مولفه‌های حماسه سیاسی (1)

سال 1392 از سوی مقام معظم رهبری، در کنار عنوان حماسه اقتصادی، «حماسه سیاسی» نیز نامیده شده است. از این نام‏گذاری، اهمیت جایگاه «سیاست» در جامعه اسلامی ایران و نقش اثرگذار آن در عرصه‏های گوناگون کشور
پنجشنبه، 18 مهر 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مولفه‌های حماسه سیاسی (1)

   مولفه‌های حماسه سیاسی (1)

 

نویسنده: سیدرضا طاهری




 

درآمد

سال 1392 از سوی مقام معظم رهبری، در کنار عنوان حماسه اقتصادی، «حماسه سیاسی» نیز نامیده شده است. از این نام‏گذاری، اهمیت جایگاه «سیاست» در جامعه اسلامی ایران و نقش اثرگذار آن در عرصه‏های گوناگون کشور استفاده می‏شود. بی‏گمان، اسلام دینی است که با سیاست و حکومت گره خورده است. در نتیجه، مسلمانان ـ که هویت خود را از اسلام می‏گیرند ـ نمی‏توانند با سیاست بیگانه باشند و آن را امری حاشیه‏ای و جدا از دین بپندارند. اهمیت توجه به مسائل سیاسی از سوی مسلمانان از آنجا آشکار می‏شود که همواره دشمنانی داشته و دارند که درصدد استعمار و تحقیر آنان، حکومت بر آنها، به تارج بردن منابع و معادن ایشان، و بر سر کار گذاشتن مهره‏هایی به دلخواه خویش در مقام زمامداران آنان بوده‏اند. اینجاست که مسلمانان، چاره‏ای جز آگاهی از سیاست و دخالت در مسائل سیاسی ندارند تا در اثر آن، عزت و کرامت خویش را حفظ کنند و مانع از دخالت بیگانگان بر سرنوشت‏شان شوند.
«حماسه سیاسی»؛ یعنی اوج یک سیاست سازنده، اثرگذار و پیش برنده، که به دنبال آن همه منافع جامعه اسلامی و دینی تأمین می‏شود و کشور از همه آسیب‏ها مصون می‏ماند. بی‏گمان، برای شکل‏گیری چنین حماسه‏ای، نیازمند مؤلفه‏هایی هستیم. آنچه در این نوشتار بدان خواهیم پرداخت، مؤلفه‏هایی است اثرگذار در تحقق حماسه سیاسی کشور.

1. استقلال سیاسی

یکی از مؤلفه‏های حماسه سیاسی، استقلال سیاسی است. بدیهی است در یک کشور، حماسه آن‏گاه رخ خواهد داد که مردم از وابستگی‏ها رها شوند و بر مسند استقلال تکیه زند. مقام معظم رهبری در تعریف «استقلال سیاسی» می‏فرماید:
استقلال سیاسی، یعنی اینکه امروز در این کشور کسانی که مسئول‏اند؛ چه دولت، چه مجلس و چه قوه قضاییه همه خدمتگزار شما مردم‏اند و زیر بار هیچ کس جز تکلیف الهی‏شان نیستند. استقلال یعنی این. ... استقلال سیاسی، یعنی اینکه امروز کسانی بر این مملکت حکومت می‏کنند که مردم می‏خواهند. ... این ملت توانست با قدرت خود، استقلال سیاسی را به دست آورد. امروز کشور ما از لحاظ سیاسی، یک کشور مستقل است؛ کشوری است که روی پای خودش ایستاده است. (بیطرفان، 1385: 39 و 40)
شهید بهشتی نیز در این باره می‏نویسد:
سیاست خارجی جمهوری اسلامی ما باید به طور کلی بر پایه «نه شرقی، نه غربی» استوار باشد. به همین دلیل، انقلاب کفرستیز و ظلم‏ستیز ما با هیچ قدرت سلطه‏گر نمی‏تواند از در سازش درآید و از این رهگذر، هر نوع رابطه اقتصادی که بتواند در آینده، پلی برای بازگشت این سلطه‏گران به ایران باشد، باید قطع گردد. ... برای اینکه بتوانیم به راستی، سیاست خارجی «نه شرقی، نه غربی» را دنبال کنیم، باید ملت ما تنها تکیه‏گاه دولت ما باشد. بنابراین، ترکیب دولت‏های ما از افراد باایمان و معتقد و درست و قابل اعتماد، و موفقیت آنها در سیاست داخلی، در همه ابعاد معنوی، اجتماعی و نظامی، پشتوانه اساسی این دولت‏ها در سیاست خارجی «نه شرقی، نه غربی» خواهد بود. (حسینی بهشتی، 1388: 477- 479)
بی‏گمان، خداوند در جامعه اسلامی ـ به برکت اهل بیت علیهم السلام و قرآن کریم ـ درون‏مایه‏های کافی را برای استقلال نهاده است. بر این اساس، سود نبردن از این درون‏مایه‏ها و وابستگی به دشمنان و بیگانگان، به معنای بی‏اعتنایی و حرمت ننهادن به این سرمایه‏های آسمانی است. قرآن کریم در توجیه «استقلال سیاسی» مسلمانان به آنان چنین می‏فرماید: «ای کسانی که ایمان آورده‏اید، به جای مؤمنان، کافران را به دوستی خود مگیرید. آیا می‏خواهید علیه خود، حجتی روشن برای خدا قرار دهید؟» (نساء: 144) همچنین قرآن کریم در مقام یادآوری مسلمانان به موضوع «استقلال سیاسی» می‏فرماید: «خداوند هرگز بر [زیان] مؤمنان، بر کافران، راه [تسلطی] قرار نداده است». (نساء: 141)
امام خمینی رحمه الله در مقام هشدار به هر گونه روابط تجاری و غیرتجاری که به تسلط سیاسی بیگانگان بر جامعه اسلامی بینجامد، می‏فرماید:
اگر در روابط تجاری و غیرتجاری، ترس تسلط سیاسی و غیرسیاسی اجانب بر اسلام و سرزمین‏های مسلمین باشد که موجب استعمار آنها و استعمار کشورهای‏شان شود، بر تمامی مسلمانان واجب است از آن دوری کنند و این روابط حرام است. (تجلیل، 1382: 44)

2. مشارکت عمومی

همان گونه که این انقلاب بدون مشارکت مردمی، صورت نمی‏گرفت، «حماسه سیاسی» نیز بدون مشارکت مردمی شکل نخواهد گرفت. مقام معظم رهبری درباره نقش اثرگذار مشارکت مردمی در سرنوشت جامعه اسلامی می‏فرماید:
ما به صورت یک اصل، از اوایل انقلاب، روی مشارکت مردم تکیه کردیم. امام ـ رضوان الله تعالی علیه ـ مکرر در مکرر، درباره مشارکت دادن مردم توصیه می‏کردند و حرف می‏زدند. آن روزها، تفکری هم وجود داشت که مردم را تقریباً از میدان‏های گوناگون دور می‏کرد. بعد بحمدالله همه به این رسیدند که نه؛ مردم بایستی در مسائل گوناگون کشور، چه مسائل اقتصادی و چه سایر زمینه‏ها ـ در مسائل سیاسی که بحمدالله حالا هم دخالت دارند ـ شرکت و دخالت داشته باشند. در جامعه اسلامی، دستگاه مدیریت و حاکمیت جامعه، همه و همه، متکی به مردم و همراه با مردم هستند و جدا نیستند. رابطه و نسبت معکوسی بین ارتباط با مردم و ارتباط با قدرت‏ها و پناه بردن به آنها وجود دارد: هر حکومتی که ارتباطش با مردم خود صمیمانه است، به قدرت‏ها بی‏اعتناست و به آنها نگاه و تکیه نمی‏کند و به حرف آنها محل نمی‏گذارد و دستور آنها را به گوش نمی‏گیرد و به سراغ آنها نمی‏رود، ولی هر حکومتی که با مردم خود رابطه ندارد و آنها را در جریان امور مشارکت نمی‏دهد، با قدرتهای بزرگ گرم می‏گیرد و به آغوش آنها پناه می‏برد و به آنها تکیه می‏کند و ـ به طور طبیعی ـ از آنها حرف می‏شنود و دستور آنها را اجرا می‏کند. از آن طرف نیز همین طور است: هر حکومتی که به قدرت‏ها نزدیک شد، از مردم خود دور می‏شود و هر حکومتی که از قدرت‏های جهانی دور شد، در دل مردم خود جای می‏گیرد. این، یک امر روشن و بدیهی در فرهنگ و معارف سیاسی امروز دنیاست. (دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1387: ج 2: 69 و 70)

3. خودباوری و ایمان به توانمندی‏های خود

بخشی از آیات قرآن، به دمیدن روح خودباوری، اعتماد به نفس و ایمان به توانمندی‏های خود در پیکر مسلمانان اختصاص یافته است. برای نمونه در آیه 139 سوره آل عمران می‏خوانیم: «و اگر مؤمن‏اید، سستی مکنید و غمگین مشوید که شما برترید». نیز در آیه 35 سوره محمد می‏خوانیم «پس سستی نورزید و [کافران را ] به آشتی مخوانید [که] شما برترید و خدا با شماست».
در این آیات، خداوند مسلمانان را به دلیل بهره‏وری از درون‏مایه‏هایی چون ایمان و همراهی خداوند با آنان، برتر از دیگران معرفی می‏کند. این‏گونه یادآوری به مسلمانان، اثر فراوانی در ایجاد خودباوری و ایمان به توانمندی‏های خود در آنان دارد. کمترین ثمره دست‏یابی به چنین ویژگی‏ای، احساس استغنا در برابردرخواست آشتی با دشمنان کینه‏توز، و نیز پرهیز از سستی و اندوه و در نتیجه، رسیدن به استقلال سیاسی در برابر دشمنان است.
امیرمؤمنان علی علیه السلام درباره توجه به توانمندی‏های خود و شناخت آن می‏فرماید: «دانای راستین کسی است که قدر خود را بداند [و از توانمندی‏های خویش آگاه باشد؛] و در نادانی شخص، همین بس که قدر خویش را نداند». (دشتی، 1379: 190)
شهید مطهری نیز در این باره می‏نویسد:
عنصر دیگری که در اثر انقلاب اسلامی در روح مردم ما پدید آمد، عنصر احساس شخصیت بود. به مردم ما احساس شخصیت داده شد؛ یعنی خودباختگی از مردم ما گرفته شد. به تعبیر دیگر، مردم ما به خودشان و توانمندی‏های خودشان ایمان پیدا کردند. ... در واقع، از نظر روانی اگر یک دانش‏آموز یا دانشجو معتقد باشد من چیزی نمی‏شوم، او دیگر چیزی نخواهد شد، ولی اگر معتقد باشدمن چیزی خواهم شد و در نتیجه، هر چه اعتمادش به خودش بیشتر باشد، احتمال ترقی در او بیشتر است. ... گاهی یک جامعه در مقابل جامعه دیگر خودش را می‏بازد، خودباخته می‏شود. گاهی یک جامعه، جامعه دیگر را از روی زرنگی با عواملی که دارد، خودباخته می‏کند. نیرنگ بزرگ استعمار با کشورهای مستعمره و کشورهای استعمارزده همین است؛ کوشش می‏کند کشور استعمارزده، اعتماد و ایمان به خودش و ایمان به حیثیت خودش را از دست بدهد. به فرهنگ خود، دین خود، ملیت خود، کتاب‏های خود، پیشوایان خود، به تاریخ گذشته خود و به هر چه دارد، بی‏اعتقاد شود، بگوید همه آنها هیچ و پوج بوده، ما که چیزی نیستیم، ما هیچ هستیم، هر چه هست آنها هستند. این بزرگ‏ترین نیرنگ استعمار است. ... اگر ملتی خودباخته شد، خودش و روحش را در مقابل ملت دیگر باخت؛ یعنی اگر استعمار روحی و فکری و فرهنگی شد، دیگر به دنبال آن با کمال افتخار، استعمار سیاسی و استعمار اقتصادی را می‏پذیرد.
از جمله کارهایی که رهبران بزرگ ما و بالخصوص رهبر بزرگ ما آیت‏الله العظمی امام خمینی در این سال‏ها انجام دادند، این بود که این خودباختگی را از مردم ما گرفتند و مردم ما را به آن خود واقعی و به آن روح جمعی، مؤمن ساختند.
بزرگ‏ترین هدیه‏ای که یک رهبر به ملتش می‏تواند بدهد «ایمان به خود» است؛ یعنی آن ملت را به خودش مؤمن کند که بگوید من نباید زیر بار دشمن بروم، زیر بار استعمار بروم، من از خودم تاریخ دارم، از خودم فرهنگ دارم، و هیچ احتیاجی ندارم که از غرب الگو بگیرم. (مطهری، 1386: 135 ـ 139)

4. استقلال فرهنگی

یکی از ارکان حماسه سیاسی، «استقلال فرهنگی» است. «فرهنگ، مجموعه پیچیده‏ای است که شامل معارف، معتقدات، هنرها، صنایع، فنون، اخلاق، قوانین، سنت‏ها و بالاخره تمام عادت‏ها، رفتارها و ضابطه‏هایی است که فرد به عنوان عضو جامعه از جامعه خود فرامی‏گیرد و در برابر جامعه، وظیفه‏ها و تعهدهایی را بر عهده دارد». (روح‏الامینی، 1386: 18)
از آنجا که امروزه کشورهای غیرصنعتی و در حال رشد، خواسته یا ناخواسته در برابر موج جهانی شدن قرار دارند و مسائلی چون داد و ستدها و تجارت‏های جهانی، آنها را وادار به شرکت در آن می‏کند، چنین کشورهایی در صورتی می‏توانند از هضم شدن در دل این جریان‏های قوی و اثرگذار مصون مانند و از وابستگی سیاسی و اقتصادی در برابر آنان ایمنی یابند که فرهنگی غنی، مستقل و پویا داشته باشند.
«در واقع با توجه به تقسیم‏بندی کشورها به پیشرفته و عقب‏مانده یا صنعتی و غیرصنعتی، توسعه‏طلبی‏های اقتصادی و سیاسی، با عنوان‏های رواج تکنولوژی، آموزش زبان، تأسیس انجمن‏های خیریه، ترویج بهداشت، سوادآموزی و ... ـ عنوان‏ها و موردهایی که بی‏گمان از نظر نوع‏دوستی و مهربانی نمی‏توان آنها را مورد تردید قرار داد ـ انجام می‏گیرد، ولی تاریخچه این خدمت‏ها نشان داده است که این برنامه‏ریزی‏‏ها اشاعه فرهنگی نیست، بلکه تبلیغ و تحمیلی برای وابستگی کامل اجتماعی و اقتصادی و سیاسی است». (همان: 37)
فریب تربیت باغبان مخور از گل
که آب می‏دهد اما گلاب می‏گیرد
شهید مطهری در این باره می‏نویسد:
کلمه استعمار را ما خیلی شنیده‏ایم. استعمار یک شکل ندارد. استعمار سیاسی داریم، استعمار اقتصادی داریم و استعمار فرهنگی داریم که از استعمار سیاسی و اقتصادی، خطرناک‏تر است و اصلاً امکان ندارد استعمار اقتصادی و استعمار سیاسی باشد، بدون استعمار فرهنگی. پایه استعمار سیاسی و استعمار اقتصادی، استعمار فرهنگی است. استعمار اقتصادی چه می‏کند؟ می‏خواهد منابع یک کشور را ببرد و مردم این کشور را به صورت کارگرها و مصرف‏کننده‏های خودش در بیاود. استعمار سیاسی چه می‏کند؟ کوشش می‏کند حکومت را به دست افرادی بدهد که عامل او و اجراکننده خواسته‏های او باشد. اما ممکن نیست که ملتی را استعمار اقتصادی و استعمار سیاسی بکنند، بدون اینکه استعمار فکری و فرهنگی بکنند؛ یعنی بدون آنکه فکرش را هم طوری بسازند که با استعمار سیاسی و اقتصادی جور در بیایید. شخصیت فکری او را از او بگیرند، او را به آنچه مال خودش است بدبین کنند و به آن فکری که از ناحیه استعمارگر آمده، خوش‏بین کنند؛ یعنی در مردم حالت تجددزدگی ایجاد کنند. (مطهری، 1386: 162 – 164)
منابع
آمدی، عبدالواحد بن محمد. 1373. غرر الحکم و دررالکلم. شرح: جمال الدین محمد خوانساری. تهران: انتشارات دانشگاه تهران. چاپ پنجم.
ابن ابی‏الحدید. [بی‏تا]. شرح نهج البلاغه. تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم. بیروت: دار احیاء الکتب العربیه.
ارسطو. 1386. سیاست. ترجمه حمید عنایت. تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی. چاپ ششم.
بهشتی، سیدمحمد. 1388. مواضع تفصیلی حزب جمهوری اسلامی. تهران: بقعه. چاپ نخست.
ــــــــــــــــ . 1386. ولایت، رهبری، روحانیت. تهران: بقعه. چاپ چهارم.
بیطرفان، محمد. 1385. کار و کارگر از نگاه رهبر معظم انقلاب اسلامی. تهران: بیطرفان. چاپ نخست.
پوپر، کارل. 1380. جامعه باز و دشمنان آن. ترجمه عزت‏الله فولادوند. تهران: خوارزمی. چاپ سوم.
تجلیل، ابوطالب. 1382. ارزش‏ها و ضدارزش‏ها در قرآن. قم: دفتر انتشارات اسلامی. چاپ سوم.
جوادی آملی، عبدالله. 1387. منبع الفکر. تنظیم عباس رحیمیان محقق. قم: اسراء. چاپ نخست.
جاسمی، محمد و بهرام. 2537. فرهنگ علوم سیاسی. تهران: گوتنبرگ. چاپ نخست.
جمعی از نویسندگان. 1380. پدیده شناسی فقر و توسعه. قم: بوستان کتاب. چاپ نخست.
حرّانی، حسن بن علی بن شعبه. 1383. تحف العقول. ترجمه صادق حسن زاده. قم: آل علی.
دلشاد تهرانی، مصطفی. 1388. دلالت دولت. تهران: دریا. چاپ نخست.
دشتی، محمد. 1379. ترجمه نهج البلاغه. قم: نشر مشرقین. چاپ هفتم.
راهبردها در کلام رهبر. 1387. گردآوری دفتر نشر فرهنگ اسلامی. تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
روح‏الامینی، محمود. 1386. در گستره فرهنگ. تهران: اطلاعات. چاپ چهارم.
سعدی. 1375. کلیات. تهران: ناهید. چاپ نخست.
مطهری، مرتضی. 1386. آینده انقلاب اسلامی ایران. قم: صدرا. چاپ بیست و ششم.
ــــــــــــــ . 1385. خاتمیت. تهران: صدرا. چاپ بیستم
ــــــــــــــ . 1385. یادداشت‏های استاد مطهری. قم: صدرا. چاپ سوم.
نائینی، میرزا محمد حسین. 1382. تنبیه الامه و تنزیه المله. تصحیح و تحقیق سیدجواد ورعی. قم: بوستان کتاب (انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم). چاپ نخست.
www. irc.ir



 

 



مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.