسئله درست تعریف شده است، آیا همه ی راه حل های مسئله بررسی شده است، آیا در قضاوت و رتبه بندی راه حل ها، جهت گیری منفی وجود داشته است و آیا حل مسئله با مقصود ما ارتباط واقعی داشته است؟اینکه راه حل، در مرحله ی اول با همه ی دقتی که در آن اعمال می شود، نقض هایی داشته باشد و به نحوی، حالت آزمایش و خطا در آن راه پیدا کند، پدیده ای طبیعی است.
افزون بر امتحان کردن راه حل، باید درباره ی کسانی که آنان را امین خود می دانیم و راه حل آنها را می پذیریم، بیشتر دقت کنیم. برای اینکه احتمال خطا را کاهش دهیم، در صورتی می توانیم از راه حل ها استفاده کنیم که با افراد شایسته و دانا درباره ی موضوع، مشورت کرده باشیم. در این زمینه، حضرت علی (ع) می فرمایند: « پیش از اختبار و بررسی، به کسی تکیه و اعتماد کردن، نشانه ی کم عقلی است».(24) بررسی و دقت درباره ی افرادی که راه حل ها را از آنها کسب می کنیم، معیاری است که دوست و دشمن را از یکدیگر جدا می کند و باعث دوام و پایداری در رسیدن به مقصود می شود. کسی که بدون بررسی اقدام کند، از روی ناچاری، به بیگانه تکیه خواهد کرد، بیراهه خواهد رفت و از راه حل درست باز خواهد ماند.(25) پس بررسی مجددی ضروری است تا انسان از خطاهای پیش آمده جلوگیری کند.
در روایتی از امام علی (ع) نقل شده است که فرمودند: «زیرک کسی است که افزون بر برنامه ریزی، برای بهبودی امروز در مقایسه با دیروز، عقل مذمت از خود داشته باشد، کارهای خود را امتحان کند و در تصمیمات نامناسب، خود را مذمت کند.»(26)
پینوشتها:
1. محمد تقی مصباح یزدی، انسان سازی در قرآن، ص 233.
2. جمعی از نویسندگان روان شناسی اجتماعی با نگرش اسلامی، ص 112.
3. محمد باقریان، تصمیم گیری حکیمانه، ص 29.
4. محمدتقی مصباح یزدی، خودشناسی برای خودسازی، ص 11.
5. قال علی (ع) نال الفوز الاکبر من ظفر بمعرفه النفس؛ افضل الحکمه معرفه الانسان نفسه؛ العارف من عرف نفسه فاعتقها و نزّهها عن کل ما یبعّدها؛ و... (عبدالواحد آمدی، غرر الحکم و درر الکلم، ج 2، ص 419).
6. لورا ای. برک، روان شناسی رشد، ترجمه ی یحیی سید محمدی، ج 2، ص 70.
7. شیخ عباس قمی، منتهی الآمال، ص 156.
8. قال علی (ع) من جهل وجوه الآراء أعیته الحیل (عبدالواحد آمدی، غررالحکم و دررالکلم، ص 443).
9. قال علی (ع): الکیس صدیقه الحق و عدوه الباطل (همان، ص 311).
10. قال علی (ع): الکیس من قصر آماله (همان).
11. قال علی (ع): الکیس من ملک عنان شهوته (همان).
12. قال علی (ع): الکیس أصله عقله و مروء ته خلقه و دینه حسبه (همان).
13. قال علی (ع): اصل العزم الحزم و ثمرته الظفر (همان، ص 476).
14. قال علی (ع): الحزم النظر فی العواقب و مشاوره ذوی العقول (همان)
15. قال علی (ع): الحازم من داری زمانه (همان).
16. قال علی (ع): الحازم من لا یشغله النعمه عن العمل للعاقبه (همان).
17. قال علی: احزم الناس رایاً من انجز وعده و لم یوخر عمل یومه لغده (همان).
18. قال علی (ع): الحازم من یوخر العقوبه فی سلطان الغضب و یعجل مکافاه الاحسان اغتناما لفرضه الامکان (همان، ص 474).
19. قال علی (ع): ان من عرف الایام لن یفعل عن الاستعداد (محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 406).
20. قال الصادق(ع): من عرف بالحکمه لحظته العیون بالوقار (محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج 1، ص 183).
21. قال الصادق(ع): من عرف شرائع الحکم لم یضل (همان، ج 65، ص 370.
22. قال الصادق(ع) : ان العالم من عرف آن ما یعلم فیما لا یعلم قلیل (همان، ج 74، ص 205).
23. عن ابی عبدالله (ع): قال: من عرف الاختلاف فلیس بمستضعف (همان، ج 69، ص 162).
24. قال علی (ع): الطمأنینه الی کل احد قبل الاختیار من قصور العقل (عبدالواحد آمدی، غرر الحکم و درر الکلم، ص 416).
25. قال علی (ع): قدم الاختبار فی اتخاذ الاخوان: فان الاختیار معیار یفرق بین الاخیار و الاشرار، من اتخذ اخا بعد حسن الاختیار دامت صحبته و تأکدت مودته و من اتخذ اخاً من غیر اختبار الجاه الاضطرار الی مرافقه الاشرار(همان).
26. قال علی (ع)؛ الکیس من کان یومه خیراً من أمسه و عقل الذم عن نفسه (همان، ص 443).
/ج