«در این سرای بی کسی، کسی به در نمی زند
به دشت پُر ملال ما، پرنده پر نمی زند
یکی زشب گرفتگان چراغ بر نمی کند
کسی به کوچه سار شب، درِ سحر نمی زند
نشسته ام در انتظار این غبار، بی سوار
دریغ کز شبی چنین، سپیده سر نمی زند...»
شاید «هوشنگ ابتهاج» تخلصِ «هـ . الف. سایه» را از آن جهت برگزیده، که به رغم بسیاری از شاعران و نویسندگان که همیشه در متن بوده اند، او مدام گوشه نشین و منزوی، و از دیدگاه هنری در «سایه» زندگی کرده است.
ابتهاج از شعرای پر احساس شمالی است که در سال 1306 خورشیدی در رشت به دنیا آمد. و در اوایل جوانی - به اتفاق خانواده - به تهران آمده، مقیم آن شهر شد.
پدرش «میرزا آقاخان» علاقه وافری به شعر و ادبیات داشت و مشوق خوبی بود برای پسر.
سایه از معدود شاعرانی است که هم در شعر آزاد یا به عبارتی «نیمایی» درخشیده است و هم در شعر کلاسیک، به سبک و سیاق متقدمین.
موسیقی و شعر، توأماً دلمشغولی وی بوده، و تسلط بر موسیقی باعث شده که اشعارش از وزن و آهنگی دلنشین برخوردار باشند.
سه بیت از غزل مشهور «سرای بی کسِ» این شاعر حُسن مطلع این مقال قرار گرفت. به ادامه ی این غزل پر احساس توجه کنید.
«....دل خراب من دگر خراب تر نمی شود
که خنجر غمت از این، خراب تر نمی زند
گذرگهی است پُر ستم که اندرو به غیر غم
یکی صدای آشنا به رهگذر نمی زند
چه چشم پاسخ است از این دریچه های بسته ات
برو که هیچ کس ندا به گوش کر نمی زند
نه «سایه» دارم و نه بَر، بیفکنندم و سزاست
اگر نه بر درختِ تَر، کسی تبر نمی زند»
همان گونه که یافتید اشعار سایه، آن قدر ساده و بی پیرایه و صمیمی هستند که عده ی زیادی از غزلسرایان معاصر از آنها استقبال کرده اند. و این افتخار بزرگی برای یک شاعر است که عده ای را به استقبال از خود ترغیب نماید.
غزلیات هوشنگ ابتهاج از اوزان و قوافی ساده و بدور از تکلف و تصنع برخوردار است و درونمایه های عاطفی و عشقی او، آن چنان طراوت و زیبایی دارند که گاه انسان را از توجه به توصیفات و تصاویر موجود در شعر باز می دارند.
اولین اثر سایه «نخستین نغمه ها» نام داشت که در سال 1335 خورشیدی به دست چاپ سپرده شد. شاعر در این مجموعه با توانمندی از شاعر شیرین سخن شیراز «حافظ» استقبال کرده است.
مجموعه «سراب» کارِ بعدی او بود که در این کتاب بیشتر به ابراز خصوصیات ذوقی و سلیقه ای خود، پرداخته است.
«سیاه مشق» سومین اثر این شاعر معاصر می باشد که در سال 1332 به زیور طبع، آراسته شده است.
کتاب بعدی ابتهاج «زمین» نام دارد، که در آن برخی از مشکلات و مسائل زمینیان لطیف و شاعرانه سروده شده است. این مجموعه سال 1334 را بر پیشانی دارد.
آثار دیگر هوشنگ ابتهاج « هـ . الف. سایه» عبارتند از:
«چند برگ از یلدا»، «آینه در آینه»، « شبگیر» و... حُسن خِتام این مطلب را غزل زیبای «تو بمانِ»این شاعر فرهیخته قرار می دهیم:
«با من بی کس تنها شده یارا تو بمان
همه رفتند، از این خانه، خدا را تو بمان
من بی برگ خزان دیده دگر رفتنی ام
تو همه بار و بری تازه بهار را تو بمان
داغ و درد است همه ی نقش و نگار دلِ من
بنگر این نقش به خون شسته، نگارا تو بمان
زین بیابان گذری نیست سواران را - لیک
دل ما خوش بفریبی است غبار را تو بمان
هر دَم از حلقه ی عُشاق پریشانی رفت
به سرِ زلف بُتان! سلسله دارا تو بمان
شهریارا، تو بمان بر سرِ این خیل یتیم
پدرا، یارا، اندوه گسا را تو بمان
«سایه» در پای تو، چون موج، دَمی زار گریست
که سر سبز تو خوش باد کنانا تو بمان».
/ج