مسیحیان صهیونیست را بهتر بشناسیم

پیروان کلیسای انجیلی آمریکا که حدود یک چهارم جمعیت آمریکا (70 میلیون نفر) را شامل می شوند و تعدادشان رو به رشد است، مهم ترین خاستگاه نظری راست گرایان مسیحی است. هسته ی مرکزی پیروان این فرقه، مطلق گرا و
شنبه، 13 مهر 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مسیحیان صهیونیست را بهتر بشناسیم
 مسیحیان صهیونیست را بهتر بشناسیم

نویسنده: علی فهیم دانش




 

مبانی عقیدتی

پیروان کلیسای انجیلی آمریکا که حدود یک چهارم جمعیت آمریکا (70 میلیون نفر) را شامل می شوند و تعدادشان رو به رشد است، مهم ترین خاستگاه نظری راست گرایان مسیحی است. هسته ی مرکزی پیروان این فرقه، مطلق گرا و معتقد به نبرد دایم بین خبر و شرّ هستند. «بازگشت دوم حضرت مسیح» در «آخرالزمان» بعد از طی مراحلی که نهایت آن به «جنگ و ویرانی بزرگ» ختم می شود، از جمله مبانی اعتقادی این جریان است.
بر مبنای چنین اعتقاداتی حضرت مسیح روزی به زمین برخواهد گشت و برای هزار سال حکومت خواهد کرد. و اقدامات او «طی هفت مرحله»(1) صورت می گیرد. اکنون مرحله ی ششم، یا مرحله ی کلیسا، است و مرحله ی بعد؛ «آخرالزمان»(2) خوانده می شود که طی آن حضرت مسیح به سوی زمین رو می کند و مؤمنان مسیحی را حیات دوباره می بخشد. سپس «ضد مسیح»(3
) در زمین ظاهر خواهد شد و خود را به دروغ منجی یهودیان خواهد خواند. برخی معتقدند آنچه که موجب باور برخی به او می شود این است که او قادر به اعاده ی صلحی ظاهری در خاورمیانه خواهد شد. حکومت ضد مسیح، هفت سال به طول می انجامد و دوره «رنج یا آزمایش بزرگ»(4) خوانده خواهد شد.
در نیمه اول این دوره، ضد مسیح صلح ظاهری را برقرار و در نیمه دوم علیه اسراییل اقدام خواهد کرد. او به این ترتیب مجموعه ی گناهان بشر را کامل کرده و حکم نهایی خدا و شروع دوره ای بی سابقه برای آزار یهود را باعث خواهد شد. این دوره با محاصره اورشلیم (بیت المقدس) به وسیله ملتهای متخاصم که قصد نابودی آن را دارند، خاتمه خواهد یافت و صحنه برای «نبرد نهایی» یا «آرمگدون»(5) آماده خواهد شد.
پیروان کلیسای انجیلی معتقدند که در این مرحله، حضرت عیسی، سوار بر اسبی سفید، به زمین برخواهد گشت، و در پی او سواره نظامی مرکب از مؤمنان از ابرها سرازیر خواهند شد و حرکت خواهند کرد. عیسی مسیح، پیروزمندانه به جنگ وارد شده، معابد باستانی یهودیان را احیا و حکومتی هزار ساله را آغاز خواهد کرد. بهشتی و زمینی جدید را نشان خواهد داد و شیطان را برای همیشه خاموش می کند.
«بنیادگرایی مسیحی»(6)، درگذشته بر سلوک اخلاقی صحیح تکیه داشت، ولی در دهه های اخیر صرفاً سیاسی شده است. به «بنیادگرایان» لقب «تجدید حیات یافته » نیز داده می شود. این مسئله شامل یک نوع تجربه بیداری معنوی و یا صرفاً گرایش به افکار سیاسی خاص است. آنها معتقدند تاریخ بشر در طی نبردی در آخرالزمان به نام «آرمگدون» به پایان می رسد و نقطه ی اوج آن ظهور دوباره ی مسیح است؛ پس از آن، داوری نهایی برای همه ی مردگان و زندگان انجام می شود.
این جریان معتقد است: خداوند مقرر کرده است که بشر هفت مرحله یا هفت مشیت الهی را از سر بگذراند که یکی از آنها «نبرد هسته ای آرمگدون» است. (7) با آغاز این جنگ وحشتناک، رستگارشدگان به آسمانها عروج خواهند کرد و از مصیبت جنگ در امان خواهند بود.
کتاب بر جای مانده نوشته «تیم لاهه»، تشریح کننده چنین اعتقاداتی است و تاکنون در دوازده جلد از آن انتشار یافته و مجموعاً بیش از 50 میلیون نسخه، فروش داشته است. در این مجموعه کتابها اعتقادات مسیحیان انجیلی در مورد نبردهایی که قبل و همزمان با «بازگشت دوم» مسیح به وقوع خواهد پیوست، تشریح شده است. برخی از پیروان این جریان بر این مبنا که حرکت در جهت برخورد نهایی نباید مختل یا کند شود، نسبت به بسیاری از اقداماتی که در سطح بین المللی صورت می گیرد، نظر منفی دارند؛ از جمله آنها، دبیر کل سازمان ملل را که وظایفی در مورد حفظ صلح دارد- در جهت ضد مسیح می دانند. بسیاری از آنها در پی حوادث یازده سپتامبر و درگیریهای فلسطین بسیار فعال شده و آنها را دلایل دیگری بر اجتناب ناپذیر بودن «جنگ و ویرانی بزرگ» یافته اند. به قول «دولت گیبسون»، مدیر «ائتلاف جهانی انجیلی ها»، خشونتها مردم را به فکر انداخته که آیا مسیح در حال ظهور است؟
مطلب مهم بحث ما این است که مسیحیانی که پروتستان انجیلی شمرده می شوند و ظاهراً به درجات مختلف دارای چنین عقایدی هستند، بزرگ ترین فرقه مسیحی در آمریکا را به وجود آورده اند؛ اگر چه روشن نیست که چه بخشی از آنها اصولاً به این عقاید باور دارند و چه بخشی ندارند. به هر حال، بر مبنای چنین عقایدی راست مسیحی در آمریکا برقراری صلحی پایدار، جامع و حقیقی در خاورمیانه را تا قبل از آمدن «منجی» و وقوع «نبرد نهایی» نه تنها مشکل بلکه غیر ممکن می داند و نسبت به تلاشهایی از نوع «روند صلح» و «موافقت نامه های اسلو» به دیده ی شک می نگرد.
چنان که به زودی خواهیم دید، عقاید دین شناختی (تئولوژیک) راست مسیحی به نوبه خود مبنای اصولی جانبداری این جریان از اسراییل است و پایگاه سیاسی قابل توجهی برای طرفداران لیکود در آمریکا و عملکرد کسانی چون شارون را در اراضی اشغالی فراهم آورده است. بر این مبنا، ایجاد اسراییل در سال 1948 تحقق یک «پیشگویی پیامبرانه» و مقدمه عملی شدن پیشگوییهای دیگر بوده است. از این جهت ملاحظات استراتژیک، سیاسی، ارزشهای مشترک و امثال آنکه مبنای جانبداری جریانهای غیر مذهبی از اسراییل است، نقش عمده ای ندارد.
البته بحث آخرالزمان در فرقه های مختلف مسیحیت به گونه های متفاوت مطرح شده است و حتی در داخل جریان راست مسیحی نیز تفاوتهایی در نگرشهای بخشهای مختلف آن به مسئله آخرالزمان و ربط آن با کشور اسراییل وجود دارد. برخی از اینان حاکمیت خدا را به گونه ای موسع می بینند و بر این مبنا معتقدند که خدا قادر به انجام هر آنچه که اراده کند، هست و لذا ضروری نیست که وسیله یا دولت به خصوصی وجود داشته باشد تا خدا بتواند هدف خاصی را محقق سازد. به علاوه موضوع تشکیل اسراییل تا جنگ دوم به عنوان موضوعی جدی مطرح نبود و تنها بعد از این جنگ جدی شد. این واقعیت که نزدیک به دو هزار سال اعتقادی که رژیم اسراییل از محورهای آن به شمار می رود، نقشی در مسیحیت نداشته است، از بزرگ ترین نقاط ضعف این عقیده است.
در بین برخی از انجیلی ها اعتقاد راسخی وجود دارد مبنی بر اینکه شکل گیری حکومت ضد مسیح نزدیک است و در اثر آن یک دیکتاتوری سیاسی و اقتصادی شدید حاکم خواهد شد. به نحوی که حتی برای خرید و فروش معمولی نیز احتیاج به کسب اجازه ی قبلی خواهد بود. اینان اعتقاد دارند که برای تقویت چنین رژیمی یک پیامبر دروغین توانا و یک مذهب جهانی به وجود خواهد آمد.
البته همه هواداران جریان راست مسیحی الزاماً به این گونه عقاید پایبند نیستند، و اعتقادی به مراحل هفت گانه ندارند، بلکه بعضاً پذیرفته اند که آموزه های انجیلی باید با شرایط عصر جدید انطباق داده شده و بازگشت به قوانین انجیلی و تحقق قطعی آنها ممکن است قرنها به طول انجامد. اما رهبران سیاسی و مبلغان راست مسیحی، مانند «پاتریک رابرتسون» و «جری فالول» و در واقع اکثر مبلغان تلویزیونی و نیز میلیونها تن از پیروانشان معمولاً دارای اعتقادات افراطی هستند.
یکی دیگر از مبانی اعتقادی کلیسای انجیلی، اعتقاد به حضرت مسیح به عنوان تنها منجی است. این در حالی است که پیروان دیگر فرقه های لیبرال تر پروتستانیسم، مانند «پرسبیتریین ها» و «متودیست ها» حضرت مسیح را یکی از راههای نجات می دانند. این امر به ویژه یکی از مبانی اعتقادی مهمی است که باعث گرایش شدید انجیلی ها به دعوت پیروان دیگر ادیان بلکه پیروان دیگر فرقه های مسیحی به کلیسای انجیلی شده است.
برنامه های عامه پسند تلویزیونی کشیشان پروتستان در آمریکا که حدود 60 میلیون بیننده دارند، پیوسته می کوشند، مردم را متقاعد سازند که به جای «صلح» باید در پی «جنگ» باشند. آن ها با نقل آیات انجیل سعی می کنند ثابت کنند که ما در دوره آخرالزمان هستیم. اینان چون اعتقاد دارند اسراییل باید «مقر فرود آمدن» دومین ظهور مسیح باشد، سعی دارند پرستش سرزمین اسراییل را به یک آیین مذهبی بدل سازند. آثار سیاسی قرار گرفتن معتقدان به «مشیت الهی گرایی» در سمتهای حساس ایالات متحده می تواند بسیار نگران کننده باشد؛ به عنوان مثال، «جیمس وات»، وزیر کشور اسبق ایالات متحده، در کمیته مجلس نمایندگان اظهار داشت:
به علت ظهور دوباره و قریب الوقوع مسیح، نمی توانم خیلی دربند نابودی منابع طبیعی خودمان باشم.
پیام مشیت الهی گرایان، منحصر به مرزهای ایالات متحده نیست. این گروه در اوت 1985، نمایشی را به صحنه آوردند که نخستین کنگره «مسیحیان صهیونیست» نام گرفت.
در اوایل دهه 90، آمریکاییان به بیش از 1400 رادیوی مذهبی گوش می دادند. اکثریت هنگفتی از 80،000 کشیش بینادگرای پروتستان که روزانه از 400 ایستگاه رادیویی سخن پراکنی می کنند، خواهان مشیت الهی گرایی هستند؛ برخی از مشهورترین این افراد عبارتند از: پاتریک رابرتسون، جیمی سواگارت، جیم باکر و جری فال وی.
مدرسه های انجیلی بسیاری، چه فرقه ای و چه فرافرقه ای در سراسر آمریکا اصول خداشناسی آرمگدون را بر پایه پرستش اسراییل تعلیم می دهند. تعداد این مدارس در حدود 200 مؤسسه و دارای حدود 100،000 دانشجو می باشند. این دانشجویان پس از فراغت از تحصیل، کشیش پروتستان شده و به میان مردم می روند و این دیدگاه را تبلیغ می کنند.
اما «آرمگدون» که در اصل «هار مجدّو» می باشد، به معنی «کوه مجدّو» است. «مجدّو» در شمال فلسطین اشغالی در کرانه عربی رود اردن واقع شده و در طول تاریخ، شهری استراتژیک بوده است. این شهر بر سر راه شرق و غرب و شمال جنوب قرار داشته است. و تبعاً جنگهای بسیاری در آن رخ داده است. در صحیفه ی حزقیال نبی درباره ی این جنگ آمده است:
بارانهای سیل آسا و تگرگ سخت آتش و گوگرد، تکانهای سختی در زمین پدید خواهند آورد؛ کوهها سرنگون خواهند شد، صخره ها خواهند افتاد و جمیع حصارهای زمین منهم خواهد گردید.
کشیشان بنیادگرا این توصیفات را نشانه ی مبادله ی سلاحهای تاکتیکی هسته ای می دانند. آنها معتقدند مسیح ضربه نخست را وارد خواهد کرد. او سلاح نوینی را به کار خواهد برد که اثری شبیه بمب نوترونی دارد: در کتاب زکریای نبی آمده است:
گوشت ایشان در حالتی که بر پاهای خود ایستاده اند. کاهیده خواهد شد و چشمانشان در حدقه گداخته خواهد گردید و زبان ایشان در دهانشان کاهیده خواهد شد.
برخی معجزات در طی این نبرد روی خواهد داد: از جمله نهر فرات خشک خواهد شد. در این تهاجم همه اعراب به اضافه کنفدراسیون روسیه و ایران به اسراییل هجوم خواهند برد. دجال وارد خاورمیانه می شود و تندیس خود را در معبد یهودی نصب می کند و تقاضا می کند که همه جهان آن را به جای خداوند بپرستند.
کشیشان بنیادگرا، زمانی کمونیست شدن روسیه را نشانه ی آخرالزمان دانستند. به تبع این نگرش، آنها اعتقاد قلبی به قراردادهای صلح خاورمیانه ندارند و آنها را پایدار نمی دانند.
«لانگ»، مدیر تحقیقات «انستیتو کریستیک» در 1985 افشا کرد: « رونالد ریگان» رئیس جمهور آمریکا، معتقد به ایدئولوژی آرمگدون بوده است. رونالد ریگان در طی همه سالهای زندگی خود تحت تأثیر آموزش مادرش «نل ریگان» بود که گفته می شود زنی بسیار معتقد به کتاب مقدس بوده است. خود وی گفته است که ایمانش را مدیون مادرش است. «الینگ وود» که خود یکی از معتقدان پر و پا قرص پرستش اسراییل و از جمله نبرد آخرالزمان است، گفته است که او و فرماندار ریگان اغلب با هم می نشینند و درباره ی پیشگوییهای کتاب مقدس به بحث و گفت وگو می پردازند. ریگان در یک مجلس شام گفته بود:
این نبی خشمگین عهد قدیم، حزقیال است که بهتر از هر کسی قتل عامی را که عصر ما را به ویرانی خواهد کشید، پیشگویی کرده است.
و سپس با خشم تندی درباره کمونیست شدن لیبی سخن می گوید و اظهار عقیده می کند که:
این علامت آن است که فرا رسیدن آرمگدون، دور نیست.
ریگان همچنین در یک گفت وگو گفته است:
اعتقاد دارد که تجدید حیات پیدا کرده است.
دادن لقب «امپراتوری شیطانی» به روسیه توسط وی که بعدها در زبان سیاستمداران آمریکایی مصطلح شد، از همین بینش سرچشمه می گیرد.
اصول آموزش هواخواهان «مشیت الهی » این است که قبل از استقرار پادشاهی جهانی مسیح، مطابق پیشگوییهای کتاب مقدس، ابتدا می بایست یهودیان به اسرائیل بازگردند، سپس دولت یهود تأسیس و کلام خدا برای همه امتها تبلیغ شود. آنها معتقدند روزی، یک یهودی افراطی، قدس را منفجر خواهد کرد تا در جای آن معبد سلیمان بازسازی شود؛ مراسم قربانی یهود از نو آغاز شود و سپس نوبت به آرمگدون خواهد رسید. حفاریهایی که در زیر قدس انجام می شود به منظور کشف آثار معبد سلیمان است تا ثابت شود، معبد سلیمان در همین مکان فعلی قدس بوده است. در نتیجه به این توجیه به خراب کردن قدس و تأسیس معبد سلیمان در جای آن بپردازند. در حالی که مسلمانان بیم دارند هدف واقعی از این حفاریها فرو ریختن خود به خودی مسجدالاقصی باشد.

راست گرایان مسیحی و اسلام

در حالی که دولت بوش، خصوصاً در آغازین ایام بعد از حوادث 11 سپتامبر، به ظاهر کوشید تا مانع تبلیغات سوء علیه اسلام و مبارزه علیه تروریسم را جنگی بین «جهان متمدن » و دشمنان آن تعریف کند، گرایش راست مسیحی نوک تیز حمله را متوجه کلیت جهان اسلام کرد. عناصر و گروههای فعال در طیف وسیع راست مذهبی، در این رابطه کوشیدند. تا با استفاده از تعبیرات و دعاوی مندرج در سخنرانیهای «اسامه بن لادن» و همفکران او بر علیه یهودیت و مسیحیت از یک سو و تحریف برخی مضامین قرآنی از سوی دیگر چنین تبلیغ کنندکه نظریات جریان القاعده، عین نظریات اسلام است و به این ترتیب مسلمانان وارد جنگ علیه مسیحیان شده اند. به عبارت دیگر به قول برخی، راست مسیحی خود را درگیر نوعی «جنگ صلیبی سربسته» علیه مسلمانان کرده است. این امر در عین حال به عامل مهم دیگری در تقویت گرایش مسیحیان راست به تلاش برای بحث تأثیر قرار دادن سیاست خارجی آمریکا تبدیل شده است.
اظهارات سردمداران راست مسیحی مانند جری فالول، پت رابرتسن، جری واینزو... نشان می دهد که چگونه طرح مطالب سوء علیه اسلام از 11 سپتامبر به بعد جزء ثابتی از گفتمان سیاسی راست مذهبی شده است. جری واینز، کشیش
کلیسای «بابتیست اول» در جاکسون ویل و رئیس سابق کنوانسیون بابتیست جنوبی که در کنوانسیون سالانه کشیشان محافظه کار در 15ژوئن 2002 سخن می گفت، علاوه بر طرح مطالب اهانت آمیز علیه اسلام، از «کثرت گرایی مذهبی» در آمریکا انتقاد کرد و گفت این کثرت گرایی به غلط، همه ی مذهب را با هم برابر فرض می کند. به نوشته «نیویورک تایمز» دیگر رهبران کنوانسیون مذکور نیز در همان جلسه یا در روزهای بعد، از اظهارات واینز حمایت کرده و مدعی شدند که اظهارات او بر تحقیقاتش درباره اسلام مبتنی است. مطلب قابل توجه اینکه جورج بوش روز بعد از سخنرانی واینز از طریق ماهواره، پیامی برای نشست مذکور فرستاد و از جمله این جماعت را از «پیشگامان مدارا و آزادی مذهبی» خواند. روشن نیست که آیا وی قبل از ارسال پیام، از مضامین سخنرانی واینز مطلع بوده، یا خیر؛ هر چند که در سخنان وی نشانه ای حاکی از اطلاع وی وجود نداشته است. شماری از فعالانه حقوق مدنی، از جمله گروه یهودی «جامعه ضد بهتان»، ضمن انتقاد از اظهارات واینز از بوش خواستند تا علناً از اظهارات وی فاصله بگیرد.
اظهارات فالول در برنامه 60 دقیقه ای در شبکه تلویزیونی «سی. بی. اس» علیه پیامبر اکرم(ص) در 8 اکتبر 2002، نمونه دیگری از اقدامات سوء سردمداران راست مسیحی بر ضد اسلام است.
جری فالول، در مهرماه 81 در گفت و گویی با شبکه تلویزیونی «سی.بی. اس» آمریکا، صراحتاً به آستان مقدس حضرت محمد(ص)، اهانت کرد. متعاقب این اظهارات توهین آمیز، علاوه بر ملتهای مسلمان در کشورهای مختلف، سازمان کنفرانس اسلامی، طی واکنشهایی بیانات این کشیش و اقدام شبکه تلویزیونی «سی. بی. اس» آمریکا در پخش آن را محکوم کردند.
اگر چه مقامات آمریکایی در مواجهه با اعتراض مسلمانان این کشور نسبت به اظهارات موهن این کشیش گستاخ، با آنان به طور صوری همدردی کرده و این اظهارات را موضع شخصی گوینده آن تلقی کرده اند ولی نمی توان سهم دولت آمریکا و دولتهایی را که با عملکرد فرهنگی و سیاسی خود زمینه ی چنین گستاخیهایی را در داخل کشور خود به وجود می آورند، نادیده گرفت.
در کشوری که رئیس جمهور بی خرد و بی تجربه اش پس از حادثه 30 شهریور، تعمداً لبه ی تیز حملات خود را متوجه «اسلام گرایی» می کند و از سر نادانی سخن از لزوم به راه افتادن مجدد جنگهای صلیبی به میان می آورد، طبیعی است که کشیشان و اسقفهای آن نیز این گونه مقدسات مسلمان را وقیحانه مورد تعرض و هتک حرمت قرار دهند.
تظاهرات اعتراض آمیز مردم هند علیه اظهارات وهن انگیز جری فالول کشیش آمریکایی که در آن به نبی اکرم (ص) جسارت کرده بود، دست کم پنج شهید و تعداد زیادی مجروح بر جای گذاشته است. این خونین ترین عکس العمل مسلمانان علیه گستاخی آن کشیش حمایت شده آمریکایی بود.
«فرید زکریا»، یکی از نویسندگان مجله «نیوزویک» طی مقاله ای ضمن انتقاد از اظهارات فالول نوشت:
بلافاصله بعد از 11 سپتامبر، فالول و رابرتسون تصمیم گرفتند که از این فاجعه برای بسیج طرفدارانشان علیه لیبرالها، طرفداران سقط جنین و... استفاده کنند؛ اما این امر عکس العمل شدیدی در جامعه آمریکا برانگیخت و محکومیت آنها را توسط طیف وسیعی از جمله رئیس جمهور بوش در پی داشت. در نتیجه فالول و رابرتسون وادار به عقب نشینی شدند، معذرت خواستند و به نحوی ناشیانه مدعی شدند که اظهارات آنها خارج از متن در نظر گرفته شده است. آنها بعداً از آن نوع کینه توزی دست برداشتند و در عوض مسلمانان را هدف آسان تری یافتند.
نکته ی قابل توجه در دوره بعد از توهین فالول، نحوه برخورد کاخ سفید بود. سخنگویان کاخ سفید حتی در مواردی که کراراً مورد سؤال قرار می گرفتند از اظهار نظر در این مورد خودداری کرده و تنها به تکرار اینکه «به نظر رئیس جمهور، اسلام دین صلح است بسنده می کردند. به طور کلی کاملاً مشهود است که جورج بوش دیگر توجهی را که بلافاصله بعد از 11 سپتامبر به تبلیغ بردباری مذهبی و جلوگیری از انجام اقدامات و طرح مطالب سوء علیه مسلمانان و اسلام نشان می داد، ندارد. یکی از دلایل اصلی این امر را می توان نفوذ بسیار بالای راست مسیحی در حزب جمهوری خواه و نقش مهمی که آنها در انتخابات ریاست جمهوری در سال 2004 ایفا می کنند، دانست.

پی نوشت ها :

1.Dispensation.
2. End time
3. Antichrist.
4. Tribulation
5. Armageddon.
6. Rebirth.
7. این نظام «مشیت الهی گرایی» نامیده می شود.

منبع :پیشگویی ها و آخر الزّمان(جلد 1و2)، (1385)، تهران: نشر موعود عصر(عج)، چاپ دوم1387.

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.