سرچشمه‌ی اندیشه‌های فردریک لیست

درباره‌ی مراجع لیست و مأخذ عقاید و افکارش بحث زیاد شده است. این مؤلف که قبلاً در فرانسه از تألیفات دوپن (1) و شاپتال (2) دلایلی برای عقاید خویش یافته بود؛ در معارضه‌ی با مسلک «بگذارید بشود» از جانب رجال امریکایی
يکشنبه، 14 مهر 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
سرچشمه‌ی اندیشه‌های فردریک لیست
سرچشمه‌ی اندیشه‌های فردریک لیست

نویسنده: شارل ریست
مترجم: کریم سنجابی



 

درباره‌ی مراجع لیست و مأخذ عقاید و افکارش بحث زیاد شده است. این مؤلف که قبلاً در فرانسه از تألیفات دوپن (1) و شاپتال (2) دلایلی برای عقاید خویش یافته بود؛ در معارضه‌ی با مسلک «بگذارید بشود» از جانب رجال امریکایی معاشرش نیز مورد تأیید قرار گرفت. وی در آنجا با اعضاء «انجمن فیلادلفی برای ترویج صنعت ملی» رابطه‌ی نزدیک پیدا کرد. این انجمن به هدایت سیاستمدار شهیر آمریکا هامیلتون (3) تشکیل شده بود که خود در گزارش مشهوری راجع به کارخانه‌ها، از سال 1791 لزوم ایجاد سدهای گمرکی برای حمایت از صنعت جوان امریکا را اعلام داشته بود.
دلایل او که بی‌شک لیست از آنها اطلاع داشته با دلایل کتاب «اسلوب ملی اقتصاد» شباهت نمایان دارد. (4)
انجمن فیلادلفی که در آن هنگام به ریاست ماتیوکری (5) (پدر اقتصادشناسی که اندکی بعد درباره‌ی او صحبت خواهیم کرد) اداره می‌شد، در موقع ورود لیست به آمریکا دست به کار تبلیغات دامنه‌داری راجع به تشدید تعرفه‌های گمرکی بود. معاونش اینجرسول، مهمان نو رسیده را دعوت کرد که در این پیکار وارد شود. لیست دعوت را پذیرفت و اندیشه‌های خود را به صورت نامه‌هایی ترتیب داد که در سال 1827 منتشر شد و شهرت زیاد یافت. (6) در واقع آنها را می‌توان خلاصه‌ی قبل از بیان کتاب «اسلوب ملی» او دانست که در آنجا برای آمریکا همان سیاستی را تجویز می‌کند که چند سال بعد عین آن را به آلمان سفارش می‌نماید.
ولی لیست از جریان وقایع و امور بیش از کتاب‌ها الهام گرفته است. ذهن عملی و کنجکاو او، تحت ‌تأثیر کامیابی‌های سیاست حمایت در آمریکا واقع شده بود، همچنان که سابقاً به اقرار خودش از آثار نیک حمایت جبری نظام محاصره‌ی بری برای صنعت آلمان عبرت گرفته بود. (7)
سیاست حمایت نه تنها برای توسعه‌ی اقتصادی ممالک متحده‌ی آمریکا زیانی به بار نیاورد، بلکه واضحاً موجب پیشرفت آن گردید. در واقع این سیاست، فقط احتمالاً چند سالی تحول آمریکا را به جلو انداخت، تحولی که به حکم طبیعت ناگزیر می‌بایستی روزی در این کشور پهناور و از هر جهت مجهز به نیروهای انسانی و منابع طبیعی صورت بگیرد؛ و هیچ سبک و اسلوبی ولو بدترین و معیوب‌ترین آنها نمی‌توانست برای مدتی طولانی مانع از سیر صعودی و ترقیات اقتصادی آن بشود. آیا قیاس وضع آمریکا با آلمان، این نوید را نمی‌داد که اگر همان تجربه را در این سرزمین مشابه عمل کنند همان نتیجه را به بار خواهد آورد؟
بنابراین اسلوب نظری لیست اولین طریقه‌ای است که در آن به طور صریح تجارب اقتصادی دنیای جدید بر عقاید و افکار اروپایی تأثیر می‌کند. خود لیست این نکته را در یکی از صفحات دلنشین خود چنین توصیف کرده است: «سرنوشت، پس از آن راهنمای من به آمریکا شد. در آنجا همه‌ی کتاب‌ها را کنار زدم. بهترین کتاب درباره‌ی اقتصاد در این دنیای جدید همان زندگانی آنجا است. در آنجا دیده می‌شود چگونه سرزمین‌های خالی و بایر مبدل به کشورهای نیرومند می‌گردد... پیشرفتی که در اروپا قرن‌ها وقت لازم داشت در آنجا در زیر چشمان ما صورت می‌گیرد. در آنجا اجتماعات دیده می‌شود که از حالت توحش به گله‌داری و از آن به حالت کشاورزی و از وضع کشاورزی به کارخانه‌داری و تجارت وارد می‌گردند. در آنجا است که به رأی‌العین دیده می‌شود چگونه بهره‌ی مالکانه از صفر به مبلغ گزافی ارتقاء یابد. در آنجا دهقانی ساده، بهتر از هوشیارترین دانشمندان دنیای قدیم از وسایل اصلاح کشاورزی و ترتیب بالا بردن بهره‌ی مالکانه واقف است. او می‌کوشد کارخانه‌داران و صنعتگران را به همسایگی خویش جلب کند. در آنجا تعارض بین کشورهای صنعتی و کشاورزی به قاطع‌ترین صورت نمایان می‌گردد و موجب شدید‌ترین کشمکش‌ها می‌شود. در هیچ جا بهتر از آنجا متوجه اهمیت راه‌ها و طرق ارتباطیه و تأثیر آنها در وضع مادی و معنوی ملت‌ها نیستند. این کتاب را من با حرص و ولع و نظم و ترتیب خواندم و از دروس آن بهره‌ها بردم و کوشیدم آنها را با نتایج مطالعات و تجارب و تأملات پیشین خود تطبیق دهم». (8)
اگر از این لحاظ مسلک حمایت‌طلبی لیست، مربوط به مشاهده‌ی تازه‌ترین اوضاع اقتصادی دنیا است، از لحاظ دیگر مسلماً رشته‌ی خویشاوندی نزدیک‌تری با مکتب سوداگری قدیم دارد. خود لیست نیز تحسین و تجلیل خویش را نسبت به اصحاب مکتب مزبور و مخصوصاً نسبت به کولبر پنهان نساخته است. او آدام اسمیت و ژان باتیست سی را متهم می‌کند که آنها را به خوبی نشناخته‌اند و خود این دو حقاً بیش از آنان مستحق عنوان سوداطلبی هستند؛ زیرا خواسته‌اند مفهوم ساده‌ی مأخوذ از فروشگاه بازرگانان، یعنی خرید به قیمت نازل و فروش به قیمت گران را، قاعده‌ی اقتصاد ملت‌ها قرار بدهند.
افتراق لیست از مرکانتیلیست‌ها در دو نکته‌ی اساسی است: از طرفی فکر پرورش صنعتی ملت که بر عقاید لیست غالب است با توفیق کامل جانشین عقیده‌ی موازنه‌ی مثبت تجارت خارجی اصحاب مکتب سوداگری شده است؛ زیرا با آن نظریه‌ی اخیر قطعاً از ساحت علم بیرون رانده شده، فکر تربیت و پرورش صنعتی ملت با هیچ معارضه‌ی اصولی مواجه نیست و مقبول نویسندگان ثابت قدم در آزادی‌طلبی مانند استوارت میل هم واقع شده است. از طرف دیگر مکتب سوداگری در قرن 17 آلت و اسباب دست سیاست انحصارطلبی ملی مداوم بود و حال آنکه حمایت‌خواهی در عقیده‌ی لیست وسیله‌ای است برای سوق دادن ملت‌ها به سوی وحدتی عادلانه‌تر و بنابراین اسلوبی است موقت و حایل و طریقه‌ای است متناسب با اوضاع و احوال.
همان‌طور که سبک لیست را نمی‌توان وارث مستقیم مکتب سوداطلبان قدیم دانست، نباید آن را الهام‌بخش حمایت‌طلبی جدید هم محسوب داشت. تأثیر بلافاصله‌ی کتاب لیست حتی در آلمان و در همان زمان انتشار، و با وجود شهرت ادبی درخشانش ناچیز بود؛ مگر آنکه مختصر افزایش عوارض اتحادیه‌ی گمرکی آلمان را که در سال 1846 صورت گرفت به حساب آن و حساب مبارزه‌ای که لیست پس از آن در روزنامه‌اش برای حمایت‌طلبی می‌کرد وارد کنیم. ولی اصطلاحات آزادمنشانه‌ی وزیر انگلیسی رابرت پیل (10) در همان سال، که در رأس آنها الغاء قوانین غلات قرار داشت، و آوازه‌ی همه‌جانبه‌اش در اروپا و رسمیتی که بدین ترتیب به عقاید کوبدن (11) داده شد، اکثریت افکار عمومی، و به دنبال آن سیاست تجارتی و اقتصادی کشورهای اروپا را برای سالیان دراز در شاهراه آزادی‌طلبی وارد ساخت. نظام قراردادهای بازرگانی جدید که به وسیله‌ی ناپلئون سوم آغاز گردید مظهری از این افکار و احوال بود.
پس از سال 1879 و تا 1914 موج جدیدی از حمایت‌طلبی سرتاسر اروپا را فرا گرفت. ملت‌ها دیواره‌ی سدهای گمرکی بین خود را روز به روز بالاتر می‌بردند. آیا تعرفه‌های گمرکی سنگین جدید را که متوالیاً در آلمان و فرانسه برقرار می‌گردید می‌توان منسوب به عقاید لیست کرد؟ مسلماً خیر! هیچ یک از این دو کشور و نه کشور وفادار به طریقه‌ی حمایت‌گری شدند. یعنی ممالک متحده‌ی آمریکا، امروزه دیگر احتیاجی به پرورش صنعتی ندارند. آنها از مدت‌ها پیش به آن وضع و حالت اقتصادی مختلط که بنا بر عقیده‌ی لیست برای توسعه و گسترش تمدن و قدرت لازم است رسیده‌اند؛ برای آنها و به ویژه برای آلمان و آمریکا دیگر از این جهت چیزی باقی نمانده است که نسبت به انگلستان حسد بورزند. هرگاه لیست به دنیا بازمی‌گشت، او که با آن همه شدت برای هر یک از سبک‌های بازرگانی ارزشی نسبی قائل بود و عقیده به لزوم تطبیق آنها با شرایط و اوضاع و احوال تغییرپذیر ملت‌ها و دوره‌ها داشت و صفت موقت به تعرفه‌های سنگین گمرکی می‌داد؛ محتملاً در طرف آن کسانی قرار می‌گرفت که امروزه حتی به خاطر توسعه‌ی آزادانه‌تر نیروهای مولد، تقاضای پایین آوردن سدهای گمرکی را دارند. مگر خود او اعلام نکرده بود که: «در چندین ده سال دیگر، ملت‌های متمدن جهان، با تکمیل وسایط نقلیه، چه از جهت مادی و چه از جهت معنوی با یکدیگر متحد خواهند گردید، حتی بیش از آنچه کنت‌نشین‌های انگلستان یک قرن پیش از این بوده‌اند»؟ (12)
نه تنها تغییرات عمیق وضع اقتصادی بین‌المللی، از آغاز قرن بیستم، دیگر سیاست حمایت کنونی معمول کشورهای بزرگ تجارتی را به عنوان «ضرورت پرورش صنعتی» تجویز نمی‌کند، بلکه صفات این نظام صریحاً مخالف و مباین قواعدیست که لیست برای آن رسم کرده است: دیگر کشاورزی بدانسان که او می‌خواست به رشد طبیعی خود واگذاشته نمی‌شود، برعکس حمایت از آن در بسیاری از احوال (از آن جمله در فرانسه و آلمان) بهانه‌ی افزایش عمومی تعرفه‌های گمرکی شده است. رقابت غلات امریکا عامل ناهنجاری بود که در ربع آخر قرن 19، مانع از آن می‌شد که پیش‌بینی‌های ناشی از حسن‌ظن لیست درباره‌ی بارور شدن کشاورزی از صنعت صورت وقوع پیدا کند. واضح است تعرفه‌های گمرکی جدید، شامل محصولات کشاورزی و صنعتی با هم مباین فکر و نظر حمایتی لیست است. به نظر او حمایت می‌بایستی منحصر و محدود به بعضی از رشته‌های تولیدات ملی بشود که به منزله‌ی ریشه و اصل است و سایر رشته‌ها مانند شاخه‌های فرعی، شیره‌ی حیاتی را از آنها دریافت می‌کنند. (13) مجوز حمایت استثنایی راجع به آنها هم همین است، بدین ترتیب مسلک لیست طریقه‌ای است اساساً فعال که حمایت‌طلبی را فقط به عنوان محرکی نیروبخش و عاملی برای ترقی و پیشرفت به کار می‌برد. ولی تعرفه‌های گمرکی که بدون تفاوت همه‌ی مؤسسات را مورد حمایت قرار می‌دهد، که دیگر امتیازی بین صنایع بارورکننده و بارورشده قائل نیست و همه‌ی قیمت‌ها را با هم بالا می‌برد، تنها نتیجه‌اش اینست که هر چه را از یک دست به تولیدکننده می‌دهد از دست دیگر باز ستاند. چنین تعرفه‌ی گمرکی که وضع نسبی همه را یکسان نگاه می‌دارد، دیگر وسیله‌ای برای برانگیختن نیروهای مولد نیست، بلکه حربه‌ای است صرفاً دفاعی در مقابل رقابت خارجی و در نتیجه اساساً محافظه‌کار و همواره مرعوب و محجوب است.
وضع تعرفه‌های گمرکی، در واقع هیچ‌وقت منطبق بر نظریه‌های علمی اقتصادی نیست و نتیجه‌ی سازش بین منافع نیرومندی است که غالباً وجه اشتراکی با مصالح عمومی ندارد. به علاوه در استقرار آنها عموماً ملاحظات سیاسی و انتخاباتی و مالیاتی بیش از ملاحظات اقتصادی مؤثر است. بنابراین باید از سیاست‌های حمایتگر جاری صرف‌نظر کنیم و آثار عقاید و اندیشه‌های لیست را (اگر برای آن آثاری باقی باشد) در زمینه‌ی دیگری یعنی در عقاید و مباحث نظری دوره‌های بعد جستجو کنیم.
تنها اسلوب نظری حمایتی کامل که پس از لیست عرضه شده مربوط به نویسنده‌ی امریکایی هنری کری است. (14) وی که در نخستین نوشته‌هایش طرفدار آزادی تجارت بین‌المللی بود، از 1848 به مسلک حمایت‌طلبی گرایید و عقاید خود را در کتاب معروفش به نام «اصول علم اجتماعی» در 1857 و 1859 منتشر ساخت که شباهت نمایانی با عقاید سلف آلمانی او داشت.
کری نیز مانند لیست تفوق صنعتی انگلستان را مورد حمله قرار داد و به جای کمال مطلوب تقسیم بین‌المللی کار، کمال مطلوب ملت‌های مستقل را عرضه کرد که هر ملتی در جمیع رشته‌های فعالیت اقتصادی وارد شود و بدان وسیله مبانی وحدت خود را تحکیم کند. به نظر او نتیجه‌ی آزادی مبادلات بین‌المللی اینست که به تدریج برای سراسر جهان یک «کارگاه» واحد صنعتی به وجود آید (البته منظور انگلستان است) که محصولات خام و مواد اولیه‌ی همه‌ی کشورها، با تحمل مخارج گران حمل و نقل به سوی آن فرستاده شود (15) و در نتیجه ترقی و توسعه‌ی ملت‌های دیگر، به نفع یک ملت متوقف گردد؛ زیرا هر جامعه وقتی بهتر توانگر می‌شود که در رشته‌های متنوع فعالیت‌های اقتصادی وارد باشد و انواع بیشتر محصولات تولید کند تا هر یک از آنها برای دیگری بازار مصرفی تشکیل دهد و هر یک وسیله‌ی بیشتر بارور ساختن دیگری بشود. تنها در چنین اجتماعی «استعدادهای نهفته» انسانی پرورش می‌یابد و سیطره‌اش بر طبیعت گسترش پیدا می‌کند؛ و تنها با این دو صفت است که می‌توان مفهوم ترقی اقتصادی را تعریف کرد. حاجت به توضیح نیست که این بیان با اندک تفاوتی، همان تعریف «ملت طبیعی» و یا «حالت مختلط» محبوب فردریک لیست و همان مفهوم «ترقی مداوم» است که او می‌خواهد به جای ثروت‌طلبی آنی کمال مطلوب سیاست بازرگانی قرار بدهد.
به دنبال لیست و باز مفصل‌تر از او کری تأثیرات نیک همجواری صنایع نوزاد، مولود سیاست حمایتی را در پیشرفت و توسعه‌ی کشاورزی تشریح می‌کند؛ ولی علاوه بر دلایلی که قبلاً درباره‌ی مزیت نزدیکی و پیوستگی کشاورزی با مراکز صنعتی دیدیم، دلایل قابل ایراد دیگری نیز عرضه می‌کند که با وصف این برای آنها اهمیت زیاد قائل است:
به زعم او طریقه‌ی حمایت با قرار دادن بازارهای مصرف نزدیک، در دسترس کشاورزی، آن را از خراج سنگینی که به بازرگانان، برای حمل کالا به نقاط دوردست می‌پردازد معاف خواهد ساخت. این برهان که لیست با بی‌اعتنایی از آن می‌گذرد (16) برعکس پیوسته و در زبان مؤلف امریکایی ماست، ولی همان‌طور که استوارت میل صحیحاً متوجه آن شده است، (17) هر گاه امریکا تن به تحمل این مخارج می‌دهد برای آنست که با مبادلات بین‌المللی، بیش از آن کالای صنعتی بدست می‌آورد که خود در داخله کشور به تولید آن بپردازد.
برهان قابل ایراد دیگر او اینست که: صدور محصولات کشاورزی، زمین‌های کشور را ناتوان می‌سازد، زیرا چون محصولات مذکور در محل به مصرف نمی‌رسد، مواد مقوی و حاصلخیز آنها به زمین برگشت نمی‌کند و حال آنکه اگر در پیرامون مزارع کارخانه‌ها و نفوس کارگری وجود داشته باشد، وضع معکوس است، (18) در برابر این دلیل باز استوارت میل (19) می‌گوید: آزادی مبادلات بین‌المللی امریکا را به صدور غلات خود به خارجه مجبور نکرده است، اگر این کار را می‌کند به این دلیل است که کاهش حاصلخیزی زمین را در برابر مزایا و منافع صادرات، زیانی بس ناچیز می‌داند.
کری، بالاخره، یکی از نخستین کسانی است که طریقه‌ی حمایت را وسیله‌ی مؤثری برای ارتقاء دستمزدها می‌داند و می‌گوید وضع اقتصادی مختلط، چون رقابت شدیدی بین کارفرمایان برای تقاضای کارگر به وجود می‌آورد، طبیعتاً باعث ترقی مزدها می‌شود و کارگران از آن منتفع می‌گردند. ولی این مزیت (بر فرض وجود) بیش از آنچه عاید می‌دارد با گران کردن اشیاء مصرفی تلافی می‌شود.
بنابراین، هنری کری، هر چند با فردریک لیست در اصول عقاید مشترک است، دلایلش ضعیف‌تر و نااستوارتر است. چه از جهت هنر بیان و چه از لحاظ ارزش علمی کتابش، مؤلف آلمانی گرانمایه‌تر از خلف امریکایی خود و نیز بسیار معتدل‌تر از او است. زیرا کری به حمایت‌طلبی صنعتی اکتفا نمی‌کند، بلکه خواهان حمایت کشاورزی هم هست و از طرف دیگر تعرفه‌های معتدل پیشنهادی لیست اشتهای او را سیر نمی‌سازد.
با وجود همه‌ی شباهت و نزدیکی عقاید آنها، کری از لیست الهام نگرفته است. وی کتاب «اسلوب ملی» را خوانده و در مواردی از آن نقل می‌کند؛ ولی او به خوبی می‌توانست همان نوع عقاید و افکار را در کتب و تألیفات نویسندگان دیگر امریکا بیابد. به علاوه بیش از کتاب، زندگانی اقتصادی ممالک متحده که در جلوی چشمان او تحول می‌یافت به او می‌آموخت و در تکوین عقایدش مؤثر بود. او ترقیات روزافزون امریکا را در پناه نظام حمایتی به رأی‌العین مشاهده می‌کرد و می‌دید که در این کشور جوان و کم جمعیت، باردهی زمین‌ها به نسبت توسعه‌ی کوچ‌نشین‌ها افزایش می‌یابد و ثروت عمومی همراه با تراکم جمعیت چند برابر می‌شود. به همین جهت برای تسریع در ترقی و استفاده از این منابع عظیم، معتقد به اتخاذ سیاست اعتزال و انزوا گردید و در این راه کامیاب‌تر از لیست بود. زیرا می‌دید که عقایدش، اگر مقبول محافل علمی کشور خویش نشود، لااقل رجال سیاست امریکا آنها را پذیرفته و با فراغ بال به موقع اجرا می‌گذارند.» (20)
پس، مسلک کری را نمی توان به تأثیر مستقیم لیست مربوط کرد. ولی آیا اندیشه‌های لیست اثر بیشتری در عقاید اقتصادی اروپا داشته است؟
قابل انکار نیست که نظریه‌ی او راجع به حمایت موقت از صنایع نوزاد مورد قبول بسیاری از طرفداران آزادی تجارت خارجی واقعی شده است، که مشهورترین آنها شخص استوارت میل است؛ (21) به طوریکه می‌توان او را (اگر تنها کسی بود که این عقیده را اظهار داشته بود) واردکننده‌ی نخستین شکاف بزرگ در عقاید کلاسیک آزادی و مبادلات دانست. به دنبال آن، چنان‌که در کتاب ششم خواهید ثلمه‌های دیگر هم وارد خواهد آمد. ولی اینها دیگر از جانب خود صاحب‌نظران دانش محض (22) است و نه از طرف لیست.
اما درباره‌ی عقاید حمایت‌طلبی که قبل از 1914 و بعد از آن، بیشتر به وسیله‌ی نویسندگان صحایف و کمتر از طرف علمای اقتصاد عرضه گردیده، باید بگوییم که دلایل اینان اگرچه بر لیست مجهول نبوده، معذلک ملهم از جانب او نیست. (23) اگر از کسانی که صرفاً به تجدید گفته‌های اصحاب مکتب سوداگری راجع به موازنه‌ی بازرگانی (24) اکتفا کرده‌اند صرف‌نظر کنیم- وعده‌ی آنها کم نیست- اکثر نویسندگان مذکور، کم و بیش صریحاً روی دو نکته‌ی اصلی تکیه می‌کنند: اول «مفید بودن تحصیل استقلال اقتصادی» برای هر ملت، و دوم ضرورت میهنی «اختصاص دادن بازار داخلی به تولیدات ملی» (25) این دو نکته بی‌شک از افکار و اندیشه‌های لیست، به طور مطلق، خارج نبوده‌اند؛ ولی در نظر او جنبه‌ی ثانوی و فرعی داشته‌اند. وی آنها را هرگز نقطه‌ی اتکاء ثابت و دایم برای سیاست تجارتی ندانسته است.
لیست غالباً در این باره سخن می‌گوید که باید ملت را به وسیله صنعت از بازار خارجه «مستقل» (26) ساخت. به نظر او توانگرترین ملت آن است که «تولیدات انواع محصولات را به درجه‌ی اعلی برساند و کشاورزیش قادر باشد برای نفوس کارخانه‌هایش قسمت اعظم خواربار و مواد اولیه‌ی لازم را تهیه کند» (صفحه‌ی 263)، ولی با وجود این قبول دارد که اجتماع چنین شرایط از مزایای استثنایی است، و «هر ملت که بخواهد به وسیله‌ی تقسیم کار و با صنایع بومی اجناسی بدست بیاورد که برای آنها طبیعتاً آمادگی کامل ندارد و توزیع بین‌المللی کار، و تجارت خارجی آنها را بهتر و یا بهای نازل‌تر در اختیار او قرار می‌دهد فاقد شعور است» (صفحه‌ی 271). پس استقلال کامل و استغنای اقتصادی و یا چنان‌که امروزه می‌گویند «خودبسندگی» در نظر او آرمانی واهی و بی‌اساس است. با وجود این انکار نمی‌توان کرد که لیست با بعضی از عبارات خود در اوج این عقیده‌ی نادرست سهیم بوده که وارد کردن قسمت مهمی از مصارف داخلی موجب تابعیت در برابر خارجه است. (27) در واقع واردکننده تابعیتی نسبت به صادرکننده ندارد، همچنانکه این نیز تابعیتی نسبت به آن ندارد. بین خریدار و مشتری کدام یک را می‌توان تابع دیگری دانست؟ فقط در یک مورد این مفهوم ممکن است مصداق پیدا کند و آن وقتی است که کشور خارجی تهیه‌کننده‌ی منحصر به فرد بعضی از اجناس باشد. در چنین حال و از این لحاظ کشور تولیدکننده کشور خریدار را تحت تابعیت خواهد داشت. نظر لیست در آن زمان متوجه انحصار عملی کارخانه‌داران انگلستان بود، ولی چنین انحصاری دیگر وجود خارجی ندارد.
و نیز لیست از «تأمین بازار داخلی برای محصولات ملی» صحبت می‌دارد (صفحات 302-297)، ولی به عقیده‌ی او این تأمین باید محدود به زمانی باشد که برای ایجاد صنایع ملی لازم است؛ زیرا از آن پس، رقابت خارجی وسیله‌ی مفیدی برای «بازداشتن کارخانه‌داران و بازرگانان داخلی از پس‌روی و کاهلی است.» (28)
هیچ وقت لیست در این اندیشه نبوده است که استقلال اقتصادی و یا محافظت بازار داخلی را محور سیاست حمایت‌طلبی قرار بدهد. در نظر او ایجاد صنعت برای مملکت، یگانه مجوز حمایت است و بس. وی از این لحاظ به همان مسلک «صنعت‌طلبی» مربوط است که قبلاً سن سیمونیان خود را مبشر و منادی آن قرار داده بودند و در فرانسه به وسیله‌ی شاپتال و دوپن شروع به شکفتگی کرده و در انگلستان هم مدافعان آتشینی مانند اور (29) و بابج (30) پیدا کرده بود. به عبارت دیگر لیست در عکس‌العمل عمومی علیه تفوق و برتری کشاورزی شرکت داشت؛ عکس‌العملی که درست نقطه‌ی مقابل نظر اسمیت و فیزیوکرات‌ها در پایان قرن هیجدهم بود.

پی نوشت ها :

1- دوپن (DUPIN, baron Charles) اقتصادشناس، ریاضی‌دان و سیاستمدار فرانسه (1873-1784).
2- Chaptal
3- هامیلتون (Allexander) HAMILTON)- سیاستمدار نامی امریکا، (1804-1757) همکار جرج واشینگتن، یکی از نویسندگان قانون اساسی امریکا و مؤسس حزب فدرالیست (مترجم). گزارش هامیلتون راجع به کارخانه‌ها و گزارش بسیار مهم دیگر او راجع به تأسیس بانک ملی و گزارش‌های دیگر راجع به اعتبارات عمومی، خوشبختانه در 1934 به وسیله‌ی مطبوعات دانشگاه کلمبیا با مراقبت مخصوص آقای ساموئل مک کی Samuel Mc Kee در یک مجلد به طبع رسیده و از اسناد بسیار با ارزش و خواندنی است.
4- و نیز بسیار محتمل است که فردریک لیست تألیفات یکی دیگر از امریکاییان طرفدار سیاست حمایت، یعنی دانیل ریموند (Daniel Raymond) را خوانده باشد، به‌ویژه کتاب او را موسوم به اندیشه‌هایی درباره‌ی اقتصاد (Thoughts on political economy) که در 1820 انتشار یافته و چهار بار تجدید طبع شده است (مراجعه شود به رساله‌ای درباره‌ی دانیل ریموند به وسیله‌ی چارلس پاتریک نیل (Charls Patrick Neill بالتیمور، 1898) عقیده‌ی غالب کسانی که در سنوات اخیر راجع به لیست تحقیقات کرده‌اند همین است؛ از آن جمله دوشیزه هیرست (Mlle Hirst) در کتابش تحت عنوان «زندگانی فردریک لیست» و کورت کوهلر (Kurt Kohler) در کتاب خود به نام Problematisches zu Friedrich List ولی به نظر ما مبالغه‌آمیز است که ریموند را (همانطور که رامبو (Rambaud) در کتاب تاریخ عقایدش اظهار داشته) الهام‌بخش اصلی لیست بدانیم: صرف‌نظر از اینکه در عقاید و آراء ریموند واقعاً چیز تازه‌ای وجود ندارد و نیز صرف‌نظر از اینکه لیست در امریکا در محیطی زندگی می‌کرد که این نوع افکار حمایت‌طلبی رواج کامل داشت، باید به این نکته توجه داشته باشیم که این نوع افکار حمایت‌طلبی رواج کامل داشت، باید به این نکته توجه داشته باشیم که لیست هیچ وقت نام او را در نوشته‌های خود ذکر نکرده است، و حال آنکه برعکس با تجلیل تمام در همان نامه‌های خود به اینجرسول (Charles Ingersoll) غالباً از دو فرانسوی دیگر یعنی همان دوپن و شاپتال مذکور در فوق نام می‌برد. اصطلاح نیروهای تولیدی (forces productives) در کتاب بارون دوپن تحت عنوان «وضع مترقی نیروها» (Situation progressive des forces) از همان جمله‌ی اول کتاب دیده می‌شود که می‌گوید: «من در اینجا مقدمه‌ی کتاب خویش را تحت عنوان: نیروهای تولیدی و بازرگانی فرانسه نام‌گذاری شده است عرضه می‌دارم. مرادم از این اصطلاح نیروهای انسان و حیوان و طبیعت است که با هم چگونه در فرانسه ترکیب گردیده و در امور کشاورزی و تجارت و کارخانه‌ها مورد استفاده واقع شده‌اند» و نیز نظریه‌ی حمایت‌طلبی به نفع «صنایع نوزاد» صریحاً از طرف شاپتال تشریح شده است. وی در سال 1819 در کتاب صنعت فرانسه (L’industrie francaise) در صفحه‌ی چهل و ششم از پیش گفتار خود چنین نوشته است: «همه متقاعد شده‌اند که برای پیروزی بر موانع طبیعی گسترش صنعت، تنها خواستن کافی نیست؛ همه تقریباً در همه جا احساس کرده‌اند که کارخانه‌های نوزاد در برابر مؤسساتی که از سالیان دراز با سرمایه‌ی بی‌حساب تشکیل گردیده و تحت توجه و مراقبت مداوم کارشناسان مجرب اداره می‌شوند یارای مقاومت ندارند، و بنابراین ناگزیر متوسل به ممنوع‌الورود ساختن کالاها شده‌اند تا بتوانند از رقابت صنعت خارجی جلوگیری کنند». محقق است که لیست در اولین سفر خود به فرانسه تألیفات این نویسندگان را خوانده و از آثار آنها در تأیید عقاید حمایت‌طلبی خویش استفاده کرده است. و نیز مسلم است، چنانکه یکی از نامه‌های او به تاریخ آوریل 1825 مدلل می‌دارد (هیرست، مأخذ مذکور در فوق، صفحه‌ی 33) برای گرویدن به عقاید حمایت‌طلبی منتظر مسافرت به آمریکا نبوده بلکه می‌خواسته در آنجا دلایل جدیدی برای تحکیم معتقدات خویش در معارضه‌ی با اسمیت بیابد. ادعای مارکس در تألیفش به نام Theorien über den Mehrwerth (جلد اول، صفحه‌ی 437، منتشر شده از طرف کائوتسکی (Kautsky) اشتوتکارت، 1905) دایر بر این که مأخذ و منبع اصلی عقاید لیست فریه (Ferrier) و کتاب او موسوم به «حکومت و روابطش با تجارت» (پاریس 1805) بوده، چیزی جز دهن‌کجی نیست. و نیز گفته‌اند که لیست، قرار دادن اصل ملیت را به عنوان اساس و پایه‌ی علم اقتصاد از آدام مولر اخذ کرده است. فی‌الواقع لیست او را که نویسنده‌ی کاتولیک و طرفدار احیاء نظام ملوک‌الطوایفی بود ملاقات کرده بود ولی برای لیست، نویسنده‌ی قرن 19 و آلمانی بودن کافی بود تا اینکه عقایدش از پا تا سر مشحون از افکار ملت‌پرستی باشد. به علاوه باید متوجه بود که دلایل حمایت‌طلبی قهراً معدود است و از زمانی به زمان دیگر تفاوت نمایان پیدا نمی‌کند، بنابراین استبعادی ندارد که در این راه قبل از فردریک لیست پیشقدمانی وجود داشته باشد.
5- Mathieu Carey
6- این نامه‌ها در یک جلد تحت عنوان «دورنمایی از اسلوب جدید اقتصادی، نامه‌هایی از فردریک لیست به چارلس اینجرسول» به سال 1827 در فیلادلفی به چاپ رسید. این تألیف در کلیات آثار لیست که از طرف هاوسر (Haüsser) انتشار یافته است دیده نمی‌شود ولی همه‌ی آن در تألیف مطبوع مارگارت هیرست (Margaret E. Hirst) زندگانی فردریک لیست» تجدید طبع شده است (لندن، 1909 در 331 صفحه).
7- خود او می‌گوید (نامه‌های لیست به اینجرسول، صفحه‌ی 173) این واقعه باعث گرویدن او به مسلک حمایت‌طلبی گردید. اگرچه قبل از آن پیرو اسمیت و ژان باتیست سی بوده است.
8- اسلوب ملی اقتصاد، دیباچه صفحه‌ی 54.
9- اسم روزنامه‌ی او Zollvereinsbaltt (زولفراینسبلات) بود که از سال 1843 آن را اداره می‌کرد.
10- Robert Peel سیاستمدار معروف انگلیسی (1788-1850) از حزب محافظه‌کار که چندین بار نخست‌وزیر شد (مترجم).
11- ریچارد کوبدن (Richard Cobden) اقتصادشناس و صنعتگر انگلیسی (1804-1865) از معروف‌ترین مدافعان آزادی‌ تجارت خارجی (libre-èchangiste) (مترجم).
12- Système National، صفحه‌ی 230، از طرف دیگر ما نمی‌خواهیم بگوییم که وضع آلمان در زمان لیست بیش از امروز مستدعی سیاست حمایت بوده است. این نکته مخصوصاً از این جهت قابل تردید است که در 1819 شاپتال درباره‌ی ناحیه‌ی ساکس می‌گفت که «از جهت صنعتی در صف اول کشورهای کارخانه‌دار اروپا قرار گرفته است» (مراجعه شود به کتاب صنعت فرانسه، جلد اول، صفحه‌ی 57). و نیز درباره‌ی پروس اظهار می‌داشت که: «صنعت شهر اکسلا شاپل و حوالی آن به تنهایی می‌تواند نماینده‌ی یک کشور صنعتی باشد» (همان مأخذ، صفحه‌ی 76).
13- اسلوب ملی اقتصاد، صفحه‌ی 290. «از طرف دیگر ضروری نیست که همه‌ی رشته‌های صنعت یکسان مورد حمایت واقع شوند. تنها مهم‌ترین آنها یعنی آنها که استقرارشان مستلزم سرمایه‌های راکد و گردان گزاف و ماشین‌های زیاد و کارشناسان فنی بسیار و مهارت و تجربه‌ی کامل و عده‌ی کثیری کارگر است، و محصولاتشان در ردیف ضروریات اولیه‌ی زندگی قرار می‌گیرد و بنابراین چه از جهت مجموع ارزش و چه از جهت استقلال کشور دارای اهمیت حیاتی است، مانند صنایع پشم و پنبه و کتان و غیره؛ باید مورد حمایت خاص قرار گیرند. پس از آن که این صنایع به طور کافی و شایسته رشد و نیرو پیدا کردند، تمام رشته‌های کم اهمیت دیگر در پیرامون آنها، با حمایت کمتر بزرگ می‌شوند. بلی، در واقع صنعت نساجی آلمان بود که در آن موقع تقاضای حمایت داشت.
14- هنری کری (Henry Carey) 1879-1793 اقتصاددان امریکایی، مؤلف کتاب «اصول علم اجتماعی» درباره‌ی عقاید او مجدداً در کتاب سوم این تاریخ بحث خواهیم کرد.
15- همان مأخذ، جلد اول، صفحه‌ی 349.
16- اسلوب ملی اقتصاد، کتاب دوم، فصل سوم، صفحه‌ی 267.
17- اصول علم اقتصاد (Principles of Political Economy)، کتاب پنجم، فصل دهم، مبحث اول.
18- «از میان همه‌ی اشیاء لازم برای امور کشاورزی چیزی که کمتر از همه احتیاج به حمل و نقل دارد و با وجود این مهم‌تر از همه ی آنها است کود برای تقویت زمین است. زمین ممکن نیست مستمراً بارده باشد مگر عناصری که محصولات از آن می‌گیرد به آن برگشت داده شود. هرگاه چنین شرطی رعایت گردد، مقدار مواد مغذی افزایش می‌یابد و مردمان خواهند توانست به هم نزدیک‌تر شوند و مساعی خود را با هم ترکیب کنند و استعدادهای فردی خود را توسعه بدهند و بر ثروت خود بیفزایند. معهذا این شرط اصلاح و بهبودی با همه‌ی اهمیت آن، مورد توجه اقتصادشناسان واقع نشده است»: اصول علم اجتماعی، جلد اول، صفحه‌ی 312.
19- مراجعه شود به همان مأخذ مذکور در فوق، کتاب پنجم، فصل دهم، مبحث اول.
20- در این موضوع مراجعه شود به کتاب «اینکس» Jenks: Henry Carey als
Nationalokonom, Iena, 1885, Chapt.I
21- مراجعه شود به قطعه‌ی مفصلی از کتاب اقتصاد استوارت میل (دفتر پنجم، فصل دهم، مبحث اول) که چنین آغاز می‌شود: «تنها موردی که بر حسب اصول دانش اقتصاد، می‌توان وضع عوارض گمرکی را برای حمایت جایز دانست، آن است که موضوع حمایت به طور موقت (و مخصوصاً در یک کشور جوان و مترقی) راجع به بومی گردانیدن یک صنعت خارجی باشد. به شرط آنکه صنعت مذکور با اوضاع و احوال اقتصادی آن کشور کاملاً منطبق باشد؛ زیرا غالباً برتری یک کشور نسبت به کشور دیگری در رشته‌ی معینی از صنعت به دلیل آن است که آن کشور زودتر شروع کرده است». با وصف این چون استوارت میل نامی از لیست نمی‌برد، این سؤال پیش می‌آید که آیا این قسمت را می‌توان به تأثیر مستقیم او مربوط دانست.
22- دانش محض یا اقتصاد محض = Economie pure
23- البته باید کووس را کنار بگذاریم که حمایت‌طلبی او، برعکس تطبیق مستدلی از عقاید لیست و کری راجع به برتری کشورهای دارای اقتصاد مختلط است. (Paul Cauwès (1917-1843) حقوقدان و اقتصادشناس فرانسوی، استاد اقتصاد و حقوق در دانشگاه پاریس و یکی از مؤسسین مجله‌ی اقتصاد سیاسی است).
24- از آن جمله، مثلاً اقتصادشناسانی هستند که غالباً از کمبود حساب بازرگانی (Dèficit commercial) یعنی به اصطلاح از موازنه‌ی نامساعد تجارت خارجی صحبت می‌دارند با آنکه مکرر در مکرر این دلیل نقض گردیده باز غالباً آن را مانند حقیقتی بدیهی و مسلم از سر گرفته‌اند. لیست نیز بی‌اعتنایی افراطی اصحاب مکتب کلاسیک را نسبت به موازنه واردات و صادرات مورد انتقاد قرار داده است، ولی اعتراض او به پشتیبانی از نظریه‌ی مکتب سوداگری نیست. زیرا او نیز این نظریه را محکوم می‌شمارد (ر.ک. صفحات 383-396 و 400). جهت نظر او، نکته‌ی مخصوص دیگر، یعنی ملاحظه‌ی پولی است. می‌گوید هر گاه واردات ملت زیاد باشد و نتواند اجناسی معادل ارزش آنها صادر کند ناچار به ازای قیمت آنها باید فلزات قیمتی طلا و نقره بپردازد و این امر ممکن است سبب ایجاد بحران پولی در کشور شود. بنابراین بی‌اعتنایی مکتب کلاسیک در برابر کمی و زیادی مقدار پول افراطی و مبالغه‌آمیز است (کتاب دوم، فصل 13). چنانکه می‌دانیم امروزه در این مورد، به جای بی‌اعتنایی مورد ایراد و اعتراض لیست، در همه‌ی کشورهای بزگ دلبستگی شدید به گردآوری بزرگ‌ترین مقدار ممکن ذخیره‌ی طلا نشان داده می‌شود.
25- بعضی از نویسندگان مذکور حتی از این حد هم فراتر رفته‌اند. آقای پاتن (Simon Patten، 1922-1852 اقتصاددان و جامعه‌شناس امریکایی، استاد دانشگاه پنسیلوانیا، مترجم)، در کتابش به نام «مبانی اقتصادی حمایت (ترجمه‌ی فرانسه، چاپ پاریس، 1899) می‌خواهد که نمونه‌های ملی مخصوص در هر کشور به وجود آید و سکنه‌ی آنها مجبور باشند، خوراک و پوشاک خود را منحصراً بر حسب منابع طبیعی مملکت خویش ترتیب بدهند. در نتیجه یک «نمونه‌ی امریکائی» به وجود خواهد آمد که البته در سطح بسیار عالی‌تری از کشورهای اروپائی قرار خواهد گرفت. می‌گوید: «آن وقت می‌توانیم مدعی استیلاء بر سرنوشت سایر ملت‌ها بشویم و آنها را مجبور سازیم (!) از وضع اقتصادی فعلی خود صرف‌نظر کنند و خود را با وضع اجتماعی برتری تطبیق بدهند» (صفحه‌ی 210). تا این زمان منظور از حمایت، جلوگیری از رقابت خارجی بود، ولی در اینجا مثل بسیاری موارد دیگر، حمایت‌طلبی با استیلاجویی (امپریالیسم) مشتبه می‌گردد.
26- بر اساس همین استقلال‌طلبی اقتصادی است که نظریه‌ی معروف Autarcie èconomique (که شاید بتوان آن را «خودبسندگی» و «خودبسی» اقتصادی ترجمه کرد) بنا شده، و بر سر آن از بیست سال پیش تاکنون این همه مشاجرات صورت گرفته است.
27- «کشور صرفاً کشاورزی بسی پایین‌تر از کشوری است که در عین حال هم صنعتی است و هم کشاورزی. اولی از لحاظ اقتصادی و سیاسی همیشه کم و بیش وابسته به ممالکی است که محصولات کشاورزی او را در برابر اجناس صنعتی خریداری می‌کنند. چنین کشوری هرگز نمی‌تواند میزان تولید خویش را در اختیار داشته باشد زیرا همواره باید منتظر خریداران خارجی باشد» (اسلوب ملی اقتصاد صفحه 291)
28- «ملتی که به مقام برتری صنعتی می‌رسد، نمی‌تواند کارخانه‌داران و بازرگانان خود را از پس‌روی و اهمال بازدارد مگر با آزادی ورود محصولات غذایی و مواد اولیه، و رقابت اجناس صنعتی خارجی» (اسلوب ملی اقتصاد، صفحه‌ی 300). مخاطب او در این مورد مردم انگلستان است که بر طبق نظریه‌ی مذکور به آنها اندرز می‌دهد که سدهای گمرکی خود را از بین ببرند ولی در عین حال با لطف خاص خویش، فرانسه و آلمان و امریکا را در حفظ گمرکات خود آزاد می‌گذارد.
29- Ure.
30- Charles Babbage 1871-1792 ریاضیدان انگلیسی که درباره‌ی ماشین و اثرات آن در اقتصاد مملکت تحقیقاتی با ارزش انجام داد و مؤلف کتاب اقتصاد ماشینی و کارخانه‌ها است.

منبع: ژید، شارل؛ ریست شارل؛ (1380)، تاریخ عقاید اقتصادی(جلد اول)، ترجمه ی کریم سنجانی، تهران، دانشگاه تهران مؤسسه انتشارات و چاپ، چاپ چهارم.

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط