استادیار دانشگاه امام صادق (ع)
2-3. نفی اصالت خشونت در سنت و سیره
سنت پیامبر اسلام (ص) از جمله در طول حکومت آن حضرت در مدینه به خصوص در مقابل مخالفان و دشمنانش بسیار ملایم و مسالمت آمیز بود. اساس رفتار آن حضرت با اقوام مختلف یهود در مدینه بر مبنای توافق و عهد و پیمان، گفتگو، و در مواقع اضطرار و بحرانی، حل مسأله از طریق پرهیز از خشونت بود. (1) در مقابل بت پرستان و مشرکان نیز موضع پیامبر اسلام(ص) کاملاً دفاعی بود و جنگ ها و درگیری های نظامی آن حضرت فقط جنبه دفاعی داشت(2) در مواردی نیز که بر دشمنانش غلبه می کرد بخشش، گذشت، مدارا و ملایمت روش آن حضرت بود. (3)شیعیان معتقدند به دلایل مختلف عقلی، نقلی و سیاسی اجتماعی، حضرت علی (ع) بعد از رسول گرامی اسلام (ص) باید به عنوان حاکم و رهبر جامعه قدرت را به دست می گرفت. (4) ولی از حق خود چشم پوشید و از اهرم هایی که می توانست استفاده کند، استفاده نکرد. حضرت علی(ع) یکی از مهم ترین دلایل این امر را پیشگیری از بروز خشونت و خونریزی در جامعه ذکر می کند. (5) حضرت علی (ع) در حکومت خود به شدت از خشونت و خونریزی پرهیز و ابا داشتند و اساساً خشونت و خونریزی با اهداف و مبانی فکری حضرت سازگار نبود، زیرا هدف حضرت از قدرت و حکومت، ساختن نظام سیاسی و جامعه ای بود که در آن قوانین عدالت جاری باشد و ضعیف بتواند بدون لکنت زبان حق خود را از قوی بگیرد. (6) بنیان چنین جامعه ای نه با خشونت و خونریزی که با امنیت و آرامش امکان پذیر است. آن حضرت به فرزندش امام حسن(ع) فرمودند: «هرگز کسی را برای مبارزه دعوت نکن»(7) و به حاکم مصر سفارش کرد که از صلحی که دشمن، تو را بدان فرا می خواند و البته که رضای خدا در صلح است، روی متاب که صلح باعث آسایش سربازان، از بین رفتن غم ها و امنیت شهرها می شود. همچنین به حاکم فارس نوشت: کار به عدالت کن و از ستم و بیداد بپرهیز؛ زیرا ستم موجب آوارگی مردم می شود و بیدادگری، شمشیر به میان می آورد. (8)
حضرت علی(ع) در حکومت خود شروع کننده هیچ جنگ و خشونتی نبود. در سه جنگ جمل، صفین، نهروان، پس از آنکه مذاکرات و رفت و آمدها نتیجه نمی داد و طرفین به توافق نمی رسیدند و درنهایت دو لشگر در مقابل هم صف آرایی می کردند، حضرت علی(ع) آخرین تلاش های خود را برای جلوگیری از جنگ به کار می بستند و برای چندمین بار، لحظاتی قبل از شروع جنگ طرف مقابل را به صلح و مذاکره دعوت می کرد. (9) در بیشتر موارد نیز قرآن می فرستاد یا یک نفر قرآن را در میدان بالا می گرفت و می گفت که بیایید دست از نبرد برداریم و هر چه این قرآن (که مورد قبول طرفین است) حکم کرد، بپذیریم. پس از آنکه این اقدامات مؤثر واقع نمی شد، باز هم جنگ را شروع نمی کرد و منتظر می ماند تا دشمن جنگ را آغاز کند.(10) حساسیت فوق العاده حضرت علی(ع) به حرمت خون و قبح خونریزی در نامه آن حضرت به حاکم مصر متجلی است که با بیانی رسا و روشن، بزرگترین گناه را خونریزی به ناحق می داند و به پیامدهای منفی فراوان خونریزی در ابعاد سیاسی، اجتماعی و اعتقادی اشاره می کند و خونریزی را موجب تضعیف و تزلزل قدرت و حکومت می داند. (11)
تا اینجا تلاش کردیم تضاد اساس اسلام را با اصالت خشونت به اجمال روشن کنیم، که تمام عرصه های سیاسی داخلی و بین المللی را شامل می شود. این مبنای مهم، توسل به هرگونه راه های خشونت آمیز را در تعامل با دیگران نفی می کند.
3. پایبندی به عهد و پیمان
3-1. اهمیت سیاسی اجتماعی پیمان
پایبندی به عهد و پیمان از جمله الزامات اخلاقی مهم، و دارای جایگاه و اهمیت سیاسی و بین المللی بالایی است. بسیار سخت است که حاکمان و صاحبان قدرت، به عهد و پیمانی که موجب فشار و تنگنا برای آنها شده است عمل کنند. چه بسا انسانها و احتملاً حاکمان اگر عهد و پیمانی را ببندند، سپس منافع یا قدرت خود را در خطر ببینند یا از قِبَل آن پیمان احساس غبن و ضرر کنند، آن را نقض می کنند و برای این کار خود به انواع حیله ها و توجیهات متوسل می شوند؛ به خصوص اگر عهد و پیمان با دشمن باشد.مفهوم عهد و پیمان با تعابیر مختلف پنجاه بار در قرآن آمده است که(12) اشکال مختلف عهد و پیمان را در زندگی فردی و اجتماعی در بر می گیرد و البته بخش معظم و مهمی از آنها مربوط به عهد و پیمان در عرصه سیاسی اجتماعی است و دلالت صریح دارد که قرآن کریم به طور مطلق بر پایبندی به عهد و پیمان تأکید کرده است (13) و پیمان شکنی را زشت و گناه می شمارد. (14)
حضرت علی(ع) در دیدگاه های خود در مورد عهد و پیمان، به دنبال نقطه مشترکی است که تمام انسانها را از هر دین و آیین و قوم و ملت به هم وصل کند و نقطه اتکایی بیابد که تمام ابنای بشر در مورد آن وفاق و اجماع نظر داشته باشند و بقای نوع بشر در سایه آن تضمین شود. امام این نقطه اتصال و اتکا را عهد و پیمانی می داند که خداوند آن را همچون حریمی استوار و خدشه ناپذیر، محور و اساس آرامش و امنیت جوامع انسانی قرار داده است. حضرت علی(ع) به شدت تلاش می کرد که نگذارد این حریم استوار و مبنای مورد وفاق جوامع انسانی خدشه دار شود و حرمت آن بشکند و حتی قدرت و حکومت خود را قربانی کرد تا این حریم برای بشریت محفوظ بماند و انسانها حداقل یک چیز داشته باشند که در آن به آرامش و امنیت خود اعتماد و اطمینان کنند. (15)
3-2. پایبندی به پیمان در همه حال و با هر کس
بر مبنای آموزه های اسلام، همیشه و از جمله در حوزه سیاست و نظام بین الملل، تحت هر شرایطی باید به عهد و پیمان وفادار بود و جواز نقض پیمان مطلقاً وجود ندارد، مگر اینکه عهد و پیمان از سوی طرف مقابل نقض شود یا اصولی از آن نادیده گرفته شود که در این صورت می توان کل آن را نادیده گرفت. حتی یک آیه در قرآن و یک نمونه در سیره پیامبر اکرم(ص) و امام علی(ع) نمی توان یافت که جوازی بر نقض پیمان باشد. حضرت علی(ع) معتقدند که هر گاه حاکمی با دشمن خود پیمانی نهاد، یا بر اساس عهد و پیمان چیزی را تعهد کرد باید آن را ادا کند، و حتی خود را به عنوان سپری در مقابل پیمانش قرار دهد تا خود ضربه ببیند، ولی عهد و پیمان او خدشه دار نشود. بنابراین به هیچ وجه خیانت و فریب در پیمان منعقده با دشمن روا نیست؛ زیرا خداوند تعالی از روی لطف و رحمت به بندگان، عهد و پیمان را امانی قرار داده و رعایت آن را به عهده همگان نهاده است. خداوند عهد و پیمان را چون حریمی استوار ساخته تا مردم در استواری این حریم، اطمینان، آرامش و امنیت را تجربه کنند. در عهد و پیمان نه می توان خیانت کرد و نه می توان به نوعی حیله و مکر و توریه در آن گنجاند. حضرت علی(ع) به حاکم مصر سفارش می کند که قبل از عهد وپیمان، تمام ابعاد آن را در نظر بگیر و با تعقل و تفکر پیمان ببند که متضرر و مغبون نشوی؛ ولی اگر بعد از بستن پیمان متوجه شدی که به هر دلیل مغبون شده ای و به سبب آن مجبوری زیان و مشقت فراوانی را تحمل کنی، حق به هم زدن پیمان را نداری و شکیبایی کردنت در دشواریها ناشی از پیمان- که امیدی هم به رفع آنهاست- بهتر از نقض پیمان یا تمسک به مکر و حیله برای نقض پیمان است که عذاب الهی در پی خواهد داشت. (16)تمام دیدگاههای فوق و سفارشهای حضرت علی(ع) به والی خود در مورد عهد و پیمان، با دشمن و حتی دشمن در حال جنگ است؛ یعنی حضرت بدترین شرایط را تصویر کرده و در آن بدترین شرایط، عمل به عهد و پیمان را واجب و نقض آن را به هر صورت و به هر دلیل غیرمجاز می شمارد تا هیچ راه توجیهی را برای نقض عهد و پیمان، یا وارد کردن مکر و حیله و آوردن عبارت های دوپهلو و مبهم برای سوء استفاده باقی نگذارد.
در جنگ صفین، حضرت علی(ع) در آستانه پیروزی با فشار و تهدید گروهی از افراد لشگر خود مجبور شد به پذیرش حکمیت تن دهد.(17) آنان بعداً متوجه شدند که اشتباه بزرگی مرتکب شده اند و ضربات سنگینی از قِبَل آن متوجه مسلمانان گردیده است. به همین دلیل نزد حضرت علی(ع) آمدند و با ابراز پشیمانی، ضررهای ناشی از پیمان حکمیت را متذکر شدند و از امام (ع) خواستند که این پیمان را نقض و مجدداً به جنگ با معاویه برود. حضرت فرمود من قبل از بستن پیمان تمام این مضرات و پیامدهای منفی آن را پیش بینی می کردم و به شما هم گوشزد می کردم، ولی قبول نکردید؛ الان که من عهد و پیمان منعقد کرده ام به هیچ وجه آن را نقض نمی کنم. حضرت علی(ع) خطاب به آنان فرمود: وای بر شما، آیا پس از اعلام رضایت و عهد و پیمان برگردم؟(18) مگر نه اینکه خداوند می فرماید:
چون عهدی بستید بدان وفا کنید و هرگز سوگند و پیمانی را که مؤکد و استوار کردید نشکنید؛ زیرا خدا را بر خود ناظر و گواه گرفته اید و خدا به هر چه می کنید آگاه است.(19)
2. اصول اخلاقی اسلام در روابط بین الملل
اصول اخلاقی اسلام در روابط بین الملل در سه وضعیت قابل بحث و تبیین است، نخست در وضعیت عادی، که مردم و کشورها بدون هیچ گونه بحران و شرایط خاص، به زندگی روزمره مشغولند، دوم در وضعیت جنگ سرد، که بازیگران مربوطه در شرایط ناامنی و دشمنی با یکدیگر به سر می برند. و سوم در شرایط جنگی، که دو یا چند بازیگر اصلی یکدیگر را مورد حمله فیزیکی قرار داده اند. در این قسمت از مقاله به ترتیب به تبیین اصول اخلاقی اسلام در هر کدام از شرایط فوق می پردازیم.2-1. اخلاق در شرایط عادی
2-1-1. احترام متقابل
آیات قرآن نشان می دهد که خداوند تعالی اساساً موجود با کرامتی به نام انسان آفریده است (20) که فارغ از نژاد، مذهب، اعتقادات و... این کرامت، ذاتیِ اوست و تحت هیچ شرایطی زایل شدنی نیست. (21) به پاخاستن پیامبر اکرم(ص) به احترام جنازه یک فرد یهودی، با این استدلال که او صاحب نفس بوده است(22) نشان می دهد که دمیده شدن روح خدایی در انسان(23)، شأنیت و جایگاه والایی در انسان به وجود آورده، که به تعبیر ابن عربی عین ذات انسان- و صاحب آن جنازه- را دارای نفخه الهی می کند و بر تساوی اصل تمام نفوس در این خصوص دلالت دارد. (24) قبل از هر گونه تعامل، همکاری، عهد و پیمان و مواردی از این قبیل بین انسانها، اساساًً احترام به انسان در حداقل روابط معمولی یک اصل عقلی و اسلامی است.فقط در نامه حضرت علی(ع) به مالک اشتر، سی مورد جملاتی وجود دارد که تمام انسانها از هر ملیت، نژاد، صنف و مذهب را در بر می گیرد. «ناس» به معنی مردم در نُه مورد، «رعیت» به معنی شهروند در سیزده مورد، «عامه» به معنی همگان در سه مورد، «کل امریء» به معنی هر انسانی در دو مورد، «عبادالله» به معنی بندگان خدا در یک مورد، و صریح تر از همه « نظیرٌ لک فی الخلق» به معنی همنوع تو در خلقت، در یک مورد در عهدنامه حضرت علی(ع) آمده است. (25) نکه مهم اینکه در آن یک مورد که حضرت از غیر مسلمان ها و نوع انسان نام می برد، مصداق بحث حضرت چیزی فراتر از حقوق و تعهدات است؛ زیرا حقوق و تعهدات انجام مجموعه ای از وظایف و تکالیف است که بر اساس مواد قانونی انجام می شود و ادای آن بر همگان واجب است، بحث «حق الناس» در اسلام نیز حق «انسان بما هو انسان» را در بر می گیرد، ولی بحث حضرت محبت و نگرش ارزشمدارانه به انسان است؛ زیرا به حاکم اسلامی سفارش می کند که به عنوان مهم ترین مرجع و بالاترین قدرت سیاسی، صرف انسانیت یک انسان- فارغ از ملیت و مذهب- کافی است که تو قلب خود را نسبت به او مملو از محبت و مهر کنی و نگرشی انسانی، تکریم آمیز و ارزشمدارانه به او بنگری و با تکبر ناشی از قدرت هر گونه بخواهی با او رفتار نکنی. (26)
موارد متعدد و مکرری از سیره پیامبر اکرم(ص) و امام شیعه وجود دارد(27) که نشان می دهد انسان قابل احترام است و فارغ از مباحث و مسائل جانبی مثل نژاد، رنگ پوست، نگرش و مذهب و ... انسان ها در اولین و ساده ترین تعاملات خود، باید به یکدیگر احترام بگذارند و حرمت یکدیگر را پاس بدارند. بنابر این روابط بین الملل امروز احترام متقابل و تکریم انسان ها، مهم ترین اصل برآمده از اسلام است.
2-1-2. تعامل متقابل
مقصود از تعامل متقابل، تعاملات عمومی اجتماعی است که در مرحله بعد از احترام متقابل قرار می گیرد و اموری مثل داد و ستد، رفت و آمد و مواردی از این قبیل را شامل می شود. احترام متقابل صرفاً مرحله روبرو شدن و با هم بودن کوتاه مدت انسانهاست، ولی تعامل متقابل مرحله ای بیشتر است و نوعی داد و ستد را در عرصه های مختلف زندگی شامل می شود. در تاریخ بشر و در تاریخ اسلام، کاروان های تجاری اولین نمادهای تعامل متقابل مردمان گوناگون هستند و طبعاً بهره گیری انسانها از خدمات طبی، آهنگری و سایر فنون و صنایع، همیشه رایج بوده است. یکی از نمونه های بارز، مدینه النبی است که مسلمانان و اقوام مختلف یهود و نصاری، هرکدام دارای بازارهای خاص خود بودند و تعاملات قابل توجهی بین آنان رایج بود. (28) در تعامل متقابل، طبعاً نوعی همکاری متقابل نیز قابل تصویر است. بنابر این در هر دوره زمانی تعامل متقابل بین ملت ها، یک امر پذیرفته شده عقلی و گاهی ضروری است.2-1-3. اعتماد متقابل
اعتماد متقابل مرحله ای بالاتر و مهم تر از تعامل متقابل است. در این مرحله، روابط بین بازیگران مختلف دقیق تر است، تصمیم ها و رفتارهای طرف های مختلف برای همدیگر قابل محاسبه است و نوعی اعتماد بین آنها وجود می آید. در فرهنگ و تفکر اسلامی، اصل بر اعتماد است. در سیره امام علی (ع) نمونه های متعددی وجود دارد که حاکی از اعتماد به مردم و طرف های مقابل است. بعد از واقعه خیبر، یکی از سربازان مسلمان در نخلستان از پشت سر مورد حمله قرار گرفت و کشته شد. یهودیان مظنون اصلی بودن ولی انکار کردند، و بزرگ آنان گفت که ما او را نکشته ایم، پیامبر اکرم(ص) سخن آنان را پذیرفتن و به عبارت دیگر به آنان اعتماد کردند و سپس خون بهای آن شخص را خودشان پرداخت فرمودند.(29) به هر حال اعتماد به دیگران را می توان از جمله فضایل و ویژگی های اخلاقی به حساب آورد. اعتماد متقابل از جمله ضرورت های جوامع بشری و ملت ها در تعامل با یکدیگر است.2-1-4. عهد و پیمان متقابل
عهد و پیمان در دو صورت بسته می شود، نخست در مرحله ای بالاتر از اعتماد است و هنگامی که طرف ها درصدد همکاری های جدی و گسترده هستند و نیاز است ابعاد و چگونگی این همکاری ها دقیقاً مکتوب و مورد توافق قرار گیرد. دوم در مرحله بی اعتمادی یا دشمنی، که طرف ها بین تجاوز و تعدی از یکدیگر دارند و عهد وپیمان می تواند حدود و ثغور رفتار هر طرف را برای طرف دیگر محدود و روشن سازد. مهمترین و بارزترین عهد و پیمان در تاریخ اسلام که بر همزیستی مسالمت آمیز و همکاری جدی متقابل مبتنی است و جزو نوع نخست به شمار می رود پیمان نامه مدینه است که بین پیامبر اکرم(ص) و مسلمانان از یک سو و مردمان سایر ادیان موجود در مدینه بسته شد. این پیمان نامه تمام حقوق سیاسی اجتماعی طرف های پیمان و هم پیمانان را تضمین می کند و همکاری وثیقی را بین آنان رقم می زند. (30) عهد و پیمان دیگر در تاریخ اسلام که جزو نوع دوم محسوب می شود پیمان نامه حدیبیه بین پیامبر اکرم(ص) و مشرکان(31)، و عهد و پیمان حکمیت بین حضرت علی(ع) و معاویه است.(32)بحث اهمیت عهد و پیمان و ضرورت پایبندی به آن در قسمت اول مقاله گذشت. در اینجا مقصود این است که عهد و پیمان به عنوان یک شیوه و ابزار مهم در روابط بین الملل به شدت مورد توجه اسلام بوده است.
2-2. اخلاق در شرایط جنگ سرد
2-2-1. تلاش برای از بین بردن زمینه های مخاصمات
مهمترین اقدامات اخلاقی مورد نظر اسلام در شرایط جنگ سرد تلاش برای پیشگیری از بروز زمینه های خشونت و جنگ می باشد. وقتی شرایط به سوی تنش پیش می رود و هر روز با عمیق تر شدن اختلافها، تنشها تشدید می شود می توان وقوع خشونت و آغاز جنگ را در آینده پیش بینی کرد. مهمترین وظیفه افراد و سازمان های ذی نفوذ و از جمله بازیگران سیاسی این است که با توسل به هر شیوه ای، از رسیدن طرفها به این نتیجه که راهی جز جنگ نیست جلوگیری کنند. خداوند تعالی در قرآن به مسلمانان دستور می دهد که چنانچه دشمن شما به صلح راغب بود شما نیز صلح را بپذیرید،(33) و اگر در اثنای جنگ، دشمنان شما از شما دوری کردند و دیگر با شما پیکار نکردند، و به شما پیشنهاد صلح دادند، در این صورت خداوند به شما اجازه جنگ و مبارزه نمی دهد. (34)پیامبر اسلام قبل از تمام جنگ هایی که مشرکان با او داشتند و همچنین در تمام برخوردها و تعاملات خود با یهودیان مدینه، به طور جدی کوشش می کردند که جنگ و برخورد فیزیکی و خشونت آمیز صورت نگیرد و اختلافات به نحو مطلوب حل شود یا عجالتاً تشدید نشود. (35)
مهمترین راه هایی که امام علی(ع) برای پیشگیری از جن به کار بست اول ادای حقوق و تن دادن به خواسته های طرف مقابل بود- تا حدی که از چارچوب مسلم شرع و عدالت خارج نشود- و راه دوم گفتگو بود تا بتوانند تنش ها را کاهش دهد یا دست کم در همان سطح نگه دارد. حضرت علی(ع) وقتی به حکومت رسید آزادیهای سیاسی مخالفان خود را محدود نساخت و بزرگانی را که از بیعت با آن حضرت خودداری کردند مجبور به بیعت نکرد(36) و حتی از یکی از آنها خواست که ضامنی بیاورد که اغتشاش نمی کند و او گفت ضامنی ندارم، مردم خواستند او را بکشند ولی امام مانع شد و فرمود من خود ضامن او هستم. (37) در خصوص سایر مخالفان و دشمنان مثل مروان بن حکم و برخی از افراد ذی نفوذ بنی امیه، که احتمال جنگ و درگیری از سوی آنان می رفت امام علی(ع)، هم شیوه گفتگو و استدلال را در پیش گرفت تا بتواند با روش اقناعی آنها را متقاعد سازد، و هم حقوق و خواسته های آنان مثل امنیت را ادا کرد و توهمات ناامنی آنان را از بین برد (38) تا آنان احساس ظلم و ناامنی نکنند و دست به جنگ و خشونت نزنند. همچنین باید حقوق سیاسی اجتماعی مخالفان و دشمنان را ادا کرد تا زمینه ای برای بروز جنگ و خشونت نشود چنانکه امام علی(ع) حقوق سیاسی اجتماعی خوارج را ادا کرد. (39) تمام این اقدامات امام علی(ع) را می توان تلاشهایی در جهت پیشگیری از شکل گیری زمینه های خشونت و مخاصمات مسلحانه ارزیابی کرد.
2-2-2. مذاکره برای انصراف از درگیری مسلحانه
از دیدگاه اسلام، مهمترین وظیفه همه افراد و سازمانهای ذی نفوذ و از جمله بازیگران سیاسی این است که با توسل به هر شیوه ای، از جنگ جلوگیری کنند. خداوند تعالی در قرآن به مسلمانان دستور می دهد در صورت تمایل دشمن، صلح را بپذیرند،(40) و اگر در اثنای جنگ، دشمنان شما پیشنهاد صلح دادند، در این صورت خداوند به شما اجازه ادامه جنگ و مبارزه نمی دهد.(41) مهمترین راه هایی که امام علی(ع) برای پیشگیری از جنگ به کار بست هم شیوه گفتگو و استدلال بود تا بتواند با روش اقناعی آنها را متقاعد سازد ، و هم حقوق و خواسته های آنان مثل امنیت را ادا کرد و توهمات ناامنی آنان را از بین برد(42) تا آنان احساس ظلم و ناامنی نکنند و دست به جنگ و خشونت نزنند. همچنین حقوق سیاسی اجتماعی مخالفان و دشمنانش را ادا کرد. (43)سیره امام علی(ع)- که به اجماع شیعه بیانگر دیدگاه اسلام می باشد- بر این امر استوار است که هیچگاه آغاز کننده جنگ و خشونت نباشد. پس از آنکه رفت و آمدها و مذاکرات قبل از شروع جنگ نتیجه نمی داد و طرف مقابل تحت هیچ شرایطی حاضر نبود دست از نبرد بردارد امام به لشکریان خود می فرمود شما بنشینید و جنگ را آغاز نکنید. (44) این بدان معنی است که اگر طرف مقابل جنگ را شروع نمی کرد هیچگاه جنگی اتفاق نمی افتاد. همچنین آن حضرت پس از آنکه تلاشهای مراحل اولیه برای پیشگیری از جنگ نتیجه نمی داد و دو لشکر در مقابل هم صف آرایی کرده آمده جنگ می شدند، افراد بانفوذ و سفیرانی می فرستاد تا برای انصراف از جنگ مذاکره کنند. و این مذاکرات را نه از منظر نگرش و منافع خود، بلکه از منظر نقاط اشتراک دو لشکر پی می گرفت و بر مسائلی تأکید می کرد که مورد قبول هر دو طرف بود. در این تلاشها، امام علی(ع) به یک بار و دو بار یا یک سفیر بسنده نمی کرد، و افراد مختلفی را به عنوان میانجی بارها برای مذاکره می فرستاد (45) و این در حالی بود که خودش یکی از طرفهای درگیر بود. پس از شروع جنگ امام علی(ع) با فرستادن سفیران و میانجیگران در طول جنگ، همیشه در پی راههایی بود تا بتواند به درگیریها پایان دهد. (46)
2-2-3. آغاز نکردن به جنگ تحت هر شرایط
در اسلام تحت هیچ شرایط اجازه آغاز به جنگ به مسلمانان داده نشده است. علاوه بر آیات قرآن که بحث آن گذشت، سیره پیامبر اکرم(ص) نیز بر این دلالت دارد که آن حضرت آغازگر هیچ جنگی نبوده است. (47) سیره امام علی(ع) - که به اجماع شیعه بیانگر دیدگاه اسلام می باشد- بر این امر استوار است که هیچ گاه آغازگر جنگ و خشونت نباشد. امام علی(ع)، پس از آنکه رفت و آمدها و مذاکرات قبل از شروع جنگ نتیجه نمی دادو طرف مقابل تحت هیچ شرایطی حاضر نبود دست از نبرد بردارد امام به لشکریان خود می فرمود شما بنشینید و جنگ را آغاز نکنید. (48) این بدان معنی است که اگر طرف مقابل جنگ را شروع نمی کرد هیچگاه جنگی اتفاق نمی افتاد. همچنین به فرزندش امام حسن فرمود: هرگز کسی را برای مبارزه دعوت نکن چون دعوت کننده به مبارزه ظالم است. (49)2-3. اخلاق در شرایط جنگی
با اولین اقدام خشونت آمیز یکی از طرفها یا با اولین تیر و حمله، که درگیریها آغاز می شود مناقشات وارد مهمترین مرحله خود می گردد. چنانکه مراحل قبل نشان داد در تفکر سیاسی اسلام این مرحله به ناچار و از سوی طرف مقابل شروع می شود و طرفهای مسلمان ضرورتاً مجبور به دفاع از خود هستند. در فرآیند درگیریها، اسلام حقوق و مسائل انسانی را طی چند مرحله مورد توجه قرار داده است که به آنها می پردازیم:<p class="b 2-3-1. منع نکردن دشمن از نیازهای اولیه انسانی
هیچ طرفی حق ندارد طرفهای دیگر را از دستیابی به آب، غذا، دارو و نیازهای مشابه باز دارد، یا اینها را مسموم و غیر قابل استفاده سازد اگر چه از آن مشرکان باشد. (50)
همچنین پیامبر اکرم(ص) نهی فرمود از اینکه در شهرهای مشکران سم پراکنده کنند. (51)
در جنگ صفین، ابتدا معاویه و لشگریانش بر سر آب رسیدند و افرادی گماردند تا مانع استفاده لشگریان امام از آب شوند، امام قاصدی نزد معاویه فرستاد و به او اعلام کرد که آب جزء مواهب الهی برای بندگان و چارپایان است و کسی حق ندارد مانع استفاده سایرین از آب شود، ولی معاویه قبول نکرد، لشگر امام با حمله نظامی و به سختی آب را آزاد کردند، امام به آنها دستور داد که آب مورد نیاز خود را بردارند، و آن را برای استفاده لشگر معاویه آزاد بگذارند، دوباره لشگر معاویه بر آب مسلط شد و مانع استفاده یاران امام گردید، برای بار دوم با حمله نظامی و مشقت یاران امام، آب آزاد شد، ولی باز امام علی (ع) دستور داد که آب را آزاد بگذارند، و این اتفاق برای بار سوم هم تکرار شد و یاران و لشگریان امام علی(ع) به شدت اعتراض کردند، که چرا او هم رفتاری همانند معاویه ندارد، ولی امام با غیر اخلاقی تلقی کردن این عمل آن را نپذیرفت.(52)
همچنین وقتی امام توسط ابن ملجم ضربت خورد در مورد قاتل خود سفارش کرد که مبادا او گرسنه و تسنه بماند. (53)
2-3-2. به حداقل رساندن تلفات خود و دشمن
اگر نهایتاً به هر دلیل قرار شد انسانهایی یکدیگر را بکشند از نظر اسلام باید تلاش کرد که کشته های هر دو طرف به حداقل ممکن برسد. اینکه هر طرف سعی کند خسارات جانی خود را به حداقل برساند امر پذیرفته شده ای است و همیشه مورد توجه بوده است، اما اینکه یک طرف تلاش کند کشته های دشمنش نیز به حداقل برسد متناقض می نماید، چون هدف از جنگ و حاضر شدن در میدان نبرد کشتن طرف مقابل است، پس تلاش برای کمتر شدن کشته های دشمن چه معنی می تواند داشته باشد؟ این امر بر اصول اخلاقی اسلام مبتنی است و با منطق اسلام و امام علی(ع) سازگاری دارد، از آنجا که اصل جنگ ناچاراً و از روی اکراه واقع شده، و تمام تلاشها برای عدم وقوع آن به نتیجه نرسیده است، در خلال جنگ هم کماکان آن اکراه و ناچاری وجود دارد. تلاش برای عدم وقوع جنگ به خاطر خسارتهای جانی ناشی از آن بود، حال که به ضرورت کراهت اولیه به اشتیاق تبدیل نمی شود، بلکه همچنان باید در طول جنگ تلاش کرد که انسانها در حد ضررت کشته شوند و حتی کشته های دشمن به حداقل برسد. این امر همچنین ممنوعیت استفاده از سلاحهای کشتار جمعی را نشان می دهد و استفاده از سلاحهای کشتار جمعی که تعداد بیشتری از انسانها را به کام مرگ می فرستد ضد اخلاقی و غیر مجاز می داند. قرآن کریم به مسلمانان دستور می دهد که با آنان که با شما به جنگ و ستیز بر می خیزند بجنگید اما از حدود و موازین معین تجاوز نکنید. (54) یعنی در جنگ با دشمنی که آو آغاز کننده است نباید زیاده روی کرد. همچنین پیامبر اسلام تصریح کرده است که قومی که غالب شود و از پیروزی خود سوء استفاده کند برای همیشه مورد خشم خداوند واقع خواهد شد. (55) امام علی(ع) در جنگ صفین به لشگریان خود سفارش کرد که دعا کنند خداوند آنها و دشمن را از کشته شدن برهاند و جانشان را حفظ کند ومیان آنها صلح و سازش برقرار سازد. (56)2-3-3.درگیر شدن رهبران اصلی و کاستن جنگجویان پیرامونی
هز منازعه ای یک کانون اصلی رهبری دارد که فرماندهان، تصمیم گیرندگان و مدعیان اصلی مخاصمه در آن قرار دارند، حلقه اول، نزدیکان این کانون را تشکیل می دهند و حلقه دوم، تمام افرادی هستند که به طرفداری از آنها دست به سلاح برده اند یا به گونه های مختلف در حمایت از اینان در منازعات دخیلند. معمولاً هر چه از کانون تصمیم گیری منازعه دورتر می شویم، حامیان و افراد دخیل در حلقه های بعدی، افراد بی گناهی هستند که بیشترین قربانی را می دهند و کمترین سود را می برند. بحث ما بر اساس تفکر سیاسی امام علی (ع) این است که باید تلاش کرد هر چه بیشتر صحنه های عملی منازعه، به کانون تصمیم گیری و فرماندهی طرفهای منازعه نزدیکتر شود و افراد پیرامونی دخیل و درگیر در منازعات، کمتر شوند، تا جایی که رهبران و مدعیان اصلی، در میدان جنگ به نبرد بپردازند. در خلال جنگ صفین، امام علی(ع) بارها به معاویه پیام داد که این همه لشگر را من و تو به این صحرا آورده ایم، و این همه انسان به دستور من و تو کشته می شوند، بیا من و تو که فرمانده دو لشکر هستیم با هم نبرد کنیم هر که پیروز شد برنده جنگ خواهد بود و از ریخته شدن خون مردمان جلوگیری شود، ولی معاویه هر بار نمی پذیرفت. (57)2-3-4. عدم تعرض به مجروحان، اسرا، فراریان و اجساد
این موضوع از نگاه اسلام و تفکر سیاسی امام علی(ع) مسلم است که نباید به مجروحان تعرض کرد اسیران را نباید کشت و فراریان دشمن را نباید تعقیب کرد و تمام اینها در جهت کاستن خشونت و ادای حقوق انسانی در شرایط تلخی است که ناچاراً پدید آمده است. در هر جنگی امام علی(ع) می فرمود که منادی ندا دهد و به گوش همگان برساند که علاوه بر موارد فوق هیچ کشته ای را مثله نکنید، و چون به محل سکونت و اردوی دشمن رسیدید هیچ پرده ای را پاره نکنید و بدون اجازه وارد هیچ خانه ای نشوید، و چیزی از اموال خانه ها را نگیرید.(58) همچنین کشتن اسیران یک امر ضداخلاقی تلقی می شود. در جنگ جمل تعدادی از سران دشمن و دشمنان با سابقه و کینه توز امام علی(ع) مثل مروان و ولید را اسیر کرده نزد امام آوردند، اینان تا لحظاتی قبل می جنگیدند و برای همگان به آسانی قابل پیش بینی بود که دست از دشمنی بر نمی دارند و در آینده و هر زمان که فرصت بیابند دوباره با امام خواهند جنگید، ولی امام علی(ع) آنها را آزاد کرد.(59) همچنین اجساد دشمن نباید مورد تعرض و بی احترامی قرار گیرد. چنانکه در بحث کرامت انسانی گذشت حتی جسد بی جان انسان نیز از نظر اسلام دارای حرمت و احترام است و تشییع و دفن آن تابع مناسک و احکام خاص خود است. به همین دلیل به هیچ وجه جایز نیست اجساد دشمن مورد بی احترامی قرار گیرد یا مثله شود. (60)2-3-5. عدم تعرض به زنان، کودکان و سالخوردگان
سیره پیامبر اسلام (ص) در جنگها این بود که در امانت خیانت نکنید و زنان و کودکان را نکشید. (61) همچنین از دستورات اکید امام علی(ع) در جنگها این بود که تحت هیچ شرایطی به زنان تعرض نکنید حتی اگر به شما و فرماندهان و بزرگانتان دشنام دهند. (62) و خود امام علی(ع) نیز در مواجهه با موارد مشابه، هیچگونه تعرضی به زنان روا نمی داشت. پس از جنگ جمل، صفیه مادر طلحه امام را به شدت و به طور مکرر مورد دشنام و توهین قرار داد ولی امام اعتنا نکرد و از واکنش تند اطرافیانش نیز جلوگیری کرد. (63) در یکی از وقایع، تعدادی کودک کشته شدند، حضرت رسول اکرم به خشم آمد، و فرمود چرا عده ای آن قدر ستیزه جو شده اند که به قتل کودکان دست می زنند. (64) موارد متعددی در سیره پیامبر اسلام (ص) وجود دارد که از کشتن زنان و کودکان نهی فرمودند.(65) بسیاری از مفسرین نیز کشتن زنان و کودکان را ظلم می دانند و معتقدند منظور از عدم تجاوز از حد در آیه قرآن که می فرماید در جنگ با دشمن تعدی نکنید (66) نکشتن زنان و کودکان بوده است. (67) اگر چه برخی از فقها معتقدند اگر زنان و کودکان در جنگ علیه مسلمانان شرکت کنند کشتنشان جایز است ولی اکثر فقهای شیعه، کشتن زنان و کودکان را مطلقاً ممنوع می دانند حتی اگر در جنگ شرکت کنند. (68)همچنین کشتن سالخوردگان در صورتی که در جنگ شرکت نداشته باشند، ممنوع است. (69)
استاد «محقق داماد»، بر مبنای حقوق اسلامی و با قائل شدن به سه اصل: محدودیت کاربرد سلاح، پایبندی به اصول اخلاقی در حین نبرد، و رفتارهای اخلاقی و انسانی با اسرای جنگی، در مخاصمات بین المللی، معتقد است که طبقات خاصی مثل: 1. زنان و کودکان 2. سالخوردگان 3. تجار و کشاورزان 4. عابران غیر نظامی و5. روحانیون و مروجین ادیان و مذاهب مختلف، مطلقاً از مصونیت و حمایت برخوردارند، و انجام اقدامات زیر از نظر اسلام مطلقاً- طرف منازعه از هر دین و مذهبی که باشد- ممنوع است. (70)
1. کشتار دسته جمعی دشمن 2. سلب حق تسلیم (کشتن اسیران) 3. انجام اعمال انتقام جویانه 4. تعرض و بی احترامی به مجروحان 5. محروم ساختن دشمن از آب و غذا 6. انهدام تأسیسات و ساختمانها 7. انهدام درختان و محیط زیست.
2-3-6. عدم خدعه و خیانت
پیامبر اسلام (ص) هر گونه خیانت را طی جنگها غیر مجاز می شمرد و به جنگجویان خود می فرمود بجنگید ولی فریب ندهید، نقض امانت نکنید و نسبت به هیچکس خیانت روا ندارید.(71) گفتنی است خدعه جنگی که مجاز شمرده شده، با خیانت و فریبکاری تفاوت اساسی دارد و خیانت با دشمن در اثنای جنگ جایز نیست. (72)2-3-7. استمرار مذاکرات در طول درگیریها
در طول نبرد و درگیریها، لحظه ای نباید از تلاش برای پایان دادن به درگیریها باز ایستاد، امام علی(ع) با اینکه خود به عنوان یکی از طرفهای درگیر بود ولی با فرستادن سفیران و میانجیگران در طول جنگ، همیشه در پی راههایی بود تا بتواند به درگیریها پایان دهد. (73)نتیجه گیری
اساساً نگاه اسلام به همه مسائل و موضوعات از جمله موضوعات سیاسی و بین المللی، یک نگاه انسانی و اخلاقی است. در خصوص مناسک، احکام و برخی قواعد حقوقی، می توان تفاوتهایی بین مسلمانان و غیر مسلمانان مشاهده کرد که امری مطلوب است چون اسلام، احکام و قواعد حقوقی خود را بر غیر مسلمانان تحمیل نکرده است ولی در خصوص موضوعات و مسائل انسانی از جمله تکریم کرامت انسانی، ادای حقوق، رعایت عدالت، پایبندی به اصول اخلاقی و انسانی در روابط بین ملت ها و مواردی از این قبیل، تفاوتی بین مردم دیده نمی شود.در بحث اخلاق در روابط بین الملل، به سرعت این پرسش مطرح می شود که در هنگام تضاد و تعارض اخلاق با خواست و منافع کشورها چه باید کرد، پیش از پاسخ، ابتدا پرسش دیگری پیش می آید و آن اینکه اساساً چرا تضاد و تعارض پیش می آید؟ تضاد و تعارض بین رفتار اخلاقی و منافع و خواست بازیگران، ممکن است دلایل مختلفی داشته باشد اما مهمترین دلیل آن، زیاده خواهی، زیاده طلبی، یا شروع یک عملکرد غیراخلاقی است، که برای توجیه آن، به طور زنجیره ای عملکردهای غیر اخلاقی دیگری به دنبال دارد، از سوی دیگر بازیگران نیز در پاسخ به عملکرد غیر اخلاقی یک بازیگر، به تصمیم و عمل غیر اخلاقی روی می آورند. بنابراین تضاد اخلاقی و منافع، یک تضاد ذاتی و طبیعی نیست بلکه یک امر عارضی است که نقطه آغاز آن ارتکاب به یک عمل غیراخلاقی از روی زیاده خواهی است که به یک چرخه بی اخلاقی منجر می شود. درنتیجه اگر قواعد و قوانین سیاست و نظام بین الملل از ابتدا بر صداقت و اخلاق استوار گردند و توسط بازیگران نیز رعایت شوند تضاد و تعارض اخلاق و منافع تا حد زیادی کاهش خواهد یافت.
حال اگر از ابتدا صداقت یا حقوق رعایت نشد- که نشده- و در یک چرخه بی اخلاقی گرفتار شدیم و در یک نظام بین المللی قرار گرفتیم که بازیگران، غیر اخلاقی عمل می کنند و در هنگام تضاد و تعارض منافع و اخلاق، منافع را ترجیح داده اخلاق را نادیده می گیرند چه باید کرد: آنچه از دیدگاه های اسلام بر می آید این است که اگر می توانیم در چنان عرصه ای، با پایبندی به اخلاق عمل کنیم و زیان های ناشی از عملکرد غیراخلاقی دیگران را نیز تحمل نماییم باید بمانیم و عمل کنیم، در غیر این صورت باید صحنه را ترک کرد، چون ایمان و آخرت افراد خدشه دار می شود و افرادی که- به هر دلیلی- غیر اخلاقی عمل می کنند ضمن اینکه بر خلاف دستور اسلام عمل کرده اند، روز قیامت در جرگه این افراد محشور می شوند و علامت پیمان شکنی، خدعه و نیرنگ، دروغ گویی و بی اخلاقی بر پیشانی آنهاست، اگر مسلمانی دغدغه ایمان و آخرت خود را دارد نمی تواند با عملکرد غیراخلاقی آنها را به دست آورد. البته شاید بتوان در قالب نظریه های علمی، راهکارهایی برای جمع هر دو راه اندیشید که آن را به مجال دیگری وا می گذاریم.
پی نوشت ها :
1. برای مطالعه جزییات و تحلیل تعامل پیامبر اسلام (ص) با یهودیان مدینه ر. ک: علی اکبر علیخانی، «تعامل دولت نبوی با یهودیان» در : علی اکبر علیخانی و همکاران، سیاست نبوی، تهران: پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، 1386، ص ص 293-269.
2. برای مطالعه جزئیات و تحلیل جنگ های پیامبر اسلام (ص) با بت پرستان ر.ک: علی اکبر علیخانی «تحلیلی بر جنگ های پیامبر اکرم (ص) با کفار» در: علی اکبر علیخانی و همکاران، پیشین، ص ص 504-487.
3. ر.ک: توکل حبیب زاده،« جنگ، صلح و حقوق بشر دوستانه در سیره نبوی» و محمد مهدی کریمی نیا، «سیره مسالمت آمیز پیامبر با غیر مسلمانان» در: علی اکبر علیخانی وهمکاران، پیشین، ص ص 45-419 و 480-457.
4. ابن عساکر، الامام علی بن ابی طالب(ع) (من تاریخ مدینه دمشق)، تحقیق: الشیخ محمد باقر المحمودی، بیروت: دارالتعارف للمطبوعات، 1395 هـ 1975 م، الجزء الثالث، ص ص 94-84.
5. همان، ص 92.
6. نهج البلاغه، پیشین، نامه 53، ص 336.
7. عباس محمود العقاد، عبقریه الامام علی(ع) بیروت: المکتبه العصریه، 1286 هـ 1967 م، ص 18.
8. نهج البلاغه، پیشین، نامه 53، ص 338.
9. سبط ابن الجوزی، تذکره الخواص، طهران: مکتبه نینوی الحدیثه، ص 69.
10. ابوالحسن علی حسین المسعودی، مروج الذهب، ابوالقاسم پاینده، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، 1370، ج 1، ص ص 763 و 718./ احمد بن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، بیروت: دار صادر، ج2، ص ص 182 و 94/ نصر بن مزاحم المنقری، پیکار صفین، پرویز اتابکی، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، 1370، ص ص75 و 432 و 530 و 207 و 255./ محمد بن محمد بن نعمان، الشیخ المفید، الجمل، پیشین، ص 339./ محمد بن جریر الطبری، تاریخ طبری، بیروت: مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، 1879 م، ص ص 520- 517./ ابی حنیفه احمد بن داود الدینوری، الاخبار الطوال، تحقیق: عبد المنعم عامر، قاهره: دار احیاء الکتب العربیه، 1970، ص 147.
11. نهج البلاغه، پیشین، نامه 53، ص 339.
12. محمد فؤاد عبدالباقی، المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم، تهران: اسماعیلیان، 1362، ص 492.
13. برای نمونه ر.ک: وَأَوْفُوا بِعَهْدِ اللَّهِ إِذَا عَاهَدْتُمْ راعون، نحل(16): 91./ فَأَتِمُّوا إِلَیهِمْ عَهْدَهُمْ إِلَى مُدَّتِهِمْ، توبه(9): 4./ مَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ وَاتَّقَى فَإِنَّ اللَّهَ یحِبُّ الْمُتَّقِینَ، آل عمران(3): 76./ وَأَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ کَانَ مَسْئُولًا، الاسراء(17): 34./ .... وَالَّذِینَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ راعون، مومنون(23): 8./
14. إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الَّذِینَ کَفَرُوا فَهُمْ لَا یؤْمِنُونَ. الَّذِینَ عَاهَدْتَ مِنْهُمْ ثُمَّ ینْقُضُونَ عَهْدَهُمْ فِی کُلِّ مَرَّةٍ وَهُمْ لَا یتَّقُونَ، انفال (8): 55 و 54./ إِنَّ الَّذِینَ یشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَأَیمَانِهِمْ ثَمَنًا قَلِیلًا أُولَئِکَ لَا خَلَاقَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ. آل عمران(3): 77./
15. همان.
16. نهج البلاغه،پیشین، نامه 53، ص ص 9-338.
17. نصر بن مزاحم المنقری، پیشین، ص ص 668-661./ محمد بن جریر الطبری، پیشین، ج4، ص 34./ ابوالحسن علی بن حسین المسعودی، پیشین، ج2، ص ص 391-389./ شهاب الدین احمد نویری، نهایه الارب، دکتر محمود مهدوی دامغانی، تهران: انتشارات امیرکبیر، 1364، ج5، ص 197.
18. نصر بن مزاحم المنقری، پیشین، ص 717.
19. وَأَوْفُوا بِعَهْدِ اللَّهِ إِذَا عَاهَدْتُمْ وَلَا تَنْقُضُوا الْأَیمَانَ بَعْدَ تَوْکِیدِهَا وَقَدْ جَعَلْتُمُ اللَّهَ عَلَیکُمْ کَفِیلًا إِنَّ اللَّهَ یعْلَمُ مَا تَفْعَلُونَ، نحل(16): 91.
20. وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّیبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى کَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلًا، الاسراء(17): 70.
21. ر. ک: علی اکبر علیخانی، «کرامت انسانی و خشونت در اسلام»، پژوهشنامه علوم سیاسی، شماره 3، 1385، ص ص 106-100.
22. ابی عبدالله محمد بن اسماعیل بن ابراهیم البخاری، صحیح، بیروت: دارالفکر، 1420 ق، ج1، ص 310.
23. و نفخت فیه من روحی، حجر(15): 29.
24. محی الدین بن عربی، الفتوحات المکیه، بیروت: دار صادر، بی تا، ج1، ص ص 8-527.
25. نهج البلاغه، پیشین، نامه 53، همچنین ر.ک: محمد تقی جعفری، حکمت اصول سیاسی ، تهران: بنیاد نهج البلاغه، 1369، ص 319.
26. نهج البلاغه، پیشین، نامه 53، ص 326.
27. برای نمونه ر.ک:
محمد بن الحسن الحر العاملی، وسائل الشیعه، تحقیق: عبدالرحیم الربانی الشیرازی، بیروت: دار احیاء التراث العربی، 1430، 1983م ج11، ص 49، همان، ج2، ص 476.
همان ج18، ص 415، و ابواسحاق ابراهیم بن محمد ثقفی کوفی اصفهانی، الغارات، تهران: انتشارات انجمن آثار ملی، 1355، ج1، ص ص 31- 230، محمد بن الحسن الحر العاملی، پیشین، ج26، ص 318 و ج21 ص 199.
محمد باقر المجلسی، پیشین، ج41، ص 53 و ج 74، ص 157.
28. عبدالمجید معادیخواه، تاریخ اسلام، تهران: نشر ذره، 1377، ص 186-183.
29. رسول جعفریان، سیره رسول خدا، قم: انتشارات دلیل ما، 1383، ص 605،: ابن هشام، السیره النبویه، حققها: مصطفی سقا و آخرون: بیروت: دار احیاء التراث العربی، بی تا، ج2، ص 349.
30. برای دیدن متن پیمان نامه ر.ک. ابن هشام، سیره النبویه، ص ص 150-147./ محمد حمید الله، نامه ها و پیمان نامه های سیاسی حضرت محمد 6، سید محمد حسینی، قرآن: انتشارات سروش، 1374، ص ص 106-101.
31. ر. ک: محمد حمیدالله، پیشین، ص ص 8-126. محمد بن محمد بن نعمان، شیخ مفید، الارشاد، ترجمه سید هاشم رسولی محلاتی، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1378 ص 146. نصر بن مزاحم المنقری، پیشین، ص 656، پیکار صفین، تصحیح عبدالسلام محمد هارون، ترجمه: پرویز اتابکی، تهران: سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، 1366، ص 656.
32. ر. ک: شیخ مفید، پیشین، ص 385.
33. وَإِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا وَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّه،انفال(8): 61.
34. .... فَإِنِ اعْتَزَلُوکُمْ فَلَمْ یقَاتِلُوکُمْ وَأَلْقَوْا إِلَیکُمُ السَّلَمَ فَمَا جَعَلَ اللَّهُ لَکُمْ عَلَیهِمْ سَبِیلًا، نساء(4): 90.
35. ر.ک: علی اکبر علیخانی، «تحلیلی بر جنگ های پیامبر (ص) با کفار»، و «تعامل دولت نبوی با یهود» در: علی اکبر علیخانی و همکاران، پیشین، ص ص506-487 و 293-269.
36. در عرف سیاسی جامعه زمان امام علی7 اینگونه بود که اگر اغلب مردم مدینه و بزرگان قبایل با حاکم بیعت می کردند، تعداد انگشت شمار بزرگان باقی مانده را مجبور به بیعت می ساختند تا امنیت تضمین شود.
37. ر.ک: عزالدیم علی ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، بیروت: دار صادر بیروت 1965 م 1285 ق، ج3، ص 320./ محمد بن محمد نعمان الشیخ المفید، الجمل، پیشین، ص ص 94 و 114-111.
38. احمد بن یحیی بن جابر البلاذری، انساب الاشراف، بیروت، دارالفکر، 1996م، 1417 ق، ج2، ص 387.
39. ابوعبید قاسم بن سلام، الاموال، بیروت: دارالفکر، 1408 ق، ص 296./ شهاب الدین احمد نویری، پیشین، ج5، ص 213./ ابوالفداء الحافظ ابن کثیر الدمشقی، البدایه و النهایه، بیروت: دارالکتاب العلمیه، 1415 هـ، جلد 7، ص 295-300.
40. َإِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا وَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّه، انفال(8): 61.
41. ... فَإِنِ اعْتَزَلُوکُمْ فَلَمْ یقَاتِلُوکُمْ وَأَلْقَوْا إِلَیکُمُ السَّلَمَ فَمَا جَعَلَ اللَّهُ لَکُمْ عَلَیهِمْ سَبِیلًا، نساء(4): 90.
42. احمد بن یحیی بن جابر البلاذری، پیشین، ج2، ص 387.
43. ابوعبید قاسم بن سلام، پیشین، ص 296./ شهاب الدین احمد نویری، پیشین، ج5، ص 213./ ابوالفداء الحافظ ابن کثیر الدمشقی، پیشین، جلد7، ص 295-300.
44. ابوالحسن علی بن حس المسعودی، پیشین، ج1، ص ص 763 و 718./ احمد بن ابی یعقوب، پیشین، ج2، ص ص 182 و 94./ نصر بن مزاحم المنقری، پیشین، ص ص 75 و 432 و 530 و 270 و 255./ محمد بن محمد بن نعمان، الشیخ المفید، الجمل، پیشین، ص 399./ محمد بن جریر الطبری، پیشین، ص ص 520- 517./ ابی حنیف احمد بن داود الدینوری، پیشین، ص 147./ ابوجعفر محمد بن عبدالله اسکافی معتزلی، المعیار و الموازنه، محمود مهدوی دامغانی، تهران: نشر نی، 1374، ص 140./ العلامه محمد باقر المجلسی، بحار الانوار، تحقیق و تعلیق: شیخ محمد باقر المحمودی، طهران: وزاره الثقافه و الارشاد الاسلامی، 1408 ق، ج32، ص 213.
45. سبط ابن الجوزی، پیشین، ص 69./ نهج البلاغه، پیشین، خطبه 122، ص 120./
46. علی اکبر حسنی، تاریخ تحلیلی و سیاسی اسلام، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1373، ص 416./ رسول جعفریان، تاریخ خلفا، قم: نشر الهادی، 1477، ص 267.
47. ر.ک: علی اکبر علیخانی، سیاست نبوی، پیشین.
48. ابوالحسن علی بن حسن المسعودی، پیشین، ج1، ص ص 763 و 718./ احمد بن ابی یعقوب، پیشین، ج2، ص ص 182 و 94./ نصر بن مزاحم المنقری، پیشین، ص ص 75 و 432 و 530 و 270 و 255./ محمد بن محمد نعمان الشیخ المفید، پیشین، ص 399./ محمد بن جریر الطبری، پیشین، ص ص 520-517./ ابی حنیفه احمد بن داود الدینوری، پیشین، ص 147./ ابوجعفر محمد بن عبدالله اسکافی معتزلی، پیشین، ص 140./ محمد باقر المجلسی، پیشین، ج32، ص 213.
49. محمد باقر المجلسی، پیشین، ج100، ص 39./ عباس محمود العقاد، پیشین، ص 18.
50. قال علی (7): نهی رسول الله (ص) أن یلقی السم فی بلاد المشرکین، ابی جعفر محمد بن یعقوب الکلینی، فروع کافی، تهران: دار الکتب الاسلامیه، 9362، ج5، ص 28.
51. ابی جعفر محمد بن یعقوب الکلینی، پیشین، ج5، ص 28.
52. نصر بن مزاحم المنقری، پیشین، ص ص 222- 219 و 253./ سبط ابن الجوزی، پیشین، ص ص 9-88.
53. عز الدین ابن اثیر، پیشین، ج2، ص ص 8-197./ محمد باقر المجلسی، پیشین، ج42، ص 288.
54. وَقَاتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ الَّذِینَ یقَاتِلُونَکُمْ وَلَا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لَا یحِبُّ الْمُعْتَدِینَ، بقره(2): 190.
55. محمد بن الحسن الشیبانی، کتاب السیر الکبیر، املاء: محمد بن احمد السرخسی، قاهره: 1958، ج2، ص 85.
56. نهج البلاغه، پیشین، خطبه 206، ص 240.
57. شهاب الدین احمد نویری، پیشین، ج5، ص 193./ نصر بن مزاحم المنقری، پیشین، ص ص 57 و 432 و 530.
58. شهاب الدین احمد نویری، پیشین، ص ص 178 و 5-154 و 152./ ابی حنیفه احمد بن داود دینوری، پیشین، ص 151./ محمد بن جریر طبری، پیشین، ج3، ص 518./ نهج البلاغه، پیشین، نامه 14 ص 280./ محمد باقر المجلسی، پیشین، ج32، ص 213.
59. محمد بن محمد بن نعمان الشیخ المفید، الجمل، پیشین، ص 339./ نهج البلاغه، پیشین، خطبه 73، ص 55 ./ عباس محمود العقاد، پیشین، ص 200.
60. نهج البلاغه، پیشین، نامه 47، ص 321، و نامه 14 ص 280.
61. ر.ک: پاورقی های بحث قبلی، و نهج البلاغه، پیشین، نامه 14، ص 280.
62. محمد بن جریر طبری، پیشین، ج3، ص 544.
63. احمد بن محمد بن حنبل، المسند، تحقیق: احمد محمد شاکر، قاهره: مکتبه التراث الاسلامی، 1414 هـ، جلد8، ص 41.
64. ابن ماجه، ابی عبدالله محمد بن یزید قزوینی، سنن، بیروت: احیاء التراث العربی، 1395 هـ ج2، ص 947، ج2، ص 101./ الامام ابی داود سلیمان بن الاشعث السجستانی الازدی، سنن ابی داود، بیروت: دار الحیاء السنه النبیه، بی تا، ج3، ص 52./ شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، تهران: دارالکتاب الاسلامیه، 1364، ج6، ص 138.
65. وَلَا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لَا یحِبُّ الْمُعْتَدِینَ، بقره (2): 190.
66. محمد حسین طباطبایی، تفسیر المیزان، پیشین، ج2 ص 61./ سید قطب، فی ظلال القرآن، بیروت: دار الشروق، 1402 ج1، ص 188./ ابوعلی الفضل ابن الحسن ابن الطبرسی، پیشین، ج1، ص 285.
67. محقق حلی، شرایع الاسلام، نجف، مطبعه الاراب فی النجف الاشرف، 1389، ج1، ص 312./محمد حسن النجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج21، بیروت: دار احیاء التراث العربی، 1981م، ص70.
69. شیخ محمد بن حسن حر عاملی، پیشین، ج1، ص 43./ محمد حسن النجفی، پیشین، ص 75.
70. سید مصطفی محقق داماد، حقوق بشر دوستانه بین المللی، تهران: مرکز نشر علوم اسلامی، 1383، ص ص 57-55.
71. ابن هشام، پیشین، ص 992.
72. در خصوص تفاوت خدعه جنگی و خیانت و نمونه های آن در صدر اسلام ر.ک: سید مصطفی محقق داماد، پیشین، ص ص 97-94.
73. علی اکبر حسنی، پیشین، ص 416./ رسول جعفریان، تاریخ خلفا، پیشین، ص 267.
المجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، بیروت: مؤسسه الوفاء، 1403 ق، 1989.
نراقی، مولی مهدی، علم اخلاق اسلامی (ترجمه جامع السعادات) سید جلال الدین مجتبوی، تهران: انتشارات حکمت، 1366.
مغنیه، محمد جواد، فلسفه اخلاق در اسلام، تهران: دفتر تحقیقات انتشارات بدر، 1361.
طوسی، خواجه نصیر الدین، تهذیب الاحکام، تهران: دارالکتاب الاسلامیه، 1364.
سید جعفر،شهیدی، نهج البلاغه، ترجمه، تهران: انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، 1371.
قزوینی، عبدالکریم بن محمد یحیی، بقا و زوال دولت در کلمات سیاسی امر مومنان، به کوشش رسول جعفریان، قم: کتابخانه آیت الله العظمی مرعشی نجفی، 1371.
خوانساری، جمال الدین محمد، شرح غرر الحکم و دررالکلم، مقدمه، تصحیح و تعلیق: میر جلال الدین حسینی ارموی، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، 1360.
الشیخ المفید، محمد بن محمد ابن نعمان، الجمل، بیروت: دارالمفید، 1414 هـ 1993 م.
سیوطی، جلال الدین عبدالرحمن، الاتقان فی علوم القرآن، سید مهدی حائری قزوینی، تهران: انتشارات امیر کبیر، 1363.
عبده، محمد، الاعمال الکامله، تحقیق: محمد عامره، بیروت: 1972.
عماره، محمد، اسلام و جنگ و جهاد، احمد فلاحی، تهران: نشر احسان، 1383.
رشید رضا، محمد، تفسیر المنار، بیروت: دار المعرفه، بی تا.
الطبرسی، ابوالفضل بن الحسن، مجمع البیان، قم: مکتبه آیه الله مرعشی نجفی، 1403 ق.
هاشمی رفسنجانی، اکبر، تفسیر راهنما، قم: دفتر تبلیغات اسلاکی حوزه علمیه، 1371.
صالحی نجف آبادی، نعمت الله، جهاد در اسلام،تهران: نشر نی، 1382.
علیخانی، علی اکبر ، «تعامل دولت نبوی با یهودیان» در: علی اکبر علیخانی و همکاران، سیاست نبوی، تهران: پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، 1386.
ابن عساکر، الامام علی بن ابی طالب (ع) (من تاریخ مدینه دمشق)، تحقیق: الشیخ محمد باقر المحمودی، بیروت: دار التعاریف للمطبوعات، 1395 هـ 1975 م.
العقاد، عباس محمود، عبقریه الامام علی (ع)، بیروت: المکتبه العصریه، 1286 هـ 1967 م.
الجوزی، ابن سبط، تذکره الخواص، طهران: مکتبه نینوی الحدیثه، بی تا.
المسعودی، ابوالحسن علی حسین، مروج الذهب، ابوالقاسم پاینده، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، 1370.
ابی یعقوب، احمد ابن ابی، تاریخ الیعقوبی، بیروت: دار صادر، بی تا.
المنقری، نصر بن مزاحم، پیکر صفین، پرویز اتابکی، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، 1370.
الطبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، بیروت: مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، 1879 م.
الدینوری، ابی حنیفه احمد بن داود، الاخبار الطوال، تحقیق: عبدالمنعم عامر، قاهره: داراحیاء الکتب العربیه، 1960.
نویری، شهاب الدین احمد نهایه الارب، دکتر محمود مهدوی دامغانی، تهران: انتشارات امیرکبیر، 1364.
علیخانی، علی اکبر، «کرامت انسانی و خشونت در اسلام»، پژوهشنامه علوم سیاسی، شماره 3، 1385.
البخاری، ابی عبدالله محمد بن اسماعیل بن ابراهیم، صحیح، بیروت: دارالفکر، 1420 ق.
عربی، محی الدین بن، الفتوحات المکتبه، بیروت: دار صادر، بی تا.
جعفری، محمد تقی، حکمت اصول سیاسی اسلام، تهران: بنیاد نهج البلاغه، 1369.
الحر العاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشیعه، تحقیق: عبدالرحیم الربانی الشیرازی، بیروت: دار احیاء التراث العربی، 1430، 1983 م.
ثقفی کوفی اصفهانی، ابواسحاق ابراهیم بن محمد، الغارات، تهران: انتشارات انجمن آثار ملی، 1355.
معادیخواه، عبدالمجید، تاریخ اسلام، تهران: نشر ذره، 1377.
جعفریان، رسول، سیره رسول خدا، قم: انتشارات دلیل ما، 1383.
ابن هشام، السیره النبویه، حققها: مصطفی سقا و آخرون: بیروت: داراحیاء التراث العربی، بی تا.
حمید الله، محمد، نامه ها و پیمان نامه های سیاسی حضرت محمد(ص)، ترجمه سید محمد حسینی، قرآن: انتشارات سروش، 1374.
الشیخ المفید، محمد بن محمد ابن نعمان، الارشاد، ترجمه سید هاشم رسولی محلاتی، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1378.
ابن اثیر، عزالدین علی، الکامل فی التاریخ، بیروت: دار صادر دار بیروت: 1965 م 1285 ق.
البلاذری، احمد بن یحیی بن جابر، انساب الاشراف، بیروت: دارالفکر، 1996 م، 1417 ق.
ابن سلام، ابوعبید قاسم، الاموال، بیروت: دارالفکر، 1408 ق.
الدمشقی، ابوالفداء الحافظ ابن کثیر، البدایه و النهایه، بیروت: دارالکتاب العلمیه، 1415 هـ.
اسکافی معتزلی، ابوجعفر بن عبدالله، المعیار و الموازنه، محمود مهدوی دامغانی، تهران: نشر نی، 1374.
المجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، تحقیق و تعلیق: شیخ محمد باقر المحمودی، طهران: وزاره الثقافه و الارشاد الاسلامی، 1408 ق.
حسنی، علی اکبر، تاریخ تحلیلی و سیاسی اسلام، تهران: دفر نشر فرهنگ اسلامی، 1373.
جعفریان، رسول، تاریخ خلفا، قم: نشر الهادی، 1477.
الکلینی، جعفر محمد بن یعقوب، فروع کافی، تهران: دارالکتب الاسلامیه، 1362.
الشیبانی، محمد بن الحسن، کتاب السیر الکبیر، املاء: محمد بن احمد السرخسی، قاهره 1958.
ابن حنبل، احمد بن محمد، المسند، تحقیق: احمد محمد شاکر، قاهره، مکتبه التراث الاسلامی، 1414 هـ.
ابن ماجه، ابی عبدالله محمد بن یزید قزوینی، سنن، احیاء تراث عربی، 1395 هـ.
السجستانی الازدی، الامام ابی داود سلیمان بن الاشعث، سنن ابی داود، دارالحیاء السنه النبویه، بی تا.
شیخ طوسی، ابوجعفر محمد بن حسن، تهذیب الاحکام، تهران، دار الکتاب الاسلامیه، 13(ص)4.
سید قطب، فی ظلال القرآن، بیروت، دار الشروق، 1402.
محقق حلی، شرایع الاسلام، نجف: مطبعه الاراب فی النجف الاشرف، 1389.
النجفی، محمد حسن، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج21، بیروت: دار احیاء التراث العربی، 1981 م.
محقق داماد، سید مصطفی، حقوق بشر دوستانه بین المللی، تهران: مرکز نشر علوم اسلامی، 1383.
منبع: ذاکریان، مهدی؛ (1390)، اخلاق و روابط بین الملل، تهران: دانشگاه امام صادق(ع)