زیبایی ظاهر
با توجه به آراستگی، امری فطری است که هر موجود و هرگونه رشد و نمو و بالاخره هر سیر و تکاملی از آن بهره برداری دارد تا هر زشتی را به زیبایی و هر زیان و بی فایدگی را به آن چه ثمربخش است و هر ناقصی را به مراحلی از کمال برساند که در خور و در حیطه امکانات اوست.آراستگی و تزیین شدن زمین به گونه های رستنی ها، گل ها و گیاهان و هم چنین در سیر و گردش موجودات زنده، حشرات، حیوانات، پرندگان و جز اینها که پیوسته در تکاپو و جنب و جوش هستند؛ حتی در دل ظاهراً جامدِ ماده و طبیعت؛ به وسیله دگرگونی سایه ها، روشنی ها که لحظه به لحظه با حرکت خورشید، جا به جا می شوند، خودنمایی می کند.
به همین گونه است زینت یافتن آسمان با ستارگان، که خداوند آن را یکی از راه های مهم تنبّه انسان در کتاب آسمانی دانسته است تا مردم از آن راه به عظمت و قدرت او پی ببرند.
نگاهی به صحنه های نظم و آراستگی آفرینش، نشان می دهد که در این عالم با به کارگرفتن اسباب و عوامل گوناگون، زشتی ها و یک نواختی ها از میان رفته است. عالم همیشه در حال دگرگونی و بهبود وضع است، به گونه ای که همواره بدون دخالت وسیله خارجی، خود به خود، دشت ها و کوه ها و صحراها، از فضولات و کثافات ومواد متعفّن پاک می شود و پیوسته خود را به زینت ها می آراید، به گونه ای که در گذر اعصار و قرون، عوامل دیگر نتوانسته اند زیبایی اش را از میان ببرند! اما چنان که می بینیم در شهرها و مراکز تمدن که تحت تصرف انسان ها قرار دارند، وضع برعکس است؛ یعنی در این مراکز، دخل و تصرف بی رویه و بی نظم بشر هم چون آلوده کردن هوا و آلوده نمودن آب ها با فاضلات کارخانه ها و مانند اینها مانع می شود که طبیعت از عهده پاک سازی و آراستگی محیط زندگی برآید.
نقش اجتماعی آراستگی
بی شک، زندگی انسان اجتماعی است. او در میان همنوعان خود، به صورت اجتماع زندگی می کند و این زندگی به پیوند میان انسان ها نیاز دارد که به وسیله محبت، دوستی، تفاهم و مانند اینها به وجود می آید. هرآن چه برمهربانی و ارتباط قلبی بیفزاید و انسان ها را به یکدیگر نزدیک تر نماید، پایه های زندگی اجتماعی را مستحکم تر شد، منافع برخورداری ها را که از راه اجتماع، عاید انسان می شود افزایش می دهد؛ زیرا وجود انسان به گونه ای است که کمال استحقاقی او، در ظروف اجتماع و زندگی مشترک با یگران به وجود می آید؛ از این رو در ارتباط با دیگران، ناگزیر باید از عواملی که موجب تنفّر دیگران می شود، دوری گزیند، تا زمینه برای برقراری مهر و الفت میان قلب ها فراهم آید.پس لازمه رفاه زندگی اجتماعی این است که مهربانی میان افراد جامعه به وجود آید و آن با برطرف کردن زشتی ها و همه عواملی که به تنفّر و کراهت می انجامد، تحقق می یابد و در نتیجه، آراستگی و مرتب بودن موجب جذب دل های دیگران می شود. چنان که یادآور شدیم، آراستگی ظاهر، از امور فطری و از سنّت های ثابت و همیشگی است که به با ترقّی و تنزّل فرهنگ و مدنیّت، تغییر می کند. از روزگاران قدیم، توجه به ظاهر و آراستگی، متداول بوده؛ از این رو، خداوند متعال، عالمِ طبیعت را برای انسان زینت کرده، تا خود را با آن چه در عالم تکوین وجود دارد هم آهنگ سازد. در عین حال، تشریع نیز مردم را به این امر توجه داده است.
نقش فردی آراستگی ظاهر
آراستگی ظاهر، نه تنها آثار مثبت روحی و روانی بر دیگران دارد، آثار مثبتی در خود فرد نیز به وجود می آورد. بسیار روشن است که مرتب بودن و آراستگی ظاهر و پرهیز از هرگونه آشفتگی و پریشانی در درجه نخست، از وجود نظام فکری و ذوق سلیم انسان، نشئت می گیرد. این بدان معنا است که آشفتگی برونی، خود، برآشفتگی درونی دلالت میکند. کسانی که با داشتن فهم و فطرت سلیم، به آراستگی ظاهری بی اعتنا هستند، در واقع پیش از آن، باید از یک آشفتگی و بی نظمی در دورن خود جست و جو کنند؛ که بی نظم و عدم توجه به مرتب نمودن ظاهر، نشانه ای از کشمکش های درونی است. از نظر اسلام، درست نیست که کسی خود را در معرض اهانت و سبک شمردن دیگران قرار دهد. وضع ظاهری ژولیده و مراعات نکردن پاکیزگی و آراستگی ظاهر، مؤمن در نگاه ها، خوار می نماید و زبان طعن و سرزنش دشمن را می گشاید؛ بنابراین در تعالیم اسلامی سفارش شده که خود را بینوا، افسرده و نامرتّب نشان ندهید. خداوند در این باره فرموده:بگو چه کسی زینت خدا و روزی پاکیزه را که خداوند برای بندگانش ایجاد کرده، حرام نموده است. بگو آن برای مؤمنان است... (1)
و نیز فرموده: «ای پسران آدم! زینت خودتان را در هنگام [رفتن به] هر مسجد برگیرید». (2)
آیه دیگر چنین است:
زمین را خشک و افسرده می بینی. در هنگامی که بر آن فرو می فرستیم، حرکت می کند و بالا می آید و انواع گیاهان بهجت آور [و شادی آفرین] می رویاند. (3)
در روایات نیز، این موضوع مورد توجه قرار گرفته که نمونه هایی را در این جا می آوریم:
الف) رسول خدا صلی الله علیه و آله مردی را دید که موی سرش ژولیده، جامه هایش چرکین و [بدریخت و] بدحال است؛ آن گاه فرمود: بهره مند شدن [از مواهب زندگی] جزو دین است». (4)
ب) «خداوند زیباست و زیبایی را دوست دارد و دوست دارد که اثر نعمت خود را بر بنده اش ببیند و تنگدستی و تظاهر به دشواری و فقر را مبغوض دارد». (5)
ج) «آراستگی از اخلاق مؤمنان است». (6)
د) «لازم است هر یک از شما هنگامی که به دیدن برادر دینی اش می رود خود را آراسته کند همان گونه که برای بیگانه، به جهت آن که او را به نیکوترین وضعیت ببیند، خود را می آراید». (7)
ه) «برادر دینی ات را با گشاده رویی دیدارکن». (8)
و) «رسول اکرم صلی الله علیه و آله مردی را دید که ریش بلند و نامرتبی داشت؛ آن گاه چنین فرمود: چه زیانی داشت اگر این مرد، ریش خود را اصلاح می کرد». آن مرد به محض شنیدن این سخن، رفت و به حالت معقول اصلاح کرد، سپس نزد آن حضرت آمد، حضرت هنگامی که وقتی اورا دید،فرمود شما نیز این چنین کنید. (9)
امام صادق علیه السلام از پدر بزرگوارش روایت کرده است:
کسی که کفشی می گیرد، آن را مرتب نماید؛ کسی که جامه ای دارد آن را پاکیزه گرداند،؛ کسی که برای خود وسیله سواری آماده کرده، به وضع آن برسد؛ کسی که با زنی ازدواج کند او را [محترم و] گرامی بدارد، چرا که همسر هر یک از شما [همدم و] وسیله سرگرمی اوست پس او را ضایع نگرداند؛ کسی که [موی] سر می گذارد، باید از عهده آن برآید و [آن را] شانه بزند [و تمیز نگه دارد]؛ کسی که موی بگذارد و فرق باز نکند [یعنی آن را شانه نزند] خداوند در روز قیامت با وسیله ای از آتش برایش فرق قرار می دهد. (10)
در روایات فراوانی دستور داده شده که خودتان را خوش بو کنید. از امام صادق علیه السلام نقل شده: [استفاده از] بوی خوش [و عطر] از سنت های پیامبران است» (11) و نیز از امام رضا علیه السلام نقل است که: [بهره مندی از] بوی خوش از اخلاق انبیاست». (12) در روایات دیگر، از قول پیامبر صلی الله علیه و آله آمده است: «بوی خوش، قلب را محکم می کند». (13)
برخی از روایات دلالت دارد که درباره عطر هرچه هزینه کنند، اسراف شمرده نمی شود. (14) روشن است که بوی خوش، نقش به سزایی در بهداشت و سلامت ایفا می کند و موجب انبساط خاطر و شادمانی می گردد و نیز سبب تقویت قوای فکری و روحی است. از سوی دیگر، سبب دوستی می گردد؛ بدین معنا که طبع مردم، کسی را که پاکیزه و خوشبو است می پذیرد و مایلند با او معاشرت و هم نشینی کنند و به او احترام می گذارند و شخصیت اجتماعی او محفوظ می ماند.
در تفسیر فخر رازی ذیل آیه 32 سوره اعراف، چنین آمده است:
همه انواع زینت ها از هر جهت، هم چون پاکیزگی بدن، مرکب برازنده و عالی، انواع زیورآلات هم چون طلا و نقره و ابریشم اگر نص بر حرمتش برای مردان نمی بود، زیرعنوان زینت که در این آیه آمده داخل می شد و نیز طیّبات هرچیزی را که انسان به آن تمایل داشته باشد از خوردنی ها و آشامیدنی ها و لذّت بردن از زنان و بوی خوش را، فرا می گیرد و بر مسلمانان حلال شده است و فهمیده می شود که قانون نخستین در این گونه موارد، اباحه است، مگر آن که با دلیل ویژه ای منع شده باشد.
حدیثی از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود: سه نفر از زنان به خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله رسیدند. یکی از ایشان گفت شوهرم گوشت نمی خورد؛ دیگری گفت: شوهرم بوی خوش نمی بوید؛ سومی گفت: شوهرم با زنان آمیزش ندارد. در این هنگام پیامبر صلی الله علیه و اله از جای خود برخاست در حالی [از عجله] ردایش به زمین کشیده می شد، آن گاه به منبر رفت و پس از حمد و ثنای الهی فرمود: چه می اندیشند گروهی از اصحاب من که گوشت نمی خورند و بوی خوش نمی بویند و با زنان آمیزش نمی کنند؟! آگاه باشید که من گوشت می خورم، از بوی خوش بهره می برم و با زنان آمیزش دارم؛ پس کسی که از روش من اعراض کند از من نیست.(15)
خودآرایی معقول
آن چه در این باره باید به آن توجه شود این است که با وجود سفارش اسلام به آراستگی ظاهر، پیشوایان دین مقرر داشته اند که باید خودآرایی و تزیین، از راه حل صورت گیرد و روا نیست که انسان، در این راه، خود را به سختی بیندازد و از حدّ توان خارج شود و در هنگام توانایی و ثروت نیز بایسته است که از اسراف و تبذیر دوری شود؛ بنابراین، دستور اسلام درباره خودآراستگی با حدود و قیودی همراه است که با توجه به آنها مردم از تجمّل پرستی در امان می مانند. بی شک کسانی دنبال تجمّل و ظاهرآرایی می روند که ثروت های سرشار و بادآورده دارند و از تقوا بی بهره اند؛ افراد با ایمان که با کسب حلال، مال فراهم می آورند هیچ گاه از اعتدال خارج نمی شوند و هرگز مال حلال آن اندازه فراوان نیست که راه تجمّل پرستی، اسراف و زیاده روی را در پیش گیرند.امام صادق علیه السلام فرموده است:
بپوش و خود را زیبا گردان که خداوند زیباست و زیبایی را دوست دارد؛ اما این لباس و وسیله زیبایی باید از حلال باشد. (16)
مردی خدمت رسول خدا صلی الله علیه و اله رسید که موهای صورت وسرش به هم ریخته و نامرتب بود. فرمود: «آیا این مرد روغنی نبود که با آن وسیله مویش را مرتب کند؟!» سپس فرمود: «این مرد [با ریختی ناهنجار] بر یکی ازشما وارد می شود که گویی شیطانی است!» (17)
حسن به جهم گفته است: حضرت ابی الحسن علیه السلام را دیدم که مویش را رنگ کرده است. عرض کردم: فدایت گردم، رنگ کرده ای؟ فرمود: آری؛ همانا خود را آماده کردن [و آراستن] برای همسران از اموری است که پاکدامنی آنان را افزایش می دهد و هر آینه زنان به سبب این که شوهران، خود را آماده نکرده [و نیاراسته] اند، بی عفت شده اند، سپس فرمود: آیا خوشحال می شوی که همسرت را هم چون خودت که برای او آماده نکرده [و آراسته ننموده] ای، بدون آراستگی ببینی؟! عرض کردم: نه. فرمود: [عیناً] او نیز همین گونه است. (18)
از جمله خودآرایی هایی که در اسلام ممنوع شده،این است که زنان در اجتماع با قیافه ای که نظر مردان را جلب نمایند، ظاهر می شوند و جوانان را به فساد بکشانند. زن مسلمان باید متین، با وقار و در عین حال فعّال باشد و خود را از مردان شیطان صفتی که از نگاهشان، پستی و حیوانیّت می بارد، در امان دارد و ارزش و شخصیت خود را در برابر مطامع نامشروع و اهریمنی خرد نکند که اگر خدای نخواسته چنین باشد و زنانی پیدا شوند که بر اثر جلوه گری و خودآرایی بازیچه شوند، باید بدانند که سخت در اشتباهند. تنها افراد بی بند و بار به رایگان از این وضع نابهنجار سوء استفاده می کنند که نتیجه اش خوارساختن و لطمه زدن به آبروی آن خانمی است که از روی غفلت خود را در معرض انظار زهرآلود ناپاکان قرار داده است. همین افراد، اگر زمانی بخواهند ازدواج کنند، هیچگاه با زنانی که در اجتماعات، خودآرایی و جلوه گری می نمایند، ازدواج نمی کنند و در پایان، همان زنی که خودآرایی و جلوه گری نامشروع کرده زیان دیده است.
برابر دستور اسلام، زنان و مردان باید متانت و عفت داشته باشند و چنین نباشد که در برابر نیروی جنسی ای که حیوانات به مراتب از آن نیرو بیشتر لذت می برند، معنویت و شرافت خود را پایمال سازند و برای لذت مادی زودگذر به هوسرانی و بی بند و باری بپردازند.
از پیامبر صلی الله علیه و اله بازگو شده: «ازدواج کنید و طلاق ندهید که خداوند مردان و زنان هوسران را دوست ندارد». (19)
خودآرایی درونی
بسیار آشکار است که خودآرایی در اسلام تنها در آراسته نمودن ظاهر خلاصه نمی شود، بلکه اسلام با برنامه ریزی منظم و جدّی درباره سازندگی معنوی، آراستن باطن به فضایل و کمالات نیز سفارش های مؤکد و فراوانی نموده است.پیامبر ما، پیامبر نور است و از پیروانش خواسته که دارای نورانیّت و پاکیزگی بیرون و درون باشند و سیما و سرشان را، صفا و خرمی بخشند. او در همه حال از خداوند درخواست می کرد که نور بیشتری به وی عطا کند به گونه ای که غرق در نور گردد، تا هیچ راهی برای او تاریک نباشد و حقایق همیشه در نظرش روشن باشد.
آری؛ آن حضرت همواره از خداوند می طلبید که در اطراف او هاله ای از نور که هرگز خاموش نشود، در تجلّی باشد، بلکه آن نور آن چنان در سراسر وجودش نفوذ کرده باشد که با پوست و پی اش درآمیزد. (20)
از ابن عباس روایت شده که پیامبر صلی الله علیه و آله به سوی نماز رفت در حالی که دعایش این بود:
خدایا دردلم نوری، در دیده ام نوری، در گوشم نوری، از طرف راستم نوری، پشت سرم نوری، در پی ام نوری، در گوشتم نوری، در خونم نوری، در مویم نوری و در بشَرَه ام نوری قرار بده. (21)
پاکیزگی تن و ظاهر، عمل پسندیده ای است که هیچ کس نمی تواند آن را انکار نماید؛ اما این کار در صورتی کامل می گردد که با طهارت باطن همراه باشد. ممکن است کسی در ظاهر پاکیزه باشد؛ اما درونی داشته باشد که بر اثر کینه و حسد و بخل و خودخواهی، پیوسته در رنج و عذاب باشد و عمری را این گونه سپری کند. این زندگی چه سودی می تواند داشته باشد؟!
هنگامی بشر سعادتمند و خوشنود است که درون و برونش را از همه آلودگی ها و پلیدی ها پاک سازد. در این صورت است که به کمال مطلوب خود می رسد و از زندگی لذت می برد.
یک میلیاردر آمریکایی دردل کرده، می گوید:
بیش از 120 میلیارد دلار ثروت دارم؛ هر روز سیصد هزار دلار بر ثروتم افزوده می شود؛ اما چه فایده؟! ای کاش روزانه، یک جو، خوشبختی به من داده می شد. ویلاهای گوناگون دارم، مجلل ترین ضیافت ها را می دهم؛ ولی هرگز روحم راضی و آرام نمی شود. رضایت و آرامش روح، چیز دیگری است که ممکن است یک مرد بینوا آن را داشته باشد؛ اما یک میلیاردر، در جست و جوی آن،آه بکشد! دستورهای مرا در همه جا با سرعت اجرا می کنند؛ ولی من به چه کسی باید دستور بدهم که برایم شادی خریداری کند؟ من چقدر تیره بختم! حالا فقط با درد دل کردن می توانم اندکی اندوهم بکاهم... . (22)
از این گفتار چنین برمی آید که ثروت و زرق و برق ها و آراستگی های ظاهری تا هنگامی که همراه آراستگی باطنی نباشد و نورانیّت حاصل نشود که حقایق درک گردد، راهی به سوی سعادت نمی گشایند و نیک بختی را تامین نمی کنند و تیرگی ها و آلودگی های معنوی آدمی را ناراحت می سازد. از این رو است که در اسلام در دستورهایی که به بهداشت و پاکیزگی تن مربوط است، به بهداشت روان نیز توجه شده و بُعد معنوی آن نیز مورد نظر بوده است؛ برای نمونه در هنگام غسل مقرّر شده که بگویند: «اللهم طهِّر قَلبی و تقبّل سَعی.. اللهم اجعَل لی طَهُوراً و شِفاءً و نوراً ...» (23) چنان که می بینیم، با آن که در غسل، شست و شوی بدن و ظاهر، مورد نظر است، نورانیت و طهارت درونی نیز لحاظ شده است.
بنابراین اگر به احکام طهارت و نجاست فقهی با دید بازتر و کامل بنگریم می فهمیم که در دین اسلام، نجاسات به دو گروه تقسیم شده است و تطهیرشان نیز به دو گونه است؛ یک گروه با وسایل فیزیکی و شیمیایی از قبیل آب، آتش، زمین و غیره انجام می یابد و گروه دیگر با متدهای مخصوص، هم چون «پسیکوسوماتیک» (pasychosomatic) پاک می گردد؛ مانند توجه و ارتباط با خالق هستی، توبه، استحلال از کسی که به او تهمت زده اند، پرداخت حقوق یا وامی که پرداخت نشده است، هدایت کسی که اغوا کرده اند، ادای حق الله و حق الناس و غیر اینها.
قرآن کریم این دو موضوع را یادآوری کرده است و کسی که از این دو نوع آلودگی، خود را محفوظ بدارد، دوست خداوند به حساب می آید.بدین جهت می توان گفت هرچه پلیدی است در این دو نوع جای دارد و دوست خدا کسی است که پلیدی ها را از هرگونه که باشد با تطهیر و توبه از خود دور سازد؛ که «همانا خداوند توبه کنندگان و پاکیزگان را دوست دارد». (24)
در آیه 90 سوره مائده، قمار و شراب را رجس و از اعمال شیطان و گناه می داند و روشن است که در فقه، شراب نجس است و با استحاله [و سرکه] شدن پاک می شود و قمار با توبه و برگرداندن پول به صاحبانش، شراب با مطهر حسی و قمار با مطهّر روانی.
در سوره توبه می خوانیم:
از اموال ایشان زکات بگیر تا بدین وسیله ایشان را [از دل بستگی به دنیا]پاک و [از نظر اخلاق] پاکیزه گردانی. (25)
در مورد دیگر چنین آمده است: «... آنان [کافران و برخی از یهودان] کسانی هستند که خداوند نخواسته است دل هایشان را پاک گرداند...» (26)
در دعای ابوحمزه ثمالی چنین است: «مرا از همه گناهان پاک کن» (27) و نیز در دعای روز بیست و سوم ماه رمضان است: «خدایا در این روز گناهان مرا بشوی و مرا از عیب های روحی و معنوی] پاک ساز». (28)
از امام صادق علیه السلام در این باره، بیان بسیار لطیف و ظریفی نقل شده است، آن حضرت می فرماید:
به همان گونه که رحمت خداوند [و الطاف و توجهات او] گناهان بندگان را پاک می کند [و دل های ایشان را صفا و روشنی می بخشد] پلیدی ها و آلودگی های ظاهر را نیز، تنها آب برطرف می سازد [و آدمی را از زیان آنها حفظ می دارد]. (29)
مثنوی در این باره می گوید:
جز به آب چشم نتوان شستن آن
چون نجاسات بواطن شد عیان
ظاهر کافر ملوّث نیست زین
آن نجاست هست در اخلاق و دین
بلکه بویش آسمان ها بر رود
بر دماغ حور و رضوان برشود
ای یگانه هین دوگانه برگزار
تا مزیّن گردد از تو روزگار
این نجاست ظاهر از آبی رود
وان نجاست باطن افزون می شود
این نجاست بویش آید بیست گام
وان نجاست بویش از ری تا به شام (30)
چه قدر خوب است که ظاهر و باطن، هر دو، آراسته باشند. خداوند در این باره فرموده است:
و به ابراهیم و اسماعیل سفارش نمودیم که خانه ام را برای طواف کنندگان، اعتکاف کنندگان، برای رکوع کنندگان و سجده کنندگان پاکیزه گردانند. (31)
این مضمون می رساند که عبادت و توجه به خداوند، که نتیجه آن پاک کردن روان و باطن از اغیار و ادناس و از دلبستگی به مادیات است، در محیط آلوده و کثیف دست یافتنی نیست همان گونه که آراستگی و پاکیزگی ظاهر با ناپاکی و پلیدی باطن سازگار نمی باشد و مشکلات را از میان نمی برد. ملل پیشرفته امروز تا جایی که می دانند، نکات بهداشتی ظاهر را رعایت می نمایند و ظاهری آراسته دارند؛ اما پرداختن به ظاهر، در صورتی که آشفتگی و پریشانی خاطر، آنان را رنج می دهد و پیوسته در نگرانی درونی و فکری به سر می برند، چه سودی می تواند داشته باشد؟! تا جایی که روان شناسان و روان کاوان برای جوامع بشری احساس خطر کرده اند و در صدد چاره اندیشی هستند که بشر را از این بلای جانکاه و مهلکه سرخوردگی نجات دهند.
بشر به این همه کشفیّات و اختراعات شگفت انگیز دست یافته، نیروهایی را که در نهاد طبیعت وجود دارد به استخدام درآورده و مورد استفاده قرار داده، وسایل رفاه و آسایش مادی را به بهترین وجه برای خود فراهم کرده است. حال این پرسش پیش می آید که آیا این همه ظواهر فرینده و پیشرفت های شگفت انگیز و تلاش هایی که متخصّصان رشته های گوناگون علوم برای خوشبخت کردن و ارامش انسان انجام می دهند، مردم این دوران را از پیشینیان خویش سعادتمندتر نموده است؟! اگر سعادتمندتر نیستند، بلکه فرسنگ ها با بهروزی و آرامش فاصله دارند، علل آن چیست؟
نخستین نتیجه ای که در این باره گرفته می شود، آشکار کردن واقعیتی است که مردم به آن کمتر توجه دارند و آن این است که مهم ترین عامل بهروزی و نیک بختی انسان، همانا مربوط به درون اوست نه برون او؛ از این رو است که در بسیاری از جوامع که به اوج ثروت و نعمت و رفاه مادی رسیده اند، ناراحتی ها و رنجوری ها بسیار زیاد شایع است که شاید یک درصد آن، در دهکده های عقب افتاد دیده نشود و این پدیده، چنان رو به فزونی است که آمارها نشان می دهد 1/3 جمعیت این گونه کشورها کم و بیش به گرفتاری های عصبی مبتلا هستند و باید تحت درمان قرار گیرند. (32)
این وضع پدید نیامده مگر از آن رو که مردم به ظواهر پرداخته و تنها آن چه را مربوط به امور مادی است مورد توجه قرار داده اند؛ اما از تزیین باطن و برطرف نمودن آلودگی های درونی غفلت کرده، به تطهیر آنها نپرداخته اند.
پینوشتها:
1. اعراف(7) آیه 31: «قُل مَن حَرَّمَ زینَهَ اللهِ الّتی اخرَجَ لِعِبادِهِ و الطَّیباتِ مِنَ الرِّزقِ قُل هِی لِلَّذینَ آمنوا ...».
2. همان(7)، آیه 32: «یا بَنی آدمَ خُذُوا زینَتَکُم عِندَ کُلِّ مَسجدٍ...»
3. حج(22)، ایه 5: «وَ تَرَی الارضَ هامدهً فَاِذا انزَلنَا عَلَیها الماءَ اهتَزَّت و رَبَت و اَنبَتَت مِن کُلِّ زَوجٍ بَهیجٍ».
4. وسائل الشیعه، ج3، ص 340: «ابصَرَ رَسولَ اللهِ رَجُلاً شَعثاً شَعرُ راسِهِ، وَ سِخَهً ثیابُه، سَیئَهً حالُه، فقالَ رسولُ اللهِ؛ مِن الدِّینَ المُتعَهُ».
5. کنزالعمال، حدیث 17166: «عِنِ النبی صلی الله علیه و آله: انَّ اللهَ جمیلٌ و یحِبُّ ان یَری اَثَرَ نعمتهِ علی عَبدِهِ و یُبغِضُ البُوسَ و التَباَس».
6. غررالحکم و دررالکلم، فهرست موضوعی، ج8، ص 45، ط4: «التَّجَمُّلُ مِن اخلاقِ المُومنینَ».
7. بحارالانوار، ج79، ص 298: «لِیَتزیَّن احدُکم لاخیه المُسلِمِ اذا اتاه کما یَتَزیَّنُ لِلغَریبِ الذیِ یُحِبُّ ان یَراهُ فی احسن لَیلَهُ».
8. همان، ج74، ص 171: «اِلقَ خاکَ، بِوَجهِ مُنبَسطٍ».
9. وسائل الشیعه، ج1، ص 419: «عن ابی عبدالله قال: مَرَّ النبیَّ بِرَجُلٍ طوبِلِ اللِحیهِ. فَقالَ صلی الله علیه و آله ما کانی علی هذا لو هَیَّاً عَن لِحیَته...».
10. همان، ج3، ص 381: «عن جعفر بن محمد عن ابیه علیه السلام قال: مَن اتَّخذ نَعلاً فَلیَستَجدِها و من اتَّخَذَ ثَوباً فَلیَستَنظِفهُ و مَنِ اتَّخَذ دابَّهً فَلیَستَفرِهها و مَن اتَّخَذَ امراهً فَلیَکرمها فَانَّما امراهً اَحَدِکم لُعبتُهُ فمنِ اتَّخذها فلا یَضیَّعها و مَن اتخذ شعراً فَلیُحسِن الَیه و مَنِ اتَّخذَ شَعراً فَلَم یُفَرِّقُهُ فرَّقَهُ الله یَوم اقیامهِ بِمِنشارِ مِن النّار».
11. همان، ج1، ص 441: «العِطرُ مِن سُنَنِ المُرسَلینَ».
12. همان، ص 441: «الطَّیبُ مِن اخلاقِ الانبیاءِ».
13. همان: «الطیِبُ یشُدُّ القَلبَ».
14. همان، ص 443.
15. وسائل الشیعه، ج14، ص 74: «عن ابی عبدالله قالَ: انَّ ثلاثَ نِسوَهٍ اَتَینَ رسُولَ اللهِ فقالَت اِحداهُنَّ: اِنَّ زَوجی لا یاکل اللَّحمَ وَ قالَتِ الاخُری زَوجی لاَ یَسُّمُّ الطیبَ و قالت الاُخری: انَّ زَوجی لا یقرِبُ النِّساءَ فَخَرجَ رسولُ الله یجرُّ رَداءَهُ حتی صَعَدَ المنبرَ فَحَمِدَ اللهَ و اَثنی علیه ثم قال: ما بالُ اقوامٍ مِن اصحابی لا یاکُلُونَ اللَّحمَ وَ لا یَسُّمُونَ الطیبَ وَ لا یاتُونَ النِساءَ! اما انَّنی آکُلُ اللحمَ و اَشُمُّ الطیبُ و آتی النِّساءَ فَمَن رَغِبَ عَن سُنَّتی فَلَیسَ مِنِّی».
16. همان، ج3، ص 340: «اِلبَس وَ تجَمَّل فَانّ الهُ جمیلٌ و یُحِبُّ الجمالَ ولیَکُن مِن حَلالٍ».
17. محجه البیضا، ج1، ص 309: «وَ دَخَلَ عَلَیهِ رَجُلٌ ثائِرٌ الرَّاسِ اشعَثُ اللِحیَهِ فَقالَ: اَما کانِ لِهذا دُهنٌ یُسکُنٌ بِهِ شَعرَهُ ثمَّ یَدخُلُ اَحَدکُم کانَّهُ شَیطانٌ».
18. وسائل الشیعه، ج14، ص 183: «رایتُ اباالحَسَنَ علیه السلام اِختَضَبَ فقُلتُ: جُعِلتُ فَداکَ اختَضَبتَ؟ فقال: نَعم: انَّ التهیهً مما تَهیَّهٍ؟ قلتُ: لا، قالَ: فَهُوَ ذاکَ...».
19. وسائل الشیعه، ج15، ص 268: «قال صلی الله علیه و آله: تزوَّجُوا و لا تُطَلَّقُوا فَانَّ الله لا یُحِبُّ الذَّواقینَ و الذَّواقاتِ».
20. ر.ک: محمد غرالی مصری، پیامبر نور، ترجمه سید احمد طیبی شبستری، ص 10.
21. همان، ص 14.
22. مجله درسهایی از مکتب اسلام، سال هفتم، ش 5، ص 71، به نقل از روزنامه اطلاعات، ش 1262.
23. محمدکاظم یزدی، عروه الوثقی فیما هم به البلوی، ص 96.
24. ر.ک: اولین دانشگاه و آخرین پیامبر، ج1، ص 42: «انَّ اللهَ یُحِبُّ التوابینَ وَ یُحِبُّ المُتَطَهِّرینَ» (بقره(2) آیه 222)
25. توبه(9) آیه 103: «خُذ من اموالِهِمُ صَدَقَهٌ تُطَهِّرُهُم وَ تُزَکّیهِم بِها...».
26. مائده(5) آیه 41: «...اولئکَ الَّذینَ لَم یُرِدِ اللهُ اَن یُطَهِّرَ قلوبَهُم...».
27. دعای ابوحمزه ثمالی: «وَ طَهِّرنی مِنَ الذُّنوب کُلِّها».
28. اللهمَّ اغسِلنی فیه من الذُّنوبِ وَ طَهِّرنی مِن العُیوب».
29. بحارالانوار، ج80، ص 340: «فکَما انَّ رَحمَتَه تُطَهِّرُ ذُنُوبَ العبادِ کذلکَ النَجاساتُ الظَّاهِرهٌ تطهِّرُها الماءُ لا غَیرُ».
30. مثنوی، دفتر سوم، ص 170.
31. بقره(2)آیه 125: «وَ عَهدِنا الی ابراهیمَ و اسماعیلَ اَن طَهِّرا بَیتیَ لِلطائفَتینَ و العاکِفینَ و الرُکَعِ السُّجُودِ».
منبع: صانعی، دکتر سیدمهدی؛ (1390)، پاکیزگی و بهداشت در اسلام، قم، مؤسسه بوستان کتاب(مرکز چاپ و نشر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه)، چاپ سوم 1390.
/ج