روحانیت و نهضت ملی شدن صنعت نفت (9)

این ادعا که نهضت ملی شدن صنعت نفت، «اوج و قله مبارزات ضداستعماری مردم ایران»است(1)، ادعایی مبالغه آمیز است، هر چند اگرمنظور از مبارزات ضد استعماری، تنها مبارزات اقتصادی باشد و نه حتی سیاسی، تا حدودی موجه
يکشنبه، 3 شهريور 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
روحانیت و نهضت ملی شدن صنعت نفت (9)
 روحانیت و نهضت ملی شدن صنعت نفت(9)

نویسنده: احمد رهدار




 

6. نهضت ملی شدن صنعت نفت در ترازوی تحلیل؛

نهضتی در اوج مبارزات ضد استعماری

این ادعا که نهضت ملی شدن صنعت نفت، «اوج و قله مبارزات ضداستعماری مردم ایران»است(1)، ادعایی مبالغه آمیز است، هر چند اگرمنظور از مبارزات ضد استعماری، تنها مبارزات اقتصادی باشد و نه حتی سیاسی، تا حدودی موجه می شود؛ چه، مبارزه اقتصادی نهضت نفت دربدترین شرایط داخلی ـ سیاسی شکل می گیرد و نسبتا به شرایط خوبی ختم می شود. به لحاظ داخلی، بیش از یک دهه قبل از این تاریخ، شاهد اشغال ایران توسط متفقین، اخراج رضاشاه از ایران و روی کار آمدن محمدرضا شاه جوان و خام به همراه کابینه های سست، متزلزل و کوتاه مدت، تأسیس حزب توده، اوج گیری جریان ضد دینی کسروی، بروزقحطی های مکرر، فضای هرج و مرج سیاسی ناشی از فقدان شاهی مقتدر و. . . هستیم و به لحاظ خارجی، شاهد ظهور امریکا در صحنه سیاسی بین المللی به عنوان یک کشور قدرتمند و فاتح جنگ جهانی دوم از سویی، و دخالت های روسیه در امور داخلی ایران از طریق حزب تازه تأسیس، اما پرهیاهو و حتی پرنفوذ، از سوی دیگر هستیم. در چنین شرایطی که به طور خلاصه می توان از آن با شرایط ضعف قدرت داخلی و نفوذ قدرت خارجی یاد کرد، مبارزه بر سر نفت که مسئله آن برای دنیای غرب و امریکا، حیاتی می باشد، از اهمیت به سزایی برخودار است.
آیت الله کاشانی به ویژه به این مسأله توجه داشتند که در جریان ملی شدن صنعت نفت قضیه این گونه ختم نشود که نفت ایران از یک کشور استعمارگر گرفته شود و به کشور دیگر داده شود. از همین رو بود که وقتی هندرسن امریکایی به وی گفت:«ما کمک کردیم که نفتتان را ملی
کنید»، آقای کاشانی ضمن تشکر از آنها تنها امتیازی که به آنها داد این بود که:«ما شما را ردیف اول مشتریان خود قرار می دهیم»نه چیزی بیشتر، گروه هندرسن گفته بودند:«آقای کاشانی دیسیپلین امریکایی ندارد و تا وقتی که او هست، امکان حل مسئله نفت به دلخواه امریکا و اروپا وجود ندارد». بعدها دکتر مصدق نیز گفته بود:«تا وقتی که کاشانی هست، من نمی توانم هیچ کاری انجام بدهم»(2). اما برخلاف آنچه آقای کاشانی درصدد آن بود، کودتای (28)مرداد با موفقیت انجام شد و نفت ایران از انگلیس گرفته و به امریکا سپرده شد؛ به عبارت دیگر نهضت نفت، هرچند نهضتی ضد استعماری بود، اما نتایج آن با کودتای (28)مرداد به مدت قریب به 3 دهه در راستای منافع استعمارگر بزرگ جدید ـ امریکا ـ قرار گرفت.

نهضتی حاوی سه تلخی بزرگ

نهضت ملی کردن صنعت نفت، به دلیل مخلوط شدن با سه تلخی، در میان نهضت های یک و نیم سده قبل، از کمترین شیرینی در حافظه تاریخی ما برخوردار است:
1. اول اینکه این نهضت به کودتایی امریکایی(3)ختم شد و بخش قابل توجهی از میراث آن در دامان کشوری بیگانه ریخته شد؛ 2. دوم اینکه این نهضت ـ آنچنان که نهضت تنباکو زمینه ساز انقلاب مشروطه و نهضت 15خرداد زمینه ساز انقلاب اسلامی57 شد ـ به هیچ انقلاب بزرگی ختم نشد. 3. سوم اینکه نتیجه این نهضت، انزوای هر دو رهبر دینی و ملی آن (کاشانی و مصدق ) وبرعکس، موجب قدرت گرفتن هر دو رقیب داخلی وخارجی آن (دربار و امریکا)شد.
در خصوص دلایل شکست نهضت نفت باید گفت که علاوه بر اشتباهات استراتژیک دکتر مصدق از جمله ستاندن اختیارات تام 6 ماهه و سپس درخواست اختیارات یک ساله از مجلس و بلااثر ساختن مهم ترین نهاد تصمیم گیری کشور و پس از آن، انحلال مجلس که عملا ملت را در برابر تصمیمات دربار و دخالت های بیگانگان مسلوب الاختیار کرد و نیز فاصله گرفتن شبهه برانگیز دکتر مصدق از یاران همسنگر خویش و برخورد سطحی با توطئه های بیگانگان و عوامل داخلی آن از دلایل بارز شکست نهضت هستند. (4)
در خصوص دلایل خانه نشینی آیت الله کاشانی نیز توجه به نکات زیر حایز اهمیت است:
1. آیت الله کاشانی شخصیتی دینی ـ سیاسی بودند و در چند نهضت ضداستعماری سابقه حضور در سطح رهبری داشتند. بی شک، دهه آخر عمر مبارکشان نسبت به همه سال های عمر شریفشان به دلیل انباشت تجربه های بیشتر می توانست کارآمدتر باشد، این درحالی است که در این دهه ایشان خانه نشین بودند و دلیل این امر، هرچه باشد، اسفناک است.
2. اگرچه آیت الله کاشانی شخصیتی سیاسی بود، اما در تمام شرایطی که در صحنه سیاسی حضور داشت، وجهه مذهبی ـ علمی اش پررنگ ترازسایر وجوه وی بوده است. به نظر می رسد، حضور وی در مجلس شورای ملی به همراه پذیرش ریاست آن، ظاهرا اشتباه بوده و بهتر آن بود که وی در جایگاهی فراتر از مناصب ساختاری سیاست، امر سیاست و دیانت را
توأمان مدیریت و هبری می کرد؛ آنچنان که حضرت امام در انقلاب اسلامی چنین کردند و در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی نیز، به رغم اینکه از سوی دولت های وقت به ایشان پیشنهادات سیاسی بزرگی داده شد، از پذیرش مسئولیت رسمی سیاسی خودداری کردند.
3. نفوذ و موفقیت آیت الله کاشانی در بسیج توده ها و آگاهی بخشیدن به آنها به ویژه در راستای اهداف اسلامی، دشمنان اسلام را به ترس واداشته بود و نمی توانست آنها را در قبال فعالیت های وی بی اعتنا بگذارد؛ از این رو، برنامه های تبلیغاتی منفی علیه وی در خانه نشینی پایان عمرش نقش بسزایی داشت حضرت امام در این خصوص می فرمایند:
آقای کاشانی از جوانی که در نجف بودند، یک روحانی مبارز بودند. . . در ایران هم که آمدند، تمتم زندگی شان صرف همین معنا شد و من از نزدیک ایشان را می شناختم. در یک وقت وضع ایشان طوری شد که وقتی که از منزل می خواستند حرکت کنند ـ فرض کنید بیایند به مسجد شاه (مسجد امام فعلی)ـ همه مسجد شاه مطلع می شد. . . بعدش دیدند اگر یک روحانی در میدان باشد، لابد اسلام را در کار می آورد و این حتمی است و همین طور هم بود، از این جهت شروع کردند به جوسازی. آن طور جوسازی کردند که یک سگی را من شنیدم عینک زدند و به طرف مجلس آوردند به اسم آیت الله. من خودم در یک مجلس روضه ای بودم که مرحوم آقای کاشانی وارد شد، هیچ کس پا نشد، من پا شدم و یکی از علمای تهران. . . و من جا دادم به ایشان. این جو را درست کرده بودند برای آقای کاشانی که در یک اتاقی مجبوس بود در منزلش، طوری که نمی توانست بیرون بیاید (26/9/62).
مقام معظم رهبری آیت الله خامنه ای نیز در این خصوص می فرمایند:
بعد از سی ام تیر تا روز پیروزی انقلاب اسلامی، همیشه بلندگوهای تبلیغاتی در دست کسانی بود که با کارگردان و صحنه گردان این حادثه، یعنی مرحوم آیت الله کاشانی، مخالف بودند. یک مدتی که دکتر مصدق بر سر کار آمده بود و جبهه، مسئول امور کشور بود، آن روز که بلندگوهای آنها مرحوم آیت الله کاشانی را به صورت یک انسان ضد حرکت آزادیخواهانه و عامل اختلاف و عامل تفرقه و تجزیه معرفی کردند.
بعد هم که آنها رفتند و جای خودشان را به کودتاگرها و امریکایی ها و عناصر و ایادی سلطنت طلب رژیم پادشاهی ایران دادند، آنها هم عیناً همین خط را تعقیب کردند و همین راه را رفتند. شخص مرحوم آیت الله کاشانی برای سلطنت طلب ها و ملی گراها هدف مشترکی است و من فراموش نمی کنم آن روزگاری را که شخصیت آیت الله کاشانی به کلی تحریف شده بود. (5)

نهضتی دارای اندیشه سست

نهضت ملی کردن صنعت نفت به لحاظ اندیشه ای، لاغر و نحیف بود. این نهضت، نه تنها به یک انقلاب اجتماعی بزرگ تر ختم نشد، بلکه ناشی از یک منظومه اندیشه ای هم نبود. در بستر نهضت نفت، هرگز رساله هایی اندیشه ای ـ عمدتا در حوزه فقه سیاسی، فلسفه سیاسی، اندیشه سیاسی و. . . حداقل به آن میزان که در نهضت های قبل و بعد آن، مثل نهضت تنباکو، مشروطه و انقلاب اسلامی حضور داشت نوشته نشد. حتی می توان ادعا کرد که نهضت نفت از نظر اندیشه سیاسی و حتی نظام سازی، چیزی بیشتر و فراتراز مشروطیت ندارد به همین علت باید نهضت نفت را به لحاظ اندیشه ای، حداقل یک نهضت پیرو و غیرآغازگر شمرد. این در حالی است که هراندازه بعد اندیشه ای و فکری نهضت کمتر باشد، به همان میزان، اصالت آن نهضت هم کمتر خواهد بود؛ از همین روست که به ویژه احساس می شود اصالت مذهبی ـ دینی نهضت نفت به اندازه سایر نهضت های ذکر شده نیست. شاید دلیل این امر این باشد که نهضت نفت، اساسا و صرفا یک نهضت سیاسی و طبعا معطوف به سیاست های خاص مقطعی بود. حضرت امام(س)در مقایسه نهضت نفت و انقلاب اسلامی می فرمایند:
نهضت روزگار مصدق، صرفا سیاسی بود، اما امروز، نهضت ما سیاسی ـ مذهبی و ریشه دار است. . . سرچشمه ما اسلام است. . . نهضت امروز در کلیه جنبه ها مذهبی است و
سیاست نیز در بطن آن جای دارد. (6)
ایشان در جای دیگر، ضمن اعتراض به فقدان اندیشه اسلامی در نهضت نفت، می فرمایند:
قضیه نفت، چون اسلامی نبود و تنها ملی بود و به اسلام کاری نداشتند، از این جهت نتوانستند کاری انجام بدهند، کارهای نصفه کاره ای هم که انجام دادند، بعدش از دستشان گرفته شد و رفت کنار (28/4/59).
تنها زاویه ای که می تواند به نهضت نفت، بار اندیشه ای و سیاسی در خور و شایسته عطا کند، زاویه پیوند میان دین و سیاست از سویی و پیوند ملت و روحانیت از سوی دیگر است. این نهضت، با فتوای یک مرجعیت دینی و رهبری یک مجتهد سیاستمدار شروع شد و باعث حضور گسترده مردمی و قطع تداوم سلطه بیگانگان برنفت ایران شده بود و می توان از آن به عنوان برگ زرینی دیگر از پیوند «سیاست، دیانت و ملیت»نام برد. متأسفانه در تحلیل های موجود درباره نهضت نفت، این زاویه تحلیل ـ که تنها زاویه ارزشمند تحلیل این نهضت است ـ مغفول و مطرود مانده است.

نهضتی فاقد چشم انداز

نهضت ملی کردن صنعت نفت، فاقد چشم انداز بود. این نهضت، هیچ طرح اثباتی ای برای آینده نداشت و حتی به تعبیر یکی از محققان تاریخ و اندیشه معاصر، نهضت نفت، بن بست چشم انداز مشروطیت در ایران شد. نداشتن چشم انداز در فرهنگ دینی به شکل نظری و عملی، پشتوانه های هویت ملی را از یک نهضت می گیرد و این رخداد برای نهضتی که بخواهد با استعمار مبارزه کند، فاجعه است. سرنوشت نهضت ملی شدن نفت، دلسوزان کشور را متوجه این مسئله کرد که ادبیات مشروطه، برای حرکت ایران، نمی تواند کارساز باشد(7). البته، ملی کردن
صنعت نفت یک نهضت مستقل ضد استعماری و در نوع خود مثبت است، اما اینکه چنین چیزی آمال و نهایت هدف یک حرکت سیاسی بشود، برد نهضت را کوتاه و ارزش آن را کم مقدار می کند.
به عبارت دیگر؛ پشتوانه های نظری حفظ استقلال است که به آن ارزش می دهد. در نهضت های ضد استعماری دیگر مثل نهضت تنباکو یا شرکت اسلامیه اصفهان و. . . هرچند بنیان گذاران و مردم به دنبال استقلال در آنها، اصولی چون نفی سبیل، لاضرر و. . . بود که از متن دین مبین اسلام گرفته شده بود. این در حالی است که در نهضت نفت، مبنای استقلال، بیشتر بر محور اندیشه ناسیونالیسم دور می زد که نه تنها اندیشه ای دینی نیست، بلکه براساس شواهد تارخی زیادی، اندیشه ای وارداتی از غرب است. البته در کنار این مطلب به دو نکته باید توجه کرد:
1. اگرچه وطن و ملیت به معنی آنچه امروزه در ادبیات سیاسی به کار می روند در دین اسلام مود توجه قرار نگرفته است، اما با رویکرد و ارائه تعریفی متفاوت از آنها، اسلام هم به وطن و هم به ملیت امعان نظر دارد. ملیت دراندیشه اسلامی در پیوندی وثیق با دیانت لحاظ شده و حتی می توان گفت از دل آن زاده شده است. وطن نیز به معنی مرزی جغرافیایی دراسلام مطرح نبوده، بلکه آنچنان که سردار رشید اسلام، حاج احمد متوسلیان، گفته بودند:«هرجا که گوینده لا اله الا الله هست، مرز ما همان جاست». اسلام، همه مسلمانان را امت واحده دانسته و
«ارض الله الواسعه»را نیز با دو مفهوم دارالایمان و دارالکفر توضیح داده و دارالایمان را مرز وطن آنها دانسته است.
2. مسلماً کسانی چون آیت الله کاشانی از مسئله ملی کردن صنعت نفت ـ آنچنان که از نوشته ها، گفته ها و مصاحبه های ایشان بر می آید ـ آن مبنا و غایتی را در نظر نداشتند که اصحاب جبهه ملی در آن مدار حرکت می کردند. آیت الله کاشانی یک روحانی مجتهد بود و دغدغه اصلی اش، دین و دیانت اسلام بوده و به مسئله استقلال کشور نیز در زیر و ظل اسلام می اندیشید.

نهضتی فاقد بیداری اصلی

بیداری ملی در نهضت ملی کردن صنعت نفت، بیداری اصیلی نیست. این بیداری بیش از اینکه معلول سیری از مجاهدت تاریخی باشد، خود معلول آزاد شدن و آزادسازی انرژی و توان ملی بعد از یک دوره اختناق و سرکوب رضاشاهی است که البته این هم به نوعی فرایندی تاریخی را دربردارد، اما نکته این است که عملکردهای پس ازیک دوره اختناق، دقیقا متناظر معکوس همان اختناق هستند و کمتر دارای پشتوانه عقلی صحیح می باشند. البته نوعا چون عکس اختناق هستند به طور طبیعی قابل دفاع خواهند بود و در بستر قابل دفاعی شکل می گیرند، اما همواره گرفتاراین رنج و نقص هستند که شتابزده و تند و تیز عمل می کنند.
متأسفانه سطح دفاع از این نهضت نیز در تاریخ نگاری روشنفکری معاصر به سطح ملی تقلیل یافت. از نظر ما، نهضت نفت بیش از آنکه ملی باشد، اسلامی است. حضرت امام در نقد این دیدگاه روشنفکری می فرمایند:
اینهایی که می بینید، اجتناب از این دارند وحتما باید اسم دیگری روی آن باشد؛ اسلام نباشد، هر چه می خواهد باشد، اینها با اسم یک نفر که ملی است می خواهند سرپوش بگذارند روی مقاصد خودشان؛ آن مقاصدی که برخلاف مسیر ماست. مسیر ما مسیر نفت نیست، نفت، پیش ما مطرح نیست، این اشتباه
است، ما اسلام را می خواهیم؛ اسلام که آمد، نفت هم مال خودمان می شود. مقصد ما اسلام است، مقصد ما نفت نیست تا اگر یک نفر نفت را ملی کرده، اسلام را کنار بگذاریم، برای او سینه بزنیم (3/3/58).
فقدان خودآگاهی تاریخی نسبت به غرب یکی دیگر از ایراداتی است که می توان از نهضت ملی کردن صنعت نفت گرفت. یکی از محققان تاریخ و اندیشه سیاسی معاصر در این خصوص می نویسد:
درنهضت نفت با این توجه که قالب، قالب مشروطه خواهی است، کمترتوانستیم به یک درک ملی و خود آگاهی تاریخی بالایی نسبت به مغرب زمین به عنوان پشتوانه استعمار غرب پیدا کنیم. ما از شرایط در حال گذار به مرحله نوین جهانی غافل ماندیم و دو قطبی شدن جهان جدید و حذف انگلیس وحل شدن آن در دل امریکا را ندیدیم و نتوانستیم تحلیل کنیم. این عدم تحلیل نسبت به برقرار کردن رابطه بین هویت ملی و خودآگاهی تاریخی با استعمار غرب و استعمار خارجی خودش زمینه ساز می شد برای اینکه نهضت نفت از اصالت و هویت خود خالی شود. (8)

پی نوشت ها :

1-گرفته شده از سخنرانی دکتر محمد حسن سالمی (نوه دختری مرحوم آیت اللّه کاشانی)در«همایش بین المللی نفت، سلطه، کودتا»، مندرج در:خبرنامه شماره 2 همایش نفت، سلطه، کودتا (28 مرداد 1382)، ص 3.
2-گرامی، همان، ص 32.
3-کودتای 28 مرداد یکی از حلقه های سلسله و زنجیره سیاست نفوذ انگلیس و آمریکا در آن روزگار بود. پیش از این کودتا و در همان زمان، کودتای یونان، آلبانی (1950)، ‌مصر (کودتای ژنرال نجیب در اول مرداد 1331)و. . . صورت گرفته بود. برخی شبکه های اقتصادی در ورای شبکه های اطلاعاتی اقداماتی انجام می دادند تا به دولت ها فشار آورند که طرح های کودتا را زودتر به تصویب رسانده و اجرا کنند (بر گرفته از سخندرانی عبداللّه شهبازی در همایش بین المللی نفت، سلطه، کودتا (28 مرداد 1382)، نقل از:خبرنامه شماره 2 همایش مذکور، ص4. )
4-موسی فقیه حقانی، «روز خود باوری»، کتاب ماه فرهنگی تاریخی یاد آور، س1، ش2(تیر و مرداد 87):ص3.
5-روزنامه جمهوری اسلامی (20/4/62).
6-کلام امام (دفتر یازدهم: ملی گرایی)، ص 68، نقل از:مهدوی زادگان، «انقلاب اسلامی و مسئله عادی شدن»، مندرج در: عبدالوهاب فراتی، انقلاب اسلامی؛ چاش ها و بحران ها (قم:معارف، چ1، 1381)، ص 126.
7-برگرفته ازسخنرانی دکتر موسی نجفی در همایش بین المللی نفت، سلطه، کودتا (28 مرداد 1382)، نقل از:خبرنامه شماره 2 همایش مذکور، ص4.
8-مصاحبه با دکتر موسی نجفی، نقل از:خبرنامه شماره 2 همایش بین المللی نفت، سلطه، کودتا (28 مرداد 1382)، ص 20.

منبع :نشریه 15 خرداد، شماره 20.

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط