مترجم: یاسر فرحزادی
علل دینیِ توجه مسیحیان و یهودیانِ آمریکایی به کنعان (فلسطین) به عنوان سرزمین موعود و مقدس.
مفهوم اعتقاد به عصر سعادت [یا همان دوره ی بازگشت دوباره ی حضرت مسیح] در تمام مدت در تفکرات آمریکایی ها حضور داشته است، اگر چه قرن نوزده میلادی خود گواهی بر تشدید این انتظار است. در حقیقت، در آثار مکتوب آمریکایی ها در موارد زیادی به «نشانه های دوران» اشاره شده است. یکی از این موارد در ارتباط با انتظار برپایی قلمروی پادشاهی است و از شیوه ی نگارش اینکریز میدر نشأت می گیرد. او می گوید «چند بار تا به حال در محضر خداوند استغاثه کرده ایم تا گروه کفار را که در پی نابودی ما هستند، متفرق نموده، بفریبد و مأیوس کند، همان گونه که گاهی داوود نبی همراه با فرزندانش آبسالوم(1) رو به درگاه باری تعالی استغاثه می کرد».(2)گردآورنده ی آثار میدر اذعان می کند که اعتقاد به «واقعه ی هیجان انگیز پایان جهان» در آن زمان امری عادی بوده است. او توضیح می دهد که «برای بازآفرینی این واقعه در این نقطه از جهان تنها می توانیم این فرض را در نظر بگیریم که واقعه ی عصر سعادت از آن زمان در آن جا رواج داشته است... بنابراین به نظر می رسد که واقعه ی هیجان انگیز پایان جهان، مسئله ی تازه ای نیست و به طور دوره ای ظاهر می شود».(3) در حقیقت، برانگیختگی نشانه های دوران را می توان در عنوان یکی از موعظه های میدر مشاهد کرد. «موعظه نشان می دهد که تقدیر مشیت الهی در زمان حال گویای قریب الوقوع بودن تحولات شگفت آور در جهان است. در پی آن، برخی مسائل مشروح در کتاب مقدس نشان داده می شود که امید است ظرف چند سال پیش گویی ها و وعده های با شکوه تحقق یابند».
استنباط «مشیت الهی خاص» در حوادث جاری، از خصوصیاتی بود که هم چنان در تفکرات مذهبی آمریکایی ها در قرن نوزده میلادی مشاهده می شد. نیبور می گوید:
چگونگی شکوفایی انتظارات عصر سعادت، تحت تأثیر دوران جنبش بیداری بزرگ در آمریکا، از موارد چشم گیر است.(4)
جاناتان ادواردز(5)، از چهره های پیش تاز در جنبش بیداری بزرگ، می گوید:
آیا بعید است که این امر شگفت انگیز و اعجاب آور که از جواهر الهی نشأت می گیرد، در حال پیدایش است یا حداقل مقدمه ی آن اقدام شکوهمند الهی در حال بروز است؛ اقدامی که بارها در کتب مقدس پیش بینی شده و در حرکت و انتشار آن، جهان بشریت جان تازه ای می گیرد... باید معقولانه درک کنیم که شروع این اقدام بزرگ الهی قریب الوقوع است و نشانه های زیادی وجود دارد که احتمال شروع این اقدام بزرگ در آمریکا را نشان می دهند.(6)
ادواردز جنبش بیداری بزرگ را «رویدادی مهم و اعجاب آور، انقلابی عجیب و واژگونی شگفت انگیز و غیر منتظره توصیف می کند که ناگهان به وقوع می پیوندد». نگاه او به پیش آمدهای عصر حاضر، او را به این نتیجه می رساند که این روزگار در واقع، زمان رستگاری و نجات است؛ «پایان بزرگ تمام دیگر اقدامات الهی است و حال آن که کار خلقت در محضر آن ذره ای بیش نخواهد بود». ادواردز همراه با دیگر هم دوره های خود، شاهد «اقدامی حقیقی از امر آفرینش بودند که بی اندازه با شکوه تر از خلقت اول بود». او به این نتیجه گیری مهم می رسد که «اورشلیم جدید در این مورد، از آسمان فرود آمده است و هرگز زمین این چنین در معرض پیش بینی های با عظمت ملکوت نبوده است».(7)
به طور قطع، گرایش به عصر سعادت در این مفهوم، خاصه از نوع آمریکایی بوده و انتظارات این عصر نیز هم چنان با شروع قرن 21 به قوت خود باقی مانده است. بررسی انواع جنبش ها و فرقه های مذهبی که در خلال قرن نوزده در آمریکا شکوفا شده است، نشان خواهد داد که تا چه اندازه این رویه ی اعتقادی به عصر سعادت بر افکار عموم مردم تأثیر گذاشته است. ظهور باوران مسیحی(8) یکی از این نوع گروه ها بودند. کتاب موسوم به راهنمای مذاهب، این گروه را افرادی توصیف می کند که «زمان و هدف ظهور دوباره ی مسیح(ع) را با در نظر گرفتن بعضی پیش گویی ها می دانند. آن ها این پیش بینی ها را پیش گویی سلطنت ایشان [مسیح] بر زمین تعبیر می کنند».(9)
ویلیام میلر(10) یکی از رهبران برجسته ی مذهبی بود. او در سال 1781 در پیتسفیلد ایالت ماساچوست به دنیا آمد. او جنبش هزاره ای را به راه انداخت و تاریخ بازگشت دوباره ی حضرت مسیح را سال 1843 اعلام کرد. حامیان او به میلریت(11) معروف بودند. آن ها به فرقه ای چند هزار نفری رشد پیدا کردند و به تفسیر تحت الفظی از پیش گویی سلطنت دوباره ی مسیح(ع) اعتقاد داشتند. زمانی که پدر روحانی جرج بوش، شرح حال نویس آمریکایی حضرت محمد(ص)، فرهنگ نامه ای الهیات باک(12) را برای تهیه ی ویراست اصلاح شده، در سال 1854 تصحیح می کرد، ضمیمه ای را با عنوان معتقدان به ظهور به این ویراست اضافه کرد. او این گروه را «طبقه ای از مسیحیان» توصیف نمود که «تقریباً با تمام فرق مسیحیت پروتستان در ایالات متحده در ارتباط بودند. آن ها نام فرقه ی خود را از روی عقیده ی خاصی اقتباس کرده بودند. آن ها به آمدن دوباره ی بی درنگ عیسی مسیح اعتقاد داشتند که بدون معصیت به رستگاری به سویشان خواهد آمد و آن ها نیز در انتظار او هستند».(13) بوش اعتقادات مذهبی تمام ظهور باوران را با «فرقه های مذهبی گوناگونی که این گروه با آن ها در ارتباط بودند» مرتبط می داند. ولی اضافه می کند که اصول خاص آن ها «در اصل توسط ویلیام میلر اشاعه یافته بود؛ فردی که تعمید دهنده ی ثابت کلیسا در لو همپتون(14)، بخش واشینگتن از ایالت نیویورک بوده است».(15)
نقش ویژه ی بیش تر این فرقه های معتقد به عصر سعادت در نگرش آمریکایی ها به مشرق زمین به ویژه سرزمین مقدس در جایگاه خاصی است که آن ها برای یهودیان قائل هستند. طبق اصول اولیه ی اعتقاد به عصر سعادت، یهودیان شالوده های این سلطنت دوباره بودند و گرد آمدن این قوم از شروط لازم برای بروز این حادثه ی بزرگ بوده است. کتاب راهنمای مذاهب، اصولی را توصیف می کند که بیش تر معتقدان به عصر سعادت باور دارند:
از نظر برخی از نویسندگان، اعتقاد به عصر سعادت در حقیقت، همان حفظ عقیده ی یهودیان به سلطنت اولیه در نزد مسیحیان است؛ استقرار دوباره ی اورشلیم که در حال حاضر نیز به همین ترتیب است. یهودیان در آرزوی آمدن نجات بخش غیر روحانی بودند و این آرزوی آن ها خود متمرکز بر سلطنت دنیوی بود. انتظار کشیدن برای یک سلطنت دنیوی تا اندازه ای متضمن استقرار دوباره ی یهودیان است. این نوع پیش بینی ها گسترده تر شد تا غیر یهودیان را نیز شامل شود. از سویی، این انتظارات پایه ای برای طبقه ی خاصی از انتظارات اعتقاد به عصر سعادت تلقی می شد. هر نظریه ای که صرفاً با عقاید غیر روحانی خلط شود را می توان نامتعارف [غیر ارتودوکس] فرض نمود.(16)
بسیاری از روحانیان پیش تاز این نوع فِرَق احساس می کردند که زمان برای آمدن مسیح فرا رسیده است، اما برخی مانند ویلیام میلر منظور خود را دقیق تر بیان می کردند و زمانی خاص را برای این رویداد تعیین کردند. میلر به این نتیجه رسید که زمان بازگشت دوباره ی مسیح(ع) بین 21 مارس 1834 تا 21 مارس 1844 به وقوع خواهد پیوست.(17)
اگر چه آن زمان بدون تحقق این پیش گویی در آوریل 1844 سپری شد، با این حال، حامیان او در عقیده ی خود نسبت به صحت اصول و روش محاسبه ی زمان و تاریخ های کلی برای آغاز این دوره ها ثابت قدم باقی ماندند، ولی به این نتیجه رسیدند مغایرت جزئی در رویدادشماری وجود دارد. اما آن ها هنوز انتظار استواری به آمدن آن حضرت دارند.(18)
در متون تبلیغی، موعظه ها، خطابه ها و گزارش ها همواره به نشانه های دوران و عصر سعادت اشاره می شد. قانون جامعه ی انجیلی آمریکا(19) اعلام می کرد «هر شخص صاحب نظری اشاره نموده است که زمان، سرشار از حوادث بزرگ است. جهان سیاست دست خوش تغییرات شگفت انگیز، غیرمنتظره و حساب شده ای قرار گرفته است تا با پیش بینی های قریب الوقوع به مردان متفکر الهام بخشد». مردمان این جامعه به خصوص پی برده اند که «واقعه ی عظیم و فوق العاده مهمی به وقوع خواهد پیوست که ملت ها را به امر خطیر اشاعه ی دانش خداوند حی و واحد واخواهد داشت، همان طور که این امر را در فرزند خود نیز آشکار نموده است».(20) این قانون نتیجه گیری می کند که «هیچ صحنه ای نمی تواند به اندازه ی سرازیر شدن دل بستگی، استعداد و ثروت یک ملت برای آن پادشاهی منجی عالم، آن قدر درخشان باشد؛ پادشاهی که درستکار و صلح طلب خواهد بود».(21)
نشانه های دوران و جهان اسلام
بسیاری از نشانه های دوران را در پدیده های طبیعی حال حاضر و در رویدادهای سیاسی در سطح بین المللی تلقی می کنند، به خصوص وقایع مربوط به جهان اسلام. معتقدان به عصر سعادت شرایط عصر امپراتوری عثمانی را اغلب در ارتباط با بازگشت مسیح می دانستند. بوش با در نظر گرفتن پیش گویی مرتبط با کتاب مقدس، در سخنانی در مورد نزدیک بودن تاریخ پیش آمد بزرگ می گوید:تصور می شود که پنج ماه و ساعت، روز و ماه و سال یا 541 سال و پانزده روز از وحی شماره ی 9 (22)، با اولین ورود عثمان، مؤسس امپراتوری عثمانی، در 27 ژولای 1299 به قصد جنگ به نیکومدیا(23) - استانی در یونان - آغاز می شود. سپس این دوره در یازدهم آگوست 1840، روزی که نیروهای متحده اروپا با محمد علی(24) اتمام حجت کردند، به پایان می رسد؛ روزی که فرجام این امپراتوری قطعی می شود.(25)
به راستی جامع ترین دیدگاه در مورد تاریخ اسلام و موقعیت فعلی آن در پرتو پیش گویی کتاب مقدس، مربوط به دیدگاه هنری جساپ(26)، مبلغ تأثیرگذاری می شود که تمام عمر خود را صرف تبلیغ دین مسیح کرد. او 53 سال در جهان عرب به «اشاعه ی نور حقیقت» پرداخت. جساپ تجربیات خود را در کتابی تحت عنوان 53 سال در سوریه (1903-1850) ثبت کرده است. جساپ در دیدگاه کلی خود به جهان همه چیز را در بافت طرحی پیش پنداشته ارائه می کرد که از آغاز خلقت تا ابد ادامه می یابد؛ زمانی که کلیسا بر کل جهان حکومت خواهد کرد. او در خطابه ای در سال 1884 می گوید «تمام انقلاب ها و آشوب ها، جنگ ها و تحولات دو هزار سال گذشته، امدادهای عظیمی را در جهت پیش برد قلمروی پادشاهی خداوندگار اثبات می کنند».(27) اگر چه گروهی در خصوص ارزش تلاش های تبلیغی، مردد و شکاک بودند، از منظر جساپ «ارابه ی پیروزی سلطنت شاهانه ی خداوند رو به جلو پیش خواهد رفت، زیرا قلمروی پادشاهی خداوند حرکتی رو به رشد و پیش رونده دارد؛ حرکتی که از فرش به عرش، از پایه به رأس، از دانه به میوه، از گونه به پادگونه و از وعده و پیش گویی به تحقق شکوهمند در جریان است».(28)
ماهیت پیش رونده ی این پادشاهی در حال پیشرفت، در مورد تمام حوادث تاریخی تلقی می شود. از جمله روند یک پارچه ی حرکت دین اسلام. در حقیقت، ظهور و افول اسلام تا اضمحلال نهایی آن، عامل مهمی در تحقق این طرح الهی است. این فرضیه در عنوان یکی از «کارهای افتخاری» او موسوم به موقعیت اسلام و طلوع مسیحیت: یا کامل عبدوالمسیح(29)(1898) آشکار است. او در کتاب مشکل تبلیغ اسلام (1879) با بررسی کامل، مفصل تر به این مسئله می پردازد. بر اساس نظر جساپ، دست مشیت الهی را می توان در وقوع دو واقعه ی مهم در قرن هفده میلادی مشاهده کرد. این دو واقعه «با دخیل دانستن مشیت الهی در ارتباط با عمیق ترین طریقی است که بر رفاه این نژاد و رشد آینده ی قلمروی پادشاهی مسیحیت در جهان تأثیر خواهد داشت».(30) این دو حادثه طلوع اسلام و «عیسوی سازی نژاد ساکسون در بریتانیا» هستند.(31) دیگر حوادث تاریخ اسلام هم با حوادث مهم تاریخ غرب مسیحی مقارن بوده است. یکی از این نوع حوادث سرنگونی ارتش اسلامی به دست فردیناند در گرانادا [غرناطه] در سال 1492 است؛ حادثه ای که منجر به اضمحلال یا اخراج کل جمعیت مسلمان از آندلس شد. جساپ می گوید که سال 1492 «همان سالی که کلمب آمریکا را کشف کرد و از این رو، عرصه ی جدیدی را برای رشد و پیشرفت آن نژاد آنگلوساکسون مسیحی شده گشود».(32)
در تاریخ اخیر اسلام، حوادث، جنگ ها و اتفاقاتی حدوث پیدا کرده اند که اگر چه در ظاهر برای جهان مسیحیت مضر بوده اند، طراحی وقوع این حوادث را به مشیت الهی نسبت می دادند که منجر به فرا رسیدن دوران پادشاهی مسیح میشد. مثلاً جنگ کریمه که تا مدتی کل امپراتوری عثمانی را متشنج کرد، تعصب نهفته ی اسلامی را برانگیخت و از فروکش کردن موج رو به رشد نور الهی و آزادی خبر می داد. این جنگ منجر به تضمین حفاظت و استقلال مدنی جوامع پروتستان در ترکیه شد و این حق را برای انگلستان محفوظ می داشت تا با تأکید بر «حق قانونی خود از آن ها حمایت کند».(33) بر اساس گفته های جساپ، درگیری فرقه ی در کل سوریه منجر به آزادی و حقوق بیش تری برای جوامع مسیحی شد؛ درگیری یی که این جوامع را نیز با تهدیدی مواجه می کرد. همین مورد در نتیجه ی جنگ بلغارستان در سال 1877 به وقوع پیوست. یکی دیگر از موارد مهم تری از تأثیر طرح الهی برای حرکت به سمت پادشاهی قلمرو خداوند، طغیان عربی در سال 1882 در مصر بود؛ زمانی که:
روح هیجان زده ی متعصبان مسلمان بار دیگر برانگیخته شد و خیابان های اسکندریه را غرق در خون مسیحیان کرد... دخالت انگلستان، شکست اعراب، مهار حرکات جنون آمیز و رو به رشد مسلمانان و از هم پاشیدن اتحاد سیاسی مسلمانان [که به تهدیدی برای پیشرفت و متمدن شدن مشرق زمین تبدیل شده بود] همه بار دیگر نفوذ آن ید خطاناپذیر را آشکار نمود، آن مشیت خردمندانه و با شکوه خدایی که تمام کائنات در زیر سلطه ی شکوه و جبروت او قرار دارند.(34)
نهضت های مذهبی دیگری هم وجود داشتند که ایدئولوژی آن ها از عقیده ی اصلی بازگشت حضرت مسیح نشأت می گرفت. یکی از مهم ترین این نهضت ها، نهضت مورمون ها یا کلیسای قدیسان امروزی(35) است. اعتقادات اصلی آن ها عبارتند از «گرد آمدن حقیقی قوم اسرائیل، بازگشت ده قبیله ی گمشده از قوم اسرائیل و سلطنت شخص مسیح بر زمین به مدت هزار سال از دوران بازگشت باشکوه ایشان، که قدیسان به همراه ایشان حکومت کرده و در مورد غیر یهودیان یا کافران به قضاوت خواهند نشست».(36) عقیده ی بازگشت حضرت مسیح و بازسازی اورشلیم در درجه ی اول اهمیت بود، گرچه ابعاد جغرافیایی متفاوتی داشت. استقرار نهایی مورمون ها در شهر سالت لیک سیتی(37)، پس از ساله ها سختی به دست آمد و ساختن معبد مورمون برای ظهور باوران مسیحی و پادشاهی دوباره ی مسیح در دست تهیه بود، طبق گفته ی یکی از بازدیدکنندگان معاصر، ساختار این معبد «به خصوص در اولین دوران شکوهمند احیا، تماشایی به نظر می رسید، طوری که افراد غریبه تقریباً نسبت به الهامی که ساکنان این معبد در قبال آن به کار می بردند و آن را با اورشلیم جدید مقایسه می کردند، چشم پوشی می کردند؛ همان معبدی که پیش گوی آخرالزمان نیز آن را نظاره کرده بود».(38)
فرقه ی شیکر(39)ها را نیز باید به آن دسته از نهضت ها اضافه کنیم؛ فرقه ای که به نوعی به ظهور روحانی حضرت مسیح معتقد بود. آن ها هیچ گاه نتوانستند مفهوم «پرستش گاه انسانی»(40) خود را به وضوح توضیح دهند، ولی اعتقاد داشتند که عصر بازگشت قریب الوقوع است و معتقدان به این مسئله باید خود را برای ورود به قلمروی پادشاهی ملکوت آماده نمایند.
تا نیمه ی دوم قرن نوزده میلادی، جنبش های ظهور باور به میزان قابل توجهی در آمریکا رشد کردند. صدها کتاب، موعظه، مقاله و نشریه در حمایت یا رد نظر اعتقاد به عصر سعادت نوشته و ایراد می شد.(41) طبق گفته های جرج بوش:
چهار تا پنج میلیون کتاب و روزنامه طی سه سال اخیر در ایالات متحد، استان های انگلستان، کشورهای خارجی و هر کجا که زبان انگلیسی قرائت می شود، منتشر شده اند. بعضی از آثار به زبان های فرانسه و آلمانی ترجمه شده و به طور گسترده انتشار یافته اند. در حال حاضر پنج هفته نامه در آمریکا و دو هفته نامه در کانادا منتشر می شوند که به اشاعه ی این نظریه می پردازند؛ اجتماعات بزرگی از ظهورباوران تقریباً در تمام ایالت های شرقی، شمالی و مرکزی حضور دارند.(42)
در حالی که بعضی از این نهضت ها به تفسیر تحت اللفظی از پیش گویی های کتاب مقدس در ارتباط با سلطنت دوباره معتقد بودند، برخی دیگر به تفسیر استعاری تأکید می کردند. از بین طرفداران تفسیر لفظی، بعضی سرزمین مقدس - به ویژه تپه ی صهیون مشرف به اورشلیم - را موقعیت جغرافیایی ظهور دوباره ی حضرت مسیح تلقی می کردند، بعضی دیگر مناطق آمریکا را مکان ظهور دوباره می دانستند. در هر صورت، افسانه ی آمریکا به عنوان اسرائیل خداوند، نشانه های مادی بیش تری به خود گرفت و در نهایت، استعاره ی معنوی شهری بر روی تپه به موقعیت جغرافیایی منتقل شد که قرار بود در سرزمین موعود تحقق یابد. با این حال، این حرکت مخاطره آمیز هم چنان آمریکایی باقی ماند. مؤمنان بسیاری اعتقاد راسخ داشتند که آن ها شرکت کنندگان در پیمان الهی هستند و نقش مهمی در این طرح برای بازسازی قلمروی پادشاهی خداوند دارند. آمریکایی ها آماده بودند تا در تحقق این طرح بسیار مهم یاری رسانند. از این رو، آن ها «کرانه ی آکنده از درختان خرما» و رز همیشه بهار شارون را اهدافی تلقی می کردند که به واقعیت خواهد نشست.
مبلّغین مذهبی و بازسازی اورشلیم
در بسیاری از بخش های مذهبی، به خصوص تشکیلات تبلیغی، تلاش هایی هم سو با تجربه ی آمریکایی ها در تحقق پیش گویی مرتبط با بازسازی اورشلیم صورت می گرفت.(43)هایمن هامفری(44) در 29 سپتامبر 1819، در گوشن(45) ایالت کانتیکات، خطابه ای با عنوان «سرزمین موعود» ایراد کرد و تلاش کرد تا قیاسی را اثبات کند. او خطابه را با ذکری از کتاب یوشع بن نون، شماره ی 1:13 آغاز کرد «و در آن جا هنوز هم سرزمین های بسیاری برای تسخیر باقی مانده است». ارتباط بین «تسخیر زمین» و وعده و پیش گویی کتب مقدس از منظر هامفری بسیاری آشکار بود، اگر چه اشاره او به سرزمین موعود در ابتدای کلام به شکل تحت الفظی بیان نشده بود. در حقیقت، مسیحیت در قیاس او، در خور قوم اسرائیل بود. گفته ی آغازین او دل مشغولی تصور صهیون و «فتح کنعان» را آشکار می سازد و مسئولیت را به دوش تشکیلات تبلیغی می اندازد:خداوند در مقام حاکم اعلی و صاحب مطلق جهان، مناسب دانست تا تمام سرزمین کنعان را هم چون میراثی جاودان به حضرت ابراهیم و اخلاف او اعطا کند. این بخشش بارها تجدید شد و اسحاق و یعقوب وارثان این وعده شدند. اما آن ها بی درنگ آن را به تسخیر خود در نیاورند. در حالی که کنعانی ها بیداد خود را لبریز ساخته بودند، فرزندان قوم اسرائیل در مصر اقامت گزیدند و در معرض ظلم و بیداد قرار گرفتند و بعد از زمان حضرت موسی بود که از آن اسارت دهشتناک رهایی یافتند... و حضرت موسی به امری الهی پس از انتصاب یوشع بن نون به فرماندهی کل، بر بالای کوهی مشرف به دشت حاصل خیز اردن مأموریت و زندگی خود را تسلیم امر پروردگار نمود.
این مورخ در ادامه داستان یوشع نبی را بیان می کند و از شجاعت، از خودگذشتگی او در فتح کنعان و تصمیم او برای مطالبه ی «میراث موعود» سخن به میان می آورد، یوشع نبی با توجه به سالخوردگی، سرزمین باقی مانده را به قطعاتی تقسیم کرد و از قوم خود خواست تا «کفار» را از میدان به در کنند. خطابه ی هامفری به این نتیجه می رسد که هنوز هم سرزمین های بزرگی باقی مانده که باید برای مطالبه آن به پا خواست و:
آن مناطق عظیم که به عالم مسیحیت تعلق دارند، هنوز تحت کنترل درنیامده اند. فتح و تسخیر نهایی تمام این مناطق قطعی است. اگر چه قدرت اعلی از آنِ خداست، این کار بزرگ قرار است به دست انسان به انجام برسد، اما به خاطر بی اعتنایی تأسف بار و شرم آور مسیحیت، این کار سال ها به عقب افتاده است. عالم مسیحیت منابع و توانایی کافی در اختیار دارد و با جدیت به نام خداوند موظف است با حداقل درنگ ممکن پرچم خود را بر فراز هر سرزمین کفر به اهتزاز درآورد و این ابعاد مشیت الهی در حال حاضر به طور خاص و با مبارکی به دوش تشکیلات تبلیغی است.(46)
هامفری به اجتماع کنندگان ضرورت رسالت الهی کلیسای آمریکایی را خاطرنشان و بیان می کند کوهی که بر روی آن، این کلیسا قرار گرفته است، مشرف به تمام سرزمین موعود است.(47) تصویر کلیسایی که بر روی کوهی مشرف به سرزمین موعود قرار گرفته است، بین اشاره ی تحت اللفظی به سرزمین موعود - سرزمینی که وعده ی آن در کتب مقدس بیان شده - و اشاره ی کلی به وظیفه ی عظیم مسیحی کردن کل جهان در نوسان است. هامفری با استفاده از نحوه ی بیان کتاب مقدس این تصویر را تأثیرگذارتر نشان می دهد؛ تصویری که در آن این کلیسا بُعد مابعدالطبیعه از تپه ی صهیون به خود می گیرد و پیروانش را خطاب قرار می دهد:
به یقین جزایر منتظر من خواهند بود و کشتی های ترشیش(48) فرزندان تو را همراه با نقره و طلا از دوردست خواهند آورد، به نام پروردگار متعال و خداوند مقدس اسرائیل که تو را ستایش کرده است.(49)
هامفری می گوید که هزاران نفر درخواست کلیسا را پاسخ دادند و به یاری خداوند شتافتند. آن ها یک صدا اعلام می کردند «به خاطر صهیون بر صلح باقی نخواهیم ماند و به خاطر اورشلیم آرام نخواهیم نشست».(50)
بخش های تبلیغی با طنین ندای شیپوروار، از مؤمنان می خواستند تا به پا خیزند و با درک هدف غایی صهیون، کفار و مسلمانان را به نور انجیل رهنمون سازند. بسیاری از مبلغین از این تکلیف مقدس آگاه بودند و برخی از آن ها از اولویت بازسازی اورشلیم و بازگشت یهودیان حمایت می کردند. جی. تی. بارکلی(51)، یکی از مبلغین برجسته، می گوید:
جامعه ی مبلغین مسیحی آمریکا (که با حمایت آن ها هیأت مبلغین به اورشلیم هدایت می شوند) در راستای اجرای اقدامات تشکیلات تبلیغی تصمیم گرفته اند - به همان خردمندی و به اتفاق آرا - به تقلید از سرمشق حواریون، پیشنهاد رهایی اسرائیل را مطرح نمایند؛ همان جا که نژاد اصیل از آن جا هستند، زیرا رستگاری از آن یهودیان است.(52)
بارکلی این اولویت تلاش های تبلیغی را بر پایه ی خطابه ی مسیح به کفار سوری - فنیقی قرار می دهد؛ «من فرستاده نشده ام، مگر برای غنم گمشده ی خاندان اسرائیل». طبق گفته های بارکلی، مسیح رو به شهر بزرگ خیره می شود و فریاد می کشد «ای اورشلیم! اورشلیم! هر چند وقت یک بار فرزندان تو را همانند مرغی که جوجه هایش را گرد هم می آورد، کنار هم جمع می نمایم». مسیح در رهنمودهایی به دوازده حواری بیان می کند «نروید به راه کفار. بروید به سوی غنم گمشده ی خاندان اسرائیل». مبلغینی که مسیح منصوب کرده بود، به طور خاص متعهد شدند «تا قبل از یهودیه، ابتدا در اورشلیم، گواهی بر او باشند». بارکلی می گوید اعمال حواریون اثبات می کند که آن ها برتری ویژه ای برای یهودیان قائل بودند و حواری پُل به طور خاص بیان می کند «آرزوی قلبی و استغاثه ی خداوند را برای اسرائیل مسئلت دارد».
بنابراین بارکلی اذعان می کند که اولین وظیفه ی جامعه ی مسیحیان آمریکا «در ابتدا استقرار رسالت خود در اورشلیم است که این رسالت اساساً در ارتباط با توجه کامل به یهودیان است، با این حال، در اورشلیم مواد دیگری هم هست که باید در زمینه ی فعالیت تبلیغی مد نظر قرار گیرد».(53) اولین بار، مبلّغین و رهبران تبلیغی اندک شماری از آن مسئولیت باخبر بودند. مثلاً ساموئل ورکستر «دو خطابه»ی خود را با مقدمه ای آغاز می کند که در ارتباط با فعالیت های تبلیغی است:
شما فرزندان اسرائیل، عبد پروردگار هستید، شما فرزندان یعقوب، قوم برگزیده هستید.
هیچ گاه پیمان او را از نظر دور ندارید؛ عهدی که او به بسیاری از نسل های هزاره سپرده است.
حتی پیمان او با ابراهیم و سوگند ابراهیم به اسحاق را از یاد نبرید؛
پیمانی که هم چون قانون برای یعقوب و هم چون پیمانی جاودان برای اسرائیل تأیید نموده است.
پیمانی که بر پایه ی آن غیر یهودیان باید وارثان مشترک و از همان تن باشند و در پرتو انجیل به تحقیق وعده ی او به مسیح، شرکت جویند.(54)
ترکیب «پیمان جاودانی» که به «مردمان برگزیده» داده شده و گفته ی پل در این که «غیریهودیان باید وارثان مشترک باشند»، جایگاه و مسئولیتی را نشان می دهد که رهبران مذهبی آمریکا برای مسیحیان در این وعده تصور می کردند و نسبت به تحقق آن پایبند بودند. اشاره هایی که در بخش های تبلیغی درباره ی مکان جغرافیایی دقیق سرزمین موعود ذکر می شد، بر خلاف استعارات معنوی که آمریکا را «اسرائیل خداوند» مطرح می کرد، از همان ابتدا کاملاً روشن بود. در اوایل سال 1819، موسی استیوارت(55) - مبلغ مسیحی و متکلم فعال - (56) موعظه ای را در مراسم انتصاب تعدادی از مبلغین که عازم مشرق زمین بودند، ایراد می کند.
آیا روزهای خوش موفقیت مسیحیان دیگر باز نخواهند گشت تا به زمین موهبت بخشد، تلاش ها را به جنب و جوش وا دارد و آرزوهای عاشقان صهیون را برآورده سازد؟
استیورات موعظه ی خود را با اشاره ای دقیق تر به پایان می رساند. او از مبلغین آینده درخواست می کند به کانون اورشلیم روند تا بار دیگر درفش مسیحیت را به اهتزاز درآورند.(57)
قرار نبود که تنها مبلغین، عاملان نیل به آرمان صهیون باشند. در نتیجه ی عواملی که پیش تر توصیف شد، اشتیاق عمومی در بین مبلغین آمریکایی و مسیحیان میانه رو ایجاد شده بود که آن ها را آماده ی بازگشت پادشاهی مسیح در سرزمین موعود می کرد. آمریکایی های بسیاری ایالات متحد را ترک کردند تا مستعمراتی را در فلسطین ایجاد کنند؛ جایی که درآن جا وقوع حادثه ی بزرگ انتظار می رفت. موج جدیدی از فعالیت ها در پی تحقق واقعی پیش گویی صورت گرفت. مسافران به مستعمرات مشرق زمین منابع بسیاری را ایجاد کردند. آن ها این مستعمرات را به امید آمدن مسیح، در سرزمین مقدس برپا کرده بودند.(58) یکی از این نوع منابع گزارش طنزآمیز روبرت بار(59) از آشنایی اش با تعدادی «مستعمره نشین» است که زمان این گزارش مقارن با پایان قرن نوزده میلادی است. بار با آقای رولو فلوید(60) در سرزمین مقدس دیدار می کند و فلوید راهنمای او برای معرفی مکان های مقدس می شود. بار می گوید:
کار جالب فلوید نمونه ی بارز خصلت این مردمان بزرگ است. ملت آمریکا که فلوید هم یکی از مردمان آن است، خلاق ترین مردم در بین تمام ملت ها هستند که خود را از سنت های جهان قدیم خلاص کرده اند.(61)
بار بسیاری از ابداعات جدید علمی و فنی را به آمریکایی ها نسبت می دهد، اما می گوید:
هنگامی که ذهن خلاق آمریکایی ها به هر چیزی همانند ماشین آلات، آن قدر مادی و به دیده ی تحقیر می نگرد، گرایش آن به سمت ساختن مذاهب طبیعی به نظر می رسد. گمان می برم که در آمریکا بیش تر از همه جای دنیا در طول یک سال جمعاً آن قدر آیین و مذهب ابداع می شود... در حالی که مشرق زمین با آن وسعت عظیم تنها به یک یا دو آیین قناعت می کند، مغرب زمین صدها دین و آیین را به یدک می کشد. از این رو، قلمرو ما عقایدی چون مورمونیسم(62)، روح باوری، شیکریسم(63) و ده ها اصول و عقاید دیگر را در خود جای داده است.(64)
رولو فلوید که بار او در فسطین ملاقات کرد، به خاطر این در سرزمین مقدس سکونت داشت که «در جوانی قربانی یکی از بی شمار ابداعات زودگذر مذهبی شده بود». فرقه ای که او به آن تعلق داشت «در ایالت سرد و توفانی مِین(65) شکل گرفت و از آن جا به دیگر نقاط جهان انتشار یافت». حامیان این فرقه معتقد بودند که «مسیح به سرزمین مقدس باز می گردد و آن هایی که می خواهند رهایی یابند، باید در آن جا حضور داشته باشند تا منجی خود مسیح را ملاقات نمایند. سی یا چهل سال پیش تعدادی از دوست داران این فرقه شرایط را فراهم آوردند تا برای خود و خانواده هایشان یک کشتی بادبانی آماده نمایند».(66) طبق گفته های بار، یک کنسول آمریکایی یهودی، تدارک لازم را برای انتقال آن ها به فلسطین فراهم کرد. آرزوی این زائران به یأس مبدل شد و بسیاری از آن ها به واسطه ی ترتیباتی که دبیر سفارت، سیوارد(67) فراهم آورده بود، باید سرزمین مقدس را به سمت ایالات متحد ترک می کردند، تا این که کنسول اقدام به «افزایش حساب بانکی» کرد.(68)
آنه دوآیت شاو(69)، از شهر بالتیمور ایالت مریلند هم گزارشی با ماهیت مشابه ارائه می دهد. او همراه با «عمو ویل» در سال 1897 از سرزمین مقدس دیدن می کند. آنه هنگام ورود به اورشلیم توصیفی از کتاب مقدس را در مورد این شهر بیان می کند «کوه صهیون، زیباترین مکان، مایه ی خوشحالی تمام زمین، کوهی که در شمال آن شهر پادشاه بزرگ جای گرفته است».(70) صبح روز بعد، بَلدراه گروه آن ها را به گردش داخل شهر می برد و در ابتدا «گردش را با خانه ای آغاز می کند که محل اقامت جماعتی بود که در انتظار تحقق پیش گویی ها در مورد استرداد اورشلیم بودند».(71) این جماعت را «مستعمره نشینان آمریکایی» می نامیدند، گرچه ملیت های دیگری هم در بین آن ها بودند. شاو با لحنی کودکانه و معصومانه می گوید «اصلاً نمی دانستم که آن ها برای چه در اورشلیم اقامت کرده اند، و وقتی آن ها به من گفتند که بعضی از برادرانشان به شیکاگو رفته اند، معصومانه می گوید «اصلاً نمی دانستم که آن ها برای چه در اورشلیم اقامت کرده اند، و وقتی آن ها به من گفتند که بعضی از برادرانشان به شیکاگو رفته اند، معصومانه پرسیدم آیا آن ها قصد دارند جماعتی از همان نوع را در آن جا نیز شکل دهند. عمو ویل هم به چیزی فکر می کرد که باعث خنده ی او شده بود».(72)
با این حال، تمام مسافران به سرزمین مقدس با دید طنزآمیز یا معصومانه به مستعمرات آمریکایی نگاه نمی کردند. مستعمره نشینان دیدگاه کلی داشتند که حاکی از احترام برای از خودگذشتگی و ایثار بود. مثلاً نویسنده ی کتاب شهر پادشاه بزرگ بیان می کند «اجتماع ساده اما کارآمد آمریکایی ها در ابتدا تحت حمایت پر شور مرحوم خانم ماینر(73) سازمان دهی شد. البته طبق ادعایی انحرافی که گاهی اوقات برخی اظهار می کنند، به هیچ وجه به انحراف کشیده نشد».(74)
از بین مستعمره نشینان هیچ کس به اندازه ی یک زن جوان آمریکایی نتوانسته است به بهترین شکل اشتیاق و از خودگذشتگی آن ها را بیان کند. لیدیا شولر(75) زن جوانی بود که در مجموعه ای از نامه هایی که به روزنامه ی گاسپل ویزیتور(76) می نویسد، نمونه ی مناسبی از عقاید ظهورباوران را که در سرزمین مقدس به انتظار مسیح نشسته اند، ارائه می دهد. او با زبانی ساده و تقریباً عامی اما با اعتقاد راسخ به تحقق واقعی پیش گویی، در دهم می 1854 در نامه ای به این روزنامه، دلایل نقل مکان خود به فلسطین را توضیح می دهد.
برادران عزیز مسیحی! این نامه را از دشت های شارون به شما می نویسم...
می خواهید بدانید که چه باعث شد پدر، مادر، برادر، خواهران و دوستان خود را ترک گویم و به این سرزمین پا گذارم. هنگامی که احساس کردم گناهانم بر دوشم سنگینی می کند و هیچ کس جز او نمی تواند این معصیت ها را از من دور کند، به این سرزمین آمدم؛ جایی که خون مسیح در این سرزمین ریخته شده است. او می فرماید «به سوی من بیایید، به شما آرامش خواهم بخشید». در حقیقت، آن عزیز را در جان خود یافتم. از آن پس نفس خود و هر آن چه که به من نزدیک و عزیز بود را به قربان گاه بردم و به درگاه خداوند دعا کردم، تنها به اراده ی او قدم بر می دارم و در تاکستان او خدمت می نمایم.(77)
او در ادامه چگونگی الهام کتاب مقدس به روح خود را بازگو می کند و اطمینان می دهد که وظیفه ی غیر یهودیان استرداد اسرائیل به «صاحب انجیل» است. او از طریق آشنایی با یک گروه غیرفرقه ای در فیلادلفیا، طریق خود را به سوی سرزمین مقدس تغییر می دهد تا به آن چه بپردازد که «مصیبت یهودیان» می نامد.
پنج سال بعد، شولر هم چنان مصرانه در جست و جوی قلمروی پادشاهی خداوند است و حتی اعتقاد راسخ تری به نزدیک شدن عصر سعادت از خود نشان می دهد. در ژولای 1859، در نامه ای شرایط حاکم بر سرزمین مقدس را از منظر پیش گویانه ارزیابی می کند. مهم ترین شرط برای ایجاد پادشاهی دوباره ی مسیح، استقرار دوباره ی یهودیان در فلسطین بود. شولر می گوید:
دیوار ندبه ی یهودیان از دیدگاه من جالب ترین مکان در اورشلیم بود. راه بَلد من یک یهودی اندونزیایی است که رنگ پوست آن همسان عرب های مغربی است. او تبعه ی انگلستان است و به خاطر همین انگلیسی را خوب صحبت می کند. راه بَلد من را به آن جا برد. ما از میان کوچه های باریک و کثیف و خیابان های بی نام و نشان - که از خصوصیات معمول شهرهای مشرق زمین است - گذشتیم و به منطقه ای رسیدیم به شکل چهارگوش، نزدیک پل. آن جا مکانی بود که ساکنان صهیون روزگاری طبق معمول از آن می گذشتند تا در معبدی بر روی کوه مقدس مُریا(78) به عبادت خداوند بپردازند. در پایه ی باستانی دیوار معبد چندین رج از سنگ های بزرگ هم سطح قرار داشت که بر روی آن ها یهودیان بوسه نثار می کردند و در آغوش می گرفتند. آن ها از میان شکاف های این سنگ ها نزد خداوند استغاثه می کردند تا معبدشان احیا شود و هر چه زودتر در اورشلیم نصرت یابند.(79)
نثر گویای او حاکی از اخوت نویافته با یهودیان است؛ آن هایی که استغاثه ی خود را به این مکان می بردند که توسط مسلمانان هتک حرمت شده بود. این مکان همان جایی بود که روزی دوباره به وارثان ذی حق آن خواهد رسید.
تا دهه ی 1850، انتقال آرمان صهیون به مکان جغرافیایی جدید در سرزمین مقدس کامل شد. نیمه ی دوم قرن نوزده میلادی، دوره ی تقویت این آرمان بود. تعداد و ماهیت گزارش هایی که توسط مسافران آمریکایی به سرزمین مقدس نوشته شده، حاکی از این روند است.(80) مثلاً ناشر کتاب شهر پادشاه بزرگ، اثر بارکلی، مشخصات آن را به این شکل بیان می کند «تصور می رود این کتابی که به عموم ارائه شده، جذابیت و ارزش خاصی در بین تمام طبقات عالم دین پیدا خواهد کرد؛ آن هایی که دست الهی را در تاریخ و سرنوشت اسرائیل می بینند و مردمانی که بیش از سی صد سال با آن هم راه بوده اند نیز از ارزش این کتاب مطلع خواهند شد».(81)
نمایندگان جهان مذهبی نیز به اسرائیل و تلاش های خستگی ناپذیر مسافران به مشرق زمین علاقه مند شدند؛ مسافرانی که از مصر تا فلسطین پا جای پای قبایل قوم اسرائیل می گذاشتند. این مردان و زنان از اقشار گوناگون، خود را ملزم می دانستند تا این مسیر را برای خود کشف نمایند. یکی از این نمایندگان مذهبی، ساموئل کالکرد بارتلت(82)، روحانی برجسته و رئیس دانشکده ی دار تموث(83) بود که اولین بار تحقیق زیادی در خصوص مسیر قوم اسرائیل انجام داد و بعد شخصاً به آن مسیر پا گذاشت. نتیجه ی این سفر، کتابی بود که عنوان آن حکایت از مأموریت او دارد: از مصر تا فلسطین، با عبور از سینا و برهوت و دیار جنوب: ملاحظات سفری که با اشاره ی ویژه ای به تاریخ قوم اسرائیل صورت گرفته است(1879).
مارگارت باتوم(84) یکی دیگر از افرادی است که پا جای پای حضرت موسی(ع) گذاشت و عازم سرزمین کنعان شد. او معتقد متعصبی بود که سفر خود را در مجموعه ای از نامه های تقریباً عارفانه توصیف کرد.(85) کتاب سفر به فلسطین (1891) اثر بِوِرلی کرادین(86) نیز اشتیاق کشیش اهل جنوب را نشان می دهد که گزارش شخصی خود از سفر به سرزمین مقدس با عبور از مصر و صحرای سینا را با مبالغه بیان می کند.
مسافران آمریکایی به سرزمین مقدس ندایی دوست داشتنی را می شنیدند که آن ها را به ردیابی مسیر قوم اسرائیل رهنمون می کرد. این زائران و مسافران تجارب گذشته ی خود در گذر از برهوت، در جست و جوی سرزمین موعود، با تجارب یهودیان یکی می دانستند. استیفن اُلین یکی از مسافران سرشناس بود که خود را مسیحی روشنفکر می نامید و به «مناسک خرافی اجتماعات مسیحی در اورشلیم» که در خلال فصل زیارت صورت می گرفت، به دیده ی تحقیر می نگریست. او مناسک را تنها تمجید از لیدر(87) می دانست که مجدانه به انجام وظایف خود می پرداخت تا از چندین مکان بسیار جالب بازدید کند که با تاریخ مقدس در ارتباط بودند. اُلین این تلاش ها را با اشتیاق و تحسین توصیف می کند. او دریافت مسافرت های طولانی لیدر به تقلید از مسیر اسرائیلی ها، به منظور بررسی مسافرت های تاریخی بوده است. این مسافرت ها در نهایت به نقطه ای منتهی شدند که قوم اسرائیل به طور معجزه آسایی از دریای سرخ عبور کردند و موردی را تأیید می کنند که اُلین آن را «جغرافیایی مقدس» می نامد.(88)
پی نوشت ها :
1.Absalom
2. میدر، رواج دعا، تاریخ ابتدایی نیوانگلند، صفحه ی 253.
3. کتاب راهنمای مصور تمام ادیان: از اولین دوران تا زمان حاضر (شیکاگو: دبلیو، اچ. هریسون، 1877).
4. نیبور، آمریکا قلمروی پادشاهی خداوند، صفحه ی 141.
5.Jonathan Edwards
6. نیبور، آمریکا قلمروی پادشاهی خداوند، صفحه ی 141.
7. نیبور، آمریکا قلمروی پادشاهی خداوند، صفحات 2-141.
8.Adventist
9. کتاب راهنمای مصور تمام ادیان، صفحه ی 17.
10.William Miller
11.Millerite
12.Buck
13. باک، چارلز، واژه نامه ی الهیات (فیلادلفیا: پنسیلوانیا: کریسی و مارکلی [Crissy & Markley]، 1854)، صفحه ی 478. هم چنین صفحات 3-282 عصر هزاره را ببینید.
14.Low Hampton
15. باک، چارلز، واژه نامه ی الهیات (فیلادلفیا: پنسیلوانیا: کریسی و مارکلی [Crissy & Markley]، 1854)، صفحه ی 478. هم چنین صفحات 3-282 عصر هزاره را ببینید.
16. کتاب راهنمای مصور تمام ادیان، صفحه ی 19.
17. باک، واژنامه ی الهیات، صفحه ی 479.
18. باک، واژنامه ی الهیات، صفحه ی 479.
19.Constitution of the American Bible Society
20. اساسنامه ی انجمن آمریکایی نشر و گسترش نص کتاب مقدس، صفحه ی 14.
21. اساسنامه ی انجمن آمریکایی نشر و گسترش نص کتاب مقدس، صفحه ی 15.
22.Rev. ix
23.Nicomedia
24. والی امپراتوری عثمانی در مصر (1849-1805).-م.
25. باک، واژه نامه ی الهیات، صفحه ی 479. اشاره های زیادی در خصوص ارتباط بین اضمحلال اسلام و عصر هزاره صورت می گرفت، به خصوص توسط هنری جساپ، بارکلی، هارلند و هایت.
26.Henry Jessup
27. هنری هریس جساپ، مأموریت های خارجی: موعظه ای که در مراسم افتتاحیه ی مجمع عمومی کلیسای پرسبیتری آمریکا در سراتوگا [Saratoga] در پانزدهم می 1884 ایراد شد. (سراتوگا، نیویورک: حامیان مأموریت های خارجی، 1884)، صفحه ی 22.
28. هنری هریس جساپ، مأموریت های خارجی: موعظه ای که در مراسم افتتاحیه ی مجمع عمومی کلیسای پرسبیتری آمریکا در سراتوگا [Saratoga] در پانزدهم می 1884 ایراد شد. (سراتوگا، نیویورک: حامیان مأموریت های خارجی، 1884)، صفحه ی 21.
29.The setting of the Crescent and the Rising of the Cross or kamil Abdul Massiah
30. هنری هریس جساپ، مشکل تبلیغ دین مسلمانان (فیلادلفیا، پنسیلوانیا: هیأت انتشارات پرسبیتری ها، 1879)، صفحه ی 13.
31. هنری هریس جساپ، مشکل تبلیغ دین مسلمانان (فیلادلفیا، پنسیلوانیا: هیأت انتشارات پرسبیتری ها، 1879)، صفحه ی 13.
32. هنری هریس جساپ، مشکل تبلیغ دین مسلمانان (فیلادلفیا، پنسیلوانیا: هیأت انتشارات پرسبیتری ها، 1879)، صفحه ی 17.
33. هنری هریس جساپ، مشکل تبلیغ دین مسلمانان (فیلادلفیا، پنسیلوانیا: هیأت انتشارات پرسبیتری ها، 1879)، صفحه ی 23. هم چنین شهر پادشاه بزرگ، اثر جی. تی. بارکلی را ببینید. (فیلادلفیا، پنسیلوانیا: جیمز چالن، 1858). صفحات 14 تا 20.
34. جساپ، موعظه ی ایراد شده، صفحه ی 25. هم چنین برای بررسی مفصل در مورد روش نیل به این هدف در مشرق زمین، 53 سال در سوریه، اثر هنری هریس جساپ، 2 جلد (نیویورک: فلمینگ اچ. رول [Fleming H. Revell]، 1910) صفحات 790 به بعد را ببینید.
35.Church of Jesus Christ of Latter-day Saints
36. کتاب راهنمای مصور تمام ادیان، صفحه ی 340.
37.Salt Lake City
38. کتاب راهنمای مصور تمام ادیان، صفحه ی 339. در مورد ایجاد اورشلیم جدید در آمریکا یکی از بهترین توضیحات در فصل 13 کتاب مورمون صورت گرفته است.
39. Shakers
40.Human Tabernacle
41. نمونه هایی از این نشریات عبارتند از نشانه های زمان (بوستون)، گریه ی نیمه شب (نیویورک) و ستاره ی هزاره (سالت لیک سیتی). یکی از بهترین توصیف ها از گرایش به عصر هزاره، کتاب سرودی برای معتقدان به عصر سعادت، موسوم به چنگ هزاره [Millennial Harp] (1843)است. (واژه نامه ی الهیات باک، صفحات 479 به بعد را ببیند).
42. باک، واژه نامه ی الهیات، صفحات 479.
43. اشکالی که در مدخل شناسی بحث نویسنده هست، این است که آمریکا را مرکز صهیونیزم مسیحی فرض کرده و بر این اساس (دینی)، آن را ایجادکننده ی اسرائیل مقدس می داند. در حالیکه اصلی ترین بنیانگذارانِ اسرائیل، روسی و اسپانیایی و اروپایی (آلمانی) هستند و اصلاً یهودی هستند نه مسیحی. (راسخون)
44.Hyman Humphrey
45.Goshen
46. هیمن هامفری [Heyman Humphrey]، موعظه با موضوعیت سرزمین موعود (بوستون، ماساچوست: ساموئل تی. آرمسترانگ [Samuel T. Armstrong]، 1819)، صفحات 6-3.
47. هیمن هامفری [Heyman Humphrey]، موعظه با موضوعیت سرزمین موعود (بوستون، ماساچوست: ساموئل تی. آرمسترانگ [Samuel T. Armstrong]، 1819)، صفحه ی 19.
48.Tarshish
49. هیمن هامفری [Heyman Humphrey]، موعظه با موضوعیت سرزمین موعود (بوستون، ماساچوست: ساموئل تی. آرمسترانگ [Samuel T. Armstrong]، 1819)، صفحه ی 19.
50. هیمن هامفری [Heyman Humphrey]، موعظه با موضوعیت سرزمین موعود (بوستون، ماساچوست: ساموئل تی. آرمسترانگ [Samuel T. Armstrong]، 1819)، صفحه ی 19.
51.J. T. Barclay
52. بارکلی، شهر پادشاه بزرگ، صفحه ی 580.
53. بارکلی، شهر پادشاه بزرگ، صفحات 1-580.
54. ورکستر، دو سخن رانی، صفحه ی عنوان.
55.Moses Stuart
56. استوارت یکی از اعضای انجمن مشرق زمین آمریکا بود و یکی از متخصصان برجسته ی زبان عبری در مدرسه ی علوم دینی آندووِر [Andover] به شمار می رفت.
57. استوارت، موعظه، صفحه ی 44.
58. مسافران در سفرنامه های خود به فلسطین، از این مستعمرات سخن می گفتند. برای مثال، در لوای بیرق مشرق زمین، اثر ماریون هارلند [Marion Harland] (فیلادلفیا، پنسیلوانیا: شرکت انتشارات تاریخی، 1897)، فصل 32، «مستعمره ی کوچک» [The Box Colony]، صفحات 288-93 را ببینید.
59.Robert Bar
60.Rollo Floyd
61. رابرت بار [Robert Barr]، شرق بدون تغییر (بوستون، ماساچوست: L. C. Page، 1900)، صفحه ی 207.
62.Mormonism
63.Shakerism
64. رابرت بار [Robert Barr]، شرق بدون تغییر (بوستون، ماساچوست: L. C. Page، 1900)، صفحه ی 208.
65.Maine
66. رابرت بار [Robert Barr]، شرق بدون تغییر (بوستون، ماساچوست: L. C. Page، 1900)، صفحات 9-208.
67.Seward
68. رابرت بار [Robert Barr]، شرق بدون تغییر (بوستون، ماساچوست: L. C. Page، 1900)، صفحه ی 209.
69.Annie De Witt Shaw
70. آنه دو آیت شاو، ویل، آنه و من: مسافران سرزمین های بسیار (نیویورک: ال. ای. اسکینر [L. A. Skinner]، 1898)، صفحه ی 115.
71. آنه دو آیت شاو، ویل، آنه و من: مسافران سرزمین های بسیار (نیویورک: ال. ای. اسکینر [L. A. Skinner]، 1898)، صفحه ی 117.
72. آنه دو آیت شاو، ویل، آنه و من: مسافران سرزمین های بسیار (نیویورک: ال. ای. اسکینر [L. A. Skinner]، 1898)، صفحه ی 117.
73.Minor
74. بارکلی، شهر پادشاه بزرگ، صفحه ی 13.
75.Lydia Schuler
76.Gospel Visitor؛ اولین نشریه ی برادران دینی بود که در سال 1851 به مسئولیت شخصی هنری کورتس (Henry Kurtz) آغاز به کار کرد.-م.
77. لیدیا شولر، نامه ای از اورشلیم، ماهنامه ی Visitor - Gospel، جلد 5، شماره ی 12 (دسامبر 1855)، صفحه ی 286.
78.Moriah
79. لیدیا شولر، نامه ای از اورشلیم، ماهنامه ی Visitor - Gospel، جلد 9، شماره ی 7 (ژولای 1859)، صفحات 11-210. بارکلی، شهر پادشاه بزرگ، صفحات 13 و 590، گزارشی از اقدامات دیکسونز [Dicksons] ارائه می دهد که به نفع یهودیان فلسطین به شمار می رفت.
80. فهرست سفرنامه ها را در کتاب شناسی ادبیات سفر در نزد آمریکایی ها، که از همین نویسنده در دست انتشار است، ببینید.
81. بارکلی، شهر پادشاه بزرگ، صفحه ی 3.
82.Samuel Colcord Bartlet
83.Dartmouth
84.Margaret Bottome
85. برای بررسی این جنبه از سفر آمریکایی ها به سرزمین مقدس، بخش سوم از این مجلد را ببینید.
86.Beverly Carradine
87.Leider
88. اُلین، سیر وقایع در مصر، صفحات 9-348.