چکیده
عصر نوین که در ابتدا یک جنبش به نظر می رسید، دیری نپایید که به بستر پیدایش و رشد هزاران جنبش معنوی تبدیل شد. جنبش های عصر نوین، به دنبال اهدافی نظیر رشد و شکوفایی معنوی هستند که باورها و برنامه های متعدد و متنوعی را در بر می گیرد. تنوع و تکثر باورها و الگوهای رفتاری در جنبش های این عصر بسیار زیاد است، ولی بیشتر آنها هیچ ربط و شباهتی به هم ندارند.بعضی از محققان، دو ویژگی را اصول عصر جدید معرفی کرده اند: اول، اعتقاد به عصر نوینی که با افزایش آگاهی معنوی و تحقق صلح جهانی فرا می رسد؛ دوم، نقش افراد و گروه ها در نشر آگاهی معنوی و زمینه سازی برای فرا رسیدن عصر نوین.
با توجه به اصل دوم، استفاده گسترده از رسانه های جمعی و ظرفیت هنر، ضرورتی انکار ناپذیر است. گسترش استفاده از رسانه ها برای ترویج معنویت عصر جدید، به ویژه در فیلم ها و سریال ها، فضای رسانه ای و هنری جامعه را نیز تحت تأثیر قرار داده است. این اثرپذیری از دو زاویه به چشم می آید: نخست، پخش فیلم ها و سریال های خارجی با رویکرد معنوی و دیگر، تولید فیلم ها و سریال های داخلی با همین رویکرد.
کلید واژگان
عصر نوین، معنویت، کانالینگ، رسانه، هنر.مقدمه
قرن بیستم، قرن بحران معنویت بود و انسان بیش از هر زمان دیگر از نبود معنویت و شکوفایی روحی رنج می برد. همین موضوع سبب شد که هر ایده ای با عنوان معنویت، در جامعه پذیرفته شود و از سوی دیگر، از امید به دگرگونی زندگی و روزگار استقبال شود. در این شور و هیجان، با تکیه بر جنبش ها و سازمان هایی که با رویکردی معنوی، ظهور دنیایی نو و فرا رسیدن عصری جدید را مژده می دادند، جنبش عصر جدید شکل گرفت.این جنبش که می کوشید آرمان مبهم عصر نوین معنوی را از هر راهی گسترش دهد، بسترساز پیدایش حرکت های اجتماعی و سازمان ها و رهبرانی شد که هر کدام از ظن خود، با عصر جدید همراهی می کردند و تفسیری از عصر نوین معنوی داشتند.
از این رو، جنبش عصر جدید، همچون لیوانی از شیر که در رودخانه ریخته شود، در میان هزاران رهبر کاریزما، سازمان و گروه معنویت گرا که ایده ها و توصیه های متفاوت و گاه متعارضی مطرح می کردند، محو گردید.
تأکید جنبش عصر جدید بر گسترش معنویت و آماده سازی جهان برای ورود به عصر جدید موجب استفاده گسترده آنها از رسانه ها و هنرمندان شد و تا امروز حجم زیادی از تولیدات رسانه ای، به ویژه در قالب فیلم و سریال، به موضوع و آرمان عصر جدید اختصاص یافته است. در این مقاله به بررسی ابعاد کاربری عصر جدید در رسانه ها و نفوذ این موج در تولیدات رسانه ملی و فیلم ها و سریال های داخلی می پردازیم.
تعریف عصر نوین
عصر نوین، یک اصطلاح چتری است که بر شبکه گسترده ای از افراد و گروه های هم پوش با معتقدات و جهت گیری بسیار متفاوت، اطلاع می شود که ممکن است آمیزه ای از طلب مکمل، جنبش استعداد بشری نئوپیگنیسم، فکر نو، رازوری، شامانیسم یا ویکا یا جادوگری باشد که هیچ اتفاق نظری میانشان نیست.( جان آر. هینلز، 1386 : 448).بر اساس برخی برداشت های رایج، جهان در حال آغاز یک دوره جدید است؛ دوره ای که در آن، بشر به هشیاری برتری خواهد رسید.
این مفهوم، چتری است که به صورت وسیع در مورد مجموعه گروه ها، جوامع و شبکه هایی به کار می رود که در فرآیند انتقال هشیاری به سر می برند و در آرزوی رسیدن به عصر آکواریوس هستند. آکواریوس، دوره ای از تاریخ است که خورشید در بهاری معتدل، در برج دلو قرار دارد.(1)
در دایره المعارف اینکارتا، ذیل جنبشِ عصر نوین آمده است:
جنبش عصر نوین، آمیزه وسیعی از عوامل روحی، سیاسی و اجتماعی است که در صدد رهنمون سازی فرد و جامعه از طریق آگاهی روحی است. عصر نوین، تصویر آرمانی است که دوره پیشرفت و هم زیستی مسالمت آمیز را نوید می دهد.(2)
تکثر و تنوع باورها و اعمالی که عصر نوین، آنها را همچون چتری فرا می گیرد، به اندازه ای گسترده و ضابطه ناپذیر است که منتقدانی نظیر لما شوریر، استریکر و هاکت، از عصر نوین با عنوان «معجون عقاید» نام برده اند.(3)
آن گونه که سات کلیف می گوید، عصر نوین، ساختار واژه ای است که افراد بیرونی، برای به هم پیوستن مصنوعی مجموعه ای متفاوت از عقاید و اجزا که به طور معمول جمع شدنی نیستند، ابداع کرده اند؛ واژه ای که اجزای قابل پیش بینی و ساختار مشخصی ندارد.(4)
ووتر هانگراف (1996) اعلام می کند تعمقِ فراطبیعی، جامعه بین المللی کریشنا و سازمانِ اُشو در زمان هایی این قابلیت را داشتند که عنوان عصر نوین را به خود اختصاص دهند. همچنین در مذاهبِ بشقاب پرنده و جامعه آسرویس نیز این تناسب وجود دارد. ( دارن کیپ و جیمز لیوز. 2007 : 10) در مقابل، برخی هم عصر نوین را نه دین، نه جنبش نوظهور و نه مجموع آنها می دانند. ( هیلاس، 1996 : 9)
پراکندگی، تکثر و تنوع و تعارض جنبش هایی که به نام عصر جدید شناخته می شوند، دامنه اختلاف نظرها را بیش از حد گستردانده و تعریف این پدیده را به کاری محال تبدیل کرده است. به همین دلیل، با کاهش توقع ها در بررسی و شناخت این پدیده، به کشف عقاید اصلی و بنیادین آن قناعت می کنیم.
ویژگی های اصلی عصر نوین
جنبش عصر نوین، پیکره معتقدانِ پراکنده را با محوریت دو ایده ساده به هم پیوند می دهد: اول اینکه عصر نوین پیش بینی می کند آگاهی معنوی چشم گیر و صلح جهانی فرا خواهد رسید. و به تمام تبعیض ها، فقر، بیماری، گرسنگی و جنگ پایان خواهد داد. این انتقال اجتماعی، نتیجه هشیاری روحی گسترده عموم ملل، در طول نسل های آینده خواهد بود.دوم اینکه اشخاص قادرند با انتقال و رشد معنوی، مقدمه عصر نوین را فراهم سازند. هر چند برخی از پیروان آموزه های عصر نوین بر این باورند که این عصر فرا خواهد رسید، هنگامی که بنیامین کرمه (5) اعلام کرد که منجی یا میتریا (6) در سال 1982 ظهور خواهد کرد، علاقه اولیه با پیش بینی های شکست خورده رنگ باخت. البته کرمه از سازمان خود بهره جست تا پیش بینی ظهور قریب الوقوع منجی را حفظ کند.(7)
اصل دوم عصر جدید، سبب ورود آن به عرصه تجارت، برنامه های بزرگ فرهنگی، گرد هم آیی های جهانی و استفاده وسیع از رسانه ها شده است. بنابراین، عصر نوین متشکل از افراد، گروه های تجاری و حرفه ای و هنری است که در دهه های 1980 و 1990 میلادی، به رشد فزاینده ای رسیدند و در ایالات متحده و کشورهای دیگر، بازار عظیمی برای کتاب ها، مجلات و وسایل صوتی و تصویری فروشگاه های عرضه وسایل، غذای طبیعی، کریستال، مجسمه ها و بت ها، انواع مراکز روان درمانی و طب مکمل به وجود آوردند.
فطرتِ الهی و روح نامحدود بشری در جست و جوی آرامش، بی تاب است، ولی کتاب های مقدس پیشین به دلیل تحریف و ورود خرافات، از عرضه برنامه ای کارآمد و سازنده بازماندند و در حد برنامه های سرگرم کننده، متوقف شده اند. در حال حاضر، عصر جدید، آمیزه ای از خرافات و تحریف هایی است که در طول قرن ها با آموزه های ناب ادیان آمیخته شد و امروز بسیاری از آنها با صورت و ترکیبی تازه، به زندگی بشر راه یافته است.
منشأ پیدایش عصر نوین
جنبش عصر نوین، از طریق اُکالت، (8) یعنی جوامع مذهبی متافیزیکی، در دهه های 1970 و 1980 میلادی گسترش یافت.( The Reappearance the Christ and the Masters Wisdom.p.31) این جنبش، در انتظار عصر نوین، یعنی عصر عشق و روشنایی است و وعده فرا رسیدن دوران روشن و مصلحت آمیز از طریق خودسازی ( از دیدگاه آنها) و سیر شخصی را می دهد. از قوی ترین حامیان جنبش، می توان به پیروان ایزوتریکیسم اشاره کرد؛ دیدگاهی مذهبی که بر مبنای اکتساب علوم غریبه شکل گرفت و از قرن دوم در غرب در قالب گنوستیسم(9) به شهرت دست یافت و در قرن هفدهم، فراماسونری، و در قرن نوزدهم و بیستم، تئوزوفی و آیین جادویی (10) جای گزین آن شدند و همان آموزه ها را ادامه دادند.در قرن نوزده، هلنا پترونا بلاواتسکی (11) از بنیان گذاران جامعه تئوزوفی، از عصر نوین خبر داد. او بر این باور بود که تئوزوفیست ها ( کسانی که تصور براهما و بودا، مانند تناسخ را پذیرفته اند) باید به کمک تحول و تکامل نوع بشری بشتابند و خود را آماده سازند تا به موجوداتی فراطبیعی- به عنوان مرشدان عروج کرده اخوت کبیر سپید - که حضورشان قریب الوقوع است، کمک کنند. به اعتقاد بلا واتسکی، رهبران مخفی جهان و اعضای اخوت سرّی، سرنوشت این سیاره را راهبری می کنند.
این عقاید باعث ایجاد انتظار عصر نوین در میان معقتدان به روح و کسانی شد که به استرولوژی ایمان داشتند. آنها به ظهور عصر نوین اکواریان که دوره ای همراه با برادری و پیشرفت است، معتقد بودند.
در سال 1880 میلادی، بلاواتسکی به معجزات تقلبی درباره ارتباطش با مرشدان عروج کرده متهم شد. در اوایل قرن بیستم، جامعه تئوزوفی دچار آسیبِ دیگری شد؛ ( انحراف های جنسی رهبرانش)
جانشین بلاواستکی، آنی بی سانت، آمدنِ مسیح یا منجی جهانی را پیش بینی کرد و به اعتقاد او، این منجی، کریشنامورتی بود، اما کریشتا مورتی این موضوع را انکار کرد و رسوایی بزرگی برای آنها به بار آورد. خود بی سانت (12) از این اقدام کریشنا مورتی در سال 1929 شوکه شد. با وجود همه این اتفاقات، در جامعه، کاتالیزورهای زیادی در افزایش پذیرش عمومی نسبت به غیبت گویی وجود داشت.(13)
بایلی، (14) یکی از رهبران تئوصوفی و بنیان گذار مدرسه آرانس (15) ( سازمانی برای ترویج آموزه های معنوی جدید) اعلام کرد که مسیح نوین - جنابِ مِی تریا (16) - در ربع آخر قرن بیستم ظهور می کند.
بایلی، برنامه ای مثلثین بنا نهاد که در آن، افراد در گروه های سه نفره، انرژی الهی را دریافت و آن را با اطرافیانشان تقسیم می کردند و به آگاهی روحی دست می یافتند. بعد از مرگ بایلی، اعضای سابق مدرسه آرانس، گروه مستقل نوین تئوزوفی را پدید آوردند که تفکر غالب در آن، امید به عصر نوین بود. این گروه ها ادعا می کردند قدرتی دارند. که انرژی معنوی را به جهان انتقال می دهد و پیام هایی از موجودات فوق طبیعی دریافت می کنند؛ به ویژه از مرشدان عروج کرده اخوت کبیر سپید. به عنوان نمونه، بنیاد فیندهورن اسکاتلند(17) بر این باور بود که ارتباط آنها با ارواح طبیعی باعث تولید شاهکارهای کشاورزی، با وجود خاک و آب و هوای نامناسب می شود.
انتظار عصر نوین در دهه های 1940 میلادی توسعه یافت و سازمانی جدید ظاهر شد. رهبر ثروتمند آن، آنتونی بروک (18) ادعا کرد که فجایع مصیبت باری در کریسمس 1967 میلادی رخ می دهد. این وقایع رخ نداد، ولی شبکه بین المللی گروه عصر نوین شکل گرفت. در حالی که تکیه بر علوم غریبه (19) در حال رشد بود، مظهر اصلی آن، تئوزوفی، با موانعی بزرگ دست و پنجه نرم می کرد.
در ده های هفتاد، بر اثر تبلیغات وسیع، آرمان های تئوزوفی فراگیر شد. و جنبش های زیادی هماهنگ با این آرمان ها و نگرش ها پدید آمد. این روند در دهه های 1980 و 1990 موجب شد که عصر جدید، ماهیت خود را به عنوان یک جنبش از دست بدهد و به بستری برای پیدایش هزاران جنبش و سازمان و مرشد و رهبر معنوی بدل شود.
از سال 2008، حرکتی در ایالات متحده آغاز شد که می کوشید این سازمان ها و رهبران و مرشدان معنوی را با عنوان رهبران تکاملی (20) گرد آورد. سپس با هدف گذاری مشترک و ایجاد هماهنگی میان آنها، به بازآرایی عصر جدید و سازمان دهی یک حرکت بزرگ و اثرگذار جهانی بپردازد.
بعضی از فعالان تشکیلات رهبران تکاملی، مانند: دیپاک چوپرا، لوئیز هی، دونالد والش، دبی فور و ویلیام بک ویث از افراد اثرگذار در جامعه ما هستند که ترجمه آثار آنها به فارسی، با چاپ های مکرر در بازار دیده می شود و برخی مراکز و مؤسسات، آموزه های آنها را آموزش و رواج می دهند.
اصحاب رسانه و هنرمندان، معمولاً قشری فرهیخته و اهل مطالعه هستند و به گرایش های معنوی خود بیشتر توجه می کنند. به همین علت، در شرایطی ممکن است تحت تأثیر آموزه های عصر جدید قرار بگیرند و این اثرپذیری، در آثار و فعالیت های حرفه ای آنها جلوه گر شود. سپس به طور طبیعی در فرهنگ عمومی جامعه و افکار و بینش مردم اثر بگذارد. در اینجا برای مثال، به یکی از مسائل اصلی عصر جدید می پردازیم که به نظر می رسد جلوه های آن در برنامه های رسانه ای، روز به روز بیشتر می شود.
کانالینگ(21) در عصر نوین
بعضی از طرفداران عصر نوین ادعا می کنند موجودات فرازمینی، از درون با آنها سخن می گویند و آنان را به رشد معنوی و به سوی عصر نوین رهنمون می شوند. ممکن است این موجودات فرازمینی، شیاطین، فرشتگان و حتی موجودات فضایی باشند که سوار بر بشقاب پرنده ها هستند.این ادعا بر اساس باوری است که در آن، افراد تحت شرایط معینی به صورت کانال عمل می کنند تا اطلاعات را از راه غیر معمول، از منبع دیگری دریافت کنند. نوعاً این منابع را با عنوان موجوداتی مجرد و والا خوانده اند.(22)
در بسیاری از موارد به نظر می آید حالت هیپنوتیزم یا جذب، نیاز اساسی باشد و موجودات مجرد، از جسم واسطه کسب اجازه می کنند تا به واسطه اندام های سخنرانی یا نوشتار، به طور خودکار ارتباط برقرار کنند، ولی آنها این را پدیده خواب یا هیپنوتیزم نمی دانند، بلکه ادعا دارند که ارتباطی واقعی با موجود دیگر برقرار می شود و مطالبی که شخص واسطه یادداشت می کند یا می گوید، حقیقتاً از طریق ارتباط درونی با دیگری دریافت شده است.
وجه مشترک تمام این پدیده های متنوع در عصر نوین را «کانالینگ» می نامند در این ارتباط ها، دو نوع پیام دریافت می شود؛ بخشی از آنها به صورت دانش و اطلاعات است که موجودات دیگر می فرستند و بخشی دیگر، دستورهایی است که برای رشد و هدایت معنوی فرد یا دیگران، در اختیار شخص کانال شده یا مدیوم قرار می گیرد.
احضار روح، ا رتباط با جن ها، تلاش برای ارتباط با موجودات ناشناخته، یا بی تلاشی، در قالب سکوت و مدیتیشن برای شنیدن نداهای درونی، گونه های مختلفی از کانالینگ در عصر جدید هستند. در عرفان حلقه یا سایمنتولوژی، این نوع ارتباطات، ارتباط با کالبد ذهنی مردگان معرفی می شود که ممکن است در کالبد افراد زنده رسوخ کنند.
عصر جدید و تناسخ
بخش گسترده ای از پدیده های کانالینگ، برای اثبات تناسخ استفاده شده است؛ به این صورت که فرد در حالت هایی مانند خلسه های هیپنوتیزمی، به روح افرادی که در گذشته زندگی می کرده اند، متصل می شود و با زبان آنها سخن می گوید. به عبارت دیگر، گاهی در خلسه های عمیق، ارواحی که در گذشته زیسته و از دنیا رفته اند، از طریق فرد مدیوم و کانال شده، سخن می گویند.بنابر فرضیه تناسخ، این افراد در حقیقت، لایه های عمیق و نهفته وجود فرد هستند که در گذشته به صورت دیگری زندگی می کرده اند و پس از مرگ ها و زندگی های متوالی، در حال حاضر به صورت فرد کانال شده در آمده اند و زندگی می کنند.
با این تفسیر، باید گفت که در کانالینگ، این گونه نیست که همیشه فرد کانال شده با موجودات دیگر ارتباط برقرار کند، بلکه گاهی با زندگی های گذشته خود و لایه های عمیق روحش مرتبط می شود. البته بررسی ها نشان داده است که بسیاری از مدعیان این ارتباطات، دروغ گو هستند. حتی هلنا بلاواتسکی، بنیان گذار جامعه تئوزوفی، ارتباطات مشکوکی گزارش داده است که به سبب آنها به ارائه معجزات غیر واقعی متهم شد.
درباره ارتباطات هیپنوتیزمی، مشخص شده است که بسیاری از مواردی که گاه به عنوان مؤید تناسخ استفاده می شود، تحت تلقین هیپنوتیزکننده اتفاق افتاده و فرد کانال شده در حقیقت، مطالبی را که وی القا کرده است، بازگو می کند. به هر روی، ادله رد تناسخ در کتاب های فلسفی و کلامی بررسی و تبیین شده که پرداختن به آنها از موضوع این مقاله خارج است.
ارتباط با ارواحی که تازه عروج کرده اند، آن گونه که در معنویت کلاسیک قرن نوزده به چشم می خورد، در کانالینگ عصر نوین، نامتعارف است. در کانالینگ ادعا می شود که بشر از طریق توالی تجسم زمینی، توسعه می یابد. و به درجه ای از رشد می رسد که به قسمت اعلای وجود هدایت می شود. ادامه رشد توانایی ها در اینجا تا رسیدن به مرحله بالای عقلانیت و روشنگری ادامه می یابد.
کانالینگ بیشتر به تناسخ می پردازد؛ انسان ها را به منزله خدایان قلمداد می کند؛ مسیح را آموزگار یا راهنمایی در میان صدها آموزگار و مرشد دیگر به شمار می آورد؛ کتب مقدس را معمولاً منبعی نامطمئن می داند و معقتد است افراد، خودشان باید به الهامات درونی دست یابند و توانایی شنیدن و دنبال کردن نداهای درونی را داشته باشند. برخی از مدعیان کانال یا واسطه شدن ارتباط با ارواح، نوشته هایی از خود بر جای گذارده اند که معروف ترین آنها «دوره ای در اعجاز» است.(23) ادعا می شود این نوشته، املای ندای پنهان مسیح است. در این کتاب همانند دیگر کتاب های مذهبی و کتاب های مورمون (24) و قانون الهی، (25) ادعا شده که با نوعی از وحی و الهام نگارش یافته است. درون مایه ادعاهای مطرح شده در این دوره با باورهای مسیحیت در تعارض قرار دارد؛ از جمله پلورالیسم عصر نوین که می گوید همه راه ها به خدا منتهی می شود(26) و به همین دلیل، در کشورهای غربی نیز متدینان، آن را نقد و رد کرده اند.
تاکنون دلایل و شواهد در خور توجهی از صحت ادعای مدعیان کانالینگ مطرح نشده است. احتمال وجود انگیزه های نفسانی و دنیوی و نبود دلایل قطعی برای این ادعاها، موجب تردیدهای اساسی می شود.
برای تأمل در این موضوع، باید تذکر دهیم که از دیدگاه قرآن کریم، گاهی شیطان به قلب انسان ها الهام می کند و موجب می شود نداهایی از درون آنها برخیزد: « إِنَّ الشَّیَاطِینَ لَیُوحُونَ إِلَى أَوْلِیَائِهِمْ لِیُجَادِلُوکُمْ....؛ همانا شیطان به دوستان خود وسوسه و القا می کند تا با شما مجادله کنند.» ( انعام: 121)
این الهامات شیطانی در ایجاد تزلزل در اصول اعتقادی نظیر باور معاد، نقش مهمی دارند.
در این آیه شریفه، دریافت های شیطانی به کسانی نسبت داده شده که اعمال ناشایست دارند و با دوری از آیات الهی، در زمره دوستان شیطان قرار گرفته اند. صرف نظر از درستی یا نادرستی ادعای معتقدان جنبش عصر نوین درباره ی ارتباط با عالم غیب، باید گفت که این ارتباط از چند راه امکان پذیر است.
1. ارتباط پیامبران، از طریق فرشتگان یا وحی و الهام الهی که طریقه اثبات آن در کتاب های عقیدتی به طور مبسوط آمده است.(27)
2. ارتباط امامان معصوم از طریق کشف و شهود و الهامات صادق که به تأیید قرآن و پیامبر اسلام رسیده است و علمای دین نیز پذیرفته اند.(28)
3. الهامات راستین اولیای الهی که نشانه های آنها روشن است و با قوت ایمان و شدت تقوا و افزایش نورانیت درونی حاصل می شود.
به طور طبیعی، همه انسان ها در معرض الهامات الهی و وسوسه های شیطانی قرار دارند. در این شرایط، وجدان انسان که پاکی و ناپاکی را می شناسد، می تواند راهنمای فرد باشد: وَ نَفْسٍ وَ مَا سَوَّاهَا فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَ تَقْوَاهَا. (شمس: 7و8) گذشته از این، آموزه های وحیانی، به ویژه قرآن کریم، معیاری برای تمایز میان مواجید رحمانی و ملهمات شیطانی است.
قرار گرفتن در معرض الهامات شیطانی به دو صورت است. نخست اینکه شیطان، همه انسان ها را وسوسه می کند و می کوشد آنها را از یاد خداوند غافل گرداند و دامانشان را به گناه و پلیدی بیالاید. هم از این رو سوگند یاد کرد که از هر سو می آید تا فرزندان آدم را بفریبد. ( نک: اعراف: 17) حالت دوم، مربوط به کسانی است که بر اثر پیروی از وسوسه های شیطانی، به ابزاری کارآ و مرکبی راهوار برای وی بدل شده اند؛ به گونه ای که شیطان با چشم آنها می بیند و از زبان آنها سخن می گوید.( نهج البلاغه، خطبه 7) این افراد، در ولایت شیطان هستند و او فراتر از وسوسه های عادی به آنها وحی می فرستد و حکم می کند. ( ن. ک: اعراف: 121) این افراد، کاملاً عامل شیطانند و کارهایی انجام می دهند که او به آنها سپرده است؛ گویی وجودشان با شیطان یکی شده است و به صورت شیاطین انسان نما درآمده اند. بررسی خرافات و انحراف های رایج در جریان های برخاسته از عصر جدید، نشان می دهد که در بعضی از آنها، به راستی شیطان حکومت می کند و گاهی به نام ادیان بزرگ، پلیدترین دستورها و راهکارهای عملی را برای زندگی پیروان این ادیان توصیه می کند. اینکه اشو به نام مسیح و بودا به آزادی جنسی حکم می کند یا عرفان حلقه به نام اسلام و قرآن، ترک عبادات را توصیه می کند، تنها از باب نفوذ شیطان و تسلط او بر قلب ها و فکرهای تیره، تحلیل شدنی است.
از این گذشته، نقش پیش گامانه و الهام بخش هنا بلاواتسکی و آلیس بیلی در ارتباط با جریان های شیطان گرا و کابالا، به حدی که آشکارا کانون نشر آثارشان را به نام «لوسیفر» نام گذاری می کنند، از ارتباطات شیطانی این جریان ها حکایت دارد. در کتاب مقدس، لوسیفر، نام شیطان است آن گاه که هنوز از بهشت رانده نشده بود. معمولاً او به عنوان معلم آسمانی و راهنمای ورود به عصر جدید شناخته می شود، اما بعضی از جریان های محافظه کار، از کاربرد صریح این نام و اشاره به اصل موضوع می پرهیزند و فقط ادعای ارتباط با موجودات ناشناخته و تسلیم شدن در برابر آنها را مطرح می کنند.
در جنبش های بشقاب پرنده ای مانند رائیلیان، این ادعا مطرح می شود که موجودات فضایی، خالق زندگی در زمین و الهام بخش و راهنمای انسان ها برای ورود به عصر جدید هستند. به هر روی، بسیاری از این جریان ها و رهبران آنها یافته های خود را به خدا نسبت می دهند؛ خداوند در این باره می فرماید: « وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ کَذِباً أَوْ قَالَ أُوحِیَ إِلَیَّ وَ لَمْ یُوحَ إِلَیْهِ شَیْءٌ؛ چه کسی ظالم تر است از کسی که به خداوند دروغ می بندد و می گوید به من وحی شده؛ در حالی که به او هیچ وحیی نشده است.» ( انعام: 93)
نقش رسانه ها و هنرمندان در گسترش مذاهب نوظهور و باورهای عصر جدید
فیلم ها و سریال های ماورایی و رمان هایی که در سبک های جادویی و معنا گرا ساخته و پرداخته می شوند در ترویج معنویت های نوظهور نقش جدی دارند. گذشته از فضای اثر هنری، هنرمند با شخصیت حقیقی اش که در میان مردم محبوبیت پیدا کرده است، می تواند مروجی اثرگذار برای جنبش های مرتبط با ایده عصر جدید باشد.به این ترتیب، هنر و هنرمندان به عنوان دو عامل متمایز، نقش چشمگیری در ترویج باورهای عصر جدید داشته اند. شیرلی مک لین، بازیگر تصاویر متحرک امریکایی، با نقش آفرینی در فیلم هایی چون آپارتمان ( 1960) ایرمالادوس ( 1963) و سخنان عاشقانه ( 1983) تحسین شد و در شهرت جنبشِ عصر نوین نقش مؤثری ایفا کرد.(29)
مک لین(30) متولد 1934، بازیگر و مؤلفی است که کتاب هایش در شمارگان بالا به فروش می رسد. او برای شناساندن اعتقادات روحی عصر نوین بسیار فعالیت کرد. اولین جلد خاطرات مک لین با عنوان کوه را کوچک مشمار ( 1970) (31) در فهرست پرفروش ترین کتاب ها قرار گرفت و بسیاری را به جنبش عصر نوین علاقه مند کرد. دیگر نوشته های اُتوبیوگرافیک او، بیان کننده باورهای مک لین در زمینه تناسخ و گونه های متفاوت عرفان است.(32)
نقش رسانه و هنرمندان سینما در بسیاری دیگر از فرقه های نوظهور نیز انکارپذیر نیست. پروفسور استفان ای. کِنت، (33) رئیس دپارتمان جامعه شناسی آلبرتا (34) در کانادا از پژوهشگرانی است که تحقیقات گسترده ای در مورد جامعه شناسی و تاریخچه فعالیت های برخی فرقه های نوظهور کرده است. او می گوید همان طور که از سال های 1960 تا 1970 میلادی، جوانان جذب سازمان ساینتولوژی می شدند. گرونده های قبلی، گروه گروه سازمان را ترک می کردند. علت آن، ناکارآمدی و غیرواقعی بودن روان درمانی ساینتولوژی بود که خود را یک جنبش معنوی معرفی می کرد. با توجه به تبلیغات وسیع این سازمان، این ناکارآمدی ها از چشم ها پنهان بود. برنامه های تبلیغاتی این سازمان، در بیشتر موارد با تکیه بر هنر و رسانه و استفاده از هنرمندان طرح ریزی و اجرا شده است.
ای. کِنت در مورد فعالیت RPF(پروژه نیروی توان بخشی ساینتولوژی) و نظام اخلاقی ساینتولوژی، سخنرانی های فراوانی در رسانه ها داشت. همچنین در مقاله ای درباره ی ساینتولوژی و هالیوود، متذکر شده که ساینتولوژی، اشخاص نامدار را به عنوان مأموران ارتباط عمومی، در راستای اهداف سازمان ساینتولوژی به خدمت می گیرد که بخشی از این برنامه ها، تبلیغ ساینتولوژی در جهان خارج و دیگر دولت هاست.
کلیسای ساینتولوژی، پیوسته، هنرپیشگان و افراد معروف به ویژه بازیگران هالیوود را جذب کرده است؛ از جمله جان تراولتا، کاتریل بل، تام کروز و جانسون لی به طور طبیعی، توجه بیشتری را جلب می کنند و می توانند به گسترش این گروه ها کمک کنند.
ظرفیت های جذب که در هنر، رسانه ها و هنرمندان وجود دارد، از نظر طراحان و پایه گذاران جنبش های مربوط به عصر جدید پنهان نیست. جنبش های معنویت گرای نوظهور با خاستگاه داخلی نیز همانند جنبش هایی عمل می کنند که خاستگاه خارجی دارند. نه تنها جریان های خارج از فضای فرهنگ اسلامی و کشور ایران، بلکه جریان های داخلی هم توجهی ویژه به هنرمندان دارند. برای مثال، جریان علی یعقوبی با جذب هنرمندان و فعالان رسانه ای، کوشید ایده هایش را درباره نظام عالم و ورود به عصر آگاهی جدید و نزدیک شدن موجودات ماورایی به سطح زندگی عادی انسانی در عصر جدید، از طریق هنرمندان منتقل کند.
این شیوه را عرفان حلقه هم دنبال کرد؛ تا جایی که برخی اخبار آن، در بعضی بخش های خبری رسانه ملی اعلام می شد و او وهوادارانش در بعضی از برنامه های رادیویی و تلویزیونی، به عنوان کارشناس حوزه عرفان و ادبیات عرفانی، اظهار نظر می کردند. چند سال پیش حرکت معنویت گرای نوظهور دیگری به نام جمعیت اِل یاسین نیز از همین شیوه استفاده کرد و برخی برنامه های خانوادگی تلویزیون، قطعات نمایشی خود را بر اساس ایده های آنها می ساختند.
هنرمندان، گذشته از اینکه خودشان می توانند عامل جذب افراد به جنبش های معنوی نوظهور شوند، در صورتی که ایده ها و باورهای عصر جدید را بپذیرند، به طور طبیعی، این ایده ها را در آثار هنری شان جلوه گر می سازند.
جنبش عصر جدید در فیلم های خارجی رسانه ملی
در چند دهه گذشته، تولید فیلم ها و سریال ها بر اساس ایده های عصر جدید، روزافزون بوده است. بدون شک، رسانه ملی که مصرف کننده تولیدات جهانی است، خواسته یا ناخواسته از این فیلم ها استفاده می کند. برای مثال، در روز شهادت حضرت زهرا (س) از یکی از شبکه های سیما، فیلمی به نام «گفت وگو با خدا» پخش شد که به طور کامل بر اساس زندگی نامه دونالد والش ساخته شده بود. و شخص اول داستان هم به همین نام بود. والش مجموعه کتاب هایی به نام گفت و گو با خدا دارد که در آنها، الهامات خدا را بازگو می کند و جالب این است که این الهامات، همان آموزه های عصر جدید است. مجلدات سه گانه گفت وگو با خدا با ترجمه های متفاوت تاکنون ده ها بار تجدید چاپ شده است.از همه جالب تر، فیلم راز است که چندین بار از سیمای جمهوری اسلامی پخش شد. در این فیلم، استادان معنویت عصر جدید، مانند: بک ویث، جک کنفیلد، دونالد والش و... به طور رسمی ایده ها و نظریه های این جریان را مطرح می کنند. تکرار این فیلم و بعدها تبدیل آن به کتاب و ترجمه های متعددش، یکی از مهم ترین عوامل رواج بنیادی ترین ایده عصر جدید در جامعه ما بوده است.
اوج نمایش این فیلم ها در دوره های ویژه پخش فیلم در رسانه ملی است؛ به طور خاص در جشنواره های فیلم تابستانی و بهاره شبکه های سیما و به طور عمومی تر اواخر هفته. علت این ابتلای گسترده، نخست فعالیت ها و تولیدات بسیار شرکت های فیلم سازی دنیاست و علت دیگر، بی خبری مسئولان در سازمان صدا و سیما. وقتی معیار انتخاب فیلم ها، برنده شدن جوایز در جشنواره های مختلف و نگاهی صرفاً صوری و تکنیکی به فیلم ها باشد و به محتوا توجه نشود، نتیجه طبیعی، وضعیت کنونی خواهد بود.
جلوه های عصر جدید در تولیدات داخلی
چند سالی است که در برنامه سازی های داخلی به موضوع کانال شدن و ارتباط با ارواح و شیاطین، توجه شده است و معمولاً در قالب سریال های معنوی و مذهبی، در مناسبت های دینی از رسانه ملی پخش می شود.می توان گفت که ماه رمضان، اوج پخش این برنامه هاست. مجموعه های مختلفی که هر سال در این ماه از سیما نمایش داده می شود، در بسیاری موارد، بیش از آنکه بر اساس مبانی و آموزه های اسلامی باشد، تحت تأثیر ایده های عصر جدید است. در اینجا به چند محور از رگه های عصر جدید در سریال های داخلی اشاره می شود.
1. ارتباط با فرشتگان:
در این سریال ها دیده می شود که یک فرد عادی، بدون هیچ ملاحظه ای با فرشته ای ارتباط می یابد. اطلاعات مفید یا رهنمودهایی دریافت می کند. در حالی که فرشته ها موجوداتی مجرد و غیر مادی هستند و ارتباط با آنها، در گرو تزکیه نفس و گذر از تعلقات مادی و دنیوی و حصول تجرد روح است. در قرآن کریم، موضوع دیدن فرشتگان تنها هنگامی مطرح شده که آنها برای عذاب قوم لوط نازل شدند. در این هنگام، حضرت ابراهیم (ع) و حضرت لوط هم موفق به دیدن آنها شدند و همه مردم، حتی افراد ناپاک هم آنها را دیدند.( نک: هود: 70- 83)بنابراین، اگر فرشته ها تمثل زمینی پیدا کنند، همه آنها را خواهند دید، ولی این تمثل زمانی اتفاق می افتد که قرار باشد آنها اثری در زمین بگذارند یا نشانه های آشکار اراده خداوند هویدا شود. همچنین هنگامی که خداوند خواست حضرت عیسی(ع) متولد شود، فرشته ای را متمثل کرد و حضرت مریم (س) توانست او را ببیند. به هر روی، اگر کسی بخواهد فرشته ای ببیند، در شرایطی که آنها مأمور به رقم زدن کاری بزرگ در دنیا نیستند، باید به حدی تزکیه کرده باشند که بتواند با چشم باطنی و روحانی و بُعد مجرد از ماده، وجود انسانی آنها را مشاهده کند.
افرادی که از نظر تزکیه و تجرد، صلاحیت و آمادگی ارتباط و دیدار با فرشته ها را دارند، در حالی به این دیدار می رسند که در خلوت و ذکر باشند؛ چنان که پیامبر اسلام در حالی که در غار حرا بود و روزها و شب ها را در خلوت، به عبادت و ذکر گذرانده بود، با جبرئیل دیدار کرد. یا نقل شده است که علامه طباطبایی در حالی که مشغول نماز شب بود، یکی از فرشته ها را دید. به هر حال، انسان هر اندازه هم وارسته باشد، در وسط یک شهر شلوغ و در تاکسی نمی تواند فرشته ای را ملاقات کند. البته ما در همه حال می توانیم الهامات فرشته ها را دریافت کنیم و آنها با قلب ما سخن می گویند، اما این الهامات که به صورت گرایش به خوبی ها و انجام دادن کارهای خیر است، با تمثل فرشته ها و دیدن و بحث و مشاجره با آنها، بسیار متفاوت است.
2. دیدن شیاطین
با دیدن سریال هایی که به قصد معناگرایی ساخته شده اند، این سؤال پیش می آید که آیا شیاطین ممکن است به صورت یک انسان درآیند و مدتی را با ما بگذرانند تا ما را بفریبند و آلوده کنند و سپس تغییر چهره دهند و به سراغ دیگری بروند؟این موضوع هم به راستی ناممکن است. یکی از ویژگی های شیطان و فرصت هایی که او برای فریب مردم در اختیار دارد، این است که دیده نشود و ندای خود را آمیخته با ندای فرشته ها به قلب ها وارد کند. خداوند در قرآن کریم در وصف شیطان می گوید: «إِنَّهُ یَرَاکُمْ هُوَ وَ قَبِیلُهُ مِنْ حَیْثُ لاَ تَرَوْنَهُمْ؛ او و یارانش، شما را از جهتی می بینند که شما آنها را نمی بینید.» ( اعراف: 27) بنابراین، این گونه نیست که شیاطین تمثل پیدا کنند و برای فریب ما وارد صحنه شوند و ما گمان کنیم با یک انسان سخن می گوییم، در حالی که یک شیطان در مقابل ماست.
شیاطین انس در فرهنگ اسلامی، انسان هایی هستند که بر اثر پیروی از الهامات و وسوسه های شیطانی، به ابزاری در دست او تبدیل شده اند و در ولایت و فرمانروایی وی به سر می برند. به این ترتیب، هر کاری می کنند، با اراده شیطان است و بدون شک، شیطان برای گمراه کردن دیگران از آنها استفاده می کند: « إِنَّا جَعَلْنَا الشَّیَاطِینَ أَوْلِیَاءَ لِلَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ؛ ما شیاطین را سرپرست و فرمانروای کسانی قرار دادیم که ایمان نمی آورند.» (اعراف : 24)
3. ارتباط با ارواح:
محور دیگری که با نگرش های عصر جدید و پدیده کانالینگ مرتبط است و در سریال های معنویت گرا دیده می شود، ارتباط با ارواح است. واقعیت این است که افراد پس از مرگ، وارد عالم برزخ می شوند؛ جهانی میان این دنیای مادی و عالم معاد، ولی به دلیل تعلق خاطر به جسم و تغییرات عظیمی که در ساختار وجودی انسان رخ می دهد و نیز فعال شدن قوای ادراکی تازه و گسترش زیست جهان روح در عالم برزخ، به لطف خدا در یک روند تدریجی، فرد، سازگاری های لازم را برای زندگی جدید پیدا می کند. این روند ممکن است چند ساعتی طول بکشد.بنابراین، معنا ندارد که یک روح با قوای روحانی، در این دنیای مادی به سر ببرد و سال ها زندگی کند، سینما برود، دانشگاه برود، به گالری آثار هنری سر بزند و برای خودش، دوستانی داشته باشد. این قبیل سریال ها و فیلم ها معمولاً به مسائلی می پردازند. که در معنویت عصر جدید ادعا می شود. برای مثال، اینکه روح می تواند با تجسم یک مکان، در آن حاضر شود یا در ابتدای خواب یک نفر می تواند با او همراه گردد و در خواب با او ملاقات کند، ظن و گمانی است که در واقعیت های دینی یا علمی ریشه ندارد و متأسفانه تأکید بر آنها در برنامه های پر مخاطب رسانه ای موجب شکل گیری باورهای نادرست درباره روح، مرگ، عالم برزخ و... می شود.
باورهای عصر جدید نظیر اینکه دین داری و اعمال دینی نقش چندانی در سعادت انسان ندارد یا نمایش دادن افراد بی نماز و نامقید و کلاهبردار که پس از مرگ خندان هستند و با آرامش، مرگ را می پذیرند، مخرب ارزش های معنوی و دگرگون کننده هنجاری دینی خواهد بود.
راهکارهای مقابله با نفوذ ایده های معنوی نوظهور در رسانه
گام اول برای جلوگیری از این آسیب ها، اطلاع رسانی و آموزش است. بسیاری از برنامه سازان و مدیران رسانه از اصل موضوع خبر ندارند و متوجه نیستند که تحت تأثیر آموزش برنامه سازان خارجی قرار گرفته اند. و در حال ترویج باورها و ایده ها و ارزش های مورد نظر آنها هستند. از سوی دیگر، ناآگاهی از جهان بینی و نگرش های دینی درباره ی مقولاتی چون روح، مرگ و زندگی پس از مرگ، عامل ناتوانی در تشخیص مطالب درست از نادرست و تمایز میان خرافات با واقعیت های معنوی است.گام دوم، اهمیت دادن به موضوع کارشناس مذهبی است. ممکن است در حوزه دین و رسانه، کارشناسان زیادی نداشته باشیم و این حوزه از خلأ نظریه پردازی بر اساس مبانی دینی، دچار ضعف باشد، ما به هر روی، ورود به عرصه مقولات دینی امری خطیر است که نتایج آن به باورها و ارزش های دینی باز می گردد و هنرمندی که در اثر خود، اسباب تضعیف اعتقادات و تغییر باورهای مردم را فراهم کند، مسئول است. اینکه نویسنده یا کارگردان یا تهیه کننده یا مدیر رسانه ای، خود را کارشناس دینی بپندارد و بخواهد با رجوع به منابع دینی دسته اول یا دسته دوم استباط کند، به حقیقت، خطایی فاحش و نابخشودنی است. البته اگر این مطالعات و تحقیقات، با اشراف و هدایت یک گروه کارشناسی از دانش آموختگان و پژوهشگران علوم اسلامی باشد، شایسته و در خور تحسین است، اما مطالعات و برداشت های خودسرانه و بازتاب آن در برنامه های پرمخاطب رسانه، نه فقط زمینه ساز انحراف دینی، بلکه عین انحراف و تحریف آموزه های دینی است.
واقعیت این است که اگر رسانه ملی هدفمند است و می خواهد به سوی اهدافی حرکت کند، ناگزیر است لوازم این حرکت را بشناسد و برای دست یابی به آنها برنامه ریزی کند.
بهره مندی رسانه از نظریه پردازان و هنرمندانی که با مبانی دینی و ماهیت رسانه آشنا باشند، ضرورتی گریزناپذیر برای ایجاد یک رسانه دینی است. بدون تردید، تربیت نیروی انسانی توان مند، آگاه و کارآمد، کاری دشوار و هزینه بر است و اگر در برنامه ای برای هزاران نفر، ده نفر به سطح مطلوب و مورد نیاز برسند، توفیقی بزرگ خواهد بود.
نتیجه گیری
امروزه رسانه ملی و دیگر رسانه های اصلی، به ابزار ترویج معنویت عصر جدید و عرفان های کاذب تبدیل شده اند و دیده می شود که در بسیاری از رسانه ها، خواسته یا ناخواسته، از ساخت برنامه های نقد به این جریان های کاذب و انحرافی، جلوگیری می شود. بخش هایی از برنامه استوا و دیگر برنامه های نسبتاً موفق رسانه ای که به بررسی و نقد معنویت های جدید پرداخته اند، نتوانسته اند تولیدات خود را به نمایش بگذارند. البته بی شک، این موضوع از سر غرض ورزی مدیران نیست، بلکه معلول ناآگاهی آنهاست. آشنایی مدیران و برنامه سازان با معنویت های نوظهور و آگاهی هرچه بیشتر آنها از بینش های دینی، و نیز برنامه ریزی و سرمایه گذاری جدی برای تربیت نیروی انسانی مورد نیاز، مهم ترین راهکاری است که می تواند رسانه ملی را از نفوذ معنویت های کاذب و خرافات و تحریفات ایمن سازد.منابع تحقیق :
* قرآن کریم.
1. موسوی خمینی، روح ا...، شرح چهل حدیث، تهران: بنیاد نشر و حفظ آثار حضرت امام (رحمه الله)، 1385.
2. طباطبایی، سید محمد حسین، بدایه الحکمه، قم: مؤسسه نشر اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1388.
3. خرازی، سید محسن، بدایه المعارف الهیه فی شرح عقاید امامیه، قم: مؤسسه نشر اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1387.
4. جان آر هنیلر، فرهنگ ادیان جهان، ترجمه: گروه مترجمان، قم: انتشارات دانشگاه ادیان و مذاهب، 1386.
5. Daren kemp and James R. Lewis, Handbook of New Age , Volumel, Leiden. Boston 2007.
6. Defyning the new age, George Chyssides, 2007.
7. The new age movement and the Esoteric Tradition , Hanegranff, woutery. 1998. b.
8. Encyclopeclia of new religious movements, Clarke, peter b, us and Canada by Routledge, 2006.
9. Encyclopedia of Britannica, Group of authours, (Melton), 2008. (DVD)
10. Encyclopedia of Encarta, Group of authours, 2009. (DVD)
11. New age Channeling available at : www. spotlightministries.org.uk.
12. New age Movement, available at wikipedia.
پی نوشت ها :
1. Ensyclopedia of New Religious Movement, P. Clark p. 442.
2. Encarta/ 2009.
3. Lemesurier 1990, Streiker (1990, 46) Hackett(1992:216).
4. stevan Sutcliffe 2002; (cited in Handbook of New Age.
5. Benjamin Greme.
6. Maitereya.
7. Gordon Melton, Britannica.
8. Occult.
9. Gnosticism
10.ritual magic
11. Helena Petovana Blavatsky
12. Besant
13. Britannica , Melton.
14. Baily.
15. Arance.
16. Master Maitreya.
17. Scotland,s Findhorn Foundation
18. Anthony Brooke.
19. esotericism
20. Evolutionary Leaders.
21. Channeling
22. The New Age Movement and the Esoteric Tradition , (Hanegraaff 1998 b)(cited in Handbook of New Age.)
23. Acourse in Miracles.
24. Mormon.
25. Divine Principle
26. New Age Channeling, spot light , Vincent Mc Cann, 2001 avaliableat:www. spotlightminstries. org. uk
27. برای آگاهی بیشتر، نک: مرتضی مطهری، مجموعه آثار ( مبحث نبوت)، ج 4، ص 287؛ مصباح یزدی، آموزش عقاید؛ محاضرات سید محسن خرازی در شرح بدایه المعارف؛ الهیه، محمد رضا مظفر.
28. نک: مجموعه آثار مبحث امامت.
29. Fredrick M Brown Getty Images, Encarta, 2009.
30. shirely Mac Lain
31. Don't Fall off the Mountain
32. Jacob Levich, Encarta 2009.
33. Stephan A. Kent.
34. Stephan A. Ken, available at wikipedia.
منبع مقاله: فصلنامه تخصصی بازتاب اندیشه شماره 4 پیاپی 119