خداوند هرگز تاس نمی اندازد

در سال 1914 اینشتین به برلن، واقع در آلمان، نقل مکان کرد تا شغل مهمی را که سال قبل به او پیشنهاد شده بود، به عهده بگیرد. میلِوا و دو پسرش نیز همراه او به برلن رفتند، اما به زودی به زوریخ بازگشتند، زیرا...
پنجشنبه، 28 دی 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
خداوند هرگز تاس نمی اندازد
خداوند هرگز تاس نمی اندازد

نویسنده: فیونا مک دانلد
مترجم: محمدرضا افضلی



 
در سال 1914 اینشتین به برلن، واقع در آلمان، نقل مکان کرد تا شغل مهمی را که سال قبل به او پیشنهاد شده بود، به عهده بگیرد. میلِوا و دو پسرش نیز همراه او به برلن رفتند، اما به زودی به زوریخ بازگشتند، زیرا میلوا زندگی در زوریخ را ترجیح می داد. اینشتین و میلِوا در سال 1914 از هم جدا شدند و در سال 1919 رسماً طلاق گرفتند. اینشتین اعتراف کرد که او مستحق سرزنش بوده است. اینشتین بعدها در مورد دوستش بِسو نوشت:« آنچه من بیش از هر چیز در او، به منزله یک انسان، تحسین می کنم، این است که توانست سالیان بسیار، نه تنها در کمال آرامش، بلکه در توافق پایدار و کامل با یک زن زندگی کند؛ مسئولیتی که من دو بار به طرز نسبتاً شرم آوری در انجام آن شکست خوردم».

سهم علمی میلِوا

بعضی از دانشمندان معتقدند که سهم میلِوا در کشفیات بزرگ اینشتین، قبل و بعد از ازدواج با او، بیشتر از آن است که قبلاً پنداشته می شد.
بعضی ادعا می کنند که میلِوا سرچشمه ارزشمند بسیاری از نظریه های اینشتین بوده است.
وقتی اینشتین در سال 1921، به پاس تحقیقات سال 1905 خود، برنده جایزه نوبل شد، همه پول این جایزه را به میلِوا اهدا کرد تا ظاهراً منبع درآمدی برای او و بچه هایش باشد. وقتی این دو از هم جدا شدند، میلِوا به شدت تلخ کام بود، شاید به این سبب رنجیده بود که قدر او، به عنوان یک متفکر اصیل علمی، ناشناخته مانده بود.
دوران ازدواج اول اینشتین به این ترتیب به پایان رسید، اما او در برلن احساس سعادتمندی می کرد. بعدها از برلن با این عبارت یاد کرد که در آنجا « نزدیکترین رابطه را با انسان و روابط علمی احساس می کردم».

جنگ جهانی اول

در اول اوت سال 1914 بین آلمان با بریتانیا، روسیه و فرانسه اعلان جنگ شد.
اینشتین که تبعه سوئیس بود و این کشور در جنگ موضع بی طرفی داشت، شخصاً درگیر جنگ نشد، اما کشتار بی حاصلی که این جنگ مسبب آن بود او را به شدت بیزار کرد. او از خسارتهایی که این جنگ بر علم و تمدن در همه کشورهای درگیر وارد کرد هم احساس تأسف و اندوه می کرد.
در سال 1915 اینشتین، همراه با تعداد زیادی از مشاهیر کشورهای مختلف« بیانیه خطاب به اروپایی ها»‌را امضا کرد. این سند همه مردمی را که برای فرهنگ اروپا ارزش قائل بودند، تشویق می کرد که در تشکیل جامعه ملل شرکت کنند، جامعه ای که نیروی خود را صرف فراهم آوردن امکان زندگی صلح آمیز برای مردم می کرد.
امضای این بیانیه نخستین اقدام سیاسی جمعی اینشتین بود. در سال 1917 در نامه ای به یکی از همکارانش از « وقایع بینهایت تأسف باری که بر زندگی همه ما سنگینی می کند» سخن گفت. اینشتین در بقیه عمر خود در مبارزه برای صلح، مدارا و عدالت فعال بود.
اینشتین، در کنار مشغله سیاسی،‌ به فعالیتهای علمی خود نیز ادامه می داد و در این راه پیشرفتهای زیادی نصبیش شد.

نظریه نسبیت

مقاله ای که اینشتین در سال 1905 منتشر کرد صرفاً نخستین مرحله از یک رشته فرمول بندی مفصل بود که نظریه نسبیت را تشکیل می داد. در طی ده سال بعد، اینشتین روی تعمیم نظریه خود کار کرد. در آغاز، نظریه نسبیت در توصیف خود از قوانین فیزیک، آثار گرانی را منظور نمی کرد. اینشتین سرانجام مسئله گنجاندن اثر گرانی در نظریه نسبیت را حل کرد. در سال 1915 اینشتین روایت پیچیده تری از نظریه نسبیت را منتشر کرد که امروزه آن را با نام « نظریه نسبیت عام» می شناسیم. او در فاصله سالهای 1914 و 1918، بیش از پنجاه مقاله علمی و یک کتاب کامل نوشت. او اثبات نهایی نظریه نسبیت عام را نیز تقریباً تکمیل کرد. از اینشتین برای سخنرانی در محافل علمی دعوت می شد و او در کمال خوشوقتی شاهد بود که هر روز عده بیشتری از همکارانش می پذیرند که ممکن است صحت نظریه های جسورانه او اثبات شود.

« هیچ کس حرفت را باور نخواهد کرد»

بسیاری از دانشمندان سرشناس با اینشتین مخالف بودند. پذیرفتن نظریه جدید و عجیب او غیرممکن به نظر می رسید و درک آن نیز بسیار دشوار بود. اینشتین به خاطر می آورد که وقتی تلاش برای پی ریزی نظریه نسبیت عام را برای یکی از همکاران ارشد خود شرح می داد، آن همکار به او گفت« در مقام بزرگتر، باید تو را نصیحت کنم که آن را رها کنی، نخست به این سبب که موفق نخواهی شد و سپس به این علت که حتی اگر موفق هم بشوی هیچ کس حرفت را باور نخواهد کرد».
اما اینشتین در راه خود مصمم بود. در سال 1915، سرانجام نظریه خود را تکمیل و آن را به زبان ریاضی بیان کرد. نتایج ده سال کوشش جدی او امروز نیز اهمیتی بسزا دارد.

زمان انعطاف پذیر و فضای متغیر

نظریه اینشتین قانون عام جدیدی را ارائه داد که می توانست جانشین توضیح نیوتونی برای بسیاری از مهمترین مسائل فیزیک باشد. از این هم بالاتر، حتی دید انسان نسبت به فضا و زمان را نیز به کلی متحول کرد.
بعضی از مردم احساس می کردند که دیگر نمی توانند به چشمان خود هم اعتماد کنند، اما بسیاری دیگر با اطلاع از قوانین مرموز طبیعت که اینشتین آنها را کشف کرده بود، سرشار از ترس و حیرت می شدند. در نظر دانشمندانی که می توانستند استدلال های ریاضی نظریه های اینشتین را درک کنند، نسبیت ابزار نوین و نیرومندی بود که به کمک آن می توانستند در جهان کندوکاو کنند و کشفیات نو و شگفت آوری درباره کل عالم انجام دهند.
اگرچه نظریه های اینشتین انتزاعی و به صورت فوق العاده ای علمی بودند، کشفیات او هنرمندان، فیلسوفان و نویسندگان، به ویژه نویسندگان داستانهای علمی- تخیلی را نیز تحت تأثیر قرار داد. پس از آنکه عکسهای تهیه شده در رصدخانه، در سال 1919، پیش بینیهای اینشتین را تأیید کرد، نام او بر سر زبانها افتاد. ایده هایی مانند زمان انعطاف پذیر و فضای متغیر، مردم را حیرت زده، نگران و سرگرم می کرد. در طی دهه های 1920 و 1930، سرودن اشعار فکاهی بسیار رایج بود. یکی از این اشعار درباره نسبیت بود. این شعر از لحاظ علمی( و همچنین از لحاظ ادبی!) درست نیست، اما به ما نشان می دهد که ایده های اینشتین تا چه حد معروف شده بود.

بانوی جوانی بود به نام «پرنور»
که سفر می کرد با سرعتی بیشتر از سرعت نور
روزی سفر خود را کرد آغاز
با روش نسبیتی که می شناخت آن را از دیرباز
و سفر خود را به پایان رساند شب قبل از روز آغاز.

بیماری و بهبود

این همه فعالیت شدید علمی و سیاسی، عاقبت تأثیر سوء خود را بخشید. در سال 1917 اینشتین به بیماری کبد، زخم معده و پس از آن به یرقان مبتلا شد. سلامت او تا سالهای متمادی بی ثبات بود و اینشتین هرگز سلامت کامل خود را دوباره به دست نیاورد. سالها بعد، به سبب مشکلات قلبی شدید از پا افتاد.
دخترخاله اینشتین که اِلزا لاونتال نام داشت، از او پرستاری کرد تا بهبودی خود را بازیابد. اینشتین از دوران کودکی به این دخترخاله علاقه مند بود. اِلزا مانند اینشتین قبلاً ازدواج کرده بود، اما از همسرش جدا شده بود. پس از نقل مکان اینشتین به برلن در سال 1914، آنها دوستی خود را از سر گرفتند و در سال 1919 با هم ازدواج کردند. اِلزا با ملاطفت فراوان از اینشتین و مادر سالخورده اش مراقبت می کرد. او سرپرستی دو دختر خردسال خودش را نیز به عهده داشت و محیطی راحت در خانه به وجود آورده بود و روی هم رفته از نقشی که به عنوان «همسر دانشمند بزرگ» به عهده داشت، لذت می برد. اینشتین سپاسگزار عشق و ایثار اِلزا بود، اما حقیقتاً آرامش و انزوا را ترجیح می داد.

تغییر آهنگ

اینشتین می کوشید تا ضعف سلامتی و درگیری روزافزون در مبارزات ضد جنگ، سد راه کار علمی او نشود. اما در طی نیمه دوم زندگی، تحقیقات علمی خود را با آهنگ کُندتری دنبال کرد. شاید بدون پشتیبانی همسر اولش، میلِوا، پرداختن به ایده های نو را دشوار می یافت. اصیلترین دستاوردهای علمی او مربوط به دورانی است که با میلوا زندگی می کرد، یعنی از سال 1903 تا سال 1916.
وقتی اینشتین پا به سن گذاشت،‌ فرصت بیشتری برای مطالعه فلسفه و نواختن موسیقی یا گوش سپردن به آن درا ختیار داشت. او از گفتگو و بحث با دوستانش لذت می برد و تماس خود را با کسانی که با آرمانهای صلح دوستی او همراه بودند، از طریق نامه نگاری، ادامه داد.

چهار نیروی بنیادی طبیعت

اینشتین در بقیه دوران زندگی خود دل مشغول دو پرسش مهم در فیزیک بود: نظریه وحدت میدانها و مکانیک کوانتومی.
هدف از مطالعه نظریه وحدت میدانها کشف یک قانون فیزیکی است که به تنهایی بتواند نحوه اثر همه نیروهای طبیعت را به طور کامل توضیح دهد. این نیروها قوایی بنیادی هستند که امکان وقوع رویدادها را فراهم می کنند.
اینشتین نخستین بار در پنج سالگی، وقتی قطب نمایی هدیه گرفت، این نیروها را حس کرد.
امروزه فیزیکدانها حدس می زنند که چهار نیروی مجزا بر تمام ماده موجود در عالم اثر می کنند: نیروی گرانی، نیروی الکترومغناطیسی، نیروی ضعیف و نیروی قوی. اینشتین در تحقیقات بعدی خود روی نیروهای گرانی و الکترومغناطیسی متمرکز شد.
دانشمندانی که در عصر حاضر روی این مسئله کار می کنند، نسبت به زمان اینشتین به کشفهای مهمی نائل شده اند، اما هنوز به نظریه ای دست نیافته اند که بتواند طرز کار این نیروهای بنیادی را توضیح دهد. اما به گفته پروفسور استیون هاوکینگ، فیزیکدان برجسته، ما « بسیاری از خواصی را که این نظریه باید داشته باشد، می شناسیم.»

مکانیک کوانتومی

نظریه نسبیت اینشتین یکی از مهمترین ابزارهای فرمول بندی یک قانون فیزیکی تنها برای همه عالم بوده است. اما، چنان که اینشتین خود نیز دریافته بود، این نظریه با نظریه بسیار مهم دیگری که فیزیکدانان برای درک جهان به کار می گیرند در توافق کامل نیست. نظریه اخیر مکانیک کوانتومی نام دارد.
نظریه مکانیک کوانتومی، برخلاف نظریه نسبیت که با زمان در فضای لایتناهی سر و کار دارد، رفتار کوچکترین ذرات شناخته شده ماده را توصیف می کند. این ذرات از کوانتومهای انرژی تشکیل می شوند که کوچکترین واحد انرژی است که می تواند به تنهایی عمل کند و ذرات درون اتم مانند الکترون، پروتون، نوترون و کوارک.
اما این نوع برداشت از نظریه کوانتومی شامل به کارگیری نظریه دیگری به نام « اصل عدم قطعیت هایزنبرگ» نیز هست. بنا به این نظریه اندازه گیری دقیق و هم زمان مکان و سرعت حرکت ذره ای حامل انرژی، مانند فوتون، در فضا غیرممکن است. هر اندازه در تعیین یکی از این دو دقت به خرج بدهیم، به همان اندازه در مورد اندازه گیری دیگری عدم قطعیت خواهیم داشت.
اکنون دانشمندان عقیده دارند که اصل عدم قطعیت هایزنبرگ و ایده هایی که از دل آن برمی خیزند، تصویری سودمند از نحوه رفتار کوچکترین ذرات ماده در اختیار ما قرار می دهند.
اینشتین به نظریه کوانتومی علاقه بسیار داشت، اما هرگز به طور کامل از پذیرفتن آن احساس رضایت نمی کرد. به ویژه عنصر شانس را، که اصل عدم قطعیت وارد این نظریه می کرد، اصلاً نمی پسندید. او می گفت:« پروردگار هرگز تاس نمی اندازد.»
منبع: مک دانلد، فیونا، (1390) آلبرت اینشتین: بنیانگذار نظریه نسبیت، محمدرضا افضلی، تهران، انتشارات فاطمی، چاپ سوم.

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط