مترجم: کریم سنجابی
بیست سال از تاریخ انتشار کتاب جاویدان ادام اسمیت گذشته بود، بدون آن که علم اقتصاد قدمی به جلو برداشته باشد، که ناگهان کتابی کوچک، بدون نام مؤلف، وارد عرصه ی دانش گردید و بزودی دانسته شد که از کشیشی روستایی است. این کتاب فوراً سروصدایی برپا کرد که آوازه ی آن پس از یک قرن هنوز خاموش نشده است. در بدایت نظر ممکن است تصور شود که ارتباط و اصطکاک آن با اقتصاد دور و ضعیف است؛ زیرا موضوع آن فقط تحول جمعیت و یا به اصطلاح امروز «مردم نگاری» است (1). ولی، از طرفی این دانش نوزاد، که خود مالتوس مبتکر آن بود، هنوز از اصل تنه ی علم اقتصاد جدا نشده بود؛ از طرف دیگر هم، چنان که خواهیم دید، تأثیر کتاب مذکور در همه ی مباحث اقتصادی چه راجع به تولید و چه راجع به ثروت عظیم بود. در واقع کتاب مالتوس را می توان پاسخی به آدام اسمیت، به کتاب «تحقیق درباره ی علل ثروتمندی ملل» دانست؛ چنانکه آقای جیمس بونار با طنز و طیبت متوجه شده است، او می توانست نام کتاب خود را «تحقیق درباره ی علل فقر ملل» قرار بدهد.
از طرف دیگر، داخل یک عامل جدید در جریان تطبیق پدیده های اقتصادی که از زیست شناسی گرفته شده و یک غریزه ی انسانی دیگر که به کلی متفاوت از غریزه ی نفع شخصی و سودطلبی است، یعنی غریزه ی جنسی، گشایشی بزرگ به افق دانش اقتصاد می بخشید و از هم اکنون به ظهور آمدن دانش نوین دیگر یعنی جامعه شناسی را نوید می داد. چنان که می دانیم به اقرار خود داروین ما این دین را به کتاب مالتوس داریم که منشاء یکی از مهم ترین عقاید علمی قرن 19 یعنی اصل تنازع بقاء شده است، اصلی که پیکار برای زندگی را وسیله ی انتخاب انسب و عامل ترقی و تعالی قرار داده است.
نباید تصور کرد که خطر افزایش نامحدود جمعیت برای نوع بشر، توجه نویسنده ی دیگری قبل از مالتوس را جلب نکرده است. در فرانسه بوفون (2) و مونتسکیو قبلاً به این موضوع پرداخته بودند. ولی بطور کلی عقیده ی عمومی بر این بود که کثرت جمعیت برای کشور مفید است و از عواقب افزایش آن هرگز نباید هراسید، زیرا جمعیت خود به خود و به طور طبیعی بر حسب میزان مواد غذایی تنظیم می شود (3). این عقیده ای است که عیناً میرابو، یکی از فیزیوکراتهای مشهور، در کتاب خویش به نام «دوست انسان ها، یا کتاب جامع جمعیت» (4) بیان کرده بود. بدیهی است شیفتگان «نظام طبیعی» هرگز از چنین امر طبیعی که افزایش نفوس باشد مشوش نمی شدند، ولی خوش بینی نسبت به ازدیاد جمعیت در کتاب گدوین به نام «عدالت سیاسی» (5) صورتی نامعقول و افراطی پیدا کرد. این کتاب که در سال 1793 انتشار یافت افکار را به سختی تکان داد. درباره ی گدوین گفته اند که او نخستین صاحبنظر از طرفداران نظام بی حکومتی (انارشیست ها) است ظاهراً او است که برای اولین بار این کلام معروف را در حق حکومت گفته است: «هر حکومت حتی بهترین آن ها شر است». به هر حال او پیشاهنگ آن ها است، به سبب اعتماد نامحدودی که به آینده ی اجتماعات بشری نشان داده است؛ چه نسبت به ترقی علوم و فنون که آن چنان محصولات را زیاد خواهد کرد که نیم ساعت کار در روز برای ارضاء همه ی حوایج کافی خواهد بود و چه نسبت به توسعه ی خرد انسانی که سرانجام خودخواهی فردی و پیکار سود طلبی را متوقف خواهد ساخت، ولی در آن روز که زندگی چنین گوارا و سهل و زیبا بشود آیا بیم آن نخواهد بود که جمعیت بشر چنان افزایش یابد که دیگر کره ی زمین تغذیه ی آن را کفایت نکند؟ گدوین بی شک متوجه نبودکه با طرح این سوال چه مسأله ی هولناک و غامضی را مطرح کرده است. ولی خود او بدون نگرانی و با اعتمادی تزلزل ناپذیر جواب می دهد که چنین احتمالی صورت نخواهد گرفت «مگر در ده ها هزار قرن» و شاید هم هرگز صورت وقوع پیدا نکند، زیرا نیروی خرد انسانی همان طور که بر میل سودپرستی چیره می شود غریزه ی جنسی را هم مهار خواهد کرد. حتی او دورنمای حالتی را در اجتماع به نظر می آورد «که در آن روح آدمی چنان بر شهوات غالب می شود که تولید مثل را متوقف می سازد» و انسان جاودانی و فناناپذیر می گردد (6).
درست در همان تاریخ در فرانسه هم کتابی منتشر گردید که بسیار نزدیک به کتاب گدوین بود، یعنی «طرح جدول تاریخی ترقیات روح بشر» تألیف کند رسه (1794) (7). این کتاب نیز حاکی از همان اعتقاد و اعتماد نسبت به سیر جامعه ی بشری به سوی نیک بختی و قدرت بی انتهای دانش است که اگر مرگ را به کلی از بین نبرد، لااقل آن را به طور نامحدود عقب خواهد راند (8). این اعتماد و ایمان در شخصی که در شام مسموم ساختن خود برای خلاصی از رنج تیغه ی گیوتین بود بسیار تأثرانگیز است. ولی اگر مرگ باید منسوخ شود، چگونه کره ی زمین تغذیه ی نوع بشر را کفایت خواهد کرد؟ این همان سؤالی است که بر گدوین هم مطرح شده بود، پاسخ کنه رسه نیز تقریباً همان است که او داده بود: یعنی یا دانش بشری موفق خواهد شد که مواد حیاتی لازم را خارج از حد و مرز تولید کند و یا عقل انسانی حد و مرزی بر افزایش سنجنیده ی جمعیت وضع خواهد کرد.
قابل پیش بینی بود که یک چنین خوش بینی تند و سرکش، بر حسب نظم عادی تاریخ عقاید و افکار و سیر جاری وقایع و امور، به زودی واکنشی بوجود بیاورد. در واقع دیری نکشید که این واکنش به صورت رساله ی «تحقیق اصل جمعیت» مالتوس ظاهر شد.
در برابر این ادعا که ترقی نوع بشر در افزایش ثروت و نیک بختی نامحدود است و بنابراین از ازدیاد بی تناسب جمعیت بر روی کره ی زمین نباید ترسید و یا آنکه چنین خطری بسیار بسیار دور است و نباید خاطر را به آن مشغول داشت، مالتوس می گوید برعکس این ترس بسیار بجا است و خطری که در پیش است مربوط به آینده ی دور نیست بلکه از هم اکنون و بلافاصله و فوری است (9)؛ خطری امروزی و خطری همیشگی که همواره سیر ترقی نوع بشر را تغییر داده و مانند صخره ی عظیم سیسیف (10) پیوسته در حال غلطیدن بوده و پیوسته او را در زیر فشار خود له کرده است. طبیعت در انسان غریزه ای قرار داده است که اگر به حال خود گذاشته شود، او را به گرسنگی و فقر و فساد سوق می دهد. و همین است که همه ی جوامع بشری از آن رنج می برند، بدون آن که دلیل آن را بدانند، کلید تاریخ همه ی اجتماعات و فقر و مصائب آنان است.
پی نوشت ها :
1- Démographie
2- Buffon، عالم علوم طبیعی و نویسنده ی معروف فرانسوی مؤلف کتاب تاریخ طبیعی (1788-1707).
3- مراجعه کنید به کتاب: StangeIand, Pre-Malthusian Doctrines, New-York 1904.
4- Mirabeau، اسم اصلی کتاب او L'ami des hommes و عنوان فرعی آن Traité de la population است.
5- William Godwin (1836-1756) رجل سیاسی و نویسنده ی نقاد انگلیسی مؤلف کتاب Political Justice.
6- گدوین، همان کتاب عدالت سیاسی. کتاب هشتم، فصل هفتم (لندن 1890).
7- Antoine Nicola de Condorcet، فیلسوف نامی و ریاضی دان مشهور فرانسه در عصر انقلاب که در زندان انقلاب کتاب «طرح جدول تاریخی ترقیات روح بشر» را تألیف کرد.
"Esquisse d' un tableau historique des progrès de l' esprit humain"
و در دوره ی معروف به «وحشت» برای رهایی از شکنجه ی گیوتین خود را مسموم ساخت (مترجم).
8- «بی شک انسان فناناپذیر نخواهد شد، ولی آیا غیرممکن است که فاصله ی زمان بین روزی که زندگی آغاز می گردد و روزی که پایان می یابد به طور نامحدود عقب رانده شود؟»
9- عنوان فصل هشتم کتاب او چنین است: «اشتباه فرضیاتی که خطر ناشی از افزایش جمعیت را بسیار دور می پندارند». «کمتر کشوری یافت می شود که جمعیت آن پیوسته بیش از میزان وسایل تغذیه ی آن در حال افزایش نباشد. این افزایش همواره موجب غوطه ور شدن طبقات پائین جامعه در فقر و تهیدستی و جلوگیری از هر نوع بهتری در وضع و حالت آن ها است» صفحه ی 16.
10- Sisyphe، بنابر اساطیر یونان، پسر پادشاه کرنت، راهزن خطرناک و بی رحم که پس از مرگش به حکم خدایان محکوم به غلطاندن دایم صخره ی عظیمی در جهنم گردید. (مترجم)