نخل فیروزآباد

در فیروزآباد نخل را از کوچه های تنگ و باریک عبور داده، به میدان بزرگ محله دروگ می آورند. در میدان سه بار آن را دور آتشدان می گردانند و پس از آن در گوشه ای از میدان به زمین می گذارند و در مقابل آن به «جوش زدن»
دوشنبه، 16 ارديبهشت 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نخل فیروزآباد
نخل فیروزآباد

نویسنده: علی بلوکباشی




 

در فیروزآباد نخل را از کوچه های تنگ و باریک عبور داده، به میدان بزرگ محله دروگ می آورند. در میدان سه بار آن را دور آتشدان می گردانند و پس از آن در گوشه ای از میدان به زمین می گذارند و در مقابل آن به «جوش زدن» (عزاداری ) می پردازند، در این هنگام یک نفر که به او «تو جوشی خوان» می گویند. بالای نخل می رود و روی «پاده ی» آن رو به هنگام می ایستد و می گوید :«یا حسین، یا حسین!» مردم جواب می دهند: « شاه شهیدان حسین.» بعد مردم در حالی که به سر می زنند، هر بار پس از نوحه «تو جوشی خوان»، ترجیع بندهای نوحه را به این گونه تکرار می کنند: تو جوشی خوان :«سوخت دل و جان ما» مردم : «از غم جان حسین!»
نوحه خوانی را تا زمانی ادامه می دهند که چاووشی خوان نشسته درون نخل چاووشی خوانی را با این عبارت شروع کند:
ای گردنم اسیر کمند تو یا حسین
لعنت بر آن کسی که بریده سر حسین!
به هنگام چاووشی خوانی، مردم آرام روی دو پا می نشینند و دست بر پیشانی می گذارند و غمگنانه سر به زیر می اندازند.

نخل بندی

بستن نخل از روز دوم محرم شروع می شود و دو تا سه روز طول می کشد. در این کار در قدیم بچه ها نقش زیادی داشتند. آنها برای جمع آوری «دومی» (بخ پنبه ای ریسیده با چرخ نخ ریسی)، از صبح روز دوم محرم در دسته های چند نفری و علم به دست در کوچه های محله می گشتند و به در هر خانه که می رسیدند، دسته جمعی می خواندند:
«عشق حسین عباس، یکی دومی در انداز!/ عشق حسین شیشه، اگر ندی نمی شه!/ عشق حسین نیلی، اگر ندی بمیری!/ اگر نداری قرض کن، پادچخد (پایه چرخ نخ ریسی) نذر کن »
اگر صاحبخانه گلوله یا دمی نخ را به آنها می داد، به تشکر از او این شعر را می خواندند :«پاشن(پاشنه) خونه آجره، صاحب خونه تاجره!» و اگر نخ نمی داد این شعر: «پاشنِ خونه موره، صاحب خونه گوره»(1) یا شعرهای دیگری در مذمت صاحبخانه می خواندند. نخل بندی تزیینات و ریزه کاریهای دیگری نیز دارد که برخی از آنها عبارتند از :
آینه بندی: دورادور نخل را با آینه هایی که مردم داده اند، می بندند. یک آینه هم روی نخل در قسمت بالای تبیزه نصب می کنند.
شمشیربندی: به موازات آینه ها و به همان ترتیب دورادور نخل شمشیر می بندند. بستن دشته یا خنجر و سنج و سپر در فضاهای باز میان شمشیر و دشنه از دیگر آیینهاست.
سرو: پیکرده چوبی سرو مانندی است که شاخ و برگ های آن نیزه های کوچکی هستند که آنها را به یکدیگر چسبانده اند. این نیزه ها را نشانی از تیرهایی می انگارند که به بدن امام حسین (ع) خوردند.
بیرق:
پرده ای است به شکل مستطیل یا مثلث که بر سر دسته ای چوبی نصب می کنند. پرده بیرقها از پاچه هایی به رنگ سیاه، سبز، سرخ و سفید ساد و یا نقش دار تهیه می شود. روی برخی از پرده ها آیه هایی از قرآن یا جملات دعایی نوشته یا گلدوزی کرده اند. بر سر چوب هر بیرق معمولاً پیکانی یا پنجه دستی و یا قبه ای کار می گذارند. بیرق سیاه را نشان غم و ماتم، سبز را نشان خاندان پیامبر و تقدس آن خاندان، سرخ را نماد جنگ و شهادت و سفید را نشان صلح و آشتی توجیه می کنند. بیرق را بیرقداران در پیشاپیش و میان و عقب دسته ها حمل می کنند. در برخی از نواحی ایران بیرق را عَلَم می نامند.
عَلَم: نشانی مخصوص از یک تیرک چوبی و پرده ای کیسه مانند است. بلندی تیرک علم از شش تا ده متر و ستبری آن ده تا پانزده سانتی متر است. بر سر آن نشانی فلزی به شکل پنجه دست یا ماهیچه هلال شکل یا یک صندقچه مشبک شبیه به ضریح کار می گذارند. برخی از علم ها یک پرده و برخی دیگر چند پرده کیسه مانند دارد. روی تیرک دو یا سه حلقه نصب کرده و روی هر یک از حلقه ها پاچه هایی به درازی دو متر همچون پرده آویخته اند. دامن هر یک از پرده ها روی حلقه و سرپرده پایینی علم را می پوشاند. پرده های هر علم چند رنگ است.
علم را نمادی از علم حضرت ابوالفضل (ع)، پنجه با انگشتان باز دست را نشانه پنج تن (محمد، علی، فاطمه، حسن و حسین)، همچنین مظهر دست بریده حضرت عباس و ماهچه را مظهر رخسار او تصور می شود که به ماه می مانست و نماد قداست و قدرت بود. از این رو نیز حضرت عباس به «قمر بنی هاشم» یا «ماه بنی هاشم» شهرت یافته است. سر علم شبیه ضریح را نیز تمثیلی ازتابوت یا تربت شهید کربلا انگاشته اند.
در برخی از نواحی ایران مانند گیلان و دزفول مراسم ویژه ای به نام «علم بندی» (رخت یا جامه پوشاندن بر علم و آرایه بندی آن) و «علم واچینی»(کندن رختها و باز کردن آرایه های علم) معمول است.
علامت: نوعی عَلَم چلیپا شکل با چند تیغه فلزی سرو مانند است. نخستین علامتها که در قدیم به کار می رفت. سه تیغه بود. بعد پنج تیغه شد و رفته رفته به تیغه ها افزوده گردیدو به بیست و سه تیغه هم رسید. زبانه تیغه میانی از تیغه های اطرافش پهن تر و بلند تر، و تیغه های دو سوی آن تا دو سر علامت به ترتیب یکی از دیگری کوتاهتر است. تیغه های قدیمی از فولاد می ساختند و روی آنها را کنده کاری و طلاکوبی می کردند. روی برخی از تیغه ها، به خصوص تیغه میانی، آیه های قرآنی یا عبارات دعایی می کندند.
در دو سر تیرک افقی تیغه دار تندیس دو اژدهای فلزی دهان گشوده و در فاصله میان فلزی کار گذاشته اند. از سر زبانه تیغه ها هم معمولاً زنگوله های فلزی یا گوی های کوچک شیشه ای الوان آویخته اند. علامتی که زبانه تیغه میانی اش بسیار بلند و پهن و به هنگام تعظیم و سلام انعطاف پذیریش بیشتر و به اصطلاح «خوش سلام» باشد، علامتی خوش جنس و ساخت به شمار می رفت. علامت را مظهر قدرت بازوی حضرت ابوالفضل (ع) دانسته اند. درمحرم علامت را با انداختن چند تخته شال ترمه و پاره های حریر سبز سیاه بر روی چوب افقی و در میان تیغه ها و قرار دادن پر یا ابلق (دو رنگ) و لاله و فانوس روشن می آرایند یا به اصطلاح «می بندند».
توغ(توق، طوق) : به معنای بیرق و علم است. برخی توغ را طوق و به معنای گردنبند گرفته و نوشته اند: «هر کس در ظل آن قرار می گرفت، باید فرمانبرداری از صاحب طوق را همچون قلاده ای به گردن انداخته و فداکاری می نماید.» توغ یک تیغه یا سر توغ فولادی زبانه ای بلند دارد که روی صندقچه فلزی کوچک ضریح مانندی بر پایه ای چوبی یا فلز چلیپا شکل استوار است. تیغه، گلابی شکل یا سرو مانند است و روی آن آیات قرآنی و جملات دعایی، بخصوص آیه«انا فتحنا لک فتحا مبینا» کنده و یا زر کوبیده اند. تیغه توغهای قدیمی دو بدنه گلابی شکل داشت که به یکدیگر وصل بودند و یک تیغه چهار پر منحنی شکل می ساختند.
توغ از دوره سلجوقیان در میان سپاهیان به کار می رفت و اختصاص به فرماندهان و سپهسالاران بزرگ داشت. در دوره صفوی نیز حمل توغ در سپاه معمول بود و به هنگام جنگ توغچی آن را در پیشاپیش سپاه حمل می کرد. کم کم هر محله توغی برای خود فراهم کرد و در تکیه یا حسینیه یا خانه یا قهوه خانه معتبر محل قرار داد و محل رفت و آمد و نشست و برخاست و گفت و شنود گروهی خاص از اقشار و اصناف مردم شد که «پاتوغ» آن گروه افراد شناخته می شد. کسانی که در پا یا دور و بر توغ آن تکیه یا قهوه خانه جمع می شدند به اصطلاح «پاتوغی» آنجا به شمار می رفتند.

توغ بندان

در برخی از نواحی و شهرهای ایران مراسمی به نام «طوق بندان» (توق بندان» با آداب و شکوه خاصی برگزار می شود. شاهرود یکی از شهرهایی است که هر سال در روز پنجم محرم، پیران محله تکیه بازار، معروف به «تکیه زنجیری» راه می افتند و توغها را از خانه های محلیه هایی که توغ دارند، جمع می کنند و به مساجد و تکیه های محل و بعد به محله قلعه و لووا می برند. آنگاه توغها را به یکدیگر وصل می کنند و دسته «طوق بندان» با آداب خاص توغها را با دسته های سینه زن و نوحه خوان «یا عباس یا عباس» گویان به مزار کهنه می برند و به تکیه ها و منبرخانه های خود باز می گردانند.
جریده: به نوعی علم گویند که در برخی از شهرهای ایران در دسته های عزا می گردانند. شکل و ساختمان تندیس جریده مخصوص کاشان چنین است: یک تیغه فلزی پیکانی شکل بر سر تیرکی نیزه مانند عمودی، یک آدمک سیاه بر روی تیغه، آینه ای در زیر آدمک، چهار تیغه فلزی هلالی شکل شمشیر مانند در دو ردیف و در دو سوی تیرک نیزه مانند شرابه های بلورین آویخته از تیغ های هلالی، کشکولی در میان و محل نصب محور افقی بر تیک، دو پنجه و چند شمعدان فلزی کوچک به قرینه در دو سوی تیرک و بر روی محور افقی و مجموعه ای منگوله و زنگوله آویخته از زیر محور افقی. مردم کاشان هر یک از اجزای جریده را نماد شخصیت یا چیزی مقدس و بیانگر مفهومی خاص می انگارند.
امام باره: زیارتگاه یا عزاخانه ای است در شبه قاره که در آن مراسم عزاداری به یاد حضرت علی (ع) و شهادت امام حسن (ع) و امام حسین (ع) برگزار می شود. مردم تعزیه ها و ضریحها و علامتهایی را که در دسته های محرم به کار می برند، به امامباره ها می برند و نگهداری می کنند. برای نگهداری تعزیه ها و علامتها، ساختمانهای موقتی نیز می سازند که به آنها «عاشورخانه» (= عاشورا خانه که شیعیان ایران به آن حسینیه می گویند) می گویند.

پی نوشت ها :

1. پاشنه خانه [گیاه تلخ] مُر است، صاحبخانه گبر (کافر) است.

منبع مقاله: محمد حمید، یزدان پرست لاریجانی؛ (1385)، نامه ایران (مجموعه مقاله ها، سروده ها و مطالب ایران شناسی) جلد سوم، تهران: اطلاعات، چاپ اول.

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.