مترجم: یاسر فرحزادی
شولر و بسیاری از هم میهنانش نسبت به مردم یهودی و ارتباط آن ها با سرزمین مقدس احساس مشترکی داشتند. این احساسات جزء لاینفک میراث یهودی - مسیحی به حساب می آمد و از این نظر به مشخصه ی تفکر مذهبی آمریکایی ها آرمان صهیون شدند. به موجب آن آمریکایی ها کم کم دریافتند «مردمان برگزیده» و اصیل کتاب مقدس، جایگاه اصلی را در سلطنت دوباره ی حضرت مسیح به خود اختصاص داده اند، گرچه هنوز تصور می کردند که این تکلیف مقدس برای ایجاد قلمروی پادشاهی به دست آن ها صورت خواهد گرفت. تغییر چشم گیری در ایفای نقش آمریکا به وجود آمد. «اسرائیل کوچک خداوند»، یعنی آمریکا، به عامل مهمی در شناخت پیش گویی ها و تحقق وعده ها تبدیل شد. شاید ارتباط با سرزمین مقدس باعث انتقال پادشاهی خداوند از دنیای جدید به تپه ی صهیون می شد و در نتیجه، مردمان دیگری را به صف مقدم می آورد که از قرار معلوم وارثان وعده به حساب می آمدند.
عقیده ی کنونی در مورد این موضوع بسیار متفاوت است. مثلاً چاپ آمریکایی فرهنگ نامه ی الهیات باک، به طور جزئی تحت مدخل «استقرار دوباره ی یهودیان» بیان می کند که «دلایلی از بیان کتاب مقدس در دست داریم که می توانیم به واسطه ی آن فرض کنیم یهودیان برای مشارکت در موهبت های عاید از انجیل فراخوانده خواهند شد: رومی 11؛2، قرنتی 16.3، هوشع نبی 11.1. و برخی گمان می برند که به سرزمین خود باز خواهد گشت: هوشع نبی 5:3، اشعیای نبی 15:1، 17 و...: حزقیل36».(1)
فرهنگ نامه ی الهیات بیان می کند که زمان این بازگشت مشخص نیست. «برخی تصور می کنند که این زمان حدود بین 1866 تا 2016 است، اما در مجموع، تعیین آن به این آسانی نیست. گرچه احتمالاً این زمان تا قبل از سقوط دجال و امپراتوری عثمانی نخواهد بود».(2) دیدگاه ذکر شده در کتاب راهنمای مذاهب، مشابه نظر قبلی بوده، ولی محکم تر است. این کتاب «سرزمین های یهودیه» را در پرتو «وعده ی موعود یهودیان» و پیش گویی هایی تلقی می کند که انتظار تحقق آن می رود. کتاب راهنمای مذاهب تصدیق می کند که بدترین مانع پیش رو برای پیروز شدن، «دژ صهیون» است که تحت سلطه ی «ترک ها و مسلمانان» است.(3)
سازمان ها و فعالیت های بسیاری در آمریکا و انگلستان وجود داشتند که بر تغییر دین یهودیان به عنوان گامی به سوی استقرار دوباره ی آن ها تأکید می کردند. در حقیقت، یکی از اولین اقدامات خطیر تبلیغی آمریکایی ها، مربوط به انجمن زنان بوستون بود که اقدام به ترویج مسیحیت در بین یهودیان می کرد. این انجمن جوسایا بروئر(4) را به سرزمین مقدس اعزام کرد تا شرایط مردم یهودی آن جا و روشی را بررسی کند که باید برای تغییر دین آن ها به مسیحیت اتخاذ شود.(5)
با این حال، همیشه بر تغییر آیین یهودیان تأکید نشده است. بعضی از این سازمان ها به تدریج از عبارت «بهبود و اصلاح شرایط یهودیان» استفاده کردند و بیش تر تلاش ها به سمت فرآیند استقرار دوباره معطوف شد. مثلاً فرهنگ نامه ی الهیات به مسیحیان توصیه می کند که:
از ایجاد مانع در مسیر آن ها باید اجتناب کرد. اگر قرار است که تلاشی هم برای تغییر دین آن ها صورت بگیرد، باید این اقدامات هم راه با آرامش و محبت باشد. بگذارید مسیحیت همان طوری به آن ها عرضه شود که گویی مسیح آن را به آن ها عرضه می دارد... بگذارید پیش گویی های خودشان را به آن ها عرضه بداریم... نگذارید هرگز آن ها از آزادی مدنی محروم شوند و سعی نکنید وجدان آن ها را تحت فشار قرار دهید.(6)
نگرش غالب آمریکایی ها در سرزمین مقدس به مردمان یهودی، از نوع هم دردی برای مصیبت و سرگردانی وارد به آن ها بود و از طرفی تعهد حقیقی را نسبت به آرمان اسرائیل در بر می گرفت. تنها عقاید شولر از نوع عقاید ظهورباوران افراط نبود. چارلز اندروز(7)، یکی از کشیشان اسقفی در 25 فوریه ی 1842 در نامه ای از اورشلیم خطاب به مسئولان نشریه ی اپیسکوپالین ریکوردر(8)، به «پراکندگی شدید جمعیت در کل منطقه ی سرزمین مقدس» اشاره می کند. او ساکنان این سرزمین را تنها «عده ای عرب بدبخت» می پندارد که «در کشوری ثروتمند، پهناور و زیبا سکنا گزیده اند». این چشم انداز، سنت فرهنگی دیرینه ای از آموزش مذهبی را در اندروز بر می انگیزد. او می پرسد:
کجایند هزاران شمعون و دانی(9) که این منطقه ی با ایمان برای آن ها تعیین شد؟ افسوس هیچ یک از فرزندان آن ها در این جا یافت نمی شوند. پیش گویی تحقق یافته است. کشور «بدون سکنه» یکه و تنها در جای خود مانده است. اما آیا مشیت الهی این سرزمین را آن قدر در انتظار مردمان خود قرار داده است؟ آن ها در واقع، مدت ها از این جا غایب هستند.(10)
اظهارات اندروز بخشی از بحث فرهنگی مستمری از افسانه ی صهیون است. فردریک بلیس(11) هنگام تحریر گزارشی تاریخی از توسعه ی تحقیقات مرتبط با سرزمین فلسطین بیان می کند:
تاریخ «فتوحات یهودیان» و تأسیس پادشاهی یهودیان، شکاف در پی آن، رشد نفوذ آشوری ها، پراکندگی قبال و تبعید آن ها و بازگشت یهودیان به سرزمین آبا و اجدادی شان و ... همه از جمله نکاتی هستند که باید مد نظر هر یک از محققان مدارس مذهبی قرار بگیرد.(12)
بنابراین تعجب آور نیست که یکی از فعالیت های معمول مسافران و مبلغین آمریکایی در سرزمین مقدس، دیدار از دیوار ندبه و محله ی یهودیان در اورشلیم بوده است. استمرار و شدت این سنت فرهنگی را می توان در رویداد شمارهای آن ها مشاهده کرد. در سال 1896 لی اس. اسمیت(13) در سفری زیارتی از مصر عازم فلسطین بود و زمانی که به سرزمین کنعان رسید، به همان «سبک اصلی آمریکایی» اقدام به بازدید از اورشلیم کرد.(14) گروه همراه او در ابتدا از کلیسای مدفن مقدس(15) بازدید کردند، اما او حتی برای یک لحظه هم نمی توانست باور کند که این مدفن همان مکان تصلیب و زنده شدن منجی شان عیسی مسیح پس از مصلوب شدن باشد. با وجود این، او می گوید:
باید به یاد آورد که این مکان در طول صدها سال آن قدر مورد توجه بوده و میلیون ها نفر به خاطر اعتقادشان از آن دیدن کرده و آن را پرستیده اند و خون صدها هزار نفر بر سر تصاحب آن ریخته شده است؛ با یادآوری تمام این موارد، ما با حس تقدیس به آن وارد می شدیم.(16)
اسمیت خوشحال بود که می گوید صاحبان کلیسا «کاتولیک های رومی و یونانی و ارمنی ها هستند... نه پروتستان ها، نه تنها به خاطر الزام از سوی دسته ای از سربازان ترکیه ای که برای حفظ صلح این شرایط را وضع کرده اند، بلکه به خاطر زهدفروشی و حماقتی که بر این مکان سایه افکنده است».(17) این گروه سپس به «برج داوود، دیوار ندبه و مقبره های داوود و سلیمان در نوک کوه صهیون رفتند». واکنش اسمیت به این مکان ها، پیوندهای سنتی و مقدس از تاریخ یهودیان سرزمین مقدس را ارزیابی می کند:
وقتی بر روی کوه صهیون می ایستیم و به مجموعه ای از بناهایی که به مقبره های داوود و سلیمان هستند نگاه می کنیم و به نغمه سرای دل انگیز اسرائیل و مجوسی که با فرومایگی هر چه تمام از خرد خدادادی خود سوء استفاده کرده است، نظری می افکنیم، چه احساساتی جان ما را لبریز می نماید. در این مجموعه از بناها اتاق بزرگی را در قسمت فوقانی به ما نشان دادند که ادعا می شود آخرین شام حضرت مسیح با حواریون در آن جا تناول شده است. در مورد این مکان شک و شبهه هایی بیان می شود، اما در مورد مقبره آن دو پادشاه قدرتمند اسرائیل، جایی در زیر این بناها قرار دارد که فکر می کنم هیچ شکی در مورد مکان آن نیست؛ اما متأسفانه ترک ها نیز در مورد این جا تصمیم گیری می کنند و به مسیحیان فقط اجازه ی ورود به داخل این بناها و بازدید از آن ها را می دهند.(18)
رویارویی آمریکایی ها در خلال قرن نوزده میلادی با پیروان دین یهود در خاک روحانی سرزمین مقدس، احساساتی را در آن ها برانگیخت که از همان سنت عبرانی نشأت می گرفت که بلیس درباره ی آن صحبت می کرد. این احساسات به خاطر انتقال افسانه ی بدیع آمریکایی ها از صهیون به سرزمین موعود کتاب مقدس، به طور خاصی شدید و دل سوزانه بود. از این رو، احساسات حاکی از هم دردی لیدیا شولر در مورد یهودیان، در جوار دیوار ندبه(19)، با بسیاری از دیگر گزارش های مسافران آمریکایی مطابقت می کرد. یهودیان موقعیت ویژه ای را در سنت مسیحی غربیان به خود اختصاص داده بودند و مسافران به مشرق زمین با آن ها برخوردی داشتند. بارکلی یکی از آن دسته از مسافران آمریکایی بود که در اورشلیم موقعیت یهودیان و ارزش ویژه ی آن ها را انعکاس می دهد و بیان می کند که «نژاد یهود نجیب ترین نژادی است که تاکنون تاریخ بشریت را مزین ساخته است و حتی آنگلوساکسون های متکبر در این مورد هیچ تردیدی به خود راه نمی دهند». اما بارکلی علاوه بر اظهار برتری نژادی آن ها، ارزش یهودیان را در دیگر جنبه ها نیز خاطرنشان می کند. او بیان می کند جای هیچ شکی نیست که «اگر همان طور که آن ها می گویند، تمام زبان های زمین تغییر یابند، به تمام رسومات عادت کنند و به هر منطقه ی جدیدی خود بگیرند، آن ها بهترین مبلغین دین را در سراسر دنیا ایجاد خواهند نمود».(20)
با این حال، بخش بزرگی از این نگرش تملق آمیز نسبت به مردمان یهود، ماهیت سودجویانه نداشت، بلکه از سنت تربیت مذهبی در آمریکا نشأت می گرفت. ماریون هارلند(21) یکی از افرادی است که بلیس آن ها را «محققان مدارس مذهبی» توصیف می کند. او دو فصل طولانی از گزارش سفر خود به مشرق زمین را به شرایط یهودیان اختصاص می دهد و همان تربیت مذهبی را به منشأ احساس خود مربوط می داند. هارلند در فصلی با عنوان مردم دیرین تو، یهودیان می گوید:
در تمام دوران طفولیت و نوجوانی ام هر روز تحت تأثیر این نام، استغاثه و نیایش آن ها را می شنیدم. عباراتی که مرد خانواده در مقبره ی خانوادگی به یاد می آورد، در آن همه سال کمی تغییر کرده است. «ما به تو استغاثه می کنیم تا بر مردم دیرین خودت، یعنی یهودیان، رحم کنی و آن ها را همراه با غیر یهودیان به قلمروی پادشاهی جاودان خود بیاوری. آن ها امید دارند به دیده ی کسانی به او نگاه کنند که او را شاه شاهان و سرور سروران می شناسند».(22)
هارلند در یک بعد از ظهر تاریک، هنگام عبور از محله ی یهودیان متوجه «کف چین دار کفش خود» نمی شود و بر روی «گل و لای چرب محله ی یهودیان در شهر داوود [اورشلیم]» می لغزد و به زمین می خورد، در همان حال، آن نیایش را برای خود تکرار می کند. دیوید جمال او را به اقامتگاه خاخام باشی اورشلیم و سپس به منزل یکی از خاخام های رده پایین تر راهنمایی می کند. جمال فردی بود که بیست سال در انجمن مبلغین کلیسا خدمت کرده بود. هر دو این گفت و گوها هر کدام به سبک و سیاق خود، به شادکامی معنوی خانم آمریکایی غنا می بخشد و تأثیر آموزنده ای بر اعتقاد او به پیش گویی کتاب مقدس می گذارد. در این جا خلاصه ای از این دو دیدار را به نقل از هارلند ذکر می کنیم.
هارلند چندین مطلب رسمی و مقدماتی را رد و بدل می کند و سپس با یکی از عالمان یهودی وارد بحثی می شود که آن را «سؤال پیچ کردن» می نامد. او می پرسد «آیا شما اهمیتی برای سرازیر شدن یهودیان از دیگر سرزمین ها به فلسطین در این سال های اخیر قائل هستید؟ هم چنین می توانید شمار تقریبی کسانی را که در این ده سال مهاجرت کرده اند، بیان کنید؟» خاخام به شیوه ای آماری و خشک به این سؤال ها این گونه پاسخ می دهد «اگر می خواهید بدانید که چه تعدادی در این شصت سال گذشته به این جا آمدند، باید خدمتتان عرض کنم که در سال 1833، حدود هزار یهودی در اورشلیم و اطراف ساکن بودند، ولی در حال حاضر، این تعداد به سی هزار نفر رسیده است». هارلند تلاش می کند تا پاسخی را از خاخام باشی بیرون بکشد که درک خود را نسبت به پیش گویی های کتاب مقدس تأیید کند. او می پرسد «آیا تمام این مهاجران به یک انگیزه به این جا آمده اند؟» عالم با خونسردی و بدون شور و احساس پاسخ می دهد «یهودیان به این خاطر به فلسطین می آیند، چون آن را سرزمین خود و پدرانشان می دانند. بعضی به انتظار مسیح به این جا می آیند. آن ها احمق هستند، زیرا زمانی که ایشان ظهور نمایند، تنها بر این قسمت کوچک از جهان حکومت نخواهد کرد، بلکه سلطنت ایشان کل عالم را فرا خواهد گرفت».
خاخام با توجه به نشانه های ظهور حضرت مسیح، تنها می تواند اشاره کند که افق سیاسی مبهم است و امکان دارد که موارد زیادی را در بر بگیرد، اما هیچ کس نمی تواند در مورد این ظهور بگوید و به هر حال، ظهور با «نبرد بزرگ آرماگدون(23) آغاز خواهد شد... یأجوج و مأجوج نمایان شده و سرنگون خواهند شد. نبرد خونین بین تمام ملت ها در وادی حکم(24) صورت خواهد گرفت». خاخام می گوید که اولین حضور مسیح بر فراز «کوه صفد، بلندترین نقطه در الجلیل خواهد بود و از آن جا نوشته های مقدس را قرائت خواهد نمود». هارلند در خلوت به یاد می آورد که صفد در حقیقت، «شهری بر روی تپه» خوانده می شود. شاید آن عالم درست گفته باشد، اگر چه هارلند بیان می کند که «طبق گفته ی حضرت زکریا، زمانی مسیح به پیش خواهد آمد و نبرد را با آن ملت ها آغاز می کند که در روز نبرد مبارزه کرده و بر فراز کوه زیتون که در مقابل اورشلیم و در شرق واقع شده، خواهد ایستاد».
هارلند ادعا می کند که تعدادی از عالم ترین خاخام های آمریکایی در حقیقت، انتظار ظهور شخص مسیح را ندارند. با گفتن این کلام بحث داغ تر می شود. او در ادامه به خاخام باشی اورشلیم می گوید «آن ها معتقدند که پیش گویی های مربوط به ورود حضرت مسیح، به مواردی مانند کمال پذیری سرشت انسان، وضعیت مترقی اخلاقیات و انقیاد هر آن چه که در ماهیت و رفتار انسان ناشایست و شرورانه است و توقف جنگ و جنایت اشاره دارد».(25) این گفته برای اولین بار چهره ی موقر خاخام را بر هم می زند و او به صدای بلند و حاکی از عصبانیت متوسل می شود؛ «هیچ یهودی مؤمنی به این نظر مزخرف اعتقادی ندارد. افرادی که این نظر را بیان می کنند، کافر و ماده گرا هستند. مسیح به صورت شخصیت حقیقی، بزرگ، مقدس، قدرتمند و کامل ظهور خواهد کرد و تا ابد در کوه صهیون سلطنت خواهد نمود».(26)
سپس هارلند را به ملاقات یکی از رهبران جامعه ی یهودیان اورشلیم می برند. او مرد دل خواه هارلند است. هارلند می گوید «آن مقام ارشد نه تنها از سؤالات من درباره ی منصب و فعالیت دنیوی طفره نرفت، بلکه با اشتیاق، نظر خود را در ارتباط با قریب الوقوع بودن پادشاهی حضرت مسیح بیان نمود». توضیح او در مورد پیش گویی آرماگدون مهمان آمریکایی جالب توجه بود. او می گوید:
به نظر من یأجوج و مأجوج، کشور روسیه هستند. تمام ملت ها در وادی یهوشافاط(27) وارد پیکار خواهند شد. حق پیروز خواهد شد؛ خداوند اسرائیل برای نیل به آن می جنگد. مجمعی از ملت ها برگزار خواهد شد و تصمیم می گیرند تا فلسطین را به یهودیان بازگردانند. یهودیان از آن زمان به بعد مالک آن سرزمین می شوند و مکان های ویران را به نغمه سرایی وا می دارند و بیابان را به گل رز شکوفا می کنند.(28)
هارلند میزبان خود را ترغیب به ارائه ی پیش گویی های بیش تر می کند و می گوید «تا آن جا که مربوط به این امر است، هیچ مکانی در فلسطین یا در سوریه نیست تا نیمی از یهودیان را که در حال حاضر در کل جهان زندگی می کنند، در خود جای دهد... خاخام با خنده ای مهربانانه و با آرامشی حاکی از اعتقاد راسخ» جواب به این سؤال را بر پایه ی اعتقاد به پیش گویی قرار می دهد و به مهمان خود این طور پاسخ می دهد:
شما فراموش کردید که آن ها تا به حال هرگز تمام سرزمین موعود را در اختیار نداشته اند؛ سرزمینی که وسعت آن از رود نیل مصر تا رود بزرگ فرات است. وعده به یقین، خود ترتیب این موارد را خواهد داد. کل جهان از آن پس در صلح خواهد بود. ملت ها دیگر خبری از جنگ نخواهند شنید. همه تنها یک خدا را خواهند پرستید؛ خدای راستین، خداوندگار اسرائیل.
هارلند دست خود را «بی مقدمه» دراز کرد و با خاخام دست داد. زائر آمریکایی به خاخام گفت «شما یک پروتستان هستید». خاخام به طور غیر مستقیم پاسخ داد «ما همه در محضر همان خدا خدمت می کنیم».(29)
پی نوشت ها :
1. باک، واژه نامه ی الهیات، صفحه ی 213.
2. باک، واژه نامه ی الهیات، صفحه ی 213.
3. کتاب راهنمای مصور تمام ادیان، صفحه ی 213.
4.Josiah Brewer
5. با این حال، بروئر یهودیان بیش تری را در ترکیه مشاهده نمود و پیشنهاد کرد که تلاش ها باید به جای سرزمین مقدس به آن جا معطوف شود. اقامتگاهی در قسطنطنیه، سال 1827، ویراست دوم. (نیو هاون [New Haven]، کانتیکات: دیوری و پِک [Durrie & Peck]، 1830)، صفحات 67 به بعد.
6. باک، واژه نامه ی الهیات، صفحه ی 213.
7.Charles Andrews
8.Episcopalian Recorder
9.Simeon & Dan
10. چارلز وسلی اندروز، «نامه ای از اورشلیم» حاصل مکاتبات خصوصی (بخش نسخه های خطی دانشگاه دوک [Duke]، 25 فوریه ی 1842.
11.Fredrick Bliss
12. فردریک جونز بلیس [Frederick Jones Bilss]، تحول امر اکتشاف در فلسطین، مجموعه سخنرانی هایی که در کلیسای جامع شهر ایلی [Ely] در سال 1903 برگزار شد (نیویورک: نشر آرنو، 1977)، صفحه ی 14.
13.Lee Smith
14. از مصر به فلسطین، اثر الی اس. اسمیت [Lee. S. Smith] (شیکاگو: فلمینگ اچ. رول، 1896)، صفحه ی 114.
15.Holy Sepulcher؛ کلیسایی که مقبره ی حضرت مسیح به اعتقاد مسیحیان در همان مکان تصلیب عیسی مسیح بنا نهاده شد.-م.
16. از مصر به فلسطین، اثر الی اس. اسمیت [Lee. S. Smith] (شیکاگو: فلمینگ اچ. رول، 1896)، صفحه ی 114.
17. از مصر به فلسطین، اثر الی اس. اسمیت [Lee. S. Smith] (شیکاگو: فلمینگ اچ. رول، 1896)، صفحه ی 114.
18. از مصر به فلسطین، اثر الی اس. اسمیت [Lee. S. Smith] (شیکاگو: فلمینگ اچ. رول، 1896)، صفحه ی 117.
19. هم چنین ویل، آنه و من، اثر شاو، صفحه ی 141 را ببینید، شاو به وضوح بازدید از دیوار ندبه در روز جمعه را به یاد می آورد، هنگامی که یهودیان در حال دعا و گریه بودند «دیگران زبور را قرائت می کردند و سوگواری های ارمیای نبی را می خواندند».
20. بارکلی، شهر پادشاه بزرگ، صفحه ی 582.
21.Marion Harland
22. هارلند، در لوای بیرق مشرق زمین، صفحه ی 281.
23.Armageddon؛ نبرد بزرگ و نهایی بین حق و باطل.-م.
24.Valley of Decision
25. هارلند، در لوای بیرق مشرق زمین، صفحه ی 286.
26. هارلند، در لوای بیرق مشرق زمین، صفحه ی 286.
27.Jehoshaphat
28. هارلند، در لوای بیرق مشرق زمین، صفحه ی 286.
29. هارلند، در لوای بیرق مشرق زمین، صفحات 7-286.