اساس کار رکن دوم ستاد کل، کسب اطلاعات نظامی از خارج کشور است. این اطلاعات، باید روی سلاحهای جدید، مداخلة تکنولوژی در تأثیر سلاحها از حیث برد، دقت، نشانهگیری در خنثی کردن رزمجویان، روحیه، و به خصوص روشهای جنگی جدید و تحولات سیاسی اتحادها و سیستم مخابراتی دشمنهای متعرض احتمالی، تمرکز یابد. چون دشمن احتمالی همواره موجبات تعرضی خود را به طرف کمال میبرد، پس رکن دوم وظیفه دارد با ایجاد شبکههای تجسسی وسیع، کارآگاهانه و هوشیارانه در خارجه، علیالدوام، آگاهی خود را بالا ببرد و به تجسس خود ادامه دهد تا یقین حاصل کند در روز مبادا، عدهای خودی در اثر مواجهه با اوضاغ غیر مترقب و یا در برخورد به انواع سلاحهای پیشبینی نشده، دچار غافلگیری و عوارض شوم آن نشوند.
بدین ترتیب حیطه عمل و وظایف رکن 2 ارتش در مقاطع مختلف دچار نوسان میشد. هر از گاه بر اساس تصمیمات مسئولین امر برای امور اطلاعاتی ـ امنیتی داخل کشور نیز از خدمات رکن دوم بهره گرفته میشد. با تمام این احوال، در همان حیطه فعالیتهای اطلاعات خارجی و ضدجاسوسی نیز رکن 2 ارتش کارنامه قابل قبولی نداشت و بسیاری از اطلاعات و گزارشات ارسالی مأموران آن از کشورهای خارجی فاقد ارزش اطلاعاتی بود. در این باره گفتگوی غلامرضا مصور رحمانی با رئیس وقت رکن 2 ارتش ـ سرلشکر حسن پاکروان ـ در کتاب کهنه سرباز قابل توجه است:
بر اثر گزارشهای حاد سرکنسول ایران در بصره و تکرار رسیدن اخبار وحشتآور از مسافرین تازهوارد از عراق، قرار شد هر چه زودتر به عراق بروم تا اوضاع را در محل مشاهده و تحقیق کنم و بلافاصله به تهران برگردم و نتیجه را به استحضار شخص دکتر محمد مصدق برسانم.در تمام پروندههایی که مورد مطالعهام واقع شده بود اثری از گزارشهای شبکه اطلاعاتی محرمانه دولت ایران در عراق به نظرم نرسید. یک روز صبح اول وقت رفتم نزد پاکروان و خواهش کردم آن گزارشها را در اختیارم بگذارد که در دفتر رکن دوم مطالعه کنم و پس دهم. گفت: پروندهها را هر چه بود قبلاً در اختیارتان گذاشتم دیگر چیزی نیست که به شما واگذار شود. گفتم: آن پروندهها یا مربوط به اظهارات مسافرین بود و یا گزارش سرکنسولگری. منظورم پروندههای اطلاعات محرمانهای است که از مأمورین مخصوص رکن دوم در محل و یا سایر مأمورین مخفی محلی به شما رسیده. گفت: همانطور که گفتم چیز دیگری نیست تا به شما واگذار شود و پروندة اطلاعات محرمانه نداریم. با تحیر تمام گفتم: پس مأمورین مخفی شما در عراق اطلاعات خودشان را به چه مقامی میدهند و گزارشهای آنها در کدام دفتر متمرکز میشود؟ گفت: ما در عراق اساساً عوامل استخباری نداریم که به ما گزارشهایی بدهند.
از این جواب غرق در بهت شدم و گفتم میفرمائید سازمان نیروی دفاعی و سازمان سیاسی کشور در کشور همسایه مطلقاً دارای عوامل استخباری نیستند؟ گفت: متأسفانه همینطور است.
دیگر ادامه مذاکره معنی نداشت. خداحافظی کردم و بیرون آمدم و از اینکه سازمان دفاعی کشور تا این اندازه سطحی و عاری از حس مسئولیت است حالت تأسف فوقالعادهای در خود احساس کردم. من اطلاع داشتم که رکن دوم مأمورین خفیه بسیاری در خدمت داشت و تصورم بر این بود که همه یا لااقل اغلب آنها همان طور که در سایر ارتشها معمول است، برای کسب اطلاع از کشورهای خارجی و به خصوص دشمنان احتمالی، فعالیت میکنند ولی آن روز متوجه شدم برای مأمورین استخباری ارتش ما «خودی» دشمن احتمالی را تشکیل میداد!
پس از کودتای 28 مرداد 1332 در رکن 2 ارتش هم تغییراتی روی داد و بار دیگر وظیفه اطلاعات و امنیت داخلی نیز برعهده آن نهاده شد تا با همکاری فرمانداری نظامی، مخالفان سیاسی حکومت را تحت تعقیب قرار دهد. مدت کوتاهی پس از کودتا، حسن پاکروان از ریاست رکن 2 ارتش کنار گذاشته شد و به جای او سرهنگ مصطفی امجدی منصوب شد. با این حال چنانکه انتظار میرفت تحول قابل اعتنایی در رکن 2 و کیفیت فعالیت آن در عرصة داخلی و نیز خارجی رخ نداد. هنگامی که ساواک تشکیل شد و تیمور بختیار از فرمانداری نظامی کناره گرفت و به ریاست ساواک منصوب شد، شاه درصدد برآمد به رکن 2 ارتش هم پر و بالی بدهد و آن را در برابر ساواک و تیمور بختیار مطرح سازد. به همین دلیل سرلشکر حاجیعلی کیا را که از مخالفان و رقبای سرسخت بختیار بود به ریاست رکن 2 ارتش منصوب کرد . او توانست رکن 2 ارتش را به عنوان رقیبی قابل اعتنا در برابر ساواک علم کند. در دوره ریاست کیا، رکن 2 ارتش، هم در عرصه اطلاعات و امنیت داخلی و هم در عرصه ضدجاسوسی و اطلاعات خارجی گزارشات مستقلی تهیه و تنظیم کرده به شاه ارائه میداد . این روند تا پایان دوره سلطنت محمدرضا شاه کماکان (با نوساناتی چند) ادامه یافت. رقابت رکن 2 و ساواک در امور اطلاعاتی و ضدجاسوسی به حدی آشکارا و عیان مینمود که حتی مخالفان حکومت از آن آگاهی یافته بودند. محمدعلی عمویی به گوشههایی از رقابتهای اطلاعاتی ـ امنیتی ساواک و رکن دوم ارتش چنین اشاره میکند:
... اینک در پایان سال 38 و اوایل سال 39 شاهد ندامت بازیهای مبتذل و سبک مشتی عوام «طاعون زده» هستیم که همه روزه در حیاط زندان و با حمایت زندانیان، برگزار میشود. بار دیگر فضای حیاط خفقانآور شده است و رفقای ما به منظور پرهیز از رویارویی با آن تملقگوییها و ریاکاریها، از راهرو، و حتی اتاق بیرون نمیرفتند و به ندرت از هواخوری حیاط استفاده میکردند. از عمر حضور «جاسوسان چترباز» چند ماهی نگذشته بود که با احالة پروندههایشان به دادرسی ارتش و پس از رسیدگی به محتویات آن پروندهها، دستور آزادی آنها از زندان صادر شد و جرایمشان «کَاَن لَم یَکُنْ» تلقی شد. معلوم شد که ماجرا، داستان رقابت بین دستگاههای گوناگون اطلاعاتی کشور بوده است. ضداطلاعات ارتش برای فعال نشان دادن خود دست به چنان پروندهسازی رسوا میزند تا در برابر ساواک خودی نشان دهد، اما رکن دوم گارد[،] بیاساس بودن آن پروندهها را به دفتر مخصوص شاه گزارش میکند... با این کار، هم آنها را از بند رها میکند.
منبع: موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی
بدین ترتیب حیطه عمل و وظایف رکن 2 ارتش در مقاطع مختلف دچار نوسان میشد. هر از گاه بر اساس تصمیمات مسئولین امر برای امور اطلاعاتی ـ امنیتی داخل کشور نیز از خدمات رکن دوم بهره گرفته میشد. با تمام این احوال، در همان حیطه فعالیتهای اطلاعات خارجی و ضدجاسوسی نیز رکن 2 ارتش کارنامه قابل قبولی نداشت و بسیاری از اطلاعات و گزارشات ارسالی مأموران آن از کشورهای خارجی فاقد ارزش اطلاعاتی بود. در این باره گفتگوی غلامرضا مصور رحمانی با رئیس وقت رکن 2 ارتش ـ سرلشکر حسن پاکروان ـ در کتاب کهنه سرباز قابل توجه است:
بر اثر گزارشهای حاد سرکنسول ایران در بصره و تکرار رسیدن اخبار وحشتآور از مسافرین تازهوارد از عراق، قرار شد هر چه زودتر به عراق بروم تا اوضاع را در محل مشاهده و تحقیق کنم و بلافاصله به تهران برگردم و نتیجه را به استحضار شخص دکتر محمد مصدق برسانم.در تمام پروندههایی که مورد مطالعهام واقع شده بود اثری از گزارشهای شبکه اطلاعاتی محرمانه دولت ایران در عراق به نظرم نرسید. یک روز صبح اول وقت رفتم نزد پاکروان و خواهش کردم آن گزارشها را در اختیارم بگذارد که در دفتر رکن دوم مطالعه کنم و پس دهم. گفت: پروندهها را هر چه بود قبلاً در اختیارتان گذاشتم دیگر چیزی نیست که به شما واگذار شود. گفتم: آن پروندهها یا مربوط به اظهارات مسافرین بود و یا گزارش سرکنسولگری. منظورم پروندههای اطلاعات محرمانهای است که از مأمورین مخصوص رکن دوم در محل و یا سایر مأمورین مخفی محلی به شما رسیده. گفت: همانطور که گفتم چیز دیگری نیست تا به شما واگذار شود و پروندة اطلاعات محرمانه نداریم. با تحیر تمام گفتم: پس مأمورین مخفی شما در عراق اطلاعات خودشان را به چه مقامی میدهند و گزارشهای آنها در کدام دفتر متمرکز میشود؟ گفت: ما در عراق اساساً عوامل استخباری نداریم که به ما گزارشهایی بدهند.
از این جواب غرق در بهت شدم و گفتم میفرمائید سازمان نیروی دفاعی و سازمان سیاسی کشور در کشور همسایه مطلقاً دارای عوامل استخباری نیستند؟ گفت: متأسفانه همینطور است.
دیگر ادامه مذاکره معنی نداشت. خداحافظی کردم و بیرون آمدم و از اینکه سازمان دفاعی کشور تا این اندازه سطحی و عاری از حس مسئولیت است حالت تأسف فوقالعادهای در خود احساس کردم. من اطلاع داشتم که رکن دوم مأمورین خفیه بسیاری در خدمت داشت و تصورم بر این بود که همه یا لااقل اغلب آنها همان طور که در سایر ارتشها معمول است، برای کسب اطلاع از کشورهای خارجی و به خصوص دشمنان احتمالی، فعالیت میکنند ولی آن روز متوجه شدم برای مأمورین استخباری ارتش ما «خودی» دشمن احتمالی را تشکیل میداد!
پس از کودتای 28 مرداد 1332 در رکن 2 ارتش هم تغییراتی روی داد و بار دیگر وظیفه اطلاعات و امنیت داخلی نیز برعهده آن نهاده شد تا با همکاری فرمانداری نظامی، مخالفان سیاسی حکومت را تحت تعقیب قرار دهد. مدت کوتاهی پس از کودتا، حسن پاکروان از ریاست رکن 2 ارتش کنار گذاشته شد و به جای او سرهنگ مصطفی امجدی منصوب شد. با این حال چنانکه انتظار میرفت تحول قابل اعتنایی در رکن 2 و کیفیت فعالیت آن در عرصة داخلی و نیز خارجی رخ نداد. هنگامی که ساواک تشکیل شد و تیمور بختیار از فرمانداری نظامی کناره گرفت و به ریاست ساواک منصوب شد، شاه درصدد برآمد به رکن 2 ارتش هم پر و بالی بدهد و آن را در برابر ساواک و تیمور بختیار مطرح سازد. به همین دلیل سرلشکر حاجیعلی کیا را که از مخالفان و رقبای سرسخت بختیار بود به ریاست رکن 2 ارتش منصوب کرد . او توانست رکن 2 ارتش را به عنوان رقیبی قابل اعتنا در برابر ساواک علم کند. در دوره ریاست کیا، رکن 2 ارتش، هم در عرصه اطلاعات و امنیت داخلی و هم در عرصه ضدجاسوسی و اطلاعات خارجی گزارشات مستقلی تهیه و تنظیم کرده به شاه ارائه میداد . این روند تا پایان دوره سلطنت محمدرضا شاه کماکان (با نوساناتی چند) ادامه یافت. رقابت رکن 2 و ساواک در امور اطلاعاتی و ضدجاسوسی به حدی آشکارا و عیان مینمود که حتی مخالفان حکومت از آن آگاهی یافته بودند. محمدعلی عمویی به گوشههایی از رقابتهای اطلاعاتی ـ امنیتی ساواک و رکن دوم ارتش چنین اشاره میکند:
... اینک در پایان سال 38 و اوایل سال 39 شاهد ندامت بازیهای مبتذل و سبک مشتی عوام «طاعون زده» هستیم که همه روزه در حیاط زندان و با حمایت زندانیان، برگزار میشود. بار دیگر فضای حیاط خفقانآور شده است و رفقای ما به منظور پرهیز از رویارویی با آن تملقگوییها و ریاکاریها، از راهرو، و حتی اتاق بیرون نمیرفتند و به ندرت از هواخوری حیاط استفاده میکردند. از عمر حضور «جاسوسان چترباز» چند ماهی نگذشته بود که با احالة پروندههایشان به دادرسی ارتش و پس از رسیدگی به محتویات آن پروندهها، دستور آزادی آنها از زندان صادر شد و جرایمشان «کَاَن لَم یَکُنْ» تلقی شد. معلوم شد که ماجرا، داستان رقابت بین دستگاههای گوناگون اطلاعاتی کشور بوده است. ضداطلاعات ارتش برای فعال نشان دادن خود دست به چنان پروندهسازی رسوا میزند تا در برابر ساواک خودی نشان دهد، اما رکن دوم گارد[،] بیاساس بودن آن پروندهها را به دفتر مخصوص شاه گزارش میکند... با این کار، هم آنها را از بند رها میکند.
منبع: موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی