ریشه های تاریخی تشیع در ایران

کلمه شیعه در لغت به معنای پیرو و تابع بودن است(1) و از نظر اصطلاح، اکثر مورخین و نویسندگان معتقدند که این کلمه درباره پیروان حضرت علی علیه السلام به کار رفته است. ابوالحسن اشعری در تعریف شیعه می نویسد:
پنجشنبه، 28 دی 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ریشه های تاریخی تشیع در ایران
ریشه های تاریخی تشیع در ایران

نویسنده: محمد علی حاجیلو




 

تشیع و پیشینه آن

کلمه شیعه در لغت به معنای پیرو و تابع بودن است(1) و از نظر اصطلاح، اکثر مورخین و نویسندگان معتقدند که این کلمه درباره پیروان حضرت علی علیه السلام به کار رفته است. ابوالحسن اشعری در تعریف شیعه می نویسد:
به پیروان حضرت علی علیه السلام از آن جهت شیعه گفته اند که آنان از حضرت علی علیه السلام پیروی می کردند و او را بر سایر اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله مقدم می داشتند.(2)
اشعری نیز مشابه همین نظر را دارد.(3) ابن خلدون نیز شیعه را پیروان حضرت علی علیه السلام معنا کرده است.(4)
درباره زمان پیدایش این اصطلاح نیز بین مورخین و نویسندگان اختلاف نظر وجود دارد. به نظر می رسد اکثر مورخین شیعه به قدمت این کلمه و کاربرد آن در زمان حضرت رسول صلی الله علیه و آله اعتقاد دارند، چنان که کاشف الغطاء می نویسد: از اخبار و تواریخ بر می آید که در زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله عده قابل توجهی از صحابه، جزء خواص حضرت علی علیه السلام و ملازم او بودند و او را پیشوای خود به عنوان مبلّغ پیامبر صلی الله علیه و آله و مفسّر تعلیمات و احکام می دانستند و از همان زمان به نام شیعه شناخته شدند.(5)
شیخ محمد حسین مظفر می نویسد:
این نام با خود اسلام و از روز نخست آمده است، روزی که نهال اسلام کاشته می شد.(6) اگر چه علامه طباطبایی معتقد است که تشیع به هنگام وفات حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و در اعتراض به ماجرای سقیفه شکل گرفته است،(7) اما کاربرد این اصطلاح از زمان خود حضرت رسول صلی الله علیه و آله رواج داشته است، اگر چه در آغاز، مفهوم کلامی و عقیدتی نداشته است و تنها به یاران صمیمی و نزدیک حضرت علی علیه السلام اطلاق می شده است.
از جابربن عبدالله انصاری روایت شده است: خدمت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بودیم که علی بن ابی طالب وارد شد، آنگاه پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:
«والذی نفسی بیده أن هذا و شیعته هم الفائزون یوم القیامه»؛ سوگند به کسی که جانم در قبضه قدرت او است، همانا این مرد و پیروانش در روز قیامت نجات یافتگانند.»(8)
در جای دیگری پیامبر صلی الله علیه و آله خطاب به حضرت علی علیه السلام فرمود: همانا تو و شیعیانت بر خدا وارد خواهید شد، در حالی که خشنودید و خدا از شما راضی است.(9)
همچنین برخی از نویسندگان شیعه و اکثریت نویسندگان اهل سنت معتقدند این اصطلاح بعد از وفات حضرت رسول صلی الله علیه و آله به وجود آمده است.
دکتر محمد جواد مشکور می نویسد: این اصطلاح پس از جنگ صفین، روز خروج خوارج به وجود آمد و کسانی که با حضرت علی علیه السلام پس از آن جنگ، در دوستی استوار ماندند، شیعه خوانده شدند.(10)
ابن ندیم نیز معتقد است که شیعه لقبی است که حضرت علی علیه السلام هنگام خروجش برای جنگ با طلحه و زبیر به یاران خود داده است.(11) ابن حزم اندلسی، آغاز پیدایش این اصطلاح را سال 35 ه.ق و به هنگام کشته شدن عثمان می داند.(12)
با وجود اختلاف نظر نویسندگان و محققین درباره زمان شکل گیری تشیع، این نکته بدیهی است که صرف نظر از تطور معنای کلمه شیعه در طول زمان، این اصطلاح که مفهوم واقعی آن قائلین به امامت علی بن ابی طالب علیه السلام می باشد، از زمان ظهور دعوت علنی حضرت رسول صلی الله علیه و آله (یوم الانذار) که در آنجا امام حضرت علی علیه السلام به دعوت پیامبر صلی الله علیه و آله پاسخ مثبت داد و از طرف آن حضرت به عنوان جانشین وی معرفی شد، وجود داشته است و اگر چه در زمان حیات رسول اکرم صلی الله علیه و آله به دلیل عدم بروز اختلاف بین مسلمانان درباره جانشینی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، این واژه معمول و مرسوم نبود، اما اصحاب نزدیک پیامبر صلی الله علیه و آله و پیشگامان تشیع از مفهوم آن آگاه بوده اند.

بررسی و نقد آرای نویسندگان و مورخین درباره علل پیدایش تشیع

درباره علل پیدایش تشیع، بعضی از نویسندگان، جاهلانه یا مغرضانه نظراتی را مطرح کرده اند که با توجه به بحث پیشین ما درباره زمان مصطلح شدن این کلمه و کاربرد آن توسط پیامبراکرم صلی الله علیه و آله، آن نظرات دور از حقیقت است. در چنین ادعاهایی به شکلی غیر منطقی و نابخردانه سعی می شود که تشیع را مسئله ای جدا از اسلام و ساخته شده گروهی از مسلمانان نشان دهد؛ از جمله آنها نویسندگان غربی هستند که بیشتر اطلاعات خود را درباره مسائل اسلامی از طریق امپراتوری عثمانی و سرزمینهای شمال آفریقا به دست آورده اند و بیشتر اطلاعات آنان از نویسندگان این مناطق به دست آمده است. برخی از نویسندگان اهل سنت نیز، پیدایش و به ویژه شکل گیری عملی تشیع را به ایرانیان نسبت داده اند و از هدفهای انتقام جویانه آنان پس از شکست از اعراب سخن گفته اند.(13) گروهی دیگر نیز ادعا کرده اند که ایرانیان با ایجاد و تقویت تشیع و تفرقه و تقسیم اسلام به دو فرقه شیعی و سنی در پی از بین بردن وحدت جامعه اسلامی بر آمده اند؛ اینان با چنین سخنی می خواهند اسلام ایرانیان را مبتنی بر اغراض سیاسی و نوعی مبارزه برای استقلال و بیرون آمدن از زیر نفوذ بیگانه بدانند و تشیع را ناشی از انتقامجویی و اغراض سیاسی و به عبارت دیگر، غیر صادقانه و فرصت طلبانه تلقی کنند و آن را وسیله ای برای حفظ آداب و رسوم کهن خود تلقی نمایند.(14)
نظریه دیگر این است که یاران نخستین امام علی علیه السلام و به عبارت دیگر، شیعیان نخستین، بیشتر از اعراب جنوبی یا یمانی اند و با این تعبیر، این شبهه مطرح شده است که اعراب جنوبی، تشیع را بر مبنای سوابق فرهنگی گذشته خویش بنیان نهاده اند. بر اساس این نظریه، اعراب جنوبی اطاعت پذیرتر از اعراب شمالی اند که به صورت قبیله ای و آزاد زندگی می کردند. همین نظریه یادآور شده است که عربستان جنوبی (یمن)، سرزمین تمدنی باستانی بوده و سلطنت دودمانی در آن رواج داشته است.(15) بنابراین اعراب یمنی به نظریه امامت شیعه که در آن امامان دوازده گانه از نسل حضرت علی علیه السلام و از یک خاندان بودند، بیشتر گرایش داشته اند، بر خلاف اعراب شمالی که حکومت انتصابی و موروثی را نمی پذیرند و خواهان حکومت انتخابی هستند. اتهام دیگری که درباره پیدایش تشیع مطرح شده است، مسئله زناشویی امام حسین علیه السلام با شهربانو دختر یزدگرد سوم است. به نظر این دسته از نویسندگان که گاهی از ملی گرایان ایرانی نیز در بین آنان یافت می شود، علت اصلی گرایش ایرانیان به تشیع، وجود ارتباط خانوادگی بین بازمانده آخرین پادشاه ساسانی و خاندان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می باشد(16) و نقش سلمان فارسی را نیز در این ازدواج مطرح کرده اند.(17)
اتهام دیگری که به تشیع نسبت داده شده، این است که تشیع مولود افکار و اقدامات عبدالله بن وهب معروف به «ابن سبا» است که یهودی بوده، او به ظاهر با قبول اسلام، وارد جامعه اسلامی شده است و با مسافرت به شهرهای مختلف اسلامی از جمله کوفه، شام، مصر و بصره با افکار و عقاید اهل کتاب و سایر فرقه هایی که عقاید خویش را مخفی می کردند، آشنا شده است و با هدف از بین بردن اسلام، آمیزه ای از افکار و اعتقادات دینی مانوی، زرتشتی، مزدکی، یهودی، مسیحی و اسلامی را با مظلومیت اهل بیت علیهم السلام مطرح کرده است که موجب شورشهای عظیمی در عهد عثمان شده و باعث ایجاد اختلافات دینی و فرقه ای در بین مسلمانان گردیده است.(18) از مستشرقین غربی نیز گابریل دانگیری، ریشه اعتقادات شیعی را تعلیمات ابن سبا می داند.(19)
درباره نظریه نخستین که پیدایش تشیع را به ایرانیان نسبت داده و علت آن را دشمنی ایرانیان با اعراب دانسته است، این نکته کاملاً روشن است که تشیع در ابتدا منشأ عربی داشته و نخستین یاران امام علی علیه السلام از اعراب بودند و قبل از قیام مختار کمتر بین غیر عرب منتشر شده است.(20)
پطروشفسکی، تحلیل بعضی از مورخان غربی که تشیع را واکنش روح ایرانی در برابر عرب می دانند،(21) اشتباه دانسته و عنوان می کند که علت اشتباه این دسته از محققین این است که آنان معتقدند، ایدئولوژیهای بشری، طبیعت نژادی دارند و دینهای نژادی وجود دارد. اینان در عین حال مفهوم نژاد را از لحاظ مردم شناسی با قوم، یعنی مردمی که از لحاظ فرهنگ و تربیت اشتراک دارند مخلوط کرده اند. بدین سبب در بین ایشان گرایشی پدید آمده است که اسلام سنی را کیش عرب و اسلام شیعی و صوفی را دین نژاد ایرانی بخوانند.(22) وی همچنین به نقل از لهاوزن، خاطر نشان می کند که نخستین شیعیان از موالی (ایرانی) نبوده بلکه عرب بوده اند.(23) از منابع تاریخی و مذهبی نیز چنین برداشت می شود که نخستین شیعیان امام علی علیه السلام به جز سلمان، همگی عرب بودند که چهار تن از برگزیدگان آنان به نامهای، ابوذر، مقداد، عمار و سلمان، نقبا یا اصفیا خوانده می شدند.(24) و در زمانهای بعدی آنان را ارکان می گفتند.(25) طبق روایتی از امام رضا علیه السلام این چهارتن این گونه توصیف شده اند:
آنان کسانی بودند که بر طریق رسول خدا صلی الله علیه و آله بوده و هیچ تغییر و تبدیلی پس از پیامبر صلی الله علیه و آله در اسلام ندادند.(26)
با توجه به موارد مطرح شده، عقیده افرادی که تشیع را به ایرانیان نسبت می دهند غیر قابل قبول است، اما می توان چنین نتیجه گرفت که هر قدر ستم خلفا و حاکمان اموی بر موالی بیشتر می شد و تفکر برتری طلبی عربی بر تفکر اسلام محمدی صلی الله علیه و آله غلبه می کرد، گرایش ایرانیان به تشیع بیشتر می شد، زیرا به نظر ایرانیان، فرزندان پیامبراکرم صلی الله علیه وآله حامیان اسلام راستین بودند. دلیل بر این مدعا، گرایش عده زیادی از مردم طبرستان به مذهب زیدی است که در موارد بسیاری، سنخیت بیشتری با مذهب سنت دارد، چنانکه زیدیان از لحاظ فقهی پیرو ابوحنیفه و از لحاظ کلامی پیرو معتزله می باشند، اما اهالی طبرستان از پذیرفتن اسلام سنی که مذهب حاکمان اموی و عباسی بود، خودداری کردند. درباره نظریه دوم که معتقد است بیشتر یاران امام علی علیه السلام از اعراب یمنی بودند، باید گفت: اولاً به جز اعراب یمنی و به تعبیر صحیح تر انصار، تاریخ افرادی را به عنوان شیعیان حضرت علی علیه السلام ذکر کرده است که نه تنها از اعراب یمنی نبودند، بلکه حتی از تیره اموی اعراب شمالی بودند که دشمنی و عناد آنان با حضرت علی علیه السلام معروف است. از جمله خالد و سعید پسران عاص(27)، اما علت اصلی گرایش انصار به حضرت علی علیه السلام را در جای دیگر باید جستجو کرد. به روایت تاریخ پس از رحلت پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و روی کار آمدن ابوبکر، عده ای از انصار از بیعت با وی خودداری کردند و مخالفت با انصار از طرف قریش با بدگویی عمرو عاص درباره آنان شروع شد. امام علی علیه السلام در مقابل این اقدام قریش به حمایت از انصار پرداخت.(28) و این مسئله در گرایش انصار به امام علی علیه السلام بی تأثیر نبوده است. از طرف دیگر محرومیت همزمان انصار و بنی هاشم از قدرت و مورد بی مهری قرار گرفتن آنان از طرف قریش نیز به عنوان عاملی در پیوند این دو گروه مؤثر بوده است. قریش به واسطه حمایت انصار از پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و نقش آنان در جنگهای نخستین صدر اسلام که موجبات قتل عده زیادی از بزرگان قریش و موجب استقرار و ثبات اسلام گردیده بود از انصار کینه به دل داشتند و به نوعی در این موارد نیز از امام علی علیه السلام ناخرسند بودند و وجود قریش به عنوان دشمن هر دو گروه در پیوند آنان مؤثر بود و شاید ترس از برتری جویی آینده قریش بود که بعضی از انصار را بر آن داشت که زودتر از مهاجران در سقیفه بنی ساعده حضور یابند و به فکر تعیین جانشینی از بین خود باشند، اما بعدها انصار در زمره هواخواهان امام علی علیه السلام در آمدند و این مسئله حاکی از اعتماد آنان به امام علی علیه السلام به عنوان تنها فردی است که ملاحظات قومی و قبیله ای را در اجرای امور مردم مد نظر ندارد و تنها به فکر اجرای صحیح احکام اسلام و اجرای عدالت است.
درباره مسئله پیوند زناشویی بین امام حسین علیه السلام و شهربانو و نقش آن در ترویج تشیع در ایران که توسط بعضی از نویسندگان مطرح شده است، پاسخ ما این است که اولاً این مسئله و واقعه از دید تاریخی مشکوک است. در این باره شهید مطهری در کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران می نویسد:
اگر از زاویه تاریخ بنگریم، داستان شهربانو و ازدواج او با امام حسین علیه السلام و ولادت امام سجاد علیه السلام از شاهزاده ای ایرانی مشکوک است.(29)
وی سپس به نقل و نقد از اصول کافی می پردازد که در این باره آمده است و می نویسد:
گذشته از عدم انطباق این روایت با تاریخ، در سند این روایت نیز دو نفر با نامهای ابراهیم بن اسحاق احمدی نهاوندی و عمروبن شمر کذاب، قرار دارند که مورد اعتماد نیستند.(30)
دکتر جعفر شهیدی نیز ضمن اینکه این مسئله را پندار و افسانه می داند و ضمن نقد و بررسی سندهای روایتی و تاریخی، آن را ساخته و پرداخته شعوبیه می داند.(31) از جمله دلایل دکتر شهیدی فاصله تولد امام سجاد با زمان ازدواج شهربانو و امام حسین علیه السلام است که یک فاصله سی ساله است.
شهید مطهری با ذکر دلایلی دیگر، گرایش ایرانیان به تشیع را به دلیل پیوند زناشویی رد می کند و می نویسد:
چگونه است که ایرانی به یزدگرد سوم آخرین پادشاه ساسانی که از پایتخت به طرف خراسان و از آنجا به مرو گریخت، پناه نمی دهد و عاقبت از بی پناهی به دست آسیابانی کشته می شود، اما اهل بیت پیامبرعلیهم السلام را به دلیل پیوند با یزدگرد محترم و معزز می شمارند! همچنین هیچ کدام از ایرانیان به فرض قبول صحت این ازدواج، مقامی والاتر برای شهربانو نسبت به سایر مادران ائمه علیهم السلام قائل نیستند.(32) از طرف دیگر روی آوردن ایرانیان به تشیع به خصوص از قرن سوم به بعد شدت گرفته است و اگر شایعه شاهزادگی ائمه اطهار علیهم السلام امری قریب به صحت باشد، این سؤال مطرح می شود که چرا در این فاصله چند ساله، ایرانیان به تشیع گرایش آنچنانی نداشتند. چگونه می توان سخن افرادی که تشیع ایرانیان را پرده ای برای حفظ اعتقادات سنتی خود می دانند، پذیرفت؟ در حالی که به فرض قبول این نظریه چرا ایرانیان پس از استقلال سیاسی و حتی غلبه بر عباسیان در دوره آل بویه نیز از اعتقادات خود دست بر نداشتند و احساسات واقعی خود را آشکار نکردند!
حقیقت این است آن چیزی که بیش از هر عامل دیگری، روح تشنه ایرانی را به سوی اسلام کشید، عدل و مساوات اسلامی بود که ایرانیان به علت محرومیت از آن در دوره ساسانی، آرزویش را داشتند و بنابراین گرایش آنان به تشیع نیز ناشی از این موضوع می باشد. ایرانیان با مقایسه رفتار خلفای رسول خدا صلی الله علیه و آله، عمر، عثمان، و بعدها امویان با موالی که نشان از تبعیض و حقارت داشت، با رفتار عدالت خواهانه و مساوات طلبانه و به دور از تحقیر و توهین امام علی علیه السلام با موالی (ایرانیان) و زندگی ساده و بی آلایش آن بزرگوار، آرزوهای خود را در تشیع یافتند و بنابراین به تشیع گرویدند.

پی نوشت ها :

1-السید محمد مرتضی الزبیدی، تاج العروس من الجد اهدا القاموس، دراسته و تحقیق علی بشری، بیروت، دارالفکر، 1414ق، ج11، ص257.
2-ابوالحسن الاشعری، مقالات اسلامیین و اختلاف المصلین، ترجمه دکتر محسن مؤیدی، تهران، امیر کبیر، 1362، ص 13.
3-سعدبن عبدالله الاشعری قمی، المقالات و الفرق، تصحیح محمد جواد شکور، طهران، مطبعه الحیدری، 1963م، ص 15-16.
4-عبدالرحمن بن خلدون، مقدمه ابن خلدون، ترجمه محمد پروین گنابادی، تهران 1359، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ج اول، ص 376
5-کاشف الغطاء، اصل شیعه و اصولها، ترجمه علیرضا خسروانی، بیجا، شرکت سهامی چاپ، بی تا، ص 47
6-محمد حسین مظفر، تاریخ الشیعه، بیروت، دارالزهراء 1408ه، ص 18
7-محمد حسین طباطبایی، شیعه ( مجموعه مذکرات با هانری کوربن)،قم، انتشارات رسالت، بی تا، ص 21
8-جلال الدین عبدالرحمن، سیوطی، الدرر المنثور فی التفسیر بالماثور، تهران، مکتبه الاسلامیه، 1314، ج6، ص379
9-ابوبکر الهیثمی، مجمع الزواید و منبع الفواید، القاهره، 1353ه.ق، ج9،ص131
10-محمد جواد شکور، تاریخ شیعه و فرقه های اسلامی تا قرن چهارم، تهران، انتشارات اشراقی، 1362شمسی، ص 40
11-ابن الندیم، الفهرست، قاهره، العربی لنشر و التوزیع، 1991م، جلد اول، ص 364
12-داود الهامی، سیری در تاریخ تشیع، بی جا انتشارات مکتب اسلام، 1375 ( به نقل از کتاب الفصل، ج2، ص131)
13-مذهب تشیع و آرمانهای ملی ایرانیان، ص 90-88 ( به نقل از الفاظ المقرنه، ج3،ص190)
14-احمد امین، فجرالاسلام، ترجمه عباس خلیلی، تهران، 1316ش، ج دوم، ص 122،ساده و بی آلایش آن بزرگوار، آرزوهای خود را در تشیع یافتند و بنابراین به تشیع گرویدند.

پی نوشت ها :

1-السید محمد مرتضی الزبیدی، تاج العروس من الجد اهدا القاموس، دراسته و تحقیق علی بشری، بیروت، دارالفکر، 1414ق،ج11،ص257
2-ابوالحسن الاشعری، مقالات اسلامیین و اختلاف المصلین، ترجمه دکتر محسن مؤیدی، تهران، امیر کبیر، 1362، ص 13
3-سعدبن عبدالله الاشعری قمی، المقالات و الفرق، تصحیح محمد جواد شکور، طهران، مطبعه الحیدری، 1963م،ص 15-16
4-عبدالرحمن بن خلدون، مقدمه ابن خلدون، ترجمه محمد پروین گنابادی، تهران 1359، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ج اول، ص 376.
5-کاشف الغطاء، اصل شیعه و اصولها، ترجمه علیرضا خسروانی، بی جا، شرکت سهامی چاپ، بی تا، ص 47.
6-محمد حسین مظفر، تاریخ الشیعه، بیروت، دارالزهراء 1408ه، ص 18.
7-محمد حسین طباطبایی، شیعه (مجموعه مذکرات با هانری کوربن)، قم، انتشارات رسالت، بی تا، ص 21.
8-جلال الدین عبدالرحمن، سیوطی، الدرر المنثور فی التفسیر بالماثور، تهران، مکتبه الاسلامیه، 1314، ج6، ص379.
9-ابوبکر الهیثمی، مجمع الزواید و منبع الفواید، القاهره، 1353ه. ق، ج9، ص131.
10-محمد جواد شکور، تاریخ شیعه و فرقه های اسلامی تا قرن چهارم، تهران، انتشارات اشراقی، 1362شمسی، ص 40.
11-ابن الندیم، الفهرست، قاهره، العربی لنشر و التوزیع، 1991م، جلد اول، ص 364.
12-داود الهامی، سیری در تاریخ تشیع، بی جا انتشارات مکتب اسلام، 1375 (به نقل از کتاب الفصل، ج2، ص131).
13-مذهب تشیع و آرمانهای ملی ایرانیان، ص 90-88 ( به نقل از الفاظ المقرنه، ج3، ص190).
14-احمد امین، فجرالاسلام، ترجمه عباس خلیلی، تهران، 1316ش، ج دوم، ص 122، 301، و 302
15-سید حسین محمد جعفری، تشیع در مسیر تاریخ، ترجمه سید محمد تقی آیت اللهی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی 1373، ص 28-27.
16-دکتر عسکر حقوقی، مذهب تشیع و آرمانهای ملی ایرانیان، تهران، نقش جهان، 1353ش، ص 91-90.
17-ادوارد براون، تاریخ ادبیات در ایران، ترجمه علی پاشا صالح، تهران، امیرکبیر، 1335ش، ج1، ص196-195.
18-مرتضی عسکری، عبدالله بن سبا، ترجمه احمد فهری زنجانی، تهران 1384 هجری قمری، ج2، ص 47.
19-گابریل دانگیری، شهسوار اسلام، ترجمه کاظم عمادی، تهران، 1354ش، ص 273.
20-آدام متز، تمدن اسلامی در قرن چهارم هجری، ترجمه علیرضا ذکاوتی، تهران، امیرکبیر، 1364ش، ج1، ص 75.
21-ایلیا پاولویچ پطروشفسکی، اسلام در ایران، ترجمه کریم کشاورز، تهران، نشرپیام، 1354، ص 50.
22-همان، ص 50
23-همان، ص 51
24-سید محسن امین عاملی، اعیان الشیعه، ترجمه کمال موسوی، تهران، 1345ش، ج1، ص 27.
25-کامل مصطفی شیبی، همبستگی میان تصوف و تشیع، ترجمه دکتر علی اکبر شهابی، تهران، دانشگاه تهران، 1353ش، ص 19.
26-محمد معصوم شیرازی، طرائق الحقایق، تصحیح محمد جعفر محجوب، بی جا، کتابخانه سنایی، بی تا، ج2، ص 7.
27-محمدبن سعد کاتب واقدی، طبقات، ترجمه دکتر محمود مهدوی دامغانی، تهران، انتشارات فرهنگ و اندیشه، 1375ش، ج4، ص 82-88.
28-ابن واضع یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، 1371ش، ج، ص3.
29-مرتضی مطهری، خدمات متقابل اسلام و ایران، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1362ش، ص 108.
30-خدمات متقابل اسلام و ایران، همان، ص 109.
31-سید جعفرشهیدی، زندگانی علی بن الحسین علیه السلام، تهران، 1365، ص 27.
32-خدمات متقابل اسلام و ایران، همان ص 108.

منبع: حاجیلو، محمد علی؛ (1390)، ریشه های تاریخی تشیع در ایران، قم: انتشارات آشیانه مهر، چاپ اول.

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط