گفت‌و‌گو با سرکار خانم شریعتمدار

فمینیسم در کمین جنبش بیداری اسلامی

مشارکت زنان در انقلاب‌های منطقه توجه جهانیان را به خود معطوف کرده است. حضور زنان مسلمان نشانگر رهایی آنان از قید و بندهای عرفی و مادی غرب و قیام برای کسب آزادی از شر خودکامگان سیاسی است؛ اما در این میان
چهارشنبه، 3 مهر 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
فمینیسم در کمین جنبش بیداری اسلامی
فمینیسم در کمین جنبش بیداری اسلامی





 

گفت‌و‌گو با سرکار خانم شریعتمدار

مشارکت زنان در انقلاب‌های منطقه توجه جهانیان را به خود معطوف کرده است. حضور زنان مسلمان نشانگر رهایی آنان از قید و بندهای عرفی و مادی غرب و قیام برای کسب آزادی از شر خودکامگان سیاسی است؛ اما در این میان ظهور جنبش‌های فمینیستی و تلاش غرب برای مصادره‌ی این حرکت‌ها به نفع خود از خطرات جدید فراروی این انقلاب‌ها به شمار می‌آید. جهت بررسی تهدیدات فراروی جنبش بیداری اسلامی و نقش زنان در این عرصه به سراغ خانم شریعتمدار، کارشناس مسائل بین‌الملل، رفتیم تا از نگاه ایشان به این مسائل بپردازیم.
در جریان بیداری اسلامی لایه‌ها و طبقه‌های مختلفی شرکت داشتند و به نوعی نقش‌آفرینی کردند. یکی از این گروه‌ها زنان بودند، میزان و چگونگی تأثیرگذاری زنان در جریان بیداری اسلامی چه اندازه و به چه صورتی بوده است؟
من موافق نیستم که جریانات اجتماعی را زنانه و مردانه‌ کنیم، ولی به هر حال این نگاه تا اندازه‌ای وجود دارد. در کشورهایی که شیعه هستند یا گرایشات اهل‌بیتی بیشتری دارند، حضور زنان جدی‌تر است؛ مثلاً در بحرین حضور زنان را بسیار جدی می‌بینید و در مصر نسبت به تونس و لیبی حضور زنان پررنگ‌تر است. زیرا آموزه‌های ما به این شکل هستند؛ یعنی ما زنان را از مردان در مباحث انقلابی‌ جدا نمی‌بینیم. بحرینی‌ها صد در صد الگوی حضرت زهرا و حضرت زینب و حضور اجتماعی و سیاسی ‌ایشان را دارند و مصری‌ها هم محب اهل‌بیت هستند و مطالعاتی در این زمینه انجام داده‌اند. مقام حضرت زینب در آنجاست و اعتقاد دارند که حضرت زینب در آنجا دفن است و کاملاً با واقعه‌ی عاشورا آشنایی دارند.
نگاه به امروز سلفی‌گری و اخوانی‌گری مصری‌ها نکنیم؛ حتی خود اخوانی‌ها هم مصری هستند و متأثر از فرهنگ محبت اهل بیت. می‌بینید که زنان در این دو کشور حضور جدی‌تر در انقلاب‌ها داشتند، اما در تونس حضور زنان علمی‌تر بود؛ یعنی دختران دانشجو حضور داشتند، نه الزاماً همه‌ی زنان. با توجه به ساختار اجتماعی لیبی، می‌توان گفت که حضور زنان بسیار کم‌رنگ بود، اگرچه در جشن‌های خیابانی شرکت کردند. لیبی واقعاً فضای بسیار بسته و پرفشاری داشت که البته با حضور قذافی توقعی غیر از این هم نمی‌رفت.
در مناطق شیعه‌نشین عربستان، زنان کاملاً حضور جدی دارند. البته امروزه در عربستان تحرکات جدی در حال وقوع است که هم در میان شیعه‌‌هاست و هم سنی‌ها؛ ولی فقط زنان شیعه هستند که حضور جدی دارند. برداشت من این است که این موارد آموزه‌های شیعی است و سبک زندگی و آموزه‌های فکری زنان شیعه این بوده است که حضور جدی‌تری داشته باشند. حال اگر ما بخواهیم زنان را فعال‌تر کنیم، نمی‌توانیم آن‌ها را شیعه کنیم. از طرف دیگر می‌بینید که جنبش فمن دارد از ابزارهای زنانه فمنیستی استفاده می‌کند و به بهانه‌ی خشونت علیه زنان، تجاوزهایی که به زنان می‌شود و سوءاستفاده از آن‌ها زنان را به خیابان می‌کشاند. لذا امروز حضور زنان فمینیست در تونس در جنبش‌های خیابانی‌ و در مصر بسیار جدی‌تر از زنان شیعه و فرهیخته است.
بنابراین می‌توان گفت چند طبقه حضور داشتند، ‌یک طبقه زنان شیعه بودند یا زنانی که با فرهنگ شیعی آشنا بودند. آن‌‌ها در جریان انقلاب‌ها حضور داشتند. من بیشتر نگران مصادره‌ی انقلاب‌های عربی به بهانه‌ی مباحث زنان به نفع فمینیست‏ها هستیم که این اتفاق دارد می‌افتد؛ بعد از انقلاب‌ها جریان‌های فمنیستی بر حرکت‌های انقلابی غالب شد و در حال حاضر از ثمره‌ای که شیعیان باید برداشت می‌کردند، به نفع خود برداشت می‌کند. در مبارزه با آزار و اذیت و خشونت علیه زنان جنبشی به وجود آمده است که غربی‌ها از آن به عنوان فمنیسم یاد می‌کنند. امروز انقلاب‌های عربی دارد با حضور و فعالیت زنان به ثمر می‌نشیند. کاری که ما باید انجام می‌دادیم این بود که از حضور زنان به نفع انقلاب و به نفع عقاید خود استفاده می‏کردیم، ولی فمنیست‏ها آن را مصادره کردند. در تونس، که برگرفته از جنبش فمن اکراینی‌هاست، در فلسطین و مصر این جنبش به صورت جدی در حال شکل‌گیری است و در واقع آن را ادامه‌ی انقلاب‌های عربی می‌دانند.
‫علل استقبال زنان در جریان بیداری اسلامی از گرایشات فمینیستی و جنبش فمن را در چه می‏دانید؟‬‬‬
جنبش فمن یک اسم برای یک انجمن خاص است که این چرخه در کشورهای عربی ناقص است. این انقلاب‌ها رهبری، الگو، اندیشه‌ی متعالی ندارد و خلأ معنویت دارد. زن می‌بیند که در این گونه انقلاب‌ها چیزی به دست نیاورد، اما ما به دست آوردیم. کرامتی که زن مسلمان ایرانی بعد از انقلاب به دست آورد، اصلاً جای دیگری نبود. اتفاق دیگری که به این موضوع دامن می‌زند اُنوسه؛ یعنی بالا رفتن سن ازدواج خانم‌هاست که در کشورهای عربی بسیار زیاد و در مصر فاجعه است. همین اتفاق در کشور ما هم در حال رخ دادن و یک چرخه است. زنان به دانشگاه می‌روند، تحصیلات آنان بالا می‌رود، دیر ازدواج می‌کنند، خانواده‌ تشکیل نمی‌شود یا متزلزل می‌شود و فساد در عرصه‌ی اجتماع به دلیل حضور بیشتر زنان افزایش می‌یابد.
در نتیجه، حرکت‌های فمنیستی بیشتر می‌شود. زن فکر می‌کند که به او ظلم می‌شود، به این دلیل که می‌اندیشد نتوانسته است جایگاه بهتری داشته باشد. به نظر می‌آید که دشمن بیکار نمی‌نشیند و این تحریکات را ایجاد می‌کند. زنان با توجه به اینکه نتوانستند به آن چیزی که می‌خواستند دست پیدا کنند، این حرکت‌ها را می‌پذیرند و خیلی جدی فکر می‌کنند که می‌توانند از آن بهره ببرند. نکته‌ی بعدی این است که فشار افراط‌گرایان اسلامی، اخوانی‌ها و اسلام‌گراها باعث شد که شایعه‌ای مثل آنچه در زمان آقای احمدی‌نژاد به وجود آمد که می‌خواهند پیاده‌روها را زنانه و مردانه‌ کنند، آنجا هم رخ دهد که قطعاً این کار دشمن است.
لذا شما می‌بینید اولین حرکت را یک دختر هفده یا هجده‌ساله در مصر انجام می‌دهد و خود را عریان می‌کند و بعد این اتفاق در تونس انجام می‌شود، زیرا خیری از اسلام‌گراها ندیده‌اند؛ در حالی که شما اولین اتفاق جدی اسلامگرایان در حوزه‌ی زنان را بعد از سقوط بن‌علی می‌بینید. حضور زنان بی‌حجابی که تا دیروز به دانشگاه می‌رفتند، امروز با حجاب اسلامی می‌روند. آن هم تونسی که مثل زمان رضاخان ماست؛ یعنی کشف حجاب برای آنان ملکه شده است. اولین اتفاق حضور اسلامی است و دوباره فمینیست‌ها چنین حرکتی کردند، برای اینکه خیری ندیدند. ما هم که کاری انجام ندادیم؛ ‌ما یعنی اسلام‌گرایان و انقلابی‌های متعادل که جنس انقلاب آنان حکومتی نیست و فقط انقلابی است.
چگونه و با چه سازوکارهایی می‌توان از مصادره‌ی انقلاب‌های عربی توسط فمینیست‏ها به بهانه‌ی مباحث زنان جلوگیری کرد؟
در فضای بین‌المللی، باید حضور جدی و مؤثر داشته باشیم. ما در ارتباط با آنان خوش‌سلیقگی نکردیم، سی سال است که هیچ نقطه‌ی مشترکی بین ما و کشورهای منطقه وجود ندارد. با این کج‌سلیقگی‌ها جایگاه خود را از دست دادیم. متأسفانه، این موضوع هم‌زمان شد با مسئله‌ی سوریه و حمایت ما از سوریه و در تقابلی قرار گرفتیم که پیش‌زمینه‌هایی داشت.
از جنگ 2009 غزه، قطر را به جای عربستان مهم جلوه دادند که عرب سنی افراطی است، قطر اندکی متعادل‌تر بود و ترکیه را جایگزین ما کردند که غیر عرب و غیر افراطی بود و این دو لیدری را به عهده گرفتند. این گونه جایگاه‌ ما در عرصه‌ی بین‌الملل و فضای سیاسی مقداری افت پیدا کرد که دوباره در جریان بیداری اسلامی و با درایت بی‌نظیر رهبر، جایگاه خود را به دست آوردیم؛ اما بعد در جریان سوریه ما به صورت جدی افت پیدا کردیم و به هر حال آن جایگاه را از دست دادیم. این موضوع فقط نیاز به بازیابی فرهنگی دارد. اجلاس بیداری اسلامی ما فرهنگی نبود، بلکه سیاسی بود. در نتیجه، نتوانستیم به اهداف مهم‌تری دست پیدا کنیم.
هنوز هم دیر نشده است، کار فرهنگی همیشه امکان‌پذیر است و همیشه زمان دارد. ما نیازمند مجموعه‌ای هستیم که سیاست‌گذاری کند و هزینه بگذارد. باید کمی بحران‌های داخلی، مشکلات اقتصادی پست سر گذاشته شود. ما باید زنگ خطر را جدی‌تر بدانیم که از آنچه ریشه‌های اسلامی در آن دیده می‌شد، امروز با ابزار زنانه علیه اسلام‌گراها استفاده می‌شود؛ در حالی که ما چقدر خوب می‌توانستیم آن را به کار گیریم و متأسفانه نشد، اما باید این کار اتفاق بیفتد. ما در حوزه‌ی جهان عرب و حوزه‌ی زنان، سایت‌های زنانه‌ی آگاهی‌بخش نداریم، ولی آن‌ها دارند این کار را انجام می‌دهند. مصر، عربستان، تونس و لبنان سایت‌های متعدد دارند که هم به مسائل زنانه می‌پردازد و هم به مسائل فکری، ولی ما اسلامی یا حداقل متعادل نداریم؛ یعنی اسلامی فارغ از زرق و برق زنانه نداریم. ولی امثال شما باید در این زمینه فعال باشید و مثلاً بدانید سایت‌هایی که برای ما می‌زنند چند تاست، کمیت و کیفیت آن چگونه است و در مقابل ما داریم چه کاری انجام می‌دهیم. ما العالم و الکوثر را داریم که کاملاً افراطی در مورد مسائل شیعه حرف می‌زنند. من قائل به این نیستم که ما نباید در کار خبری خود گلوبالیزیشن کنیم، ولی باید کار فرهنگی جدی‌تری انجام داد که ما از آن غافل هستیم. سازمان فرهنگ و ارتباطات ما عملاً کار ویژه‌ای در این زمینه نکرده است.
آیا نقش زنان و ایستادگی آن‌ها در جریان بیداری اسلامی مسبوق به سابقه‌ی تاریخی است؟
انقلاب اسلامی سی سال پیش اتفاق افتاد، ولی به هر حال در حافظه‌ی تاریخ می‌ماند. حضور زنان غیر از انقلاب اسلامی ایران در بحث حزب‌الله و فلسطین هم بسیار جدی است و نمی‌توان آن را انکار کرد. در مباحث فمنیستی، کشورهای عربی بسیار از ما جلوتر هستند و زودتر از ما فمنیست شدند. کشاندن زنان به عرصه‌ی اجتماع و سیاست موضوعی بود که غرب می‌خواست از آن به نفع خود بهره‌برداری کند، ولی این بعد را در نظر نگرفته بود که وقتی ورق برگردد و بخواهند انقلاب کنند، زنان هم حضور خواهند داشت. پس باز هم زنان در صحنه حاضر هستند.
یعنی هم جریان فمینیستی، که زودتر به کشورهای عربی نفوذ پیدا کرده بود، به دلایل حضور اجتماعی زنان تأثیرگذار بود و هم آن‌ها با الگوهایی مثل حضور زنان در جنگ 33روزه روبرو بودند. ولی حضور زنان فلسطینی و مبارزات آنان می‌تواند برای زنان عرب نمونه و الگو باشد.
انقلاب ایران و حزب‌الله هم نمونه‌های خوبی هستند. من از مصری‌ها یا تونسی‌ها شنیدم که می‌گفتند برای ما خیلی جالب بود که در انقلاب اسلامی رهبر یک روحانی و مرد دین است و زن و مرد و بچه هم با هم حضور دارند. این موضوع در حافظه‌ی تاریخ می‌‌ماند و تأثیر خود را می‌گذارد و نزدیک‌ترین تأثیر را ما در بحث حزب‌الله و فلسطین می‌بینیم. من منصفانه می‌خواهم بگویم که جریان‌های فمنیستی هم بسیار تأثیرگذار بود؛ زیرا حضور بعضی از زنان دینی نبود، بلکه حضور فمنیستی بود، مثل چپ‌ها و توده‌ای‌ها که در جریان انقلاب اسلامی آمدند و بر موج انقلاب سوار بودند که ماهی خود را از آب بگیرند و نفع ببرند؛ ولی موج انقلاب بسیار قوی‌تر بود. مصر و تونس کشورهایی هستند که سطح تحصیلات مردمان آن بالاست و‌ زنان فرهیخته‌ی بسیار دارند. تحصیلات آکادمیک و بستر دینی مناسب به حضور آنان در صحنه کمک می‌کند.
چه تحولاتی در نقش‌آفرینی اجتماعی و سیاسی زنان به عنوان بیداری اسلامی اتفاق افتاده است یا خواهد افتاد؟
من در این مورد بسیار منفی‌نگر هستم و اعتقاد دارم تحولاتی که اتفاق افتاد اصلاً به نفع ما نبود. جریان‌های اسلامی نتوانستند از حضور زنان استفاده‌ی لازم را ببرند. غربی‌ها و جریان‌های فمنیستی خیلی جدی‌تر دارند از این مسئله استفاده می‌کنند، لذا تحولی نیست که به نفع ما و اسلام‌گراها باشد. می‌بینید که امروز حضور اجتماعی زنان در مصر کاملاً ضد اسلام‌گراهاست؛ یعنی ما زنان را به عرصه‌ی انقلاب کشاندیم، اما بعد دیگر با آنان کاری نداریم. انگار وسیله و ابزاری بودند که انقلابی اتفاقی بیفتد، افتاد و تمام شد. در کابینه‌‌ی آن‌ها و در مسئولیت‌هایی که داشتند، هیچ اتفاق خاصی نیفتاد، زیرا آن‌ها افراطی هستند. ما هم نتوانستیم از آن به صورت جدی استفاده کنیم و کار رسانه‌ای انجام دهیم و آن‌ها را به فضای رسانه بکشانیم.
موضوع پایان‌نامه‌ی دکترای یک خانم شیعه‌ی مصری در زمان حسنی مبارک ولایت فقیه بود. این خانم می‌گوید افتخار ما در مصر این است که انقلاب ما رهبر واحد نداشت. این موضوع را نشانه‌ی برد خود می‌دانست؛ البته این موضوع مربوط به اوایل بود که حسنی مبارک سقوط کرد. نمی‌دانست که چه بلایی داشت سر او می‌آمد. ما تئوری، باورها، ساختارها و سابقه‌های در این زمینه داشتیم، ولی آن‌ها نداشتند. زنان مسلمان، غیرمسلمان، اسلام‌گراها و غیر اسلام‌گراها در عرصه‌ی انقلاب حضور پیدا کردند و بعد از آن دیگر هیچ. جان، وقت، آبرو و خانواده‌ی خود را فدا کردند، اما چیزی به دست نیاوردند.
لذا تمام تأکید ما باید این باشد که از این آب گل‌آلود استفاده و اندیشه، تئوری، نظریه و ایده‌ی خود را عرضه کنیم که نکردیم. ما گردشگری زنان ایرانی را چطور نشان دادیم؟ سازمان گردشگری، که خانمی را مسئول این تور کرد، باید کار فرهنگی هم در کنار آن انجام می‌داد و چند تیم دانشجویی را با آنان همراه می‌کرد. غربی‌ها این کار را انجام می‌دهند. با تیم گردشگری چند جاسوس هم می‌فرستند که کار میدانی برای شناسایی موقعیت‌ها انجام دهند. ما این کار را نکردیم و بر عکس زن ایرانی را به گونه‌ای نشان دادیم که باور نمی‌کردند؛ یعنی به جای اینکه از آن استفاده شود، سوءاستفاده شد.
نقش جمهوری اسلامی ایران در ترسیم الگوی زن مسلمان به سایر کشورها چه اندازه بود؟
نقش جمهوری اسلامی صفر یا حتی زیر صفر بود، اما نقش انقلاب اسلامی ایران واقعاً بالاست. من خیلی جدی قائل به تفاوت بین انقلاب اسلامی ایران و جمهوری اسلامی هستم. نگاه جمهوری اسلامی ایران درونی است و کاری هم به صدور انقلاب، دردسرهای بیداری اسلامی و فلسطین ندارد. نظر او این است که باید جمهوریت خود را حفظ کنم و به اندازه‌ای در عرصه‌ی بین‌المللی حضور داشته باشم که منافع من تأمین شود. قطعاً فلسطین‌، انرژی هسته‌ای و تحریم منافع مرا تأمین نمی‌کند، بلکه آن را به خطر می‌اندازد.
اما نگاه انقلاب اسلامی، نگاه آرمانی حضرت امام و نگاه دوراندیشانه‌ی رهبر نسخه‌ی والایی از زن را به دنیا عرضه کرد. مثلاً، اگر از زنان تازه‌مسلمانی که شیعه هم نشده‌اند و سنی یا وهابی هستند، بپرسید چه شد که مسلمان شدید، یکی از فاکتورهایی که می‌گویند این است که در فیلم‌های ایرانی یا در اخبار مربوط به انقلاب اسلامی ایران می‌دیدیم که زن کرامت و جایگاه ویژه‌ای دارد. کرامت انسانی زن را که در مادی‌گرایی غرب و سلطه‌ی مردگرایانه‌ی کشورهای عربی گم شده بود، فقط انقلاب اسلامی دوباره به دنیا عرضه کرد.
من اعتقادم این است که یکی از مواردی که بدیل دیگری در قرن چهاردهم نداشته، نگاه متعالی به زن و عرضه‌ی زن به عنوان یک انسان باکرامت در قرن حاضر است که فقط و فقط انقلاب اسلامی آن را عرضه کرد، نه جمهوری اسلامی. جمهوری اسلامی برای انقلاب اسلامی کاری نکرد؛ اما ماهیت انقلاب اسلامی به گونه‌ای بود که خودبه‌خود نفوذ پیدا می‌کرد و مثل آبی بود که جریان داشت. جمهوری اسلامی می‌خواست ولی نتوانست، چون او قدرتمندتر بود. واقعاً دستگاه‌های دیپلماسی، فرهنگی و رسانه‌ی ما برای عرضه‌ی هویت واقعی، اسلامی و کرامت انسانی زن کاری که درخور و شأن این باور باشد انجام نداده‌اند.
اما اندیشه‌ی امام کافی بود و نفوذ هم پیدا کرد. من مسیحیان غربی‌‌ای را دیده‌ام که از مسیحیت به شیعه شدن روی آورده‌اند و تنها دلیل آن‌ها هم این است که امام به زن بسیار احترام می‌گذاشت. این گونه مسائل فطری است. ممکن است که ما متوجه آن نباشیم، اما درون ما وجود دارد. این موضوع بسیار مهم است که چه اندیشه‌ای پشت این رفتارها و الگوها وجود دارد که چنین هویتی را از زن عرضه می‌کند. من فکر می‌کنم خدمتی که انقلاب اسلامی به هویت زنان دنیا کرد، معادل کاری است که اسلام برای زن کرد. نمی‌خواهم بگویم انقلاب اسلامی برتر است، ولی انقلاب اسلامی آن را دوباره زنده کرد. فردی مسیحی می‌گفت شما چرا امام را برای خود می‌دانید، گفتم امام برای همه است. گفت نه، امام نه فقط اسلام را احیا کرد که مسیحیت را هم احیا کرد. با این نگاه شما می‌بینید که زن چقدر می‌تواند جایگاه خود را به دست آورده باشد.
رهبر معظم انقلاب افق آینده‌‌ی بیداری اسلامی را در ایجاد تمدن نوین اسلامی می‌دانند و دقیقاً بحث تمدن نوین اسلامی را در سبک زندگی مطرح کردند. تبیین و ارائه‌ی الگوی سبک زندگی اسلامی را در پیشبرد جریان بیداری اسلامی چه اندازه می‌دانید؟
نگاه رهبری در بحث سبک زندگی درونی بود؛ یعنی بیست سؤالی که مطرح کردند، کاملاً مربوط به درون ایران و انگار در چارچوب مرزهای ایران بود، اما قابل تعمیم است، ولی متأسفانه سبک زندگی عربی‌ بسیار غیراسلامی است.
life style در کشورهای غربی وجود دارد، اما در کشورهای عربی چندان جدی مطرح نشده است. سبک زندگی شیعی بسیار متعالی است، ما باید بتوانیم آن را در همین کشورهایی که در حال بیداری اسلامی هستند، ترویج دهیم. ما از ترکیه غافل شده‌ایم. من فیلتر کردن سایت‌های مستهجن را به تنهایی کار اشتباهی می‌دانم، زیرا هشت‌صدهزار جوان کاربر این سایت‌ها بودند و شبانه‌روز خود را در اوج فساد می‌گذراندند، اما در حال حاضر در خلأ هستند. بسیار هزینه کردیم که این هشت‌صدهزار نفر را از این سایت‌ها را بیرون بکشیم و آن سایت‌ها را ببندیم، ولی باید یک‌سوم، معادل یا حتی چند برابر آن را هزینه می‌کردیم تا سایت‌های درست و مفید را برای جوانان راه‌اندازی کنیم. نمی‌دانیم چه می‌خواهیم، ولی می‌دانیم چه نمی‌خواهیم.
خانم‌ها یا تیم‌هایی که به کشور ما می‌آمدند، می‌گفتند که زنان شما بسیار جایگاه شغلی، تحصیلی و اجتماعی دارند و می‌خواستند که به آن‌ها هم یاد دهیم. مثلاً، خیریه‌های ما را دیده بودند و می‌گفتند برنامه‌ی آن را به ما هم بدهید. ما این مسائل را تدوین نکرده‌ایم و جای آن‌ها خالی است و باید ارائه شود.
رهبر معظم انقلاب افق آینده‌‌ی بیداری اسلامی را در ایجاد تمدن نوین اسلامی می‌دانند و دقیقاً بحث تمدن نوین اسلامی را در سبک زندگی مطرح کردند. جزء جملات اول سخنرانی ایشان بود که فرمودند سبک زندگی یک آجر از تمدن نوین اسلامی است. بنابراین این مسائل بی‌ربط با هم نیستند و دقیقاً دو موضوع درهم‌تنیده هستند. ما داریم سبک زندگی را ایرانی می‌بینیم و عرضه‌ی بین‌المللی نداریم، از آن طرف بیداری اسلامی را مسئله‌ای بین‌المللی می‌بینیم که به ما ربطی ندارد و از طرف دیگر مقاومت را یک عنصر بین‌المللی می‌دانیم؛ در حالی که این مسائل به هم تنیده هستند و باید برای آنکه آن زنجیر نهایی شود، به آن‌ به عنوان حلقه‌های یک زنجیر نگاه کرد.
نگاه مقام معظم رهبری به مقاومت، نگاه ظهوری و کاملاً آخرالزمانی است. وقتی این نگاه‌ها را کنار هم بگذارید، به نتیجه‌‌های خوبی می‌رسید. ایشان با مطالعه صحبت می‌کنند. مثلاً، امروز مصلحت می‌بینند این موضوع را طرح کنند و فردا موضوع دیگری را. شاید با توجه به این مصالح برنامه‌ی عمل ما هم جدی‌تر شود. مثلاً شما در رسانه‏ی خود دو شعر راجع به حجاب نمی‌زنید و بعد دو مطلب راجع به سبک زندگی، اصلاً حجاب را بخشی از سبک زندگی می‌بینند. ‌وضعیت حجاب امروز ما بخشی از سبک زندگی است.
سبک زندگی‌ ما به صورت نامحسوس و زیرپوستی عوض شده و تغییر پیدا کرده است. ما متوجه نشدیم و جامعه‌شناسان ما هم متوجه نبودند یا بودند، ولی آن را مطرح نکردند. تا اینکه رهبر گفتند که به سبک زندگی بپردازید‌، ولی باز هم متوجه نشدیم. همین اتفاق دارد در سطح بین‌الملل هم می‌افتد. ما غافل هستیم و باید حرکتی در این راستا صورت بگیرد تا کشورهای غربی انقلاب‌های منطقه را به نفع خود مصادره نکنند.
فعالیت‌ها و موضع‌گیری‌های جمهوری اسلامی را در حوزه‌ی بیداری اسلامی چگونه ارزیابی می‌کنید؟ نقش زنان در این مسئله چه اندازه پررنگ بوده است؟
بیداری اسلامی در کشور ما شکل جدی نداشته و بیشتر کنفرانسی و همایشی بوده است. در واقع، اهمیت و جایگاه بحث بیداری اسلامی در کشور ما برای مردم، حتی میان فعالان مشخص نشده است، زیرا ما اجلاس‌ها را در زمان‌های خاص و برای خارجی‌ها برگزار کردیم و اهداف خاصی هم داشتیم که به آن اهداف رسیدیم. در نتیجه، مردم کشور اگر به این مباحث علاقه داشتند، درگیر آن شدند و اگر نه واقعاً چندان نمی‌دانند که چه اتفاقی افتاد؛ یعنی ما تبیین مباحث بیداری اسلامی را به لحاظ علمی و به لحاظ اصولی برای کشور خود نداشتیم و این یک آسیب بسیار جدی است. گرچه همایش‌هایی برگزار شد، اما همایش‌هایی نبود که به شکل علمی به مسائل بپردازد. این موضوع در فضای خارج از کشور بسیار وحشتناک است.
مسئله و نکته‌ی دیگر این است که خانم‌های ما چقدر در این بحث جدی گرفته شده‌‌اند. در اجلاس اول، که رهبران و اندیشمندان حضور داشتند، خانمی از کشور ما نبود و خانم‌هایی که در اجلاس تقریب شرکت کرده بودند، آنجا هم حضور پیدا کردند. اجلاس بعدی اجلاس جوانان بود که باز هم خانم‌ها خیلی جدی گرفته نشدند، به جز مهمان‌های خانم که محوریت نداشتند و کار خاصی انجام نمی‌دادند. در اجلاس زنان برنامه بر این بود که خود خانم‌ها محور باشند و ارائه‌ی محتوا کنند، ولی عملاً ویترین کار خانم‌ها و عقبه‌ی کار آقایان بودند.
در مورد انقلاب‌های منطقه باید بگویم من تقریباً قائل به این هستم که نباید بحرین را جزء کشورهای بیداری اسلامی به حساب آوریم، زیرا بیداری در بحرین ویژه‌تر از بیداری اسلامی است و ‌می‌توان گفت نوعی بیداری شیعی است؛ زیرا تا به حال کشور شیعه‌ای نداشتیم که این گونه روی حرف خود ایستادگی کند. آن روز که بیداری اسلامی در کشورهای عربی جریان پیدا کرد، ما از بهار عربی یا نهایتاً از انقلاب‌های عربی یاد می‌کردیم و غربی‌ها و خود عرب‌ها می‌گفتند بهار عربی و انقلاب عربی؛ ولی امروز حتی غربی‌ها، به خصوص در مصر، دارند از بیداری عربی یاد می‌کنند، زیرا جریان برگشته است. یک دولت اسلامی در مصر سر کار آمد، ولی نتوانست به مطالبات مردمی بها دهد، در نتیجه انقلاب دومی در حال شکل‌گیری و علیه گروه‌های اسلام‌گراست و در حال حاضر می‌گویند بیداری عربی نه بهار عربی. بنابراین آن‌ها دارند آن را مصادره‌ می‌کنند.
با توجه به تحلیلی که از وضعیت زنان عرب ارائه دادید، به نظر شما آینده‌ی ایشان چیست؟
انقلاب در انقلاب اتفاق می‌افتد. باید به این موضوع جدی‌تر نگاه کرد. متأسفانه، غربی‌ها از ما زرنگ‌تر هستند و با برنامه‌ریزی حرکت می‌کنند. گفتم ما از کنفرانس‌های بیداری‌ نتیجه‌ی لازم را گرفتیم، اما نتیجه‌ی کافی را نگرفتیم. ما می‌توانستیم زنانی را که به اینجا آمدند، سفیران فرهنگی خود قرار دهیم؛ اما در عرصه‌ی زنان پکیج‌های لازم فرهنگی را در اختیار آنان قرار ندادیم، اما غربی‌ها می‌دهند.
در قطر موزه بنت ناصر کیست؟ در رسانه‌های ما گفته می‌شد که اصالتاً ایرانی است و اسم او زهره صادقی است، درس‌خوانده‌ی انگلیس و دائم در حال رفت‌وآمد است و جایگاه‌های بین‌المللی دارد. امروز چگونه پسر ایشان پادشاه شد؟ او که می‌خواست طلاق بگیرد؟! ظاهر جریان این بود که شوهرش به او پول می‌دهد و او برای زندگی به انگلیس می‌رود اما بعد از سفرش به انگلیس میبینیم که زمزمه‌ی تغییر دولت و واگذاری حکومت به پسرش آغاز می‏شود. غرب دارد کار می‌کند. مثلاً، در عراق بعد از سقوط صدام و خروج آمریکا، مهم‌ترین فعالیت‌های زنانه در حوزه‌ی بیوه‌ها و ایتام بود. هلند دارد برای آن‌ها فعالیت می‌کند. هلند مرکز ان‌جی‌اوهای ضداسلامی است. مرتب برای آنان کارگاه آموزشی می‌گذارند. آن‌ها از حالا برده‌اند، اما از آنجایی که دست‌های غیب و نگاه حضرت حجت بر ما غالب است و ما خبر نداریم، خدا انشاءالله کمک می‌کند؛ ولی کار ما و کار جمهوری اسلامی ایران نیست، کار انقلاب اسلامی و حضرت حجت است.
. منبع: سایت برهان

 

 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط