نویسنده:بهزاد میر مظفری
Front Mission Evolved
در بازار فشرده، رقابتی و بسیار بی رحم بازی های رایانه ای، موفقیت در گرو کیفیت است و «متوسط»جایی ندارد.
بازی Front Mission Evolved نمونه ای است کلاسیک از یک اثر متوسط!زمانی هم که یک بازی نامی پرآوازه و سابقه ای درخشان دارد؛ متوسط بودن به گناهی نابخشودنی تبدیل می شود.شاید اگر این بازی پنج یا شش سال پیش به بازار آمده بود، اثری قابل قبول شمرده می شد ولی امروز «FME»تنها کاری است متوسط، تکراری، کلیشه ای، بی روح و در یک کلام، غیر قابل قبول.
بازی های شماره دار و اصلی مجموعه ی «Front Mission»در سبک استراتژی-نقش آفرینی عرضه شده اند.بازی هایی جانبی (Spin-off)نیز در این مجموعه وجود دارند که به سبکهای دیگری هستند «FME»نیز که جزو این آثار جانبی محسوب می شود، در سبک شوتر سوم شخص است.شوترهای سوم شخص (TPS)در سال های اخیر به برکت آثار زیبا و هوشمندانه ایی مثل سری «Gears of War»به استانداردها و حد کیفی جدیدی از گیم پلی دست یافته اند ولی «FME»کاملا حال و هوای TPS های 5، 6 سال پش و حتی قدیم تر را دارد.
گیم پلی در این بازی بی نهایت ساده، یکنواخت و در حد پایه است.در اکثر ماموریت ها، بازیباز در کنترل رباتهای عظیم الجثه ایی معروف به «wanter»را به دست می گیرد.هر ربات می تواند حداکثر 4 سلاح مختلف را حمل کند (2 تا در دستان و 2 تا در روی شانه ها)، البته در اکثر موارد به دلیل محدودیت و زن این تعداد کمتر است.
«وانزر»ها اگرچه چند ده متر ارتفاع و چندین تن وزن دارند، اما سریع و چابک هستند و کنترل آنها بیشتر به کنترل انسان ها شباهت پیدا می کند.اماو انزرها به هر حال ربات هستند.پس خبری از سنگر گرفتن ومکانیزم های محبوب TPSهای جدید نیست.در نتیجه تنها کاری که ازما برمی آید شلیک است و دوباره شلیک و باز هم شلیک.مراحل بازی بسیار ساده، بی نهایت خطی و بدون هیچ جدابیت یا نکته ی برجسته و هوشمندانه ایی طراحی شده اند.سلامتی نیز در بازی طراحی قدیمی و حتی عجیب دارد.بخش اصلی و حیاتی هر ربات بالاتنه ی آن (سر و سینه)است.
این تنها بخشی است که سلامتی آن به طور خودکار، مانند TPS های مدرن، پس از مدتی پر می شود.اما دست ها و پاها چنین وضعیتی ندارند و زمانی که سلامتی آنهابه صفر برسد نابود می شوند.
نابود شدن دست ها، دقت اسلحه ها را تا حد صفر پایین می آورد و نابود شدن پاها سرعت حرکت ربات را عملاً با سرعت حرکت یک حلزون یکسان می کند!بنابراین اگرچه بخش حیاتی هر ربات یعنی بخش بالاتنه از مکانیزم های مدرن سلامتی پیروی می کند، اما برای موفقیت در بازی باید همواره دست های و پاهای ربات را نیز سالم نگاه داشت.برای این کار بازی به سبک شوترهای یک دهه ی قبل، در طول مراحل بسته های سلامتی(Health pack)متعددی قرار داده تا از آنها استفاده کنید.در واقع در بازی تنها دو هدف وجود دارد:هر چیزی که می جنبد را نابود کن و همواره به دبنال بسته های سلامتی سبز رنگ باش!با توجه به ربات بودن و پروسه ی پیچیده ی تعادل وزن و قدرت سلاحها نیز، در طول مراحل نمی توان از سلاح های جدید استفاده کرد و در بازی در هر مرحله را با همان سلاحهایی که شروع کردید، تمام نیز می کنید.در این میان جعبه های آبی رنگ مهمات (Ammo pack)برای پرکردن سلاحها در مراحل فراوان یافت می شود.
با وجود این «FME»بازی چندان آسانی نیست و ربات شما بارها و بارها منفجر خواهد شد که دلیل آن نیز البته قدرت هوش مصنوعی نیست بلکه تعداد بی پایان دشمنان است.سیستم چگ پوینت مناسب بازی کمی از این مشکل می کاهد.مبارزه با باس های بازی نیز بر همین روال است، آنها نه با هوش هستند و نه حملات پیچیده ای دارند.تنها میزان سلامتی شان بی پایان است و مبارزه با آنها را بی جهت به دقایقی طولانی و تکراری تبدیل می کند.
البته بازی لحظات جذابی نیز دارد.مثلاً زمانی که به سرعت به سمت حریفی می شتابید و با گرزی آهنی او را ناکار می کنید و با استفاده از تفنگ تیراندازی دور بُرد خود دشمنی رامنهدم می کنید، می توان از بازی لذت برد.اما حیف که این جذابیت های نادر بازی برای نجات کافی نیستند.
در برخی از مراحل بازی به جای ربات، انسان یعنی همان شخصیت اصلی داستان را کنترل می کنید.این بخش ها نیز بسیار ساده و پایه هستند و به شوترهای قدیمی شباهت دارند.شخصیت شما تنها 3 نوع سلاح در اختیار دارد و یک نوع نارنجک ناکارآمد، مثل قورباغه ها می دود و حتی سنگرگیری هم بلد نیست!در حالیکه سازندگان وعده داده بودند که در این بخشها تجربه ی هیجان انگیزی خواهیم داشت در مبارزه انسان با رباتهای عظیم، تنها دوبار این اتفاق روی داد، اصلاً هم هیجان انگیز نبود و به شلیک دو سه موشک برای ناکارآمد کردن ربات دشمن خلاصه می شد!بخش مهم دیگر بازی، بخش شخص سازی است.در این بخش می توانید قطعات مختلف ربات خود مثل بدن، دست ها، پاها، سلاح ها و کوله پشتی را به میل خود(و البته با توجه به بودجه ی موجودتان)خریداری و نصب کنید و آنها به سلیقه ی خود رنگ بزنید.
این بخش نیز مانند بقیه ی بازی، تنها سایه ای است.از بازیهای مفصل و جذاب «FM»قبلی در شخصی سازی معیارهایی مثل سرعت، مقاومت و وزن مهم است.قدرت موتور و وزن قطعات، عوامل محدودکننده ی بازی هستند، بنابراین باید در چیدمان قطعات کمی دقت کرد.متاسفانه بازی گهگاهی انتخاب هایی را به ما تحمیل می کند و منوهای عجیب و ناکارآمد این بخش نیز برای ما کمکی نخواهد بود.جالب تر از همه انواع کوله پشتی (Back-pack)های بازی است که سازندگان بر روی آنها مانور بسیار ساده داده بودند.متاسفانه اکثر آنها ارزش وزنی را که بار ربات می افزایند را ندارند و شاید تنها همان کوله ی سرعتی (Agility Back pack)به درد بخور باشد!
در ضمن قطعات و سلاحهای بازی تنوع چندانی ندارند و بیشتر در پارامتر ها و نام متفاوتند تا در ظاهر و نوع استفاده.
بازی نه تنها در گیم پلی و داستان بلکه در بخشهای تکنولوژی نیز اثری متوسط است.در گرافیک تنها نکته ی برجسته انفجارهای بزرگ و زیبا و افکت زیبای دود موشک ها هستند.بقیه ی عناصر گرافیکی مثل بافتها، نورپردازی، حرکت، فیزیک، پرداخت به جزئیات و افکت های مختلف کاملا متوسط و معمولی هستند.محیط ها اندازه یی متوسط دارند و مراحل خطی و یکنواخت می باشند.تنها یکی دو بخش هستند که جذاب کار شده اند و حداقل با زمان آینده نگرانه ی بازی هم خوانی دارند.در مورد صدا نیز بازی کاری توسط و معمولی است.در موسیقی از تم هایی نظامی و مشابه آثار سینمایی کم هزینه ی سبک جنگی استفاده شده است.دوبله قابل قبول بوده و شخصیتها دیالوگ های ساده و بی محتوای خود را با ایمانی قابل تحسین بیان می کنند.در عنصر صدا، افکتهای صوتی بازی استثناء هستند.صدای سلاحهای مختلف، صدای حرکت رباتها، حتی کوچکترین حرکت آنها، برخورد قطعات آهنی به یکدیگر و به خصوص صدای انفجارهای بسیار زیبا و شنیدنی هستند.ظاهراً سازندگان عاشق انفجار بوده اند و در صدا و تصویر آن سنگ تمام گذاشته اند.
«FME»در بخش یک نفره بازی کوتاهی است و در یک یا دو بعداز ظهر می توان آن را تمام کرد.این کوتاه بودن، تا حد زیادی به دلیل داستان کوتاه و ساده ی بازی است.داستان بازی که در سال 2171 اتفاق می افتد، همچنان در دنیای سیاسی تخیلی اما نزدیک به واقعیت سری FM رخ می دهد.ابرقدرتنها یا بهتر است بگوییم ابرکشورهایی مثل اتحادیه ی اروپا، اتحادیه ی اسیا-اقیانوسیه، اتحادیه ی قاره ی آمریکا و کشورهای تغییرنام داده ی چین و روسیه در تعدلی شکننده بر جهان حکومت می کنند.جدیدترین جبهه جنگ گاه سرد و گاه گرم این دولتها، فضاست و آسانسورهای فضایی، نشانه های قدرت و پیشرفت این عصر هستند.در این صلح شکننده، ناگهان نیرویی مرموز به بالابرهای فضایی حمله می کنند و جهان را تا مرز آشوب به جلو می راند.در این زمان مکانیک و قهرمان جوان ما، «Dylan RAmsey»پدرش را در حمله تروریستی به بالا بر نیویورک از دست می دهد.داستان بازی، روایت فوق العاده کلیشه ای و تکراری انتقام پدر و نجات جهان از دست این شیاطین مدرن است.داستان بازی به قدری کوتاه، ساده و قابل پیش بینی است که تا زمانی که به آخر بازی نرسیده اید، ممکن است فکر کنید این تنها مقدمه ایی است برای آماده کردن ما و یا این اتفاقات ساده، به ظاهر ساده اند و رازهای زیادی در پس آنها نهفته شده است.اما در آخر می فهمید که این مقدمه، کل داستان بود و راز و رمزی هم وجود ندارد!
بخش آفلاین به دلیل این داستان کوتاه و بی محتوا، چنگی به دل نمی زند.بخش چند نفره و آنلاین نیز کاری کاملاً عادی و ساده است.حالتهایی مثل،«Death Match Team DM»و سایر حالات کلاسیک بازیهای شوتر به همراه یک سیستم ساده ی تجربه در بازی وجود دارد بخش آنلاین استانداردهایی قابل قبول دارد امّا نوآوری یا جذابیت ویژه ای ندارد که بتواند جور کمبودهای متعدد بازی را در سایر بخشها بکشد.
در نهایت، «Front Mission Evolved»، مانند جاده ایی است که یک مسافر خواب آلود، بدون علاقه از شیشه ی پنجره اتومبیل به آن نگاه می کند!اگر این بازی 5 سال پیش به بازار می آمد و اگر در اسم اش، نام «Front Mission»را به دنبال نمی کشید، شاید می شد از سر تقصیراتش گذشت.اما امروزه با داشتن نامی بزرگ و محبوب، چنین اثر متوسط، ساده بی روحی، حرفی برای گفتن ندارد.
منبع:بازی رایانه شماره39
مزایا
انفجارهای دیدنی، افکتهای صوتی مناسب، گیم پلی ساده و قابل دسترس برای هم.معایب
همه چیز متوسط، معمولی، تکراری و بدون هیچ گونه جذابیت انگار سازندگان از سر سیری این کار را ساخته اند!در بازار فشرده، رقابتی و بسیار بی رحم بازی های رایانه ای، موفقیت در گرو کیفیت است و «متوسط»جایی ندارد.
بازی Front Mission Evolved نمونه ای است کلاسیک از یک اثر متوسط!زمانی هم که یک بازی نامی پرآوازه و سابقه ای درخشان دارد؛ متوسط بودن به گناهی نابخشودنی تبدیل می شود.شاید اگر این بازی پنج یا شش سال پیش به بازار آمده بود، اثری قابل قبول شمرده می شد ولی امروز «FME»تنها کاری است متوسط، تکراری، کلیشه ای، بی روح و در یک کلام، غیر قابل قبول.
گیم پلی در این بازی بی نهایت ساده، یکنواخت و در حد پایه است.در اکثر ماموریت ها، بازیباز در کنترل رباتهای عظیم الجثه ایی معروف به «wanter»را به دست می گیرد.هر ربات می تواند حداکثر 4 سلاح مختلف را حمل کند (2 تا در دستان و 2 تا در روی شانه ها)، البته در اکثر موارد به دلیل محدودیت و زن این تعداد کمتر است.
«وانزر»ها اگرچه چند ده متر ارتفاع و چندین تن وزن دارند، اما سریع و چابک هستند و کنترل آنها بیشتر به کنترل انسان ها شباهت پیدا می کند.اماو انزرها به هر حال ربات هستند.پس خبری از سنگر گرفتن ومکانیزم های محبوب TPSهای جدید نیست.در نتیجه تنها کاری که ازما برمی آید شلیک است و دوباره شلیک و باز هم شلیک.مراحل بازی بسیار ساده، بی نهایت خطی و بدون هیچ جدابیت یا نکته ی برجسته و هوشمندانه ایی طراحی شده اند.سلامتی نیز در بازی طراحی قدیمی و حتی عجیب دارد.بخش اصلی و حیاتی هر ربات بالاتنه ی آن (سر و سینه)است.
این تنها بخشی است که سلامتی آن به طور خودکار، مانند TPS های مدرن، پس از مدتی پر می شود.اما دست ها و پاها چنین وضعیتی ندارند و زمانی که سلامتی آنهابه صفر برسد نابود می شوند.
نابود شدن دست ها، دقت اسلحه ها را تا حد صفر پایین می آورد و نابود شدن پاها سرعت حرکت ربات را عملاً با سرعت حرکت یک حلزون یکسان می کند!بنابراین اگرچه بخش حیاتی هر ربات یعنی بخش بالاتنه از مکانیزم های مدرن سلامتی پیروی می کند، اما برای موفقیت در بازی باید همواره دست های و پاهای ربات را نیز سالم نگاه داشت.برای این کار بازی به سبک شوترهای یک دهه ی قبل، در طول مراحل بسته های سلامتی(Health pack)متعددی قرار داده تا از آنها استفاده کنید.در واقع در بازی تنها دو هدف وجود دارد:هر چیزی که می جنبد را نابود کن و همواره به دبنال بسته های سلامتی سبز رنگ باش!با توجه به ربات بودن و پروسه ی پیچیده ی تعادل وزن و قدرت سلاحها نیز، در طول مراحل نمی توان از سلاح های جدید استفاده کرد و در بازی در هر مرحله را با همان سلاحهایی که شروع کردید، تمام نیز می کنید.در این میان جعبه های آبی رنگ مهمات (Ammo pack)برای پرکردن سلاحها در مراحل فراوان یافت می شود.
با وجود این «FME»بازی چندان آسانی نیست و ربات شما بارها و بارها منفجر خواهد شد که دلیل آن نیز البته قدرت هوش مصنوعی نیست بلکه تعداد بی پایان دشمنان است.سیستم چگ پوینت مناسب بازی کمی از این مشکل می کاهد.مبارزه با باس های بازی نیز بر همین روال است، آنها نه با هوش هستند و نه حملات پیچیده ای دارند.تنها میزان سلامتی شان بی پایان است و مبارزه با آنها را بی جهت به دقایقی طولانی و تکراری تبدیل می کند.
البته بازی لحظات جذابی نیز دارد.مثلاً زمانی که به سرعت به سمت حریفی می شتابید و با گرزی آهنی او را ناکار می کنید و با استفاده از تفنگ تیراندازی دور بُرد خود دشمنی رامنهدم می کنید، می توان از بازی لذت برد.اما حیف که این جذابیت های نادر بازی برای نجات کافی نیستند.
در برخی از مراحل بازی به جای ربات، انسان یعنی همان شخصیت اصلی داستان را کنترل می کنید.این بخش ها نیز بسیار ساده و پایه هستند و به شوترهای قدیمی شباهت دارند.شخصیت شما تنها 3 نوع سلاح در اختیار دارد و یک نوع نارنجک ناکارآمد، مثل قورباغه ها می دود و حتی سنگرگیری هم بلد نیست!در حالیکه سازندگان وعده داده بودند که در این بخشها تجربه ی هیجان انگیزی خواهیم داشت در مبارزه انسان با رباتهای عظیم، تنها دوبار این اتفاق روی داد، اصلاً هم هیجان انگیز نبود و به شلیک دو سه موشک برای ناکارآمد کردن ربات دشمن خلاصه می شد!بخش مهم دیگر بازی، بخش شخص سازی است.در این بخش می توانید قطعات مختلف ربات خود مثل بدن، دست ها، پاها، سلاح ها و کوله پشتی را به میل خود(و البته با توجه به بودجه ی موجودتان)خریداری و نصب کنید و آنها به سلیقه ی خود رنگ بزنید.
در ضمن قطعات و سلاحهای بازی تنوع چندانی ندارند و بیشتر در پارامتر ها و نام متفاوتند تا در ظاهر و نوع استفاده.
بازی نه تنها در گیم پلی و داستان بلکه در بخشهای تکنولوژی نیز اثری متوسط است.در گرافیک تنها نکته ی برجسته انفجارهای بزرگ و زیبا و افکت زیبای دود موشک ها هستند.بقیه ی عناصر گرافیکی مثل بافتها، نورپردازی، حرکت، فیزیک، پرداخت به جزئیات و افکت های مختلف کاملا متوسط و معمولی هستند.محیط ها اندازه یی متوسط دارند و مراحل خطی و یکنواخت می باشند.تنها یکی دو بخش هستند که جذاب کار شده اند و حداقل با زمان آینده نگرانه ی بازی هم خوانی دارند.در مورد صدا نیز بازی کاری توسط و معمولی است.در موسیقی از تم هایی نظامی و مشابه آثار سینمایی کم هزینه ی سبک جنگی استفاده شده است.دوبله قابل قبول بوده و شخصیتها دیالوگ های ساده و بی محتوای خود را با ایمانی قابل تحسین بیان می کنند.در عنصر صدا، افکتهای صوتی بازی استثناء هستند.صدای سلاحهای مختلف، صدای حرکت رباتها، حتی کوچکترین حرکت آنها، برخورد قطعات آهنی به یکدیگر و به خصوص صدای انفجارهای بسیار زیبا و شنیدنی هستند.ظاهراً سازندگان عاشق انفجار بوده اند و در صدا و تصویر آن سنگ تمام گذاشته اند.
«FME»در بخش یک نفره بازی کوتاهی است و در یک یا دو بعداز ظهر می توان آن را تمام کرد.این کوتاه بودن، تا حد زیادی به دلیل داستان کوتاه و ساده ی بازی است.داستان بازی که در سال 2171 اتفاق می افتد، همچنان در دنیای سیاسی تخیلی اما نزدیک به واقعیت سری FM رخ می دهد.ابرقدرتنها یا بهتر است بگوییم ابرکشورهایی مثل اتحادیه ی اروپا، اتحادیه ی اسیا-اقیانوسیه، اتحادیه ی قاره ی آمریکا و کشورهای تغییرنام داده ی چین و روسیه در تعدلی شکننده بر جهان حکومت می کنند.جدیدترین جبهه جنگ گاه سرد و گاه گرم این دولتها، فضاست و آسانسورهای فضایی، نشانه های قدرت و پیشرفت این عصر هستند.در این صلح شکننده، ناگهان نیرویی مرموز به بالابرهای فضایی حمله می کنند و جهان را تا مرز آشوب به جلو می راند.در این زمان مکانیک و قهرمان جوان ما، «Dylan RAmsey»پدرش را در حمله تروریستی به بالا بر نیویورک از دست می دهد.داستان بازی، روایت فوق العاده کلیشه ای و تکراری انتقام پدر و نجات جهان از دست این شیاطین مدرن است.داستان بازی به قدری کوتاه، ساده و قابل پیش بینی است که تا زمانی که به آخر بازی نرسیده اید، ممکن است فکر کنید این تنها مقدمه ایی است برای آماده کردن ما و یا این اتفاقات ساده، به ظاهر ساده اند و رازهای زیادی در پس آنها نهفته شده است.اما در آخر می فهمید که این مقدمه، کل داستان بود و راز و رمزی هم وجود ندارد!
بخش آفلاین به دلیل این داستان کوتاه و بی محتوا، چنگی به دل نمی زند.بخش چند نفره و آنلاین نیز کاری کاملاً عادی و ساده است.حالتهایی مثل،«Death Match Team DM»و سایر حالات کلاسیک بازیهای شوتر به همراه یک سیستم ساده ی تجربه در بازی وجود دارد بخش آنلاین استانداردهایی قابل قبول دارد امّا نوآوری یا جذابیت ویژه ای ندارد که بتواند جور کمبودهای متعدد بازی را در سایر بخشها بکشد.
در نهایت، «Front Mission Evolved»، مانند جاده ایی است که یک مسافر خواب آلود، بدون علاقه از شیشه ی پنجره اتومبیل به آن نگاه می کند!اگر این بازی 5 سال پیش به بازار می آمد و اگر در اسم اش، نام «Front Mission»را به دنبال نمی کشید، شاید می شد از سر تقصیراتش گذشت.اما امروزه با داشتن نامی بزرگ و محبوب، چنین اثر متوسط، ساده بی روحی، حرفی برای گفتن ندارد.
منبع:بازی رایانه شماره39