مولفه‌های حماسه سیاسی (2)

اسلام، مکتبی غنی و بی‏نیاز از دیگر مکتب‏ها و ایدئولوژی‏هاست و از آنجا که در همه عرصه‏ها، دیدگاهی متعالی دارد، می‏تواند انسان مسلمان را در همه عرصه‏ها به استقلال و خودکفایی برساند. از این رهگذر، ما برای رسیدن به حماسه
پنجشنبه، 18 مهر 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مولفه‌های حماسه سیاسی (2)
مولفه‌های حماسه سیاسی (2)

 

نویسنده: سیدرضا طاهری




 

5. استقلال مکتبی

اسلام، مکتبی غنی و بی‏نیاز از دیگر مکتب‏ها و ایدئولوژی‏هاست و از آنجا که در همه عرصه‏ها، دیدگاهی متعالی دارد، می‏تواند انسان مسلمان را در همه عرصه‏ها به استقلال و خودکفایی برساند. از این رهگذر، ما برای رسیدن به حماسه سیاسی و استقلال سیاسی، چاره‏ای جز باور به مکتب خویش و در پی آن، پیروی از این مکتب نداریم. شهید مطهری در این باره می‏نویسد:
در دنیا امروز، علوم و فنون در کشورهایی مختلف به طور مشابه مورد استفاده قرار می‏گیرد و هیچ ملتی نمی‏تواند ادعا کند که علم خاصی متعلق به اوست. اما علوم با مکتب‏ها و ایدئولوژی‏ها و راه و رسم‏های زندگی تفاوت دارند. اینجاست که ملت‏ها حساب‏شان را جدا می‏کنند. با اینکه علوم طبیعی و ریاضی در شوروی و امریکا یکی است، ولی مکتب دوتاست؛ اصول زندگی در امریکا با اصول زندگی در شوروی از زمین تا آسمان متفاوت است. هر ملتی که از خود مکتب داشته باشد و زیر بار مکتب‏های بیگانه نرود، این ملت، حق حیات دارد. در گذشته کاری کردند که روشن‏فکران ما را به سه گروه تقسیم کردند: یک گروه ـ از نظر مکتب ـ می‏گفتند ما باید مکتب غربی‏ها و کشورهای به اصطلاح آزاد و لیبرالیست را بگیریم؛ گروه دیگر می‏گفتند ما باید مکتب کمونیسم را ـ که آن هم در واقع غربی است ـ بگیریم؛ بدبختانه گروه سومی هم پیدا شدند که به سمت التقاط پیش رفتند؛ یعنی چیزهایی را از کمونیسم گرفتند، چیزهایی را از اگزیستانسیالیسم گرفتند، چیزهایی هم از کاپیتالیسم و بالاخره چیزهایی هم از مکتب اسلام گرفتند، و آن را به عنوان مکتب اسلام ارائه کردند. این در حالی است که ما نباید تردید کنیم که با گرایش به مکتب‏های بیگانه، استقلال مکتبی خودمان را از دست می‏دهیم، و آن‏گاه که به استقلال مکتبی نرسیم، محکوم به فنا خواهیم شد. ... ما اگر مکتب مستقل خودمان را ارائه نکنیم، انقلاب ما به نتیجه و ثمر نمی‏رسد و جذب مکتب‏های دیگر می‏شویم؛ ولو اینکه رژیم را عوض کردیم، اگر به استقلال مکتبی نرسیم، باخته‏ایم. ما باید نشان بدهیم جهان‏بینی اسلامی، نه با جهان‏بینی غربی سازگاری دارد و نه با جهان‏بینی شرقی. (همان: 165 – 167)

6. استقلال اقتصادی

لازمه تحقق استقلال و حماسه سیاسی، «استقلال اقتصادی» است؛ چراکه چه بسا «وابستگی‏های اقتصادی» که به تحسین کشورهای پیشرفته از سوی کشورهای نیازمند می‏انجامد؛ و چه بسا تحسین‏ها که به محبت و دلدادگی به آن کشورها می‏انجامد؛ و چه بسا محبت و دلدادگی‏ها که به سرسپردگی و تعظیم و وابستگی سیاسی و پذیرش خواسته‏های نارروای آنها می‏انجامد. به تعبیر آیت‏الله جوادی آملی:
نیازمندی به بیگانگان و کشورهای غیراسلامی، موجب می‏شود حاجت و نیازمند ما به دست آنان برطرف شود و این عمل، یعنی رفع حاجت مسلمانان به دست بیگانگان، خود به معنای احسان آنها درباره مسلمانان است و البته احسان نیز به طور طبیعی، سبب جذب دل‏ها و میل قلبی مسلمانان به سوی کسانی که با کمک کردن خویش به آنها احسان کرده‏‏اند، می‏شود. این در حالی است که این کشورهای بیگانه و استعمارگر، به صرف میل قلبی و جذب دل‏های مسلمانان اکتفا نمی‏کنند، بلکه تلاش می‏کنند خود را اولیای مسلمانان کنند و آنها را به ملکیت خویش و تحت ولایت خویش درآورند و درباره آنها استبداد به خرج دهند. این در حالی است که اسلام هرگز چنین اجازه‏ای به کسی نمی‏دهد؛ مخصوصاً آن‏گاه که این ارتباط و مراوده با آنان، به منزله مراوده فقیر و غنی، ارتباط آزاد و بنده و معامله مغلوب و غالب باشد؛ یعنی مسلمانان در موضع ضعف نیز باشند که این امر موجب می‏شود مسلمانان اخلاق بیگانگان را به خود بگیرند و راه و روش آنها را اتخاذ کنند. حاصل سخن اینکه سیاستِ کریمانه و روح کرامت‏مند، ابا دارد از اینکه مسلمانان در هیچ‏یک از امور دنیوی به غیر مسلمانان نیازمند باشند. (آیه الله جوادی آملی، 1387. 348 و 385)
«بی‏گمان، دولت‏های فقیر از لحاظ سیاست خارجی نیز به کشورهای خارجی وابسته‏اند. این دولت‏ها از جنبه‏های مختلف سیاسی، نظامی و فرهنگی تابع می‏گردند. علت اصلی این وابستگی گسترده، وابستگی اقتصادی است؛ زیرا تا زمانی که استقلال اقتصادی به دست نیاید، تابعیت سیاسی ادامه می‏یابد. فقر اقتصادی، تقاضای کافی برای انواع کمک‏های خارجی را پدید می‏آورد؛ کمک‏هایی که با شرایط مختلف همراه است. وقتی دولت‏های فقیر، به همکاری و دنباله‏روی کشورهای سلطه‏جو مجبور می‏شوند، ثروتمندان داخلی نیز همین رفتار را با شرکای خارجی خود در پیش می‏گیرند. در نتیجه، ملی‏گرایی در حوزه‏های مختلف جامعه به سستی می‏گراید. وابستگی، کشورهای جهان سوم را در برابر خطر مداخلات نظامی کشورهای قدرتمند، آسیب‏پذیر می‏سازد. بارها اتفاق افتاده که دولت‏های ثروتمند برای حفظ منافع خود با دخالت‏های نظامی، ثبات سیاسی و حاکمیت کشورهای فقیر را از بین برده‏ا‏ند». (جمعی از نویسندگان، 1380: ج 2: 429)
به تعبیر شهید بهشتی:
سیاست خارجی ما امروز این است که ملت مسلمان ایران باید از هر نظر روی پای خودش بایستد. ملت مسلمان ما نمی‏تواند متکی به دیگران و بیگانگان باشد؛ باید متکی به خودش باشد. خوب، چگونه می‏شود این کار را کرد و ما چطور می‏توانیم به خودمان متکی باشیم؟ وقتی که از نظر اقتصادی، روی پای خودمان بایستیم. (شهید بهشتی، 1386: 248 و 249)

7. آزادی و حرّیت

آزادگی، صفتی است نفسانی و روحی که هم به دلیل بخشیدن روح قناعت به شخص، او را از وابستگی اقتصادی و احساس نیازمندی به بیگانگان بازمی‏دارد، و هم به سبب عزت‏بخشی و کرامت‏آفرینی برای آدمی، وی را از سرسپردگی و پذیرش زور و ستم در برار دشمنان حفظ می‏کند. در نتیجه، شخص و جامعه در اثر آزادگی، هم به استغنای اقتصادی می‏رسد و هم به استغنای سیاسی. چنین شخص و جامعه‏ای، نه هنگام کمبودها و قحطی‏ها دست به سوی دشمنان دراز می‏کند، و نه هنگام برخورد با دشمن، مرعوب او می‏شود و در برابر وی سر تسلیم فرود می‏آورد. شهید مطهری می‏نویسد:
اولین نفخه آزادی و آزادگی اسلام به وسیله کلمه «لا اله الا الله» در کالبد مسلمانان دمیده شد. آزادی از بت‏ها، از طوق بندگی ابوسفیان‏ها و ابوجهل‏ها، از طوق بندگی پول و ثروت، از طوق بندگی هوا و هوس و نفس امّاره به وسیله این جمله باارزش حاصل شد. از اینکه بگذریم، باید ببینیم عوامل اسارت و آزادی در کجاست؟ عوامل اسارت و آزادی را، هم باید در وجود سلب‏کنندگان آزادی جست‏وجو کرد و هم در وجود کسانی که حقوق آنها سلب شده است.
اما در وجود کسانی که مایه سلب آزادی دیگران می‏شوند، دو عامل است که اگر دست به دست یکدیگر دهد، موجب سلب آزادی می‏شود: یکی سودجویی و دیگری تمرکز قدرت و به عبارت دیگر، خودپرستی و زور. در اسلام با هر دو عامل مبارزه شده است، هم با عامل خودپرستی و هم با تمرکز عامل زور.
اما در وجود کسانی که آزادی را از دسته داده‏اند نیز دو عامل هست که هر کدام به تنهایی برای فراهم شدن زمینه سلب آزادی‏ کافی است: یکی بی‏حسی و تنبلی و لاقیدی و بی‏تفاوتی و ضعف و زبونی، و دیگر بی‏خبری و ناآگاهی و بی‏رشدی. باز چنان‏که می‏دانیم، در اسلام بی‏تفاوتی به حقوق خود مردود و مطرود است. پیغمبر فرمود: هیچ امتی رنگ تقدس به خود نمی‏گیرد، مگر آنکه در آن، حق ضعیف از قوی، بدون هیچ دلهره‏ای گرفته شود. ... گرچه در عصر ما بوی آزادی به مشام مردم جهان رسیده و مردم به ارزش آزادی پی برده‏اند، متأسفانه متقابلاً قدرت و توانایی سلب‏کنندگان آزادی نیز صدچندان شده است؛ اسلحه، تشکیلات وسیع و تبلیغات دامنه‏دار در اختیار اینهاست، نه آنها و نتیجه این شده که نفاق و دورویی ـ که مهم‏ترین هنر قرن جدید است ـ اضافه شده است.
بشر امروز با نام «اعلامیه حقوق بشر» و تشکیل جمعیت‏های طرفدار آن، به نام تبلیغ دین و در ظاهر، تبشیر و در باطن استعمار، و به نام مؤسسات فرهنگی نشر کتاب (نظیر مؤسسه فرانکلین) و به نام مؤسسات بهداشتی مثل بیمارستان‏های مسیحی و مؤسسات خیریه و اقتصادی و به نام کمک به دولت‏های ضعیف، مقاصد پلید خود را انجام می‏دهد. آری، طبقه آزادی از کف داده متوجه حقوق و آزادی‏های خود شده ...، اما متأسفانه، طبقه آزادی‏کش از او زودتر از خواب برخاسته و خود را مجهزتر کرده است. (مطهری، 1385: ج 1، 57 ـ 59)
آیت‏الله نایینی رحمت الله علیه در این باره می‏نویسد:
سرور مظلومان، امام حسین علیه السلام ، به حکم آزادگی‏ای که داشت، پیروی از حکم یزید بن معاویه را مایه ننگ و خواری دانست و در جواب کسانی که او را به بیعت با یزید دعوت کرده بودند، فرمود: به خدا سوگند! هرگز دستم را مانند شخص خوار و ذلیل به شما نمی‏دهم و مانند بردگان به نفع شما اقرار نمی‏کنم. باری، نفس قدسی آن حضرت، از پذیرش ستم ابا نمود و در راه حفظ آزادگی خود و توحید پروردگارش، تمام هستی خود را فدا کرد و این سنت کریمانه آزادگی را برای همه آزادمردان جهان بنا نمود. (نایینی، 1382: 55 و 56)

8. حاکمیت اخلاق در عرصه سیاسی

برخی‏ بر این پندارند که عرصه سیاست، مقوله‏ای جدا از عرصه اخلاق است و در نتیجه، نمی‏توان اخلاق را وارد سیاست کرد یا سیاستمدار اخلاقمند بود. این در حالی است که بزرگانی چون امام خمینی رحمت الله علیه عملاً ثابت کردند می‏توان سیاستمدار اخلاقمند بود و در عین دخالت در کارهای سیاسی، به ضوابط اخلاقی نیز پای‏بندی داشت. افزون بر آن، بدیهی است که هر اندازه فضای سیاست، بیشتر به اخلاق آمیخته باشد، از آفت‏هایی چون تزویر، دروغ، بیگانه‏پرستی و ... ایمن است.
«اخلاق به طور کلی مجموعه آداب و کردار افراد و اجتماعات بشری را که قواعد مشخصی بر افعال آنان حکم‏فرماست، گویند. اخلاق از پندار و کرداری که بشر باید داشته باشد صحبت می‏کند، و قوه ادراک عقلی انسان را در پرهیز از کارهای ناروا یاری می‏کند. قانون‏های اخلاقی از همین جا ناشی می‏شود. ... فضایل اخلاقی هنگامی ارزش خود را آشکار می‏کنند که عمیقاً درک شده باشند. اخلاق می‏تواند مبتنی بر لذت، مصلحت شخصی، مصلحت عمومی، عقل و وجدان باشد. از این جهت، در راهگشایی و راهنمایی انسان در گذر از مسیر معیّن به اهداف معین، بسیار مؤثر می‏باشد. به همین سیاق، اخلاق، جنبه بسیار قوی را در سیاست داراست. اخلاق عملی در افکار ارسطو، زیربنای سیاست وی را تشکیل می‏داد. او در کتاب اخلاق نیکوماخوس به این جنبه‏ها پرداخته است. ... اخلاق در سیاست نظری و عملی نفوذ فراوان دارد و می‏توان از این راه، اخلاق سیاسی دلخواه را در افراد و گروه‏های اجتماعی بارور ساخت و از آن بهره گرفت.» (جاسمی، 2537: 29 و 30)
«فیلسوفانی چون سقراط و پس از او افلاطون، سیاست را بر پایه اخلاقیات استوار کردند. به نظر سقراط، دانش سیاسی باید مقدم بر هر چیز، مردم را با وظایف اخلاقی خود آشنا سازد و افلاطون نیز در کتاب جمهوریت، بهترین حکومت‏ها را از دیدگاه اخلاقیات وصف می‏کرد». (ارسطو، 1386: بیست و یک)

9. قناعت و خویشتن‏داری فرمانرویان و مسئولان

مردم در همه روزگاران، به مسئولان و زمامداران خویش به چشم الگو می‏نگرند. به همین دلیل، چگونگی رفتار مسئولان، همواره بازتاب فراوانی در مردم به جای می‏گذارد. برای مثال، اگر جامعه‏ای در شرایط تحریم و محاصره اقتصادی به سر برد، مردم آن‏گاه می‏توانند این اوضاع ناگوار را به درستی تحمل کنند، که بار سنگین آن را بر دوش مسئولان نیز احساس کنند. تنها در این صورت است که می‏توانند روزگار تحریم را همراه با حفظ سلامت اخلاق پست سر بگذارند، ولی اگر در مردم این احساس پدید آید که کمبودها و تحریم‏ها، تنها متوجه آنان است، بی‏آنکه هیچ مقام مسئولی از آن در رنج باشد، به مسئولان بدگمان می‏شوند و دچار احساس تحقیر و حالت خشم و سرخوردگی نیز خواهند شد. ارسطو در این باره می‏نویسد:
در همه دانش سیاسی، اندرزی از این پرارج‏تر نمی‏توان یافت که فرمانروایان باید، ـ نه فقط به حکم قانون ـ بلکه به اعتبار سنت میانه‏روی، از گردآوری مال و سود بپرهیزند.
... مردم از اینکه در حکومت سهمی ندارند کمتر بستوه می‏شوند، ولی آنچه به راستی خشم‏شان را برمی‏انگیزد، این است که بیندیشد فرمانروایان از خزانه عمومی می‏دزدند؛ زیرا در این حال، دو علت برای نارضایی خواهند داشت: یکی برکناری از منصب و دیگری بی‏نصیبی از مال. اگر وسایل سودجویی فرمانروایان از میان برداشته شود، این دو مقصود حاصل است؛ زیرا تهی‏دستان، دیگر مناصب دولتی را آرزو نمی‏کنند، بلکه ترجیح می‏دهند در گوشه عافیت به کارهای شخصی خود بپردازند، و توانگران نیز به آسانی این مناصب را می‏پذیرند؛ زیرا برای هزینه‏های خود نیازی به دزدی از خزانه عمومی ندارند. در نتیجه، تهی‏دستان، فرصت بیشتری برای کار کردن و اندوختن ثروت می‏یابند، و توانگران نیز به سبب اینکه هر از راه رسیده‏ای بر آنان حکومت نمی‏کند، خرسندند». (همان: 302 و 303)
منابع
آمدی، عبدالواحد بن محمد. 1373. غرر الحکم و دررالکلم. شرح: جمال الدین محمد خوانساری. تهران: انتشارات دانشگاه تهران. چاپ پنجم.
ابن ابی‏الحدید. [بی‏تا]. شرح نهج البلاغه. تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم. بیروت: دار احیاء الکتب العربیه.
ارسطو. 1386. سیاست. ترجمه حمید عنایت. تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی. چاپ ششم.
بهشتی، سیدمحمد. 1388. مواضع تفصیلی حزب جمهوری اسلامی. تهران: بقعه. چاپ نخست.
ــــــــــــــــ . 1386. ولایت، رهبری، روحانیت. تهران: بقعه. چاپ چهارم.
بیطرفان، محمد. 1385. کار و کارگر از نگاه رهبر معظم انقلاب اسلامی. تهران: بیطرفان. چاپ نخست.
پوپر، کارل. 1380. جامعه باز و دشمنان آن. ترجمه عزت‏الله فولادوند. تهران: خوارزمی. چاپ سوم.
تجلیل، ابوطالب. 1382. ارزش‏ها و ضدارزش‏ها در قرآن. قم: دفتر انتشارات اسلامی. چاپ سوم.
جوادی آملی، عبدالله. 1387. منبع الفکر. تنظیم عباس رحیمیان محقق. قم: اسراء. چاپ نخست.
جاسمی، محمد و بهرام. 2537. فرهنگ علوم سیاسی. تهران: گوتنبرگ. چاپ نخست.
جمعی از نویسندگان. 1380. پدیده شناسی فقر و توسعه. قم: بوستان کتاب. چاپ نخست.
حرّانی، حسن بن علی بن شعبه. 1383. تحف العقول. ترجمه صادق حسن زاده. قم: آل علی.
دلشاد تهرانی، مصطفی. 1388. دلالت دولت. تهران: دریا. چاپ نخست.
دشتی، محمد. 1379. ترجمه نهج البلاغه. قم: نشر مشرقین. چاپ هفتم.
راهبردها در کلام رهبر. 1387. گردآوری دفتر نشر فرهنگ اسلامی. تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
روح‏الامینی، محمود. 1386. در گستره فرهنگ. تهران: اطلاعات. چاپ چهارم.
سعدی. 1375. کلیات. تهران: ناهید. چاپ نخست.
مطهری، مرتضی. 1386. آینده انقلاب اسلامی ایران. قم: صدرا. چاپ بیست و ششم.
ــــــــــــــ . 1385. خاتمیت. تهران: صدرا. چاپ بیستم
ــــــــــــــ . 1385. یادداشت‏های استاد مطهری. قم: صدرا. چاپ سوم.
نائینی، میرزا محمد حسین. 1382. تنبیه الامه و تنزیه المله. تصحیح و تحقیق سیدجواد ورعی. قم: بوستان کتاب (انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم). چاپ نخست.
www. irc.ir



 

 



مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط