نقش شخصیت ها در تاریخ

درباره نقش شخصیت ها در تاریخ، نظریه ها و مکتب های گوناگونی وجود دارد. آیین اسلام نیز در این زمینه دیدگاه خاصی دارد. در این پژوهش، دیدگاه ها و نظریه های مختلف، طرح و نقد می شود و دیدگاه اسلام تبیین می گردد.
يکشنبه، 20 مرداد 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نقش شخصیت ها در تاریخ
نقش شخصیت ها در تاریخ

 

نویسنده:محمد دشتی




 
درباره نقش شخصیت ها در تاریخ، نظریه ها و مکتب های گوناگونی وجود دارد. آیین اسلام نیز در این زمینه دیدگاه خاصی دارد. در این پژوهش، دیدگاه ها و نظریه های مختلف، طرح و نقد می شود و دیدگاه اسلام تبیین می گردد.
بحث «نقش شخصیت ها در تاریخ» از مباحث مهم فلسفه نظری تاریخ و جامعه شناسی تاریخی پویا (کلان) است. با توجه به تعریف های مختلف از عنوان شخصیت در علوم مختلف و حتی از نگاه فیلسوفان تاریخ، منظور از شخصیت در این پژوهش، مجموعه ویژگی های روحی و جسمی یک فرد است، اعم از این که این فرد از نخبگان و نوابغ باشد یا یک فرد عادی. این تعریف با تعریف جامعه شناسی جدید و نیز تعریف برخی فلاسفه تاریخ از شخصیت، منطبق است.
منظور از تاریخ در مباحث فلسفه تاریخ و جامعه شناسی تاریخ پویا، فرآیند کلی حوادث و تحولات جوامع انسانی در طول زمان است که معمولا پدیده ای ورای رخ دادها و انسان هاست و نیز هویتی مستقل از رخ دادها و اشخاص و محیط بر آن ها دارد.
درباره نقش شخصیت ها در تاریخ، نظریه ها و مکتب های گوناگونی وجود دارد. آیین اسلام نیز در این زمینه دیدگاه خاصی دارد. در این پژوهش، دیدگاه ها و نظریه های مختلف، طرح و نقد می شود و دیدگاه اسلام تبیین می گردد.
نقش شخصیت ها در تاریخ

مقدمه (جامعه شناسی تاریخی پویا و فلسفه تاریخ)

از کهن ترین دوران حیات فکری و علمی بشر، ادیان و اندیشمندان تحت عناوین مختلف به انسان و ساختار شخصیت و کم و کیف عمل او و رابطه و تعاملش با جهان خارج، توجه داشته اند.۲
گسترش مطالعات و نظریه پردازی ها درباره انسان از ابعاد و زوایای مختلف و با استفاده از روش ها و منابع متنوع از سویی، و انشعاب و تفکیک علوم از سوی دیگر، موجب شده است تا بحث انسان و شخصیت او و جایگاهش در جهان هستی، در پهنه وسیعی از مکاتب دینی و فلسفی و رشته های علمی طرح و بررسی شود و طبعاً طیف وسیعی از اندیشمندان قدیم و جدید و ارباب مکاتب و ادیان با تخصص ها و گرایش ها و سلیقه ها و مبانی فکری گوناگون در این عرصه به ابراز ایده ها و افکار خود بپردازند.
واقعیت فوق هر پژوهش گری را ملزم می کند تا قبل از هر چیز، زاویه و منظر بحث خود را در ارتباط با انسان مشخص سازد. البته نمی توان این واقعیت را نیز منکر شد که مرزبندی جامع و مانع میان رشته های علوم انسانی کاری بس دشوار و یا اساساً غیر ممکن است، زیرا با توجه به وحدت موضوع اصلی در همه رشته های علوم انسانی، وجود برخی مباحث مشترک و میان رشته ای بین دو یا چند رشته از علوم انسانی امری گریزناپذیر است.
با توجه به مقدمه فوق، باید توجه داشت که موضوع این پژوهش، یعنی «نقش شخصیت ها در تاریخ»، به خودی خود بحثی میان رشته ای و در ارتباط با دانش هایی چون تاریخ، فلسفه، روان شناسی، اخلاق، فلسفه اخلاق، انسان شناسی، جامعه شناسی، بهویژه جامعه شناسی تاریخی و جامعه شناسی پویا۳ و فلسفه تاریخ است. علاوه بر این، از آن جا که ادیان الهی نیز در موضوعات مختلف و از جمله در مورد انسان و جایگاه او در جهان هستی و نوع رابطه او با جهان خارج و محیط اطراف خود و در نهایت، نقش انسان ها در فرایند تحولات جامعه و تاریخ سخن بسیار گفته اند، موضوع این پژوهش در حوزه علوم دینی، بهویژه علم کلام نیز قرار می گیرد. با این همه، زاویه مورد مطالعه در این پژوهش و نوع نگاه به موضوع مزبور بُعد فلسفه تاریخی و جامعه شناسی تاریخی پویا (کلان) است.
نکته دیگری که توجه به آن ضروری است این است که به رغم وجود برخی اصرارها بر تفکیک جامعه شناسی تاریخی پویا و فلسفه نظری تاریخ و سوق دادن جامعه شناسی به سوی یک علم تجربی۴ و فاصله گرفتن جامعه شناسی از حوزه فلسفه، گفته های اندیشمندان درمورد موضوع و مسائل و روش جامعه شناسی تاریخی پویا و فلسفه نظری تاریخ حاکی از وحدت این دورشته است، هم چنان که نظریه پردازان دو عرصه نیز کاملا یکسان اند۵ و اندیشمندان هردو رشته درتکاپوی کشف قوانین کلی حاکم برتاریخ ( روند کلی رویدادها و تحولات جامعه بشری) هستند.۶
باتوجه به آن چه گذشت، مفهوم واژه«تاریخ» که درعنوان مقاله آمده نیز مشخص می شود و آن عبارت است از فرایند کلی و عمومی روی دادها و تحولات جامعه بشری درفراخنای زمان. درخصوص مفهوم مورد نظر از «شخصیت» به طور جداگانه به بحث و بررسی آن خواهیم پرداخت.
البته معمولا طرح مباحث مربوط به فلسفه نظری تاریخ، متوقف است بر قائل شدن به هویّت مستقل و حقیقی برای«تاریخ» درکنار هویت مستقل برای «افراد و حوادث»،۷ لکن منطقاً چنین تلازمی به نظرنمی رسد. البته لازمه نفی هویت مستقل «تاریخ» آن است که آن گاه که سخن ازفلسفه تاریخ به میان می آوریم، قهراً منظور ما از «تاریخ» همان روی دادها و تحولات جامعه بشری باشد و نه امری ورای«روی دادها و افراد»، چنان که بنا بردیدگاه وجود هویت مستقل برای تاریخ، این «روی دادها و افراد» درون «تاریخ» قرار می گیرند نه این که خود «تاریخ» باشند. ازنظر نگارنده، بنا بر هردو دیدگاه (وجود هویت مستقل برای تاریخ و عدم آن) بحث «نقش شخصیت ها در تاریخ» و نیز دیگر مباحث رایج در این عرصه، از قبیل هدف تاریخ، موتور تاریخ و چگونگی آهنگ و حرکت تاریخ، قابل طرح و بررسی است، لکن برداشت از واژه «تاریخ» طی این مباحث، اندکی تفاوت دارد.
فرضیه این پژوهش (در چارچوب نظریه های چند عاملی درباره موتور حرکت تاریخ و تحولات تاریخی و اجتماعی) این است که شخصیت های بزرگ سیاسی، اجتماعی، نظامی، فرهنگی و علمی در هر سطحی از نفوذ واقتدار باشند، تنها بازیگران صحنه تاریخ نیستند، بلکه همه افراد با اراده آزاد خود و در چارچوب سنت های الهی (قوانین طبیعی و اجتماعی جبری و تکوینی) در تحولات اجتماعی و حرکت تاریخ مؤثرند، گرچه شعاع تأثیر گذاری افراد یکسان نیست و شخصیت های پر نفوذ سیاسی ـ فرهنگی نقش و تأثیرگذاری بیشتری در تحولات اجتماعی ـ تاریخی دارند. البته نقش آفرینی نخبگان هرگز به معنای سوق دادن قهری و بی اختیار توده مردم به سمت و سوی مورد نظر آنان نیست، بلکه آنان صرفاً نقش تسهیل نمودن مسیر را فراروی توده مردم دارند و بس.

چند تعریف از عنوان شخصیّت

الف) تعریف شخصیت از نگاه روان شناسی

واژه شخصیت در کاربردهای عامیانه غالباً بر «موقعیت فرد در جامعه و واکنش های مثبت یا منفی افراد در قبال وی» اطلاق می شود که با نگرش جامعه شناسانه به انسان انطباق می یابد. اما در روان شناسی هرگاه بحث شخصیت۸ مطرح می شود عمدتاً «ساختار جسمی و روانی و درونی و روحیات فرد» مورد نظر است. یکی از روان شناسان غربی می نویسد:
یکی از متمایزترین جنبه های حیات معنوی هر فرد شخصیت او می باشد. شخصیت هر فرد همان الگوی کلی یا هم سازی ساختمان بدنی، رفتار، علایق، استعدادها، توانایی ها، گرایش ها و صفات دیگر او می باشد. به این ترتیب می توان گفت، منظور از شخصیت، مجموعه خصوصیات و صفات فرد است.۹
یکی دیگر از صاحب نظران این عرصه نیز در این باره می نویسد:
مردم معمولاً به شخصیت، از جهت تأثیری که فرد در دیگران ایجاد می کند و یا مهم ترین تأثیراتی که در دیگران باقی می گذارد، می نگرند و مثلاً او را شخصی پرخاش گر یا مسالمت جو می دانند. اما روان شناسان به هنگام بررسی «شخصیت» به آن به عنوان مرکز ساختمان ها و عملیات روانی ثابت می نگرند که سازمان دهنده مهارت های فرد و موجب کنش ها و واکنش های او در محیط زندگی که مایه تمایزش از دیگران است، می باشد; به عبارت دیگر، «شخصیت» نوعی سازمان دهی دینامیکی۱۰ دستگاه ها و سیستم های بدنی و روانی فرد است که سرشت و فطرت ویژه او را در سازگاری با محیط مشخص می سازد...درست مانند یک مجموعه به هم پیوسته که کلیه دستگاه های جسمی و روانی آن در یکدیگر تأثیر و تأثر متقابل دارند و رفتارها و واکنش های فرد را طوری مشخص می کند که او را از دیگران متمایز سازد.۱۱
از خلال توضیحاتی که یکی از روان شناسان ایرانی ذیل عنوان تعریف شخصیت آورده نیز چهار کاربرد برای واژه شخصیت استفاده می شود که عبارت است از:
الف ) شخصیت به معنای ویژگی های محرّک و ملموس فرد در مقام برخورد با دیگران که موجب عکس العمل های خاصی از سوی آنان می شود;
ب ) شخیصت به معنای عکس العمل هایی که فرد در برخورد با دیگران از خود بروز می دهد;
ج ) شخصیت به معنای جلوه فرد در نظر دیگران ـ غالباً این معنا مورد نظر عوام مردم است ـ ;
د ) شخصیت به معنای جوهر و ذات فرد و به عبارت دیگر، عناصر باطنی یا ذاتی که رفتار فرد را شکل خاصی می بخشد و رفتار او را از دیگران متمایز می سازد. خاطر نشان می شود که مراد فلاسفه از عنوان شخصیت، همین کاربرد اخیر است.۱۲
چنان که ملاحظه می شود از میان کاربردهای یاد شده، سه کاربرد نخست، افزون بر بعد فردی به جنبه های اجتماعی شخصیت نیز توجه دارند، هم چنان که کاربرد دوم بر بعد فعال شخصیت اجتماعی فرد تکیه و تأکید دارد. اما کاربرد اخیر به بعد فردی و مایه های درونی شخصیت عنایت داشته که صرفاً نگاهی روان شناسانه به شخصیت است.

ب) شخصیت و نقش آن از منظر جامعه شناسی

تعریف هایی که برای شخصیت گفته شد عمدتاً تعریف شخصیت از منظر روان شناسی بود. عنوان شخصیت در جامعه شناسی و روان شناسی اجتماعی نیز مطرح است. منظور جامعه شناسان سنتی (کهن)از شخصیت فرد، صرفاً شخصیت اجتماعی اوست.۱۳ به اعتقاد این گروه از جامعه شناسان، شخصیت اجتماعی هر فرد عبارت است از ترکیبی از نقش هایی که فرد براساس پایگاه و جایگاه اجتماعی و به عبارتی، موقعیّت گروهی خود در میان گروه های اجتماعی ایفا می کند.۱۴
براساس برداشت جامعه شناسان سنتی از عنوان شخصیّت، «نقش» هر فرد در جامعه (که بستگی تام و تمامی به شخصیت اجتماعی خودآگاه وی دارد) عبارت است از آن چه از یک فرد به عنوان عضوی از یک گروه اجتماعی و دارای پایگاه اجتماعی خاص، در تعاملات اجتماعی و روابط اجتماعی انتظار می رود که انجام دهد.۱۵ البته جامعه شناسان اذعان دارند که نمی توان نقش عوامل درونی فرد را در نقش آفرینی وی نادیده گرفت، بلکه «ایفای نقش، کوشش فرد را در انتخاب و سازش بین عوامل مختلف داخلی و خارجی نشان می دهد».۱۶ هم چنین این گروه از جامعه شناسان به این نکته نیز توجه دارند که شخصیت اجتماعی هر فرد و به تبع آن، نقش هر فرد در جامعه، قابل رشد و پرورش است و هر فرد در هر مرحله از زندگی خود می تواند نقش های خاصی را انتخاب کند یا به دست آورد که تاکنون آن ها را نداشته است.۱۷ جامعه شناسان نقش آفرینی ابتکاری فرد را با «صورت غیر قابل پیش بینی شخصیت» همراه می دانند.۱۸ بنابراین، هریک از «شخصیت» فرد و «نقش» وی، در یکدیگر تأثیر متقابل دارند; این گونه که، همان طور که شخصیت اجتماعی خودآگاه و شناخته شده هر فرد نقش او را تعیین می کند،۱۹ نقش های انتخابی و اکتسابی و جدیدِ هر فرد نیز موجب تغییر شخصیت اجتماعی وی می شود و پایگاه اجتماعی او را ارتقا یا تنزّل می دهد.۲۰
اما جامعه شناسی جدید، دیدگاه جامعه شناسان سنّتی را نمی پذیرد و معتقد است که نقش شناسی و نقش آفرینی هر فرد در پاسخ به الگوهای اجتماعی رسمی، تنها بخشی از شخصیت فرد را می سازد۲۱ و در کنار این جنبه از شخصیت فرد، نیروهای عظیم درونی هر فرد، از قبیل ارزش های بنیادی وی، هدف های زندگی و فهم او از هویّت خویش و نظایر آن، بخش بنیادین شخصیّت هر فرد را می سازد۲۲ و طبعاً این ویژگی های بنیادینِ شخصیت فرد نیز همچون نقش شناسی وی بر اساس الگوهای اجتماعی، در نقش آفرینی او تأثیر به سزایی دارد.۲۳
کتابنامه
۱. قرآن کریم.
۲. نهج البلاغه.
۳. آرون ریمون، مراحل اساسی سیر اندیشه در جامعه شناسی، ترجمه باقر پرهام، چاپ پنجم: تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۸۱.
۴. آکویناس، سن توماس، «حکومت الهی»، ترجمه سید عبدالله انوار، به نقل از: فلسفه نظری، تألیف گروه فلسفه و منطق، چاپ سوم: تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۲.
۵. اپیکور، «اصول نظریات اپیکور»، ترجمه رضا صدوقی، به نقل از: فلسفه اجتماعی، تهیه شده توسط مجموعه فلسفه و منطق وزارت فرهنگ و آموزش عالی، چاپ دوم: تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۲
۶. ارسطو، «اخلاق نیکو ماخوس»، ترجمه ع.احمدی، به نقل از: فلسفه اجتماعی، تهیه شده توسط مجموعه فلسفه و منطق وزارت فرهنگ و آموزش عالی، تهران، انتشارات علمی وفرهنگی، ۱۳۶۲.
۷. ارسطو، سیاست، ترجمه حمید عنایت، چاپ سوم: تهران، شرکت سهامی کتاب های جیبی، ۱۳۵۸.
۸. ادواردز پل، فلسفه تاریخ (مجموعه مقالات از دائرهٔ المعارف فلسفه)، ترجمه بهزاد سالکی، چاپ اول: تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۷۵.
۹. اسپینوزا باروخ، مبانی زندگی اخلاقی، ترجمه ابوطالب صارمی، به نقل از: فلسف نظری، تهیه شده توسط مجموعه فلسفه ومنطق وزارت فرهنگ وآموزش عالی، چاپ سوم: تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۲۱۰. افلاطون، جمهوریّت، ترجمه فؤاد روحانی، چاپ پنجم: تهران، انتشارات علمی و فرهنگی.
۱۱. البرو مارتین، مقدمات جامعه شناسی، ترجمه منوچهر صبوری، چاپ اول: تهران، نشرنی، ۱۳۸۰.
۱۲. اورلیوس مارکوس، اندیشه ها، ترجمه رضا صدوقی.
۱۳. باب الحوائجی، نصراللّه، فروید چه می گوید؟، چاپ دوّم: [بی جا]، انتشارات دریا، ۱۳۴۷.
۱۴. بس اولیور استُلی و بولک آلن، فرهنگ اندیشه نو، ترجمه گروه مترجمان، ویرایش ع.پاشایی، چاپ دوم: تهران، انتشارات مازیار، ۱۳۷۸.
۱۵. بنی صدر ابوالحسن، کیش شخصیت، [بی جا، بی نا]، ۱۳۵۵.
۱۶. پله خانف کَئورک، نقش شخصیت در تاریخ، ترجمه شهرام کامکار،[تهران]، انتشارات مهر، ۲۵۳۷ (۱۳۵۷).
۱۷. ترنر جاناتان اچ، مفاهیم و کاربردهای جامعه شناسی، ترجمه محمد عزیز بختیاری و محمد فولادی، چاپ اول: قم، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(قدس سره)، ۱۳۷۸.
۱۸. حسنی علی اکبر، تاریخ تحلیلی و سیاسی اسلام، چاپ اول: تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۳ ۱۹. حمید حمید، علم تحولات جامعه (پژوهشی در فلسفه تاریخ و تاریخگرایی علمی)، چاپ سوم: تهران، امیر کبیر، ۲۵۳۶ (۱۳۵۶).
۲۰. حکیمی، محمدرضا و محمد حکیمی و علی حکیمی، الحیاهٔ، چاپ سوم: تهران، سازمان چاپ و نشر جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، ۱۳۶۰.
۲۱. دیویی جان، «اخلاق و سلوک انسانی»، ترجمه ا.ج.آریانپور، به نقل از: فلسفه اجتماعی، تهیه مجموعه فلسفه و منطق، چاپ دوم: تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۲.
۲۲. دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، مکتبهای روانشناسی و نقد آن، چاپ اول: تهران، سازمان سمت، ۱۳۷۲.
۲۳. دورانت ویل، لذات فلسفه، ترجمه دکتر عباسی رزیاب خویی، چاپ هشتم: تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۷۳.
۲۴. راسل برتراند، تاریخ فلسفه غرب، ترجمه نجف دریابندری، چاپ پنجم: تهران، نشر پرواز، ۱۳۶۵.
۲۵. ساندل مایکل، لیبرالیسم و منتقدان آن، ترجمه احمد تدین، چاپ اول: تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۷۴.
۲۶. سروش، عبدالکریم، فلسفه تاریخ، چاپ اول:[بی جا]، انتشارات حکمت، ۱۳۵۷.
۲۷. شریعتمداری، علی، مقدمه روانشناسی، چاپ سوم: اصفهان، انتشارات شعل، ۱۳۶۶.
۲۸. شریعتی، علی، روش شناخت اسلام، چاپ دوم:[بی جا]، انتشارات شیدیز، ۲۵۳۶ (۱۳۵۶).
۲۹. شهرستانی ابوالفتح محمد بن عبدالکریم، موسوعهٔ الملل و النحل، چاپ اول: بیروت، مؤسسهٔ ناصر للثقافهٔ، ۱۹۸۱م.
۳۰. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، چاپ اول: تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۵۳.
۳۱. شیرازی، محمد (صدرالمتألهین)، «جبر و تفویض»، به نقل از: دو رساله فلسفی در میان اراده انسان، چاپ اول: تهران، نشر علوم اسلامی، ۱۳۶
۳۲. طاهری، حبیب الله، تاریخ از دیدگاه مارکس و اسلام، چاپ اول: قم، مؤسسه در راه حق، ۱۳۶۲.
۳۳. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، انتشارات جامعه مدرسین حوزه علمیّه قم،[بی تا].
۳۴. طوسی، خواجه نصیرالدین محمد، «رساله جبر و اختیار»، به نقل از: دو رساله فلسفی در بیان اراده انسان، چاپ اول: تهران، نشر علوم اسلامی، ۱۳۶۳.
۳۵. عبدالحمید، صائب، علم التاریخ و مناهج المؤرخین، چاپ اول: بیروت، الغدیر، ۱۴۲۱ ق/ ۲۰۰۱م.
۳۶. عمید زنجانی، عباسعلی ، مبانی اندیشه سیاسی اسلام، چاپ اول: تهران، مؤسسه فرهنگی، ۱۳۷۴.
۳۷. فکوهی، ناصر، تاریخ اندیشه ها و نظریه های انسان شناسی، چاپ اول: تهران، نشرنی، ۱۳۸۱.
۳۸. کار، ای .اچ، تاریخ چیست؟، چاپ چهارم: تهران، انتشارات خوارزمی، [بی تا].
۳۹. کنفوسیوس، کنفوسیوس خردمند، ترجمه رضا صدوقی، به نقل از: فلسفه اجتماعی، تألیف گروه فلسفه و منطق وزارت فرهنگ و آموزش عالی، چاپ دوم: تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۳.
۴۰. کوزر لوییس ای. و روزنبرگ برنارد، نظریه های بنیادی جامعه شناسی، ترجمه فرهنگ ارشاد، چاپ اول: تهران، نشر نی، ۱۳۷۸.
۴۱. کلینی محمد بن یعقوب، اصول کافی، ترجمه سید جواد مصطفوی، تهران، انتشارات علمیه اسلامیه،[بی تا].
۴۲. کیا علی، مقدمه ای بر اخلاق، چاپ اول: تهران، انتشارات مرصاد، ۱۳۵۸.
۴۳. مان نرمان ل، اصول روانشناسی، ترجمه و اقتباس محمود ساعتچی، چاپ یازدهم: تهران، انتشارات امیر کبیر، ۱۳۶۹.
۴۴. مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار، چاپ اول: بیروت، داراحیاء التراث العربی، ۱۴۱۲ ق/ ۱۹۹۲م.
۴۵. مجتهدی، کریم، فلسفه تاریخ، چاپ اول: تهران، انشارات سروش، ۱۳۸۱.
۴۶. مرتضوی، جمشید، ضرورت و فلسفه تاریخ، چاپ دوم: تهران، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۵۹.
۴۷. مصباح یزدی، محمد تقی، جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن، چاپ پنجم: تهران، شرکت چاپ و نشر بین الملل سازمان تبلیغات اسلامی، ۱۳۸۰.
۴۸. مصباح یزدی، محمد تقی، فلسفه اخلاق، چاپ اول، تهران، انتشارات اطلاعات، ۱۳۶۷.
۴۹. مطهری، مرتضی، انسان و سرنوشت، به نقل از: مجموعه آثار استاد شهید مطهری، چاپ دهم، تهران، انتشارات صدرا، ۱۳۸۰.
۵۰. مطهری، مرتضی، جامعه و تاریخ،[بی جا]، انتشارات صدرا، [بی تا].
۵۱. مطهری، مرتضی، فلسفه اخلاق، چاپ سوم: تهران، انتشارات صدرا، ۱۳۶۷.
۵۲. مطهری، مرتضی، فلسفه تاریخ، چاپ اول: تهران، انتشارات صدرا، ۱۳۶۹.
۵۳. ملّاح، هاشم یحیی، خلیل احمد ابراهیم، جواهری د.عماد احمد، غانم محمد حنّو، دراسات فی فلسفهٔ التاریخ، عراق، موصل، جامعهٔ الوصل، ۱۴۰۸ ق / ۱۹۸۸ م.
۵۴. میل، جان استوارت، رساله درباره آزادی، ترجمه جواد شیخ الاسلامی، چاپ سوم: تهران، انتشارات علمی وفرهنگی، ۱۳۶۳.
۵۵. نجاتی، محمد عثمان، قرآن و روانشناسی، ترجمه عباس عرب، چاپ یازدهم: مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی، ۱۳۶۹.
۵۶. نوذری حسینعلی، فلسفه تاریخ: روش شناسی و تاریخ نگاری، ترجمه و تدوین حسینعلی نوذری، چاپ اول: تهران، انتشارات طرح نو، ۱۳۷۹.
۵۷. والش دبلیو. اچ، مقدمه ای بر فلسفه تاریخ، ترجمه ضیاءالدین علایی طباطبایی، چاپ اول: تهران، امیرکبیر، ۱۳۶۳.
۵۸. هوک، سیدنی، قهرمان در تاریخ، ترجمه خلیل ملکی، [بی جا]، انتشارات رواق، ۱۳۵۷.
۵۹. هیئت تحریریّه مؤسسه امام خمینی(قدس سره)، فلسفه سیاست، [بی جا، بی نا، بی تا].
۶۰. یروفه یف، ن.آ، تاریخ چیست؟، ترجمه محمد تقی زاد، چاپ اول:[بی جا، بی نا]، ۱۳۶۰.
۶۱. سبحانی، جعفر،مارکسیسم و نیروی محرّک تاریخ، چاپ اول: قم،پیام آزادی، ۱۳۵۷.
۶۲. توسّلی، غلام عباس، نظریّه های جامعه شناسی، چاپ هشتم: تهران، سازمان سمت، ۱۳۸۰.
۶۳. کارلایل، توماس، قهرمانان (زندگانی محمد(صلی الله علیه وآله))، ترجمه ابوعبداللّه زنجانی، به تحقیق عباسقلی واعظ چرندابی، تبریز، کتابفروشی سروش، چاپ چهارم، ۱۳۱۸.
۶۴. انصاریان، حسین، عرفان اسلامی، چاپ اول: تهران، انتشارات المهدی، ۱۳۶۲.
۶۵. میل، جان استوارت، رساله درباره آزادی، ترجمه جواد شیخ الاسلامی، چاپ سوم: تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۳.
۶۶. جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، چاپ دوم: بیروت، دارالعلم للملایین، ۱۹۷۸م.
۶۷. شهید ثانی، ابومنصور حسن بن زین الدّین، معالم الدین و ملاذالمجتهدین، تهران، مکتبهٔ اسلامیه، چاپ افست، [دیگر مشخصات نیامده است].
۶۸. نهج البلاغه، تحقیق صبحی صالح،[نوبت چاپ نامعلوم]: قم، مرکز البحوث الاسلامیه (الجامعهٔ الاسلامیه)، ۱۳۹۵ق.
--------------------------------------------------------------------------------
۱. دانشجوی دکتری تاریخ.
۲.ر.ک: افلاطون، جمهوریت، کتابهای:اول، دوم، سوم،...;ارسطو، سیاست، کتابهای: اول، دوم، سوم،...; ناصر فکوهی، تاریخ اندیشه ها و نظریه های انسان شناسی، ص ۲۵ـ ۱۹; گئورگ و.پله خانف، نقش شخصیت در تاریخ، ص ۲۷ـ۳۲، ۳۷ ـ ۶۰ و ۷۰ـ ۷۸; کنفوسیوس، کنفوسیوس خردمند، ترجمه رضا صدوقی، به نقل از: فلسفه اجتماعی، ص ۲۵۹ ـ ۲۹۸; ارسطو، اخلاق نیکوماخوس، ترجمه ع.احمدی، به نقل از: فلسفه اجتماعی، همان، ص ۳ـ ۱۳۹; اپیکور، اصول نظریات اپیکور، به نقل از: فلسفه اجتماعی، ص ۱۹۹ـ ۱۴۳; مارکوس اورلیوس، اندیشه ها، به نقل از: فلسفه اجتماعی، ص ۲۰۳ـ ۲۵۶; استاد محمدتقی مصباح ، فلسفه اخلاق، ص ۵۳ ـ ۱۱۶; شهید مرتضی مطهری، فلسفه اخلاق، ص ۳۵ـ ۱۳۹; علی کیا، مقدمه ای بر اخلاق، ص ۲۵ ـ ۴۳.
۳. به طور کلی علم جامعه شناسی به دو بخش «جامعه شناسی ایستا» و «جامعه شناسی پویا» تقسیم می شود. به جامعه شناسی ایستا، «جامعه شناسی خرد» و به جامعه شناسی پویا، «جامعه شناسی کلان» نیز گفته می شود. لازم به ذکر است که جامعه شناسی پویا، خود به خود جامعه شناسی تاریخی نیز هست، از این رو، به جامعه شناسی پویا می توان «جامعه شناسی تاریخی پویا» نیز اطلاق کرد، هر چند که جامعه شناسی تاریخی منحصر به قسم پویا نیست و بسا که پژوهشگر روابط اجتماعی یک جامعه را در مقطع کوتاهی از گذشته مورد مطالعه قرار دهد، که این خود بحثی جامعه شناسی تاریخی است، اما از قسم ایستا و نه پویا.
۴. جمشید مرتضوی، ضرورت و فلسفه تاریخ، ص ۶، ۷ و ۵۸ ـ ۵۹.
۵. ر.ک: حسینعلی نوذری، فلسفه تاریخ: روش شناسی و تاریخ نگاری (مجموعه مقالات)، ص ۷۹; مارتین البرو، مقدمات جامعه شناسی، ص ۴۷، ۴۹، ۵۰ و ۵۲; ریمون آرون، مراحل اساسی سیر اندیشه در جامعه شناسی، ص ۴، ۵، ۹، ۲۶ـ۲۸، ۴۵، ۵۲، ۶۸ـ۶۹، ۸۹،۹۱ـ۹۳، ۱۱۵ـ۱۱۶، ۱۲۷، ۱۳۴، ۱۶۴، ۱۷۶ـ۱۷۷، ۱۹۰، ۳۴۷ـ۳۴۸، ۳۵۳ و ۳۶۲ ; لوییس کوزر و برنارد روزنبرگ، نظریه های بنیادی جامعه شناسی، ص ۳۰،۴۰ ،۷۰، ۴۰۳، ۴۰۵، ۴۰۹، ۵۰۱ ـ ۵۰۲ و ۵۶۱ ; علی شریعتی، روش شناخت اسلام، ص۲۶ـ۲۷; مرتضوی، همان، ص ۵ـ۹; دبلیو.اچ .والش، مقدمه ای برفلسفه تاریخ، ص ۲۸، ۲۹،۱۳۲، ۱۶۸ـ۱۶۹، ۱۷۱و۱۷۳; جاناتان اچ. ترنر، مفاهیم و کاربردهای جامعه شناسی، ص۶۲ و ۶۹; اولیور استولی برس و آلن بولک، فرهنگ اندیشه نو، ص ۲۹۷ـ ۲۹۹; حمید حمید، علم تحولات جامعه (پژوهشی در فلسفه تاریخ و تاریخگرایی علمی)، ص ۳۱ و ۳۹ـ۴۰; پل ادواردز، فلسفه تاریخ (مجموعه مقالات از دائره المعارف فلسفه)، ص ۲۴ـ۲۷ و ۷۲ـ۷۳; عبدالکریم سروش، فلسفه تاریخ، ص ۷و ۱۴; سیدنی هوک، قهرمان در تاریخ، ص ۸۹; ن.آ.یروفه یف، تاریخ چیست، ص ۸ ـ۱۴۶;هاشم یحیی ملّاح وابراهیم خلیل احمد و عماد احمد جواهری و غانم محمد حفّو، دراسات فی فلسفه التاریخ ، ص ۶۵; کریم مجتهدی، فلسفه تاریخ، ص ۱۶۱ و محمد تقی مصباح، جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن، ص ۲۷۹.
۶. ر.ک: آرون، همان، ص ۲۶-۲۸; سیدنی هوک، همان، ص ۸۹; سروش، همان، ص ۷،۸; یروفه یف، همان، ص ۱۴۷، ۱۴۸ و ترنر، همان، ص ۶۲.
۷و۸. ر.ک: مطهّری، فلسفه اخلاق، ص ۲۵ و سروش، همان، ص ۷.
۹. نرمان ل. مان، اصول روانشناسی، ج ۱، ص ۵۱۷.
۱۰. حرکتی. ر.ک: برس و بولک، همان، ص ۷۲۴، واژه «مکانیک»: «مکانیک آن شاخه از فیزیک که با حرکت ماده سر و کار دارد. .... و دینامیک که در آن علل حرکت بر حسب نیروها و بر همکنش های اشیا و مانند این ها تحلیل می شود.»
۱۱.محمد عثمان نجاتی، قرآن و رروانشناسی، ص ۲۸۷.
۱۲. ر.ک: علی شریعتمداری، مقدمه روانشناسی، ص ۲۴۹. هم چنین ر.ک: ابوالحسن بنی صدر، کیش شخصیت، مباحث مختلف، بهویژه مبحث سوم تا ششم. در این منبع، تعریف خاصی از شخصیت ارائه نشده است، لکن می توان از خلال مباحث آن، نگرش نویسنده را در مورد «شخصیت» به دست آورد.
۱۳. غلام عباس توسلی، نظریه های جامعه شناسی، ص ۳۰۶.
۱۴. همان، ص ۳۰۴ ـ ۳۰۵ و لوییس و روزنبرگ، همان، ص ۲۹۸.
۱۵. ر.ک: توسلی، همان، ص۳۰۶- ۳۰۴ و لوییس و روزنبرگ، همان، ص ۲۷۰ ،۲۷۱ ،۲۸۸.
۱۶. لوییس و روزنبرگ، همان، ص ۲۷۷.
۱۷. توسلی، همان، ص ۳۰۶.
۱۸. همان، ص ۳۱۲.
۱۹. همان، ص ۳۰۶.
۲۰. همان، ص ۳۱۰ـ۳۱۲.
۲۱. لوییس و روزنبرگ، همان، ص ۲۷۶-۲۷۸.
۲۲. همان، ص ۲۷۸.
۲۳. همان، ص ۲۷۸ـ۲۷۹.
۲۴. مرتضی مطهری، فلسفه تاریخ، ج ۱، ص ۱۳۴ و پله خانف، همان، ص ۳۲.
۲۵. ر.ک: مرتضی مطهری، جامعه و تاریخ، ص ۲۱۷ـ۲۱۸.
۲۶. مطهری، فلسفه تاریخ، ج ۱، ص ۳۲; و هوک، همان، ص ۸، ۱۲ و ۱۸.
۲۷. سروش، همان، ص ۱۵; و شریعتی، همان، ص ۲۷ ـ ۲۹، ۳۷ و ۳۹; و هوک، همان، ص ۱۱.
۲۸. سروش، همان، ص ۱۵ و شریعتی، همان، ص ۲۷-۲۹، ۳۷ و ۳۹; و پله خانف، همان، ص ۲۵، ۳۱، ۴۰، ۶۳، ۷۱، ۷۳ و ۷۸; و هوک، همان، ص ۸، ۱۲ و ۱۸; و مطهری، همان، ص ۴۸ و ۴۹ ـ ۵۰; و جعفر سبحانی، مارکسیسم و نیروی محرّک تاریخ، ص ۱۱۸ و ۱۲۹.
۲۹. توماس کارلایل، قهرمانان (زندگانی محمّد (صلی الله علیه وآله))،ص ۲۲و ۳۳.
۳۰. همان، ص ۳۲ـ۳۳ و صائب عبدالحمید، علم التاریخ و مناهج المؤرخین، ص ۲۱.
۳۱. پل ادواردز، همان، ص ۱۷۲ و پله خانف، همان.
۳۲. ر. ک: کارلایل، همان; هوک، همان، ص ۱۳۸-۱۴۲ و ۱۵۱ـ۱۵۲; لوییس و روزنبرگ، همان، ص ۵۸۷-۵۸۹; مطهری، فلسفه تاریخ، ج ۱، ص ۴۸-۵۸ و سبحانی، همان، ص ۱۱۸-۱۲۰.
۳۳. ر.ک: پله خانف، همان، ص ۳۷، ۴۰، ۴۷ـ۴۹، ۵۴ـ۵۵، ۶۹، ۷۳ و ۷۸.
۳۴. ر.ک: مرتضی مطهری، انسان وسرنوشت، مجموعه آثار، ج ۱، ص ۳۶۶ ـ ۳۶۷.
۳۵. ر.ک: ای. اچ. کار، تاریخ چیست؟، ص ۴۶ ـ ۸۲; ویل دورانت، لذات فلسفه، ص ۱۹۶ ـ ۱۹۸ و ۲۴۰ ـ ۲۶۸; مرتضی مطهری، جامعه و تاریخ، ص ۱۶، ۳۰، ۲۱۱ و ۲۱۹; همو، فلسفه تاریخ، ج ۱، ص ۲۱ و ۱۳۷ ـ ۱۳۹;



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط