محاکمه مزدوران

اشغال لبنان از سوی اسرائیل در 14 مارس 1987، با انجام عملیات تجاوز نظامی که به نام «عملیات لیطانی» معروف شد، آغاز گردید. ارتش اسرائیل بر مساحتی بیش از یک هزار کیلومتر مربع از اراضی لبنان مسلط شد و در یک مرحله
چهارشنبه، 27 دی 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
محاکمه مزدوران
محاکمه مزدوران

نویسنده: نعیم قاسم
مترجم: محمد مهدی شریعتمدار


 
اشغال لبنان از سوی اسرائیل در 14 مارس 1987، با انجام عملیات تجاوز نظامی که به نام «عملیات لیطانی» معروف شد، آغاز گردید. ارتش اسرائیل بر مساحتی بیش از یک هزار کیلومتر مربع از اراضی لبنان مسلط شد و در یک مرحله از عقب نشینی خود، مساحت اراضی اشغالی به پانصد کیلومتر مربع رسید که شامل 60 شهرک (1) و روستا در شهرستانهای حاصبیا، مرجعیون، بنت جبیل و صور در جنوب لبنان بود.
در همان زمان و در 19 مارس، قطعنامه 425 شورای امنیت صادر شد که در آن، از اسرائیل خواسته شده بود، به مرزهای بین المللی شناخته شده عقب نشینی کند ولی اسرائیل به آن گردن ننهاد.
در 18 آوریل 1979، سرگرد سعد حداد، با حمایت اسرائیل، ایجاد «دولت لبنان آزاد» (2) را در منطقه اشغال شده و پس از آن، در 17 مه 1980، تشکیل «ارتش لبنان آزاد» را اعلام داشت. این اقدام، مانعی بر سر راه اجرای قطعنامه 425 از سوی نیروهای بین المللی حافظ صلح ایجاد کرد.
بدین ترتیب، اسرائیل با استفاده از یک نیروی لبنانی، خود را از مسئولیت پایبندی به قطعنامه بین المللی رها کرد و اشغالگری خود را به یک مشکل درون لبنانی تبدیل کرد، زیرا اعلام «دولت لبنان آزاد» به مفهوم اختلاف اعلام کنندگان آن با دولت مرکزی در لبنان بود. از آن زمان، منطقه اشغال شده، «نوار مرزی اشغالی» نام گرفت.
به دنبال تجاوز 1982، این نوار وسعت بیشتری یافت تا این که پس از عقب نشینی اسرائیل در اثر حملات مقاومت، در محدوده ای به مساحت 1100 کیلومتر مربع، شامل 168 شهرک، روستا (3) و مزرعه تثبیت شد. نام ارتش مزدوران نیز در 4 آوریل 1984 به «ارتش جنوب لبنان» (4) تغییر یافت تا نشانگر انحصار توجه و تلاش آن به آزاد سازی جنوب باشد!! و اتهام جدایی طلبی از دولت مرکزی را از آن مرتفع کند.
پس از مرگ سعد حداد، سرتیپ آنتوان لحد جانشین او شد. او همچنان فرماندهی این ارتش را تا زمان پیروزی مقاومت ادامه داد و پس از پیروزی، همراه با مزدوران خود به داخل فلسطین اشغالی گریخت.
اسرائیل ازمقوله حمایت از مسیحیان در مناطق جنوب لبنان، در برابر خطر جنبش ملی و فلسطینی ها که به ادعای آن، در تلاش منزوی و نابود کردن آنان هستند بهره جست. منطقه اشغال شده به پناهگاهی برای مرتبطین با اسرائیل مبدل شد که از جمله آنها، عناصری از «نیروهای لبنانی» و «پاسداران کاج» بودند که در هنگام اعمال حاکمیت مجدد دولت مرکزی پس از سقوط ژنرال میشل عون در سال 1990، از مناطق شرق بیروت گریخته بودند. اضافه باید کرد که اگر چه فرماندهی اصلی و برجسته با مارونی ها بود، به کارگیری و بسیج مزدوران، منحصر به افراد یک طایفه نبود، بلکه تعداد زیادی از مسلمانان و دیگر مسیحیان را نیز دربر می گرفت.
بی گمان، این مزدوران، پشتیبان و یاور نیروهای اشغالگر بودند و توان ادامه حضور بیشتری در لبنان را به آنها دادند و با حضور در بعضی موقعیت ها در خطوط مقدم مشرف بر منطقه آزاد شده از سوی نیروهای مقاومت و انجام بعضی عملیات و گشت زنی ها، کار را برای سربازان اسرائیلی آسان می کردند و با تجاوز و وعده و وعید، قدرت خود را در روستاها استحکام بخشیده به مثابه کیسه های شنی بودند که صهیونیست ها، پشت آنها سنگر گرفتند و نقش اجرایی مزدورانه ای در خدمت به دشمن اسرائیلی انجام دادند.
با این همه اسرائیل در ارائه چنین تصویری از مزدوران که آنان را به عنوان یک گروه لبنانی متفاوت با سایر لبنانی ها نشان دهد، توفیقی نیافت و نتوانست با سیاست های خود، اشغالگری خود را چنین توجیه کند که برای یاری رساندن و کمک به این گروه بوده است. در داخل لبنان نیز برخی ادعاها مطرح شد که در پی توجیه ارتباط مزدوران با اسرائیل به دلایل معیشتی! یا فشار وارد شده بر آنان به دلیل حضورشان در منطقه اشغال شده! یاترس و نگرانی از انتقال و حضور در مناطق ملی بوده است و فراتر از آن، برخی افراد رفتار مزدوران را به مثابه میهن پرستی واقعی آنان تلقی کردند، چرا که به زعم آنان، این مزدوران با اعمال سلطه داخلی بر روستاها، از حاکمیت اسرائیل چنان که در جزین رخ داد جلوگیری کردند!
نیروهای مقاومت در هدف گیری مزدوران، تفاوتی میان مسلمان و مسیحی قایل نبودند و همه آنها را بیگانه از طوایف مذهبی و کشور لبنان تلقی کردند. رشته ای که عملیات نظامی علیه پایگاه ها و افراد نیروهای مزدور صورت گرفت که منجر به کشته شدن بسیاری از آنان شد و رعب و وحشتی در صفوف آنان افکند، به گونه ای که در روزهای آزاد سازی این مناطق، آنان به فروپاشی کامل رسیده بودند. به همین دلیل بود که باند مزدوران، تنها در سه روز، دچار نابودی و سقوط سریعی شد و این فصل تاریک از تاریخ کسانی که به اسرائیل پیوسته بودند، به پایان رسید و چند هزار تن (5) از آنان، همراه با خانواده هایشان، به سرزمین های اشغالی گریختند و گروهی دیگر نیز خود را به دستگاه های امنیتی لبنان تسلیم کردند.
مقاومت اسلامی تصمیم گرفت که پس از آزاد سازی، متعرض این مزدوران نشود. از دید مقاومت، محاکمه و کیفر مزدوران از مسئولیت های دستگاه قضایی لبنان، در همکاری با دستگاه های مختلف دولتی بود و لذا اقدام به برگزاری محاکم انقلابی یا صحرایی نشد و مسئولیت به دولت لبنان سپرده شد.
البته احکام قضایی دادگاه نظامی که تا تاریخ 24/ 11/ 2000 به دنبال بازجویی از 2159 فرد توقیف شده صادر شد و بالغ بر 1550 حکم بود، احکامی سبک بود و اگر چه شامل حبس از 1 تا 10 سال می شد، اما اغلب آنها از 2 سال تجاوز نمی کرد. (6)
حزب الله از این احکام ناراضی بود و خواستار تشدید آنها شد تا پس از تحقق آزادی، دیگر کسی هوس نکند که راه مزدوری را انتخاب کند یا به همکاری امنیتی با اسرائیل بپردازد، چرا که کیفرها معمولی بود و اغواگری وعده های مالی دشمن بسیار! حزب الله معتقد بود که احکام باید درس عبرتی برای دیگران باشد.
و هدف تربیتی خود را که ناشی از آثار کیفر و اهمیت آن است، به جای بگذارد و خانواده های شهیدان، مجروحان و اسیران را نسبت به قصاص تجاوز کاران متقاعد سازد.(7)
با وجود این، مسئولان پیگیری پرونده مزدوران، این احکام و تدابیر خفیف را با دو نکته توجیه می کردند. نخست آن که تعداد مزدوران زیاد است و زندان های لبنان گنجایش آنها را ندارد و علاوه بر آن، حبس های طولانی، آثار اجتماعی وخیمی بر خانواده های آنان، به ویژه در مناطق آزاد شده به جای می گذارد.
دوم آن که گروهی دست به یک اعتراض سیاسی زدند این مزدوران را افرادی تلقی کردند که از روی اضطرار و اجبار تن به مزدوری داده اند و لذا شایسته عفو هستند. حتی برخی از افراد، شدت عمل در مورد آنان را به مفهوم ضربه زدن به یک طایفه معین قلمداد کردند.
اگر چه حزب الله، توجیهات ذکر شده برای احکام خفیف را کافی نمی دانست و علناً صدور آنها را محکوم کرد و به رغم آن که فشار اهالی و زیان دیدگان از این مزدوران بسیار زیاد بود و با وجود نگرانی حزب الله از وقوع حوادث انتقام جویانه ای از سوی اهالی که به زیان شفافیت عملیات آزاد سازی و ناهماهنگ با دیدگاه های حزب بود، اما رهبران حزب تنها به اعلام موضع، برقراری تماس های لازم برای توضیح مواضع خود و ایراد فشار در این جهت اکتفا کردند، بی آن که یک موضع اعتراض آمیز عملی اتخاذ کنند. انگیزه حزب الله، حمایت از پیروزی و مرجح دانستن اولویت های مربوط به مسائل مهم در پیگیری جهاد در مردود دانستن سرگرم شدن در نزاع های داخلی تشنج آفرین بود، اگر چه همواره بر توجه جدی نسبت به ضرورت جلوگیری از نفوذ این مزدوران به صفوف داخلی تأکید داشته است. تعهد دستگاه های امنیتی به تعقیب آنان و افزوده شدن تبعید مزدوران از روستاهای خود برای مدتی معین به احکام قضایی صادر شده، توانست بخشی از این نگرانی را مرتفع سازد.

اسیران و بازداشت شدگان در زندان های اسرائیل

اسیران و بازداشت شدگان لبنانی، میان نزدیک به چهل بازداشتگاه رژیم اسرائیل و بازداشتگاه خیام در جنوب لبنان - که صدها تن و از جمله ده ها تن از خواهران در آن اسیر بودند - پراکنده شده بودند.
اسرائیلیان بازداشتگاه خیام را به طور علنی زیر نظر مزدوران خود در «ارتش جنوب لبنان» قرار داده بودند تا بتوانند، از زیر بار مسئولیت انواع بسیار خطرناکی از شکنجه که در آن اعمال می شد و به شهادت تعدادی از مجاهدان انجامید، شانه خالی کنند.
حزب الله به این نتیجه رسید که مسأله بازداشت شدگان، جز از راه مبادله با اسیران اسرائیلی راه حلی ندارد. از این رو، مقاومت اسلامی توجه خود را به عملیاتی معطوف داشت که منجر به اسارت نیروهای دشمن می شد. نقشه هایی چند در این زمینه طرح ریزی شد و گاهی تلاش های فشرده ای صورت گرفت. بعضی از کوشش ها نیز که منجر به درگیری با یک گشتی یا پایگاه اسرائیلی و کشته شدن صهیونیست ها می شد، هیچگاه به عنوان اقدامی برای اسیر کردن نیروهای دشمن اعلام و افشا نشد.
عملیات «دواسیر» که در شهر «کونین» در جنوب لبنان انجام شد، نخستین عملیات برجسته و موفق در بازداشت اسیران بود. مجاهدان ما پس از ماه ها برنامه ریزی برای انجام این عملیات، در مرحله نخست توفیقی نیافتند. اما پس از گذشت نزدیک به یک ماه، در 16 فوریه 1986 و در سالگرد شهادت شیخ راغب حرب، نیروهای مقاومت اسلامی در کمین یک گشتی جاسوسی اسرائیل در شهر کونین نشستند و در نتیجه، مجاهدان ما پس از اسیر کردن دو تن از نیروهای دشمن منطقه را ترک کردند و آنها را همراه خود آوردند.
در پی این اقدام، اسرائیل تجاوز وسیعی انجام داد که شش روز به طول انجامید و منجر به اشغال 17 روستا شد، ولی در رویارویی با مجاهدان ما ناچار به عقب نشینی به مناطق پیش از عملیات گرفتن اسیران اسرائیلی گردید.
این دو اسیر در دو عملیات مبادله اسیران مورد بهره برداری قرار گرفتند. عملیات نخست در سال 1991 و در سه مرحله از 11/ 9 تا 1/ 12 انجام شد و در ازای ارائه اطلاعاتی درباره سرنوشت دو سرباز اسیر شده، 91 تن آزاد شدند که یکی از آنها از زندان های داخل اسرائیل و بقیه از زندان خیام و از جمله ده تن از خواهران بودند و پیکرهای پاک 9 نفر از شهیدان مقاومت تحویل شد. عملیات دوم در تاریخ 21/ 7/ 1996 انجام شد و در قبال تحویل جسد دو سرباز اسرائیلی، 45 تن از زندان خیام آزاد شدند که در میان آنان، سه تن از خواهران بودند و اجساد 123 شهید نیز تحویل شد.
دشمن در مورد 17 تن از مزدوران لحد- که سه نفر در دو موقعیت لوسی و سریره در بقاع غربی و 14 نفر دیگر در موقعیت طلوسه در جنوب لبنان به اسارت در آمده بودند - اهمیتی نداد. این افراد، در طول دوران اسارات، در آموزش های فرهنگی و تربیتی شرکت داشتند که نتیجه آن، تغییر در باورهای اغلب آنان بود. این افراد، پس از نومیدی مقاومت از امکان مبادله آنان، نهایتاً آزاد شدند اما خود ترجیح دادند که در مناطق آزاد شده باقی بمانند.
سومین عملیات مبادله در تاریخ 26/ 6/ 1998 انجام شد. در این عملیات، در مقابل بقایای اجساد صهیونیست هایی که در عملیات کیفی «انصاریه» در سال 1997 به هلاکت رسیده بودند، 60 نفر آزاد شدند که از جمله آنان، 50 تن از بازداشتگاه خیام و 10 تن دیگر از زندان های داخل اسرائیل بودند و علاوه بر آن، اجساد 40 نفر از شهیدان نیز تحویل شد.
اسرائیل نیز به بازداشت و اسیر کردن افراد در داخل نوار مرزی اشغال شده اکتفا نکرد، بلکه دایره عمل خود را گسترش داد و به دو عملیات گسترده آدم ربایی در مناطق آزاد شده دست زد. در عملیات نخست، شیخ عبدالکریم عبید از خانه خود در شهرک جبشیت، شب 28 ژوئیه 1989، به دست کماندوهای اسرائیلی که در یک عملیات هوایی و فرود در نزدیکی شهرک، از راه زمینی خود را به روستا رسانده بودند، ربوده شد. شیخ اسیران و امام جمعه و جماعت شهرک، دارای فعالیت فرهنگی و اجتماعی وسیعی بود و به رغم فتنه میان امل حزب الله، بر ماندن در شهر خود اصرار ورزید، تا بر پیمان قبلی خود یک بار دیگر تأکید ورزد، زیرا او پیش از آن نیز در مدت اشغال منطقه از سوی اسرائیل که به دنبال شهادت شیخ راغب حرب صورت گرفت، شهر را هرگز ترک نگفته بود.
در عملیات دوم، حاج مصطفی دیرانی از خانه خود در شهرک قصر بنا در منطقه بقاع، در شب 31/ 5/ 1994، به دست کماندوهای اسرائیلی ربوده شد. این کماندوها نیز در یک عملیات هوابرد، در یک میدان تیراندازی وابسته به ارتش که از مدتی پیش خالی مانده بود، فرود آمده، پس از طی یک مسیر زمینی، اقدام به انجام عملیات آدم ربایی کردند.
صهیونیست ها هدف از انجام دو عملیات آدم ربایی (8) را رهایی ران آراد خلبان اسرائیلی اعلام کردند. هواپیمای این خلبان اسرائیلی هنگام اجرای حمله اسرائیل در سال 1986، در منطقه جنوبی صیدا سقوط کرده بود و جنبش امل او را بازداشت و تحویل حاج مصطفی دیرانی مسئول امنیت مرکزی جنبش داده بود. پس از جدایی و انشعاب حاج مصطفی دیرانی و گروهی دیگر از جنبش امل و تأسیس «مقاومت مؤمن»، آنان ران آراد را با خود به شهرک «نبی شیت» در بقاع بردند و در یکی از خانه ها که از سوی هواداران دیرانی حفاظت می شد، نگهداری کردند، اما در شرایطی مبهم، او را از دست دادند.(9)
اسرائیلی ها مسئولیت مفقود شدن آراد را متوجه حزب الله دانستند، زیرا «مقاومت مؤمن» به حزب الله نزدیک بود. از این رو، ربودن شیخ عبید به عنوان مسئول برجسته حزب الله در منطقه جنوب با این دلیل صورت گرفت که حزب الله تن به مبادله وی با آراد دهد. ربودن حاج مصطفی دیرانی نیز به منظور باز جویی و اطلاع از سرنوشت آراد و در نهایت مبادله او صورت گرفته بود.
حزب الله هیچ ارتباطی با آراد و نیز اطلاعی از سرنوشت وی نداشت اما این مسأله را مورد توجه فراوان قرار داد و تلاش های بسیاری در این راه انجام داد. از دید حزب الله، پرده برداشتن از سرنوشت آراد می توانست مشکل همه بازداشت شدگان لبنانی و فلسطینی و از سایر ملیت ها را در زندان های اسرائیل حل کند. لذا از همه ابزارها و روش ها استفاده کرد و با همه اشخاصی که رابطه ای دور یا نزدیک با موضوع داشتند تماس هایی برقرار کرد و همه اماکنی را که احتمال حضور وی در آنجا می رفت، مورد بازرسی قرار داد، اما به نتیجه ای دست نیافت.
آزاد سازی جنوب لبنان در 24 مه 2000 جامه عمل پوشیده و همه بازداشت شدگان در زندان خیام آزاد شدند. اسرائیل 19 تن از بازداشت شدگان را که شیخ عبید و دیرانی در میان آنان بودند، در زندان های خود نگه داشت و لذا باور ما به این که هیچ چیز جز انجام عملیات اسارت صهیونیست ها، نمی تواند در رهایی آنان نقش داشته باشد، دو چندان شد.
طرح عملیات اسارت صهیونیست ها در مزارع شبعا از سوی مقاومت اسلامی تهیه و با دقت تمام آمادگی و تدارکات لازم برای آن انجام شد. این نخستین عملیات کیفی مقاومت در مزارع شبعا، پس از آزادی جنوب لبنان در 7/ 10/ 2000 بود. این عملیات پیروزمند، به اسارت سه سرباز اسرائیلی انجامید و اسرائیلی ها به هیچ وجه از هدف عملیات که گرفتن اسرای صهیونیست بود، آگاهی نداشتند و پس از گذشت بیش از نیم ساعت از انجام آن، به هدف این عملیات پی بردند. به دنبال این عملیات، سازمان ملل متحد و کشورهای بزرگ فشار خود را بر حزب الله، برای آزادسازی بی قید و شرط اسیران آغاز کردند.
آقای کوفی انان دبیر کل ملل متحد(10) در 12/ 10/ 2000 به لبنان آمد و در ملاقات با ژنرال امیل لحود رئیس جمهوری لبنان، آزادی سه سرباز اسرائیلی را به بهانه آن که از مزارع شبعا - که جزء اراضی لبنان نیست! - به اسارت در آمده اند، خواستار شد. او همچنین خواستار پایان بخشیدن به فعالیت های مقاومت، به دلیل اجرای قطعنامه 425 از سوی اسرائیل شد! دبیر کل سازمان ملل متحد در این دیدار هیچ پیشنهادی ارائه نکرد و هیچ تعهدی درباره بازداشت شدگان لبنان نپذیرفت و مسأله آنان را مسأله جداگانه تلقی کرده، تنها وعده تلاش برای بررسی امکان انجام هر اقدامی در این زمینه را داد. در نتیجه، این دیدار هیچ پیامد عملی مشخصی در بر نداشت.
تنها پس از گذشت چند روز، سید حسن نصرالله دبیر کل حزب، اسارت یک افسر اسرائیلی با درجه سرهنگی را در هنگام سخنرانی خود در جلسه افتتاح دوره فوق العاده اجلاس مشترک کنگره ملی عربی و کنگره اسلامی در هتل کارلتون بیروت که در تاریخ 15/ 10/ 2000 برگزار شد، اعلام داشت و بعداً نام او را که «الحنان تننبائوم» بود، افشا کرد. این شخص با داشتن گذرنامه جعلی بلژیکی، از بروکسل به بیروت دعوت شد و اطلاعی از این نداشت که دعوت کنندگان، از تابعیت اسرائیلی وی آگاهی داشتند.
مسأله بازداشت شدگان در زندان های اسرائیل، به دلیل به اسارت گرفتن چهار اسرائیلی، به طرز فعالانه ای به گردش افتاد. کمتر کشوری در جهان باقی ماند که از طریق سفیران یا نمایندگان اعزامی خود، کوششی در این موضوع از خود نشان نداده باشد. اعمال فشار برای آگاهی از سرنوشت اسیران اسرائیلی، پیشنهاد میانجیگری، هشدار نسبت به عواقب تداوم اسارت آنان، انتقال بعضی پیام ها یا تلاش برای خدمت به کشورهای اقدام کننده، از راه دریافت اطلاعاتی که می تواند در روابط آن با اسرائیل مفید باشد! همه از روش هایی بود که این کشورها به کار گرفتند. ملل متحد و صلیب سرخ بین المللی نیز از هیچ کوششی فرو گذار نکردند و در آغاز، بر اطلاع از سرنوشت آنان و امکان بازدید از اسیران برای آگاهی از وضعیت آنان تأکید می کردند.
حزب الله این تلاش ها را نپذیرفت و بر انجام مبادله کامل اسیران یا اعمال تفکیک، به نحوی که رضایت حزب را فراهم آورد، اصرار ورزیده به گونه ای که اعلام وضعیت کل یا تعدادی از اسیران و مبادله یک یا چند تن از آنان، هر کدام بهایی داشته باشد و...
اما هرگز و حتی برای یک لحظه، شتاب زدگی یا دادن امتیازی درباره هر مسأله در مورد اسرای صهیونیست امکان پذیر نبود، زیرا آنان تنها کلید آزادی اسیران و بازداشت شدگان ما در زندان های اسرائیل بودند. اعتبارات و ملاحظات انسانی هم می بایست به صورت کلی - و نه موردی و جزئی- لحاظ شود و طرفین را در برگیرد و این به مفهوم انجام معامله ای کامل بود که به آزادی همگان بینجامد.

آزاد سازی اسیران و بازداشت شدگان

طرفین مبادله اسرا - حزب الله و اسرائیل - بر استفاده از واسطه آلمانی به عنوان تنها میانجی توافق کردند. میانجیگری آلمان در عملیات قبلی مبادله توان و کارایی خود را ثابت کرده بود و مورد اطمینان طرفین مذاکره در تدابیر مربوط به مبادله و تضمین های همراه آن قرار گرفته بود.
میانجگیری فعالانه آلمان آغاز شد. میانجی آلمانی میان طرفین در رفت و آمد بود و ملاقات های طولانی و پیاپی با هر یک از طرفین داشت. او تنها نقش پیام بر و پستچی میان طرفین را ایفا نمی کرد بلکه با طرح دیدگاه ها و انتقال پیشنهادها و یافتن راه حل ها و شیوه های برون رفت از بحران، در نزدیک ساختن دیدگاه طرفین تلاش کرد. با این همه، مذاکرات مبادله اسیران سخت و دشوار بود و به مدت سه سال اما با آهنگی متفاوت ادامه یافت. گاهی به مدت چند ماه هیچ تماسی برقرار نمی شد و زمانی دیگر، دیدارهای فشرده ای صورت می گرفت ولی در هر حال زمان های توقف مذاکرات طولانی تر بود. حزب الله چیزی نداشت که به خاطر آن اقدامی انجام دهد. آنچه در دست حزب الله بود، مشخص بود و طرف اسرائیلی می بایست اقدام مطلوب را انجام دهد و مسئولیت موافقت های با بهای سنگین مبادله را که برای حزب بهای مناسبی بود - بر عهده داشت.
در همه پیشنهادهای مبادله همه جانبه که از سوی اسرائیل داده شد، بعضی از لبنانی ها مستثنا شده بودند. حزب الله به همه این پیشنهادها پاسخ رد داد و بر مبادله همه آنها - بدون هیچ استثنایی - اصرار ورزید. علاوه بر این، حزب الله بر این تأکید داشت که مبادله باید فلسطینی ها و عرب های دیگری را نیز در برگیرد. طرف اسرائیلی تنها در مورد تعداد اندکی از فلسطینیان موافقت خود را اعلام کرد که حزب الله این را نپذیرفت. تا این که میانجی آلمانی در نیمه ماه آگوست 2003 موافقت اسرائیل با آزادی همه لبنانی ها و 400 فلسطینی و شهروند عرب دیگر از کشورهای سوریه، لیبی، مغرب و سودان و تحویل اجساد 59 شهید و افشای سرنوشت 24 مفقود الاثر و تسلیم نقشه مین هایی را که اسرائیل در اماکن مختلفی در مرزهای خود با خاک لبنان کار گذاشته بود، اعلام داشت.
حزب الله با این پیشنهاد موافقت کرد و نوشته ای به خط میانجی آلمانی دریافت کرد که جزئیات این معامله را در ازای آزادی چهار اسرائیلی ذکر کرده بود.
حزب الله بر این باور بود که دستاورد مهم در این اقدام، لحاظ کردن فلسطینی ها و اعراب از یک سو و محتوای کلی مثبت آن از سوی دیگر بود که به رنج اسیران لبنانی و خانواده های آنان پایان می داد و پس از ایثارگری های فراوانی که در طول سه سال از دوران تلاش برای مبادله انجام شد، مایه تحقق پیروزی واقعی بود.
شارون جزئیات پیشنهاد اسرائیل را به رسانه ها درز داد. احتمالاً هدف او ایجاد پوشش برای اقدام خود در مبادله و دریافت و بررسی واکنش ها و تلاش برای برخورد مناسب آنها بود. به نظر می رسد که واکنش ها شدید بود، به نحوی که او را واداشت تا از تعهدی که از طریق میانجی آلمانی داده بود، عقب نشینی کند. شارون نشست هیأت وزیران را برگزار کرد که در آن پذیرش مبادله اسیران طرفین، به استثنای سمیر القنطار - به بهانه انجام عملیات در داخل فلسطین - اعلام شد. با این روش، شارون عقده ی ران آراد را پشت سر گذاشت و سقف مبادله را با طرح این استثنا و جلب رضایت همکاران خود در درون کابینه از لحاظ سیاسی پوشش داد. حزب الله که از این عقب نشینی یکه خورده بود، خشمگین شد و مذاکرات را با استفاده از سازوکار اجرای توافق در اکتبر 2003 - مصادف با آغاز ماه مبارک رمضان - متوقف ساخت.
اما طرفین مذاکره بر تداوم رد و بدل کردن پیشنهادها از طریق میانجی آلمانی و عدم اعلام شکست نهایی مذاکره و انتقال مجدد به حوزه اقدامات محرمانه با هدف یافتن روزنه ای برای حل مشکل، دور از فشار رسانه ها و به منظور دستیابی به فرصتی کافی برای انجام کار توافق کردند.
مذاکرات سری مبادله سه ماه طول کشید. سید حسن نصرالله دبیر کل حزب الله این نکته را در کنفرانس مطبوعاتی که در تاریخ 25/ 1/ 2004، در هنگام اعلام توافق انجام شده برگزار شد، چنین بیان داشت: «در ماه های رمضان، شوال و ذی القعده همچنان به مذاکره ادامه دادیم. گره اساسی که توافق را به تأخیر انداخت، مسأله سمیر القنطار بود. بی گمان، به وجود آمدن این گره ناگهانی بود، زیرا از آغاز مذاکرات، موافقت کتبی میانجی آلمانی را در این باره که شارون آزادی همه لبنانی ها را پذیرفته است، گرفته بودیم و هیچگاه مشکلی به نام سمیر القنطار در مذاکرات نداشته ایم.(11)
حزب الله تنها دو گزینه در برابر خود داشت: «یا معامله را به طور کامل به حال تعلیق درآورد یا برای انجام مبادله در دو مرحله توافق کند. ما در چارچوب مسئولیت اخلاقی و شرعی خود، انتخاب گزینه دوم را در دستور کار خود قرار دادیم، هر چند که در فضای کشاکش مذاکرات، از نوعی عقب نشینی سخن گفته شود» (12)، زیرا بهترین گزینه ممکن پس از یک دوره طولانی از مذاکرات همین بود.
ارنست اورلارو مسئول آلمانی میانجیگری در تاریخ 24/ 1/ 2004 اعلام کرد: «مبادله اسیران می بایست، از پریروز شروع شود و یک هفته به طول انجامد. به موجب این معامله، حزب الله بازرگان اسرائیلی [سرهنگ] الحنان تننبائوم را که در اکتبر 2000 ربوده شد، همراه با سه سرباز اسرائیلی که اسرائیل آنها را جزء کشته شدگان می شمرد، تحویل دهد و در مقابل اسرائیل متعهد شده است، حدوداً 400 فلسطینی را علاوه بر 23 اسیر لبنانی، 5 تبعه سوریه، 3 تبعه مغرب و 3 سودانی، لیبیایی و آلمانی را همان گونه که در بیانیه سفارت آمریکا در اسرائیل آمده است، تسلیم کند.اسرائیل هم چنین متعهد شده است که اطلاعات مربوط به سرنوشت 24 مفقود الاثر را تحویل حزب الله دهد و اجساد 59 رزمنده را که در زمان اشغال جنوب لبنان از سوی اسرائیل به شهادت رسیده بودند، تسلیم کند». (13)
مبادله مستقیم، نخستین مرحله این توافق بود و پس از آن مرحله دوم که دارای دو بخش بود، پیش بینی شده بود:
یکم - متن مورد توافق که از سوی میانجی آلمانی اعلام شد چنین بود: «به محض پایان موفق مذاکرات جاری در مورد وضعیت سمیر القنطار، این شهروند لبنانی بدون تأخیر آزاد و به لبنان تحویل خواهد شد. همه طرف ها (حزب الله، اسرائیل و میانجی آلمانی) امیدوارند که این اقدام، ظرف 2 یا 3 ماه انجام پذیرد.» (14)
دوم - تشکیل دو کمیته که یکی از آنها با عضویت نمایندگانی از حزب الله و آلمان، با استفاده از ابزارها و سازوکارهای ممکن و بر اساس اطلاعات در دسترس، به بررسی سرنوشت ران آراد خلبان اسرائیلی مفقود شده در لبنان می پردازد و کمیته دوم با حضور نمایندگانی از اسرائیل و آلمان به بررسی سرنوشت چهار دیپلمات ایرانی که در عبور از مانع برباره در منطقه شرقی بیروت، در زمان تجاوز اسرائیل به لبنان در سال 1982 ربوده شده اند. در صورت موفقیت این دو کمیته در فعالیت خود، عملیات مبادله جدیدی صورت خواهد گرفت که اصول کلی آن مشخص و جزئیات آن به زمان مناسب موکول شده است.
عملیات مبادله به طور آشکاری متأثر از شرایط سیاسی و محاسبات شخصی رؤسای دولت اسرائیل بود. این عملیات در زمان دو نخست وزیر اسرائیل یعنی باراک و شارون صورت گرفت. در آخرین روزهای نخست وزیر باراک، او تلاش کرد که نتایج عملیات را در جهت مبارزات انتخاباتی به کار گیرد اما در این زمینه موفق نشد. شارون نیز در آغاز نیازی به پیشبرد این عملیات احساس نکرد، اما در مقاطع دیگری آن را مورد توجه قرار داد تا این که اهتمام او پیش از مبادله عملی و در زمان برداشتن گام های اجرایی به اوج خود رسید.
نمی توان انجام عملیات مبادله را تنها به یک عامل مرتبط دانست. طرف اسرائیلی در پی بستن این پرونده به منظور کاهش بهانه هایی بوده است که دستاویز مقاومت در لبنان قرار می گیرد. علاوه بر این، عواملی همچون وجود روابط شخصی با خانواده الحنان تننبائوم، هراس از افشای اطلاعات نظامی به سود حزب الله، رهایی از فشار مردم، ملاحظات دینی در تحویل اجساد و دفن آنها و تأکید بر تلاش مجدانه رهبری اسرائیل برای استرداد اسیران خود، به عنوان یک عامل روانی مهم در صفوف ارتش و بالاخره کاهش اثر منفی روانی ناشی از تداوم پرونده و ناتوانی در رسیدگی و بستن آن را باید افزود. هم چنین نمی توان به طور قاطع، یک عامل را بر دیگر عوامل ترجیح داد، اما به هر حال این عملیات، نشانگر معامله ای هزینه بر و سنگین برای اسرائیلی ها بود که البته از دید محاسبات آنان، زیان آن از وضعیت پیش از مبادله کمتر بود.
در مقابل، حزب الله با شکیبایی و موفقیت عملیات را با استفاده از سه عامل زیر مدیریت کرد:
یکم - مقاومت سه ساله با در اختیار داشتن چهار اسیر اسرائیلی، به رغم فشارهایی که در سطح بین المللی و از راه فرستادگان و میانجی های داوطلب در جهت ترغیب و ارعاب صورت می گرفت.
دوم - همکاری حزب الله و خانواده های اسیران و بازداشت شدگان که عملکرد حزب را درک کرده، به رغم همه تلاش های فشرده اسرائیل از راه جنگ روانی و خبرهایی که از طریق رسانه های تبلیغاتی دشمن اعلام می شد، هرگز به عامل فشاری بر حزب الله تبدیل نشدند.
سوم- درک اسرائیل نسبت به این که اسیران آن رژیم، عامل قدرت حزب الله است که هرگز از آن دست برنخواهد داشت، بلکه احتمال انجام عملیات جدیدی هم وجود داشت که می توانست مایه نگرانی و فشار جدیدی باشد.
مذاکرات به جنبه انسانی انحصار پیدا کرد. گفت و گوها تنها درباره مبادله اسیران بود و به هیچ موضوع سیاسی دیگری، نه در آغاز مذاکرات و نه در میانه راه یا پایان آن پرداخته نشد. اساساً چنین مسأله ای از سوی هیچ یک از طرف های ذیربط مطرح نشد. علاوه بر این، مذاکرات به صورت مستقیم انجام نشد، بلکه از راه میانجی آلمانی که میان طرفین در رفت و آمد بود، صورت می گرفت. بدین ترتیب، حزب الله در این عملیات هماهنگ با دیدگاهش در مردود شمردن مذاکره سیاسی با دشمن اسرائیلی و تأکید بر عنصر بی طرفی در جنبه های انسانی با استفاده از سازوکار میانجیگری که راهکاری درخور برای تبادل داده ها و هماهنگی آنها و مناسب تر از مذاکره عملی است، حرکت کرده است.

نتایج مبادله

با انجام این مبادله تاریخی، شادی و سرور همه لبنان را فرا گرفت. این مبادله عملاً با آزاد سازی اسیران و بازداشت شدگان در زندان های اسرائیل در 29/ 1/ 2004 و تسلیم اجساد شهیدان در 30/ 1/ 2004 انجام شد. مراسم استقبال از آزاد شدگان در یک آیین رسمی جامع و فراگیر همه گرایش های جامعه لبنان و با حضور همه سران دولت لبنان مانند وزیران، نمایندگان، فعالان و دیپلمات ها و در پیشاپیش آنان ژنرال امیل لحود رئیس جمهوری، آقای نبیه بری رئیس مجلس نمایندگان و آقای رفیق حریری نخست وزیر و هیأتی از رهبری حزب الله به ریاست سید حسن نصرالله دبیر کل حزب و با حضور خانواده های آزاد شدگان، در فرودگاه بین المللی بیروت انجام شد. خیابان های پیرامون فرودگاه مملو از توده های مردم شد که بخش عظیمی از آنها، به سوی مجتمع سید الشهدا در محله الابیض، جایی که حزب الله جشن مردمی برای استقبال از آزادشدگان برگزار کرده بود و دبیر کل حزب به همین مناسبت به ایراد سخنرانی پرداخت، شتافتند. صحنه های این شادمانی در سرزمین های اشغالی هم بسیار گسترده بود، چرا که با حضور گروه زیادی از مردم و خانواده ها، چهارصد بازداشت شده فلسطینی هم آزاد شدند.
یک روز پس از آن، تسلیم اجساد شهدا در ناقوره، در مرز مشترک لبنان و فلسطین، با حضور نمایندگان رؤسای سه قوه و نایب دبیر کل حزب الله و گروهی از فعالان سیاسی، مردم و خانوده های شهیدان صورت گرفت.
این عملیات با جلوه های گوناگون آن، نشانگر پیروزی بزرگی بود که به دست آمده بود و پس از آزاد سازی سرزمین در مه 2000 پیروزی دوم تلقی شد. این پیروزی نتایج متعددی در برداشت که مهم ترین آنها عبارت است از:
1- حزب الله دستاوردی تحقق بخشید که از مرز یک اقدام سازمانی مستقیم فراتر رفته و موجب بهره مندی گروه های متعدد و اقشاری متنوع در جامعه جهان عرب شد. از میان 435 آزاد شده از لبنان، فلسطین و بعضی از کشورهای عربی، تنها 11 نفر به حزب الله وابستگی داشتند. از میان 59 شهید نیز 12 نفر از رزمندگان حزب الله بودند و سایرین از سازمان های مختلفی همچون فتح، امل، ساعقه، جبهه دمکراتیک، جبهه مبارزه (النضال)، حزب کمونیست لبنان و سازمان اقدام کمونیستی لبنان بودند. حزب الله تنها در اندیشه اعضا و رزمندگان خود نبود و از آنچه در دسترس داشت، برای توسعه حوزه توجه و عملکردش استفاده کرد تا شامل همه گروه های مقاومت و ملت مجاهد فلسطین باشد و این باعث تحکیم موقعیت حزب الله در لبنان و منطقه شد.
2- عملیات مبادله نقش مهمی در افزایش گرایش و اجماع همگانی در لبنان نسبت به مقاومت ایفا کرد در یک نظرسنجی که «مرکز اطلاعات و پژوهش های بیروت» در فاصله 31 ژانویه و 4 فوریه سال 2004 انجام داد و 1200 شهروند را از ساکنان مناطق و پیروان مذاهب مختلف لبنان در برگرفت، این نتایج به دست آمد که 70 درصد از لبنانی ها تداوم مقاومت را تا آزاد سازی مزارع شبعا تأیید می کنند. این نظر سنجی نشان می دهد که در زمینه تأیید مقاومت، پس از آزادی اسیران و بازداشت شدگان یک بهبود کلی حاصل شد و به میزان 14 درصد بر تعداد تأیید کنندگان افزوده شد و اینان کسانی بودند که پیش از مبادله، با مقاومت همراه نبودند. از سوی دیگر 8 درصد از موافقان قبلی نیز دیدگاه خود را درباره استمرار مقاومت به منظور آزاد سازی مزارع شبعا تغییر دادند (15) و در نتیجه تفاوت میان این دو گروه، نشانگر افزایش 6 درصدی در حجم تأیید کنندگان تداوم مقاومت بود. چنین تحول و پیشرفتی برای رویارویی با فشارهای روز افزون خارجی بر مقاومت و موافقان آن بسیار مهم و به مثابه افزایش حمایت از پروژه مقاومت در رویارویی با خطر مستمر و رو به رشد اسرائیل بوده است.
3- اهمیت به دست آوردن برگ برنده و عوامل فشار و قدرت و نیز استفاده از نقاط ضعف دشمن برای الزام او به پرداخت بهایی سنگین، زیرا آزاد سازی لبنان بدون آزادی اسیران و بازداشت شدگان از سوی صهیونیست ها صورت گرفته بود و تحرک و اقدامی جدی درباره آن، تا زمان به اسارت گرفتن سه سرباز صهیونیست و پس از آن سرهنگ تننبائوم از سوی حزب الله انجام نشده بود. همین مسأله در عملکرد پیگیرانه مقاومت اسلامی در جهاد بر ضد اسرائیل نیز تکرار شده بود. اگر عملیات نظامی پیاپی و کارساز بر ضد ارتش اسرائیل و مزدوران آن صورت نمی گرفت، اسرائیل هرگز از لبنان عقب نشینی نمی کرد. اسرائیل ارزشی برای قطعنامه های بین المللی قائل نبود و نه تنها قطعنامه صریح و گویای 425 را که در سال 1978 صادر و ناظر بر ضرورت عقب نشینی آن از لبنان بود، اجرا نکرد؛ بلکه ما همواره شاهد تأکیدات بین المللی بر جانبداری و مراعات وضعیت و شرایط اسرائیل و پوشش فعالیت های آن و در مقابل عدم توجه به حقوق دیگران بوده ایم.
قدرت و در دست داشتن عوامل به وجود آورنده آن، همراه با فداکاری و صبر و شکیبایی، در جهانی که دیپلماسی آن در خدمت مستکبران قرار گرفته است، تنها روشی است که می توند در دستیابی به نتایج مورد نظر کارساز باشد.
4- عملیات مبادله روحیه های فرو پاشیده را در منطقه بالا برد. پس از وقوع پیاپی حوادث تلخ بر مردم منطقه، از 11 سپتامبر 2001 و پیامدهای آن در اشغال افغانستان و پس از آن عراق، تا تجاوزهای مکرر و روزمره علیه فلسطینیان در فلسطین اشغالی و تهدید های بی وقفه آمریکا و اسرائیل علیه لبنان، سوریه و ایران و سایر کشورها در منطقه که فضاهای پیرامون را سنگین، دشوار و پیچیده ساخته بود؛ و عملیات مبادله به عنوان گامی امیدبخش در شرایط منطقه و چالش های فراوان و الزامات پیاپی آن تلقی شد.
در مقابل، در طرف اسرائیلی، خشم در همه چهره ها پدیدار و نتایج این مبادله با چنین رویکردی مواجه شد. سرهنگ بازنشسته تننبائوم به عنوان متهم به بازداشتگاه برده شد تا مورد بازجویی قرار گیرد. توفانی از انتقادهای سیاسی و تبلیغاتی بر ضد دولت اسرائیل به راه افتاد و رسوایی ها و نکات پنهانی نمایان شد که بر خسارت صهیونیست ها افزود. اتهام شارون به داشتن روابط تجاری با پدر همسر تننبائوم و احتمال افشای اسرار نظامی در طول دوران بازداشت از سوی وی و تردید در مورد صحت گفته هایش در مورد سرگذشتش در دوران اسارت که در زمان بازجویی اظهار شد، بخشی از این رسوایی ها بود.

پی نوشت ها :

1- کتاب «لاحتلال الاسرائیلی فی لبنان»، نوشته عدنان السید حسین (ص12) تعداد را 56 شهرک و روستا ذکر کرده است و آنچه ما آورده ایم، با استفاده از اطلاعات بخش جغرافیایی در مقاومت اسلامی است.
2- ر. ک الشرایط البنانی المحتل، مندز محمود جابر، مؤسسه الدراسات الفلسطینیه، ص 237.
3- منبع پیشین، ص 384.
5- ر. ک: الاحتلال الاسرائیلی فی لبنان، عدنان، السید حسین، ص 14 که تعداد را 167 روستا ذکر کرده است.
5- منابع آگاه تعداد مزدورانی را که در اسرائیل باقی ماندند، در ماه سپتامبر 2002 بالغ بر سه هزار مزدور همراه با بعضی خانواده هایشان برآورد کرده اند. شایان ذکر است که گروهی از فراریان در روزهای آزاد سازی، بعداً خود را به مسئولان لبنان تسلیم کردند و بسیاری از خانواده ها نیز به روستاهای خود در جنوب لبنان برگشتند.
6- روزنامه النهار، 27/ 11/ 2000.
7- براساس گزارش کمیته ارتباط و هماهنگی حزب الله در تاریخ 10/ 11/ 2001، به نقل از منابع مطلع در دادگاه نظامی، کسانی که به اتهام همکاری با دشمن صهیونیستی می بایست توقیف شوند، به 20 هزار نفر بالغ می شدند. با توجه به قیودی که دادگاه نظامی در آن زمان قائل شد، تعداد دعاوی مطرح شده به 6640 مورد رسید و احیاناً در یک پرونده، نام ده ها نفر مطرح شده بود. تعداد احکام صادر شده در آن زمان، بیش از 1550 حکم بود.
8- هر دو نفر در مبادله اسرا که شرح آن در صفحات بعد خواهد آمد، در تاریخ 29/ 1/ 2004 از اسارت رهایی یافتند.(م)
9- حاج مصطفی دیرانی گزارش می کند که ران آراد از منزلی که در پایان آوریل 1988 در آن بود، در زمان تجاوز اسرائیل به شهرک میدون در بقاع غربی که شاهد حماسه مشهور مجاهدان مقاومت در هنگام پیشرفت نیروهای دشمن بود، مفقود شد. در این عملیات نگهبانان منزل، پس از ترک پست خود برای خبرگیری و بازگشت به آن، مشاهده کردند که در خانه باز و خلبان اسرائیلی در داخل منزل نبوده است. این حلقه مفقوده، تا امروز به عنوان معمایی حل نشده باقی مانده است.
10- دبیر کل ملل متحد، پیش از آن نیز در تاریخ 20/ 6/ 2000 در دیدار از بیروت، با سید حسن نصرالله دبیر کل حزب الله ملاقات کرده بود و با زیر پا گذاشتن عرف های موجود، برای نخستین بار به دیدار رهبر یک حزب سیاسی در مقر رهبری حزب رفته بود. او در آن دیدار از حزب الله خواست که خط آبی را (که سازمان ملل به عنوان مرز میان لبنان و اسرائیل تعیین و یا مرز شناخته شده بین المللی مورد پذیرش لبنان تفاوت دارد - م)، به رسمیت بشناسد و با توجه به عقب نشینی اسرائیل از لبنان، مقاومت را پایان دهد. سید حسن نصرالله نیز از او خواست تا مسأله اسیران و بازداشت شدگان را در زندان های اسرائیل حل کند و او وعده داد که در این زمینه تلاش کند، بدون آن که راه حلی برای موضوع ارائه کند. اگر چه این ملاقات نتیجه ای به بار نیاورد. اما پیروزی و موفقیتی برای حزب به شمار آمد و به مفهوم شناسایی رسمی حزب الله از سوی رئیس عالی ترین سازمان بین المللی تلقی شد که نشانگر جایگاه و اهمیتی بود که حزب در دیدگاه نیروهای بین المللی کسب کرده بود.
11- 1 و 2 روزنامه السفیر، 26/ 1/ 2004.
12- 1 و 2 روزنامه الکفاح العربی، 26/ 1/ 2004.
13. این نظر سنجی را در روزنامه السفیر در 6/ 2/ 2004 منتشر کرد.

منبع: قاسم، نعیم؛ (1383)، حزب الله لبنان: خط مشی، گذشته و آینده آن؛ ترجمه محمد مهدی شریعتمدار؛ تهران: اطلاعات، چاپ سوم

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط