واژه "قرآن" هفتاد بار (به صور مختلف نحوی) دراین مصحف شریف بکار رفته است. این واژه پنجاه و دوبار به صورت معرفه (1) با "ال" تعریف و هیجده بار هم بدون حرف تعریف (2) دراین کتاب آسمانی مقدس آمده است. البته، در چهار مورد، از واژه قرآن به معنای قرائت یاد شده است: دوبار در سوره اسراء (17)، آیه 78 و دوبار در سوره قیامه (75)، آیه 17 و 18. در سوره اسراء کلمه "قرآن" به "الفجر" اضافه شده و ترکیب "قرآن الفجر" پدید آمده است که مجازاً از آن به نماز صبح تعبیر میشود، چون "قرآن الفجر" در آیه "اقم الصلوه لدلوک الشمس الی غسق اللیل و قرآن الفجر..." معطوف به "الصلوه" و تقدیرش چنین میشود: "و اقم قرآن الفجر" یعنی بپا دار قرائت فجر یا نماز صبح را، و نیز چون نماز صبح بر قرائت قرآن اشتمال دارد، از آن به "قرآن الفجر" تعبیر شده است.(3) در آیه 17 و 18 از سوره قیامه، کلمه "قرآن" به ضمیر "ه" که مرجع آن کتاب خدا یا وحی است، اضافه شده و شکل "قرآنه" ضبط گردیده است. در نتیجه، لفظ "قرآن" مصدر و به معنای قرائت و خواندن خواهد بود. (4)
دانشمندان علوم قرآنی اسامی و صفات این کتاب عزیز را به تفاوت، فهرستوار برشمردهاند. شیخ ابوالفتوح رازی چهل و سه اسم (5) برای قرآن ذکر نموده و بدرالدین زرکشی - به نقل از قاضی شیذله - نیز پنجاه و پنج (6) نام برای این کتاب مقدس یاد کرده است. این شماره طبق کاملترین فهرست به هشتاد و سه کلمه به شرح ذیل میرسد: (7)
1ـ آیات 2/252 و 3/101 و 45/6،
2ـ احسن الحدیث 39/23،
3ـ امام مبین 36 و 12، 4ـ امر 65/5، 5ـ ام الکتاب 3/7، 6ـ ایمان 3/193، 7ـ برهان 4/174، 8ـ بشری 16/89، 9ـ بشیر 41/4، 10ـ بصائر 7/203، 11ـ بلاغ 14/52، 12ـ بیان 3/138، 13ـ بینه 6/157، 14ـ تبصره 50/8، 15ـ تبیان 16/89، 16ـ تذکره 69/48، 17ـ تفصیل 12/111، 18ـ تنزیل 26/192، 19ـ حبل 3/103، 20ـ حدیث 39/23، 21ـ حق 4/170 و 28/48، 22ـ حق الیقین 69/51، 23ـ حکم 13/37، 24ـ حکمه 33/34،... 25ـ حکیم 36/2، 26ـ ذکر 7/69 و 15/9،... 27ـ الذکر الحکیم 3/58، 28ـ ذکر مبارک 21/50، 29ـ ذکری 51/55، 30ـ ذیالذکر 38/1، 31ـ رحمه 16/89،... 32ـ روح 42/52، 33ـ شفا 10/57، 34ـ صحف مطهره 98/2، 35ـ صحف مکرمه 80/13، 36ـ صدق 39/33، 37ـ الصراط المستقیم 1/6، 38ـ عجب 72/1، 39ـ عدل 6/115، 40ـ عربی 39/28، 41ـ العروه الوثقی 31/22، 42ـ عزیز 41/41، 43ـ علم 13/37، 44ـ علی 43/4، 45ـ الفرقان 2/185،... 46ـ فصل 86/13، 47ـ القرآن 2/185،... 48ـ القرآن الحکیم 36/2، القرآن العظیم 15/87، 50ـ قرآن کریم 56/77، 51ـ قرآن مبین 15/1 و 36/69، القرآن المجید 50/1 و 85/21، 53ـ القصص 12/3، 54ـ القول 28/51، 55ـ قیم 18/2، 56ـ کتاب 2/2، 57ـ الکتاب الحکیم 10/1 و 31/2، 58ـ کتابالله 3/23، 59ـ کتاب عزیز 41/41، 60ـ کتاب مبین 5/15،... 61ـ کریم 56/77، 62ـ کلامالله 2/75 و 9/6 و 48/15، 63ـ کوثر 108/1، 64- مبارک 6/92...، 65- مبین 6/59...، 66- متشابه 39/23، 33، 67- مثانی 39/23، 68- مجید 85/21، 69 - مرفوعه 80/14، 70ـ مصدق 2/89، 71ـ مطهره 80/14، 72ـ مفصل 6/114، 73ـ مکرمه 80/13، 74ـ موعظه 10/57، 75ـ مهیمن 5/48، 76ـ نبا38/67، 77 ـ النجوم 56/75، 78ـ نذیر 41/4، 79ـ نغمه 93/11، 80ـ نور 4/174، 81ـ هادی 17/9 و 72/2، 82ـ الهدی 2/2...، 83 ـ وحی 53/4.
علاوه بر این اسامی و صفات، دانشمندان علوم قرآنی کلماتی چون: "عصمه، عظیم،سراج، منیر، (8) منادی، زبور، (9) بصیره، و محدث (10) " را به عنوان اسامی قرآن ذکر کردهاند که غالبا بی مورد و بعضا صفت است.
نامهای رایج کتاب خدا با اندک تاملی در کاملترین فهرست میتوان دریافت که نه تنها اکثر قریب به اتفاق کلمات جنبه توصیفی دارند، بلکه بسیاری از آنها نیز تکراری است، مانند ترکیبات ردیف 48 تا 52 که همه آنها در موصوف، یعنی لفظ "قرآن" مشترکند و در صفت مختلف؛ و همین صفات نیز ـ جز در مورد ترکیب شماره 49 - بطور جداگانه و تحت ارقام "25، 61، 65، 68" با الفاظ "حکیم، کریم، مبین و مجید" آمدهاند. نتیجه اینکه طبق نظر مفسران بزرگ از "قرآن، فرقان، کتاب و ذکر" به عنوان چهار نام اصلی رایج برای این کتاب عزیز نام برده شده است (11) که بنا به مقتضای کلام پیرامون هر یک بحث خواهد شد:
الف ـ قرآن: "ان هذاالقرآن یهدی للتی هی اقوم و یبشرالمومنین الذین یعملون الصالحات ان لهم اجرا کبیرا". "اسراء 17/9": همانا این قرآن بشر را به استوارترین و راستترین راه هدایت میکند و مومنان را که نیکوکار باشند، به اجر و پاداشی بزرگ نوید میدهد.
بحثی پیرامون وجوه معانی قرآن واژه قرآن در کتاب خدا به معانی گوناگونی بکار رفته است:
1ـ نبی (12) ، کتاب مقدس الهی که بر قلب مبارک رسول اکرم (ص) وحی گردیده و مهمترین معجزه حضرتش بوده است: "... فاقرءوا ماتیسر من القرآن..." مزمل 73/20 یعنی القرآن بعینه.
2ـ نماز بامداد: "اقم الصلوه لدلوک الشمس الی غسق اللیل و قرآن الفجر ان قرآن الفجر کان مشهودا" اسراء 17/78 یعنی صلاه الفجر که قبلا مورد بحث قرار گرفت.
3ـ نوشته لوح محفوظ: "بل هو قرآن مجید، فی لوح محفوظ" بروج 85/21، 22 که از هر تغییر و تحریف و تبدیلی مصون و محفوظ است.
4ـ خطبه خطیب، طبق نظر برخی از مفسران: "واذا قری القرآن فاستمعواله..." اعراف 7/204 (13) ؛ چنانکه سیوطی گفته است: "نزلت فی ترک الکلام فی الخطبه و عبر عنها بالقرآن لاشتمالها علیه" (14) برخی دیگر با استناد به روایات، مراد از قرآن در آیه را قرائت امام جماعت در نماز دانسته و گفتهاند: "روی انه فیالفریضه خلف الامام" (15) .
5ـ قرائت و خواندن: "ان علینا جمعه و قرآنه، فاذا قراناه فاتبع قرانه" قیامه 75/17 و 18 از آنجا که قبلاً دراین خصوص سخن رفت، نیازی به توضیح بیشتر نیست.
علاوه براین وجوه، از سه وجه دیگر در معنای قرآن ـ که جنبه فرعی دارند ـ نیز به شرح زیر یاد شده است:
6ـ اطلاق قرآن بر یک آیه: "و ما تکون فیشان و ماتتلوا منه من قرآن و لاتعملون من عمل الا کناعلیکم شهودا اذتفیضون فیه..." یونس 10/61
7ـ اطلاق قرآن بر اجزای آن یا دستهای از آیات: "و اذا تتلی علیهم آیاتنا بینات قال الذین لایرجون لقاءنا ائت بقرآن غیر هذا او بدله..." یونس 10/15.
8ـ اطلاق قرآن بر مجموعه وحی الهی که مشتمل بر کلیه کتابهای آسمانی است؛ چنانکه گفتهاند: "یطلق القرآن علی سائر الکتب السماویه ایضا کالتوراه و الانجیل و الزبور باصطلاح القرآن". (16) این نظر به احتمال قوی باید مبتنی بر مدلول آیه کریمه "و ما کان هذاالقرآن ان یفتری من دونالله و لکن تصدیق الذی بین یدیه و تفصیل الکتاب لاریب فیه من رب العالمین" یونس 10/37 باشد، زیرا سیاق آیه دلالت دارد بر اینکه اولا کلمه "کتاب در مقام بیان جنس است و مقصود از آن، جنس کتاب آسمانی است که در همه دورانهااز جانب خدای تعالی بر پیامبران عظام نازل شده است، و ثانیا از آنجا که به حکم آیه "ان الذین عندالله الاسلام..." آل عمران 3/19، میان ادیان الهی، هیچ تفاوتی جز از نظر اجمال و تفصیل وجود ندارد، وجه امتیاز قرآن بر سایر کتب آسمانی در تفصیل دادن به تعلیماتی است که در آن کتب به اجمال بیان شده است. البته، اطلاق قرآن بر مجموعه وحی الهی به اعتبار معنی و کیفیت محقق تواند بود، نه به لحاظ کمی و لفظی، چنانکه آیه مورد بحث نیز بر این امر دلالت دارد.
با امعان نظر در وجوه معانی یاد شده برای واژه "قرآن" میتوان برخی از آنها را با هم مشابه یا برهم منطبق دانست، که در این صورت، فراهم آمدن چند وجه تحت یک عنوان امکانپذیر خواهد بود. فیالمثل، مگر "نوشته لوح محفوظ" چیزی جز "نبی" است؟ یا مگر وجه هشتم با توجه به بحثی که پیرامون آن صورت پذیرفت، با وجه نخست قابل انطباق نیست؟ بنابراین، وجوه اول و دوم و هشتم را میتوان تحت یک عنوان گرد آورد، یا از آنجا که وجه ششم و هفتم هریک جزئی از کل هستند، میتوانند تحت عنوانی واحد درآیند. حتی به دلیل اشتراک لفظی واژه "قرآن" در وجه اول و ششم و هفتم، فراهم آمدن آنها تحت یک عنوان نیز غیرمنطقی نیست، زیرا هم بر تمام کتاب خدا قرآن میگویند و هم بر اجزای آن، خواه جزئی از قرآن، یک آیه باشد یا دستهای از آیات، چنانکه از این مسئله با عباراتی چون: "ان القرآن یطلق علی البعض کما یطلق علی الکل"، "و یطلق علی مجموع الکتاب و علی ابعاضه" و "القرآن یصدق علی الکثیرمنه و القلیل" (17) یاد شده است. با این وصف، اطلاق قرآن بر کل کتاب خدا یا بر جزئی از آن را میتوان از مقوله مشترک لفظی دانست، چه این مطلب را فیالمثل میتوان از حکم فقها "در عدم جواز مس قرآن بدون وضو" دریافت، که طبق آن حتی بر کلمهای از کتاب خدا هم قرآن اطلاق میشود. علاوه بر این، پارهای از وجوه جنبه مصداقی دارند، همانند وجه چهارم که چون خطیب در خطبه نماز جمعه به تلاوت آیاتی از قرآن میپردازد، و یا امام جماعت الزاما در نماز حمد و سوره را قرائت میکند، بالمال مستمعین یا مأمومین باید سکوت اختیار کنند، و حال آنکه آیه مورد استشهاد "و اذا قری القرآن فاستمعوا له و انصتوا..." اعراف 7/204، در اصل از جهت دلالت عام است و قرآن را - کلا و بعضا - شامل میشود؛ چنانکه در روایات بدان تصریح شده است. از امام صادق -علیه السلام - مروی است که در این باره به زراره فرمود: "سکوت برای قرآن واجب است، چه در نماز و چه در غیرنماز، و هرگاه که نزد تو قرآن خوانده شود، برتو واجب است که بدان گوش فرا دهی و سکوت اختیار کنی". (18) لازم به تذکر است که چون این روایت از نظر دلالت عمومیت دارد، باید آن را حمل بر استحباب کرد. با این بیان، میتوان وجه چهارم را در عداد وجه نخست و به اعتبار شمول قرآن بر تمام کتاب خدا و بخشی از آن را در ردیف وجوه ششم و هفتم قرار داد. درباره انطباق وجوه دوم و پنجم براساس اشتراک معنوی، مطلب همان است که در آغاز سخن بدان اشارت رفت.
با توجه بدانچه گذشت، میتوان وجه اشتراک وجوه فوقالذکر را در مفهوم قرائت دانست و به تعبیر دیگر واژه قرآن را در همه آن موارد به معنای قرائت بکار برد، زیرا گستره معنوی کلمه قرائت چنین شمولی را ایجاب میکند. در این صورت، قرآن مصدری است مترادف با قرائت، از ریشه "قراء" و به معنی اسم مفعول، که کتاب معجزه فرو فرستاده شده بر رسول اکرم (ص) بدین نام موسوم گشته است.
بحثی اجمالی درباره فرقان و کتاب و ذکر ب ـ فرقان: "تبارک الذی نزل الفرقان علی عبده لیکون للعالمین نذیرا." فرقان 25/1: بزرگوار و برتر است خداوندی که فرقان را بر بندهاش (محمد) نازل فرمود تا جهانیان را بیم دهنده باشد.
واژه فرقان جمعاً هفت (19) بار (در معانی مختلف، (20) و از جمله قرآن) در قرآن کریم بکار رفته که جز در یک مورد به صورت معرفه آمده است. وجه تسمیه قرآن به فرقان این است که فارق میان حق و باطل است و آن دو را از هم جدا میکند. در این صورت، لفظ "فرقان" مصدری است که جایگزین اسم فاعل شده است.
ج ـ کتاب: "ذلک الکتاب لاریب فیه هدی للمتقین" بقره 2/2: این کتاب بیهیچ تردید راهنمای پرهیزکاران است.
واژه کتاب (در معانی متفاوت، (21) و از جمله قرآن) با "ال" تعریف و بدون آن، بسیار در قرآن آمده که در هیجده مورد، به این کتاب دینی اطلاق شده است. (22) وجه تسمیه قرآن به کتاب از باب اطلاق مصدر بر مفعول آن است؛ یعنی کتاب ] نوشتن [ مصدراست به معنای مکتوب ] نوشته شده [ که اسم مفعول است.
د ـ ذکر: "انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون" حجر 15/9: ما خود، قرآن را بر تو فرو فرستادیم و خود، آن را حفظ خواهیم کرد.
واژه ذکر نیز همانند کتاب (در معانی گوناگون، (23) و از جمله قرآن) با حرف تعریف و بدون آن، بسیار در قرآن کریم بکار رفته است. شیخ طوسی در تسمیه قرآن به "ذکر" دو وجه را محتمل دانسته است: یکی آنکه ذکری است از سوی خدا که بندگانش او را بدان یاد میکنند و خدا بوسیله آن، واجبات و احکام خویش را به آنان میشناساند؛ دیگر آنکه ذکر و شرفی است برای آنکس که به قرآن ایمان آورده و دستورات آن را پذیرفته است؛ چنانکه خدای تعالی فرماید: "و انه لذکر لک و لقومک..." زخرف 43/44: این قرآن برای تو و قوم تو ذکر و شرفی است. (24)
قرآن و کتاب، دو نام اصلی مشهور برخی از دانشمندان علوم قرآنی بجز اسامی چهارگانه مذکور، کلماتی چون "تنزیل" و "حکمت" را نیز جزو نامهای مشهور و رایج قرآن دانستهاند، لیکن حق آن است که این دو واژه را نیز جزو اوصاف قرآن بشمارند، و اسامی اصلی کتاب خدا همان چهار واژه "قرآن، فرقان، کتاب و ذکر" است که بدآنها اشارت رفت. البته، باید توجه داشت که در میان این نامها دو نام "قرآن" و "کتاب" - که به لحاظ کاربردی و مفهومی با هم شباهت دارند، از شهرت بیشتری برخوردارند. چنین به نظر میرسد که علت اصلی این امر در تشابه مفهومی یا اشتراک معنوی میان این دو واژه باشد. زیرا کلام الهی به دلیل آنکه "قرآن" نام دارد، باید به زبان قرائت شود، که مراد، قرائت از حفظ است؛ و از آن جهت که به "کتاب" موسوم است، باید با قلم به صورت مکتوب درآید. به تعبیر دیگر، ضرورت حفظ قرآن در سینهها و ضبط آن در مصاحف به موازات هم، امری است مهم و اجتنابناپذیر؛ چنانکه گردآوری قرآن در آغاز وحی از طریق حفظ در سینهها مدتها ادامه یافت، بدون آنکه توجهی به حفظ آیات از راه کتابت روا داشته شود، البته منظور این نبود که جمعآوری قرآن از حد حفظ در سینهها تجاوز نکند و از طریق کتابت عملی نشود، بلکه به محض فراهم آمدن زمینهای مساعد، پیامبر اکرم (ص) به امر کتابت قرآن اهتمام تمام ورزید و همانطور که مشهور است این مهم توسط کاتبانی منتخب از میان اصحاب حضرتش انجام یافت. با این وصف، نه تنها تکیهگاه حافظه بدون مکتوبی که در طول ایام با مراقبت و دقت تما م صورت پذیرفته و متفق علیه و مقبول همگان بوده است، کافی به نظر میرسد؛ و نه پشتوانه کتابت بدون تأییدیه حافظان موثق براساس روایات متواتر صحیح الاسناد در قرائت قرآن چندان معتبر است. نتیجه اینکه همین سعی بلیغ دوجانبه بنابر اراده و مشیت تامه الهی، به مصون ماندن قرآن کریم از هر گونه تغییر و تبدیل و تحریف انجامیده است؛ چنانکه حقتعالی در این خصوص فرمود: "انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون" محمد 15/9: ما خود قرآن را بر تو فرو فرستادیم و خود آن را حفظ خواهیم کرد.
اشتقاق واژه قرآن
حال به اصل موضوع، یعنی شناخت ریشه واژه "قرآن" که مورد اختلاف میان علماست، میپردازیم و بحث در این باره را پی میگیریم. دانشمندان اسلامی در اشتقاق و تلفظ و مفهوم واژه قرآن اختلاف نظر داشته و آراء متفاوتی بیان کردهاند. برخی این کلمه را مهموز دانستهاند و برخی غیرمهموز؛ و در نتیجه، آن را به دو صورت "قرآن" و "قران" تلفظ نمودهاند؛ چنانکه شیخ ابوالفتوح رازی گفته است: "قریش و اهل مکه این کلمه به تخفیف همزه گویند، و قرائت عبدالله کثیر بر این است. و باقی قراء مهموز گویند براصل خود" (25) و ابومحمد مکیبن ابیطالب القیسی (355ـ437 هـ. ق) نیز نظری موافق با قرائت عبداللهبن کثیر ابراز داشته است. (26) از این گذشته، در مورد هریک از دو نظر فوقالذکر آراء گوناگونی از سوی دانشمندان اسلامی اظهار شده است که در واقع، این اختلاف نظر به استنباط آنان از ریشه کلمه باز میگردد.
در خصوص غیرمهموز بودن واژه "قرآن" چـهار نظر عمده به شرح ذیل وجود دارد:
1ـ برخی کلمه "قرآن" را با "ال" تعریف نه مهموز دانستهاند و نه مشتق، بلکه آن را اسم خاصی برای کتاب خدا شمردهاند. همانند تورات و انجیل که دو اسم خاص برای کتاب آسمانی حضرت موسی و عیسی - علیهما السلام - محسوب میشوند. با این وصف، واژه "القرآن" اسم علم غیر مشتقی است که مرتجلاً برای کتاب آسمانی اسلام وضع شده است. شافعی چنین نظری را اختیار کرده و بر این عقیده بوده است که واژه "قرآن" از "قرأت" گرفته نشده است، چه اگر مشتق از آن میبود، آنوقت هر چیز خواندنی قرآن نام میگرفت. (27) سیوطی پس از ذکر آراء مختلف در این باره خود به پیروی از نظر شافعی گفته است: "مختار نزد من در این مسئله همان است که شافعی تصریح کرده". (28) بنابراین، میتوان دریافت که چون شافعی و سیوطی و دیگر موافقان با این رای، انگیزهای برای بحث در این مقوله نداشتهاند، ناگزیر چنین نظری را اتخاذ کردهاند.
2ـ برخی دیگر چون ابوالحسن اشعری و پیروانش واژه "قرآن" را مشتق از "قرن" به معنای ضمیمه کردن دو چیز به یکدیگر دانسته و به قول عرب که گفته است: "قرنت الشّی بالشّی" استناد جستهاند، و در نتیجه، مجموعه سورهها و آیهها و حرفها را - از آن جهت که پیوسته و مقرون به یکدیگرند - "قران" خواندهاند. (29) همچنین برخی این وجه تسمیه را به جهت اقتران احکام و شرایع در کتاب خدا دانستهاند و برخی دیگر هم اشتمال قرآن بر خصوصیاتی چون: فصاحت و بلاغت، اسلوب عالی شگفتآور، خبر دادن از مغیبات و دانشهای فراوان را که - جمعا بر الهی بودن آن دلالت دارد - وجهی دیگر تلقی کردهاند. (30) بر همین اساس است که گفتهاند: قرآن (به کسر قاف) جمع است مابین حج و عمره با یک احرام و در اصطلاح نجوم، پیوستن دوستاره باشد در برجی. (31) این نظر مبین آن است که اولا همزه ممدوده در کلمه "قرآن" حرف زاید است، یعنی کلمه مهموز نیست و ثانیا "نون" جزء اصلی کلمه محسوب میشود. ماحصل کلام اینکه میتوان کتاب الهی را "قران" خواند، که این نیز رأیی سست است، زیرا هرچند که واژه "قران" بدون همزه ممدوده و با همین معنی درصدر اسلام کاربرد داشته است؛ (32) معالوصف، هرگز در کتاب خدا به معنای "مجموعهای از سور و آیات و حروف بهم پیوسته مکتوب" نیامده است. مضافا بر اینکه وقتی در اوایل وحی، سوره مزمل نازل شد که برای نخستین بار لفظ "قرآن" در آن ذکر میشد، هنوز تعداد سور و آیات نازل شده بر رسول اکرم (ص) در حدی نبود که بتوان - به عنوان مجموعهای از آیات و سور بهم پیوسته و مقرون - بر آنها نام قرآن نهاد.
3ـ یکی ازنحویون، به نام فراء کوفی، واژه قرآن را مشتق از "قرائن": جمع "قرینه" دانسته و آن را "قران" خوانده است. بدان جهت که آیاتش قرینه و همانند یکدیگر است و پارهای پاره دیگر را تصدیق میکند. آنگاه در توجیه نظر خود به آیه "... لوکان من عند غیرالله لوجدوا فیه اختلافا کثیرا" نساء 4/82 استشهاد کرده است. (33) طبق نظر فراء کلمه "قرائن" در اصل غیر مهموز و نون در آن اصلی است. در نتیجه، نون در واژه "قرآن" باید اصلی و خود کلمه، غیرمهموز باشد. این رای نیز به جهت مغایرت با موازین لغوی، تصنعی و غیرقابل قبول است.
4ـ بعضی هم لفظ "قرآن" را با استناد به احادیثی چون "ان هذا القرآن مادبه الله فاقبلوا من ما دبته ما استطعتم" (34) و "القرآن مادبه الله فتعلموا ما دبته ما استطعتم" (35) و "ان هذالقرآن مادبه الله فخذوا منه..." (36) از کلمه "قری" به معنای ضیافت، مشتق و مالا غیر مهموز دانسته و بر این نظر بودهاند که قرآن کریم گستره خوان خداوندی است که هرکس به قدر وسع و همت خویش از آن منتفع و محظوظ خواهد شد؛ چنانکه در تفسیر ابوالفتوح رازی آمده است: عبدالله مسعود روایت کند از حضرت رسول (ص) که گفت: ان هذاالقرآن هومادبه الله فتعلموا مادبته ما استطعتم....": این قرآن مهمانی خداست، بیاموزید مهمانی خدای را چندانکه میتوانید. (37) البته بعید نیست که در این توجیه، اتخاذ "قری" به معنای ضیافت و به عنوان منشأ لغوی "قرآن" نیز به جهت ارتباط آن با مفهوم عبارت "هوشهر دعیتم فیه الی ضیافهالله" (38) از خطبه رسول اکرم (ص) پیرامون اهمیت ماه مبارک رمضان بوده باشد؛ ماهی که قرآن در آن نازل شده است.
با اندک تاملی میتوان به سستی توجیهات یاد شده در اشتقاق لفظ قرآن پی برد، زیرا اولا عدم تطبیق واژه "قری" با "قرآن" از جنبه لغوی و اشتقاقی آنقدر روشن است که نیازی به توضیح نیست. (39) ثانیا این توجیه لغوی که بر مبنای مدلول احادیث فوقالذکر صورت گرفته توجیهی تکلفآمیز و غیر منطقی است.
در اقوال چهارگانه بالا، غیرمهموز دانستن "قرآن" به جهت عدم انطباق با موازین لغوی و قواعد مربوط به اشتقاق ـ چنانکه اشارت رفت ـ نامعتبر و غیرقابل اعتناء است؛ مضافا بر اینکه اکثر قریب به اتفاق دانشمندان علوم قرآنی و بویژه مفسران بزرگ و سرشناس نیز لفظ "قرآن" را مهموز دانستهاند؛ منتها در بحث پیرامون اشتقاق و معنی آن نظرات متفاوتی به شرح ذیل ابراز داشتهاند:
1ـ عبداللهبن عباس گوید: قرآن مصدر "قرء، یقرأ" است، چون رجحان و نقصان و خسران، و معنیاش اتباع بود و معنی تلاوت هم این باشد، برای آنکه تتبع حروف میکند در حال خواندن، و قرائت و تلاوت به یک معنی باشد. (40) در این صورت، قرآن اسمی است برای آنچه که قرائت میشود و به تعبیر دیگر، این کلمه مصدری است به معنای اسم مفعول؛ در نتیجه، لفظ "قرآن" به معنی "مقروء" ] خوانده شده [ است، همانطور که "شراب و کتاب و حساب" به معنی "مشروب و مکتوب و محسوب" است. (41) ابوالحسن علیبن حازم لحیانی که از علمای مشهور علم نحو و لغت بوده نیز چنین نظری داشته است. (42)
2ـ قتاده در این خصوص، نظری دیگر اختیار کرده و گفته است: قرآن مصدری است از قرأت الشیء، یعنی اجزای آن چیز را جمع کردم و پارهای را بر پاره دیگر افزودم؛ چنانکه مفسران و محققان شاهد مثالی از عمروبن کلثوم، شاعر عهد جاهلی، آوردهاند که گفت:
هجان اللون لم تقرا جنینا (43) ذراعی عیطل ادماء بکر
بازوانی سپید همانند دو دست شتری دراز گردن، فرزند نزاده و سپیدرنگ که جنینی را در رحم فراهم نیاورده است.
مناسبت این معنی با قرآن از آن جهت است که قرآن جامع و حاوی تمام سور و آیات و کلمات و حروف است؛ چنانکه سفیانبن عیینه گفت: "برای آن این کتاب را قرآن خوانند که در او معنی جمع است. نبینی که حروف جمع کرد تا کلمه شد و کلمات جمع کرد تا آیه شد و آیه جمع کرد تا سوره شد و سوره جمع کرد تا قرآن شد. پس جمله و ابعاض او از جمع خالی نیست". (44) ابوعبیده نیز موافق با نظر قتاده گوید: قرآن بدین جهت به این اسم نامیده شده است که سورهها را با هم جمع کرده است. (45)
3ـ یکی از مشاهیر علم نحو، لغت و ادب، موسوم به زجاج، بر این رای بوده است که واژه "قرآن" بر وزن "فعلان" وصفی مشتق از "اَلْقَرْء" به معنای جمع است؛ چنانکه عرب گوید: "قرات الماء فی الحوض" یعنی آب را در حوض جمع کردم.(46) نتیجه اینکه قرآن ثمره کتب آسمانی پیشین، بلکه همه علوم را به حکم "و تفصیل کل شیء" و "تبیانا لکل شیء" یکجا دربر دارد. (47) ابنفارس نیز در اینباره گوید: "قرآن هم بدین جهت نامیده شده که احکام و قصص و غیر آن، در آن جمع شده است." (48)
این نظر تقریبا همانند قول قتاده است؛ چنانکه صاحب کشفالاسرار با جمعبندی میان این دو رای از جهت صوری و معنوی ـ گفته است: "اشتقاق قرآن از قرء است و معنی قرء با هم آوردن است چیزی متفرق را، یعنی که قرآن سور و آیات و کلام با هم آرد و جمع کند؛ این خود از روی ظاهر است - اما از روی حقیقت، قرآن بدان خواندند که هرچه مردم را بدان حاجت است از کار این جهانی و آن جهانی، و ترتیب معاش و معاد ایشان، جمع کند و ایشان را به آن راه نماید" (49)
4ـ قطرب واژه "قرآن" را به معنای "یکبار بیرون افکندن" دانسته و گفته است که قاری به هنگام قرائت، گویی لفظ را از دهان یکباره بیرون میافکند؛ چنانکه عرب گوید: "ما قرات الناقه سلی قط" یعنی این ماده شتر هرگز بچهای بیرون نینداخت. (50)
با توجه به وجوه معانی واژه "قرآن" که قبلا به تفصیل از آنها سخن رفت، میتوان دریافت که قول نخست از اقوال چهارگانه فوق معتبر است، چنانکه مفسران و دانشمندان علوم قرآنی غالبا در این مورد اتفاق نظر دارند؛ یعنی "قرآن" از ریشه "قرا" و به معنای "مقروء" است از باب اطلاق مصدر بر مفعولش. شیخالطائفه، ابوجعفر محمدبن حسن طوسی در تأیید این نظر گوید: "اگر گویند چگونه قرائت، قرآن نامیده میشود در حالی که خود قرآن به معنی "خوانده شده" است، گوییم: همانطور که مکتوب، کتاب خوانده میشود و به معنی نوشته نویسنده است. شاعر در طلاقنامهای که به همسرش نوشته گوید:
کتاب مثل ما لصق الغراء تومل رجعه منی و فیها
که مقصود از کتاب در این بیت، طلاقنامه مکتوب است. (51) از مفسران بنام معاصر میتوان استاد فقید، حضرت علامه طباطبایی، صاحب تفسیر شریفالمیزان را نام برد که با این رای موافق بوده است. وی در این باره گوید: قرآن نام کتابی است که بر پیامبر اکرم، حضرت محمد (ص) نازل شد و از آن جهت که خوانده میشود، بدین نام موسوم شده است؛ چنانکه خدای تعالی فرماید: انا جعلناه قرآنا عربیا لعلکم تعقلون" زخرف 43/4. (52)
به هر حال قرآن - به هر تعبیری که یاد کرده شود - کلامی است اعجازآمیز و اعجابانگیز که از طریق وحی بر رسول اکرم (ص) نازل گردیده است. این کتاب عزیز که هرگز باطل را بدان راه نیست. به مقتضای آیه کریمه "انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون" حجر 15/9 از آغاز وحی تا روزگار ما همچنان مصون از هرتغییر و تبدیل و تحریفی برجای مانده و در هیئت کامل اولیه خود متواتراً و صحیح الاسناد به دست ما رسیده است، تا در پرتو تعالیم حیاتبخش آن بتوان راه تعالی و تکامل را فراروی فطرت و خرد هموار ساخت؛ با ایجاد پیوندی ناگسستنی بین خود و خدا، امور دنیوی و اخروی را در مسیری حقپسندانه به جریان انداخت؛ در زلال چشمهساران معارف سبحانی به تطهیر و تلطیف روان پرداخت؛ و آنسان که باید صادقانه بار سنگین امانت را بر دوش تعهد کشید و خلعت شریف کرامت بر قامت جان پوشید.
پینوشتها:
1- به ترتیب سورههای قرآنی: 2/185، 4/82، 5/101، 6/19، 7/204، 9/111، 10/37، 12/3، 15/87 و 91، 16/98، 17/9 و 41 و 45 و 46 و 60و 78 (دوبار) و 82 و 88 و 89، 18/54، 20/2 و 114، 25/30 و 32، 27/1 و 6 و 76 و 92، 28/85، 30/58، 34/31، 36/2، 38/1، 39/27، 41/26، 43/31، 46/29، 47/24، 50/1 و 45، 54/17 و 22 و 32 و 40، 55/2، 59/21، 73/4 و 20، 76/23، 84/21. ر.ک: المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم، ص 539 - 540.
2- به ترتیب سورهها: 10/15 و 61، 12/2، 13/31، 15/1، 17/106، 20/113، 36/69، 39/28، 41/3 و 44، 42/7، 43/4، 56/77، 72/1، 75/17 و 18، 85/21. ر.ک: همان مأخذ.
3- المیزان فی تفسیرالقرآن: علامه طباطبایی، ج 13، ص 175.
4- ر.ک: همان مأخذ، ج 20، ص 109 - 110.
5- تفسیر ابوالفتوح رازی، ج 1، ص 5.
6- مباحث فی علوم القرآن - دکتر صبحی الصالح، ص 21؛ و نیز رجوع کنید به: الاتقان فی علوم القرآن - سیوطی، ترجمه سید مهدی حائری قزوینی، ج 1، ص 181-183.
7- قرآن مجید و فهارس القرآن، بکوشش محمود رامیار، ص 997-998.
8- تفسیر ابوالفتوح رازی، ج 1 ص 5 .
9- الاتقان فی علوم القرآن 7 ج 1، ص 183.
10- نفائس الفنون فی عرایس العیون - شمس الدین محمدبن محمود آملی، ج 1، ص 368 و 369: به انضمام واژه "عظیم" ایضاً.
11- ر.ک: التبیان فی تفسیر القرآن - شیخ طوسی، ج 1، ص 17-18؛ و جامع البیان فی تفسیر القرآن - طبری، ج 1 ص 32؛ و مجمع البیان فی تفسیر القرآن - طبرسی، ج 1، ص 14؛ و تفسیر کبیر منهج الصادقین، ج 1، ص 7.
12- دستور الاخوان - قاضی خان بدر محمد دهار، ج 1، ص 494. این واژه در فرهنگها به دو صورت ("نبی": به ضم اول و ثانی به تحتانی کشیده، و "نوی": به کسر اول و ثانی به تحتانی مجهول کشیده) ضبط شده و به معنی "کلام خدا و قرآن و مصحف" آمده است. برهان قاطع، ج 4، ص 2116-2117 و 2208.
13- ر.ک: وجوه قرآن - حبیش تفلیسی، ص 234.
14- تفسیر الجلالین - سیوطی، ص 233.
15- تفسیر القرآن الکریم - سید عبدالله شبر، ص 190؛ و البرهان فی تفسیر القرآن - بحرانی، ج 2، ص 56؛ و التبیان فی تفسیر القرآن، ج 5، ص 67.
16- المیزان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص 19.
17- همان مأخذ، ج 2، ص 19، 15، و ج 10، ص 64.
18- البرهان فی تفسیر القرآن 7 ج 2، ص 57؛ و نیز رجوع کنید به: میزان الحکمه - محمدی ری شهری، ج 8، ص 94.
19- به ترتیب سورهها: 2/53 و 185، 3/4، 8/29 و 41، 21/48، 25/1. ر.ک: المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم، ص 14.
20- ر.ک: قاموس القرآن - فقیه دامغانی، ص 357؛ و وجوه قرآن - حبیش تفلیسی، ص 221-222.
21- ر.ک: قاموس القرآن، ص 400-401؛ و وجوه قرآن، ص 247-248.
22- قرآن امانتی الهی، علی گلزاده غفوری، ص 24.
23- ر.ک: قاموس القرآن، ص 180-183؛ و وجوه قرآن، ص 103-107.
24- زندگی نامه شیخ طوسی، ص 136؛ و نیز رجوع کنید به: التبیان فی تفسیر القرآن، ج 1، ص 19؛ و تفسیر ابوالفتوح رازی، ج 1، ص 7؛ و تفسیر کبیر منهج الصادقین، ج 1، ص 7.
25- تفسیر ابوالفتوح رازی، ج 1، ص 6.
26- الکشف عن وجوه القراءات السبع و عللها و حججها، ج 1، ص 110، فقره 10.
27- التفسیر الکبیر - فخر رازی، ج 5، ص 86؛ و تفسیر الخازن، ج 1، ص 114؛ و تاریخ بغداد - خطیب بغدادی، ج 2، ص 62؛ و مفردات راغب، ص 402؛ و مناهل العرفان فی علوم القرآن - زرقانی، ج 1، ص 7.
28- الاتقان فی علوم القرآن، ج 1، ص 184.
29- التفسیر الکبیر، ج 5، ص 86؛ و الاتقان، ج 1، ص 184؛ و مناهل العرفان، ج 1، ص 7.
30- التفسیر الکبیر، ج 5، ص 86؛ و دیوان دین - حبیب الله نوبخت، ص 42-44.
31- فرهنگ علوم، دکتر سید جعفر سجادی، ص 416.
32- چنانکه حسان بن ثابت انصاری در غزوه بنی قریظه سرود:
بتصدیق الذی قال النذیرا کفرتم بالقران و قد أتیتم
(سیرت رسول الله - اسحق بن محمد همدانی، ج 2، ص 766؛ و السیره النبویه - ابن هشام، ج 3، ص 169)
33- التفسیر الکبیر، ج 5، ص 86؛ ومباحث فی علوم القرآن، ص 18؛ و الاتقان فی علوم القرآن، ج 1، ص 184؛ و مناهل العرفان، ج 1، ص 7.
34- الجامع الصغیر، سیوطی، ج 1، ص 100؛ و فیض القدیر - مناوی، ج 2، ص 546؛ و بالفظ "فتعلموا" به جای "فاقبلوا" میزان الحکمه، ج 8، ص 74.
35- سفینهالبحار - محدث قمی، ج 2، ص 413؛ و میزان الحکمه، ج 8، ص 74.
36- المعجم المفهرس لالفاظ الحدیث النبوی - و نسنک، ج 1، ص 37.
37- تفسیر ابوالفتوح رازی، ج 1، ص 11.
38- وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه - شیخ حر عاملی، ج 7، ص 227.
39- ر.ک: اقرب الموارد، ج 2، ص 994؛ و معجم مقاییس اللغه، ج 5، ص 78.
40- تفسیر ابوالفتوح رازی، ج 1، ص 6؛ و نیز رجوع کنید به: التبیان فی تفسیر القرآن، ج 1، ص 18؛
و تفسیر منهج الصادقین، ج 1، ص 7؛ و مفردات راغب اصفهانی، ص 402؛ و مجمع البیان طبرسی، ج1، ص 14؛ و جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج 1، ص 32؛ و الصباح المنیر، ج 2، ص 183.
41- التفسیر الکبیر، ج 5، ص 86؛ و مجمع البیان، ج 1، ص 14؛ و جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج1، ص 33؛ و تفسیر منهج الصادقین، ج 1، ص 7.
42- مباحث فی علوم القرآن، ص 19؛ و الاتقان، ج 1، ص 184؛ و مناهل العرفان، ج 1، ص 7.
43- جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج 1، ص 32؛ و التبیان طوسی، ج 1، ص 18؛ و مجمع البیان طبرسی، ج 1، ص 14؛ و تفسیر ابوالفتوح رازی، ج 1، ص 6؛ و منهج الصادقین، ج 1، ص 7.
44- تفسیر ابوالفتوح رازی، ج 1، ص 6.
45- الاتقان فی علوم القرآن، ج 1، ص 184.
46- التفسیر الکبیر، ج 5، ص 86؛ و الاتقان، ج 1، ص 184؛ و تفسیر ابوالفتوح، ج 1، ص 6؛ و مناهل العرفان، ج 1، ص 7.
47- مفردات راغب، ص 402.
48- نثر طوبی - علامه شعرانی، ج 2، ص 293؛ و معجم مقاییس اللّغه، ج 5، ص 79.
49- تفسیر کشف الاسرار، ج 1، ص 491؛ ونیز رجوع کنید به: تفسیر الخازن، ج 1، ص 114.
50- التفسیر الکبیر، ج 5، ص 86؛ والتبیان شیخ طوسی، ج 1، ص 18.
51- التبیان فی تفسیر القرآن، ج 1، ص 18. ترجمه بیت عربی چنین است: او آرزومند بازگشت من است، در حالی که میان ما طلاقنامهای نوشته شده است که چونان سریشم مرا بر جای نگاهداشته و بازگشت را دشوار میسازد.
52- المیزان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص 15؛ و نیز بنگرید به: مناهل العرفان، ج 1، ص 7.
/ج